
حمایت دموکرات های همدان از نهضت جنگل و مبارزه با نیروهای انگلیسی
ابوالفتح مومن
همدان بخاطر موقعیت های ویژه ای که داشت، از جمله قرار گرفتن در جاده ابریشم، اهمیت ویژه ای را دارا بود. این موقعیت مکانی اهمیت همدان در جنگ جهانی اول را بسیار پر رنگ تر کرد. در این میان دموکراتهای همدان در مبارزه با انگلیس با نهضت جنگل نیز همنوا و همراه شدند.
ابوالفتح مومن
مقدمه:همدان در طول ادوار تاریخی، دارای نقش و موقعیت ممتازی بوده است؛به خصوص قرار گرفتن این شهر در مسیر جاده ابریشم،و محل انشعاب این جاده به شمال،مرکز و غرب ایران اهمیت ویژهای را به آن بخشیده است.هر مهاجم و نیرویی که میخواست از سمت غرب به شمال و مرکز ایران دست یابد،باید از این گذرگاه میگذشت؛به طوری که وقایع جنگ جهانی اول و دوم این موضوع را به خوبی تأیید میکند.
همدان با داشتن این موقعیت منحصر به فرد،در جنگ جهانی اول،به طرفداری و هواداری از آلمانیها و عثمانیها برخاست.بلافاصله با نهضت جنگل و میرزا کوچک خان رابطه برقرار کرد،و به مبادله اخبار و اطلاعات با آنان پرداخت.در این زمینه دموکراتهای همدان،نقش برجست های داشتند.محمد حسن خان فرید الدوله،که خود از طرفداران سر سخت و همکاری میان دموکراتها و جنگلیها،همچنین چگونگی مقابله با انگلیسیها کاوش کنیم. امید است که این نوشته و اشاره،مایه ترغیب و تشویق دانش پژوهان و پژوهشگران درباهر تأثیر نهضت جنگل در دیگر مناطق ایران گردد.
الف)دموکراتها و استبداد صغیر
قبل از آنکه وارد موضوع ارتباط حزب دموکرات همدان،که برخاسته از مجلس دوم و سوم بود،با نهضت جنگل شویم،لازم است به روند شکلگیری و نحوه مبارزه آنان با استبداد صغیر و اعاده مشروطیت پرداخته شود.
محمد علی شاه در ۲۲ جمادی الاول ۱۳۲۶ هـ ق به قزاقان تحت فرماندیه بالکونیک لیاخوف روسی دستور داد،مجلس شورای ملی را به توپ ببندد.پایداری مجاهدین در مقابل حملات لیاخوف نتیجهای نبخشید؛اما پس از کودتای محمد علی شاه،که به استبداد صغیر معروف شد، (ج ۲/۱۳۲۷-ج ۱/۱۳۲۶)جنبش مقاومت در کشور تدریجا،شکل گرفت.بدین ترتیب،ایالات سر به قیام داشتند؛اصفهان در دوم ژانویه ۱۹۰۹ م به دست بختیاریها افتاد.رشت در هشتم فوریه از آن پیروی کرد.همدان و شیراز در بیست و پنجم مارس،یکی پس از دیگری به عناوین متعدد به قیام برخاستند.۱از طرف دیگر،خبر اردوکشی مجاهدین گیلان و بختیاریها به سوی تهران، جنبش انقلابی همدان،لرستان و سایر نواحی ایران را قوت بخشدی.۲
به دنبال کودتای محمد علی شاه،انجمن ولایتی همدان که از ۱۳۲۵ هـ ق ریاست آن بر عهدهء آیت اللّه شیخ محمد باقر بهاری۳بود،مجددا فعال گردید و خواهان اعادهء مشروطیت شد؛به همین علت فرماندار همان ناگزیر از استعفا شد.۴این در حالی بود که اهالی همدان،برای مقابله با مستبدان تحت رهبری شیخ محمد باقر بهاری و فرید الدوله گلگون۵،متحد شده و جنب و جوش عجیی بر شهر حاکم شده بود.۶
به این ترتیب،مردم به کمک مجاهدین قفقازی-قزوینی،اردوی ملی همدان را تشکیل دادند. ورود مجاهدین قفقازی به همدان،به یک احتمال،در قبال شرکت افواج خوانین قراگزلوی همدان،علیه مشروطهخواهان تبریز بوده است،و به احتمال دیگر،آنان پس از سقوط تبریز به دست روسها به همدان آمدند؛شاید هم از زمرهء مجاهدین گیلانی بودهاند،که دز قزوین مستقر شده بودند.البته در جریان انقلاب مشروطه،عدهای از آذربایجانیها،امثال نوبریها در همدان فعالانه حضور یافتند.روزنامه اثر انقلاب ارگان اردوی مجاهدین همدان،دراینباره نوشت:
گروهی مردمان بصیر و دانا محض ارائه طریق از طرف مجاهدان ایران به این شهر آمده،در رفع اختلافات شهر کوشیدند،تحصیل اتحاد نموده و به تشکیل«کمیسیون جنگ»اقدام کردند.۷
البته حزب سوسیال دموکرات همدان در این حرکت مسلحانه نقش مؤثری داشت.رئیس محلی آن محمد حسن خان فرید الدوله بود که بعدها از همدستان میرزا کوچک در همدان گردید.۸
عناصر سوسیال دموکرات در جریان قیام مردم علیه استبداد صغیر،در آذربایجان و گیلان نقش ویژهای داشتند.بسیاری از آنها،که از اعضای حزب همت باکو بودند،در این بحبوحه،حضوری پر رنگ داشتند.البته تقسیم مجلس شورای ملی و افراد سیاسی جامعه به دو گروه«دموکرات»و «اعتدالی»از دوره دوم مجلس شورای ملی مشخص گردیده بود.دموکراتها افکار تند و انقلابی داشتند و خواهان اصلاحات سریع و فوری در جامعه و سیاست خارجی بودند.در حالی که اعتدالیون جزو محافظهکاران بودند.محمد علی خان فرزین(کلوپ)،نماینده مردم همدان در مجلس سوم،از جمله دموکراتهایی بود که همراه مهاجرین به کرمانشاه و سپس استانبول مسافرت کرد.
مجاهدین قفقازی و دموکراتهای همدان،در اردودی ملی به عنوان معلوم مشغول تعلیم و آموزش شدند.مجاهدین مذکور،در قلعه کهنه(دبیرستان امام خمینی)اردوگاه خود را بر پا کردند و تپه مصلی را برای تمرینات نظامی برگزیدند.جمعآوری مجاهدین مسلح،منحصر به دموکراتها نبود؛چرا که شیخ محمد باقر بهاری نیز اردویی از مریدان خود فراهم آورد.۹
پس از تشکیل اردوی ملی،تلگرافهایی از ایالات و ولایات مبنی بر تبریک و اظهار خرسندی به کمیسیون جنگ ارسال شد.
انجمن ایالتی گیلان ضمن تبریک به برادران غیور همدان خواستار آن شد،که هر قدر ممکن باشد،اعانه ملی و افراد مسلح به اردوی ملی در اطراف تهران کمک شود.۱۰
اردوی ملی،ضمن کمک و مساعدت با اردوی اطراف تهران،امنیت شهر همدان را عهدهدار گردید.آنها در حالی که آماده حرکت به سوی تهران بودند،خبر فتح تهران توسط مجاهدین گیلانی و بختیاری در روزهای ۲۵ و ۲۶ جمادی الثانی ۱۳۲۷ هـ ق به آنان رسید که همین خبر موجب شد،از حرکت بازمانند.اعضای دموکراتهای همدان که در این مرحله فعال بودند، عبارت بود از:سید حسن مترجم نظام همدانی(مدنی)۱۱،محمد یوسفزاده(غمام)۱۲از شعرای همدان،میرزا محمد علی خان فرید الملک،هاشم خان فرید الملک و ابو القاسم محمودزاده رئیس کمیسیون جنگ معروف به رئیس المجاهدین.وی همان کسی بود که رهبری مهاجران را از قزوین به طرف غرب در جنگ جهانی اول عهدهدار گردید.۱۳
ب)ارتباط و همکاری دموکراتها با نهضت جنگل در جنگ جهانی اول
همدان از مشکلات استبداد صغیر،کمر راست نکرده بود که جنگ جهانی اول آغاز شد.این در حالی بود که دموکراتهای همدان به امور فرهنگی مشغول بودند.برای نمونه آنها مدرسه نصرت را تأسیس کردند.در همین ایام،مردم در اعتراض به رفتار مظفر الملک حاکم همدان بازار و دکانها را تعطیل کردند که در نتیجه وی برکنار و به جای او،عباس میرزا از جانب پدرش،عبد الحسین میرزا فرمانفرما که والی غرب ایران بود،به عنوان حکمران،راهی همدان گردید.۱۴حکمران جدید هم نتوانست انتظام چندانی به شهر دهد.زیرا فعالیت کنسولگریهای روس،انگلیس،آلمان و عثمانی در همدان،برای جذب نیرو و تغییر شرایط به نفع خود،اوضاع شهر را به هم ریخته بود. از سوی دیگر،مردم شهر اعم از تحصیل کردگان،فرهنگیان،روحانیون،بازاری و عامهء مردم به دلیل نفرت شدید از ظلم و ستم روسیه و انگلیس به طور غیررسمی و غیر علنی طرفدار آلمانیها و عثمانیها بودند.در این میان،دموکراتهای همدان از همه فعالتر و جدیتر بوده،لحظهای از مبارزه با روسیه و انگلیس غافل نمیشدند.
حرکت نیروهای روسی به سوی تهران هیجان و اعتراض شدید مردم همدان را موجب گردید؛ به نحوی که آنان در مجامع و مساجد جمع شدند،و در حالی که دموکراتهای برای آنان سخنرانی میکردند با پوشیدن کفن در تلگرافخانه بست نشسته،به اولیای دولت تلگرفا فرستادند.۱۵در همین زمان،عدهای از قزاقها نیز به ژاندارمری پیوستند.۱۶
در این ایام احسان اللّه خان دوستدار به جمع دموکراتها و قوای ژاندرمری به فرماندهی محمد تقیخان پسیان پیوست تا علیه روسیه به مبارزه بپردازند.سفارت روسیه در ضمن مکابتهای در ذیقعده ۱۳۳۳ هـ ق به وزارت امور خارجه ایران دراینباره نوشت:
در تکمیل مراسله مورخ ۱۶ شوال حال نمره ۱۷۴ خود با نهایت توقیر و احترام تصدیع میدارد که از قرار اخبار واصله از همدان فساد اوضاع آنجا روز افزون و اگر به همین قرار بماند اشکالات زیادتر خواهد شد.مفسدین با جدیت تمام مشغول کار و به آقای[علی آقا] شریعتمدار که او را مقصر به روس خیلی قرار دادهاند تکلیف نمودهاند،که یا در عرض یک هفته علنا به مسلک آنها داخل شود،یا در صورتی که نخواهد در منزل خود منزوی بوده[و] قطع مراوده،پلتیکی نماید،باید به کلی همدان را ترک کرده،هجرت نماید.بنا علیه دوستدار مراتب را به استحضار خاطر مودت مظاهر جناب مستطاب اجل عالی رسانده،مخصوصا خاطر نشان مینماید،که اگر اولیان دولت علیه واقعا قصد دارند که رفع فساد در همدان شده، مشکلات مرتفع گردد،باید مزید الدوله،ظهیر دفتر،جلال الممالک،رضاخان برهان المتکلمین و احسان اللّه خان از آنجا تبعید شوند تا اوضاع مساعد شود.۱۷
وضع همدان به سبب رفتار کنسولگریهی اروپایی،به صورت دژهای مسلح۱۸در آمده بود، که روزبهروز بدتر میشد.در همین اوضاع(۱۳۳۳ ق)روسها درصدد برآمدند با پاکسازی نیروهای مخالف در راه غرب،از همدان تا عراق و بین النهرین،مسیر حرکت خود را در حمله به عثمانیها و آلمانیها و پیوستن به انگلیسیها هموار سازند.اما در این میان نیروی ژاندارمری به فرماندهی محمد تقیخان پسیان،که از آلمانها هواداری میکرد،مانع تحقق این امر شد.آنان با اخراج قزاقها که رضاخان میرپنج هم جزو آنها بود،عملا وارد معرکه شدند.
میروشنکف دراینباره مینویسد:
آلمانها عملیات نظامی مؤثری را در همدان آغاز کردند.در آغاز نوامبر یک واحد ژاندارم به سرکردگی کلنل محمد تقیخان پسیان با کمک و پشتیبانی یک فوج مجاهد به رهبری احسان اللّه خان به قزاقهای ایرانی حمله برد.قزاقها مقاومت نکردند؛عدهای از آنها فرار کردند و بقیه اسیر شدند.۱۹
این نبرد که به جنگ تپه مصلی معروف شد،باعث تفوق و کنترل و اداره شهر همدان به دست ژاندارمها گردید.از سوی دیگر حضور احسان اللّه خان و دیگر آزادیخواهان در همدان،برای مبارزه با روسها،نشان از ارتباط و همبستگی این نیروها-هر چند مقطعی-با هم در همدان دارد.
رضا قلی قائم مقامی،که خود در جنگ تپه مصلی در کنار احسان اللّه خان و محمد تقی خان حضور داشت،دراینباره میگوید:
یاور محمد تقی خان با جوانمردی و احترام زیاد فرماندهی قوای قزاق[همدان]را به تسلیم اسلحه و مهمات و رفتن به مرکز دعوت نمود،ولی افسران قزاق ضمن جواب توهینآمیز به تحویل سلاح راضی نشدند.با این حال یاور مذکور توهین کتبی سرتیپ محمود آقا و افسران قزاق را ناچیز پنداشته،بار دیگر با احترام بیست ساعتی به آنها مهلت داده بود که بدون زد و خورد سلاح را تحویل دهند.انجام این تکلیف بر فرماندهان قزاق بسیار سنگین بوده و میسر نمیشد…خواهی نخواهی محل سکونت خود یعنی کاروانسرای بزرگ در ریسه تپه مصلا را سنگربندی و استحکامات جنگی آماده نموده و چون سمت را از شمال تپه تصور میکردند، منظر جبهه خود را در همان سمت قرار دادند.یاور محمد تقیخان از نظر شرافتمندی نمیخواشست با قهر غلبه حریف را سرکوب نماید،لیکن چون دو مرتبه به آنها پیشنهاد داده بود،از تسلیم اسلحه خودداری نمودند،ناچار نقشه تعرض و تهاجم خود را طرح کرده با حال تأسف وظایف واحدهای مهاجم را تعیین کرد.در ساعت اتمام مهلت سه بعد از نصف شب از سمت شمال تپه مصلا همانطور که قزاقها در انتظار بودند،حمله شروع شد.۲۰
پس از حمله،قزاقها شکست خوردند؛تعدادی از فرماندهان آنان از جمله رضاخان میرپنج به منازل علمای همدان پناه بردند.در نهایت با وساطت روحانیان قرار بر این شد که همدان را به سوی قزوین ترک نمایند.۲۱به دنبال آن،همدان عملا در اختیار محمد تقیخان پسیان و مجاهدین دموکرات که نقش مؤثری داشتند،قرار گرفت.۲۲
چند ماه پس از این فتح و پیروزی از طرف کلنل محمد تقیخان پسیان،عدهای از دموکراتهای همدان که از افرادی همچون میرزا حسینخان معاون،لاهوتی و میرزاده عشقی در آن عضویت داشتند،مأمور شدند از راه زنجان،خلخال،طارم و انبارلوی گیلان به جنگل عزیمت و با میرزا کوچکخان ارتباط برقرار کنند.۲۳به احتمال زیاد این اولین تماس مجاهدین و دموکراتهای همدان با میرزا کوچکخان است.
در اواخر ۱۳۳۳ هـ ق حسنخان معین الرعایا و اسمعیل خان،خواهرزاده میرزا کوچکخان،به عللی از جنگل قهر کرده به همدان رفتند.۲۴حضور این افراد،مسلما همراه با انتقال اطلاعات و اخبار نهضت جنگل به مردم همدان بوده،آگاهی و شناخت مردم از میرزا و جنگل را بیشتر میکرد.از طرف دیگر،ایوانف در کتاب انقلاب مشروطیت ایران آورده است:
افسران آلمانی توانستند،کوچکخان را راضی کنند تا چند دسته مجاهد به کمک واحدهای آلمانی و عثمانی که در حوالی همدان و کرمانشاه فعالیت میکردند،بفرستد.۲۵
درباره درستی یا نادرستی این مطلب،در منابع دیگر مطلبی نیامده است.همچنین اسناد و مدارک معتبری برای تأیید یا ردّ آن یافت نشد.شاید منظور ایوانف رفتن حسنخان معین الرعایا و اسمعیلخان جنگلی به همدان است.
به دنبال تسلط محمد تقیخان و دموکراتها بر همدان،روسها درصدد برآمدند با تصرف این شهر به سوی کرمانشاه و بین النهرین حرکت کنند.از همینرو به همدان هجوم آوردند،ولی در گردنه آوج تا همدان با مقاومت نیروهای ژاندارمری،دموکراتها و افرادی که تحت رهبری محمد تقیخان، احسان اللّهخان و حاجی محمد جعفر کنگاوری بودند روبهرو شده،در چند مورد عقبنشینی کردند.۲۶ در این هنگام دموکراتها به رهبری فرید الدوله علیه روسیه و انگلیس دست به تبلیغات گسترده زدند، تا جایی که کنسولگری آنان در همدان مجبور شد از استخدام و جذب نیروهای عشایری و بومی منطقه صرفنظر کند.۲۷ناگفته نماند،که در این برهه،دموکراتها به منزلهء ستاد تبلیغاتی نیروهای مجاهدین و ژاندارمها عمل میکردند و با در اختیار داشتن روزنامههای محلی،این مسئولیت را به خوبی انجام میدادند.علیرغم تمام تلاشهای مجاهدین و قوای ژاندارمری،نیروهای روسی در ۱۱ صفر ۱۳۳۴ هـ ق/۲۶ آذر ۱۲۹۴ ش همدان را به تصرف خود درآوردند.دموکراتها،نظیر میرزاده عشقی،هاشمخان فرید الملک،محمد شفیع تاجر همدانی،فتح السلطنه همدانی و…به مهاجرین در کرمانشاه پیوستند.چندی بعد بعضی از آنها رهسپار استانبول شدند.احسان اللّهخان نیز به تهران برگشت و وارد کمیته مجازات گردید.
روسها در ایام تصرف همدان مرتکب فجایعی شدند،که تاریخ از بیان آن شرم دارد.در سال ۱۳۳۴ هـ ق در همدان شایعه شد،که قزاقهای روس دو دختر ایرانی را در همدان به زور گرفتند،و بر آنها لباس قزاقی پوشاندهاند و میخواهند از راه رشت و انزلی به روسیه ببرند.شایعه این خبر در میان جنگلیها باعث هیجان و ناراحتی آنان شد.بنابراین میرزا کوچکخان تصمیم گرفتند به خطوط ارتباطی روسها حمله کند.جنگلیها در قریهء خمام،بین رشت و انزلی،شبانه به نیروهای روسی حمله کرده،چند نفر از قزاقها را کشتند.۲۸
این عمل میرزا کوچکخان،علاوه بر اینکه باعث ترس و رعب روسها گردید،نشان از احساس مسئولیت میرزا نسبت به مردم همدان دارد که بالطبع گرایش مردم را به سوی نهضت جنگل بیشتر ساخت و از طرف دیگر ارتباط و هماهنگی بین مجاهدین و هواداران میرزا در همدان را دو چندان کرد؛چنانکه میر احمد مدنی در خاطراتش از مبارزه مردم همدان به عنوان جنگلیهای همدان یاد میکند.۲۹
با وقوع انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر ۱۹۱۷ م و تغییر رژیم سیاسی این کشور،سربازان و قزاقهای روسی ناگزیر از ترک ایران شدند.آنها به صورت پراکنده از همدان خارج میشدند. در این بینظمی،بازار شهر همدان در آتش سوخت.خبر آتشسوزی همدان،بلافاصله از سوی دموکراتها و هواداران میرزا به گوش وی رسید که موجب شد برای جلوگیری از تکرار این وقایع،میرزا تدابیر خاصی را بیاندیشد.۳۰
نحوه ارسال پیامهای دموکراتها و طرفداران میرزا در همدان که بیشتر از طریق تلگرافخانه شهر صورت میگرفت،موجب گشت دنسترویل،فرمانده انگلیسی،در آنجا جاسوسانی بگمارد. درباره این موضوع،در جای خود اشاره خواهد شد.
وجود نیروهای روسی در همدان و استفاده آنان از گندم و مواد غذایی،قحطی و پریشان حالی مردم این شهر را به وجود آورد.تا جایی که گروهی از فقیران و نیازمندان این دیار اعم از زن، مرد،بچه و جوان به گیلان کوچیدند.«هیأت اتحاد اسلام»به منظور ساماندهی این مهاجران همه مساجد،تکایا،بقاع و اماکن عمومی،حتی خانههای بعضی از اشخاص را مرمت کرده و مهاجران را به تناسب جمعیت که علاوه بر همدان از کردستان و قزوین نیز آمده بودند،جای داد.در هر نقطه، چند نفر به عنوان معتمد محلی،تعین میشد تا امور فقرای حوزه خود را اداره نمایند.در همین سال،پرورشگاهی نیز برای یتمیان دایر گردید،و بسیاری از کودکان یتیم را که پدر و مادر آنها در حین مهاجرت به گیلان،در بین راه،از گرسنگی مرده بودند،در آن اسکان یافتند.۳۱به این صورت گروهی از فقرا و مردم همدان در گیلان ساکن شدند،و از سوی جنگلیها مورد لطف و محبت قرار گرفتند.
با وقوع انقلاب اکتبر روسیه،و خروج اکثر نیروهای روسی از همدان و کشور،انگلیسیها، ژنرال دنسترویل را به همراه نیرو و تسلیحات و وسایل جنگی از طریق بغداد،همدان و قزوین به سوی گیلان اعزام کردند.۳۲ورود این نیروها به شهر برای مردم همدان مصیبت دیگری بود که با مقاومت و مخالفت شدید اهالی مواجه شد.دنسترویل مأموریت داشت،ضمن جمعآوری سربازان روسیه در غرب ایران،علیه بلشویکها در گیلان و قفقاز عملیاتی انجام دهد.او در ۱۳ ربیع الاول ۱۳۳۶ از بغداد به سوی ایران حرکت کرد،و در مدت کمتر از یک ماه،خود را به انزلی رساند؛اما مجاهدین جنگلی و میرزا کوچکخان مانع پیشروی آنان شده،آنها را وادار به عقبنشینی به سوی همدان کردند.بازگشت نیروهای انگلیسی به همدان،نه تنها با استقبال مردم روبهرو نشد،بلکه اهالی با وحشت و نفرت به این مهاجمین نگاه میکردند:
ورود ما شهر را به هیجان و غلیان انداخت،و شایعاتی در شهر منتشر شد،مبنی بر اینکه میرزا کوچکخان ما را در رشت نگاه داشته و پس از اخذ طلا و نقره و اشیاء قیمتی ترحما مرخص کرده است.به ما به چشم شکست خورده و مغلوب نگاه میکردند،و خیال اینکه زودتر ما را از شهر بیرون کنند،این دفعه قویتر شده بود.با شرایط موجود،تصمیم بیرون کردن ما از شهر از طرف اهالی ممکن بود تولید زحمت نماید،زیرا مجالس میتینگ در مساجد منعقد کرده و قطعنامه شددی اللحن به دیوار میچسبانند.۳۳
در این مخالفان انگلیسیها در همدان،فعالیت و تبلیغات دمکراتها به رهبری محمد حسن فرید الدوله،که با میرزا کوچکخان مکاتبه و مراوده داشت،از اهمیت خاصی برخوردار بود. آنان تمام مشکلات اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی همدان را ناشی از حضور نیروهای بیگانه میدانستند.به همین سبب ژنرال دنسترویل اعلامیهای خطاب به مردم همدان صادر کرد:
توقف انگلیسها در اینجا موقتی خواهد بود،و ابدا خیال ندارد در این ناحیه ایران مدت مدیدی اقامت نمایند.اقامت موقتی انگلیس جهت عملیات قوای ترکها بینهایت لازم است.در کلیهء ممالک و نواحی اولین وظیفه ما امداد و مساعدت با اهالی بوده و به هر کجا که بیرق انگلیس وارد شود،به نام آزادی و صلح و رفاه عمومی به احتزاز در میآید.ما گندم را خریداری نمیکنیم،و برخلاف با تمام قوای خود با قحطیزدگان مساعدت مینماییم.قیمتهای سنگین کنونی ترقی قیمت جنس به واسطه عملیات دستجات دموکراتها است،که انبارداران و خبازان را بیجهت مرعوب کرده و وادار میکنند که مظنه جنس را به طور مصنوعی بالا برده و مردم را بر علیه ما برانگیزانند.۳۴به دنبال این اعلامیه،دموکراتهای همدان نیز بیانیهای منتشر و اعلامیه مزبور را محکوم کردند. در این بیانیه،خطاب به مردم همدان آمده بود:
ژنرال انگلیسی میگوید که برای صلح و رفاه عمومی به اینجا وارد شده است،آیا ما از ایشان خواهش کرده بودیم؟بهتر است این صلح و رفاه را در مملکت خودشان برقرار نمایند.ما که تاکنون در این زمینه از آنها تمنایی ننمودهایم.ایران در یک موقعی متمدن بود،که انگلیسها حتی معنای آن را نمیتوانستند بفهمند.به علاوه ما احتیاجی نداریم که از[کسی]چیزی بیاموزیم.۳۵
آنچه بیش از هر چیزی مایه نگرانی و ترس انگلیسها شده بود،طرفداری مردم از نهضت جنگل و ارتباط دمکراتها با میرزا کوچکخان بود.
در شهر همدان عده زیادی بودند که هواخواهی از حضرات[نهضت جنگل]مینمودند و یکی از وظایف عمده خودشان میدانستند،که ما را از شهرها اخراج کنند…در طبقات اعیان و ممتازه هم میرزا کوچکخان طرفدارانی پیدا کرده و عمال و آژانسهای او در قزوین و همدان و سایر شهرها با نهایت جدیت مشغول تبلیغ و کار بودند.میرزا کوچکخان را در واقع ناجی ایران دانسته و یقین داشتند که قوای اجانب را از مملکت بیرون خواهد کرد…۳۶
دنسترویل بعد از استقرار در همدان،در صدد برآمد با تشکیل یک شعبهء اطلاعاتی،جاسوسان خود را در ادارات و مکانهای حساس جا دهد.او این مأموریت را به کاپیتان سااوندوس واگذار کرد،که وی نیز به خوبی از عهدهء کار برآمد.یکی از جاهایی که جاسوسان دنسترویل به شدت فعال بودند،تلگرافخانه همدان بود.آنها به این وسیله به تمام اسناد و مکاتبات مردم همدان و دمکراتها با نهضت جنگل و دیگر آزادیخواهان دست یافتند:
ما بدون اینکه خیانتی از طرف اعضای تلگرافخانه همدان سرزده باشد،تلگرافات او را میخواندیم.بعضی از تلگرافات او را که معمولی بود ترجمه میکردیم ولیکن تلگرافات رمزدار همینطور کشف نشده میماند.۳۷
بعد از آن،دنسترویل درباره ارتباط دموکراتها با نهضت جنگل میگوید:
تقریبا هر روز از طرف آنها به عنوان میرزا کوچکخان از یک طرف و سفارت عثمانی از طرف دیگر مراسلاتی فرستاده میشد،و کلیه آنها به دست من میرسید.۳۸
در یکی از این مراسلات که از طرف دموکراتها به میرزا کوچکخان ارسال شده بود،چنین آمده است:
انگلیسیها در اینجا توقف دارند،و عده آنها خیلی قلیل است،با اجازه و موافقت شما میتوانیم بر علیه آنها قیام کرده و به کلی آنها را نابود نماییم،ولی در این عمل کمک شما خیلی لازم است زیرا ما در اینجا مرد جنگلی خیلی کم داریم،و انگلیسیها خوب مسلح هستند.اهالی و رؤسای شهر عموما طرفدار شما هستند و ما منتظر اشاره شما هستیم.پول ما کم است.۳۹
با وجود این،درباره اینکه آیا میرزا کوچکخان به تلگراف و مراسله دموکراتهای همدان جواب داده یا نه،مدرک و سندی در دست نیست،اما در همین زمان،اهالی و دموکراتهای همدان به مقابله با انگلیسیها پرداختند؛حتی شبانه به محل استقرار نیروهای انگلیسی تیراندازی کردند.دنسترویل دراینباره مینویسد:
شایعات متعدد شهرت یافته بود که شاید چندان هم بیاساس نبود؛مبنی بر اینکه تصمیم گرفتهاند به هیأت نظامی انگلیس حمله کنند…ولی گویا مراقبتهای دائمی و شبانهروزی ما مانع پیشرفت خیالات آنها بوده و به آنها اجازه نمیداد که سوء قصد خودشان را نسبت به ما علنی کنند.۴۰
انگلیسیها برای جذب مردم همدان و جلوگیری از هواداری و طرفداری آنان از میرزا کوچکخان،برنامههایی را به اجرا گذاشتند.از جمله برگزاری مسابقه بازی فوتبال با جوانان شهر، که البته این ترفند،آنها را در رسیدن به هدفشان چندان یاری نکرد.آنان برای ارتباط با رؤسای شهر و نزدیک شدن به دموکراتها توسط شعبهء اطلاعات به جمعآوری اطلاعات درباره سیاسیون، دموکراتها و اهالی همدان پرداختند:
با وجود یک چنین شعبه اطلاعات و مهارتی که در تهیه اخبار پیدا شده بود،به دست آوردن اسناد و مدارک مثبته که معرف خصوصیات اخلاقی و خطمشی واقعی اعضاء کمیته دموکرات باشد،که تحت سرپرستی فرید الدوله است،چندان اشکالی نداشت.مکاتبات آنها همیشه روشن و نزدیک به حقیقت بود و من میتوانستم از نوشتههای آنها استفاده کرده و از جریان واقعی سیاست محلی مطلع باشم.۴۱
ژنرال انگلیسی سعی کرد،به بهانه صرف چای با رؤسای شهر و اعضای دموکراتها باب مراوده و مذاکره بگشاید،تا بتواند به نحوی آنها را جذب یا حد اقل از مخالفت آنان جلوگیری نماید،اما سیاسیون و دموکراتهای همدان نه تنها برای مدت مدیدی به دعوتهای وی پاسخ مثبت نداده و به هیچ ملاقاتی راضی نشدند،بلکه از طریق روزنامههای اتحاد،اکباتان،افسانه و… علیه انگلیسیها به مبارزه شدید مطبوعاتی و تبلیغاتی دست زدند.۴۲
دنسترویل پس از مدتها تلاش،برای اولین بار با نظام السلطان،حکمران همدان دیدار کرد. او درباره نظام السلطان که یکی از دموکراتهای افراطی بود،میگوید:
در جامعه معروف شده بود که از افراطیترین دموکراتها میباشد و حتی در مصاحبه و مکالمه جلوتر رفته و رنگ آنارشیستی به خود داده بود…۴۳
در این ملاقات نظام السلطان از تعداد نفرات و تجهیزات و مدت اقامت انگلیسیها سئوال کرد، که در واقع یک بازجویی دوستانه بود که البته به مذاق دنسترویل خوش نیامد و در عوض ژنرال صحبت را به نهضت جنگل و میرزا کوچکخان کشاند و اظهار داشت:
میرزا کوچکخان آدم خوبی است،و با اینکه درباره مسائل با او موافقت نظر ندارم،معذالک من او را پسندیدهام.گمان میکنم علت اختلاف نظر ما هم این باشد که تا امروز موفق نشدهایم حضورا و بدون واسطه با او ملاقات و مذاکره نماییم.اگر ممکن میشد و ما همدیگر را ملاقات میکردیم،من یقین داشتم کلیه اختلافات موجوده مرتفع میشد،تصور میکنم حضرت اشرف با نظریه من راجع به او موافق باشید.سئوال من همانطور که انتظار داشتم از طرف او با اظهار تنفر تلقی نشده،لیکن معلوم بود که کراهت و نفرت او از روی عقیده نیست.۴۴
ژنرال دنسترویل از علاقه و گرایش حاکم به میرزا آگاه بود.ولی دانست که حاکم از روی مصلحت و ترس به میرزا علاقهای نشان نمیدهد.از طرف دیگر،عنوان میکند که ما شانس آوردهایم حکومت مرکزی با نظر این افراد[مبنی بر طرفداری از نهضت جنگل]موافق نیست وگرنه ما دچار مشکل حادی میشدیم.
ملاقات بعدی دنسترویل با امیر افخم شورینی،از خوانین قراگزلوی همدان بود که برای حفظ منافع و مصلحت اندیشی طرفدار روسیها و انگلیسها بود تا جایی که وی در زمان تسلط روسها بر همدان از سوی آنان حکمران همدان شد.۴۵امیر افخم،به شدت مخالف دموکراتها بود و میکوشید بزرگان همدان را به سوی انگلیسیها جذب نماید.از طرف دیگر،دنسترویل نیز تلاش میکرد،دموکراتها را به سوی خود جذب کند،اما تلاش او سودی نبخشید.
اگر خیال کنیم که با استقرار این دوستی ما موفق خواهیم شد مناسبات حسنه با عموم دموکراتها برقرار نماییم اشتباه رفتهایم زیرا این پیشآمد سایر دموکراتها را بر علیه دوستان ما به قیام واداشته است.
دیدارهای افراد متعدد با ژنرال انگلیسی عکس العمل طرفداران میرزا و دموکراتها را برانگیخت،به گونهای که اخطار نامههایی برای این افراد فرستاده شد:
یکی از رؤسای ادارات مهم محلی که با من دوستی و مراواده دارد به ملاقات من آمده،ضمنا مکتوب تهدیدآمیزی را که دریافت داشته بود ارائه داد.متن مکتوب با جوهر سرخ(علامت خون)نوشته شده بود،و مارک کاغذ هم گراور یک ماوزر[نوعی تفنگ]بود.در ضمن مکتوب نوشته شده بود،همه فهمیدهاند،که او خودش را به انگلیسیها فروخته و پول گرفته است و چنانچه در دید و بازدید با فرمانده انگلیسی مداومت نماید کشته خواهد شد.۴۶
فرمانده انگلیسی در این برهه سعی کرد با کمکهای ناچیزی به قحطی زدگان همدان،نظر عامه مردم را به سوی خود برگرداند،اما این شگرد نیز ناکام ماند.زیرا کمکهای غذایی میرزا کوچکخان به مردم همدان۴۷،فعالیت و تبلیغات انگلیسیها را به کلی خنثی ساخت.
ماژور دنسترویل پس از مدتها تلاش،دموکراتها را متقاعد کرد که دعوت او را قبول کنند تا شاید از حمایت و تبلیغات آنان به نفع میرزا کوچکخان و نهضت جنگل،جلوگیری نماید:
مدتها سیاسیون محل رضایت نمیدادند که به دعوت من برای صرف چای حاضر شوند، ولیکن رفته رفته دو نفر و سه نفر حضور به هم رسانده و در دست آخر هم فرید الدوله لیدر قهار آنها با شرف حضور خود ما را مفتخر و سرافراز نمود.۴۸
با توجه به اسناد و مدارکی که ژنرال انگلیسی از مکاتبات دمکراتها با میرزا کوچکخان به دست آورده بود،سعی کرد به هنگام مذاکره،آنان را مجاب و تحت تأثیر سخنان خود قرار دهد:
با یک چنین اطلاعات و مدارک صحیح و معتبر من خودم را برای پذیرایی مهمانان که جهت صرف چای میآمدند،حاضر کرده بودم.در موقع یکی از تشریففرماییها مهمانان یعنی قریب دو سه ساعت به ورود آنها مانده و مراسله که نظیر مکاتیب سابق الذکر[مکاتبه با میرزا و عثمانیها]بود آوردند.من مضمون هر دو مراسله را مطالعه کردم،و بعد برای پذیرایی واردین حاضر شدم.در این که مهمانان من به من دروغ میگفتند،ابدا تردید نبود و حق هم داشتند.اگر آنها صادقترین مردمان دنیا هم بودند،قطعا در این موقع در جواب سئوالات من ناچار میشدند، دروغ بگویند،زیرا اگر میخواستند حقیقت را اظهار نمایند برای مقصود اصلی آنا مضر بود.
دنسترویل در این میهمانی پس از صحبت راجع به سردی هوا و تلفات قحطی،موضوع میرزا کوچکخان را پیش کشید و گفت:
به طوری که شهرت پیدا کرده است و من شنیدهام گویا شما نسبت به هیأت ما خصومت میورزید،پر واضح است که من نسبت به شایعات و اخبار بیاساس نمیتوانم اهمیتی بدهم. ولی نسبت به اطلاعات صحیح و با اساس البته کاری نمیشود کرد…البته شماها با نظرات میرزا کوچکخان همراهی و موافقت دارید،و علت هم ندارد که با او همراه نباشید.شما دموکرات هستید او هم از قراری که شنیده میشود،از هر دموکراتی دموکراتتر است.شاید شما تصدیق کنید،که من هم دموکرات هستم،زیرا من نماینده تنها حکومت دموکراسی عالم میباشم.ولی او اشتباه میکند،که با ما از در خصومت داخل شده و راه ما را به طرف دریا مسدود نموده.من یقین دارم عاقبت مضار این سیاست متوجه خود او خواهد شد…چه شایعات بیاساس!چه افکار وحشیانه!چگونه ما میتوانیم با میرزا کوچکخان همفکر باشیم، در صورتی که او مظهر انقلاب و هرجومرج است و ما طرفدار نظم و آسایش عمومی،ولی شما با کمال شدت بر علیه ورود و اقامت ما در اینجا اعتراض و پروتست کردید و من برای اثبات بیانات خود دلایل و مدارک مثبتی در دست دارم وانگهی از قطعنامه و بیاننامههای شما پر واضح است که شما تصمیم گرفتهاید ما را در رختخوابمان به قتل رسانده و نابودمان کنید،و جنگلیها هم یقینا در این عمل با شما همراهی خواهند کرد.۴۹
سخنرانی و تهدیدات زیرکانه دنسترویل کوچکتری تأثیری در روحیهء مبارزهجویی دموکراتها علیه انگلیسیها و طرفداری از میرزا کوچکخان نداشت.ژنرال به این امر اعتراف دارد:
عقیده ندام که این قبیل صحبتها برای دموکراتها فایده داشته باشد ولی در هر صورت آنها از اظهار اینگونه مطالب خیلی خوشوقت و مسرور بودند و یقینا هم پیش خودشان اظهار خوشوقتی میکردند که چگونه ژنرال انگلیسی این مزخرفات و لاطائلات آنها را راجع به اظهار نفرت از میرزا کوچکخان و عدم عذرخواهی آلمانها و ترکها شنیده و باور کرده!۵۰
در این زمان انگلیسیها بعد از مدتها،خود را برای مقابلهء جدی با میرزا کوچکخان و نهضت جنگل آماده کرده،۵۱شروع به جذب داوطلب از مردم همدان نمودند،که این اقدام با واکنش شدید دموکراتها روبهرو شد.دموکراتها با صدور اعلامیه و بیانیه مردم را از این کار بر حذر داشتند:
در سراسر شهر اعلانات چاپی از طرف دموکراتها الصاق کرده بودند،مبنی بر اینکه خدمتکنندگان به انگلیس گرفتار غضب و انتقام ملت خواهند شد،و دشنه جلاد هر کس را که متشبث به این عمل پست شود،سزایش را به دستش میگذارد.۵۲
در پی تشدید فعالیت دموکراتها،دنسترویل تنها چاره خود را دستگیری و تبغید آنان دید. وی فرید الدوله،لیدر دموکرات را دستگیر و یکسره به هندوستان تبعید کرد.۵۳از میان روحانیون نیز شیخ علی ثقه الاسلام همدانی که طرفدار اتحاد دنای اسلام و میرزا کوچکتخان بود،به همان سرنوشت دچار شد.۵۴
انگلیسیها پس از تبعید این افراد،تا اندازهای توانستند،اوضاع شهر را در دست گیرند،در این موقع که اوضاع همدان روه به اختلال و هرجومرج گذاشته بود،در نتیچه،برای تأمین آسایش و حفظ انتظامات عمومی،فرید الدوله سر دسته دموکراتهای افراطی از شهر تبعید شدند،که از همان روز تبعید آنها اختلال و هرجومرج در شهر موقوف گردید…همدان بعد از توقیف حکومت و دستگیری فرید الدوله،یکی از متمردین درجه اول محل رو به آرامش گذاشت.۵۵
پس از دستگیری فرید الدوله و افراد دیگر و جایگزینی حاکم همدان،دنسترویل مدعی شد:
اگر با نهضت جنگل مقابله نمیشد و ارتباط آنان با سایر جاها از جمله همدان قطع نمیگردید، چه بسا انقلابی عظیم به وجود میآمد…و اهالی و سکنه همدان و سایر بلاد ایران هم تحت تبلیغات دموکرات[ها]به انقلابیون[نهضت جنگل]ملحق گردیده و سرتاسر شمال ایران به زودی در منجلال بالشویزم غوطهور میشد…۵۶
همدان به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود،که شمال،مرکز و غرب ایران را به همدیگر مرتبط میسازد،از اهمیت ویژهای برخوردار بود.از همینرو فعالیت دموکراتها و مردم همدان علیه انگلیسیها و از سوی دیگر طرفداری آنان از میرزا کوچکخان و آلمانیها،برای انگلیسیها دارای اهمیت حیاتی بود؛چرا که در صورت وقوع یک قیام مسلحانه،تمام خطوط ارتباطی و مراسلاتی آنها با پشت جبهه و بین النهرین قطع میشد،ضربه مهلکه به آنان وارد میآمد.از طرف دیگر تعداد نیرو و تجهیزات و فعالیتهای انگلیسی به راحتی به اطلاع جنگلیها رسانده میشد. به همین سبب دنسترویل با کنترل پنهانی تلگرافخانه سعی نمود اطلاعات لازم را به دست آورده از غقلت نیروهای انگلیسی جلوگیری کند و مانع هرگونه حرکت انقلابی و مسلحانه دموکراتها و هواداران میرزا در همدان گردد.در نهایت او با کمک دولت مرکزی ایران توانست،مبارزان همدان را تبعید و این ارتباط و همکاری را قطع کند.به این ترتیب،یک بار دیگر حرکت عدالتجویانه و استقلالطلبانه یکی از مناطق ایران به دست استعمار پیر،سرکوب و منکوب گردید.البته اگر نهضت جنگل به پیروزی میرسید،شاید،این آتش زیر خاکستر همدان شعله ور میگشت.
————————————-
پانوشت ها:
(۱)-براون،ادوارد،انقلاب ایران،ترجمه احمد پژوه،تهران،کانون معرفت،۱۳۳۸ ش،ص ۳۲۳٫
(۲)-ایوانف،م.س،انقلاب مشروطیت ایران،ترجمه آذر تبریزی،تهران،شبگیر،ارمغان،۱۳۵۷ ش،ص ۸۶.
(۳)-حاج شیخ محمد بهاری،فرزند محمد جعفر بهاری در ۱۲۷۵ هـ ق در بهار همدان متولد شد.او از شاگردان آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در نجف بود.سپس منصب اجتهاد و امامت مسجد جامع همدان را یافت.وی در انقلاب مشروطه یکی از آزادیخواهان و رهبران بنام در همدان بود که حتی نیروی مسلح تشکیل داد و از لحاظ نظری نیز رسالهء «ایضاح الخطاء فی الردع عن الاستبداد»در رد بیانیه شیخ فضل اللّه نوری نوشت.
(۴)-معاصر،حسن،تاریخ استقرار مشروطیت در ایران،ج دوم،تهران،ابن سینا،۱۳۵۳ ش،ص ۱۱۰٫
(۵)-میرزا محمد حسنخان کبابیانی در حدود ۱۲۹۵ هـ ق در همدان زاده شد.او فرزند میرزا اسماعیل مستشار از خاندان معروف گلگون همدان بود که در جریان انقلاب مشروطه و شورش نانخواهی مردم همدان علیه خوانین قراگوزلو از افراد فعالی بود.وی رهبر دمکراتها بود که در جریان جنگ جهانی اول توسط انگلیسیها دستگیر و به هندوستان تبعید گردید.او از چهرههای فرهنگی-سیاسی همدان به شمار میرود که در سال ۱۳۱۶ ش درگذشت.
(۶)-کتاب نارنجی،ج ۲،به کوشش احمد بشیری،تهران،نشر نور،۱۳۶۶ ش،ص ۸۸.
(۷)-اثر انقلاب،س اول،شمـ ۳،۲۷ جمادی الثانی ۱۳۲۷،ص ۲.
(۸)-ر.ک: دنسترویل، گ.آگرا: سرکوبگر جنگل(خاطرات دنسترویل)،ترجمه حسین انصاری، تهران، فرزان، بیتا، صص ۱۹۲-۱۶۱.
(۹)-اثر انقلاب،س اول،شمـ ۳،۲۰ جمادی الثانی ۱۳۲۷،ص ۱.
(۱۰)-سازمان اسناد ملی ایران،سند شمـ ۵۰۷ هـ ب آ ا/۲۹۳۰۰۱۱۵۳
(۱۱)-سید حسن مدنی،مترجم النظام همدان،فرزند حاج سید محمود مدنی(صدیق الاشراف)کردستانی الاصل،از افاضل صدر مشروطه و آغاز تجددگرایی بود.پدرش از بازرگانان معتبر بود.سید حسین به امر مظفر الدین شاه برای ادامه تحصیل به اروپا و آمریکا رفت و در دانشگاه«والپالیزو»آمریکا با چند دانشجوی مسلمان از اندونزی،چین و ترکمنستان آشنا شد ک یکی از آنان دکتر«احمد سوکارنو»رئیس جمهور فقید اندونزی بود.اینان برای اولین بار انجمن دانشجویان مسلمان دنیا را در دانشگاه یاد شده تأسیس کردند.مترجم نظام مدنی بعد از تحصیل با مدرک دکتری تجارت به ایران مراجعت نموده و در مدرسه تجارت با درجه استادی مشغول خدمت گردید.او اولین رئیس اداره معارف همدان بعد از مشروطیت بود.
(۱۲)-سید محمد یوسفزاده که در شعر غمام تخلص میکرد،فرزند سید یوسف،در سال ۱۲۹۲ قمری برابر ۱۲۵۳ شمسی در کربلا قدم به عرصه هستی نهاد.تحصیلات مقدماتی را تا سیزده سالگی در زادگاه خود فراگرفت.آنگاه به اتفاق پدر به ایران آمد و در همدان اقامت گزید.غمام ادبیات فارسی و عربی و فقه و اصول و فلسفه را نزد استادان آن سامان آموخت.چندی نیز به تجارت مشغول شد و مدتی نیز در ادارات دولتی خدمت کرد.غمام شاعری غزلسرا بود.دیوان اشعارش با مقدمهای جامع به قلم موسی نژی انتشار یافت.وفاتش در سوم مهر ماه ۱۳۲۱ شمسی در تهران اتفاق افتاد.پیکر آن فقید به همدان منتقل و در مقبرهء خانوادگی شاهزاده حسین به خاک سپرده شد.
(۱۳)-دولت آبادی،یحیی،حیات یحیی،ج ۳،تهران،عطار،فردوسی،۱۳۷۱ ش،ص ۱۲.
(۱۴)-مجموعه اسناد عبد الحسین میرزا فرمانفرما،۱۳۲۵-۱۲۴۰ ق،ج ۱،به کوشش منصوره اتحادیه(نظام ما فی)و سیروس سعدوندیان،تهران،نشر تاریخ،۱۳۶۴ ش،صص ۱۹۴-۱۹۳.
(۱۵)-سپهر،مورخ الدوله،ایران در جنگ بزرگ ۱۹۱۸ م،تهران،ادیب،۱۳۶۲ ش،ص ۲۴۴.
(۱۶)-همان،ص ۲۴۵.
(۱۷)-اسناد جنگ جهانی اول در ایران،به کوشش بهروز قطبی،تهران،قرن،۱۳۷۰ ش،ص ۱۷۵٫
(۱۸)-میروشینکف،ل.ی،ایران در جنگ جهانی اول،ترجمه ع.دخانیان،تهران،فرزانه،۱۳۴۵ ش،ص ۵۰.
(۱۹)-همان،ص ۵۵.
(۲۰)-قائم مقامی،رضا قلی،وقایع غرب ایران در جنگ جهانی اول،اراک،فروردین،بیتا،صص ۶۷-۶۵.
(۲۱)-مصاحبه با دکتر علی اقبالی(رئیس موسسه مهندس عمران و توسعه روستاها،همدان).
(۲۲)-فرید الملک،محمد علیخان خاطرات فرید،به کوشش مسعود فرید،تهران،زوار،۱۳۵۶ ش،ص ۴۴۹.
(۲۳)-سپهر،مورخ الدوله،همان،ص ۳۸۵.
(۲۴)-گیلک(خمامی)،محمد علی،تاریخ انقلاب جنگل،رشت،گیلکان،۱۳۷۱ ش،ص ۳۷.
(۲۵)-فخرایی ابراهیم،سردار جنگل،تهران،جاویدان،ج دوازدهم،۱۳۶۸ ش،ص ۲۶.
(۲۶)-همان،ص ۸۹.
(۲۷)-ر.ک:اسناد جنگ جهانی اول در ایران،به کوشش بهروز قطبی،صص ۱۸۹۰-۱۷۸.
(۲۸)-تاریخ انقلاب جنگل-همان،ص ۳۹.
(۲۹)-مدنی،میر احمد،جنبش جنگلی و میرزا کوچکخان(خاطرات میر احمد مدنی)،به کوشش سید محمد تقی میر ابو القاسمی،تهران انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،۱۳۷۷ ش،ص ۴۸.
(۳۰)-تاریخ انقلاب جنگل…،همان،ص ۴۵.
(۳۱)-همان،صص ۷۶-۷۵.
(۳۲)-کتابی،احمد،سرزمین میرزا کوچکخان-پژوهشی درباره گیلان…،تهران،معصومی،۱۳۶۲،ص ۱۲۶.
(۳۳)-سرکوبگر جنگل،ص ۷۰.
(۳۴)-همان،ص ۸۵.
(۳۵)-همان،ص ۸۶.
(۳۶)-همان،صص ۸۷-۷۹.
(۳۷)-همان،ص ۱۳۱.
(۳۸)-همان،ص ۱۳۲.
(۳۹)-همان.
(۴۰)-همان،ص ۹۸.
(۴۱)-همان،ص ۱۳۲.
(۴۲)-ر.ک:برنا،قاسم،تاریخچهء مجلات و روزنامههای صد سال اخیر همدان،هگمتانه،شمـ ۴۲-۴۱،۱۳۷۳ ش،ص ۱۲.
(۴۳)-سرکوبگر جنگل،ص ۱۱۳.
(۴۴)-همان،ص ۱۱۶.
(۴۵)-خاطرات فرید،ص ۴۴۷.
(۴۶)-سرکوبگر جنگل،ص ۱۶۴.
(۴۷)-همان،ص ۱۵۵.
(۴۸)-همان،ص ۱۲۹.
(۴۹)-همان،صص ۱۳۵-۱۳۴.
(۵۰)-همان،ص ۱۳۶.
(۵۱)-کوهستانینژاد،مسعود،«خورشید بر فراز جنگل»گنجینه اسناد(ویژهنامه نهضت جنگل)،س ۱۱،دفتر سوم،شمـ ۴۳، پاییز ۱۳۸۰،ص ۲۸.
(۵۲)-سرکوبگر جنگل،ص ۸۸.
(۵۳)-ر.ک:اذکایی،پرویز،«فرید الدوله گلگون»،آینده،س ۱۸،شمـ ۶-۱،(فروردین و شهریور ۱۳۷۱)،ص ۷۷،دنسترویل، همان،ص ۲۵۴.
(۵۴)-مصاحبه با دکتر علی اقبالی.
(۵۵)-«فرید الدوله گلگون»،همان جا؛سرکوبگر جنگل،صص ۲۶۷-۲۵۴.
(۵۶)-سرکوبگر جنگل،صص ۲۶۷-۲۵۴.
منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی، پاییز ۱۳۸۷ – شماره ۲۲، ص ۹۸ –۱۱۳٫