خارچشم منافقان كوردل؛ به ياد شهید سيدمحمدتقي مخزن موسوي
او براي بالابردن معنويت منطقه ابتکار برگزاري مراسم دعاي کميل را در مساجد رودبار در دست گرفت و با آگاهي کامل نسبت به نقش ارزنده انجمن هاي اسلامي در حفظ و حراست از حريم اسلام ،خارج از وظايف ِ معمول ِ سپاه ، اقدام به تاسيس بيش از ۶۰ انجمن اسلامي در شهر و روستا نمود.
به مناسبت فرارسیدن ایام شهادت شهید سیدمحمدتقی مخزن موسوی از شهدای بزرگ گیلان، کمی از زندگی و مبارزات این شهید بزرگوار را با هم می خوانیم.
شهيد مظلوم سيد محمدتقي مخزن موسوي فرزند سيدافضل فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان رودبار درسال ۱۳۳۵ در قريه دوگاهه رودبارپا به عرصه هستي گذاشت . با طبيعت رشد کرد، سراسر زندگيش آميخته با سختي ومشقت بود، او ضمن درس خواندن در انجام کارهاي عملي خانه دستي توانا براي خانواده اش بود و جهت تامين سوخت به جنگل مي رفت وهيزم هاي خشک را به دوش کشيده وبه منزل مي آورد، ايام فراغت خصوصاًتابستان ها را چارواداري مي کرد. تقي از همان کوچکي از وقار و متانتي خاص برخوردار بود و درمحيط دبيرستان چنان تلاشي داشت که با اخلاق جذابش بچه ها را به سوي خود کشيده و آنها را ازآلودگيها و انحرافات و مفاسدي که ارمغان فرهنگ طاغوتي بود برحذر مي داشت . اوپس از پايان تحصيلات متوسطه در رودبار (۱۳۵۳) راهي تهران شد ودر مهرماه همان سال درمدرسه عالي فني به ادامه تحصيلات مشغول شد، او در اوج خفقان حاکم بر جو محيط از کمترين فرصتي براي آگاه ساختن و جذب دانشجويان به اسلام غفلت نمي کرد، او پيامها، اطلاعيه ها و جزوات رابا زحمت تهيه مي نمود ودستنويس مي کرد و بطور مخفيانه در اختيارديگران مي گذاشت و مقداري هم به رودبار منتقل مي نمود.درتهران نيز به فکر مردم خصوصاً جوانان رودبار بود و غربت اسلام در اين منطقه ،لذا تصميم گرفت کتابخانه اي هرچند کوچک دريکي از مساجد رودبار تاسيس نمايد.از همان موقع با قوميّت گرايي وتفرقه مردم که بنفع رژيم و بر ضد اسلام بود، مبارزه مي کرد لذا پس ازتماس با بعضي از روحانيون و ائمه جماعت تهران مقداري کتاب تهيه کرده و در سال ۱۳۵۴ در مسجد امام حسن مجتبي (لاکه ) در محله ديگري غير از محلة زادگاهش که داراي مسجد نيز بود کتابخانه کوچکي راايجاد کرد و نام المهدي (عج ) را برايش انتخاب نمود، هرچند که مامورين امنيتي رژيم کثيف پهلوي چندين بار به سراغ کتابخانه رفته و تقي را سخت در تنگناقرار داده بودند، او کتابها و جزوات واطلاعيه هاي ضد رژيمي را در مخفيگاههاي خانه اش در ميان کاه وحتي در زير خاک پنهان مي نمود و بتدريج و بطور مخفيانه به ديگران منتقل مي کرد.
شهيدپس از دوره ۲ ساله نقشه برداري مدرسه عالي فني بالاجبار در سال ۱۳۵۶ به نظام وظيفه اعزام شد و قريب به يکسال گويي که در قفس تنگ و فضائي حاکي از خفقان شديد رژيم حاکم قرار گرفته و تنها به انجام فرائض ديني اش مي پرداخت و حرارت و خشم درونش را در قالب شعر بروز مي داد.او،در قفس محيط نظامي بندرعباس پيام آزادي بخش رهبرش را شنيد! پرواز کرد و از پادگان فرار نمود و به تهران آمد و در حجره اي در يکي از حوزه هاي علوم دينيه تهران سکونت اختيار کرد و در آنجامدتي را بر پياده کردن نوار و شرکت در تظاهرات خياباني ضد رژيم و…گذراند.او پس از چندي به رودبار مي آيد. اقدام به تشکل جوانان و به راه انداختن تظاهرات ضد رژيمي و پاسداري شبانه بدون سلاح گرم درسطح شهر جهت برقراري امنيت شهر و جلوگيري از سوء استفادة رژيم و فرصت طلبان مي نمايد.پس از پيروزي انقلاب مدتي به عنوان عضو اجرائي فعال درکميته انقلاب اسلامي به فعاليت پرداخت تا اينکه پس از حدودچهارماه تلاش شبانه روزي ، بعد از فرمان امام با همکاري برادران به تاسيس جهاد سازندگي همت گماشت و لذا مدتي در جهاد بطور فعّال وموثر، شبانه روز در خدمت روستاها و محرومين قرار گرفت . وي يکي ازاعضاي شوراي جهاد سازندگي بود و سپس مدتي را هم بعنوان مسئول حزب جمهوري اسلامي در خدمت اسلام بود تا اينکه بالاخره به فرماندهي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان رودبار منصوب شدو بيشتر از سه سال در اين سنگر در خدمت انقلاب اسلامي بود در اين مدت سپاه را با خون دل در منطقه آنچنان قدرت و قداستي بخشيد که با همکاري امت حزب الله ، شهرستان رودبار را که محل تاخت و تازگروههاي الحادي بود، از وجود منحوس و کثيف آنها و تبليغات ضدانقلابيشان پاکسازي نمود و همگام با پاکسازي منطقه با دعوت ازتعدادي از خواهران و برادران معلم از تهران و تعدادي هم از روحانيون اعزامي از قم اقدام به تشکيل کلاسهائي از قبيل اصول عقايد، اخلاق ،نهج البلاغه ، عربي ، قرآن ، سوادآموزي و خياطي در سطح شهر و حومه نمود.
او براي بالابردن معنويت منطقه ابتکار برگزاري مراسم دعاي کميل را در مساجد رودبار در دست گرفت و با آگاهي کامل نسبت به نقش ارزنده انجمن هاي اسلامي در حفظ و حراست از حريم اسلام ،خارج از وظايف ِ معمول ِ سپاه ، اقدام به تاسيس بيش از ۶۰ انجمن اسلامي در شهر و روستا نمود و با تشکيل بسيج و گروههاي مقاومت در۵۲ روستا برقراري امنيت شهر و حومه را برعهده خود مردم قرار داد.تقي ، در کوران تحقق انقلاب ، در تاب و تب مظلومان فلسطين بود و همواره در انديشه مسلمانان مستضعف و محروم و آواره فلسطين بود و لذا مدتي از وقت ِ فرارِ از خدمت ِ اجباري را در گوشه يکي ازحجره هاي طلاب در بازار تهران ، به پياده کردن نوارهائي که پيرامون مسائل و اوضاع فلسطين بود، صرف مي نمود ولي متاسفانه موفق به چاپ آنها نشد. سرانجام خفاشان شب پرست و خائنين به خلق در سحرگاه پنجشنبه ۲۸/۱۱/۶۱از ديوار گلي خانه اش بالاآمده و به عنف وارد اطاق خوابش شده و او را در کنار همسرش و تنها فرزند شش ماهه اش با شلّيک هفت گلوله ژ ۳ به شهادت رساندند و همسر و فرزندش را با تير مجروح ساختند.
منبع: روزنامه كيهان، شماره 20688، تاريخ 25/10/92، صفحه 9 (ورزشي – اخبار كشور)