مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 20 Apr 2024
محتوا
آخرین یادگار، آیت الله شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی

آخرین یادگار، آیت الله شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی

رضا مظفری
آیت الله مهدوی (ره) به دنبال بیماری در عراق و با قصد زیارت آستان قدس رضوی به ایران سفر نموده و پس از زیارت به قصد صله ارحام و دیدار پدر به لاهیجان رفت، ادامه کسالت، ایشان را ناگزیر به ماندن در شهر لاهیجان نمود و تا پایان عمر با برکت خویش در همانجا اقامت گزید.

پنج‌شنبه 24 ژوئن 2021 - 22:43

رضا مظفری

 

سرزمین سرسبز گیلان با غنای فرهنگی و دینی کهن، همواره مهد پرورش چهره هایی درخشان و فرهیختگان بزرگی بوده است که با ارائه اندیشه های ژرف و جهد و جهاد خویش چونان مشعلی پرفروغ به هدایت خلق در راه خدا همت گمارده و نامی نیک از خویش به یادگار گذاشتند.

از زمره این فرزانگانند اعاظم و اوتادی چون: میرزا ابوالقاسم گیلانی، معزوف به میرزای قمی صاحب کتاب قوانین) – بهاء الدین محمد شریف لاهیجی صاحب تفسیر شریف لاهیجی – سید محمد باقر شفتی (حجه الاسلام شفتی، بانی مسجد سید اصفهان) – ملا عبدالرزاق لاهیجی (مؤلف کتاب شوارق) – میرزا حبیب الله املشی (محقق رشتی) – ملا عبدالله دیوشلی مازندرانی – شیخ شعبان دیوشلی گیلانی و میرزا حسن لاهیجی ابن ملا عبدالرزاق (صاحب جمال الصالحین) که ذکر مشخصات و سجایای علمی هر یک از آنان، نیاز به تألیفی مستقل دارد. البته علاقه مندان به آشنایی با رجال و مشاهیر گیلان می توانند به کتاب «مشاهیر گیلان» که مجموعه ای از شرح حال فقها، علما، شعرا، امرا و دیگر رجال گیلان است و بزودی در اختیارشان قرار خواهد گرفت، مراجعه نمایند.

آنچه در این مقال در پی آنیم مروری است بر زندگی، احوال و مراتب علمی علامه بقیه السلف، فقیه نستوه آیت الله العظمی حاج شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی رحمه الله علیه.

تولد:

شب جمعه در نیمه شعبان المعظم سال ۱۳۱۳ قمری در مدینه العلم نجف اشرف، از مادری سیده، با تقوی و فضیلت، به نام هاجر، مولودی پا به عرصه گیتی نهاد که به من این ولادت خجسته نامش را مهدی گذاشتند. «مهدی مهدوی» در سن دو سالگی همراه مادر و پدر زاهدش، حجه الاسلام آقا شیخ حسین مهدوی از نجف اشرف به لاهیجان آمد. و تا سال ۱۳۳۷ قمری در لاهیجان و رشت به شرح زیر به تحصیل قرآن و مقدمات علوم از قبیل علم قرائت و صرف و نحو و منطق و بیان و… پرداخت.

١- قرائت قرآن را در کانون خانواده در شهر لاهیجان فراگرفت و خط و ادبیات فارسی را نزد میرزا کاظم و سیدکاظم لاهیجانی در مکتبخانه تعلیم دید. .

۲- ریاضیات، حساب و هندسه و صرف و اشتقاق را نزد آقاشیخ محمد فرزند آقا شیخ عبد النبی طهرانی و آقاسیدعلی فرزام و حجت الاسلام آقا سید اسدالله کیسمی در لاهیجان آموخت. .

۳- علم نحو و تفسیر و اصول و علوم شرعی دیگر را نزد حاج شیخ بهاء الدین و حاج شیخ عبدالرحیم درگاهی و آقا شیخ عبد الحسین کوشالی لاهیجانی فرا گرفت.

۴- علم منطق ( حاشیه و شمسیه) را نزد آقا شیخ اسماعیل صرفی و آقا شیخ حاج آقای نخجیری و آقا شیخ عبدالرحیم کوچصفهانی و آقای سید مهدی الشت نشائی در شهرستان رشت تعلیم یافت.

ادامه تحصیلات دینی در شمال تا سال ۱۳۳۷ قمری نتوانست روح پویا و جستجوگر این بزرگ مرد را اغنا کند. عشق او به علم دین که ریشه در سلاله چندین صدساله این خانواده روحانی داشت او را به عزیمت عتبات عالیات فرا خواند، سرانجام در اواخر همین سال علی رغم نداشتن هزینه لازم با فروش لوازم منزل به اتفاق برادرش عالم ربانی و فقیه صمدانی حضرت آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی، و به همراه اعضا خانواده و جمعی از محصلین لاهیجانی جهت ادامه تحصیل عازم نجف اشرف گردید.

بقیه تحصیلات خود را در عراق به شرح زیر ادامه داد:

١- علم معانی و بیان و خارج منطق و اخلاق و عرفان را نزد میرزا جمیل بادکوبه ای و آقای شمس کرمانشاهی و آقا شیخ مرتضی طالقانی از اوتاد نجفی و اصول و فقه را نزد آقا شیخ حبیب اردبیلی و آقا شیخ علی اکبر خوانساری در نجف اشرف فراگرفت و به تدریس آنها در آنجا مشغول شد.

۲- کتاب کفایه الأصول آخوند خراسانی و رسائل و مکاسب شیخ مرتضی انصاری را نزد آقای شیخ ابوالحسن مشکینی و آقا شیخ محمد حسین طهرانی و آقا میرزا آقا اصطهباناتی آموخت.

۳- علم حکمت الهی و کلام و مجادله را در محضر آقای طلوعی اشکوری و آقا میرزا مهدی و آقا میرزا احمد آشتیانی طهرانی و آیه الله آقا شیخ جواد بلاغی صاحب کتاب رحله المدرسیه و آقا شیخ محمد حسین کاشف الغطاء صاحب کتاب الدین و الاسلام در نجف اشرف تعلیم یافت.

۴- خارج علم اصول و فقه را نزد آیت الله شیخ شعبان گیلانی و آقا میرزا آقای اصطهباناتی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی و آقا میرزا حسین نائینی و آقا ضیاء الدین عراقی فرا گرفت.

دوران مشقت بار تحصیلی از زبان خودشان:

عموما دوران تحصیلی در نجف اشرف برای طلایی که از راه دور به آن شهر عزیمت می نمودند با فقر شدید اقتصادی همراه بود. مرحوم آیت الله منها، وی تفال می کردند: «زمانی که ما در مدرسه بودیم روزهای زیادی می شد که برای خوردن چیزی پیدا نمی کردیم من و برادرم محمد (مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی) ظهرها گرسنه در حجره به انتظار می نشستیم، وقتی طلاب بعد از صرف غذا در حجره های خود می خوابیدند ما دور از انظار از حجره بیرون می آمدیم و قسمتهای دور ریخته شده نان را از کنار حجره ها جمع آوری کرده، به حجره می آوردیم و پس از آنکه آنها را با اضافه کردن مقداری سرکه می خوردیم و سد جوع می نمودیم.»

در چنین شرایط دشواری مرحوم علامه مهدوی همواره خود را ملزم می دانستند که از سهم مبارک امام استفاده نکنند.

این نکته از آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) نقل شده است که: آیت الله مهدوی در طول دوران زندگی تحصیلی در نجف اشرف از سهم مبارک امام مصرف ننمود.

بعدها نیز این رویه همچنان در زندگی ایشان ادامه داشت.

یکی از علمای منطقه گیلان از آیت الله العظمی مرعشی (ره) نقل می کنند: «من یقین دارم که آیت الله مهدوی در مدتی هم که در لاهیجان اقامت دارند از سهم امام مصرف نمی کنند….

در یکی از جلسات مرحوم آیت الله مهدوی به فرزندشان می فرمایند که چرا درختهای اطراف مزرعه چای را نمی فروشید – یکی از روحانیون به مزاح می گوید: استفاده از سهم امام برای حضرت عالی کافی نیست؟ ایشان در پاسخ می گویند که: من از سهم امام مصرف نمی کنم.»

یکی از بزرگواران که مدت مدیدی در حوزه علمیه نجف حضور داشته و خود به درجه اجتهاد نایل آمده نقل می کند:

«وضع زندگی ایشان بسیار زاهدانه بود. روزی من و چند تن از رفقا در صحن مطهر آقا امیرالمؤمنین لالی نشسته بودیم. حاج شیخ (آیت الله مهاد وی) داشت عبور می کرد، آقایان به شوخی گفتند حاج شیخ که مستغنی است و احتیاجی ندارد! حاج شیخ شنیده بود، چند قدمی رفت و برگشت، با چهره ای گرفته و منقلب، پیش ما نشست و جملاتی گفت که ما را سخت متأثر نمود:

بچه ام مریض شد دو روز رفتم، پولی تهیه کنم تا آب جوجه ای درست کنیم، مقدور نشد.»

و با تأثر گفت: شما از کجا فهمیدید من مستغنی هستم؟

گوشه ای از خصوصیات اخلاقی و…

نام امام زمان (عج) ایشان را تکان می داد و در خود فرو می برد.

بسیاری از فعالیتها و خدمات اجتماعی معظم له با این نام قرین است. تجلی یکی از این عشق ها را در انجمن مذهبی صاحب الزمانی لاهیجان که اولین انجمن دینی دایمی در این شهر است، مشاهده می کنیم. با چنین توکل و اتکای قوی به صاحب الامر(عج) بود که علامه فقید از روحیه ای بسیار قوی در برخورد با حوادث و مشکلات برخوردار بود.

رژیم فاسد شاه برای درهم شکستن شخصیت و روحیه تلاش و خستگی ناپذیری وی در راه اعلای دین، به شیوه های متعددی متوسل شد، از جمله کرارا مشاهده می شد که عده ای از اوباش را در فاصله راه مسجد و مدرسه و منزل وامی داشتند تا برای ایشان ایجاد مزاحمت نمایند.

ولی او عبا بر سر می کشید و چون کوهی استوار و هر روز با عشقی عمیق تر به ادامه رسالت خویش در احیای انسان می اندیشید.

دارای گذشت و اغماض بود در نتیجه با افرادی که به ایشان بی مهری روا می داشتند نیز محبت می کردند و مورد لطف خود قرار می دادند. وضع زندگی خصوصیشان بسیار ساده و خاکسارانه بود، تقریبا همه کسانی که با ایشان آشنایی داشتند، شاهد زندگی ساده و بی آلایش ایشان در خانه قدیمی یی که از پدرشان برجای مانده است بودند خانه ای محقر با اتاقهایی که کف، دیوارها و سقفش از چوب تشکیل شده بود. بارها به ایشان پیشنهاد می شد که حاج شیخ)! خوب است

خانه ای مناسب تر تهیه نمایید و ایشان بی توجه به این توصیه ها حتی با پیشنهاد رنگ آمیزی اتاقها نیز مخالفت می نمود، که بهتر است به همان حالت ساده و طبیعی خود باشند.

همواره توصیه ایشان به روحانیون این بود که نباید بر زرق و برق دنیا توجه کرده خود را به اینها آلوده نمایند، و حتی المقدور می بایست ساده زندگی کنند.

از خصوصیات ایشان حافظه فوق العاده ای بود که از آن برخوردار بودند، و حتی در شرایط کهولت ۱۰۰ ساله تا آخرین لحظات زندگی حضور ذهنی عالی داشتند. هنگامی که از خاطرات دوران تحصیل و خصوصا درس علامه کبیر آقا ضیاء الدین عراقی (ره) سخن به میان می آمد به نحوی عنوان می نمودند که گویی چندی پیش از آقا ضیاء شنیده و به ما منتقل می کنند.

از مصادیق این حضور ذهن این بود که اگر بیست سال پیش شخصی را می دیدند و پس از گذشت این مدت طولانی، دیدار تازه می شد، فورا او را می شناختند و تعجب وی را بر می انگیختند.

ایشان خود تا آخرین لحظات عمر این چنین زیستند کفشهای لاستیکی ارزان قیمت به پا می کردند، و عبایی که بر دوش می گرفتند غالبأ وصله دار بود. در ایام فراغت از فعالیتهای علمی و مذهبی و حتی در ضمن آن، بنابر سیره مخصوصی که داشتند، همواره به کار در مزرعه چای می پرداختند، و تمام مسیر طولانی مزرعه تا منزل را علی رغم کهولت سن با پای پیاده طی می نمودند.

معظم له از مناعت طبع بلندی برخوردار بودند، به استقلال اقتصادی روحانیت تأکید داشتند که روحانیون باید منگی به خود بوده و همواره دارای استغنای طبع باشند. تا بتوانند در بین مردم بهتر نفوذ کنند. خود ایشان به خاطر اعتقادی که به این داشتند هیچگاه از کار کشاورزی دست نشستند و از این راه امرار معاش نمودند و عمده درآمدهای ناشی از این فعالیتها، از سوی ایشان در امور خیریه به تحصیل طلاب و مدرسه علمیه به مصرف می رسید و ایشان اکثر اموال، زمین کشاورزی موروثی را وقف امور خیریه – تحصیل طلاب واطعام فقرا نمودند. معاشران و مریدان ایشان را غالبأ طبقات متوسط و پایین جامعه تشکیل می دادند و این به خاطر بی توجهی ایشان به ثروتمندان و زراندوزان بود.

جوهره شکیبایی ایشان باعث می گردید که هیچگاه از بیماریهای ممتدی که شدید او را آزار می داد لب به شکایت نگشاید.

از خصوصیات بارز ایشان توجه فوق العاده به جوانان بود، خصوصا به طلاب جوان عنایت خاصی مبذول می داشتند و همواره با بها دادن و اجازه اظهار نظر به ایشان در مجالس علما، سعی در باروری، خودباوری و شکوفایی ایشان می نمودند.

تقریبا دائمی ترین توصیه ای که به مسؤولین و روحانیون مختلف در جریان ملاقاتهای خود داشتند این بود: «سعی کنید تا رضایت مردم را جلب کنید. توفیق دنیا و نجات آخرت در گرو خدمت به خلق خداست و اینکه به این دو روز زندگی دنیا نباید مغرور شد.)

تقریبا همه روزه روزنامه مطالعه می کردند و از علاقه مندانی که هر روز که دیدارشان می آمدند جویای اولین و تازه ترین اخبار و رویدادهای جهانی می شدند. سرشت علمی و نخبگی هوش معظم له باعث می شد تا هر محفل انس دوستانه ای به کانونی از مباحثات علمی تبدیل گردد.

شخصیت علمی در نجف اشرف

آیت الله مهدوی به هنگام تحصیل در نجف اشرف در میان محصلین سرب و عجم حوزه از محبوبیت خاصی برخوردار و حائز رتبه بودنا..

اساتید و مراجع تقلید، خصوصا آقا ضیاء عراقی (ره) به ابتکارات علمی ایشان توجه و علاقه داشتند، همچنین آیت الله اصفهانی و آقا میرزا حسین نائینی به امانت و صحت اعمال و ارجاع اوامر به مشارالیه علاقه داشتند.

بعد از وفات آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی (ره) حضرت آیت الله حاج آقا حسین بروجردی نیز به معظم له توجه و علاقه فوق العاده ای ابراز می داشتند . یکی از افاضل از محضر آیت الله آقا شیخ عبدالنبی اراکی (ره) نقل می کند که:

(حاج شیخ) از مجتهدین بنام بودند. و در درس آقا ضیاء الدین عراقی چهره ای ممتاز به شمار می آمدند. وقتی (حاج شیخ) اشکالی را در درس آقا ضیاء مطرح می کرد، ایشان کاملا سکوت کرده و تا انتها گوش می دادند با توجه به اینکه آقا ضیاء در موقع درس بسیار حساس بوده و غالبا به اشکالات آقایان اعتنایی نمی کردند.»

محل درس آقا ضیاء الدین عراقی در جوار مقبره شیخ طوسی(ره)، نزدیک حرم مطهر واقع بود، درس ایشان بعد از نماز مغرب و عشا شروع می شد و حدودا پانصد نفر از علما بزرگ در درس ایشان حضور می یافتند، که یکی از پرجمعیت ترین محافل علمی نجف به شمار می آمد. مشهور بود که در آن دوره اگر کسی به درس آقا ضیاء الدین عراقی (ره) نمی رفت، ملا نمی شد. یکی از مجتهدین جلیل القدر که خود از همدرسان آیت الله مهدوی در درس آقا ضیاء بوده نقل می کند که: «آقا ضیاء در درس فارسی صحبت می نمودند، آیه الله سید محسن حکیم (ره) چون عرب بود و به فارسی آشنایی کامل نداشتند عبارات درس آقا ضیاء را به خوبی درک نمی کردند. به یاد دارم که شبها پس از خاتمه درس (حاج شیخ) در گوشه ای از صحن مطهر درس آقا ضیاء را برای ایشان تقریر می کردند. همچنین به یادم می آید که آیت الله آقا میرزا هاشم آملی (ره) پس از تشرف به نجف اشرف مدنی در درس آقا ضیاء شرکت می کردند و اشکالاتی را مطرح می نمود که روزی آقاضیاء به ایشان می فرمایند شما مدتی بیش نیست و تازه تشریف آورده اید و به شیوه درس ما آشنا نیستید!» درس آقا ضیاء را برای ایشان تقریر می نمودند. خود حضرت آیت الله مهدوی (ره) در همین رابطه نقل کرده اند: «آقا میرزا هاشم آملی نزد من آمدند و اینکه: من نمی توانم درس آقا ضیاء را به خوبی درک کنم. من در جواب ایشان عرض کرد که درس آقا ضیاء مبتدا و خبرش معلوم نیست، باید تمامی آنچه را که ایشان می گوید ۲ الی ۳ ماه بنویسید تا بعدا به درس ایشان عادت کنید.)

آیت الله نجفی مرعشی (ره) مقام علمی ایشان را در جهان تشیع کم نظیر توصیف می نمود و اینکه اگر ایشان در نجف و یا در قم می ماندند قطعا یکی از مراجع به شمار می آمدند. و همواره ابراز تأسف می نمودند که چرا این مرد با آن همه علم، شهری کوچک را برای زندگی برگزید.

ذکر این نکته اینجا لازم به نظر می رسد که (حاج شیخ) لقبی بود که علمای اعلام نجف به خاطر برجستگی علمی آیت الله مهدوی، خصوصا در دوره دروس آیت الله اصفهانی، آیت الله عراقی، آیت الله نائینی به ایشان دادند.

از دوستان نزدیک ایشان در نجف می توان از آیات عظام – آقا سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) – آیه الله سید حسن بجنوردی – آقا میرزا هاشم آملی… – آقا شیخ عبد النبی اراکی … نام برد.

البته صمیمیت ایشان با آیت الله مرعشی نجفی (ره) بیشتر بود  و مرحوم آیت الله مهدوی نقل می کرد که آقای نجفی (ره) شالی کهنه همیشه به کمر می بستند و تقریرات دروس را لای آن می پیچیدند. روزی من به همراه حاج شیخ محمد و ایشان لب حوض نشسته بودیم که آقای نجفی شالش را از کمر باز کرد و روی زمین پهن نمود و بعد مشغول به مرتب کردن آنها شد و کاغذهای نوشته شده را کنار هم می پید، من گوشه شال آقا را کشیدم کاغذهای یادداشت در هوا پراکنده شدند و با خنده گفتم که علم آقا را باد برد و همگی خندیدیم.

بعد علمی

فعالیتهای علمی آیت الله مهدوی در ایران و نجف اشرف باعث شد که مراجع و آیات عظام اجازه نامه های خاصی به نام معظم له صادر نمودند که اسامی بعضی از آن بزرگواران به قرار زیر است:

آیات عظام، آقایان:

  1. سیدابوالحسن اصفهانی (اجازه اجتهاد و امور حسبیه)
  2. ضیاء الدین عراقی (اجتهاد و امور حسبیه)
  3. شیخ شعبان گیلانی (اجتهاد و امور حسبیه)
  4. شیخ محمدکاظم شیرازی (اجتهاد و امور حسبیه)
  5. میرزا حسین نائینی (امور حسبیه)
  6. سید محسن حکیم (اجتهاد و حسبیه)
  7. سید جمال الدین گلپایگانی (اجتهاد و حسبیه)
  8. آقا عبدالحسین رشتی (اجتهاد و حسبیه)
  9. سید عبدالهادی شیرازی (حسبیه و اجتهاد)
  10. حسین غروی اشکوری گیلانی (حسبیه و اجتهاد)
  11. آقا حسین طباطبائی بروجردی (حسبیه و اجتهاد)
  12. میرزا آقا اصطهباناتی (اجتهاد)
  13. سید محمود شاهرودی (اجتهاد)

بازگشت به ایران – در سال ۱۳۱۹ هجری شمسی

آیت الله مهدوی (ره) به دنبال بیماری در عراق و با قصد زیارت آستان قدس رضوی به ایران سفر نموده و پس از زیارت به قصد صله ارحام و دیدار پدر به لاهیجان رفت، ادامه کسالت، ایشان را ناگزیر به ماندن در شهر لاهیجان نمود و تا پایان عمر با برکت خویش در همانجا اقامت گزید.

دوران بازگشت معظم له مصادف با اوج فعالیت جریانات ضددینی و کمونیستی در منطقه گیلان، از یکسو و از سوی دیگر مبارزه حکومت فاسد پهلوی با اسلام و شعائر مذهبی بود و با اینکه شهر کوچکی مثل لاهیجان قدرت جذب شخصیت علمی بارز آیت الله مهدوی را نداشت و با توجه به چنان شرایط پیچیده اجتماعی زمینه مناسبی نیز برای انجام رسالت دینی فراهم نبود. با این همه او این شهر را انتخاب کرد و با اینکه می توانست به قم و یا نجف مهاجرت کند، ماند و با روح خستگی ناپذیر و اراده بلند، مبارزه کرد و شهر به شهر – قریه به قریه و سینه به سینه عشق به دین و شعائر مذهبی را منتشر نمود.

آنگونه که یکی از روحانیون طالقانی که خود سابقه ای بیش از ۵۰ سال تبلیغ دینی در منطقه دارد، نقل می کند: (حاج شیخ) اولین منبر خود را پس از بازگشت از نجف اشرف در محل بقعه آقامیر شهید لاهیجان در شرایطی سخت ایران نمود. و این روش را همواره تا توان داشت، در نقاط مختلف، ادامه داد.

منزل پدری آیت الله مهدوی در لاهیجان از قدیم یکی از مراکز ارتباط چهره های فعال سیاسی و انقلابی در منطقه شمال به شمار می آمد. شهید میرزا کوچک خان جنگلی در جریان نهضت ضد استعماری جنگل با پدر آیت الله مهدوی (حجه الاسلام آقا شیخ حسین مهدوی) در ارتباط بوده و به منزل ایشان می آمد.

همچنین مرحوم آیت الله کاشانی در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت با ایشان در رابطه بوده، و در سفری که برای انجام پاره ای مذاکرات صورت پذیرفت در لاهیجان بر منزل ایشان وارد بود.

وجود معظم له پناه و نقطه امید و پشتوانه ای برای روحانیون و جوانان انقلابی به شمار می آمد، و رژیم شاه از شخصیت نافذ. و بزرگ ایشان بسیار بیمناک بود و ایشان از وجود روحانی نمایان سود جو رنج می بردند.

مرحوم آیت الله مهدوی در طول زندگی شاهد صادق حوادث گوناگون و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی بودند، در این رابطه، به عنوان نمونه می توان جریان مهاجرت ایشان و جمعی از علمای بزرگ از سراسر ایران به تهران در اعتراض به دستگیری امام خمینی (ره)، پس از وقوع حادثه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ اشاره نمود – خبر مبنی بر اراده رژیم در به شهادت رساندن امام (ره) توسط رژیم نحوس پهلوی در همه جا منتشر گردید. در این شرایط حساس و بحرانی آیت الله مهدوی تنها کسی بود که به نمایندگی از سوی مردم و علمای شرق گیلان به همراه دو تن از بزرگان علمای رشت، برای شرکت در یک گردهم آیی و تحضن اعتراض آمیز به این دستگیری، مخاطرات را به جان خریده و به تهران عزیمت نمودند.

رژیم که از این اقدام مطلع شده بود در فاصله رودبار – قزوین اتومبیل حامل حضرات را متوقف کرده و ایشان را پس از دستگیری و بازجویی به زندان قزل قلعه منتقل می نماید.

شیخ محمد رازی مؤلف کتاب وزین گنجینه دانشمندان نقل می کند:

در ماه رمضان ۱۳۸۲ قمری با معیت آیه الله حاج سید حسن بحرالعلوم و آیه الله حاج سید محمود ضیابری، مقیمین در رشت، سفری قهرا و اکراه به طهران نموده و یک ماهی با عده ای از علمای بزرگ مرکز در یکی از منازل شمالی تهران اقامت و نگارنده چند شبی در خدمتشان مفتخر و درک فیض نمودم.»

بالاخره پس از گذشت یک ماه از این دستگیری و زندان، رژیم با افزایش یافتن فشارهای مردم، ناچار شد تا به آزادی امام و علمای زندانی اقدام نماید. ایشان از جریان این مهاجرت، دستگیری و پس از آن ملاقات با امام (ره) خاطراتی داشتند که اینجا متعرض نقل آنها نمی شویم.

وفات

آیت الله مهدوی، پس از یک قرن زندگی زاهدانه و بی آلایش و عمری تلاش در راه احیای شریعت حقه جعفری ، خدمات مانا۔گار علمی و تربیت سده انسان ارزشمند، سرانجام در سن صد سالگی، روز جمعه ۲۱ صفر المظفر سال ۱۴۱۳ قمری، مصادف با ۳۰ مرداد ماه ۱۳۷۱ هجری شمسی دعوت حق را لبیک گفته و از دار فانی به جوار رحمت حق شتافت.

در پی انتشار خبر ارتحال این فقیه بزرگ موجی از تأثر و اندوه سراسر منطقه را فرا گرفت. صبح روز شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۷۱ در حالی که بازار لاهیجان به نشانه عزا به حالت تعطیل درآمده بود، پیکر مطهر عالم ربانی، آیت الله مهدوی، در میان شور احساسات اندوه بار جمع کثیری از دوستدارانش و با حضور جمع زیادی از علما و روحانیون، نماینده محترم ولی فقیه در استان، ائمه جمعه و جماعات شهرهای استان گیلان، استاندار و مسؤولین دوایر دولتی و نهادهای انقلابی، و نمایندگان مجلس خبرگان، باشکوه بسیار و در حالی که مردم با چشمان اشکبار به سر و سینه می زدند تشییع گردید. طبق وصیت معظم له پیکر ایشان می بایست در کنار بارگاه مولی الموحدین علی ع در نجف اشرف باشد و در صورت عدم امکان در جوار مقبره فقید سعید آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی به خاک سپرده شود. و به همین دلیل، پس از اقامه نماز توسط آیه الله امینیان در حسینیه مدرسه جامع لاهیجان به خاک سپرده شد.

[پیام های تسلیت]

تلگراف تسلیت دفتر حضرت آیه الله العظمی اراکی

لاهیجان شماره ۳ک ۴۴ ت

۶/۶ س ۸۰۰۰ لاهیجان مسجد گلشاهی منزل حضرت آیت الله مهدوی ارتحال مرحوم حضرت آیت الله مهدوی را به بیت محترم و سایر بستگان محترمشان تسلیت می گوییم و بقای عمر تمام بستگان محترم آن مرحوم مغفور را از خداوند متعال خواستاریم.

قم: دفتر حضرت آیت الله العظمی ارا کی، مد ظله

تلگراف تسلیت حضرت آیه الله العظمی گلپایگانی

لاهیجان شماره ۶ ک ۵۸ت

۶/۲۶ س ۱۱۰۰ لاهیجان جامعه روحانیت منطقه حوزه علمیه بیت مرحوم آیت الله مهدوی

تلگرام تسلیت فوت مرحوم آیت الله مهدوی «طاب ثراه» واصل ضمن تسلیت متقابل علو درجات آن فقید سعید و طول عمر بازماندگان را مسئلت می نمایم. خداوند اجر جزیل و صبر جمیل عنایت فرماید.

گلپایگانی

***

پس از رحلت ایشان مجالس ترحیم بسیاری در سراسر استان گیلان برپا شد و به همین مناسبت مجلس بزرگداشتی نیز از سوی مقام معظم رهبری، حضرت آیه الله خامنه ای در تهران منعقد گردید.[۱]

***

گفتگویی با آیه الله مهدوی

سئوال: چون حضرتعالی در نجف اشرف سالیانی را با مرحوم حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی معاشرت داشته اید لطفا شخصیت علمی ایشان را بیان فرمایید؟

ج: حقیر با حضرت آیه الله مرعشی نجفی سالها در مباحثات علمی اساتید نجف شرکت نمودیم ایشان در درس آیات و رجال بزرگ چون آقا ضیاء عراقی و مرحوم آیه الله کاشف الغطاء مرحوم آیه الله اصطهباناتی از شاگردان بنام به حساب می آمدند و در تحصیل علوم در نجف اشرف از محضر اساتید دیگری نیز استفاده نمودیم از جمله در منطق از مرحوم آقای شمس کرمانشاهی که منطق را به صورت رومانی تنظیم نموده بودند که احتمالا در اوراق مرحمت پناه مرعشی نجفی موجود باشد و همچنین در اخلاق از مرحوم آقای شیخ مرتضی طالقانی ساکن مدرسه آقا سید محمد کاظم یزدی و اصول و فقه را از آقا شیخ محمد حسین طهرانی و شیخ شعبان گیلانی و سید ابوالحسن اصفهانی وآیه الله میرزا حسین نائینی و آقا ضیاء الدین عراقی بهره گرفتیم و به کسب اجازات کتبی اجتهاد و حرمت تقلید نائل شدیم.

و در علم عرفان و حکمت از محضر آقای محمد حسین کاشف الغطاء و آقا میرزا احمد آشتیانی طهرانی و آقا میرزا مهدی آشتیانی استفاده نمودیم از همان آغاز رویه ایشان به نحوی بود که عادتا از هر مسأله ای که اطلاع پیدا می کردند یادداشت می نمودند قدرت مهم و استنباط معظم له توجه خاص اساتید را بر ایشان معطوف نموده بود اطمینان داشتم که ایشان مرجع تقلید خواهند گردید نظر به اینکه به موازین شرعی و علوم متفرقه وارد بودند.

سئوال: بعد معنوی ایشان را چگونه ارزیابی نموده اید؟

ج: ایشان همیشه متکی به خداوند و ائمه اطهار بودند ساده زندگی می کردند و با توجه به اینکه از خانواده بزرگ بودند مع هذا در نهایت قناعت می گذراندند در اصول زندگی مادی با اینکه توانایی کامل نداشتند مع الوصف هرگز به غیر خدا و امام زمان ارواحنا فداه نظر نداشتند.

سئوال: چنانچه خاطره هایی از ایشان دارید بیان فرمایید؟

ج: متأسفانه خاطرات زیادی از ایشان به یادم نمانده ولی در رابطه با نگهداری مطالب جمع آوری شده از دروس اساتید باید عرض کنم علاقه ایشان به حدی بود که تقریرات و یادداشتهایی که از محضر اساتید تهیه می نمودند در شالی که به کمر می بستند قرار می دادند، یادم می آید که روزی این شال حاوی اوراق باز شده و اوراق مشفر گردید و من از روی مزاح به ایشان گفتم که علم آقا را باد برد.

سئوال: به هنگام تحصیل در نجف اشرف ایشان را از نظر اخلاق و رفتار چگونه باوره اید؟

ج: از خصوصیات بارز ایشان یکرنگی و صفا و صمیمیت بود طلبه ای متقی و پرهیزکار بود و با تو نه به خصوصیات اخلاقی که داشتند کم نظیر بودند

سئوال: رحلت ایشان چه تأثیری در حوزه های علمیه دارد؟

ج: یا رحلت ایشان ضربه بزرگی به حوزه های علمیه خصوصا به حوزه علمیه قم وارد شد. ایشان عالم و مرجع و مروج بین المللی بودند و به تمام علوم و ادیان آشنایی و مکاتبه داشتند.

سئوال: دو رتی جنابعالی با آن مرحوم تا چه حدی بود؟

ج: حقیر در ابتدای تحصیل در نجف اشرف با مرحوم آیه الله العظمی مرعشی معاشرت و دوستی نزدیک داشتم و به اتفاق در دروس اساتید شرکت می نمودیم ایشان همواره به حقیر توجه خاصی داشتند اگر چه بعد به دلیل فاصله محمل اقامت و کهولت سن سالها یکدیگر را ندیدیم ولی این رابطه معنوی و صمیمیت از دور تا پایان عمر با برکت ایشان ادامه داشت و ایشان مرجع مهربانی بودند.

این مصاحبه در تاریخ ۳۰ ربیع الثانی ۱۴۱۲ قمری در شهر لاهیجان به عمل آمد)

***

گفتار کوتاهی از والد [حجت الاسلام و المسلمین حسن مظفری]

ماجد مبدأ آشنایی ما با آیه الله العظمی مهدوی، چه در قم و چه در گیلان با شنیدن نام ایشان بوده و بنده همیشه آرزو داشتم تا فرصتی دست دهد و از نزدیک ایشان را زیارت تمایم

تا روزی که توفیق رفیق شد و به اتفاق سردار شهید گیلان مرحوم حاج شیخ ابو الحسن کریمی در لاهیجان ملاقاتی داشتم، به پیشنهاد ایشان و به اتفاق به منزل آیه الله العظمی مهدوی رفتیم.

اولین مساله ای که توجه مرا جلب کرد محل مسکونی آن فقیه بزرگوار و آن اسطوانه علم و فقاهت و اجتهاد بود، که از فرزانگان و فرهیختگان عصر محسوب می شدند.

منزل مسکونی به ظاهر محقر، با فرشهای ساده و تعدادی کتاب که در اتاق بود و حکایت از این داشت که با توجه به کهولت سن باز به مباحث علمی می پرداختند.

شیوه استقبال ایشان از ما، درس دومی بود که ما آموختیم، با کمال سادگی و بی آلایشی، با رعایت احترام و با روحیه ای بشاش با ما روبرو شدند.

بنده پس از عرض ارادت و دستبوسی احساس کردم که گویی سالهاست با ایشان آشنایی داریم.

پس از پذیراییهای معمول، فرصت را غنیمت شمرده و به استفاده از وجود مبارک ایشان پرداختیم.

نحوه بیان و شیوه گفتار ایشان آن چنان ما را به خود جلب کرده بود که ما پس از دو ساعت باز تمایلی به ترک محضر ایشان نداشتیم.

در اولین ملاقات من بسیار دریغ خوردم که زودتر از اینها به دستبوسی ایشان نیامده بودیم. از آنجا که ایشان ما را فریفته خود نمودند و بیت معظم هم بدون حاجب و دربان بود از آن روز به دستم آمد که در هر فرصت مناسب می توانم از محضر فیاضشان بهره مند باشم و از چشمه زلال علم لبی تر کنم. از آن تاریخ به بعد بسیار به خدمت ایشان رسیدیم و از مواعظ و نصایح ایشان بهره مند شدیم.

از آنجا که ایشان کسالت داشتند معمولا در منزل بودند و به خاطر ندارم که به منزل ایشان رفته باشم و ایشان نباشد.

به مرور زمان تحقیقاتی پیرامون شخصیت علمی ایشان انجام دادیم که هر چه بیشتر آشنا می شدیم عشق و علاقه مان به ایشان بیشتر می شد.

کتب ایشان بیانگر قدرت علمی ایشان است و بر صاحبنظران ارزش کتب آن حضرت پوشیده نیست و بنده هم زمانی که کتاب «قاعده فراغ و تجاوز» ایشان را در محمد وسع خود مطالعه نمودم، شخصیت مبرز ایشان بر بنده آشکار شد.

همیشه این سئوال برای من مطرح بود که شخصیتی با این عظمت، چرا مراکز علمی زمان را ترک کرده و به گوشه ای از لاهیجان پناه برده اند. البته، ایشان هم که گاه نکاتی پیرامون این مطلب می فرمودند و بی شک ایشان همطراز فقهای بزرگ بنام حوزه بوده و حتی در سطوحی بالاتر از بعضیها.

آخرین مرتبه، که ما البته فکر نمی کردیم ملاقات آخر باشد با جمعی از دوستان از جمله پسرم «رضا» که، پس از آشنایی با آن مرحوم فریفته مقام آن مرحوم شده بود و یادنامه ای هم به همت ایشان در دست تهیه است به خدمت آیه الله العظمی مهدوی رسیدیم. آن روز هم ملاقات ما حدود دو ساعت طول کشید. ایشان نیز متناسب مجلس مطالبی می فرمودند. از جمله بیتهایی از غزلهای حافظ مطرح می کرد و گاهی از بنده و پسرم نیز می پرسید که: نظر حافظ در این بیت چیست؟ و البته بی تردید آنچه ایشان از اشعار حافظ برداشت می کردند اهل مجلس در آن حد نبودند. آخرین دیدار ما آنگونه که برای ما نقل کردند، مایه انبساطی برای ایشان شده بود.

تبسم ملیح و خنده شیرین از لبان ایشان محو نمی شد و در مریدان خود به همه توجه داشت.

مقتضای حال را نسبت به اشخاص رعایت می کردند و خود ایشان نیز مشکلاتی داشتند که برای ما مطرح فرمودند. و مدتی از آن ملاقات نگذشته بود که خبر تأثرانگیز ارتحال ایشان به مریدان رسید. هرچند ایشان به لقاء جاوید شتافت لکن مردم گیلان به ایشان مدیون هستند فخر گیلان و مایه مباهات و افتخار مردم گیلان بود.

در واقع حضرت آیه الله العظمی مهدوی(ره) از مراجع بزرگ بودند. اگر چه خودشان را عرضه نکردند و رساله عملیه در اختیار مردم نگذاشتند و این خود دلیلی بر تواضع و فروتنی ایشان بوده ولی حاشیه ای بر عروه الوثقی دارند. که امید است در اختیار پژوهشگران علوم دینی قرار گیرد.

اینکه آقا ضیاء عراقی (ره) به برخی طلاب فهم بیشتر درس را به ایشان ارجاع میداده گواه روشنی بر مقام رفیع فقهی ایشان است.

خلاصه می توان گفت که حضرت آیه الله العظمی مهدوی و آخرین یادگار از حوزه علمیه نجف در منطقه بودند.

 

____________________________

پی نوشت

[۱] . مراجعه کنید به «آئینه پژوهش» سال سوم، شماره ۳، صفحه ۹۶۱.

 

 

 

منبع: «آخرین یادگار، آیه الله شیخ مهدی مهدوی لاهیجانی»، رضا مظفری، فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، س۳، ش۱۰-۹، بهار و تابستان ۱۳۷۳، ص۳۳۹ـ۳۶۵٫

ارسال دیدگاه

enemad-logo