مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 20 Apr 2024
محتوا
روحانی آزادی خواه

روحانی آزادی خواه

میثم عبدالهی
خطر تصرف پایتخت ایران به دست میرزاکوچک، استعمار انگلیس را به تکاپو واداشت. انگلیس که حدود یک قرن ایران را غارت کرده بود، تشکیل یک حکومت دینی و مستقل را چون کابوس پایان چپاول هایش می دید، پس با تمام توان شروع به فعالیت کرد و با سایر دشمنان جنگل هم پیمان شد

پنج‌شنبه 11 ژوئن 2015 - 10:08

میثم عبدالهی

خطر تصرف پایتخت ایران به دست میرزاکوچک، استعمار انگلیس را به تکاپو واداشت. انگلیس که حدود یک قرن ایران را غارت کرده بود، تشکیل یک حکومت دینی و مستقل را چون کابوس پایان چپاول هایش می دید، پس با تمام توان شروع به فعالیت کرد و با سایر دشمنان جنگل هم پیمان شد…

 ×××

شیخ یونس گیلانی معروف به میرزا کوچک جنگلی از روحانیون سرشناس گیلان بود. او در عصر مشروطه مبارزات وسیعی را علیه استبداد قاجار انجام داده بود و چندین سال تبعید را به جان خریده بود. او در سال ۱۲۹۳ش(یعنی ۹۹ سال پیش) به زادگاهش بازگشت تا مبارزات بزرگی را علیه استعمار انگلیس و استبداد قاجار آغاز کند. او عده ای از مجتهدین نام‌آور گیلان را- که همگی از دوستان یا اساتیدش بودند – در رشت گرد آورد و مقصودش را بیان کرد. آنها با هم پیمان بستند و با تاسیس هیئت «اتحاد اسلام» مبارزه را آغاز کردند. هیئت، مغز متفکر و شورای رهبری نهضت بود و میرزا کوچک بازوی اجرایی آن بود.

در سال ۱۲۹۴ بود که نهضت جنگل با ورود به فاز نظامی ایجاد شد بهترین جا از نظر امنیتی جنگل های انبوه گیلان بود. شرایط جنگل و جنگ پارتیزانی اقتضای لباس روحانیت را نداشت برای همین میرزاکوچک لباس جنگ به تن کرد.

نهضت جنگل برای کشاورزان و ضعیف ترین اقشار مردم هر کاری می توانست می کرد و در مقابل اربابهای ظالم از آنها حمایت می کرد؛  حتی به تعرضات روسها هم پاسخ دادند؛ انگلیسی ها را هم از گیلان اخراج کردند. روستاییان گیلانی مسلح می شدند و برای مقابله با دشمن به جهاد می رفتند. حتی زن ها و فرزندان پابرهنه کشاورزان به جنگل و جنگلی ها عشق می ورزیدند و از کمک به آنها دریغ نمی کردند.

در زمانی که در ایران هر صدای آزادی خواهی را خفه می کردند، یک صدا بود که هر روز اوج می گرفت. انتشار روزنامه جنگل باعث شد که همه جای کشور با نهضت جنگل و آرمان هایش آشنا شوند. چشم امید آزادی خواهان و اسلامگرایان به میرزا بود. از جای جای ایران نیروهایی بودند که در جنگل مبارزه می کردند. حتی آزادی خواهانی از آلمان، اتریش، روسیه و عثمانی [ترکیه کنونی] به نهضت پیوستند. میرزا در صدد ارتباط با شیخ محمد خیابانی در تبریز بود ولی با توطئه انگلیسی ها موفق به برقراری ارتباط نشد و بعد از مدتی خیابانی به شهادت رسید.

جنگ های زیادی بین قوای جنگل و دشمنانش رخ داد. از حکمران گیلان گرفته، تا خان طالش و روشنفکران غرب رفته ای مثل کریم خان رشتی و ارتش روسیه و ارتش انگلیس همه با او سر جنگ داشتند چرا که منافع شان را به خطر می انداخت. اما پیشرفت و مقاومت جانانه جنگل در برابر هر کدام از این دشمنان، باعث شده بود تا چون ماری شکست خورده به خود بپیچند. دیگر نه فقط گیلان بلکه کل شمال کشور به دست قوای جنگل افتاده بود و کم کم داشتند مهیای تصرف پایتخت و تشکیل حکومتی بزرگ می شدند. «جمهوری انقلابی گیلان» در رشت تأسیس شد و قرار بود این حکومت با تصرف پایتخت، کل ایران را تحت نفوذ بگیرد. آیت الله مدرس و سایر بزرگان به میرزا پیام می دادند که برای فتح تهران و گرفتن حکومت مرکزی عجله کنید که ما منتظریم. ولی اختلاف افکنی ها، قدرت را از میرزاکوچک سلب کرده بود. چند هزار نیروی مردمی هم گرفتار مکر احسان الله خان و سایر کمونیست ها شدند و به آنها پیوستند. کمونیست ها با چهره ای انقلابی وارد گیلان شدند و تبلیغ مرام کمونیستی خود را آغاز کردند. میرزا کمونیزم را مخالف اسلام می دانست و نمی توانست تحمل کند که در ایران، بی دینی ترویج شود. او مقابله فرهنگی و نظامی با کمونیستها را در پیش گرفت. میرزا حتی نامه ای به لنین رهبر شوروی نوشت و خیانتهای کمونیستها را در گیلان تقبیح کرد.

خطر تصرف پایتخت ایران به دست میرزاکوچک، استعمار انگلیس را به تکاپو واداشت. انگلیس که حدود یک قرن ایران را غارت کرده بود، تشکیل یک حکومت دینی و مستقل را چون کابوسی بر پایان چپاول هایش می دید، پس با تمام توان شروع به فعالیت کرد و با سایر دشمنان جنگل هم پیمان شد.

میرزا کوچک بعد از ۷ سال با جنگی بی سابقه روبرو شد. با حمله هماهنگ ارتش انگلیس، نیروهای ارتش کمونیستی شوروی، بیست هزار نیروی قزاق به سرکردگی رضاخان قلدر و نیروهای خائن داخلی به سرپرستی احسان الله خان جنگ آغاز شد. بسیاری از یاران میرزا به شهادت رسیدند، عده ای اسیر شدند و عده ای پراکنده شدند تا در موقعیتی مناسب دوباره گرد هم آیند. میرزا تک و تنها به سوی کوههای خلخال رفت تا بتواند در آنجا دوباره یارانش را جمع کند و به دشمنان بتازد ولی برف و طوفان در کوهها امان نمی داد.

روز ۱۱ آذر سال ۱۳۰۰ش جلوه ای از عاشورای سال۶۰ق تکرار شد. میرزا که با الهام از قیام امام حسین، قیامش را آغاز کرده بود، در نهایت هم مانند مولایش امام حسین(ع) قیامش را به پایان برد. نیروهای دولتی سر سردار بزرگ را بریدند و به عنوان تحفه برای رضاخان فرستادند همانگونه که سر امام حسین را بریدند و به عنوان تحفه برای یزید فرستادند.

ارسال دیدگاه

enemad-logo