مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ - Thursday 28 Mar 2024
محتوا
نامه میرزا کوچک در پاسخ رئیس قوای قزاق تهران

نامه میرزا کوچک در پاسخ رئیس قوای قزاق تهران

در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد می کشد که من اسلام و انصاف نمی شناسم، باید دول ضعیف را اسیر آز و کشته مقاصد مشئوم خود سازم…

پنج‌شنبه 2 دسامبر 2021 - 10:46

میثم عبدالهی

 

زمان: ۲۲ ذی الحجه ۱۳۳۷ق ـ ۲۸ شهریور ۱۲۹۸

مکان: جنگل فومنات

مخاطب: رتمستر کیکاچینکوف، فرمانده آتریاد قزاق تهران

موضوع: پاسخ تاریخی و حماسی و ماندگار میرزا کوچک و جواب رد به تسلیم شدن

توضیح: حسن وثوق الدوله، رئیس الوزرایی که عامل انگلیس بود، تیمورتاش را برای کشتار قوای جنگل و سرکوب نهضت به گیلان فرستاد و همزمان، خودش در تهران مشغول امضای قرارداد استعماری ۱۹۱۹ با کاکس، وزیر مختار انگلیس در تهران، مبنی بر استعمار رسمی ایران توسط انگلیس بود. در این موقع، در گیلان خفقان و کشتار بزرگی از همراهان من به راه افتاد و بسیاری شان طاقت نیاورده و تسلیم شدند یا دستگیر شدند، از جمله دکتر حشمت تسلیم و اعدام شد و حاج احمد کسمایی از نهضت جدا شد و خودش را تسلیم دولت کرد و منطقه فومنات را تحویل دولت داد. با تسلیم این دو نفر دو منطقه غرب و سپس شرق گیلان از دست قوای جنگل خارج شد و قوای قزاق تهران، همه جای گیلان را به اشغال خود در آورده بودند و همه جا دنبال جنگلی ها بودند. نیروهای جنگل کوهپیمایی طولانی و فرسایشی تا منطقه تنکابن را انجام دادند و نیروهای جنگل پراکنده شد و نهضت ضعیف شد. وثوق، گمان می کرد نهضت به پایان رسیده است. میرزا کوچک تنها، مخفیانه به نقطه ای دیگر از جنگل فومن برگشت و نیروهای جنگل سریع در جنگل دور میرزا جمع شدند و زیر نظر میرزا دوباره سامان گرفتند. بازسازی قوای نهضت جنگل و اینکه هر روز تعداد بیشتری نیرو به میرزا در فومن ملحق می شود و نیز خبر حمله نیروهای جنگل به ماسوله و خلع سلاح قزاق های آنجا وثوق را به وحشت انداخت. همین باعث شد تا افسر روس، رتمستر کیکاچینکوف، فرمانده آتریاد قزاق تهران، که از سران سرکوبگران بود، در این زمان منطقه فومنات به سر می برد، در روز ۲۱ ذی الحجه ۱۳۳۷ق (۲۷ شهریور ۱۲۹۸) نامه ای به میرزا نوشت سعی کرد میرزا کوچک را با قسم و وعده های خوش آب و رنگ بفریبد و با زبان خوش، نهضت جنگل را پایان دهد. از نکات جالب در نامه کیکاچینکوف، این است که او میرزا کوچک را «وطن دوست و ایران خواه و عاقل و نیک نفس» دانسته که از باب «الفضل ما شهدت به الاعداء» ارزشمند است. یک روز بعد میرزا کوچک به آن نامه جواب داد. میرزا اسماعیل جنگلی می نویسد این نامه در شرایطی رسیده بود که تعداد یاران میرزا هنوز به ۲۰۰ نفر نرسیده بود و اکثرا از پیاده روی فرمایشی و گرسنگی بسیار ضعیف شده بودند ولی نامه وی در روحیه سلحشوران تاثیر منفی نگذاشت و میرزا کوچک هم جوابی زیبا و دندان شکن داد و تمام ادعاها و مغالطات و درخواست های او را پاسخ های مهم و ماندگار داده است. در این نامه به قرارداد استعماری وثوق الدوله و تلاش این دولت برای فروش ایران در بازار لندن به ثمن بخس هم اشاره کرده است. پاسخ میرزا کوچک، بسیار مهم و تاریخی و حماسی و ماندگار و از زیباترین و مکتوبات میرزا کوچک است که استدلالهای بسیاری از منابع دینی شده و نیز میرزا کوچک حرف از جمهوری خواهی هم مطرح کرده است و گفته قصد داریم «جمهوری ایران» راه بیندازیم که نکته مهمی است. آنچه ادامه ابتدا نامه کیکاچینکوف به میرزاکوچک و سپس پاسخ میرزا کوچک درج شده است.

 

[نامه کیکاچینکوف]

به تاریخ ۲۱ ذی الحجه الحرام ۱۳۳۷

جناب میرزا کوچک خان!

از آنجائی که دولت علّیّه ایران شخص مرا، که رئیس آتریاد طهران و چند سال است به ایران به درستی و راستی خدمتگزار هستم، جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده، و این مسئله قطعی است و کسانی که با شما همراهی می کنند اطلاع کامل داریم به جزای خود خواهند رسید. به جنابعالی که سردسته این جماعت هستید اعلان می شود، به عون الله ریشه و مبدأ فساد را از صفحه گیلان کنده و مضمحل خواهم نمود. لیکن محض این که شما وطن دوست و ایران خواه و عاقل و نیک نفس معرفی شده اید، لازم است به شما خاطر نشان شود هرگاه جنابعالی را در محکمه عدل الهی حاضر نمایند و سؤال و جواب شود که آنچه خسارات و تلفات به اهالی بیچاره از بدو الی ختم وارد آمده، مسئول درگاه الهی کیست؟ گمان می کنم انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد. بدیهی است انسان کامل برای فایده موهوم، راضی بدین مسئولیت بزرگ نمی شود و نیز به من هم این طور دستگیر شده است که با آن صفات عالی، شما، برای شخصی خود راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود؛ لذا با کمال اطمینان و قول شرف نظامی و خدای یکتا قسم است چنانچه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری، قول می دهم که وسائلی فراهم داریم که بقیه عمر خود را با کمال احترام و با مشاغل عالی به آسودگی زندگی نمائی. و این قول نظامی که در این ورقه به شما داده می شود به وحدانیت خدا حق است تا زمانی که آسایش شما را در پیشگاه اعلیحضرت همایونی و اولیاء دولت علیه ایران فراهم و به عمل نیاورم، شخص جنابعالی و کسانی که شما به آنها اطمینان می دهید در اردوی قزاق مثل یک نفر میهمان عزیز می باشید، به مصداق آیه شریفه «اکرم الضیف و لو کان کافرا»[۱] و نیز چنانچه بخواهید غیر این مسئله حرفی داشته باشید، خوب است محلی را برای ملاقات و حرف آخر معین کنید که در آن محل با شما ملاقات شود تا رفع اشتباهات افواهی شده باشد.

رتمستر کیکاچینکوف، رئیس آتریاد طهران[۲]

 

 

[پاسخ میرزا کوچک]

هو الحق

به تاریخ لیله ۲۲ شهر ذی الحجه الحرام ۱۳۳۷

جناب رئیس آتریاد طهران، رتمستر کیکاچینکوف!

دیر آمدی ای انگار سرمست! از صدر تا ذیل مرقومه ۲۱ شهر جاری را با دیده دقت دیدم. بنده به کلمات عقل فریبانه اعضاء و اتباع این دولت[۳] که منفور ملت اند، فریفته نخواهم شد. از این پیشتر نمایندگان دولت انگلیس با وعده هائی که به سایرین دادند و یکبارگی قباله مالکیت ایران را گرفتند، تکلیفم کردند، تسلیم نشدم. مرا تهدید و تطمیع از وصول به مقصود و معشوقم باز نخواهد داشت. وجدانم به من امر می کند در استخلاص مولد و موطنم که در کف قهاریت اجنبی است کوشش کنم.

شما می فرمائید نظام نظر به حق یا باطل ندارد و مدعیان دولت را هر که و هر چه هست باید قلع و قمع نموده تا دارای منصب و مقام گردید. بنده عرض می کنم تاریخ عالم به ما اجازه می دهد هر دولتی که نتوانست مملکت را از سلطۀ اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد وظیفه ملت است که برای خلاصی وطنش قیام کند، اما کابینه حاضر می گوید من محض استفاده شخصی، باید مملکت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم.

در قانون اسلام مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلامی مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد می کشد که من اسلام و انصاف نمی شناسم، باید دول ضعیف را اسیر آز و کشته مقاصد مشئوم خود سازم. بنده می گویم انقلابات امروزه دنیا ما را تحریک می کند که مانند سایر ممالک در ایران اعلان جمهوریت داده و رنجبران را از دست راحت طلبان برهانیم و لیکن درباریان تن در نمی دهند که کشور ما با قانون مشروطیت از روی مرام دموکراسی اداره شود. با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت کشورم سعی کنم، گو آن که کرورها نفوس و نوامیس و مال ضایع شود؛ در مقابل، جوابی را که موسی به فرعون و محمد(ص) به ابوجهل [داد] و [جوابی که] سایر مقننین و قائدینِ آزادی و روحانی در محکمه عدل الهی می دهند، من هم می دهم. بنده و همراهانم، شما و پیروانت، در این دو خط مخالف می رویم؛ باید دید عقلای عالم به جسد کشته ما می خندند و یا به فاتحیت شما تحسین می کنند؟

فرضاً به تمام مراتب فوق احتمال کذب رود، یعنی بنده حقیقتاً یک فرد جاه طلب نفسانی تصور شده، به مواعید جنابعالی متمایل گردم، آن وقت عرض می کنم کسانی که تسلیم گردیده و ورقه ممهور دولت را در دست داشته اند، همه را به دار آویختند، حبس کرده و یا تبعید نمودید. بنده را با چه رو بعد از این همه عملیات، باز تکلیف به تسلیم شدن می نمائید؟

در خاتمه که درخواست ملاقات کرده بودید، عرض می کنم اشخاصی که دارای شرافت قولی نیستند، ملاقات کردن با ایشان از قاعده عقل به دور و بیرون است! فقط بین ما و شما را باید خداوند حکم فرماید.

کوچک جنگلی[۴]

 

________________

[۱] . این عبارت «اَکرم الضّیف و لو کان کافراً» آیه قرآن نیست، بلکه حدیثی از پیامبر اکرم (ص) است به این معنا: «میهمان را اکرام کن اگر چه کافر باشد.» (بحار الانوار، ج۶۷، س۳۷۰٫)

[۲] . سردار جنگل، ص ۲۱۷ـ۲۱۸٫ این نامه با اندکی اختلاف در نقل، در این منابع مندرج است: تاریخ انقلاب جنگل، ص۲۳۸-۲۳۹، قیام جنگل، ص۱۲۲ـ۱۲۳؛ «اسناد و نوشتجات تاریخی: دو مکتوب»، ابراهیم فخرایی، مجله فروغ، س۱، ش۴، فروردین ۱۳۰۶، ص۱۲۲ـ۱۲۳؛ تاریخ جنگل، ص۳۰۸ـ۳۰۹٫

[۳] . مقصود، دولت حسن وثوق الدوله است.

[۴] . سردار جنگل، ص۲۱۹-۲۲۰٫ این نامه با اندکی اختلاف در نقل، در این منابع مندرج است: تاریخ انقلاب جنگل، ص۲۳۹-۲۴۱؛ قیام جنگل، ص۱۲۴ـ۱۲۶؛ «اسناد و نوشتجات تاریخی: دو مکتوب»، ابراهیم فخرایی، مجله فروغ، س۱، ش۴، فروردین ۱۳۰۶، ص۱۲۳ـ۱۲۴؛ تاریخ جنگل، ص۳۰۹ـ۳۱۱٫

ارسال دیدگاه

enemad-logo