مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ - Thursday 28 Mar 2024
محتوا
تبارنامه آیت الله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، عضو هیئت اتحاد اسلام + اسناد

تبارنامه آیت الله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، عضو هیئت اتحاد اسلام + اسناد

عبدالکریم گلشنی
شرح حال زیر یک زندگی نامه تحقیقی و مستند نوشته عبدالکریم گلشنی است که در سال ۱۳۶۳ شمسی در ضمن کتاب یادگارنامه فخرایی، منتشر شده بود. این متن حاوی نکات بسیار مهمی از زندگی آن آیت الله سیدعبدالوهاب صالح ضیابری است…

چهارشنبه 15 دسامبر 2021 - 16:43

عبدالکریم گلشنی

 

 

اشاره: شرح حال زیر یک زندگی نامه تحقیقی و مستند نوشته عبدالکریم گلشنی است که در سال ۱۳۶۳ شمسی در ضمن کتاب یادگارنامه فخرایی، منتشر شده بود. این متن حاوی نکات بسیار مهمی از زندگی آن سیدعبدالوهاب صالح ضیابری است، ولی از آنجا که از سوی محققین چندان دیده نشد و مورد توجه قرار نگرفت، این متن به همراه پاورقیهایش، در سایت رنگ ایمان بازنشر می گردد. برخی متحواها و تیترها که از سوی رنگ ایمان اضافه شده، در داخل علامت کروشه قرار گرفته است. تصاویر و اسناد مقاله نیز در انتهای کتاب یادگارنامه فخرایی، بخش اسناد و تصاویر، مندرج بود که از آنجا نقل شده است.

 

[تصویر سیدعبدالوهاب صالح ضیابری، یادگارنامه فخرایی، بخش اسناد و تصاویر پایانی، ص۵۸]

[تبارنامه]

سید عبدالوهاب بن سید صالح مجتهد ضیابری در سال ۱۲۹۴ هجری قمری در ضیابر گیلان متولد شد. پدرش سید صالح بن سید غیاث بن سید صالح از خاندان علم و تقوی بود که پس از کسب درجه اجتهاد، سالها در زادگاهش به ترویج دین وامر قضاوت و حکمیت اشتغال داشت.

در فرمانی که ابوالفتح میرزا مویدالدوله، حاکم وقت گیلان، در سال ۱۳۰۴ قمری صادر کرده است تمام کد خدایان و ریش سفیدان و غیرهم از اهل ضیابر» را مکلف می سازد تا «جناب… آقا سید صالح را در امورات شرعیه حگم و داور خودشان دانسته همگی کما فی السابق مطیع و منقاد احکام شرعیه معزی الیه» باشند. موید الدوله همراه این فرمان «یک ثوب عبا برسم خلعت» برای سیدصالح مقرر داشت تا «لباس عبادت وتقوی خود دانسته برمراتب صداقت و دیانت خود بیفزاید». اما خود ((مؤیدالدوله در زمانیکه و با در تابستان سال ۱۳۱۰-۱۳۰۹ هجری قمری (۱۸۹۲ میلادی) در گیلان شیوع داشت و ۱۲۰۰۰ نفر را به هلاکت رسانده بود، گیلان را به قصد کوههای رحمت آباد ترک گفت».[۱] و «در شعبان ۱۳۱۰ تغییر مأموریت داده… استاندار خراسان و متولی باشی آستان قدس رضوی گردید »[۲] «و آنچه مشهور است… لدى الورود خراسان، ده نفر را کشته است.»[۳]

سیدصالح از همسر اولش دختری داشت که با سید محمد ضیابری، معروف به پسر آقا، وصلت کرد. تنها دختر این زوج موسوم به سیده ر بیعه، عیال مرحوم آیه الله سید محمود ضیابری (وفات تابستان ۱۳۶۱ شمسی)، امام مسجد جامع کاسه فروشان رشت، بود که جمله فرزندانش در سنین کودکی فوت شدند. عیال دوم سیدصالح مرحومه سیده بیگم صبیه مرحوم آقا سید بشیر، معروف به پیله آقا، بود که چهار فرزند داشت و سید عبدالوهاب ارشد اولاد و خلف الصدق والد است.

سید محمد باقر دومین پسر سید صالح است. وی در اوایل سنه ۱۳۳۰ قمری، که آخرین سالهای تحصیل علوم دینی را در نجف طی می کرد و به اصطلاح طلاب قریب الاجتهاد شده بود، براثر شنیدن اخبار گیلان از آژانس خبرگزاری ترک، مبنی بر شایعه اجرای حکم اعدام برادرش سید عبدالوهاب، از طرف روسهای تزاری در رشت، دچار جنون آنی گردید و تعادل روانی خود را از دست داد و تا پایان عمر (حدود ۱۳۷۱ قمری) به اختلال حواس مبتلا بود.

دختران سید صالح، یکی خانم گل که شوهرش امام جمعه ضیابر (برادر سید محمد ضیابری) بود و دومی سیده قیصر خانم، موسوم به حاجیه سکینه، که با حجه الاسلام حاجی میرنجات، برادر ارشد آیه الله ضیابری، مواصلت کرد. حاجی سیدصادق نجات، پیشنماز فعلی مسجد سبزه میدان رشت، و آقای سیدهادی نجات، مقیم تهران، پسران مرحوم میرنجات و نوادگان دختری مرحوم سید صالح مجتهد هستند.

از مرحومه سیده بیگم وقف نامه ای در دست است بتاریخ نوزدهم ذى الحجه ۱۳۲۱ قمری که «وقف شرعی موبد… فرموده است متصرف؛ مرحوم مشهدی سیدحسین نودهی را … برای حضرت خامس آل عبا … و تولیت شرعی آن را برگذار نموده است بدواولاد ذکور خود… آقا سیدعبدالوهاب …و… آقا سیدمحمدباقر… که هر ساله منافع و محصول موقوفه مذکوره را، بعد از وضع مالیات دیوانی، هر مقدار که می شود باید صرف و مخارج در تعزیه و مصیبت حضرت سید الشهداء علیه السلام نمایند از قبیل چائی و قلیان و آب دادن و غیر اینها هر نحوی را که صلاح می دانند…»

مسجلان وقف نامه و همچنین وصیت نامه مشارالیها مرحومان آیه الله آقا میرزا محمدعلی مجتهد (مدرس) چهاردهی رشتی (تولد ۱۲۴۲ ق . در رشت و وفات ۱۳۳۴ ق. درنجف ) «… از اجلای علمای امامیه قرن… چهاردهم هجرت»[۴]  و حجه الاسلام آقا سید محمد موسوی خلخالی… بودند که با سیدہ بیگم خویشاوندی سببی داشتند، به این ترتیب که پسران آنها، سید عبدالوهاب ابن سید صالح ضیابری و سید کاظم ابن سید محمد موسوی خلخالی وشیخ محمد بن میرزا محمد علی مدرس چهاردهی، مشهور به آیه الله زاده چهاردهی « پدر استاد مرتضی مدرسی چهاردهی»، داماد های مرحوم حجه الاسلام آقا شیخ جواد مجتهدرشتی بودند.

سیدصالح ضیابری در حدود سنه ۱۳۱۰ هجری قمری وفات یافت و در ضیابر بخاک سپرده شد. جنازه آن مرحوم بعدها به نجف حمل و در آنجا دفن گردید.

از خانواده سیدصالح ضیابری (وفات حدود ۱۳۱۰ه . ق.) ابن سید غیاث ابن سید صالح ابن سید ظهیر ابن سید صالح ابن سید حسین ابن سید نجات

و خانواده حاج میرعبدالباقی (وفات حدود ۱۳۱۲ ه . ق.) ابن سید علیرضا ابن حاج سید ادریس ابن سید حسین ابن سید علیرضا ابن سید حسین ابن سید نجات ۰

در شخص سید حسین بهم می رسند واوجد مشترک این دو خانواده شریف و بسیار قدیمی گیلان است. پدر سید حسین یعنی سید نجات جد اعلى ونیای بزرگ خانواده های صالح، موسوی، ضیابری، نجات، خاتمی، روشن ودهها خاندان سادات ضیابر ورشت و گیلان است.

سید نجات فرزند نهم عارف مشهور گیلان، سید شرف الدین (پیر شرفشاه) دولائی، است. بدین ترتیب: سید نجات ابن سید ادریس ابن سید سدید ابن سید ادریس ابن سید مولا جان ابن سید محمد جان ابن سید ابراهیم ابن سید محمد ابن سید یعقوب ابن سید شرف الدین دولائی.

سلسله نسب سید شرف الدین (سید شرفشاه) به امام موسی کاظم علیه السلام به این شرح است: سیدشرف الدین ابن سیدعبدالله ابن سید حسین ابن سید عبدالله ابن سید علی ابن سید ابراهیم ابن سید موسی ابن سید احمد ابن سید ابراهیم ابن سید محمد ابن سید عبد الله ابن سید موسی ابن سید ابراهیم ابن امام موسی بن جعفر، علیهما السلام.

دکتر منوچهر ستوده، مولف دانشمند کتاب از آستارا تا استارباد، پیرشرفشاه را «فرزند سیزدهم امام موسى الکاظم علیه السلام»[۵] ذکر می کند ولی در سلسله نسب او نام (سیدعلی» را از قلم انداخته است که یقینا خطای مطبعه بوده است چرا که بدون او، سید شرفشاه فرزند دوازدهم امام می شود.

[تصویر اجازه نامه، یادگارنامه فخرایی، بخش اسناد و تصاویر پایانی، ص۵۹]

[تحصیلات علوم دینی]

سید عبدالوهاب مقدمات علوم دینی را در ضیابر فرا گرفت و سپس به رشت آمد و چندی در این شهر، که آن زمان از مراکز علمی بشمار می رفت، نزد اساتیدی همچون مرحوم حاج میرزا علی مجتهد رشتی[۶] بهره گرفت. پس از فوت پدر به نجف رفت و در کسب معارف اسلامی جدیت نمود و از تلامذه آیات عظام و حجج اسلام آخوند ملا محمد کاظم خراسانی[۷] و ملا علی نهاوندی[۸]  و ملا محمد شرابیانی[۹] گشت. سرانجام پس از ۱۲ سال تفقه در دین واخذ گواهی اجتهاد از مراجع نجف، در اواخر سال ۱۳۲۲ قمری، همراه خانواده اش، به رشت مراجعت نمود. مرحوم آخوند خراسانی در ورقه اجازه نامه اجتهاد سیدعبدالوهاب نوشت «… فان قوله قولی و فعله فعلی…» که بعدها گفتار و کردار «آخوند» و «سید»، در جریان جنبش مشروطه خواهی ایران، صحت و درستی این نوشته را تایید کرد.

[متن کامل اجازه نامه آخوند خراسانی به سیدعبدالوهاب صالح ضیابری به این ترتیب است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی شرح صدور العلماء بنور العلم و المعرفه و وفقهم للفوز الی الفیض و الحکمه و نصب لهم شرایع الاسلام و قوانین الاحکام و اشرق بساحتهم مصابیح الایمان و لوامع الدرایه و اوضح لدیهم مقاصد الاحکام و جوامع الفقاهه و اجری علی قلوبهم ینابیع المعارف و دلائل الهدایه و رفع قدرهم بان جعلهم ورثه الانبیاء و نواب الاوصیاء و ادلاء فی الارض کالنجوم فی السماء و صلی الله علی من اسس المله البیضاء محمد خاتم الانبیاء و علی وصیه سید الاوصیاء و اولاده الطیبین الطاهرین الادلاء.

و بعد، فان ملاذ الاسلام و مروج الاحکام سید المحققین و فخر المجتهدین السید الجلیل السید عبدالوهاب الرشتی الضیابری – ادام الله ایام افاداته و افاضاته- قد بذل جهده و صرف جمله من عمره و برهه من دهره فی تنقیح مبانی الاحکام و اتقان مدارک مسائل الحلال و الحرام و تشیید القواعد الکلیه و تسدید المبانی الفرعیه و امعن النظر فی توضیح معضلاتها و حلّ مشکلاتها فبلغ بحمدلله و المنه فی الفقه و الاصول مبلغاً عظیماً و وقف فی هذا الوادی موقفاً جسیماً. ذلک فضل الله یوتیه من یشاء فطوبی لمن رکن الیه واعتمد علیه. فان جنابه حقیق بان یقتدی بافعاله واقواله و یستفاد من علومه؛ فلجنابه التصرف فی جمیع الامور الراجعه الی نواب الشرع الانور و لیس لاحد مزاحمته و التصرف فیما هو متصرف فیه و المرجوّ من اخواننا المومنین اطاعته و امتثال اوامره و نواهیه فان قوله قولی و فعله فعلی.

 و اسئل الله ان یوفّقه بمراضیه و ارجو من جنابه ان لا ینسانی من الدعاء فی مظان الاستجابه. و الله ولی الاجابه و هو حسبی و نعم الوکیل.

حرره الاحقر الجانی محمد کاظم الخراسانی»]

[ازدواج و فرزندان]

سید عبدالوهاب در حین تحصیل، با دختر آقا شیخ جواد مجتهد رشتی، از علمای طراز اول رشت در عهد ناصری، ازدواج کرد. مرحوم شیخ از شاگردان شیخ مرتضی انصاری وسید مجدد شیرازی[۱۰] بود که پس از تکمیل تحصیل و درک مقام اجتهاد به رشت بازگشت [۱۱] و در مسجدی که هم اکنون نیز بنام وی «مسجد آقا شیخ جواد»، سمت غربی میدان بزرگ شهر، معروفست اقامه نماز وترویج و تبلیغ احکام میکرد. وی خطیبی ماهر و ناطقی زبردست بود. از سالخوردگان رشتی نقل شده است که مردم برای اصغاء بیانات و مواعظ شیخ، خاصه در ماه مبارک رمضان، مکان را در مسجد تا پنج تومان خرید و فروش می کردند. داستان احضار او به در بار ناصرالدین شاه، با حضور فقیه مشهور حاج ملا علی کنی، و تأثیر نفوذ کلام شیخ در شاه از حکایات خواندنی و از وقایع جالب زندگانی صاحب ترجمه است.[۱۲]

از مشاهیر تلامذه شیخ جواد دو شخصیت بزرگ مذهبی، یعنی مرحومان آیات عظام سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد علی مدرس چهاردهی را میتوان نام برد .[۱۳]

شیخ جواد با ملای متنفذ رشت، حاج میر عبدالباقی، که «ولات رشت و یرا بسیار محترم» [۱۴] می داشتند ، خویشاوندی دوجانبه داشت. بدین ترتیب که «… مرحوم حاج میرعبدالباقی با همشیره مرحوم آقا شیخ جواد مواصلت»[۱۵] کرد و در ضمن «… دختر خود حاجیه دختر آقا[۱۶] را که از عیال طویرجی بود به مرحوم شیخ تزویج»[۱۷] نمود. نتیجه این وصلت چهار پسر وسه دختر بود. داماد های شیخ همه از فضلا و علما بودند که ذکرشان گذشت و پسران او عبارتند از ۱- شیخ محمد که در جوانی فوت شد ۲- شیخ مهدی ۳- شیخ جعفر که ایندو از فضلا بودند ۴- شیخ حسن، معروف به جوادی که در اواخر عمر در جوار خواجه شیراز معتکف شد و در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۳۸ شمسی در همان شهر بدرود حیات گفت[۱۸]  ودر حافظیه مدفونست.

شاهزاده عباس میرزا ملک آرا در شوال ۱۲۹۶ قمری، به هنگام مراجعت از بادکوبه وانزلی چند روز در رشت توقف کرد. او در یادداشتهای سفرش می نویسد «علمای رشت که عبارت از آقای شیخ جواد و ملا محمد علی امام جمعه و حاج ملاقاسم وآقا میر عبدالباقی باشند، بدیدن تشریف آوردند. خیلی صحبت علمی داشتیم و روز دیگر آنها را بازدید کردم…»[۱۹]

از مرحوم آقا شیخ جواد آثار متعددی در علوم دینی و معارف اسلامی و همچنین کتب خطی نفیس بجای مانده بود که در پی آمدهای التیماتوم دولت روسیه تزاری به مجلس دوم و مقاومت مردم قهرمان رشت، در واقعه حمله و همجوم گماشتگان نکراسف، کنسول روس در رشت، (محرم ۱۳۳۰ قمری)، به خانه دخترش، زوجه آقا سیدعبدالوهاب، به یغما رفت.[۲۰] در «تاریخچه کتاب و کتابخانه در ایران» آمده است که «شیخ جواد… کتابخانه ای در رشت فراهم آورد که بیش از دو هزار جلد آن مخطوط بود. متأسفانه اولادش نتوانستند این کتابخانه را حفظ کنند و کتب آن متفرق گردید.[۲۱]

«شیخ در ابواب فقه وحکمت رسالاتی دارد که متاسفانه چاپ نشده و نیز در باب امام زاده های صحیح النسب مدفون در ایران تحقیقاتی دارد که همچنان به طبع نرسیده است».[۲۲] مرحوم شیخ جواد بین سنوات ۱۳۱۱ و۱۳۱۲ هجری قمری در رشت در گذشت و جسدش را در نجف به خاک سپردند.

از مرحوم سید عبدالوهاب پنج پسر و سه دختر باقی مانده است که همه از صلحاء زمانند. دو پسر (مرحوم آقا سید عبد الله، متوفی در مهرماه ۱۳۴۸ شمسی، و مرحوم آقا سید صالح) و دو دخترش به سرای آخرت رفتند. فرزند ارشدش سید صالح صالح[۲۳] از فضلا و دانشمندان و از قضات شریف دادگستری بود. وی قریب نیم قرن به امر قضا اشتغال داشت و در سمت ریاست شعبه دیوانعالی کشور بازنشسته شد. مقالات تحقیقی و ترجمه هایش در مطبوعات گیلان و مرکز هنوز هم از تازگی خاصی برخوردار است. آقا سیدصالح در سپیده دم روز دوشنبه یازدهم فروردین ماه ۱۳۵۹ شمسی (برابر با ۱۴ جمادی الاولی ۱۴۰۰ قمری) دعوت حق را لبیک گفت. عبدالعظیم یمینی ، شاعر نکته سنج گیلان، قطعه شعری در ماده تاریخ وفاتش سروده است که بیت آخرش اینست: به اقتضای حیاتش دو بار صالح گشت

کسیکه سال وفاتش سه بار «جنت» بود

۱۳۵۹ = ۳ * ۴۵۳ = جنت

دکتر سید رضا صالح، فرزند دیگر آن مرحوم، متجاوز از چهل سال است خود را وقف بیماران بی بضاعت زادگاهش رشت کرده است. مرحوم حاج شیخ حسن حجتی واعظ رحمه الله علیه، که در مهرماه ۱۳۳۸ شمسی در تصادف ماشین، بین جاده قم و اصفهان، برحمت ایزدی پیوست، روزی بالای منبر میگفت که دکتر صالح قران را خوب تفسیر میکند و به علوم شرعی همانقدر اشراف دارد که به علوم پزشکی مسلط است.

[آقایان سید محمد صالح، از فرهنگیان باسابقه گیلان، و دکتر سید حسین صالح، پزشک متخصص امراض ریوی و آگاه به مسائل اسلامی، همانند پدر بزرگوارشان، مرحوم آقا سید عبدالوهاب از خادمان صمیمی جامعه ما هستند.]

[فعالیت های سیاسی و اجتماعی در رشت]

سید عبدالوهاب پس از ورود به رشت در عمارت مرحوم آقا شیخ جواد به تدریس پرداخت. طلاب مدارس جامع، حاجی مجتهد وحاجی میرزا علی اکبر نزد وی تلمذ می کردند. موضوع درس فقه و اصول بود و ابتدا کتاب کفایه استادش، آخوند خراسانی، را شرح می گفت. از تلامذۂ مشهور سید، مرحومان شیخ علی ناصرانی، شیخ یونس (میرزا کوچک خان جنگلی)، سید رضی رودباری و غیر هم بودند.

بعد از طلوع مشروطیت و تکوین جنبش عدالت خواهی در ایران، گیلان همراه تهران و آذربایجان بپاخاست وآقا سید عبدالوهاب از همان آغاز انقلاب به صف مشروطه طلبان پیوست.

از جمله نخستین پدیده های مهم صدر مشروطیت تأسیس مجلس، تشکیل انجمن و انتشار روزنامه بود. وظایف خطیری که برعهده وکلای مجلس دار الشورا و انجمن و نویسندگان جراید محول شده بود، مسئولیت فوق العاده آنان را در قطع ریشه های استبداد و مراقبت از نهال نورس مشروطه نشان می داد.

انجمن ولایتی گیلان که به منزله پارلمان محسوب می شد در رأس امور قرار داشت و مصوبات آن برای اداره استان لازم الاجراء تلقی می گردید و چنین نهادی قبلا وجود نداشت. ریاست انجمن در بدو تأسیس «برحسب انتخاب» با مرحوم حجه الاسلام حاج شیخ حسن مجتهد صیقلانی، معروف به ملاحسنی، بود و نیابت ریاست به عهده مرحوم آقا سید عبدالوهاب مجتهد واگذار شده بود. اولین اقدام انجمن را باید کوشش در محو آثار استبداد گذشته دانست. ازدواج پسران و دختران روستائی، که تا آنوقت بدون اجازه ارباب ده انجام پذیر نبود، آزاد شد. کند و زنجیرهای خصوصی از خانه اعیان و ملاکین بزرگ، که نمونه ای از علائم قرون وسطائی بود، جمع آوری گردید. بیگاری و انجام دادن کارهای اجباری به وسیله زارعین لغوشد. عوارض بازارهای هفتگی در روستاها و شهرهای گیلان از بین رفت.

این اقدامات موثر انجمن سبب شد تا ملاکین و اعیان و متنفذان و مرتجعین محلی به حرکت افتند و موانعی بر سر راه پیشرفت این امور ایجاد نمایند و خود به تشکیل انجمن های فرمایشی بنام «انجمن خیریه » و هکذا دست یازند تا شاید راه بازگشت به عصر استبداد را بگشایند.

تحلیل حیات سیاسی سید عبدالوهاب در جریان انقلاب مشروطه گیلان و نهضت جنگل، که وی از اعضای برجسته کمیته اتحاد اسلام بود، در برخورد با این حوادث و تبعیدهای سید به داخل وخارج کشور و بخصوص ماجرای محاکمه اش در بیدادگاه روسهای تزاری و ابراز احساسات دینی و میهنی او یکی از فصول برجسته تاریخ معاصر گیلان است که مجال بحث آن در اینجا نیست و باید به وقت دیگری موکول شود.

در میان اوراق و نامه های آقا سید عبدالوهاب به مدارکی برمی خوریم که همه حاکی از اعتماد مردم به این عالم عامل و مجتهد کامل است. اینک چند فقره از این اسناد را تقدیم می کنیم تا نشان دهد که سید تا چه حد محل وثوق وجوه طبقات مختلف اهالی گیلان بوده است:

[تصویر سند اول، یادگارنامه فخرایی، بخش اسناد و تصاویر پایانی، ص۴۹]

[سند اول]

«فی ۸ صفر الخیر ۴۲

چون از طرف ریاست عالیه تیپ مستقل شمال دامت شوکته برای رسیدگی و تسویه وحل مواد شکایات مالکین گیلان نسبت به ادای مالیه، از اداره جلیله مالیه وجامعه عمومی مالکین دونفر نماینده با اختیارات تامه تقاضا گردیده است، اینک در مجمع عمومی تلگراف خانه عموما باتفاق آراء حضرت مستطاب قبله الأنام مروج الأحکام ملاذ الاسلام آقای آقا سید عبدالوهاب مجتهد دامت برکاته العالی را معین و منتخب نمودند که در تحت نظر و توجه مخصوص حضرت ریاست تیپ با نماینده اداره مالیه، در مواد شکایات عمومی داخل مذاکره و مداقه شده، قرار قاطعی که حافظ حقوق جامعه باشد، داده باشند. و هرطور قرار قطعی داده شد از طرف عموم مالکین گیلان ممفی خواهد بود

الاحقر حسین الموسوی حاج شیخ احمد حاج شیخ جعفر آیه الله زاده چهاردهی الاحقر علی امام جمعه رشت الاحقر احمد الحسینی الأحترمیدمحمد رشتی الاحقر حسین الموسوی الاحقر علی بن الحسیر الحسنی ناصرالدین الموسوی حاج شیخ محمد تقی حاج میرحسن لقمان الشریعه شیخ عبد الرحیم احقر حاج شیخ مهدى الاحقر حسنی الاحقر رضا طباطبائی شیخ محمد حسن شیخ محمد رضا مهدی الموسوی (عضد الاسلام) ملک الحکماء حاجی سیدقاسم شیخ محمد حسن صیقلانی الاحقر محمدمهدی صادق بن عبدالباقی الموسوی معتمد الاسلام امین الاسلام میرزا یوسف نایب صدر معین الممالک، اقل مهرعلی (محمد بن احمد علی) اقل شیخ (محمد) کاظم میر هدایت الله میرزا محمد (محمد بن میرزا) حاج محمد آقا (محمد بن علی) باز قلعه ای اعتماد التجار محمود الموسوی محمد تقی تقی ضرابی اقل سمسار باشی الحاج حسن الموسوی بازقلعه اقل الحاج نقی فومنی احقر میرزا (احمد) بحبل اقل السادات عبد الله (الموسی) میرحسن صالحی M.H.Salehi نجد الدوله جلیل الممالک اسمعیل مجتهد زاده حسن بن الحسینی سید محسن مقیم کاظم مدیری فخرالسلطان امضاء بقراء سید مهدی نفی تاجر اقل مصالح رجبعلی محمود (بن محمد) رشتی محمد صادق زکی زاده محمد اسمعیل ملک التجار الموسوی) سید محمود و یشکانی الاحقر رانکوهی حاجی موسی جدید حاج کاس آقا تاجر حاج شیخ محمد اهل ذکر اقل على عسکر مؤید دیوان اقل التجار رجب على تراب خمامی محمد تقی عمید السلطان اقل التجار مهدی قوام الدین ابوطالب اسدی میرزا صادق (ناظم الشریعه) محمد طاهر.

[تصویر سند دوم، یادگارنامه فخرایی، بخش اسناد و تصاویر پایانی، ص۶۰]

سند شماره ۲

چون در خصوص تعمیر بقعه متبر که آقا پیرسرا که به استصواب جمعی از مؤمنین در مقام تعمیر آن بقعه و تکیه وصل بآن بر آمدند، وضنا بعضی از اهل محله اظهار نمودند که توسعه در بنای آن بقعه داده شود که علاوه بر منافع و مثوبات بقعه و تکیه، محل نماز و مسجد اهل محله هم باشد. بعضی از اهل محله اظهار نمودند که توسعه این بنا موجب نبش قبور مسلمین و تصرف در لحد مسلمین خواهد گردید و علاوه این محلی که بنای پای و فیلپای مسجد و تکیه واقع میشود جناب آقاسید آقابزرگ سمسار حق العبور دارد و فضای خانه ایشان گرفته خواهد شد. برای رفع مشاجره و تحقیق حال، جمعی از مومنین و موثقین و پیرمردان اهل محله حاضر شدند باحضور حضرت مستطاب ملاذ الاسلام آقای آقاسید عبدالوهاب دامت برکاته العالی تحقیقات کامله به عمل آید، معلوم و مدلل گردید که برای محلی که فیلهای مسجد و تکیه واقع می شود مالک معین نیست و چنانچه برای قبری بوده قبور قدیمه عتیقه بالیه بوده که به هیچ وجه مانع شرعی برای احداث این بنا متصور نبوده و در خصوص حق العبور جناب آقا سید آقا بزرگ سمسار و گرفته شدن فضای خانه جناب آقا سید آقا بزرگ، آقای آقا سید عبدالوهاب دامت برکاته العالی مقرر فرمودند که درب خانه آقاسید آقا بزرگ را از محل سایق تغییر بدهند. با اذن و اجازه خود مشارالیه درب ایشان را در جنب خانه عمده الاعاظم کهف الحاج حاجی اکبر از گمی فومنی قرار دهند و تمام مخارج تعمیراز هرجهت در عهده آقای معظم له باشد وفی المجلس آقای آقا سید عبدالوهاب، عمده الأخیار آقا کربلائی ابراهیم معمار را اجیر فرمودند ومقاطعه نمودند در مبلغ پانزده تومان که درب خانه آقا سید آقا بزرگ را بطریق مزبور ساخته تحویل نماید. وکان ذلک فی ۱۷ شهر جمادی الثانیه ئیلان ئیل ۱۳۳۵ هجری قمری]. امضاء

سید عبدالوهاب مجتهد

مهر عبدالوهاب الموسوی

مهر نورالدین بن فضل الله

مراتب مسطوره در حضور این جانبان اهالی محل آقا پیرسرا وغیره و سایر آقایان واقع شد. صحیح است فی ۱۷ ج ۲ نیلان ثیل ۱۳۳۵ امهار: اکبر ابن محمد

محمد رضا مهدی ابراهیم و چندمهردیگر

مراتب مسطوره در حضور این اقل السادات واقع شد. صحیح است میرآقا مهر الراجی میرآقا الموسوی

بسم الله تعالی، مراتب مسطوره در حصور شده است. فی ۱۷ شهر جمادی الثانی ئیلان ئیل ۱۳۳۵

بسم الله تعالى وقع ما فیه من البدایه الى النهایه بمحضر جمعی من اهالی المحل بمشهد مئی فی التاریخ مهر یوسف ایها الصدیق (احتمالأ مرحوم حجه الاسلام حاج شیخ یوسف نجفی جیلانی، امام مسجد کرف آباد رشت، است)

[تصویر سند سوم، یادگارنامه فخرایی، بخش اسناد و تصاویر پایانی، ص۶۲]

سند شماره ۳

این بندگان اسامی ذیل حاکم و مختار و وکیل شرعی خودمان نموده ایم حضرتین حججین آیتین آقای آقاسید عبدالوهاب مجتهد رشتی وآقای آقا شیخ ابوالقاسم مجتهد خورگامی دامت برکاتهما العالی در باب اظهارات حضرت اشرف آقای حاج امین الدوله دامت شوکه وحضرت اقدس عالیه خانم فخرالدوله دامت شوکتها نسبت به دعا گویان و اظهارات دعاگویان نسبت بحضرت اشرف معظم الیه و حضرت اقدس عالیه خانم و گماشتگانشان، بموجب فهرست جداگانه که نزد آقایان وکلا مضبوط است.. آقایان فوق الذکر با وکیل ثابت الوکاله حضرت معظم الیها داخل مذاکره شده به مراتب اظهارات طرفین رسیدگی فرمایند وآنچه فهمیده و تصدیق فرموده اند و هر آن قسمی انجام فرمودند از طرف دعا گویان قبول و منفی خواهد بود.

جناب ملاذالانام آقای آقاسید عبدالله ثقه الاسلام در طهران است. آقای حاج سید مرتضی آقای آقاسیدمحمدرضا آقامیرزا عبدالرحیم خان آقامیرزانصرالله خان با ورثه آقامیرزا حبیب الله خان آقامیرزا ابوالقاسم ورثه بالاخان سیدحسن بوکالت آقامیرحاج سیدیعقوب آقا کر بلالی حاج گل مسیدمحسن بوکالت آقا میرآقاخان کربلائی سیدابراهیم برکالت آقا آقا میرآقاخان مشهدی سید علی بوکالت آقا آقا میرآقاخان آقا گل کفشه بوکالت آقا آقا میرآقاجان آقای آقامیر آقاخان سید موسی بوکالت آقامیرحاج آقامیرحاج آقای حاج شیخ محمد تقی مشهدی میرزاعبدالوهاب آقا آقا ملا آقا آقا مختارخان آقای شعاع نظام بوکالت متعلقه خود آقای آقامیرهدایت آقا محمد علی آقا عیال میرزائومن بوکالت آقا میرحاج ورثه مشهدی حسن جو پشتی، مشهدی صادق ومیرزا علی اکبر وغیره مالکین قریه جو پشت که رسما و وکلاء ایشان اسامی آنها رذیلند میرآقا جان بوکالت ورثه آقا گی مشهدی حسینقلی بوکالت مشهدی میرزاعبدالوهاب آقای حاج شیخ محمد تقی بوکالت ورثه گان مرحوم آقاشیخ عبدالحسین زهراعاصره سالستالی صبایای مشهدی حاج آقا سالستالی بوکالت آقا مختارخان آقای آقاسید جوادخان.

 

[رحلت]

وفات آقا سیدعبدالوهاب مجتهد دوساعت از ظهر گذشته روز شنبه ۱۵/ مرداد ماه ۱۳۱۷ شمسی برابر با ۹ جمادی الاخر ۱۳۵۷ قمری در رشت اتفاق افتاد. «… صبح حالشان خوب بود. آقای محسن موسوی بازرس ثبت مملکتی بمنزلشان رفته دفاتر را ملاحظه نمودند و بعد خدمت آقا رسیده مدتی خدمتشان بودند. ایشان رفتند. ظهر نهار

خواستند. پس از خاتمه نهار حمله شروع کرد و یک دفعه برحمت ایزدی پیوست. بعد از اظهر خبردادند به آن منزل رفتیم. آقایان را اطلاع داده پس از حضور همه جنازه با تجلیل مفصل حرکت به مدیریه داده شد. مطابق وصیت خودشان از آقای صدر الشریعه[۲۴]  درخواست شد که اجازه داده جنازه در همان اطاق مرحوم حاج سید حسین آقا دفن شود . ایشانهم فوری اجازه دادند و بعد از آقای رئیس شهرداری هم اجازه و جنازه ایشان در همان مقبره دفن گردید. خداوند انشاء الله آن مرحوم را با اجداد طاهرینش محشور فرموده باشد…»[۲۵]

روز دوشنبه ۱۷/ مردادماه ۱۳۱۷ «بمناسبت فوت آقاسید عبدالوهاب مجتهدی صاحب دفتر اسناد رسمی، مجلس ترحیم در مسجد صفی منعقد بوده وعلماء شرکت نموده مراتب تأثر و تألم خود را از فقدان آن سید جلیل ابراز می نمودند، »[۲۶]

روز سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۱۷ روزنامه پرورش، چاپ رشت، سرمقاله ای تحت عنوان «فوت روحانی بزرگ» به قلم احمد طباطبائی[۲۷]  انتشار داد که قسمتی از آن را به رسم یادآوری نقل می کنیم : « این روزها جامعه روحانیت گیلان را مصیبتی هر چه بزرگتر دست داد. حجه الاسلام، آیت یزدان آقای آقاسید عبدالوهاب صالح روز شنبه ۱۵ مرداد دو بعداز ظهر دیده از جهان نیرنگ ساز فرو پوشید و دیدگان مردم این سامان را از غم مرگ دلگداز خود اشک آلود کرد. روان بلند آشیان وی به فردوس برین شتافت و در کوی رحمت پرده نشینان عالم قدس بخرامید.

مرحوم حجه الاسلامی سیدی بزرگوار ونیک منش و آزاده خوی بود. در همه دوران زندگانی خود به حرمت و سرفرازی تمام می زیست. در روزگار هرج و مرج قاجاریه وا وان مشروطیت و دوره تسلط تزاری از پیشروان آزادی بود و در این راه برخویشتن شکنجه ها روا داشت… هرکس به محض آن سید جلیل راه می یافت از غایت حجب و فروتنی وی در شگفت می شد. من چند بار که بشرف دست بوسی سید رسیدم در برابر خود مردی را دیدم که جامع کمالات انسانی بود. اگر نمونه ای از کمال قدرت یزدان در ذات بی مثال پیغمبر (ص ) وعلى (ع ) پرتوافکن گردیده است، بی شک عظمت مقام همان سروران دین از گوهر وجود این گونه پیشوایان مذهب شناخته میشود…»[۲۸]

پس از در گذشت آن مرحوم تلگراف ها و نامه های تسلیت آمیزی از سوی رجال و علماء و مشاهیر گیلان برای فرزند ارشدش، سید صالح صالح، که در آن وقت ریاست عدلیه (دادگستری) رضائیه «ارومیه» را برعهده داشتند، فرستاده شد که بیشتر آنها موجود است. در زیر نامه تسلیت آقای ابراهیم فخرائی به سید صالح صالح را به عنوان خاطره ای از گذشته، می آوریم:

«دوست عزیزم هر چند تحمل مرگ پدر ومادر و برادر واقوام نزدیک برای کسانی که قلبشان با محبت عجین شده مصیبت بزرگی است ولی در نظر اشخاصی که به فلسفه حیات آشنا هستند خوب روشن است که معالجه موقت مصائب زندگی صبر و شکیبائی است و من بنده با شرکت در اندوه و غمی که اخیرا بشما وارد شده مراتب تعزیت وتسلیت خود را تقدیم می دارم.

ابراهیم فخرائی

۱۷/۵/۳۰»

 

رونوشت وصیت نامه مرحوم آقا سید عبدالوهاب صالح:

بسم الله الحی الذی لا یموت وهویحیی ویمیت ویبعث من فی القبور و إلیه الشور و بعد الحمد والصلوه والتصدیق بما جاء به النبی (ص) والإقرار بالائمه الهداه علیهم الصلوه والتحیات – وصی و وصی در ایصاء خود نموده کلیه اولاد ذکور و اناث و مخدره خانم والده آنها را که بعد از درک فریضه موت و دفنم در قبور مسلمین بلد موت، قبل از هرگونه پذیرائی و تشریفات مستحبه، رسیدگی به قراضاتم نموده هرآنکس که ابراز ورقه بخط و مهر و امضاء ام نماید، اعم از اسناد عادی و رسمی، مرا مدیون آن دانسته، بدون ارجاع به محاکم وحلف واقامه بینه، از ترکه ام عینه یا قمأ دیون مرا تأدیه نمایند و رضایت خواطر ار بابان طلب را بهر وسیله که میسر گردد تحصیل کنند و جمعی که از من خط ندارند و مطابق ورقه جداگانه بخط خودم مقدار طلب آنها را تشخیص داده ام هم در عداد قروض سندی شمرده کارسازی دارند و در صورت اختلاف بین اوصیاء در تسریع تادیه قروض و تأخیر آنها رای قائل بمبادرت و تعجیل در وفا مقدم است ولو آنکه در اقلیت باشند.

راجع به ثلث مرحوم والده ام ووقف آن مرحومه مطابق اوراق عمل نمایند و مطالبا تم را مطابق اسنادی که دارم هم گرفته بعد از مقدار دو پست تومان که اختصاص بخاتم اهل بیتم دارد بقیه را نیز جزو ترکه بدوا بمصرف قروض رسانند.

بعداز تأدیه کلیه قروضم واخراج املاک وقف و ثلث والدهام مطابق وصیت نامه و وقف نامه و موضوع کردن صداقیه عیالم وخانم عیال آقاسیدصالح و بمقدار دوجریب انتقالی خانم رسولی ، هرگاه چیزی باقی ماند للذکر مثل حظ الأنثیین[۲۹] افراز و تقسیم کرده سهم هریک را بلافاصله تسلیم شخص او نمایند.

سید عبدالوهاب صالح

در تاریخ پنجم دی ماه ۱۳۱۵ شمسی آقای سید عبدالوهاب صالح مجتهد به تمام مراتب مسطور در این ورقه اقرار و اعتراف نمودند.

محل مهر بهاء الدین املشی – امضاء بهاء الدین املشی

محل مهر شیخ جعفر ابن جواد

محل مهر الراجی محمود بن صالح – محمود کسمائی – ۵/۱۰/۱۵[۱۳]

محل مهر محمد باقر – محمدباقر رسولی

الاحقر شیخ جعفر شریعتی گیلانی ۱۳۱۵

ابوالفضل جلوه – ۵/۱۰/۱۳۱۵ 

 

 

 

 __________________

پاورقیها: 

[۱]  . ه . ل. رابینو، ولا یات دارالمرزا پران – گیلان، ترجمه جعفر خمامی زاده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، تهران ۱۳۵۰، ص ۵۵۷.

[۲] . مهدی بامداد، تاریخرجال ایران (قرن ۱۲- ۱۳ ۱۴)، جلد ۱، تهران ۱۳۲۷ شمسی، ص ۵۳ – ۵۲: چون حکومت گیلان جزء ابوابجمعی کامران میرزا نایب السلطنه بود، از اینجهت ئوید الدوله شوهر خواهر و برادر زنش در سال ۱۳۰۳ق. از طرف مشارالیه به حکومت گیلان منصوب شد و تا سال ۱۳۰۵ ق. حکومتش در آنجا ادامه داشت…». دوره دوم حکومت موید الدوله در گیلان از ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۰ ق. بود.

[۳]  . محمد حسن خان اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه (مر بوط به سالهای ۱۲۹۲ تا ۱۳۱۳ هجری قمری)، با مقدمه و فهارس از ایرج افشار، چاپ سوم، تهران موسسه انتشارات امیر کبیر ۲۵۳۹، ص ۸۷۴ (مر بوط به یادداشت روز سه شنبه ۲۹ شوال ۱۳۱۰ ه . ق.)

[۴] . محمد علی مدرس تبریزی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنبه او للقب …، چاپ دوم، جلد پنجم، تبریز ۱۳۴۹، ص ۲۷۲-۲۷۱.

[۵] . منوچهر ستوده: از آستارا تا استار باد ، جلد اول (بخش اول» (شامل آثار و بناهای تاریخی گیلان بیه پس )، انتشارات انجمن آثار ملی، تهران، ۱۳۴۹، ص ۸۶٫ (از دوست عزیزم مهندس مرتضی موسوی، فرزند مرحوم آیه الله حاج سید حسن بحرالعلوم ، سپاسگزارم که مرا به این نکته متوجه نمود.)

[۶] . حاج میرزا علی مجتهد، داماد ارشد مرحوم حاج میرعبدالباقی و جدّ مادری خاندان صالحی در رشت است.

[۷] . محمد علی مدرس تبریزی، همانجا، جلد اول، ص ۴۲-۴۱.

[۸] . ایضا همانجا، جلد ششم، ص۲۶۹_۲۶۸

[۹] . همانجا، جلد سوم، ص ۱۸۶- ۱۸۴.

[۱۰] . همان میرزای شیرازی یا میرزا محمد حسن شیرازی، مرجع عالیقدر شیعیان و صاحب فتوای معروف در تحریم تنباکو، است.

[۱۱] . آغا بزرگ الطهرانی، طبقات اعلام الشیعه، جزء اول، نجف ۱۳۷۳ ه . ق. (۱۹۵۴م.)، ص ۳۳۳-۳۳۲

[۱۲] . عبدالحسین ملک زاده ، حجه الاسلام مرحوم آقا شیخ جوادرشتی، (تذکرہ شعراء و نویسندگان معاصر گیلان)، هفته نامه سایبان ، چاپ رشت، سال نهم ، از شماره ۱۷۱ (۱۴ دی ماه ۱۳۳۸) تا ۱۸۱ (۶ اردیبهشت ماه ۱۳۳۹)؛ و همچنین: یادداشت های خطی سید صالح صالح

[۱۳] . سید محسن الامین، اعیان الشیعه، جزء سابع عشر (۱۷)، (چاپ دوم، بیروت ۱۳۸۱ ق. (۱۹۶۱م.)، ص۱۱۹_۱۲۰

[۱۴] . محمد حسن خان صیع الدوله (اعتماد السلطنه)، المآثروالا ثاد، طهران ۱۳۰۶ ه . ق . چاپ سنگی ، ص ص۱۷۵

[۱۵] . مکتوب مورخ ۱۸/ اسفندماه ۱۳۵۴ شمسی مرحوم آیه الله حاج سید حسن بحرالعلوم به شادروان سید صالح صالح.

[۱۶] . «مسماه به سیده ربابه»، رجوع شود به (عبدالحسین ملک زاده، همانجا، شماره ۱۷۹، مورخ ۲۳ فروردین ۱۳۳۹ شمسی).

[۱۷] . مکتوب مورخ ۲۳/ اسفند ماه ۱۳۵۴ شمسی دکتر سید رضاصالح به مرحوم سید صالح صالح.

[۱۸] . تلگرام مورخ ۵/۴/۳۸ دکتر حسین صالح، از بیمارستان ریوی شیراز، به برادرش سید صالح صالح، تهران، شعبه ۶ دیوانعالی کشور.

[۱۹] . شرح حال عباس میرزا ملک آرا ، برادر ناصرالدین شاه (شامل قسمت مهمی از وقایع سلطنتی این پادشاه)، به اهتمام عبدالحسین نوائی … شهریورماه ۱۳۲۵ شمسی، شرکت سهامی چاپ، ص ۸۴

[۲۰] . عبدالکریم گلشنی، سیدصالح صالح (دشتی)، ماهنامه پنده، سال هفتم، شماره های ۱و۲ (فروردین – اردیبهشت ۱۳۶۰ شمسی)، ص۱۵۳.

[۲۱] . رکن الدین همایونفرخ، تاریخچه کتاب و کتابخانه در ایران ، ماهنامه هنر و مردم، دوره جدید )، شماره هفتاد و یک، تهران شهریور ماه ۱۳۴۷، ص ۳۳.

[۲۲] . یادداشت های خطی سید صالح صالح

[۲۳] . عطاء الله تدین ، نقش گیلان در نهضت مشروطیت ایران، انتشارات فروغی، تهران، ۱۳۵۳، زیرنویس ص ۲۹۸-۳۰۶ (بخش اول کتاب، متن تاریخ گیلان از عبدالفتاح فومنی است)؛ عبدالحسین ملک زاده ، سیدصالح صالح، «تذکره شعراء و نویسندگان معاصر گیلان»، هفته نامه سایبان، سال هشتم، از شماره ۱۳۱ ( آذرماه ۱۳۳۷) تا ۱۳۷ (۷ بهمن ۱۳۳۷)؛ عبد الکریم گلشنی ، همانجا، ص ۱۵۴ ۱۵۲.

[۲۴] . مرحوم حاجی میر عبد الباقی ملقب به صدر الشریعه (وفات فروردین ماه ۱۳۴۰ شمسی) فرزند مرحوم حاج سید حسین آقا (وفات حدود ۱۳۰۹ شمسی) فرزند مرحوم حاج میر عبد الباقی (وفات ۱۳۱۲ قمری) است. صدر الشریعه داماد کامران میرزا نایب السلطنه بود.

[۲۵] . مکتوب مورخ ۱۶/۵/۱۷  مرحوم میر علی اصغر ضیاء به شادروان سید صالح صالح، رئیس عدلیه رضائیه (ارومیه)

[۲۶] . نقل از روزنامه پرورش ، چاپ رشت، شماره ۱۷۷۲ (سال پانزدهم)، مورخ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۱۷، ص ۱

[۲۷] . آقای میر احمد طباطبائی (دکتر در فیلولوژی از دانشگاه مسکو) از ادبا و فضلای گیلان.

[۲۸] . روزنامه پرودش (مسئول و نگارنده میراحمد مدنی)، همانجا، ص ۱

[۲۹] . قرآن کریم، سوره چهار (النساء) آیه ۱۲: «وصیکم الله فی اولادکم لل کرمثل حظ الأنثیین … الخ.

 

 

 

منبع: «سیدعبدالوهاب مجتهد گیلانی و تبارش»، دکتر عبدالکریم گلشنی، مندرج در یادگارنامه فخرایی، زیر نظر: رضا رضازاده لنگرودی، نشر نو، تهران، اول، ۱۳۶۳، ص۷۱۹-۷۳۱

ارسال دیدگاه

  1. نویسنده دیدگاه:  رسول سعیدی زاده
    2022/01/21 - 09:13

    چند نکته درباره تبارشناسی سادات ضیابر(ZIABAR) با نام پیشین گسکر(GASKAR) فومن که امروزه جزو شهرستان جدیدی به نام صومعه سرا است:
    الف- اغلب سادات شهرستان صومعه سرا از سادات حسینی و از نسل امام جعفر صادق(ع) هستند، نه سادات موسوی.
    ب- سادات ضیابر خود را از نسل سید شرفشاه دولائی گیلانی می دانند، در حالی که جدّ اعلای سادات ضیابر به نام سیدمحمد که در نزد مردم به ملاجان شناخته می شود، در اوایل دوره صفویه(حک ۹۰۷ -۱۱۳۵ق) از سبزوار خراسان به روستای ضیابر مهاجرت کرد. مزار سیدمحمد و فرزندانش در روستای ضیابر و اطراف آن شناخته شده و معروف است.
    ج- از مشجره سیدشرف الدین دولائی از عارفان و شعرای قرن ۸ هجری قمری معروف به سید شرفشاه و مدفون در روستای دارسرا شهرستان رضوان شهر استان گیلان، اثری در منابع انساب سادات دیده نمی شود. شجره نامه مشهور شرفشاه که وی را به ۱۲ واسطه به امام موسی کاظم (ع) وصل می کند، نیز دارای مشکل شمارش نسل است؛ زیرا این شجره نامه با قاعده تبارشناسان که حیات هر نسل را حدود ۳۰ سال فرض می کنند، مطابقت ندارد؛ بنابراین، شجره نامه شرفشاه ناقص است. علاوه بر این دو اشکال، مشکلاتی مانند این که عده ایی شرفشاه دولائی را از سادات حسینی می دانند، و حتی عده ایی دیگر اصل سیادت او را انکار می کنند، در این مورد وجود دارند.

    پاسخ
enemad-logo