مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ - Thursday 18 Apr 2024
محتوا
گفتگوی مجله حریم امام با آیت الله رودباری: مسئله هجرت باید احیا شود / روش مهم امام آزاداندیشی بود

گفتگوی مجله حریم امام با آیت الله رودباری: مسئله هجرت باید احیا شود / روش مهم امام آزاداندیشی بود

مجله حریم امام ویژه نامه ای فراهم نموده و با سه نفر از علمای برجسته گیلان و شاگردان امام خمینی مصاحبه نمود. گفتگو با آیت الله سیدمجتبی رودباری حاوی نکات بسیار مهمی از حوزه علمیه گیلان، استادان ایشان، خاندان رودباری، دوران شاگردی ایشان نزد امام خمینی در قم و نجف، نقش سایر علمای گیلان در مبارزات نهضت امام خمینی و… دارد.

سه‌شنبه 21 مارس 2023 - 16:16

 

اشاره: مجله حریم امام در سال ۱۳۹۳ در شماره ۱۱۳ خود، ویژه نامه ای برای معرفی حوزه علمیه گیلان و نقش علمای گیلان در مبارزات نهضت امام خمینی با عنوان «نگاهی به علما و حوزه علمیه گیلان» پرداخته و با سه نفر از علمای برجسته گیلان و شاگردان امام خمینی مصاحبه نمود. گفتگو با آیت الله سیدمجتبی رودباری حاوی نکات بسیار مهمی از حوزه علمیه گیلان، استادان ایشان، خاندان رودباری، دوران شاگردی ایشان نزد امام خمینی در قم و نجف، نقش سایر علمای گیلان در مبارزات نهضت امام خمینی و… دارد. به مناسبت اولین سالگرد ارتحال فقیه فرزانه و مجتهد محبوب مردم رشت، مرحوم آیت الله سیدمجتبی رودباری در روز ۲ فروردین ۱۴۰۲ شمسی، رنگ ایمان متن کامل این گفتگو را تقدیم حضور مردم شریف گیلان و علاقمندان به آن عالم می کند. گفتنی است که این متن، ویرایش شده و معدود اغلاط موجود در آن اصلاح شده و جهت توضیح برخی کلمات در خلال متن در داخل علامت [] اضافاتی صورت گرفت.

***

آیت الله سید مجتبی رودباری عالمی فرزانه مردمی و محبوب است که بیت شریفش پذیرای مومنان و دلدادگان اهل بیت عصمت و طهارت می باشد. سلسله جلیله آباء و اجداد این سید وارسته که همگی از عالمان دین بوده اند از محبوبیت زیادی در استان گیلان وشهرستان رشت برخوردارند. بااین شاگرد امام خمینی درباره خاطراتش از امام و ارتباط علمای گیلان با امام و انقلاب و… به گفتگو نشستیم.

علاقمندیم بیشتر با حضرتعالی آشنا بشویم؟

 من در نجف اشرف متولد شدم. پدرم، آیت الله سیدحسین رودباری، از سال ۱۳۰۶ الی ۱۳۱۹ در نجف مشغول تحصیل بود. در سال ۱۳۱۹ در معیت پدر به رشت آمدیم. الان ۱۴۰ سال است که بیت ما در رشت هستند. این خانه، قدمت تاریخی دارد. تاریخ ۱۲۲۲ قمری روی آن ثبت شده است. یعنی الان ۲۱۳ سال از عمر این خانه می گذرد در زلزله معروف رودبار هم هیچ تغییری نکرد و تکان نخورد. در نجف به مکتب خانه می رفتم.

به سن قانونی نرسیده بودم که آمدیم رشت تا کلاس شش را در رشت خواندم. در سال ۱۳۲۶ شمسی تصدیق کلاس شش را گرفتم. بعد به امر پدر طلبه شدم. سه سال در این جا بودم. از سال ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۹ شمسی در این جا جامع المقدمات و حاشیه ملاعبدالله و منطق را خواندم. اولین استاد من در رشت مرحوم آیت الله ضیایری بود. مقداری از جامع المقدمات را خدمت ایشان خواندم. اساتید دیگرم آقای آشیخ علی، آقای [شیخ  کاظم] ظهیری و آقای حاج [ابوالحسن] فقیهی بودند،

سپس به امر پدر بزرگوارم به قم رفتم. چهارده سال در قم بودم، یعنی از سال ۱۳۲۹ الی ۱۳۴۳ شمسی بیشترین قسمت های شرح لمعه را خدمت مرحوم آقای ستوده تلمذ کردم و مقداری را هم پیش آشیخ علی پناه [اشتهاردی] و آیت الله العظمی [حسین] نوری همدانی خواندم. رسائل را خدمت آیت الله العظمی آقای [سیدعبدالکریم موسوی] اردبیلی و قسمت استصحاب رسائل را خدمت آیت الله العظمی آقای آمیرزا جعفر سبحانی تلمذ کردم. مکاسب و جلدین کفایه را هم خدمت مرحوم آیت الله آمیرزا علی مشکینی خواندم. درس اسفار را یک ساعت به ظهر در مسجد سلماسی خدمت آقای طباطبایی گذراندم و منظومه منطق را خدمت شهید مفتح در قم. بعد تصدیق کلاس شش که در رشت گرفته بودم، کلاس نه و یازده و دوازده را هم گذراندم، نه را در رشت، یازده را در مدرسه حکیم نظامی قم و کلاس دوازده را هم در خیابان آشیخ هادی [نجم آبادی] تهران گرفتم. البته دیگر دانشکده را ادامه ندادم. مرحوم آقای والد تمایل داشت بیشتر هم خودم را صرف دروس فقه و اصول و روحانیت کنم. در سال ۱۳۴۳، همان سالی که مرحوم امام به ترکیه تبعید شدند، به نجف رفتم از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۸ آن جا بودم. بعد از انقلاب آمدم رشت.

چطور با امام آشنا شدید؟

آشنایی من با امام در همان قم شروع شد. اجمالا ۲۳ سال در قم و نجف در درس امام شرکت کردم، ۲۳ سال شاگرد امام بودم. ایشان اول در کوچه حرم، که الان جزء مسجد شده، درس می دادند. آن جا من خدمت ایشان نرسیدم. بعد صبحها در مسجد سلماسی درس می فرمودند، در آن جلسات شرکت می کردم. بعد از رحلت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی درس مرحوم امام به مسجد اعظم منتقل شد که ما خدمت ایشان شرفیاب می شدیم.

چه خاطراتی از حضرت امام دارید؟

خاطرات فراوان و شیرینی دارم. البته خاطراتم را در کتاب «صحیفه دل» نوشته ام. وقتی درس ایشان به بحث ولایت فقیه رسید به طور مبسوط این بحث را پیگیری می فرمودند. یادم می آید یک روز در اثنای درس فرمودند: «من که به آسانی از این مسئله رد نمی شوم.» مسئله ای که بعدها از برکاتش نظام مقدسی می خواهد به وجود آید، که بعد از حکومت ۵ ساله امیرمؤمنان برای اولین بار حکومت اسلامی می خواهد تحت زعامت و رهبری ولی فقیه و مجتهد جامع الشرایط تأسیس و بنیاد شود، لازم بود به طور گسترده و همه جانبه از قبل مورد نقد و بررسی قرار گیرد. در همین رابطه امام در درسشان در مدرسه شیخ می فرمودند: «گاندی هم از همان موقع که در زندان انگلیسی ها بود، طرح استقلال هندوستان را پیگیری می کرد.» مرحوم امام برای تثبیت مسئله ولایت فقیه ادله ای اقامه فرمود که البته ایراد آن ها از حوصله این مختصر خارج است، ولی اجمالا یکی از ادله مهم ایشان مسئله تشریع خمس بود. می فرمودند: وجوب زکات محدود به اشیاء خاص و طبق شرایط ویژه ای است در حالی که دایره وجوب خمس بسیار گسترده است که حتی شطیطه، آن زن نیشابوریه، را هم در بر می گیرد. به ویژه آن که اگر موضوع خمس را کل ما افاد بدانیم نه کل مااکتسب، مرحوم امام در باره سهم امام می فرمودند: «ما مگر چقدر سید فقیر داریم آیا تشریع خمس سادات فقط برای سیر کردن همین سادات نیازمند محدود است؟» سپس در حالی که با دست مبارک به بازار نجف اشاره کرد فرمودند اگر چنین است همین بازار نجف می تواند با پرداخت در آن صورت چه نیازی به تشریع سهم سادات، با آن گستردگی، داریم که حتی اگر کسی نماز وحشت میخواند و کارش خواندن نماز وحشت باشد و پول زیادی داشت، باید خمس دهد.» یعنی اگر کسی کارش به جا آوردن نماز و روزه باشد اگر پولش زیاد آمد، باید خمس دهد. این همه گستردگی دارد این مسئله، پس هدف چیست نسبت به سهم امام می فرمودند: «بودجه حاصله از این با تعمیم در منابعش یک بودجه بسیار سنگینی است که داد می زند فلسفه تشریع زکات تأمین اقتصاد در سطح کشور و یک حکومت است و باید تحت اشراف ولی فقیه صرف مسائل اسلام شود مثلا ابوسفیان می خواهد وارد نجف شود. او از اشراف واغنیاست و نیاز مالی ندارد ولی انتظار تشریفات و تکریم و احترام دارد. باید از سهم امام نجف را به احترام ورودش چراغانی کنیم تا اسلام از شرش محفوظ باشد.» مسئله ولایت فقیه از مهم ترین دروسی است که بعدها امام خیلی به آن اهتمام داشت.

شنیده ایم شما نسبت به تایید برخی  افراد برای دریافت اجازه نامه به امام نقش داشته اید

بله، حتی در بعضی جاها نوشته اند که آقا مجتبی فلانی را معرفی کرده حیف که امام رفت همه اجازاتی که امام به من دادند را دارم. مرحوم امام غیر از شهریه عمومی، شهریه فوق العاده به بعضی ها می دادند. سه دینار و نیم به همه می دادند اما شهریه فوق العاده را فقط به طلبه های درسخوان می دادند. امام دنبال طلبه درسخوان بود. با هیچ کس هم تعارف نداشت، مرحوم امام تالی تلو معصوم در ورع و تقوا بود.

یک وقت آقای اشراقی پیش امام رفته بود. خواست برای حاج آقا مصطفی چیزی را بچرباند. مرحوم امام فرمود: کاری نکن که همانی را که می دهم قطع کنم» چنین ورعی داشته میل دارم یک بار دیگر امام بیاید و خود را به آن ها ارائه دهد تا بدانند آخوند و روحانی کیست امام ویژگی هایی داشت که بزرگ تر از من هم عاجزند اوصافش را بیان کننده دریایی بود هرچه بود با خودش برد. نعمت عظمایی بود. امید داریم خاندان اینها بماند. الهی به حق اهل بیت آسید حسن آن چراغ را روشن نگه دارد. آن خانه خیلی خدمت کرده امیدوارم نور آن خانه الهی به حق اهل بیت هیچ وقت خاموش نشود و هر روز آن اشعه الهی و چلچراغ خانه امام هر روز گسترده تر شود. من امام را خیلی دوست می داشتم. من این را در محضر الله عرض می کنم یک وقت آقای احسانبخش می گفت: «رفتم قم از مرحوم امام برای رشت قاضی خواستم فردایش رفتم آقای رسولی محلاتی گفت: سیدمجتبی رودباری»، البته من از نجف که آمدم دیدم غالب رفقای من متصدی امور شده اند. البته اموری که می بایست متصدی داشته باشد.

به عقیده من، آن روز، صحنه خالی کردن ضربه به اسلام بود، امثال محمدی گیلانیها خیلی داریم، وقتی مرحوم امام به من هم این منصب را تفویض فرمود، دیدم رشت در بعد تربیت طلاب خالی است، گفتم آنجا من به الکفایه است. من هم اگر بروم آن جا، اینجا خالی می شود. لذا از آن روز ورود خودم از نجف به تربیت طلاب پرداختم فکر می کنم انشاءالله آن هایی را که تربیت کرده ام تا حد زیادی می توانند در بعد اجتماعی نیاز اسلام را مرتفع کننده شاکرم. الان هم برای حفظ حوزه و تربیت طلاب عمرم را می گذارم.

در حال حاضر در رشت چه کار می کنید؟

اولا در رشت مدرسه جامع را دارم که از صبح تا ظهر آنجا هستم، کتابخانه امیرالمؤمنین را تأسیس کرده ام که از بزرگ ترین کتابخانه های استان است، بعدازظهها هم دوساعت ملاقات مردمی دارم.

در سطح استان هم مدرسه علمیه  دارید؟

نه فعلا فقط در رشت مشغولم ماهی سی میلیون تومان اینجا شهریه می دهیم، این جا در مدرسه ام ۴۲ طلبه و در رشت ۲۵۰ طلبه داریم.

حوزه علمیه خواهران هم دارید؟

نه برای این که ما مجاز نیستیم سهم امام را آن جا صرف کنیم. به ما اجازه نداده اند.

چه چیز امام خیلی شما را جذب کرده بود؟
دین و تقوا امام خیلی متقی بود چند نفر از کسانی که امسال پیاده روی اربعین رفتند، می گفتند کربلایی ها چرک پایشان را با آب می شستند آن آب را می ریختند زیر درختانشان تا دوام پیدا کند. این حکومت قلب است. امام این طور حکومت قلب داشت. همین که به جوان ها نگاه می کرد همه عاشقانه به جبهه می رفتند. این حکومت دل است؛ سرنیزه نیست این حکومت قلب است.

کدام یک از علمای گیلان با امام ارتباط داشتند؟

آسید کاظم میرعبدالعظیمی از شاگردان امام و خیلی مخلص بود، خدا رحمتش کند، امام هم او را دوست داشت. آقای خائفی، باجناق من، که الهی به حق اهل بیت خدا شفایش دهد، از شاگردان امام بود، امام به او هم توجه داشته شاگردان دیگر امام هم مثل حضرت آقای امینیان بودند. به هر حال من تا آخر با امام بودم؟ هم قم هم نجف

کدام یک از علما و بزرگان گیلان را  درک کردید؟

قبل از رفتن به نجف در خدمت آشیخ کاظم [صادقی فومنی]، آقای [شیخ علی] علم الهدی، آشیخ رفیع [خورگامی] و آسیدحسن بحرالعلوم بودم، این ها بزرگان ما بودند. پدرم هم بود. بعد که از نجف آمدم همه مرده بودند، جز آقای ضیابری که او هم مریض و جلیس البیت بود. ایشان هم بعد از چند صباحی فوت کردند. مرحوم آقای لاکانی هم بود که تقریبا پانزده سال قبل فوت کرد. آقای بهجت هم در قم مستقر بود.

علمای آن وقت گیلان در شکل گیری انقلاب و حمایت از امام چه نقشی داشتند؟

البته اینجا مرحوم آقای بحرالعلوم، آقای ضیابری و پدر من بودند. البته وقتی امام آن قیام معروف را در قم آغاز کرد، آنها کمی دیرتر به حرکت درآمدند. ولی وقتی به حرکت درآمدند خوب ادامه دادند.

قرار است خاطرات پدرم را چاپ کنم، ایشان خاطرات سی ساله شان را نوشته اند. ایشان کارهای مثبتی که علمای آن زمان برای طرفداری از امام و نهضت ایشان انجام دادند را نوشته اند. اگر آن کتاب چاپ شود، طرفداری آنها از نهضت امام مبرهن خواهد شد.

یکی از محورهای مهمی که حضرت  امام دنبال می کرد تکمیل و توسعه حوزه ها و پرورش طلبه ها بود. در باره سیره خاص و ممتاز شاگردپروری امام بفرمایید؟

من درس امام مرتب می رفتم و می نوشتم خواهرم، در سن ۱۶ سالگی درگذشت، چند روز در کلاس شرکت نکرده ساعت سه شب بود از صحن مطهر بیرون آمده و به طرف خیابان شارع الرسول می رفتم، مرحوم امام از منزل بیرون آمدند. ایشان یک ساعت در بیرونیشان بودند. بعد ساعت سه شب از منزل بیرون می آمدند و تشریف می بردند حرم، من از طرف چپ خیابان می رفتم. دیدم امام طرف راست خیابان بود، دیدم امام عرض خیابان را کاملا طی کرد و به طرف من آمد. ادب به خرج دادم و بلافاصله چند قدم جلو رفتم. بعد امام فوت خواهرم را به من تسلیت گفت، تسلیت ایشان خیلی غصه من را کم کرد فردایش بعد از ده بیست روز به درس امام رفتم، دیدم مرحوم امام با این که نگاهش به تمام شاگردان یکسان بود، دیدش به من تداوم دارد از تداوم دید ایشان فهمیدم میل دارد، من بنویسم مشغول نوشتن شدم این نمونه کوچکی از شاگردپروری امام بود.

امام قبل از انقلاب با امام بعد از حکومت و حاکمیت چه تفاوتی داشت؟

از نظر روحی هیچ. مثل این که خورشید در دست کسی نبوده و بعد آمده عارفان و سالکان عزمشان درونگرایی است. یعنی می گویند عارف و سالک خوب کسی است که به بیرون توجهی نداشته باشد همه توجه اش به طرف درون و خویشتن و توجه به نفس باشد. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی بجنوردی در نجف می فرمود: تو بر نفست غلبه پیدا کن، بر تکوین غلبه پیدا خواهی کرد.» بعد ایشان مثال می زد که «رهبانان با یک نگاه لوکوموتیو را نگه می دارند. عارفی در بجنورد بود. زمستان منقل جلویش بود. آتش زغال کاملا گرفته بود. پسرش گفت: آقا من پول می خواهم. بعد آن عارف یکی از آتش ها را با انبر برداشت و پرت کرد برای پسرش و تبدیل به طلا شد.» این حکومت نفس است. امام بر نفسش حاکم بود.

کتاب شرح مکاسب ایشان را ببینید. اولا اقوال علما را مطرح می کند، بعد خودش وارد عمل می شود. ایشان هیچ به ابداعات مرحوم آقای نائینی معتقد نبود. از نظر علمی به دو نفر معتقد بود، آقاضیاء عراقی و آشیخ محمدحسین اصفهانی اما به آقای نائینی معتقد نبود. ایشان در اصول صاحب نظر بود. یعنی مبدء بود، خدا رحمت کند آقای بروجردی می فرمود خارج گوی خوب کسی نیست که در طول هفته همه اش بگوید قال آمیرزا نائینی، قال آقا ضیاء عراقی و قال فلان، خارج گوی خوب آن است که اگر چهار روز در هفته حرف دیگران را می ، یک روز حرف خودش را بزند.» مرحوم امام از قِبَل خویش زیاد داشت.

شیوه ارتباط گیری علمی امام با  شاگردان چطور بود؟

بحث مرحوم امام بینی وبین الله بحث آزاد بود. حیف نبودید آن مباحثاتی که مرحوم حاج آقا مصطفی [خمینی] در مسجد شیخ [انصاری در نجف اشرف] گاهی با پدر داشت را ببینید. اصلا انگار مرحوم حاج آقا مصطفی با مرحوم امام رودررو نبود؛ مثل این که با یک بیگانه رودررو بود، آن پدر و پسر این طور آزادانه با هم بحث می کردند. هیچ صحبت پدر و پسری نبود. این آزاداندیشیدن یکی از روش های مهم امام بود. همیشه به ما نصیحت می فرمود: «در نقادی ها سعی کنید اول به حرف طرف برسید.» بعد برای طلاب مثال می زدند: «طلاب شاه سلطان حسین صفوی وقتی به جنگ افغان رفتند، شکست خوردند و برگشتند اصفهان. اصفهانی ها سؤال کردند چرا شکست خوردید؟ طلاب شاه سلطان حسین گفتند: چون آنها وضع شیء فی غیر محله می کردند. زیرا ما سپر را جلوی صورت خودمان نگه می داشتیم، اما آنها به جای این که شمشیر را به سپر بزنند، به پای ما میزدند. اگر می خواهید نقد کنید سعی کنید نقدتان همیشه اول به حرف طرف پرسد.»

در جلسات درس امام هم کسی نقد می کرد؟

بله. بعضی از شاگردها مثل آشیخ محمد یزدی از نقادان درس مرحوم امام بود. یک آمیرزایی هم بود که ترک بود. خدا مرحوم امام را رحمت کند. گاهی اوقات که آمیرزا صحبت می کرد، خیلی طول می داد. امام هم که آن موقع هنوز با آمریکا درنیفتاده بود می فرمود: «آقا میرزا آقا میرزا من که نمی توانم فهم از آمریکا برایت بیاورم.»

[بعد از پیروزی انقلاب اسلامی] وقتی امام تشریف آوردند ایران، آسیدجعفر کریمی آمده بود نجف. من گفتم: «آسیدجعفر آقا در قم چه درسی می فرمایند؟» گفت: «چه می گویی؟ درس می فرمایند چیست؟ امام وقت ندارد دست خودش را تکان دهد.» دوره ما یک دوره طلایی بود.

بعد از پیروزی انقلاب که امام عهده  دار مسئولیت رهبری بودند و در تهران مستقر شدند هم با ایشان ارتباط داشتید؟

سه بار خدمت ایشان شرفیاب شدم. آن موقع مرحوم آیت الله احسانبخش، نماینده امام در گیلان بود. ولی ما هم با ایشان ارتباط داشتیم. من هر ماه برای امام نامه می دادم. حتی بعضی اوقات آقای احسانبخش گله می کرد که: «آخر من نماینده امام هستم، اما رشتیها پول را برای رودباری می برند.» البته من هر ماه خدمت امام، عریضه می فرستادم، ولی سه بار شرفیاب شدم.

آیا امام در ملاقات ها و دیدارهایشان اشاره ای به تمرکززدایی علما از قم داشت که در قم نباشند و متفرق شوند؟

عقیده ام این است که هر کس در گرو عمل خودش است. آقای احسانبخش طلبه باعرضه و باجربزه ای بود. روزی که از قم به مسجد چینیچیان آمد از همان بدو امر عده ای دوروبرش جمع شدند. به نظرم هر کس عرضه داشته باشد، می تواند خودش را بنمایاند خیلی به تبلیغ احتیاج نخواهد داشت. خدا و جربزه خود انسان کافی است.

بعد هم ما اینجا قدمت خانوادگی داشتیم. پدر من ۴۵ سال این جا بود. جد من مرحوم آسید تقی ۳۴ سال این جا بود. ما یک قدمت بالغ بر صدساله در رشت داشتیم. نیازی نبود دیگری برای ما تبلیغ و ترویج کند. رشتیها ما را می شناسند. من همیشه می گویم این مردم خیلی زرنگ اند. آن ها ریزه کارهای ما را می بینند. لذا به طلبه ها می گویم متوجه خودتان باشید. نکند کاری کنید که مردم از دین برگردند. به قول عرب ها «دیر بالک»، متوجه خودتان باشید. البته طبیعی است علما باید در سراسر کشور پخش شوند. «ولینذروا قومهم إذا رجعوا» همین است. اصلا این را قرآن ابداع می کند. یک عمر در قم بودن یا در نجف السلام علیک یا امیرالمؤمنین گفتن چه فایده ای دارد. کسی که عالم است باید افاضات علمی داشته باشد. زکات العلم نشره باید علمش را نشر دهد. حتما وظیفه دارد لذا حضرت آیت الله خامنه ای مسئله هجرت را مطرح کرد. واقعا مسئله هجرت لازم است و باید باشد.

چه نصیحتی برای طلبه ها و فضلاء  دارید؟

جبهه جنگ تمام شد. الان دوران کشتار افراد و سربازها نیست؛ الان کشتار دین و ایمان است. فقط یک جمله به طلاب بگویم تمام هم غرب برای از بین بردن ایمان است. لذا اینها باید در دو قسمت خیلی کار کنند. یکی در بعد علم ایدئولوژی باید خوب بلد باشند، دو باید متقی باشند. وارد معرکه شوند. جوان های رشید ما به این ها نیاز بسیار مبرم دارند. به ویژه فرهنگ ما، فرهنگ ما آن طور که باید و شاید در این جا از نظر دینی پیشروی ندارد. من میل داشتم دبیرستان، دبستان و مهد کودک های دینی راه بیندازم تا کودکان را بر اساس مبانی و اعتقادات دینی، از همان مهد کودک پرورش دهیم این آرزوی من است که هنوز به آن موفق نشدیم.

شخصیت امام را چطور شناختید؟ امام خمینی که بود؟

امام تالی تلو معصوم در ورع و تقوا بود. آن عصمتی که معصومین داشتند را امام ندارد، ولی بالاخره یک سنگر مهم بود. مرحوم شیخ الطائفه در باب حجیت اجماع می گوید که این از باب قاعده لطف است. امام [معصوم] (علیه السلام) نمی تواند ببیند عده ای از فقهای بزرگ اسلام همه دارند راه خطا می روند و به نحوی از انحاء این ها را متوجه می کنند. مرحوم امام چنین نقش مهمی داشت. ما نمی دانیم اما او می دانست. تا آخر عمر هم بازگو نمی کرد. آن ها القائات الهی و ربانی داشتند. حتما داشتند.

وزیر امور خارجه شوروی خدمت امام آمده بود. دیدم پیش امام دارد از مادیات حرف می زند. بعد امام فرمود: «اما من میل داشتم فضای دیگری بر شما باز شود» و راجع به معنویت و دین حرف زد. حالا اگر ما آخوندها بودیم، زود می گفتیم که بله، راست می فرمایید، باید اقتصاد ما خوب شود و اصلاح شود. اما امام کانال را به جای دیگر برد. «تقوا فراسه المؤمن فانه ینظر بنور الله» امام بلافاصله گفت: «اما من میل داشتم در قبال شما، فضای دیگری باز شود.»

 

 

 

منبع: «نگاهی به علما و حوزه علمیه گیلان، آیت الله رودباری: مسئله هجرت باید احیا شود / روش مهم امام آزاداندیشی بود»، هفته نامه حریم امام، س۳، ش۱۱۳، پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، ص۲۰-۲۱٫

ارسال دیدگاه

enemad-logo