میرزا کوچک و تعامل با روسها
میرزا با تدبیر، عوارض حضور ارتش سرخ در ایران را به حداقل رساند… ”میرزا کوچک و تعامل با روسها“ در گفت و شنود شاهد یاران با حجت الاسلام علی اکبر ذاکری زمینه ها و علل تعامل چند ماهه. میرزا با بلشویکها، محل تضارب افکارتحلیلگرهای گوناگون است تا جایی که بخش قابل توجهی از […]
میرزا با تدبیر، عوارض حضور ارتش سرخ در ایران را به حداقل رساند…
”میرزا کوچک و تعامل با روسها“
در گفت و شنود شاهد یاران با حجت الاسلام علی اکبر ذاکری
زمینه ها و علل تعامل چند ماهه. میرزا با بلشویکها، محل تضارب افکارتحلیلگرهای گوناگون است تا جایی که بخش قابل توجهی از پژوهشهای صورت گرفته در باب نهضت جنگل بدان اختصاص یافته است. آنچه اهمیت این بررسی را افزون می سازد، تلاش پاره ای از چپگرایان برای مصادره به مطلوب کردن این جنبش شاخص تاریخ ایران و نیز اندیشه و عمل رهبری آن است.
در گفت و شنود حاضر، حجت الاسلام علی اکبر ذاکری از محققین تاریخ نهضت جنگل به بازکاوی جوانبی از علل و زمینه های تعامل کوتاه میرزا با روسیه پرداخته است. از او در این موضوع، تحقیقی مبسوط در شماره. ۱۱۲ فصلنامه حوزه به چاپ رسیده است.
ارتباط و همکاری نزدیک به چهارماه میرزا با روسها، اگر نگوییم شبهه برانگیزترین و مهم ترین سرفصل نهضت جنگل است، قطعاً یکی از قابل بررسی ترین نکته ها در این جنبش گسترده است. سخن اینجاست که آیا خو شبینی اولیه میرزا نسبت به بلشویکها، ناشی از عدم شناخت وی بود و یا با علم به گرایش برخی ازعوامل اطراف خود به سوسیالیسم و نیز با آگاهی نسبت به ماهیت اصلی طرفداران این مرام و به دلیل مهم تری، سکوت و حتی برای مدت کوتاهی با آنها مماشات کرد؟
در جریان جنگ جهانی، شوروی کمونیست در کنار کشورهایی قرار گرفت که با هم دشمن بودند، یعنی در کنار انگلیس و آمریکا تا دوشادوش هم علیه آلمان وارد جنگ شوند. اینک میرزا، با ارتشی روبروست که بدون دعوت وارد ایران شده و بخشی از آن را تصرف کرده، با این همه ادعا می کند که طرفدار آزادی است و از هیچ کمکی برای آزادیخواهان دریغ نخواهد ورزید. اینها کسانی هستند که
روسیه تزاری، یعنی همان قدرت اهریمنی را که میرزا سالها با آنها درگیر بوده، به زانو درآورده اند. حالا دیگر روسیه، آن روسیه تزاری نیست، بلکه رهبران جدید آن با شعارهای انساندوستانه و آزادیخواهانه، قدرت را در دست گرفته اند.
روسیه تزاری بارها به ایران دست درازی کرده، مجلس را منحل ساخته، قراردادهای ننگینی را به ایران تحمیل کرده، قرارداد ۱۹۰۷ را با انگلستان بسته و بر اساس این قرارداد شوم، ایران را به دو منطقه شمال و جنوب و بین این دو کشور تقسیم کرده، به مالکان بزرگ شمال، گذرنامه روسی داده و آنان را از اتباع روسیه به شمار آورده تا از دادن مالیات، معاف شوند، یعنی یک شهروند روس بیشتر از یک ایرانی امتیاز داشته است.
اینک این حکومت زورگو و ستم پیشه و نیروهای یاغی و اهریمن صفت آن نابوده شده اند و لنین، رهبر جدید روسیه، مدعی آزادی تمام ملتهای دنیاست و از هر حرکت استقلال طلبانه و آزادیخواهانه ای استقبال می کند و بر این باور است که مردم باید خود سرنوشت خویش را در دست گیرند. این دولت جدید، قرارداد ۱۹۰۷ را ملغی کرده و همه قراردادهای قبلی را به هیچ شمرده، خواهان عقد قرارداد جدید بر اساس اصول انسانی است. بدیهی است که اهداف، برنامه ها و خط مشی دولت جدید با حکومت تزار زمین تا آسمان فرق دارد و همکاری با آن از نظر همه خردمندان، سیاستمداران و آزادیخواهان جهان، نه تنها زشت نیست، بلکه افتخار هم هست. نکته مهم تر این که دولت بلشویک که زمام امور را در روسیه در دست گرفته بود، مدعی مبارزه با انگلستان و افراد وابسته به آن، از جمله وثوق الدوله بود و لذا در این برهه حساس، میرزا چاره ای جز همکاری با دولتی که نیروهایش را به داخل کشور آورده بود و شعار آزادیخواهی هم سرمی داد، نداشت.
انگیزه های میرزا از این همکاری چه بودند و آیا او در مقام و جایگاهی بود که بتواند شرایط خود را نیز بر بلشویکها تحمیل کند؟
میرزا برابر شرطها و قیدهای بسیار عزتمندانه ای که نشانه قدرت و جایگاه مردمی او بود، حاضر به همکاری شد تا از این طریق اهداف ملی خود را پیاده کند و در عین حال از ویرانگریهای ورود ارتش سرخ بکاهد. انگیزه های میرزا عمدتاً عبارت بودند از مبارزه با انگلستان که سالیان سال در کنار روسیه تزاری، امتیازهای خفتباری از ایران گرفته و مانع از رشد و شکوفایی کشور شده بود. اینک که حکومت تزار از بین رفته بود، انگلستان به تنهایی در عرصه سیاست ایران یکه تازی می کرد و قرارداد ننگین ۱۹۱۹ را بر دولت ایران بار کرد. از برجستگیهای والای نهضت جنگل، مبارزه بی امان با این قرارداد و عاقد آن وثوق الدوله بود. میرزا معتقد بود که با همکاری نیروهای انقلابی و آزادیخواه حکومت جدید شوروی که ادعا می کرد هیچ چشمداشتی به خاک ایران ندارد، می توان پایگاههای انگلستان را برچید و نفوذ آن را کم و از دخالتهای آن جلوگیری کرد. دومین انگیزه میرزا مبارزه با نیروهای فاسد داخلی از جمله وثوق الدوله و نصرت الدوله بود. دولت انگلیس و حکومت وثوق الدوله نهایت تلاش خود را کردند که نهضت جنگل را نابود سازند و یا آن را به سازش بکشند، ولی کاری از پیش نبردند.
سومین انگیزه میرزا، حفظ استقلال کشور بود و با ورود ارتش سرخ به ایران، این مسئولیت دو چندان شده بود. کارکرد بلشویکها و نظام شوراها، هواداری آنان از آزادی ملتها و لغو کلیه قراردادهای استعماری، زمینه را برای گرایش به آن کشور فراهم می ساخت. انگلیسیها در ایران حضور آزاردهنده و یغماگرانه داشتند و نیروهای شوروی با آنان و این خط مشی ضد انسانی مخالف بودند.
پذیرش همکاری با بلشویکها منشاء اما و اگرهای فراوانی در مکتب فکری و اعتقادی میرزا بوده و هست . عده ای معتقدند که او در این دوره، از افکار دوران طلبگی خود اندکی فاصله گرفته و تطور فکری او موجب گردیده که نسبت به بلشویکها خوش بین باشد. این فرضیه یا ادعا، چگونه باطل می شود؟
میرزا خواهان استقلال کشور بود و باید با تمام توان در راه این هدف والا و مقدس تلاش می کرد و جلوی این افراد را با تدبیر و زیرکی خاصی می گرفت، لذا برای جلوگیری از تندرویها و حرکتهای نابهنجار ارتش سرخ و حزب کمونیست عدالت که در باکو و از ایرانیهای طرفدار مرا م کمونیستی تشکیل شده بود تا اهداف بلشویکها را در ایران پیاده کند، ناچار شد با ارتش سرخ همکاری کند. حتی عده ای از آزادیخواهان تهران هم برای او نماینده ای فرستادند و از او خواستند با ارتش سرخ وارد گفت وگو شود. احمدشاه که خود مخالف قرارداد ۱۹۱۹ بود، مدعی است که به میرزا کوچک خان پیغام داده که افراد مطمئنی را به قفقاز بفرستد و به نام ملیون ایران با آنها سازش کند. هدف همه این بود که انگلستان با دیدن رقیبی چنین سرسخت، از خواسته های ناحق خود دست بردارد و یا آنها را تعدیل کند. از این گذشته، برخورد حکومت جدید شوروی و به ویژه شخص لنین به گونه ای نبود که این تصور را در دیگران ایجاد کند که آنها با اعتقادات دینی افراد مخالفت خواهند کرد. لنین نه تنها مردم را در تعیین سرنوشت خود آزاد می دانست که برای مسلمانان حساب ویژه ای باز کرده بود.
حکومت روسیه در ۲۰ نوامبر ۱۹۱۷ ، اعلامیه ای با امضای لنین و استالین (ریاست کمیساریای ملی) خطاب به مسلمانان انتشار داد و در آن بر احیای مساجد و عبادتگاههای ویران شده. مسلمانان از سوی تزارهای روسیه و دادن آزادی مطلق برای اجرای مراسم مذهبی توسط مسلمانان تاکید کرد. حفظ آداب مذهبی، عادات و سنتها و نیز موسسات ملی و فرهنگی مسلمانان، طبق این اعلامیه، آزاد بود و لذا بسیاری از آزادیخواهان مسلمان و از جمله میرزا، امیدوار شده بودند که شوروی قصد دخالت در سرنوشت سایر ملتها را ندارد. البته بلشویکها با طرح این نوع شعارها، به هر سرزمینی که قدم گذاشتند، به دستاوردهای مهمی نائل شدند و قدرتهای رقیب، به ویژه استعمار انگلیس را که مسلمانها از آن به شدت بیزار بودند، زمینگیر کردند.
مضافاً بر این که هنوز ادعاهای دولت بلشویکی به بوته نقد هم درنیامده بود.
بله. همزمان با مبارزه ای که در ایران شکل گرفت، آنها هم مبارزه خود را با ادعای آزادیخواهی برای تمام ملتهای محروم دنیا شروع کردند و موفق هم شدند.
می شود گفت که اینها فریبکارانه شعار می دادند، چون اساساً آزادی ادیان با اصول فکری آنها انطباق نداشت.
مسلماً همین طور است و این اساساً ادامه جریان سوسیالیسم جهانی است. لنین در اعلامیه ای خطاب به همه مسلمانان جهان وعده داد که اگر با انقلاب روسیه همراهی کنند، آنان را به استقلال و آزادی خواهد رساند. این سخنان هنگامی مطرح می شدند که دولت عثمانی از هم فروپاشیده بود و کشورهای اسلامی، به ویژه عربی، برای به دست آوردن استقلال، با عنوان ناسیونالیسم عربی، درگیر مبارزه با انگلستان و فرانسه بودند. میرزا حتی در یکی از مذاکرات و قراردادها، اجازه دخالت به بلشویکها را نداد. او با استناد به سخنان لنین و دیگر رهبران شوروی، دخالتهای بی مورد ارتش سرخ در ایران را معلول کج فهمیهای شخصی بعضی از فرماندهان ارتش سرخ می دانست و می خواست با استناد به شعارهای رهبران شوروی، از دراز دستیهای آنهاجلوگیری کند.
به نظر شما چرا رهبران شوروی یا طرفداران آنها دست به کودتا زدند؟
این نکته ای است که در نهضت جنگل، کمتر مورد توجه قرار می گیرد. شاید یکی از انگیزه های کودتای سرخ در ایران، آن هم حدود یک ماه پیش از برگزاری کنگره بین الملل سوم این بود که این کنگره باشکوه و جلال بیشتری برگزار شود و کسانی از ایران در آن کنگره شرکت کنند که از نظر فکری همسویی بیشتری با حکومت شوروی داشته باشند، زیرا در غیر این صورت قطعاً این افراد از طرف میرزا انتخاب می شدند و طبیعتاً آدمهای متدینی بودند. حکومت شوروی به این ترتیب می خواست در گفت وگوهای خود با انگلستان که در ۵ خرداد۱۲۹۱ در لندن شروع شده بود، امتیازهای بیشتری بگیرد، از این روی در این کنگره، توجه به ایران از هر کشور دیگری بیشتر بود، در عین حال که خود کنگره هم نمایش قدرتی بود علیه سرمایه داری غرب و انگلستان. نکته مهم دیگر این است که نظر رهبران شوروی با کارکرد حزب کمونیست همخوانی نداشت، یعنی از نظر رهبران شوروی نادیده گرفته شدن اصول کمونیسم روا بود و آنان ادعا می کردند که از مسلمانها پشتیبانی خواهند کرد، اما کمونیستهای محلی، از جمله کسانی که در ایران دست به کودتای سرخ زدند، بر خلاف ادعای رهبران خود عمل می کردند. میرزا کوچک خان هم این نکته را نیک دریافته بود و از لنین درخواست کرد به حمایت از مردم ایران برخیزد.
برخورد مسلمانان با کنگره بین الملل سوم چگونه بود؟ کمونیستها با آنها چه برخوردی کردند؟
همان طور که قبلاً هم اشاره شد، بسیاری از کشورهای اسلامی پس از پایان جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، درگیر مبارزه با انگلستان و خواهان آزادی ملتهای خود از چنگ این استعمار کهنه کار بودند و لذا جذب شعارهای لنین و بین الملل سوم شدند ، منحصر به میرزا نبود، بلکه موجی بود فراگیر و تمام ملتهای گرفتار در چنگ ستم، به این شعارها امید بسته بود. با توجه به شعارهای رهبران حزب کمونیست، یاری خواستن از کمونیستها و بلشویکها هیچ ناسازگاری با اعتقادات و آموزه های اسلامی شرکت کنندگان در کنگره نداشت. از این کنگره، گزارشی در دست است که نشان می دهد شرکت کنندگان در کنگره تا چه حد پایبند شعائر اسلامی و عاری از هر گونه وابستگی به مرام کمونیسم بودند. هنگامی که انور پاشا وارد جلسه می شود، اغلب مسلمانان برای ادای احترام به او از جا بلند می شوند و شعار ”زنده باد غازی اسلام“ را سرمی دهند. هنگام نماز هم به محض این که صدای مو.ذن از یکی از مناره های شهر می آید، انور پاشا از جا بلند می شود و بساری از نمایندگان مسلمانان، اعم از کمونیست و غیر کمونیست به تبعیت از او، نماز می خوانند. البته بدیهی است که کمونیستها نمی توانستند جایگاه انور پاشا را در کنگره برتابند و هنگامی که او با یارانش برای ادای نماز از کنگره بیرون رفت، یکی از کمونیستهای آذربایجان به نام بنیادزاده، بنای مخالفت با او را گذاشت و علیه وی سخنرانی کرد و او و برادرش را نوکر بورژوازی و اشراف خواند. کمونیستها برای این که از دامنه نفوذ انور پاشا بکاهند، دست به تخریب چهره وی زدند و از سخنرانی وی در کنگره جلوگیری کردند.
حساسیت میرزا در مورد عدم تبلیغ مرام کمونیستی آیا معطوف است به این امر که چنین تبلیغاتی در ایران زمینه مساعد ندار ند یا علائق شخصی میرزا نسبت به اسلام موجب گردید که چنین شرطی را با بلشویکها مطرح سازد؟ در این امر که میرزا اعتقادات و حساسیتهای دینی داشته، شکی نیست، ولی این نکته محل بحث است که آیا زمینه این تبلیغات را در ایران منتفی می دیده یا تصور می کرده که این تبلیغات به وحدت ملی لطمه می ز نند و یا هم علائق شخصی و هم وحدت ملی را در نظر داشته است؟
میرزا در واقع در حال مبارزه با انگلستان بود. بدیهی است که تبلیغ مرام کمونیستها با عقاید میرزا نمی خواند، ولی حتی اگر به عنوان یک آزادیخواه صرف هم در آن مقطع با این کار مخالفت می کرد، حتماً روند مبارزه را خوب می دانست و متوجه این نکته بود که دادن آزادی به بلشویکها برای تبلیغ آرا و نظراتشان، قطعاً بهانه به دست نیروهای مخالف می دهد تا آنها هم برای تبلیغ عقاید خود طلب آزادی کنند و لذا در میان نیروهای مبارز، اختلاف ایجاد شود و در عین حال مردم هم علیه نیروهای مبارز، تحریک شوند. میرزا انسان آزادیخواهی بود و لذا از نظر او صرف اظهارنظر و بیان عقیده، اشکالی نداشت و با آن که با اعتقادات بلشویکها مخالف بود، در عین حال نظر شخصی خود را در این امر دخالت نمی داد و فقط به جهت جلوگیری از تفرقه و پراکندگی نیروها و ایجاد اختلاف و شکاف در میان آنها، تقید داشت که قطعاً عدم تبلیغ مرام کمونیستی در ایران را به بلشویکها بقبولاند. البته آنها نسبت به قول و قرارهایی که گذاشتند، متعهد نبودند.
طبق شواهد تاریخی، میرزا عملاً چقدر نسبت به تبلیغ مرام کمونیستی واکنش نشان می داد؟ با توجه به این که حتی در سطوح بالای رهبری نهضت، افرادی چون احسان الله خان با گرایشات قوی کمونیستی حضور داشتند، اقدام عملی میرزا در مقابل کمونیسم چه بود؟
مسئله اصلی میرزا آزادسازی کشور از اشغال کشور توسط انگلیس و قرارداد ننگین ۱۹۱۹ بود، در نتیجه او به شدت از مسائلی که موجب درگیری در میان نیروهای جنگل و پراکندگی و تضعیف آنها می شد، پرهیز می کرد و لذا اگر با برخی از افراد، مخالف هم بود، به گونه ای با آنها برخورد می کرد که درگیری و اختلافی که به ضرر حرکت و نهضت جنگل باشد، پیش نیاید. ممنوع بودن تبلیغ عقاید کمونیستی در قرارداد میرزا با شورویها، نشانه آشکار مخالفت او با مرام کمونیستی است. او در نامه ای به لنین بر این نکته تاکید می کند که تبلیغات کمونیستی و اشتراکی به ضرر انقلاب و برخلاف باورها و گرایشات مردم ایران و سبب گرایش آنان به سوی دشمن است. شاید گفته شود که پذیرش انقلاب سرخ، یعنی پذیرش باورها و عقاید کمونیسم، ولی این انگاره ابداً درست نیست، زیرا میرزا به شدت از مرام کمونیسم دوری می جوید و آن را به هیچ روی سازگار با فرهنگ و باور و سنت ایرانی نمی داند. میرزا به یاران و دوستان خود یادآوری کرده بود که اندیشه های کمونیستی با آموزه های اسلام ناسازگارند و تبلیغ چنین مرامی برخلاف انتظام اجتماع و مصلحت جامعه است. او آزادی را در محدوده مصلحت جامعه و تا زمانی که به زیان جامعه نباشد،ر وا می شمرد.
میرزا به طور مشخص نسبت به احسان الله خان نگاه مثبت و با او رابطه صمیمانه ای نداشته است. گرایش احسان الله خان به مرام کمونیستی تا چه حد در این سوءظن تاثیر داشته است؟
میرزا دخالت کمونیستها را در ایران مثل دخالت انگلیسیها می دانست که جان و مال مردم از گزند آنها در امان نیست. او اعتقاد داشت که اگر کمونیستها شیوه انگلیس را در پیش بگیرند، میرزا آنان را نیز در کنار انگلستان و دولت مستبد ایران، در یک ردیف و دشمن ایران تلقی خواهد کرد. بدیهی است که میرزا معتقد بود تبلیغ مرام کمونیسم که هیچ تناسبی با باورها و سنتهای مردم ندارد، کل جریان جنگل را لکه دار می کند و لذا در مقابل همه افرادی که به این مردم گرایش داشتند، موضعگیری قاطعی داشت و طبیعتاً احسان الله خان نیز مشمول همین نگرش میرزا می شد. میرزا در حال مبارزه با اشغالگران بود و در واقع به هیچ وجه روا نبود که افرادی هرچند طرفدارکشوری باشند که به نوعی از این مبارزات حمایت می کند، زمینه را برای دخالت و ورود آنها فراهم سازند. او معتقد بود در مرحله مبارزه با دشمن خارجی، باید این اختلاف عقیده ها را کنار گذاشت و پس از اخراج دشمنان، بعد مردم روش حکومتی خود را انتخاب می کنند، ولی در مرحله مبارزه به هیچ وجه نباید دچار اختلاف شویم و یا اجازه بدهیم که دیگران در امور کشور ما دخالت کنند. در این مرحله سوسیالیست بودن یا نبودن افراد هیچ فرقی نمی کند. احسان الله خان در اندیشه کمونیسم وگسترش سوسیالیسم بین المللی بود که میرزا با هردو مخالف بود، یعنی نه دخالت سوسیالیستها را می پذیرفت و نه به آنها اجازه تبلیغ می داد، ولی هنگامی که حکومت مستحکم می شد، مردم می توانستند درباره نوع و شکل اجرائیش تصمیم بگیرند.
کمونیستها از فرصت به دست آمده از گرایش میرزا برای همکاری با آنها تا چه حد استفاده و مرامشان را بر خلاف عهدی که با میرزا بسته بودند، تبلیغ کردند؟
آنها فقط تبلیغ نمی کردند، بلکه دست به کارهایی هم زدند، از جمله به مردم حمله و اموال آنها را غارت می کردند. میرزا به شدت با کارهای آنها مخالف بود. او در نامه ای به خالو قربان و احسان الله خان، عملکرد بلشویکها را موجب بی اعتباری سوسیالیسم دانست و گفت، ”اسم سوسیالیستی و بلشویکی به حدی در ایران منفور شد که مردم در خواب هم میل ندارند این کلمات را بشنوند، در صورتی که با ملا یمت، بهتر می توانستید پیش بروید، اما با تندی این همه ضررها تولید شد.“ این نوع موضعگیریها از سوی میرزا سبب شد که بلشویکها و طرفداران آنها علیه او دست به کار شوند و به دروغ پراکنی، ناسزاگویی و بهتان زنی بپردازند و با این روشهای غیر اخلاقی با او درافتادند. آنها در شرایط حساس و سرنوشت سازی که همه چیز کشور به تار مویی بند بود و به استواری بنیادهای جامعه، پیوندها، همبستگیها و همدلیها، سخت نیاز بود، فضا را آلودند، آرامش را برهم زدند و باورهای مذهبی را در جوانان سست کردند. میرزا در برابر این حرکت بنیاد افکن وهویت سوز ایستاد و به دفاع از ارزشها پرداخت و به کمونیستها یادآور شد که به قرارداد تن دردهند و دست از حرکتهای نابهنجار و برخلاف سنت و آیین مردم بردارند و خشم و نفرت مردم را علیه جریان انقلاب برنیانگیزند، اما این هشدارها در گروه سرکش و بی باک حزب کمونیست و بلشویکها کارگر نیفتاد و آنان به کژراهه رفتند و ایادی انگلیس هم از این موقعیت نهایت بهره برداری را کردند و علیه جمهوری نوبنیاد میرزا به تبلیغات گسترده ای دست زدند. از آن سو، کمونیستها به لجن پراکنی علیه میرزا شدت بخشیدند و او را متهم کردند که اسلحه پنهان کرده و از جواهرات و پولهای خانم ابوکف که برای تشکیل بانک داده بود، استفاد نابه جا کرده و امثالهم. سرانجام نیز شوروی با استفاده از اهرم حزب عدالت باکو، در ۱۴ ذیعقده ۱۲۲۸ ، کودتای سرخ را سامان داد و احسان الله خان را به کمیسری امور خارجه و خالو قربان را به عنوان کمیسر جنگ به کار گمارد. کودتاگران عده ای از یاران میرزا را که در رشت مانده بودند، دستگیر کردند و به فومن که میرزا در آنجا بود، یورش بردند. میرزا برای جلوگیری از درگیری، عقب نشینی کرد و وقایع بعدی پیش آمدند.
نخستین جرقه های بدبینی میرزا نسبت به بلشویکها، به طور مشخص از چه زمانی و در اثر چه رویدادی زده شد و چگونه توسعه پیدا کرد؟
تبلیغاتی که ابتدا به راه افتاد و سپس تشکیلاتی که در رشت به وجود آمد. میرزا با همه این کارها مخالف بود. با غارتها، آزار و اذیتها و اطلاعیه هایی که می دادند. میرزا به همه این کارها بدبین بود و تا جایی که می توانست مخالفت می کرد. در ۵ خرداد ۱۲۹۹ ، کمی پیش از اعلام جمهوری در گیلان، کراسین، نماینده شوروی، برای گفت وگو با انگلیسیها وارد لندن شد و هنوز آنجا بود که میرزا در گیلان اعلام جمهوری کرد. در ۲ مرداد ۱۲۹۹ ، دولت انگلستان با کراسین به توافق رسید که تبلیغات ضد انگلیسی در ایران خاتمه یابد و روسیه، تمامیت ایران را به رسمیت بشناسد. در همین موقع، نصرت الدوله، وزیر امور خارجه وثوق الدوله، برای تحکیم قرارداد ۱۹۱۹ به لندن رفت و توافق دولتهای انگلیس و روسیه و ایران، عملاً میرزا را به کناره گیری از معرکه واداشت. میرزا می خواست به مردم نشان دهد که به هیچ وجه با عملکرد کمونیستهای رشت همراه نیست. او با زیرکی پی به نقشه کمونیستها برد و در ۲۲ شوال ۱۳۳۸ به جنگل رفت و خود را از دام کودتاچیان رهاند.
این سیر بدبینی میرزا سرانجام تا کجا پیش رفت و آخرین موقف و موضع میرزا نسبت به بلشویکها دقیقاً کجاست؟
پس از توافق انگلیس و روسیه و دولت مرکزی ایران، کارژانف، فرمانده ارتش سرخ و نیز راسکولنیکف، فرمانده نیروهای دریایی خزر و ارژونیکیدزه به مسکو فرا خوانده شدند. سپس روسیه ادعا کرد که نیرویی در ایران ندارد و هویت آنهایی که مدعی فرماندهی نیروهای روس هستند، برای دولت روسیه ناشناخته است و نهضت علیه حکومت مرکزی ربطی به روسیه ندارد. همین مسئله موجب گردید که حکومت مرکزی مجوزی برای سرکوب کامل نهضت جنگل داشته باشد. در هر حال حکومت شوروی با موضعگیریهای ناجوانمردانه خود عملاً میرزا را از رهبری نهضت انداخت و میرزا هم ناچار شد برای جلوگیری از درگیری به جنگل عقب نشینی کند.
برخی معتقدند همین عملکرد میرزا ضعف مدیریت او و بیشتر معلول شخصیت و روحیه عاطفی اوست تا رفتاری که رهبر یک نهضت یا یک جریان مبارز و انقلابی باید داشته باشد.
میرزا نمی توانست یارانی را که سالها با او همکاری کرده بودند به جرم غفلت موقتی یا نااهلی به کشتن بدهد و زمانی که در اثر حرکتهای نابهنجار بلشویکها و کمونیستها و خودسریهای دسته های کرد و اعضای کمیساریا، عده ای از جنگلیها، سخت دلگیر شدند و می خواستند از تنگنا رها شوند، به میرزا گفتند که ریشه مزاحمان و آزاردهندگان را قطع کند، ولی او موافقت نکرد. میرزا رعایت همه را می کرد، حتی رعایت کسانی را که با او مخالف بودند. او حتی با اعدام بدون محاکمه حیدرعمو اوغلی مخالف بود، اما با کسانی که علناً خیانتکار بودند، به هیچ وجه مماشات نمی کرد. مثلاً در قضیه ملغی شدن قرارداد ۱۹۱۹ توسط سید ضیاءالدین، عامل انگلیس و سرکار آمدن رضاخان، گفته می شود که با الغای این قرارداد بخش اعظم خواسته های نهضت جنگل برآورده شده و لذا جنگلیها باید مبارزه را کنار بنهند. میرزا می گوید تا مطمئن نشود که انگلستان و ایادیش از ایران خارج شده و دولت ملی عهده دار کارها شده است، به مبازره خود پایان نخواهد داد.
سید ضیاء نمایندگانی را نزد میرزا می فرستد تا او را قانع سازند که دولت فعلی، ملی است و در جهت اهداف راستین ملت گام خواهد برداشت. مذاکرات در حال انجام هستند که ناگهان به نکته ای اشاره می شود و آن هم این که میرزا کریم خان رشتی هم در دولت نقش دارد. در این لحظه حالت چهره میرزا تغییر می کند و به مذاکره ادامه نمی دهد. میرزا به کریم خان و برادرش سردار محیی اطمینان نداشت و می دانست که آندو جاسوس انگلستان هستند. همین برخورد نشان می دهد که میرزا در جایی که مطمئن است فردی عامل بیگانه است، لحظه ای در قطع ارتباط با او تردید نمی کند و بین او با کسی که صاحب اعتقاد اشتباهی است، تفاوت قائل می شود. خیلیها مسئله مزدوری کریم خان رشتی را نمی دانستند و میرزا هم در این مورد حرفی نزد، ولی خود را از معرکه کنار کشید. به همین دلیل هم میرزا بین کسانی که کودتا کردند با آنهایی که سالها مبارزه کردند، ولی با او مخالف بودند، تفاوت قائل می شد و هیچ وقت آزار دیدن خود را ملاک قضاوت درباره دیگران قرار نمی داد.
نزدیک به یک قرن از نهضت جنگل می گذرد و در این فاصله بسیاری از جریانات سیاسی، به ویژه جریانات چپ، سعی کرده اند میرزا را مصادره به مطلوب کنند. به نظر شما چه آسیبهایی از این رهگذر بر شناخت ما از شخصیت میرزا و نهضت جنگل وارد می شود؟
بخش اعظم این تلاشها به این برمی گردد که نهضت جنگل و شخصیت میرزا بدون استناد به مدارک محکم معرفی می شوند و سخن بی پایه و بی سند، ازارزش حرکتها، مبارزات و اصالت مبارزین می کاهد.
منظورتان اصالت اسلامی میرزاست؟
بله، وقتی بررسی و تحقیق دقیقی صورت نگیرد، بدیهی است که موج چپگرا، میرزا را مصادره به مطلوب می کند، ولی اگر این شخصیت را از ابتدا تا به آخر، بر اساس اسناد دقیق بررسی کنیم، درخواهیم یافت که میرزا هیچ وقت دست از عقایدش برنداشت و اگر برای مدت کوتاهی با بلشویکها همکاری کرد، برای دفاع از مملکت بود و به هیچ وقت قصد نداشت به آنها امکان دخالت در کشور را بدهد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید واژه جمهوری اسلامی، نخستین بار توسط میرزا مطرح شد. میرزا مدتها قبل از انقلاب روسیه، مبارزات خود را شروع کرد و در مبارزات مشروطه شرکت داشت و سالیان سال در پی کسب آزادی و مبارزه با استبداد بود و بدیهی است هنگامی که کشورش تحت فشار استعمار و استبداد است، از هر روشی که بشود در مبارزه به کار گرفت، استفاده می کند. میرزا سابقه طلبگی داشت و لذا تعجبی ندارد که تمام تلاش کسانی که نمی خواستند قبول کنند که چنین نهضت عظیمی ، در گیلان اتفاق افتاده باشد، برای مخدوش کردن فرهنگ مردم شمال، وانمود کردند که آنها به فرهنگ اسلامی گرایش ندارند. بخشی از این تبلیغات هنوز هم ادامه دارند، در حالی که شاید نخستین ناحیه ای که در ایران مذهب تشیع را پذیرفت دیلمان بود و مردمان این سرزمین پیوسته بر اعتقاد دینی خود پافشرده اند.
در جریان مبارزات ملت ایران علیه رژیم گذشته، تلاشهایی صورت گرفتند تا میرزا را فردی با گرایشات بلشویکی جلوه دهند، این تحلیلها به نظر شما چقدر قرین توفیق بودند و کلاً نگاه شما به این تحلیلها چیست؟
اندیشه و مرام کمونیستی از نظر میرزا اندیشه ای ناروا، بی ریشه و به زیان مردم بوده است. به اعتقاد او این مرام به هیچ وجه با باورها و سنتهای مردم که مسلمان هستند، سازگاری ندارد. او پیوسته این نکته را به یاران خود گوشزد می کرد و تبلیغ این مرام را بر خلاف مصلحت جامعه می دانست. میرزا کوچک را به هیچ وجه نمی توان هواخواه سوسیالیسم و معتقد به مالکیت اشتراکی دانست، زیرا آن را عقیده مزدک و پیروانش و پیاده شدن آن را در ایران، ناممکن می دانست. سیر زندگی مبارزاتی میرزا دقیقاً این معنا را می رساند و سوسیالیست جلوه دادن او نهایت بی انصافی و نادیده گرفتن اسناد تاریخی است.
منبع: ماهنامه شاهد یاران/شماره ۱۲ / آذرماه ۱۳۸۵