مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 20 Apr 2024
محتوا
آخرین دیدار با سیدعلی میرعبدالعظیمی + تصاویر منتشر نشده از برجسته ترین نمادهای مبارزات اسلامی مردم گیلان در تاریخ معاصر

آخرین دیدار با سیدعلی میرعبدالعظیمی + تصاویر منتشر نشده

میثم عبدالهی
حضور ایشان در فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی و نهضت ملی شدن صنعت نفت و نیز دوران مبارزات پانزده ساله نهضت امام خمینی و وقایع حدودا چهل ساله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از مسائلی بود که خاطرات ایشان را به عنوان یک شاهد عینی بلکه یک مبارز درگیر با این مسائل، ارزش و اعتبار می بخشید.

سه‌شنبه 28 ژوئن 2016 - 05:24

میثم عبدالهی

چند سالی می شد که خدمت حجت الاسلام سیدعلی میرعبدالعظیمی منظم می رفتم و بحث خاطرات ایشان یکی از دغدغه های ما بود که میسر نمی شد. ایشان راضی به این کار نبود و فرزندانش علاقه داشتند که مصاحباتی از ایشان بگیرند ولی نمی توانستند و به همین خاطر دائما کار ما عقب می افتاد.

سیدعلی میرعبدالعظیمی۶

حضور در نهضت فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی و جریانات نهضت ملی شدن صنعت نفت و نیز دوران مبارزات پانزده ساله نهضت امام خمینی و بعد از آن پیروزی انقلاب اسلامی و وقایع حدودا چهل ساله بعد از آن، از مسائلی بود که خاطرات ایشان را به عنوان یک شاهد عینی بلکه یک مبارز درگیر با این مسائل، ارزش و اعتبار می بخشید. 

اولین مصاحبات ایشان را که گرفتم در نوروز ۱۳۹۲ بود و ایشان ۸۷ ساله بود. ایشان متولد روز ۱۰ فروردین ۱۳۰۵ در روستای کمسار از توابع شفت بود. در زمان مصاحبه، بخشی از خاطرات از یادشان رفته بود و اقتضائات این سن و سال را هم نباید از نادیده گرفت ولی با همه این اوصاف ثبتخاطرات ایشان آغاز شد. ایشان راضی به ضبط خاطرات نبود و بنده اولین بار برای عید دیدنی ایان نوروز به خدمت ایشان رفتم و مصاحبات انجام شد. جلساتی که برگزار می شد عموما بین دو تا سه ساعت بود و در خانه ای که ایشان سالهای آخر عمرشان را در آن می گذراند و متعلق به یکی از برادرهایشان بود انجام می شد. ایشان از خودش خانه ای نداشت و در یک اتاق از خانه یکی از برادرهایش زندگی می کرد. یکی دو روز بعد باز به اسم عید دیدنی به خدمت ایشان رفتم تا سوالاتی که از رویش کار شده بود را از ایشان بپرسیدم. وقتی وارد شدم تعجب ایشان را می دیدم ولی ایشان کریم تر از آن بود که بپرسد که باز چرا آمده ای؟! سوالاتم را به صورت خیلی عادی مطرح کردم و ایشان پاسخ داد و بعد از یکی دو روز باز به اسم عید دیدنی خدمت ایشان رفتم! و باز ادامه سوالات گذشته را پی گرفتم. ایشان که دیده بود نمی تواند از شر این مزاحم خلاص شود، به ناچار در مقابل این پررویی، تواضع کرده و به سوالات ما با حوصله پاسخ می داد.

سیدعلی میرعبدالعظیمی۷

از راست: پسرِ حاج آقا رستگار، نگارنده، حاج آقا رستگار، حاج آقا میرعبدالعظیمی، سیدتقی و سیدهادی میرعبدالعظیمی فرزندان ایشان

خاطرات ایشان بالاخره به نهایت خودش رسید و توسط یکی از دوستان تدوین شد. اسناد و اطلاعات مختلفی به همراه دست نوشته هایی که ایشان از خاطراتش داشت و نیز اسناد و تصاویر ایشان گرداوری شد تا خاطرات کامل گردد. این خاطرات را به ایشان دادیم تا بعد از بازبینی نهایی و اضافاتی که لازم می دانند، آن را به ما برگردانند که به چاپ برسد. ولی ایشان فرصت بازبینی را نیافت.

البته وقتی این خاطرات را با دست نوشته های سابق ایشان و نیز اسناد تطبیق می دادیم، می دیدیم که بخش زیادی از خاطرات را از یاد برده بود و نیز از بعضی خاطراتی که به یاد داشت، یک لایه از ماجرا را از یاد برده بود و همین مسئله، کار را مشکل می کرد. وقتی خاطرات را به ایشان دادیم، به خلاهای کار به خوبی واقف شد و دغدغه داشت که این کار تا کامل نشده، نباید منتشر گردد و هم ما و هم ایشان روی این امر تاکید داشتیم و مدت زیادی کار در دست ایشان ماند تا تکمیل گردد ولی برای ایشان میسر نشد. 

سیدعلی میرعبدالعظیمی۴- طرح جلد کتاب خاطرات حجت الاسلام میر عبد العظیمی

طرح جلد کتاب خاطرات حجت الاسلام میر عبد العظیمی

آخرین باری که به زیارت ایشان رفتم همین نوروز اخیر بود که به رشت رفته بودم و در همان روزهای آغازین نوروز به ملاقات ایشان رفتم و دیدار خوبی بود. صبح روز سه شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۵ یعنی حدودا سه ماه پیش با ایشان دیدار کردم. می گفت که خاطراتش را قبل از تکمیل، چاپ نکنیم. به او گفتم زودتر به خاطراتش تکمله بزند. در این دیدار، ایشان از مرگ صحبت کرد و نیز از قبرش می گفت و با ناراحتی می گفت که یک مقبره ای در قبرستان باغ بهشت قم دارد که مادر و عمه و خواهرم در آنجا مدفون هستند ولی گویا به تازگی دفن اموات در آن قبرستان ممنوع شده است و دیگر نمی گذارند که ما را در آنجا دفن کنند. ایشان در این دیدار سر حال بود و باور نمی کردم که آخرین دیدارمان باشد.

خبر وفات ایشان بسیار تکان دهنده و ناراحت کننده است و برای مردم گیلان ضایعه بزرگی به شمار می رود چرا که یکی از نمادهای مبارزات اسلامی مردم گیلان از دست رفته است. به فرزندان ایشان خصوصا آقایان سیدتقی و سیدهادی تسلیت می گوییم.

چه افتخاری از این بالاتر که رحلت حجت الاسلام میرعبدالعظیمی در غروب روز دوشنبه ۷ تیر ۱۳۹۵ مطابق با ۲۱ رمضان المبارک ۱۳۴۷ق واقع شد که از سویی با روز شهادت امیرالمومنین علی (ع) مصادف بود و از سوی دیگر روز شهادت هفتاد و دو تن از بزرگان انقلاب اسلامی همچون شهید آیت الله بهشتی بود که از هر دو جهت روزی خاص به شمار می رود. و دعا می کنیم که خدا روح او را با مولایش حضرت امیرالمومنین (ع) محشور گرداند.

او شجاعتی زیادی داشت که آن را از نواب صفوی به ارث برده بود و در بیان آنچه که به آن باور داشت، صراحت به خرج می داد و همین باعث شده بود تا بسیاری از حضورش در رشت ناراحت باشند و نتوانند او را تحمل کنند و تا جایی که بتوانند او را کنار بزنند. سخنان او منافع بسیاری را در معرض خطر قرار می داد و اگر می توانستند دهانش را می بستند. سالها بود که عملا در رشت منزوی شده بود چرا که مدرسه بزرگی که داشت را تعطیل کرده بودند و نیز برای برگزاری مراسماتش، موانعی ایجاد کردند و کمتر سخنرانی ای در رشت از او شنیده می شد و دیگر صدایش شنیده نمی شد. دیگر هیچ صدای انتقادی بلند نمی شد و آقایان می توانستند با خیال راحت به فعالیت هایشان ادامه دهند. 

خاطرات مرحوم میرعبدالعظیمی از اسناد مهم مبارزاتی مردم گیلان در تاریخ معاصر به شمار می رود که به هر صورت باید منتشر گردد. موسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان در تلاش است تا خاطرات ایشان را منتشر کرده و آنها را در اختیار عموم قرار دهد. ان شاءالله.

 

ارسال دیدگاه

enemad-logo