مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ - Thursday 18 Apr 2024
محتوا
شعری که پدر آیت الله بهجت برای پسرش سرود + تصویر دستخط

شعری که پدر آیت الله بهجت برای پسرش سرود + تصویر دستخط

میرزا محمود بهجت همچنان دلتنگ دردانه خود بود. او از ذوق شعری خود استفاده می کند و پشت عکسی که زمانی که آیت الله بهجت قصد سفر به عتبات را کرده بود و در فومن از او گرفته بود، شعری از خود درباره فرزند گرامی اش «محمدتقی» می نویسد و این عکس را برای او ارسال می کند. شما می توانید در زیر تصویر دستخط کربلایی محمود بهجت در پشت عکس آیت الله بهجت را به همراه متن این شعر مشاهده نمایید.

سه‌شنبه 31 ژانویه 2017 - 05:56

مرتضی عبدالهی

 

کربلایی میرزا محمود بهجت فومنی – متخلص به قُمری
عکس از: دردانه، ص۲۰٫

کربلایی میرزا محمود بهجت پدر بزرگوار حضرت آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی یکی از عاشقان و دلسوختگان اهل بیت عصمت و طهارت بود که در سرودن شعر ید طولایی داشت. بیشتر اشعار وی درحوزه مراثی اهل بیت به ویژه سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. از جمله اشعار ایشان می توان به ترکیب بند معروف «مکن ای صبح طلوع» اشاره کرد که در تمام نقاط کشور خوانده می شود: «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است   مکن ای صبح طلوع»

در سال ۱۳۹۰ مجموعه اشعار آیینی کربلایی محمود بهجت در کتابی با عنوان «مکن ای صبح طلوع…» در قم به چاپ رسید.

میرزا محمود که در فومن سکونت داشت، سالها به کار نانوایی و کلوچه پزی مشغول بود و در کنار آن، به امورات مردم نیز رسیدگی می کرد و علاوه بر این، اسناد و قباله های مهم هم به گواهی وی می رسید.

سرانجام کربلایی محمود بهجت در ۱۲ بهمن سال ۱۳۲۴ش از دنیا رحلت کرد. پیکرش در قبرستان محوطه مسجد جامع فومن به امانت سپرده شد و بعدها به شهر مقدس کربلا منتقل گردید و در آنجا دفن شد.

علاقه کربلایی محمود بهجت به فرزندان خود خصوصا مرحوم آیت الله محمد تقی بهجت زبانزد بود.

نقل شده است زمانی که آیت الله بهجت در دوران خردسالی در مکتب خانه تحصیل می کرد، شاگرد زرنگ و با هوش کلاس بود. یکبار ملا برای اینکه از بقیه دانش آموزان زهر چشمی بگیرد او را تنبیه می کند. محمد تقی که اصلا توقع نداشت تنبیه شود نزد پدر رفته و ناراحتی می کند و پدر هم که او را بسیار دوست داشت و مواظبش بود به خاطر این کار، شعری در قالب قصیده می سراید و داخل پاکتی می گذارد و به محمد تقی می دهد تا آن را به دست معلمش برساند که بخشی از آن شعر بدین قرار بود :

«محمد تقی جان مرا چوب زدن یعنی چه؟!        گل بُستان مرا چوب زدن یعنی چه؟!»

آیت الله بهجت در چهارده سالگی به قصد تحصیل علم و تزکیه نفس به عتبات عالیات سفر می کند و این سفر برای پدرش سخت می آید. میرزا محمود یکبار زمانی که آیت الله بهجت در کربلا بود به دیدن او می رود.

آیت الله بهجت بعد از مدتی، برای ادامه دروس راهی نجف اشرف می شود.

میرزا محمود بهجت همچنان دلتنگ دردانه خود بود. او از ذوق شعری خود استفاده می کند و پشت عکسی که زمانی که آیت الله بهجت قصد سفر به عتبات را کرده بود و در فومن از او گرفته بود، شعری از خود درباره فرزند گرامی اش «محمدتقی» می نویسد و  این عکس را برای او ارسال می کند.

شما می توانید در زیر تصویر دستخط کربلایی محمود بهجت در پشت عکس آیت الله بهجت را به همراه متن این شعر مشاهده نمایید.

تصویر دستخط کربلایی محمود بهجت پشت عکس آیت الله بهجت

رفتی و داغ تو اندر دل ماند        ای دل و جان به فدای تو تقی

عکس تو ناظر و خود نامنظور       ای نظرمان به فدای تو تقی

این عکس چهارده سالگی [آیت الله محمدتقی بهجت] است.

[امضا] محمود بهجت. ۱۳۴۹[ق]

ارسال دیدگاه

enemad-logo