مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Tuesday 23 Apr 2024
محتوا
کارنامه هلاکو رامبد؛ نماینده گیلانی مجلس رژیم پهلوی

کارنامه هلاکو رامبد؛ نماینده گیلانی مجلس رژیم پهلوی

محمد قبادی
هلاکو رامبد در سلسله مراتب فراماسونری در آذر ۱۳۵۶ درجه پاس ماستوری(استاد اعظم پیشین) را داشت و این زمان مقارن با ترمیم کابینه جمشید آموزگار بود که رامبد به عنوان وزیر مشاور در امور پارلمانی منصوب شد.

جمعه 9 نوامبر 2018 - 04:25

محمد قبادی

مقاله مستندی در فصلنامه مطالعات تاریخی درباره هلاکو رامبد نوشته شده است. آن مقاله را در اینجا بازنشر می کنیم. 

فایل این مقاله را می توانید در این لینک دانلود کنید: Holakoo rambod

***

«هلاکو رامبد» فرزند «محمد حسین سالار اسعد طالشی»و نوه پسری«نصرت اللّه خان‏ عمید السلطنه»(سردار امجد طالشی)۱و نوه دختری«محمود احتشام السلطنه»،به سال ۱۲۹۸ ش‏ در تهران زاده شد.

از تحصیلات آغازین او اطلاعی در دست نیست اما می‏دانیم که در ۱۳۱۸ ش از دانشکده‏ افسریم در رسته توپخانه دانش آموخته شد.تا ۱۳۲۰ ش فرماندهی آتشبار سوم هنگ چهارم‏ توپخانه کوهستانی،سپس تا ۱۳۲۱ این مسئولیت را در آتشبار دوم هنگ دوم توپخانه صحرایی‏ بر عهده داشت.وی بنابر علتی که بر ما معلوم نیست،در زمان خدمت در ارتش،تنزل درجه‏ یافت-به گفته خودش،آن درجه مسترد گردید-اما از آن پس از خدمت در ارتش کناره گرفت. «سپهبد حسین فردوست»در خاطراتش از هلاکو رامبد با عنوان«سرهنگ مستعفی ارتش»نام‏ برده است.

رامبد قبل از دهه ۱۳۳۰ ش به امریکا رفت و یک دوره عالی اقتصاد(مدیریت تجارت)را در دانشکده بین‏المللی شهر اسپرینگ فیلد spring Field در ایالت ماساچوست گذراند.

وی در بین سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۶ ش مدیر داخلی شرکت سهامی پرس اکسپرس بود؛ سپس مدیریت شرکت سهامی ایتال اکسپرس(شرکت هواپیمایی آلیتالیا)در ایران(تهران)را بر عهده گرفت و پس از شرکت سندیکای هواپیمایی کشور،دبیر این سندیکا گردید.۲

فعالیت سیاسی 

رامبد در آغاز فعالیتهای جبهه ملی،از طرفداران و حامیان این جبهه و بویژه رهبر آن-دکتر محمد مصدق-به شمار می‏رفت.طرفداری او از جبهه ملی تا بدان حد بود که در گزارشی‏ از ساواک،او عضو جبهه ملی معرفی شده است.اگرچه در همان گزارش از حمایت او از توده‏ایها سخن رفته که«برای حفظ نفوذ و املاک و ثروت خود،کمکهایی به توده‏ایها می‏کرده‏ [است‏]…»۳٫او همچنین قبل از آن در سرکوب موافقان فرقه دمکرات آذربایجان با دولت مرکزی‏ همکاری داشته است.

[…]مخالفان فرقه دموکرات،پس از آنکه حکومت فرقه را سرنگون کردند،چنان آتشی به‏ پا کردند که فقط یک منظره آن به نوشته سپهبد فردوست،اجساد دو-سه هزار اعدام شده‏ بود که در کوچه‏ها و خیابانهای تبریز بر زمین افتاده بود[…گروهی از]اینان با حمایت دولت‏ مرکزی و سازمان‏دهی بعضی اشراف‏زادگان رشت همچون جهانگیر سرتیب‏پور،نماینده‏ فراماسونر ادوار بعدی مجلس شورای ملی،به جنگ با فرقه دمکرات برخاستند.هلاکو رامبد فرزند محمد حسین خان سالار استعد و نواده سردار امجد معروف که در چند دوره مجلس‏ شورای ملی سابق،ظاهرا نماینده مردم طالش بود و امروز رئیس دفتر رضا پهلوی است، از جمله آنان بود.۴

حضور در رقابتهای مجلس هفدهم

هلاکو رامبد در سایه فعالیتهای جبهه ملی،اولین فعالیتهای رسمی خود را در عرصه سیاست با حضور در انتخابات هفدهمین،دوره مجلس شورای ملی(۷ اردیبهشت ۱۳۳۱-۲۸ آبان ۱۳۳۲) از حوزه انتخابیه طالش و کرگانرود آغاز کرد،اما با وجود نامزدی شخصی چون«قائم مقام الملک‏ رفیع،و در مقام رئیس یکی از کمیسیونهای شش‏گانه مجلس شورای ملی سبب شد تا اعتبارنامه‏ رامبد مورد تأیید قرار نگیرد.

محمد علی سفری در قلم و سیاست با اشاره به این مطلب می‏نویسد:

در یکی از روزها که ما خبرنگاران در سرسرای مجلس به انتظار نتیجه کار شعب نشسته‏ بودیم،ناگهان از طبقه بالای مجلس صدای شدیدی از به هم خوردن در اتاق یکی از شعب بلند شد و متعاقب آن شادروان مهندس کاظم حسیبی فریاد زنان به طرف سرسرای پایین آمد[…] به دنبال مهندس حبیبی دویدم و خیلی با احتیاط از او علت این همه ناراحتی را سئوال کردم.

در جوابم همچنان فریاد زنان گفت:بی‏شرفها با کمال وقاحت حق‏کشی می‏کنند.الآن پرونده‏ انتخابات طوالش مطرح بود و ما هرچه استدلال کردیم که شکایات رسیده حاکی از این است‏ که بین دو وکیلی که انجمن،اعتبارنامه به دستشان داده،قائم مقام‏الملک،روی نفوذ و زد و بند سالهای گذشته،اعمال نفوذ کرده و وکیل طبیعی این حوزه هلاکو رامبد است،اکثریت حاضر در شعبه به حرفهای من توجه نکردند و اعتبارنامه قائم مقام‏الملک را تصویب نمودند.۵

با آنکه با نفوذ قائم مقام‏الملک،هلاکو رامبد به وکالت نرسید اما رامبد نیز در فرآیندی منطقی‏ و صحیح از سوی مردم انتخاب نشده بود بلکه با تدابیر و اقدامامت غیر منطقی در صدد کسب‏ این جایگاه بود.

«محمد ناصر صولت قشقایی»در سالهای بحرانی ضمن اشاره به انتخابات طالش در ذیل خاطرات‏ و یادداشتهای جمعه ۴ بهمن ۱۳۳۰ می‏نویسد:

موضوعی که جبنه تفریحی دارد و این هفته‏های اخیر اتفاق افتاده به قرار زیر است: آقای حاج آقا رضا رفیع،قائم مقام‏الملک رشتی که متجاوز از بیست سال است،مرتب از طوالش وکیل می‏شود،در این دوره هم کاندیدا بودند.همه فکر می‏کردند که یگانه نقطه‏ بی سر و صدا می‏باشد.خودش هم به همه می‏رسید می‏گفت:عجب دنیایی است!در دوره‏ رضا شاه آقا رفیع وکیل حسب‏الامری!بعد از ایشان باز هم وکیل!دوره هژبر هم وکیل،زمان‏ رزم‏آرا هم وکیل،حالا هم که مصداق وجیه المله است وکیل!خدایا این مملکت چه موقع‏ درست می‏شود؟!به‏هرحال انتخابات طوالش شروع می‏شود.آقا رفیع با خیال آسوده در خانه‏اش نشسته است.یک روز در طوالش شهرت پیدا می‏کند که یک نفر از شاپورها دو ساعت دیگر تشریف می‏آورند.اهالی جمع می‏شوند برای استقبال.اتومبیل شیک بدون نمره‏ می‏آید.جوانی پیاده می‏شود نسبت به مردم اظهار مهربانی کرده و می‏گوید:خواهش می‏کنم‏ به آقای رامبد رأی دهید و فورا مراجعت می‏نماید.اهالی مردد بودند که چه کنند.در این‏ بین سه-چهار ساعتی می‏گذرد،تلگرافی از طهران می‏رسد به امضای آقای رفیع خطاب‏ به اهالی طوالش:چون من کاندید سنا هستم از آقایان محترم خواهش میکنم از دادن رأی‏ به من خودداری فرمایید،امیدوارم در سنا خدماتم را نسبت به مملکت و آقایان انجام دهم. امضاء رفیع.اهالی یقین می‏دانند امیدوارم که صحیح است.سه ساعت بعد از این قضیه،کلیه سیمهای‏ تلگراف قطع می‏شود.مردم هم کاری نداشته،رأی را می‏دهند و شروع به خواندن می‏شود. پنج روزی از این قضیه گذشته،شخصی مورد طهران،در ضمن به آقا رفیع می‏گوید:چرا شما از وکالت استعفا دادید؟می‏گوید:من؟چه وقت؟!آن شخص می‏گوید:امروز روز سوم‏ است که آراء را می‏خوانند.رامبد اول شده است.آقا رفیع به دست و پا می‏افتد.تلگراف

مجلس هجدهم

به هر ترتیب هلاکو رامبد از حضور در مجلس هفدهم باز ماند و این مجلس در ۲۸ آذر ۱۳۳۲ یعنی چهار ماه پس از کودتا علیه دولت دکتر مصدق به علت کم شماری تعداد نمایندگان‏ به فرمان محمد رضا شاه منحل گردید.شاه بلافاصله در دی همان سال فرمان تشکیل مجلس‏ هجدهم را صادر کرد.

رامبد در این دوره از مجلس نیز نامزد نمایندگی از طالش بود اما این بار نیز موفقیتی کسب‏ نکرد،۷چرا که انتخابات هجدهم و یا در حقیقت انتصابات هجدهم مجلس شورای او نداد و به جایش،«سیدمصطفی کاشانی»نیز واقع شد.۸البته این موضوع هم علت ناکامی رامبد در این‏ دوره نبود بلکه وجود اختلافات و دودستگیهایی که در منطقه طالش،میان طرفداران و حامیان‏ رامبد و رقبای سنتی،ملاکین و به طور کلی موافقان دربار،در این نتیجه تأثیرگذار بود.در نگاه‏ مخالفان،رامبد،حتی در آخرین روزهای حیات دولت دکتر مصدق،همچنان در زمره حامیان او بوده است.این مخالفان برای اثبات مدعای خود عریضه و تلگرافهای متعددی به مقامات دولتی‏ از جمله سپهبد زاهدی-نخست‏وزیر دولت کودتا-ارسال می‏کردند.از جمله آنان در یکی از این تلگرافها پس از به زیر سئوال بردن زمامداری دکتر مصدق و اینکه حزب توده را تقویت‏ می‏کرد می‏نویسند:«هلاکو رامبد که پدر و جدش،چند نفر از جوانان رشید میهن‏پرست کرگانرود را با قوه قشون تزاری روسی گوسفندوار سر بریده بودند و خودش نیز مبالغ هنگفتی به توده‏ایهای‏ هشتپر که ریاست آن با محمد علی انتخابی عموزاده‏اش،بوده،در سنه ۲۴ داده بودند،شنبه گذشته‏ به اتکاء چندی پیش به اتفاق عمویش احمد باخانی‏[آقا بالاخانی‏]آمده میتینگ‏هایی با حضور مسعودی‏ فرماندار خائن می‏دادند که آقایان میر مسعودی-خان جان میر مسعودی-تلفنی به مقام نخست‏وزیری و قائم مقام‏الملک رفیع و استانداری عرض نموده‏[اند].اخیرا نیز مجددا به اتفاق مهندس حسیبی آمده در هشتپر-فرمانداری میتینک می‏دادند و مردم را دعوت به مرام خائنانه خودشان می‏نمودند[…].»۹

البته به جز این قبیل تلگرافها نباید از نامه سید مصطفی کاشانی نماینده طالش در مجلس‏ هجدهم به محمد رضا شاه،در آستانه برگزاری«جشن ملی ۲۸ مرداد»،چشم پوشید؛هرچند که این نامه پس از حاله به رکن ۲ ارتش به ریاست تیمسار محمد ولی قرنی،آن‏چنان تأثیرگذار نبود.تمسار قرنی در گزارشی به ریاست ستاد ارتش،مخالفان هلاکو رامبد را«عده‏ای ماجراجو و مغرض در محل»معرفی کرد و در ادامه گزارش نیز نوشت:«[…]این اشخاص همیشه خود را به‏ مقامات مؤثر و نمایندگان،منتسب می‏سازند و فعلا هم ذهن آقای کاشانی را مشوب نموده‏اند.»۱۰

مجلس هجدهم در ۲۶ فروردین ۱۳۳۵ به کار خود پایان داد و این درحالی بود که سید مصطفی‏ کاشانی قبل از پایان آن دوره در گذشته بود و طالش نماینده‏ای نداشت و از طرفی رامبد نیز ناکامی‏ دیگری را تجربه کرده است.

مجلس نوزدهم

مجلس نوزدهم را از نحو برگزاری و برگزیدنم منتخبین،باید همچون مجلس هجدهم‏ دانست و یا حتی دست‏چین‏تر و یکدست‏تر از آن؛چرا که در این دوره از دو گروه نماینده‏ خبری نبود:گروه اول هواداران سپهبد زاهدی که به ۲۸ مردادیها تعبیر شده‏اند و گروه دوم‏ آن تعداد از کسانی که در پاره‏ای از مسائل چون قرارداد نفت مخالفت کرده بودند.۱۱به علاوه‏ در این مقطع زمانی شاه اراده کرده بود تا در پی ثبات حاصل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، قدرت‏نمایی کرده رجال قدیمی را از گردونه سیاست خارج کند؛ازاین‏رو در صدد بود تا نمایندگان جوانتر به مجلس راه یابند.۱۲این عوامل به اضافه درگذشت سید مصطفی کاشانی در آبان ۱۳۳۴ و در نتیجه خالی بودن کرسی وکالت طالش در مجلس شورای ملی و نیز حضور حاج آقا رضا رفیع(قائم مقام الملک رفیع)به عنوان سناتر انتصابی از تهران در دوره‏های دوم‏ و سوم مجلس سنا(۲۷ اسفند ۱۳۳۲ به بعد)،بخت هلاکو رامبد را در انتخابات دوره نوزدهم‏ بیشتر کرد و او به مجلس نوزدهم راه یافت.اما سئوال اینجاست که او علی‏رغم فعالیتهایش‏ در جبهه ملی و برگزاری میتینگ در حمایت از جبهه ملی و یا حتی داشتن افکار توده‏ای و نیز کمکهای مالی او به حزب توده هشتپر،که مخالفانش طرح می‏کردند و از او چهره‏ای ضد شاه و حکومت پهلوی می‏ساختند،چطور می‏توانست به این دوره از مجلس راه یابد؟

به نظر می‏رسد در پاسخ،علاوه بر شرایط موجود احتمالاتی نیز در نظر گرفت:

۱-فعالیتهای هلاکو رامبد تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد آن‏قدر گسترده و عمیق و از سر اعتقاد نبوده استم بلکه برای به دست آوردن موقعیت‏های بیشتر و بهتر و حفظ موقعیت و منافع‏ موجود می‏کوشید،اما مخالفانش برای بیرون راند او از گردونه رقابت،فعالیتهایش را بزرگ جلوه می‏داند؛و نیز می‏توان گفت که این فعالیتها برای حکومت و دولت کودتا تا آن حد درخور توجه نبوده،از آن احساس خطری نمی‏کرد؛پس با کودتا،موقعیت او همچون‏ بسیاری از دوستداران،طرفداران و حامیان جبهه ملی و دولت دکتر مصدق،متزلزل نشد.

۲-پایگاه اجتماعی هلاکو رامبد در مقام مدیر عامل‏ یک شرکت هواپیمایی که صاحب ثروت و مکنت و همچنین موقعیت خانوادگی او به عنوان‏ ملاک و خانزاده‏ای از خانواده عمید السلطنه‏ و احتشام السلطنه برای کسی چون اسد اللّه‏ علم ناشخناخته نبود؛همو که خود از ملاکین و زمین‏داران خراسان به شمار می‏رفت و اکنون در مقام وزارت کشور،مجری برگزاری انتخابات‏ نوزدهم مأمور شاه برای فرستادن نمایندگان‏ جوان‏تر به مجلس نوزدهم با اشاره شاه،حزب‏ مردم را بنیان‏گذار و هلاکو رامبد را از همان‏ بدو شروع فعالیت به عضویت گرفت.به علاوه رامبد در دوره‏های هفدهم و هجدهم مجلس‏ شورای ملی به نحوی از گردونه وکالت خارج شده بود و از این جهت نیز چهره‏ای ناشناس‏ برای وزیر کشور-اسد اللّه علم-نبود.

۳-ارتباط و آشنایی رامبد با لشکر محمد ولی قرنی و حمایتهای قرنی از وی،در راه یافتن‏ او به مجلس بسیار مهم است.زیرا قرنی از افسران مورد اعتماد شاه بود و تا قبل از کودتای‏ ۲۸ مرداد با درجه سرهنگی،فرماندهی تیپ رشت را برعهده داشت.پس از کودتا به درجه‏ سرتیپی رسید و به ریاست رکن ۲ ستاد ارتش منصوب شد.او در این مقام نه تنها مسئول‏ امور اطلاعات نظامی بود،بلکه به دستور محمد رضا شاه،اخبار و اطلاعات مربوط به امور سیاسی کشور را در اختیار وی می‏گذاشت و از این جهت به منزله چشم و گوش شاه به‏ شمار می‏آمد.۱۴حمایت‏های قرنی از رامبد،علاوه بر تقویت او،مخالفانش را نیز مقهور و خائف می‏گرداند و این مطلب در اطلاعیه‏ای که در کش‏وقوس انتخابات بیستم توسط مخالفان رامبد صادر شده بود به صراحت آمده است:«…در دوره ۱۹ با کمک مأمورین‏ سرلشکر قرنی،رؤسای طوایف را تحت فشار گذارند که اگر به رامبد رأی ندهید،شما را به‏ جرم توده‏ای‏[بودن‏]تعقیب خواهیم کرد.در نتیجه این فشار و ارعاب،آقای رامبد به مجلس راه‏ یافت.»۱۵

علاوه بر این می‏توان گزارشی را که در ۲۶ خرداد ۱۳۳۳ از طرف سرتیپ قرنی-رئیس رکن‏ ۲ ستاد ارتش-برای ریاست ستاد ارتش تنظیم شده است مورد توجه قرار داد.این گزارش در پی نامه‏های سید مصطفی کاشانی نماینده مجلس هجدهم به محمد رضا پهلوی است و در ذیل‏ آن آمده است:«آقای هلاکو رامبد و عموی او اختلالاتی در محل نمی‏نمایند بلکه ۵/۴ اهالی طالش‏ طرفدار جدی آقای رامبد می‏باشند و به علت گذشتهایی که نسبت به رعایا و اهالی دارند،جلوگیری‏ از تعدیات مأمورین نموده،اغلب نسبت به او خوشبین و وفادار می‏باشند.فقط عده‏ای ماجراجو و مغرض در محل هستند که همیشه به استظهار نمایندگان و مقامات مؤثر به چپاول و غارت اموال‏ مردم مشغول هستند[…]و فعلا هم ذهن آقای کاشانی را مشوب نموده‏اند.صریحا به عرض می‏رساند که اگر از این اشخاص طرفداری شود و نسبت به آقای رامبد که در محل نفوذ زیادی داشته و از اشخاص میهن‏پرست و شاه‏دوست می‏باشد،بدرفتاری شود،باید از پانصدهزار نفر افراد ایلات‏ طوالش آن منطقه صرف‏نظر کرد[…].»۱۶

به جز این اسناد،در سند دیگری مخالفان رامبد به تعریف،تمجید و تأیید فعالیتهای او تا بدان‏ حد پرداخته‏اند که در پی‏نوشت سند،تعجب مقامات مسئول را برانگیخته سه تن از امضاکنندگان‏ تلگراف مذکور را«از اراذل غارتگر و از ایادی قائم مقام الملک رفیع»برشمرده‏اند.۱۷

از اینکه هلاکو رامبد و سرتیپ(سرلشکر)قرنی از چه زمانی با یکدیگر آشنا شده‏اند،اطلاعی‏ در دست نیست اما هر دو آنها در رسته توپخانه از داشنکده افسری فارغ‏التحصیل شدند و در آن رسته خدمت کرده بودند و با توجه به اینکه حسین فردوست،آخرین درجه نظامی رامبد را سرهنگی ذکر می‏کند،پس بعید نیست که آشنایی آنها از مدتها قبل در ارتش بوده و همچنان پس‏ از آن ادامه داشته است.حتی زمانی که قرنی به عنوان مخالف رژیم پهلوی شروع به فعالیت‏ مخفی سیاسی می‏کند(اواخر ۱۳۳۵)،رامبد از اوایل ۱۳۳۶ در محفل سیاسی دوستانه او به همراه‏ «اسفندیار بزرگمهر»و«پرویز خوانساری»و عده‏ای دیگر حاضر می‏شد و این روابط حتی پس‏ از آشکار شدن طرح کودتای سرلشکر قرنی و سپس دستگیری و گذراندن مدن زندان نیز ادامه‏ داشته‏۱۸و سالها پس از آن نیز این ارتباط وجود داشته است.آنچنان که از اسناد برمی‏آید:«بعد از ظهر روز دوشنبه ۷/۸/۵۲ سرلشکر اخراجی قرنی ضمن یک مذاکره کاملا خصوصی و بحث درباره‏ کشته شدن احمد آرامش می‏گفت که چند روز قبل با هلاکو رامبد(لیدر فراکسیون پارلمانی حزب‏ مردم)ملاقات و رامبد به وی اظهار نموده که ممکن است او را هم مانند آرامش نابود سازند.»۱۹

به‏هرحال هلاکو مدتی به عضویت در نوزدهمین دوره مجلس شورای ملی(خرداد ۱۳۳۵)به نمایندگی‏ رسید و در اندک مدتی به عضویت حزب مردم به دبیر کلی اسد اللّه علم درآمد.چند ماه پس از تأسیس حزب،شعب آن در مراکز استانها و سپس شهرستانها تشکیل گردید که از جمله آنها شعبه حزب مردم در هشتپر بود.در ۶ فروردین ۱۳۳۷ هلاکو رامبد در جمع مرم منطقه به تبلیغ‏ حزب پرداخت و خبر تشکیل شعبه‏ای از آن را در آینده‏ای نزدیک به اطلاع مردم رساند. برابر اعلام شهربانی گیلان،آقای هلاکو رامبد نماینده مجلس شورای ملی عده‏ای از اهالی‏ طوالش را دعوت نموده که در روز ۶/۱/۳۷ جهت مذاکره درباره حزب مردم در هشتپر حاضر شوند.در روز موعود اهالی در دبستان صائب هشتپر حضور به هم رسانیده و نامبرده‏ ضمن توزیع تمثال مبارک بندگان اعلی حضرت همایونی بین مدعوین بیاناتی در پیرامون‏ امور اجتماعی و محسنات احزاب ایراد و اضافه نمودند به پیروی از منویات شاهنشاه‏ و پیشرفت در کلیه شئون کشور،احزابی به نام حزب مردم و ملت‏[ملیون‏]در سراسر کشور تأسیس خواهد شد و البته کسانی افتخار عضویت این احزاب را خواهند داشت که‏ شاهدوستی و وطن‏پرستی آنها مسلم و سوابق آنها روشن و مشخص باشد[…]و در خاتمه‏ افزود که به زودی احزاب مذکور در هشتپر تشکیل خواهد شد[…].۲۰

در مجلس دوره نوزدهم،فراکسیون پارلمانی حزب مردم که اعضای آن را نمایندگان عضو حزب تشکیل می‏دادند اعلام موجودیت کرد.رهبری این فراکسیون پارلمانی بر عهده«دکتر عمید»بود و از طریق او دستورات حزب و دبیر کل به اعضای فراکسیون منتقل می‏شد.۲۱

سرانجام نیز در ۲۹ خرداد ۱۳۳۹ نوزدهمین دوره مجلس شورای ملی پس از چهار سال‏ به کار خود پایان داد.مدت این دوره از مجلس و مجالس پس از آن از دو سال به چهار سال‏ افزایش یافته بود.

مجلس بیستم

انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی از فروردین ۱۳۳۹ آغاز شد.این انتخابات در میان‏ هیاهوی تبلیغاتی«انتخابات آزاد»و«آزادی انتخابات»برگزار شد.نخست‏وزیر وقت-منوچهر اقبال-هم مجری برگزاری انتخابات و هم دبیر کل حز ملیون،حزب حاکم یا اکثریت بود و بیشتر از هرکس دیگر صحبت از آزادی می‏کرد؛اما در نهایت با افتضاح و زدوبندهای سیاسی، بویژه در تهران و با استعفای دستجمعی نمایندگان منتخبم به اشاره محمد رضا شاه مجلس منتخب‏ نیز منحل شد.

اگرچه می‏توان اوج زد و بندها و تقلبات انتخاباتی دوره بیستم را که با دخالت دولت و حزب حاکم ملیون صورت گرفته بود،به تهران نسبت داد اما موقعیت شهرستانها و شهرهای‏ کوچک و کم جمعیت،چیزی کمتر از پایتخت نبود،با این تفاوت که در منطقه‏ای چون طالش‏ این دیگر حزب حاکم و اکثریت ملیون نبود که در سرنوشت انتخابات تأثیرگذار بود بلکه در آنجا کسی چون هلاکو رامبد حضور داشت که منطقه را تیول خود تصور می‏کرد و البته از پشتوانه حزبی نیز برخوردار بود.اگرچه او در رقابتهای انتخاباتی رقیبی جدی نداشت؛اما با این حال رامبد در جهت تطمیع رأی‏دهندگان،مبالغ هنگفتی خرج کرد تا نفوذ،قدرت و ثروت‏ خود را نیز حفظ کرده باشد.

برابر اطلاع واصله،آقای هلاکو رامبد در انتخابات دوره اخیر بر پولی که با خود به طالش آورده،۰۰۰/۲۶۰ تومان از بانک ملی تهران و ۰۰۰/۱۲۰ تمان از افراد فامیل خود و کسبه هشتپر قرض نموده و بین مأمورین و انجمن نظارت که بعضی از آنان دارای سابقه‏ هستند تقسیم نموده تا انتخابات را به نفع نامبرده خاتمه دهند.۲۲

ازاین‏رو به نظر می‏رسد،در این دوره از انتخابات رقیبی جدی مقابل رابد نبود اما برخوردها و درگیریهای جدی که حتی منجر به مرگ سه تن از اهالی منطقه شد،نشان از اختلافاتی عمیق و دودستگی گسترده‏ای میان موافقان و مخالفان رامبد دارد که در مواقع خاص خود را بیش از پیش‏ نمایان می‏کرد؛«کما اینکه در موقع انتخابات به طور فاحشی بروز نموده و منتهی به زد و خورد و حمله به مأمورین دولت در حین انجام وظیفه و قتل و جرح گردیده که با تشکیل کمیسیونی‏ در استانداری روند اتهامی درباره چند نفر تشکیل و به تیپ ۴ پیاده گیلان جهت رسیدگی ارجاع‏[شد]و طبق اطلاع واصله پرونده مزبور به دادستانی ارتش ارسال‏[گردید]و در جریان رسیدگی می‏باشد.»۲۳

علاوه بر سند مذکور،مجموع اسناد و گزارشهای موجود نشان از این دو دستگی دارد چرا که به اعتبار هر دسته،هر سری سند و گزارش موجود است.دسته اول،مخالفان رامبد بودند که می‏کوشیدند تا مانع از حضور او در مجلس شوند؛اگرچه رقیبی جدی در مقابل او مطرح نمی‏کردند.اینان در پی جلوگیری از نفوذ و قدرت او بودند چرا که ظاهرا به این نتیجه‏ رسیده بودند،گسترش قدرت و نفوذ او باعث کاسته شدن نفوذ،قدرت و جایگاه آنان در منطقه می‏شود.دسته دوم،موافقان و حامیان رامبد بودند که به هر طریقی در صدد خنثی کردن‏ فعالیتهای دسته مخالفان و تأیید عملکرد رامبد بودند.برای مثال،این عده قبل از پایان مجلس‏ نوزدهم با تهیه توصیه نامه‏ای به«سپهبد تیمور بختیار»-ریاست ساواک-به تأیید رامبد برآمده‏ مخالفان و رقیب انتخابات او را تکذیب کردند.

با کمال ادب به شرف عرض می‏رسانیم،در دوره نوزدهم جناب آقای رام‏بد نماینده‏ محبوب و بومی شهرستان طوالش که مجری منویات شاهنشاه عظیم‏الشأن برای ایجاد امنیت‏ و رفاه عدالت اجتماعی مردم این سازمان بود[…]جلب رضایت قاطبه موکلین امنیت‏طلب را فراهم،غیر از افراد معدودی که با امنیت و راحتی محل روی خوش نداشته و ندارند و با پشتیبانی وکیل اسبق(آقای رفیع)بر اموال و نوامیس جامعه می‏تاختند،باز همین ایادی با جعل اکاذیب و ایجاد تشنج در محل انتشار می‏دهند که وکیل دوره بیستم مهدی احمد فامیل‏ نزدیک آقای رفیع است‏[…]استرحاما از آن مقام معظم حفظ این امنیت عظمی را استدعا داریم.[امضاها]۲۴

حامیا و طرفداران رامبد در نامه‏ای دیگر به شرح احوال«مهدی احمد»-رقیب رامبد- پرداخته می‏نویسند:«[…]آقای مهدی احمدی که وضع روحی و اخلاقی او را بستگان نزدیکش بهتر می‏توانند توضیح بدهند و شایع است که مختصر جنونی دارد،زیرا شایعاتی که در مسموم کردن پدر و مفقود نمودن برادر و ضبط ارثیه خواهرهابه او نسبت می‏دهند به شیاع رسیده و خود قابل توجه‏ است.اما فعالیت او در حکومت دکتر مصدق در رشت که می‏توان نظیر فعالیت کریم پورشیرازی در تهران دانست و همچنین فعالیت او را در تنظیم طومار و تشکیل دسته فداییان مصدق و غیره به طور اختصار می‏توان از گفتار روز رادیو تهران که قطعا مضبوط است مطلع شد.این شخص در این امر آن‏قدر تعصب و تظاهر داشت که در روز ۲۸ مرداد در خیابانها رشت بر علیه شاه‏پرستان به زد و خورد پرداخت و در نتیجه مضروب،مصدوم و بستری گردید و مسافرخانه‏اش که محل اجتماع و مأوای توده‏ایها بوده،غارت و طعمه حریق قرار گرفت‏[…].»۲۵

به پیروی از همین اسناد دوگانه،در مخالفت یا موافقت هلاکو رامبد،می‏توان درگیری و زد و خوردهای انتخاباتی مورد اشاره در گزارش قبلی را به دور روایت از یک واقعه تقسیم‏بندی‏ کرد.یک روایت بر اساس عریضه‏های مختلفی است که مخالفان رامبد به مقاماتی چون تیمور بختیار،رئیس ساواک،«سرتیپ ماهوتیان»معاون ساواک،«رشیدیان»و«جفرودی»نمایندگان‏ مجلس شورای ملی و…نگاشته‏اند که از جمله این گزارشها و روایتها عبارت‏اند از:

 در[یازدهم‏]مرداد سال جاری‏[۱۳۳۹]در انتخابات طوالش در اثر توطئه هلاکو رامبد قاتل‏ و جمال الدین آزاد،فرماندار قاتل و سرهنگ قربانی رئیس شهربانی گیلان کشتار بی‏رحمانه‏ به وقوع پیوست که در تاریخ بی‏سابقه است.سه نفر از عزیزان اینجانب کشته شدند و غلام‏ [بهاء الدین جان‏]نیز به وسیله تیر مضروب شدم.ولی متأسفانه تا این تاریخ به شکایت حقیر به‏ هیچ‏وجه توجه نشده و در عوض تعقیب قاتلین که هلاکو رامبد و جمال الدین آزاد فرماندار و محمد علی انتخابی و سرهنگ قربانی می‏باشند،بستگان مقتولین زندانی شدند و این توطئه در اثر پرونده‏سازی سرهنگ قربانی با کمک یک وکیل عدلیه به نام فریدون نعیمی اکبر که در رشت‏ معروف است به وکیل گاو دزدها انجام شد.سرهنگ قربانی علاوه بر گفتن پول از هلاکو رامبد قاتل به او وعده داده بود[گرفته بود]که برایش درجه سرتیپی بگیرد[…]زیرا برای ورثه‏ مقتولین که رامبد،قاتل آنها بود پرونده ساخته بوده و آنها را به زندان انداخته تا کسی جرئت‏ شکایت علیه رامبد قاتل پیدا نکند[…]هلاکو رامبد نه تنها اشخاص را در طالش کشته بلکه‏ اموال یک عده مردم را با زور غصب کرده و چون مردم به ژاندارمری یا شهربانی یا دادگاه‏ شکایت کنند رؤسای ادارات می‏گویند او نماینده مجلس است و با رجال ایران ارتباط دارد.

اگر به شکایت مردم رسیدگی کنیم او ما را عوض می‏کند و برای ما پرونده می‏سازد.[…]در همین انتخابات مفتضح سه نفر را کشتند به اسامی زیر:۱-فرخ حمیدی ۲-علی بابا دوران ۳- مهدی قلی نوروزی و شانزده نفر را با تیر زدند[…]این مرد دروغ‏پرداز از طرفی در شهر رشت‏ صورت مجلس حائز اکثریت درست می‏کند که خود دارای ۳۲۰۰ رأی بوده و حریفش دارای‏ ۲۷ رأی بوده.خوب اگر حریف دارای ۲۷ رأی بود دیگر نیازی به تیر و تفنگ نداشت.از طرف دیگر سرهنگ قربانی و جمال الدین آزاد فرماندارش تلگراف می‏کنند که پانزده هزار نفر حمله به مأمورین دولت نموده که باید یک تیپ سرباز با تانک و توپ بیایند تا غائله هشتپر را خاموش کنند[…].۲۶

اما روایت دوم این واقعه را تعدادی از موافقان و حامیان هلاکو رامبد،که خود را نمایندگان‏ «قاطبه مردم»می‏دانستند در ۲۶ صفحه نگاشته‏اند و در پایان آن نیز بیش از ۲۵ مورد از تخلفات‏ مسببین درگیری را به استناد مواد قانونی آن برشمرده و از سپهبد بختیار-رئیس ساواک-تقاضای‏ پی‏گیری و مجازات عاملین حادثه را دارند.

با تقدیم احترامات لازمه اینجانبان امضاکنندگان زیر به نمایندگی قاطبه مردم وطن‏پرست‏ و شاهدوست طوالش نظر به عملیات و اقدامات خلاف قانون عده‏ای ماجراجو که دارای‏ سوابق ننگینی هستند و در گذشته در تمام صفحات طالش مرتکب اعمال خلاف مصلحت‏ کشور شده و بر علیه امنیت مملکت و نظم اقدام نمودند و تا امروز از ارتکاب به هیچ‏گونه‏ جنایتی اباء و اکراه نکرده‏اند خصوصا عملیانت و قیام مسلحانه اخیر آنها به بهانه انتخابات‏ دوره بیستم که منجر به قتل نفس و غیره گردیده،برای روشن شدن سوابق امر و توجه‏ به نحوه اقدامات و عملیات ننگین آنها به شرح ۲۶ صفحه توضیحاتی به عرض رسانیده، استدعای توجه دقیق به مفاد آن و صدور دستورات مؤکد جهت اقدامات قانونی برای‏ تعقیب و مجازات مرتکبین را داریم‏[…]در این نوشته به حسب مثال به ذکر اختصاری چند نکته از اعمال ننگین این عده مبادرت و سپس به توضیح اجمالی واقعه اخیر که از طرف‏ همین عده به وجود آمده خواهیم پرداخت‏[…].بر اساس چنین توطئه منظم و پیش‏بینی شده، متجاوزین مزبور که در توضیح آن رعایت اختصار و اشاره شده،طبق قرار قبلی درست‏ در ساعت هشت و ربع روز سه‏شنبه‏[۱۱ مرداد ۱۳۳۹]مقر این توطئه‏کنندگان به فرماندهی‏ یونس آقاجانی،انور اشرف،حسام الدین مجیدی،اسد میر مسعودی و عده دیگر که اسامی‏ آنها اختصارا اشاره شد[…]طبق برنامه قبلی مسلحانه با جمعیت خود وارد محوطه انجمن‏ [نظارت‏]شده در آن واحد دست به اسلحه نموده،حمله و یورش و شلیک و تیراندازی را هر دسته در ناحیه خود به طرف فرمانداری،بخشداری و اعضای انجمن و قوای انتظامی شروع نموده به طوری که فوقا تذکر داده شد،بر اثر اغفال مأمورین انتظامی،وسایل کافی برای‏ مقابله با چنین توطئه پیش‏بینی نشده بود.بدین جهت توطئه‏کنندگان و مقدمین بر علیه امنیت‏ مملکت در ساعات اولیه حمله و تهاجم موفق گردیدند که قسمتی از نقشه شوم خائنانه‏ خود را به موقع اجرا گذاشته نظم را مختل و امنیت را سلب و چند مکان دولتی و رسمی را متصرف و مأمورین انتظامیم و اعضای انجمن را چند ساعت متواری و موجبات قتل چند نفر را فراهم نمایند و بلافاصله و بدون فوت وقت از موقعیت سوءاستفاده نموده کسانی را که‏ وعده غارت و یغما از غنایم داده بودند آماده حمله و یورش جهت نهب و غارت و یغمای‏ اموال دولتی نموده و فرمان بلوا و آشوب دادند که در ساعات اولیه منجر به غارت‏ چندین خانه گردید.به طوری که مأمورین انتظامی بر اثر این غافلگیری در ساعات اولیه‏ تهاجم مقدمین منهزم گردیدند و استطاعت جلوگیری از این جنایت را که آنی و در چندین‏ نقطه به موقع اجرا گذاشته بودند پیدا نکردند تا جایی که سرکار سرهنگ قربانی رئیس‏ شهربانی استان گیلان و عده‏ی زیادی از پاسبانها و افسران ژاندارمری و مأمورین شهربانی‏ جرح برداشته،مضروب و مصدوم شدند که حال یکی از مأمورین به نام«استوار صوفی‏نیا» آجودان ژاندارمری هشتپر وخیم گردید[…]گذشته از ارتکاب این جرایم غارت و تخریب‏ ابنیه دولتی از جمله عمارت فرمانداری و تیراندازی شدید به مقر فرمانداری و به سوی‏ فرماندار و کارمندان او و در نتیجه غارت اوراق و اسناد رسمی دولتی و انجمن و تخریب و سرقت دفاتر و مدارک دولتی،حمله و تهاجم و تخریب اتومبیلهای مأمورین انتظامی.قطع‏ طریق و محاصره مأمورین انتظامی و وسیله نقلیه آنها و تیراندازی شدید به طرف مردم‏[…] و ایجاد هراس و بلوا و فراراندن بازاریان و ایجاد وقفه در کلیه شئون و کارهای ضروری‏ روزمره مردم از قبیل نان و غیره و ایجاد اخلال در تمام شئون معمولی شهر،قسمت کوچکی‏ از برنامه اقدام توطئه‏کنندگان مزبور بر علیه امنیت کشور بوده که با شقاوت و بی‏رحمی به‏ موقع اجرا گذاشتندآثار کلیه این جنایات گذشته از سوابق کتبی و پرونده‏ها و دلایل عینا و به رأی‏العین در محل قابل معاینه و مشاهه برای شخص تحقیق کننده و قاضی رسیدگی‏ وجود دارد[…].۲۷

البته انتخابات تابستانی ۱۳۳۹(دوره بیستم)،در طالش یک نتیجه مشخص بیشتر نداشت و آن اینکه در پی درگیری روز انتخابات،چهار تن از سران مخالف رامبد دستگیر و در زندان تیپ‏ رشت زندانی گردیدند و رامبد نیز به نمایندگی مجلس برگزار شد.مجلسی که چندی پس از برگزاری انتخابات،در ۱۰ شهریور همان سال با پیام شاه در مورد استعفای دستجمعی وکلا،به‏ علت تخلفات بی‏حدوحصر دولت و حزب حاکم و اکثریت ملیون به رهبری منوچهر اقبال- نخست‏وزیر و دبیرکل حزب ملیون-منحل گردید و منتخبان خود را ناکام گذارد.

در پی انحلال مجلس،مجددا در ۶ آذر ۱۳۳۹ با فرمان محمد رضا شاه،انتخابات از سرگرفته‏ شد و مقتضیان حضور در مجلس به تکاپوی دوباره افتادند و در طوالش،علی‏رغم مخالفتهای‏ مخالفان،هلاکو رامبد از حزب مردم کاندیدای نمایندگی گردید.

دو دستگی و اختلاف شدیدی در منطقه هشتپر موجود است.کاندیدای حزب مردم آقای‏ رام‏بد می‏باشد که ۷۰% مردم طوالش از او ناراضی بوده و سروصداها به علت عدم رضایت‏ از اوست.اطلاعات مکتسبه از فرمانداری حاکی است که انتخابات در اوایل بهمن ماه شروع و صرفا به نفع رامبد انجام می‏گیرد.به علت اختلافات شدید بین اهالی طوالش،مخالفین رامبد در ظاهر فعالیتی نداشته ولی کلیه اقدامات آنها در خفا انجام خواهد گرفت.۲۸

رامبد در این دوره از انتخابات به نمایندگی رسید و مجلس در دوم اسفند ۱۳۳۹ افتتاح شد. در همین حال بر اساس دعوت تشکیلات حزب مردم در ۲۴ اسفند آن سال وی به عنوان یکی‏ از پانزده عضو کمیته مرکزی حزب برای مدت دو سال انتخاب گردید.۲۹

مجلس بیستم نیز چندان نپایید و در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۴۰ به درخواست علی امینی که به‏ تازگی فرمان نخست‏وزیری گرفته بود و بنا به دستور محمد رضا شاه منحل شد.

مجلس بیست و یکم

از مجلس کوتاه مدت بیستم آغاز مجلس بیست و یکم در مهر ۱۳۴۲ فعالیتهای حزب مردم‏ رو به خاموشی و سکون بود،چرا که نه حزب اکثریت ملیون بود که حزب اقلیت مردم با آن‏ رقابت کند و نه دیگر مجلسی وجود داشت که تکاپوی حزبی در آن نمایان شود.در این فاصله‏ زمانی به شدت از اعضای حزب مردم کاسته شد و به جز هلاکو رامبد و تعداد انگشت‏شماری‏ از اعضا کسی در حزب نمانده بود و این رکود حتی با نخست‏وزیری اسد اللّه علم(۲۷ تیر ۱۳۴۱ -۱۲ اسفند ۱۳۴۲)که زمانی دبیر کلی حزب برعهده او بود،همچنان ادامه داشت،تا اینکه‏ با نزدیک شدن انتخابات مجلس و با فعال شدن کانون مترقی که اندکی پس از افتتاح مجلس به‏ حزب اکثریت ایران نوین مبدل گشت،حزب مردم مورد توجه کاندیداهای حاضر در مجلس‏ قرار گرفت و فعال شد.

افتتاح این دوره از مجلس با اکثریت نمایندگان عضو حزب ایران نوین(کانون مترقی) و هم‏پیمانان و نیز نخست‏وزیری،حسنعلی منصور،دبیر کل این حزب،سبب گردید تا حزب مردم فعالیت دیگری از خود نشان داده با تشکیل فراکسیون پارلمانی حزب به رهبری هلاکو رامبد،اعلام موجودیت کند۳۰و این سرآغاز تکاپویی جدید برای رامبد نیز بود،چه‏بسا او به واسطه همین موضوع،ارتباطی بیش از پیش با دربار و شخص شاه یافت تا بدانجا که آجودان‏ کشوری محمد رضا پهلوی گردید،و ظاهرا در همین دوره از مجلس به دستور محمد رضا مأمور گشت تا به همراه محسن خواجه‏نوری-رهبر فراکسیون حزب ایران نوین در مجلس- نمایندگان را به هر نحو مقتضی به عضویت یکی از این احزاب درآورند.۳۱

اما در ابتدای نخست‏وزیری حسنعلی منصور،حزب مردم با اعلام موجودیت فراکسیون‏ پارلمانی کوشید تا در موقعیت به دست آمده،فعالیت دیگری کند و از رکود حزبی خارج شود. بدین منظور در روزهای پایانی ۱۳۴۲ شورای عالی و فراکسیون پارلمانی با حضور یحی عدل‏ -دبیر کل-به همراه عده‏ایی از اعضای منتخب آن برگزیدند.در این جلسه اعضای هیئت رئیسه‏ شورای عالی حزب مردم نیز انتخاب شدند.۳۲

فراکسیون پارلمانی حزب مردم به رهبری هلاکو رامبد پس از اعلام موجودیت به فعالیتی‏ پرداخت که تأثیر یافته از فعالیت،منش و طرز تلقی رامبد از حزب بود.او در نظر داشت‏ فراکسیون پارلمانی حزب،جایگاه واقعی خود را به عنوان اقلیت حفظ کند و در این راه همواره‏ با دیگر اعضای فراکسیون بسیار کوشیدند.۳۳البته همه این فعالیتها را نه می‏توان و نه باید برای‏ جایگاه واقعی حزب به حساب آورد؛چرا که پس از برگزاری کنگره سوم حزب در اسفند ۱۳۴۴ او با برخی از اعضای فراکسیونش در تلاش بود تا معاونت دبیر کل را،که خود را شایسته آن‏ می‏دانست،به دست آورد.۳۴و از این جهت بسیار می‏کوشید تا به آن جایگاه برسد.او در صدد بود تا دبیر کل-را تحت نفوذ و سیطره‏ خود درآورد.و همچنین تلاش می‏کرد رقبای هر چند هم حزبی را،از صحنه بیرون کند؛آن‏چنان‏ که موفق شد کاظم جفرودی را در تابستان ۱۳۵۲ از حزب اخراج کند.۳۵

علی‏رغم این تلاشها که متأثر از فضای داخلی‏ حزب بود،عمده‏ترین کوششهای او و دوستانش‏ در مجلس،و حاکم ایران نوین وارد می‏کردند.این‏ انتقادها و مخالفتها گاهی آن‏قدر تند و صریح بود که گزارشهایی مبنی بر تلاش حزب مردم برای یحیی عدل-دبیر کل حزب مردم ساقط کردن حزب ایران نوین به ساواک می‏رسید و حتی فراتر از آن شایعه نخست‏وزیری رامبد بود که در گزارشهای نیز منعکس است.

محترما در اجرای امر به استحضار می رساند در اواخر سال ۴۳ گزارشاتی به ساواک‏ می‏رسید مبنی بر اینکه حزب مردم پس از گذرانیدن دوران طولانی فترت و رکود،مجددا شروع به فعالیت کرده و گردانندگان آن حزب در نظر دارند با انتقاداتی که از دولت به وسیله‏ فراکسیون پارلمانی و جراید وابسته به خود به عمل می‏آورد به طور ضمنی موجبات تضعیف‏ حزب ایران نوین و دولت را فراهم کرده و بالنتیجه در فرصت مناسب با وارد کردن ضربتی‏ قاطع دولت را ساقط نموده و دولت حزبی دیگری از جانب خود روی کار بیاورند.به دنبال این‏ اطلاعیه و گزارشات ساواک استان مرکز نیز اعلام نمود:افراد حزب مردم به راهنمایی آقای‏ علم و کارگردانی هلاکو رامبد و دکتر سامی راد مشغول فعالیت برای نخست‏وزیری هلاکو رامبد می‏باشند و مشار الیه اخیرا فعالیت را با نطق چند ساعته خویش در مخالفت با گرفتن‏ وام به وسیله دولت در مجلس شروع کرده است‏[…»]۳۶

در مورد وام مورد اشاره گزارش ساواک این نکته قابل ذکر است که در آن زمان قرار بود دولت چهار فقره وام دریافت کند که با مخالفت هلاکو رامبد و در واقع فراکسیون پارلمانی‏ حزب مردم مواجه شد و در مخالفت با اخذ این وام،سه ساعت صحبت کردند.وی در خلال‏ صحبتهایش،چنانچه در سند آمده،می‏گوید:«[…]احتیاج به اخذ این وام نیست زیرا دولت بیش‏ از این مبلغ،در دستگاههای خود ریخت‏وپاش دارد و به طور مثال گفت:وزرای جوان کابینه که‏ تا روز قبل از وزارت،دوچرخه سوار می‏شدند حالا هر یک،یک اتومبیل آخرین سیستم،صدهزار تومانی زیر پا دارند[…].»۲۶

اما به‏هرحال در مجلس بیست و یکم لوایح بسیاری به تصویب رسید که در میان‏ آنها یک لایحه برای مردم ایران بسیار مهم و سرنوشت‏ساز بود و البته نامیمون؛«لایحه معافیت‏ قضایی مستشاران آمریکایی»یا کاپیتولاسیون که در نهایت منجر به تبعید امام خمینی از ایران‏ گردید.این لایحه علاوه بر آنکه موجب مخالفتها و اعتراضاتی در سطح جامعه شد،در میان‏ نمایندگان مجلس شورای ملی نیز مخالفان بسیاری یافت اما سرانجام پس از ساعتها،با ۷۴ رأی‏ موافق در برابر ۶۱ رأی مخالف به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

در میان مخالفان لایحه مذکور،هلاکو رامبد به عنوان رهبر فراکسیون پارلمانی حزب مردم، مهم‏ترین و بیشترین نقش را به اعتبار جایگاه حزبی‏اش در مجلش داشت.او در سخن‏رانی خود در مخالفت با کاپیتولاسیون آن را ننگی برای حسنعلی منصور-نخست‏وزیر وقت-برشمرد. وی قبل از بیان این مخالفتها پیشنهاد محدود کردن این لایحه را به مجلس داده و خواسته بود لایحه معافیت مستشاران به شرح زیر اصلاح شود:

به دولت اجازه داده می‏شود طبق تصویب‏نامه هیئت دولت هر یک از مسشاران نظامی‏ دولت آمریکا را که در استخدام و خدمت ارتش ایران هستند برای مدت یک سال از هر یک‏ از موارد ۲۹ الی ۳۵ قرارداد وین بهره‏مند سازد.۳۸

اما این پیشنهاد مورد قبول واقع نشد و همان تصویب‏نامه هیئت دولت مشهور به کاپیتولاسین، به رأی گذارده شد.

رامبد که تصور می‏کرد این لایحه بدون تأیید شاه ارائه شده،کتبا نظر شاه را جویا شد که شاه در جواب گفته بود:«چگونه رامبد باور می‏کند که دولت ایران بتواند چنین لایحه مهمی را بدون تصویب‏ صریح او به مجلس تقدیم کند.»۳۹

علی‏رغم این نظر محمد رضا پهلوی،هلاکو رامبد،مخالفتهای تند و صریح خود را با لایحه‏ اعلام داشت،درحالی‏که به ادعی حسنعلی منصور«[…]شاه مستقیما به حزب مردم در مجلس‏ دستور نداده بود که به مخالفت با این قانون برنخیزند[…].»۴۰اما برخلاف این ادعا،به نظر می‏رسد که ایفای نقش رامبد به عنوان رهبر فراکسیون حزب مردم با توجه به پاسخ محمد رضا شاه‏ درباره لایحه مذکور،بدون نظر شاه غیرممکن می‏نماید.

…[رحمت اللّه‏]مقدم گفت که او از منابع دیگر کسب اطلاع کرده بود که مخالفت با این‏ لایحه در مجلس از صحه شاه برخوردار بود و اینکه شریف امامی در آن دست داشت و اینکه شاه از هلاکو رامبد نماینده حزب مردم خواسته بود که رهبری مخالفان را در مجلس‏ به دست گیرد[…].۴۱

همان‏گونه که لایحه مصونیتهای مستشاران آمریکایی(کاپیتولاسیون)به تصویب رسید،دولت‏ نیز سعی می‏کرد جامعه را در بی‏خبری نگاه دارد اما موفقیتی نیافت و با اعتراض شدید امام خمینی‏ روبرو شد.سخن‏رانی اعتراضی امام خمینی که شدیدترین و صریح‏ترین عکس‏العملها در جامعه‏ بود،تبعید ایشان را منجر شد.در شب ۱۳ آبان ۱۳۴۳ نظامیان رژیم پهلوی به منزل ایشان در قم‏ حمله برده شبانه ایشان رادستگیر و به تهران منتقل و بلافاصله از فرودگاه مهرآباد به ترکیه تبعید کردند.

بدین ترتیب حکومت سرخوش از سرکوب مخالفان،دست به دست سلسله اقدامات مطبوعاتی‏ زد تا ضمن جلوگیری از انتشار هر نوع مطلب در جهت مخالفت با دولت،آنان را به درج مطالب‏ گوناگونی در تقبیح اعمال مخالفین رژیم و تمجید اقدامات دولت وادارد.البته«فشار،تنها متوجه‏ مطبوعات نبود.در مجلس شورای ملی نیز به گفته منصور،شاه با احضار ناطقین مخالف کاپیتولاسیون، به آنان تکلیف کرد که فورا جبران مافات کنند و در مجلس ضمن تأیید دولت،درباره کاپیتولاسیون نیز مطلبی که حاکی از تصور غلط آنان از لایحه دولت است،ایراد نماید.»۴۲

هلاکو رامبد در یکی از جلسات مجلس شورای ملی از جانب حزب مردم و فراکسیون‏ پارلمانی حزب به بیان مطالبی در همین زمینه پرداخت:

در ابتدای این هفته به مناسبتی تصادفا در مجلس سنا بودم.جناب آقای نخست‏وزیر ضمن بیاناتی که در پیرامون لایحه تقویت قوای دفاعی می‏فرمودند،مطالبی هم بسیار مفصل‏ و مشروح و جالب درباره لایحه‏ای که چندی قبل از مجلس گذشت ایراد فرمودند.حزب‏ و فراکسیون مردم به بنده مأموریت دادند که نظرات حزب مردم و فراکسیون مردم را در این‏ جلسه به عرض مجلس شورای ملی برسانم‏[…]متشکر گردیدم از این جهت که بیانات مشروح‏ و مفصل و جالب ایشان حاکی از مطالبی بود که اطلاع از آن مطالب برای هر ذی‏علاقه،موجب‏ رفع شبهه و ابهام و شک و تردید و گلایه و نگرانی می‏گردید[…]من صورت مجلس مذاکرات‏ جلسه مربوطه را در مجلس شورای ملی مجدد با دقت قرائت کردم.با آن سیاست و کیاستی‏ که در کار هر دولتی لازمه پیش‏بینی و پیش‏گیری در امور اجتماعی و مملکتی است،می‏بایستی‏ از ابتدا مورد نظر متصدیان امر قرار می‏گرفت و به ازای آنچه گذشت و تکرار و تجدیدش‏ موردی ندارد،از ابتدا اذهان عمومی روشن‏[می‏گردید]و از امکان بروز هر شایعه‏ای خلاف‏ واقع جلوگیری به عمل می‏آمد و هم‏اکنون با وجود آنکه احتمالا نمایندگان محترم مجلس‏ شورای ملی از مطالعه مشروح مذاکرات مجلس سنا اطلاع حاصل فرموده‏اند و در جراید هم‏ درج گردیده،عنوان مطلب در مجلس شورا در نیز مفید می‏دانم‏[…]در ابتدای عرایضم عرض‏ کردم خوش وقتی بنده از این جهت است که از فحوای کلام آقای نخست‏وزیر چنین استنباط گردید که اظهارات ایشان در مجلس سنا قسمتی هم برای روشن شدن اذهان عمومی بوده‏ است.جای خوش‏وقتی است و این خود موهبتی است که ملتی بدان پایه‏[از]رشد و ترقی‏ فکری و غرور و تعصب ملی برسد که کمترین توهمی در خدشه‏دار شدن منافع مادی یا معنوی کشورش جلب توجه و کنجکاوی عمومی را بکند.در این مورد جا دارد که بار دیگر از بانیان و به وجود آورندگان این موهبت از دو ناجی نامدار ایران زمین یکی از پادشاه فقید رضا شاه کبیر و یکی شاهنشاه عزیز ما که بانی چنین موهبتی که اشاره کردم هستند حق‏شناسی و سپاسگزاری نماییم‏[…]آری جا دارد یادآوری کنم خاندان پهلوی بود که قبح و معایب مطالبی‏ مانند کاپیتولاسیون را به ملت ایران فمانید و برای ابد چنین مسائلی را از تارخ ایران حذف‏ کرد و از بین برد[…].۴۳

رامبد پس از نادیده گرفتن همه اعتراضات و مخالفتها که منجر به تبعید امام خمینی شد این‏ لایحه را که خود آن را برای منصور ننگ می‏دانست و حلا از آن به«کم‏ترین توهم در خدشه‏دار شدن منافع مادی یا معنوی کشور»تعبیر می‏کرد،در ادامه سخنانش اعتراضات و مخالفتهای‏ روحانیان و به طور کلی امام خمینی را از اغراض شخصی خوانده که در محافل،معابر و منابر بیان می‏شود.وی در ادامه سخنانش می‏گوید:

ما در آن مرحله از تاریخ بشریت رسیده‏ایم که بالاخره باید تفکیک قوای روحانی را از سیاست کاملا رعایت کنیم،زیرا این امر هم به نفع دولت است و هم به صلاح دین و روحانیت‏[…].من تعلیم دیانت را صمیمانه،مشتاقانه،جاذمانه و مصرانه خواستارم اما آنچه‏ ما می‏خواهیم حقیقت دین است نه خرافات و شایعات.صدق و صفا می‏خواهیم،تزویر و ریا نمی‏خواهیم‏[…]آن منبری که به جای نور صدق و صفا،بوی تزویر و ریا از آن می‏آید برای همیشه خاموش باد.آن زبانی که تخم نفاق و تفرقه،دوئیت و جدایی،ناامنی و اغتشاش‏ می‏پاشد برای ابد بسته باد.ای کاش همه روحانیون ما طبق قوانین و تعلیمات عالیه اسلامی‏ در راه تحقق بخشیدن به بهبود زندگی بیچارگان و ضعفا،با راهنمایی و تبلیغ مالکین و اغنیا، در تحول تاریخ شاهنشاهی این مملکت سهیم و شریک می‏شدند[…]روحانیون ما باید از آن‏ کسانی باشند که برای ملک و ملت قدرت بخواهند نه بندگی.عظمت بخواهند نه حقارت، بزرگی بخواهند نه کوچکی‏[…].۴۴

در آن مقطع زمانی او با سخنان پرطمطراق خود در صدد جبران مافات بود و نمایندگان‏ دیگری نیز چه قبل و چه بعد از وی«عذر گناه خواستند».

مجلس بیست و دوم

در مجلس بیست و یکم،گذشته از همه مخالفتهای فراکسیون حزب مردم با لوایح و طرحهای‏ کوچک و بزرگ دولت حزبی منصور و هویدا،به نظر می‏رسد هیچ فعالیت دیگری نمی‏توان برای‏ این حزب قایل شد مگر در آستانه انتخابات که کمیسیونها و شعبه‏های حزبی رونق می‏گرفت و در اثر حضور متقاضیان ورود به مجلس به تکاپو می‏افتادند؛قاعده‏ای که برای هیچ دوره از مجلس‏ استثنا نداشت بویژه آنکه در این دوره از انتخابات،حضور احزاب مورد تأیید حکومت پهلوی، پررنگ‏تر از دوره‏های قبل بود و شاه بر حضور فعالانه آنان تأکید بسیار داشت.

تا قبل از ۱۳ مهر ۱۳۴۶ که مجلس بیست و یکم به کار خود پایان داد این تلاشها را می‏توان‏ به عیان در حزب مردم دید؛هرچند که حزب حاکم ایران نوین می‏کوشید تا جلو تحرکات‏ آنان را بگیرد و محدودیتهایی برایشان فراهم کند.این محدودیتها گاه تا بدان‏جا پیش می‏رفت‏ که بین اعضا و طرفداران این دو حزب حتی بر سر بستن طاق نصرت برای مراسم ۶ بهمن در ۱۳۴۵ زدوخورد و درگیری رخ می‏داد که محمد علی سفری در جلد سوم کتابش به نقل از مجله بامشاد به این موضوع پرداخته است.

این محدودیتها و تضییقات،همیشه موضوعی اعتراض‏آمیز برای مسئولین حزب مردم بود۴۵

و مستمسکی برای آنان تا هر شکستی را منتج از آن بدانند.هرچند باید پذیرفت که در آستانه‏ برگزاری انتخابات این قبیل محدودیتها و فشارها بر حزب مردم فقط توانست تعداد اندکی از بیست و دوم این محدودیتها تا آنجا پیش رفت که حزب مردم فقط توانست تعداد اندکی از کرسیهای انتخاباتی را به دست آورد؛اگرچه برخی حوزه‏های انتخابیه از این قاعده مستثنا بود، زیرا برخی از این حوزه‏ها تیول نماینده مشخصی بود و کس دیگری به هر دلیل توان مقابله‏ با آن را نداشت و در این میان حوزه انتخابیه هلاکو رامبد در شهرستان طوالش از جمله همان‏ موارد بود.در واقع این مطلب برای حاکمیت پهلوی نیز پذیرفته شده بود و حکومت قبل از برگزاری انتخابات ابتدا سهم هر یک از احزاب را مشخص می‏کرد که با وجود رامبد به عنوان‏ نامزد حزب مردم از طالش،آن حوزه انتخابیه مختص حزب مردم به شمار می‏رفت.هرچند که علی‏الرغم این مهم،برخی گزارشهای ساواک این موضوع را ناشی از نفوذ رامبد در منطقه‏ دانسته است.

نظریه مردم نسبت به احزاب-چنانچه استحضار دارند حزب مردم در شهرستان طوالش‏ تشکیلاتی ندارد ولی اهالی به آقای هلاکو رامبد نماینده مجلس شورای ملی که عضو مؤثری در حزب هستند علاقه‏مندند و ایشان نیز در طوالش ایادی دارند که به نفع ایشان‏ گام بر می‏دارند[…]اضافه می‏شود اصولا با بودن آقای رامبد در طوالش اکثریت اهالی بدون‏ توجه به احزاب موجود به هر حزبی که آقای رامبد عضویت داشته باشد علاقه‏مند می‏شوند و رو به آن می‏آورند و این نتیجه نفوذ ایشان بین طبقات مختلف به خصوص اهالی قراء و قصبات بی‏شمار طوالش می‏باشد.۴۶

به این ترتیب سهم هر یک از احزاب در انتخابات بیست و یکم مشخص شد و مجلس‏ در ۱۴ مهر ۱۳۴۶ آغاز به کار کرد.این دوره نیز همچون گذشته با شکست حزب مردم در انتخابات همراه بود که اعتراضاتی هم به دنبال داشت؛اما چندی بعد دوباره رکود و سکون‏ بر حزب حاکم شد.همین مسائل سبب شد تا شورای عالی حزب جلسات متعددی را برای‏ توجیه شکست انتخاباتی و کاستن از فشارهای ناشی از مخالفتها و نارضایتیها تشکیل دهد.در یکی از همین جلسات پروفسور عدل-دبیر کل حزب-علاوه بر پیشنهاد گرفتن اختیارات تام‏ برای سروسامان دادن به وضعیت حزب،به این درخواست تن داد و خواستار انتصاب دو معاون برای خود شد.

[…]اگرچه سلیقه شخصی من این بود که به جای دو نفر معاون برای خود فقط یک نفر قائم‏مقام انتخاب کنم زیرا به این ترتیب کارها به مراتب پیشرفت می‏کند ولی چون اعضای‏ فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس شورای ملی به من مراجعه و اصرار کردندو که به جای‏ یک قائم‏مقام دو نفر معاون انتخاب کنم به ناچار تسلیم نظر آنها شدم که اکنون پیشنهاد اختیار برای انتخاب دو نفر معاون می‏نمایم و سلیقه و عقیده من این بود که یکنفر قائم‏مقام‏ انتخاب نمایم‏[…].۲۷

معاونان پیشنهادی دبیر کل به شورای عالی حزب در واقع دو تن از متنفذترین اعضای حزب‏ بودند که هر یک برای خود طرفدارانی داشتند.هلاکو رامبد رهبر فراکسیون پارلمانی حزب در مجلس شورای ملی و کاظم جفرودی رهبر فراکسیون حزب در مجلس سنا(در آن زمان)و از نزدیکان دبیر کل،در جلسه ۵ دی ۱۳۴۶ از طرف یحیی عدل به شورای عالی حزب پیشنهاد شدند و«سرانجام به گزارش و پیشنهاد آقای پروفسور عدل رأی گرفتند و به اتفاق آرا تصویب شد. در پایان جلسه افراد به آقایان مهندس جفرودی و رامبد تبریک گفتند و بیش از هرکس آقای رامبد خوشحال بود و جلسه حدود ساعت ۴-۱ ۲۰ خاتمه یافت.»۴۸

از آن پس،هلاکو رامبد به اتفاق جفرودی و یا جداگانه در حزب حاضر می‏شد و در اتاقهای‏ دربسته تصمیمات محرمانه‏ای اتخاذ می‏کردند و برای جذب کادر جدید سازمان حزبی،اقداماتی‏ به عمل می‏آورند.تصمیمات محرمانه این دو معاون اگرچه برای اعضای حزب مشخص نبود اما بنا به اشاره اسناد،آنان در تلاش بودند که حامیان خود را مسئولیتهای حزبی بگمارند.۶۹

در جلسه ۷ اسفند ۱۳۴۶ کمیته مرکزی حزب متشکل از عدل،جفرودی و رامبد۵۰تعیین شد و در جلسه فوق‏العاده کمیته مرکزی حزب مورخ ۲۴ فرودین ۱۳۴۷،عدل به ریاست کمیته و جفرودی و رامبد رسما به سمت معاونان حزب انتخاب شدند.۵۰

مجموعه اقدامات حزب پس از شکست در انتخابات دوره بیست و دوم اگرچه در کوتاه مدت‏ باعث تحرک و فعالیت حزب گردید،اما بی‏فایده بود چرا که برگزیدن دو معاون برای دبیر کل، تبعات ناخوشایندی برای حزب داشت و باعث دو دستگی در حزب گردید که علت آن تلاش‏ معاونان برای حاکم کردن جناح خود در حزب و به سیطره درآوردن دبیر کل بود و جناح جفرودی‏ در این آخری موفق‏تر می‏نمود.

در حال حاضر یک دو دستگی در حزب مردم وجود دارد و عده‏ای از اعضاء حزب طرفدار مهندس جفرودی،سناتور،و عده‏ای طرفدار هلاکو رامبد،لیدر فراکسیون حزب در مجلس‏ شورا هستند.پروفسور عدل رهبر حزب در اقدامات سیاسی و حزبی تا حدی تحت تأثیر نظریات مهندس جفرودی و دکتر مدرس‏[دبیر کمیته مرکزی حزب‏]می‏باشد و لذا این رویه‏ باعث رنجش باطنی رامبد شده به طوری که کرارا ضمن مذاکرات حزبی از نحوه فعالیتهای حزب و روش پروفسور عدل به طور ضمنی و بعضا به طور صریح انتقاد می‏نماید و به همین‏ جهت عناصر ناراضی حزب اخیرا بیشتر به سوی رامبد گرایش پیدا کرده و خود را وابسته به‏ مشار الیه وانمود می‏سازند…۵۲

عناصر ناراضی و حامیان رامبد در پی انتقادات صریح خود در جلسه ۱۴ خرداد ۱۳۴۷ تندترین حملات و انتقادات را ایراد کردند که گاهی با تمسخر و استهزای دبیر کل همراه بود،و برگزاری جلسات حزب را به همت و پی‏گیری رامبد برشمردند.آنان حتی برای اینکه بتوانند فعالیتهای حزب را به دست بگیرند و از محدوده قدرت پروفسور عدل و حامیانش که در رأس‏ آن مهندس جفرودی بود،بکاهند پیشنهاد تشکیل دفتر سیاسی حزب را مطرح کردند که در همان جلسه به رأی گذاشته شد و با اکثریت آراء به تصویب رسید چرا که«پیشنهاد در اصل از طرف رامبد بوده است که به دستور ایشان و توسط[محمود]سجادی تسلیم گردید و طرفداران رامبد که اکثریت اعضای حاضر را تشکیل می‏دادند به آن رأی دادند و تصویب شد.»۵۶

رامبد همچنین در نظر داشت در شرایط به وجود آده در جلسه،انتخابات هئیت رئیسه‏ شورای عالی حزب ذا نیز برگزار کند اما در اثر تلقین و تبلیغ مخالفینش،پروفسور عدل حاضر به برگزاری انتخابات هیئت رئیسه شورای عالی نشد و«نطقهای شدید سجادی و زمانی که اصول‏ آن نطقها به اطلاع و صواب دید رامبد ایراد شد به همین منظور[یعنی مخالفت عدل از برگزاری‏ انتخابات‏]بوده است.»۵۴

علی‏رغم همه کشمکشها و اختلافات درون حزبی که البته دبیر کل و برخی از اعضای‏ عالی رتبه حزب در صدد مخفی نگاهداشتن آن بودند،انتخابات انجمن شهر نیز فرصت مناسبی‏ بود تا عده‏ای از ناراضیان در حزب را به فعالیت وادارد تا شاید در یکی از این انجمنها انتخاب‏ شده حزب نیز سهمی برده باشد،اما با توجه به این فرصت،این بار اختلاف بر سر این بود که آیا اصولا باید در این انتخابات شرکت کرد یا نه؟چون سرنوشت این انتخابات نیز همانند انتخابات دوره بیست و دوم مجلس خواهد بود.اما از طرفی چاره‏ای جز شرکت برای حزب‏ نبود.رامبد در یکی از صحبتهای خود با اشاره به این مطلب می‏گوید.

راجع به انجمن شهرها من هم خیلی خوشبین نیستم مثل شما.[…]اگر بخواهیم اصلا در انتخابات انجمنهای شهر شرکت نکنیم،نمی‏شود اسم ما را حزب گذاشت‏[…]از جانب‏ دیگر دولت به آقای دبیر کل قول داده که در این کار با حزب عادلانه و منصفاه عمل کند لذا برای اینکه یک نظمی در کارمان داده باشیم در کمیته مرکزی مذاکره شد و تصمیماتی‏ برای شرکت حزب مردم در انتخابات اتخاذ گردید.۵۵

همراهی رامبد در برگزاری انتخابات انجمن شهر را باید از سر ناچاری دانست زیرا او خود بهتر می‏دانست که حزب مردم باید در اقلیت بماند و فقط نقشی رقابتی ایفا کند.او پیش‏تر هم به این موضوع اشاره کرده در یکی از صحبتهایش گفته بود که«امروز حزب مردم وضعیت‏ بی‏سابقه‏ای دارد؛هم مجاز است که فعالیت داشته باشد و هم اینکه مجاز نیست.مجاز است برای‏ اینکه بارها و به کرات شواهد مختلفی هست که شاهنشاه عالی‏قدر ما به اصول سیستم دو حزبی‏ اشاره فرمودند…ولی مجاز نیست برای اینکه دولت و مأمورین حزبی دولتی با استفاده از تمام امکانان‏ دولتی و به طرق مختلف کارشکنیها،پرونده‏سازیها و محرومیتها را برای افراد…که در حزب مردم‏ گرد آمده‏اند پیش آورده است.»۵۶

انتخابات انجمن شهر در ۴ شهریور ۱۳۴۷ آغاز شد و علی‏رغم قول و قرارهای دولت و وعده‏های دبیر کل،حزب همچون گذشته شکست خورد و در موقعیت متزلزل و شکننده‏ای‏ قرار گرفت.در این مقطع زمانی علاوه بر این مسئله،اطلاعیه«جناح پیشرو حزب مردم» موقعیت حزب را متزلزل‏تر از پیش کرده بود و دودستگی و بلکه چند دستگی و جناح‏بندیهای‏ درون حزبی را نمایان کرد.اگرچه ساواک برای پیش‏گیری از گسترش جناح‏بندیها و اختلافات‏ بیشتر تمهیداتی در حزب اندیشید و سردمداران جناح پیشرو را به واسطه پروفسور عدل‏ و کاظم جفرودی از حزب اخراج کرد،۵۷اما اطلاعیه مذکور در رکود حزب پس از انتخابات‏ انجمن شهر بسیار مؤثر می‏نمود.

در خلال برگزاری انتخابات انجمن شهر،حزب مردم در برابر محدودیتها و تضییقات حزب‏ دولتی ایران نوین از خود عکس‏العمل نشان داد و برای اینکه بتواند حداقل از دخالت کامل‏ حزب اکثریت بکاهد،دست به تشکیل ستاد انتخاباتی در سراسر کشور زد.اعضای این ستاد از جمله هلاکو رامبد از مسئولین حزب بودند که امور مربوط به انتخابات را نظارت و هدایت‏ می‏کردند.

در انتخابات مذکور که روز ۱۲/۷/۱۳۴۷ انجام گردید،روی‏هم‏رفته فعالیت حزب مردم‏ نظارت و کنترل اقدامات دستگاههای دولتی در امور انتخاباتی بود.به‏طوری‏که اکیپ شماره‏ انجمن شهر تهران اختصاص داده شده بود.صبح روز ۱۲/۷/۴۷ مأموریت خویش را آغاز و مشاهده می‏نماید که اتوبوسی حامل بیست نفر سرنشین(رفتگران و کارگران شهرداری) آرایی را که از طرف حزب ایران نوین در اختیارشان گذارده بودند به چندین حوزه اخذ رأی می‏ریزند که بنا به دستور رامبد پاسبان انتظامات در آخرین حوزه موفق می‏گردد پنج‏ نفر از سرنشینان اتوبوس مورد بحث را بازداشت و آنان را به کلانتری ۸ معرفی و رامبد شرحی مبنی بر اینکه موضوع انتخابات مطرح نبوده و آنچه مورد نظر است اجرای منویات اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریامهر می‏باشد که مأمورین از سوءاستفاده و دخالت در امر انتخابات خودداری نمایند؛تهیه و به رئیس کلانتری مذکور تسلیم‏[کرد].۵۸

با وجود ستادهای نظارت بر انتخابات-همان‏گونه که گفته شد-حزب در انتخابات شکست‏ سنگینی را متحمل شد و رکودی دوباره بر حزب حاکم گردید.ازاین‏رو مسئولین حزب از جمله‏ رامبد در سخنانی اعلام کرد که«ا از این پس در مقابل انتقادها و حملات لفظی و مبارزات‏ غیر اصولی حزب ایران سکوت می‏کنیم.»

سکوت و رکود ناشی از شکست در انتخابات که حاصل«مبارزات غیر اصولی»درون حاکمیت‏ بود و نه فقط حزب ایران نوین،سبب نشد که رقابتها و جناح‏بندیها و اختلافات در درون حزب‏ فروکش کند بلکه پس از آن نیز تشنها و کشمکشها بین دو معاون دبیر کل(رامبد و جفرودی) همچنان ادامه داشت و در مواقعی حتی به تقابل نیز منجر می‏شد و شکاف و گسست درون‏ حزب را گسترش می‏داد تا جایی که عدل برای جلوگیری از این گسست و دودستگی وظایفی‏ برای هر کدام از معاونان به تفکیک مشخص نمود.امور کمیسیونها مطالعات و بررسیهای‏ حزبی به هلاکو رامبد و سازمانهای اجرایی حزب و فعالیت تشکیلاتی و کارگری به مهندس‏ جفرودی محول شد.اما این تدبیر و تفکیک مسئولیت منجر به کاهش قدرت‏طلبی آنان نشد و اختلافات را برای بار دیگر دامن زد و ازاین‏رو ساواک پیشنهاد دخالت مستقیم در امور حزب را ارائه داد.

با در نظر گرفتن اینکه پروفسور عدل رهبر حزب مردم دارای قدرت و نفوذ کافی جهت‏ فیصله دادن به اختلافات جفرودی و رامبد نمی‏باشد،اصلح است از طرف مقامات مسئول به‏ نامبردگان تذکر لازم در امر رفع اختلاف و کنار آمدن با یکدیگر داده شود.۵۹

در میان اسناد در دسترس نتیجه‏ای برای پیشنهاد ساواک یافت نشد اما آنچه مسلم است‏ این اختلافات هیچ‏گاه از میان نرفت بلکه تا بدان‏جا دامن کشید که جفرودی و تنی چند از طرفدارانش از حزب اخراج شدند.

نکته قابل توجه در ماندگاری رامبد در جایگاه حزبی‏اش،اینکه وی-به اعتبار اسناد ساواک‏ -در سخن‏رانیهای خود،با نّطاقیها و لفّاظیها،ماهرانه هم جایگاه خود را در حزب و فراکسیون‏ پارلمانی حفظ می‏کرد و هم نقدها و مخالفتهای خو را به دولت به نحوی مطرح می‏کرد که‏ دولت و حزب اکثریت را نرنجاند.

[…]در حزب می‏گویند آن‏قدر رامبد در اجرای دستورات دولت و حزب اکثریت رندی‏ و زیرکی نشان می‏دهد که هم رقبای حزب مردم را از خود راضی می‏کند و هم بر اعضای‏ حزب منت می‏گذارد و اظهارنظر می‏کنند،نطقهایی وی چنان با صدای موزون و طنین خاص و با حرارت ایراد می‏شود که اگر آدم به عمق آنها بی‏توجه باشد خیال می‏کند که تندترین‏ اظهار و انتقادات کوبنده به عمل آمده است ولی وقتی متن همانند بیانات به دقت مطالعه شود ملاحظه خواهد شد که چنین نیست و اینها همه جملاتی پر از طنین با فریاد بوده و در اصل‏ هیچ.ولی علی‏رغم این اظهارنظرهای آقای رامبد در فن سخنوری ماهر و زیرک و زبردست‏ است.۶۰

همین رفتارهای رامبد سبب شد تا در هیئت رئیسه سوم و چهارم مجلس بیست و دوم‏ (۹/۶/۱۳۵۰-۱۵/۷/۱۳۴۸)عضویت یابد،آن هم در مجلسی که اعضای فراکسیون حزب‏ اکثریت حتی حاضر نبودند هیچ مسئولیتی را به یکی از اعضای حزب اقلیت واگذارند. عضویت رامبد در هیئت رئیسه مجلس شورای ملی در دوره بیست و سوم(۱۶/۶/۱۳۵۴- ۱۶/۶/۱۳۵۰)نیز ادامه داشت و او تا پایان در طالش همچنان می‏کوشیدند که او را با همه روابط و زد و بندهایش از نمایندگی مجلس خلع کنند و کسی دیگر را به وکالت برگزینند.۶۲غافل از اینکه رامبد با هم روابط پنهان و آشکارش برای خود جایگاه محکمی را در حکومت پهلوی رقم زده بود.

انتخابات مجلس بیست و سوم

انتخابات بیست و سومین دوره مجلس شورای ملی در ۱۸ تیر ۱۳۵۰ برگزار شد و این‏ مجلس در ۹ شهریور آن سال در حالی افتتاح گردید که هنوز بیش از سه ماه و نیم از دبیرکلی‏ دکتر علی نقی کنی بر حزب مردم نمی‏گذشت.این مجلس نیز همچون مجالس گذشته باعث‏ رونق فعالیتهای حزبی و جلسات آن بود و فراکسیونهای حزبی به تکاپو می‏افتادند چرا که‏ احزاب،مبادی ورود متقاضیان شرکت در انتخاب وکلا بود و حزب مردم نیز از این قاعده‏ مستثنا نبود و ازاین‏رو از مدتها قبل با تمهیداتی خود را آماده رقابت در انتخابات می‏کرد.اما به هر روی،حزب اقلیت در این مجلس هم در اقلیت ماند.در این دوره حزب یک بار دیگر متحمل شکست شد و از مجموع کرسیهای مجلس شورای ملی،فقط ۳۷ کرسی به حزب‏ مردم اختصاص یافت.این مهم(شکست در انتخابات)به علاوه نحوه انتصاب علی نقی کنی به‏ دبیر کلی،۶۳در کنار مجموعه عوامل دیگر درون حزب،دست به دست هم می‏داد تا چند دستگی‏ و اختلافات در حزب یک بار دیگر نیز خودنمایی کند.اگر تا قبل از دبیر کلی کنی،اختلافات‏ حزبی بین هلاکو رامبد و کاظم جفرودی تقسیم می‏شد؛اما در این دوره اختلافات چندگانه بود که باید مهم‏ترین و قوی‏ترین آنان را به«گروه فرماسونهای حزب»نسبت داد.

در حزب مردم شایع است که هلاکو رامبد،ناصر بهبودی،محمد فصائلی،فخر طباطبایی، محمد دادور،نصر الدین موسوی و مهندس عبد اللّه و الا فراماسون هستند که با یکدیگر همبستگی و همکاری خاصی در حزب دارند.این عده از سابق قدرتی در حزب داشته‏اند و حفظ کرده‏اند و اکنون سعی دارند به این قدرت بیفزایند[…]سعی گروه فراماسون بر این‏ است که به طریقی در ریاست بر این سازمانها[سازمانهای حزبی‏]نقشی داشته باشند کما اینکه بر اثر فعالیت رامبد،فعلا امور اصناف و پیشه‏وران و قسمتی از امور کارگری نظیر شرکت واحد به ناصر قلی فرهادپور محول گردیده است.ضمنا تشکیلات حزب را ناصر بهبودی که عضو گروه فراماسونهاست،اداره می‏کند[…].۶۴

سند مذکور علاوه بر این،ضمن اشاره به گروه سه نفره دیگری متشکل از ابو الحسن احتشامی، صمد نامور و منصور سراج که مستقیما با دبیر کل-علی نقی کنی-کار می‏کنند می‏نویسد:«… ظاهر قضیه این است که در حزب مردم این دو گروه در مبارزه هستند ولی در باطن سه گروه دیگر هم مبارزاتی برای رسیدن به قدرت حزبی دارند که بعضی آشکار است و بعضی علنی نیست.دسته‏ اول عبارت‏اند از آقایان مهندس جفرودی،ابراهیم مدرس و محسن موقر که موقر اخیرا با این دسته‏ همکاری می‏کند.این دسته از بدو دبیر کلی کنی کمتر در حزب دیده می‏شوند ولی در شخص‏ پروفسور عدل نفوذ فراوان دارند و سابقا امور حزب به وسیله آنها اداره می‏شد.در داخل حزب تمام‏ گروهها با این دسته مخالف هستند.دسته دوم نمایندگان سابق حزب مردم در مجلس هستند[…]و دسته سوم نیز کسانی هستند که پس از دبیر کلی کنی سعی دارند عده‏ای را متشکل کنند و قدرتهای‏ حزبی را در دست بگیرند.ریاست این گروه را محمد حسین موسوی نماینده مجلس دارد[…].»۶۵

این گروهها برای بیرون راندن هر یک از گردونه رقابتهای حزبی اتهامی به یکدیگر وارد می‏ساختند تا شاید بتوانند چهره رقیب را مخدوش کنند.

دواد مصباح اظهار داشته ابوذر،نماینده سابق مجلس شورای ملی از ایلام گفته هلاکو رامبد با دارودسته‏اش حزب مردم را متلاشی کرد تمام مدتث مشغول زدوبند است‏ و بزرگ‏ترین گروه قاچاق هروئین را به وسیله شرکت هواپیمایی آل‏ایتالیا[آلیتالیا]رهبری‏ می‏کند و مسئولین این امر هم به فکر نیستند.۶۶

اینان حتی مشکلات و شکست‏های انتخاباتی را به گروه یا شخص خاصی منصوب می‏کردند که از این جمله‏اند عده‏ای از اعضای حزب که در انتخابات بیست و سوم مجلس شورای ملی‏ برگزیده نشده‏اند.

این عده از دکتر کنی،هلاکو رامبد،فضائلی،فرهادپور،دکتر بابک و مهندس بهبودی‏ ناراحت و معتقد بودند که پروفسور عدل و مهندس جفرودی در اداره حزب تبحر بیشتری‏ داشته‏اند.۶۷

البته در این مطلب یک نکته وجود دارد و آن اینکه نام دکتر کنی در کنار نام رامبد،فضائلی، فرهادپور و…آمده است به نشانه مکاری میان این عده با دکتر کنی،در صورتی که در گزارشهای‏ متعدد از ساواک،اینان از مخالفان دبیر کل-دکتر کنی-برشمرده شده‏اند.در راستای حمایتهای‏ رامبد و دوستانش از دبیر کل،این نکته برمی‏آید که تلاش رامبد اولا برای تحت نفوذ درآوردن‏ دبیر کل است و ثانیا به گزارش اسناد،او پس از انتخابات دوره بیست و سوم نفوذ خود را تا حدودی از دست داده بود.

[…]رامبد که قبلا تصمیم داشت در این جلسه‏[۱۴/۱۰/۱۳۵۰]سمت دبیر کلی کنی را به‏ تأیید شورای عالی برساند چون محیط را مساعد ندید،فقط یکی دو نوبت به نام کنی اشاره‏ کرد و نتوانست منظور و هدف اصلی خود را کاملا اجرا نماید.ضمنا باید متذکر شد که‏ رامبد پس از انتخابات اخیر مجلس شورای ملی نفوذ معنوی خود را در بین اعضای حزب‏ از دست داده و اعضای حزب او را اغفالگر و دسیسه‏باز می‏دانند و اگر در این جلسه انتقاد می‏شد خود رامبد از آن مبرا نبود.۶۸

مخالفان رامبد حتی پارا فراتر از انتقاد گذارده او و دوستانش را«عناصر خائن به شاه و مملکت‏ و حزب مردم»قلمداد کردند که«نوکر سازمان جاسوسی فراماسون و سرسپرده نخست‏وزیر» می‏باشند.۶۹

به طور کلی از مجموعه اسناد،گزارشها و اظهارنظرها در مورد عملکرد و فعالیتهای رامبد می‏توان دریافت که هدف او رسیدن به قدرت،در بالاترین سطح حزبی بود،هرچند که چنین‏ جایگاهی شاید هیچ‏گاه از جانب حکومت پهلوی برای او فراهم نشود.اما با همه این مسائل‏ او تلاش بسیار می‏کرد.

[…]هلاکو رامبد مخفیانه با دولت و حزب ایران نوین جهت تضعیف کنی و موقعین اصلی‏ حزب مردم سازش کرده و در صدد فراهم نمودن مقدمات دبیر کلی خویش می‏باشد.۷۰

سرانجام نیز علی نقی کنی-دبیر کل-به آن مرحله از ضعف رسید که در سوم مرداد ۱۳۵۱ به علت خستگی استفعای خود را از مقام دبیر کلی به شورای عالی حزب ارائه کرد،که مورد قبول واقع شد.با قبول استعفای دکتر کنی،حزب مردم قریب به یک سال بدون دبیر کل بود و این ایام را شاید بتوان متزلزل‏ترین و ضعیف‏ترین دوران فعالیت حزب مردم دانست.در این‏ دوره تعدد و گسترش جناحها و دسته‏بندیهای حزب به حدی بود که یحیی عدل-رئیس کل‏ حزب-نمی‏توانست برای حزب دبیر کل برگزیند چرا که قدرت‏طلبان باسابقه حزب به دور خود حامیان و طرفدارانی داشتند و داعیه دبیر کلی حزب را در سر می‏پروراندند.

در حزب مردم شایعاتی در مورد دبیر کلی آقایان مهندس کاظم جفرودی،هلاکو رامبد مهدی سمیعی و دکتر محمد مؤتمنی وجود دارد۷۱

در میان این چهار نفر به نظر می‏رسید که جفرودی و رامبد شانس بیشتری برای رسیدن به‏ پست دبیر کلی داشته‏اند.و از این میان کاظم جفرودی مورد تأیید رئیس کل حزب-یحیی عدل‏ -بود.ضمن اینکه رامبد در شورای عالی حزب مخالفان بسیاری داشت.

«شجیعی و عده‏ای دیگر اظهار نموده‏اند،چنانچه در جلسه شورای عالی رامبد را به سمت معاون‏ حزب معرفی نمایند،به وی فحاشی نموده و اعلام مخالفت نمایند[…]»و در حاشیه گزارش کارشناس‏ ساواک(چهارشنبه-رئیس اداره کل ساواک)نظر می‏دهد که«امکان دارد در جلسه شورای عالی‏ مخالفتهای شدیدی نسبت به واگذاری سمت به رامبد بشود،چون اکثریت اعضای شورای عالی‏ چندان موافقتی با رامبد ندارند».۷۲و این مطلبی است که هلاکو رامبد از آن بی‏اطلاع نبود.

این مخالفتها و رقابتها آشکار در زمان حیات دفتر سیاسی حزب بود.اعضای این دفتر که‏ منصوبان رئیس کل حزب-یحیی عدل-بودند و با حضور همه جناحهای حزبی تشکیل شده‏ بود در ظاهر وظیفه مشاورت عدل را برعهده داشت و در نبود دبیر کل و سازمان جدید حزبی، کلیه تصمیمات در این دفتر اتخاذ می‏شد.۷۳

در میان اعضای این دفتر دو رقیب قدیمی(رامبد و جفرودی)نیز عضویت داشتند و ریاست‏ دفتر نیز با پروفسور عدل بود و همین امر،کار را بر رامبد سخت می‏کرد.زیرا با رابطه موجود میان‏ جفرودی و عدل،رهبری دفتر سیاسی عملا برعهده جفرودی قرار می‏گرفت و ازاین‏رو،همان‏ ابتدا جبهه مخالفی در مقابل این دفتر صف‏آرایی کرد.این جبهه مخالف همان فراکسیون حزب‏ مردم در مجلس شورای ملی به رهبری رامبد بود و جبهه‏ای مستقل و مقتدر برشمرده می‏شد و این استقلال تا بدان حد بود که شایعه جدایی فراکسیون پارلمانی حزب از دستگاه رهبری حزب‏ فراگیر شد.۷۴

هلاکو رامبد اگرچه خودش از اعضای دفتر سیاسی بود اما آن را غیر قانونی و انتصابی‏ می‏دانست.او و همکارانش در فراکسیون پارلمانی حتی قبل از معرفی اعضای دفتر سیاسی، سعی در اعمال نفوذ و گرفتن امتیاز داشتند تا از ورود عده‏ای در درون این دفتر جلوگیری‏ کنند.

فراکسیون پارلمانی حزب مردم در ساعت ۸ صبح مورخه ۲۱/۵/۵۱،در دفتر هلاکو رامبد لیدر فراکسیون،واقع در شرکت آلیتالیا شرکت جلسه داده،نتیجه مذاکرات این بود که برخلاف وعده‏ای که پروفسور عدل داده بود که هیچ‏گونه تغییرات و انتصابات در حزب‏ بدون مشورت فراکسیون پارلمانی و کمیته مرکزی انجام نخواهد شد،در روزنامه آیندگان‏ اسامی اعضای دفتر سیاسی حزب منتشر شده و این کار بدون مشورت و اطلاع قبلی انجام گرفته و اشخاصی هم که به عضویت دفتر سیاسی منصوب شده‏اند اصولا اشخاص‏ خوش‏نامی نیستند و این رویه موجب این خواهد شد که ما تکلیف خودمان را روشن‏ کنیم زیرام اگر بنابراین است اشخاص انتصابی باشند دیگر احتیاجی به تشکیل شورای عالی‏ نخواهد بود که آن را تصویب کند و اگر بنا نیست انتخابی باشند بایستی با نمایندگان مجلس‏ مشورتی انجام می‏شد تا خود نمایندگان از بین خودشان نفراتی را انتخاب و به پروفسور عدل معرفی می‏کردند.ملکشاه ظفر گفت اگر آقایان جفرودی،دکتر مدرسی و مروتی‏ اشخاص صالحی بودند کمافی‏السابق نماینده باقی می‏ماندند،حالا این اشخاص را در دفتر سیاسی حزب مردم عضو کرده‏اند[…].پس از مذاکرات زیاد قرار شده آقای رامبد در روز جاری با پروفسور عدل ملاقات نماید و اصرار کند که اسامی منتسبین‏[منتصبین‏]اخیر حزب‏ را در جلسه امروز شورای عالی حزب اعلام ننمایند تا وقت بیشتری برای مطالعه در اطراف‏ این اشخاص باشد[…].۷۵

اما این اقدامات بی‏نتیجه مان و عدل،اعضای دفتر سیاسی را معرفی کرد.

بدین ترتیب،اختلاف و دودستگی در حزب بیشتر شد تا جایی که عدل مجبور شد جلسات‏ مشترکی برای رفع اختلافات و بهبود مواضع فراکسیون پارلمانی و دفتر سیاسی تشکیل دهد. اگرچه این جلسات در وهله اول چندان موفقیت‏آمیز نبود و فراکسیون پارلمانی حزب آن‏ چنان‏که شایع شده بود بر استقلال خود در برابر دفتر سیاسی پای می‏فشرد.اما پروفسور عدل‏ توانست طی دستوراتی به نشانه نظارت و اعمال نفوذ بر فراکسیون پارلمانی بخشی از اختلافات‏ و افتراقات را بکاهد.۷۶

اعمال نفوذهای رئیس کل حزب-یحیی عدل-به علاوه این مطلب که بالاخره رسیدن هر یک از رقبا به مقام دبیر کلی نیازمند فضای آرام در حزب است و در غیر این صورت با رکودی‏ که بر فعالیتهای شعب حزب حاکم است،حزب را به اضمحلال خواهد کشاند؛سبب شد تا مقداری از اختلافات و افتراقات پنهان شود و در ظاهر فضا تا اندکی آرامش یابد.

اما علی‏رغم تمام فراز و فرودهای حاکم در حزب که حاکی از رقابت بین جفرودی و هلاکو رامبد بر سر کسب قدرت و دبیر کلی حزب است باید گفت که تلاش رامبد در این زمان بیشتر برای جلوگیری و پیش‏گیری از دبیر کلی جفرودی بود چرا که او اگرچه خود را برای این مقام‏ محق و مدعی می‏دانست،اما در میان اعضای شورای عالی از موقعیت مناسبی برخوردادر نبود. ازاین‏رو علاوه بر اینکه تلاشی پی‏گیر در مقابله با جفرودی می‏کرد،همچنین می‏کوشید تا فردی را که موردنظر خود و هم‏فکرانش بود،دبیر کلی انتخاب کند تا از این طریق کنترل و قدرت حزب را در دست گیرد.او با این ترفند هم جفرودی را محدود می‏کرد،هم دفتر سیاسی را که با انتخاب دبیر کل جدید،که اداره حزب را برعهده می‏گرفت و دیگر نیازی به آن نبود، منحل می‏کرد و هم با نفوذ و تحت سیطره قرار دادن دبیر کل جدید می‏توانست به اهداف خود فائق آید و چنین اتفاقی بالاخره در ۶ تیر ۱۳۵۲ افتاد.در این تاریخ ناصر عامری به دبیر کلی‏ حزب مردم برگزیده شد.این اتفاق که مورد رضایت هلاکو رامبد نیز بود،در سخنانش چنین‏ بازتاب یافت که«در این مدت که حزب دبیر کل نداشت کوشش فراوان کردیم تا دبیر کل شایسته‏ای‏ برای حزب انتخاب کنیم…و اینکه مهندس ناصر عامری برای ان سمت در نظر گرفته شده از هر لحاظ مورد تأیید است.»۷۷

حمایتهای نخستین رامبد از ناصر عامری به عنوان دبیر کل حزب باعث تقویت جناح رامبد می‏شد بویژه در جریان انتخاب اعضای هیئت رئیسه شورای عالی،کمیته مرکزی و هیئت بازرسان‏ حزب هیچ سهمی برای طرفداران جناح جفرودی در نظر نگرفت و آنان از گردونه قدرت در حزب طرد شدند.اما در مقابل،رامبد و چند تن از دوستانش به عضویت شورای عالی،کمیته‏ مرکزی،و ریاست هیئت بازرسی(ناصر فرهادپور)انتخاب شدند و این مسئله جفرودی را به‏ انتقاد شدید از دبیر کل جدید و حامیانش وامی‏داشت که در نهایت،زمینه‏ساز اخراج او از حزب گردید. جفرودی به اتفاق چندنفر از همکارانش در ۲۱ شهریور ۱۳۵۲ در دادگاهی حزبی محاکمه‏ و اخراج شدند و از این پس هلاکو رامبد در نبود رقیبی جدی به نفوذ بیش از پیش در دبیر کل‏ می‏کوشید و از طرفی دبیر کل نیز که آشنا به جناحهای درون حزب بود،تلاش بسیار می‏کرد تا رامبد و جناح او را تحت سیطره حزبی دبیر کل درآورده نگذارد خواسته‏های او بر حزب تحمیل‏ شود که بالاخره تلاشهای او مؤثر واقع شد و مقداری از قدرت رامبد و جناحش کاست.

عامری در تصمیم‏گیریهای حزبی،جناح رامبد را به حساب نمی‏آورد و در پی انفعال آنها بود و از طرفی با اختیارات و مسئولیتهایی که به برخی از اعضای این جناح می‏داد سبب اختلاف‏ و شکاف در میان آن شده بود.او همچنین علاوه بر این اقدامات،تغییراتی در ساختار شورای‏ عالی ایجاد کرد و اعضای شورا را از ۱۵۰ نفر به ۳۲۰ نفر افزایش داد و این امر سبب می‏شد تا از نسبت تعداد اعضای حاضر در شورای عالی حزب که عمدتا از جناح رامبد بودند،کاسته‏ شود و در نتیجه قدرت این جناح رو به ضعف گراید.۷۸

تصمیم اخیر ناصر عامری پس از برگزاری کنگره چهارم حزب بود.کنگره چهارم در روزهای دوم تا پنجم آذر ۱۳۵۳ در تهران برگزار شد.هلاکو رامبد،رئیس چهارمین کنگره‏ حزب تلگرامی به مناسبت افتتاح کنگره برای شاه مخابره کرد و بدین ترتیب کنگره رسما آغاز به کار کرد.۷۹

پس از این کنگره،ناصر عامری-دبیر کل-که در تلاش بود تا جناح رامبد را همچون جناح‏ جفرودی طرد نماید و سعی در حذف نام آنها از میان اعضای عالی‏رتبه حزب میکرد موفقیتی‏ به دست نیاورد و رامبد و جناح طرفدارش عزم جزم کردند تا زمینه افول او را از قدرت فراهم‏ کنند.

مجموعه انتقادها و مخالفتهای پنهان و آشکار رامبد و دوستانش؛عدم حمایت نیروهای خارج‏ از حزب از عامری و حتی فعالیتهای منفی اصلاح‏طلبان حزب مردم(جناح جفرودی)-با توجه‏ به شایعه همکاری جناح مذکور با جناح رامبد و تحرکاتی که علیه فعالیتهای حزب می‏کردند۸۰ و به علاوه تصمیم‏گیریهای اشتباه حزبی و ناکامیهایی که عامری در فعالیتهای حزب داشت در کنار نارضایتی محمد رضا شاه از برخی سخنان ناصر عامری،سبب شد تا موقعیت برکناری ناصر عامری فراهمه شود،و سرانجام در ۷ دی ۱۳۵۳ خبر برکناری ناصر عامری در روزنامه مردم انتشار یافت.۸۱

برکناری ناصر عامری از دبیر کلی حزب یک بار دیگر در میان مدعیان قدرت جنب و جوشی‏ ایجاد کرد.در این ایام دو نفر بیشتر از دیگر مدعیان در تلاش بودند؛هلاکو رامبد رهبر فراکسیون‏ پارلمانی حزب و محمد فضائلی،رئیس شورای عالی حزب در زمان دبیر کلی ناصر عامری و سرپرست موقت حزب که سرانجام به دبیر کلی برگزیده است.

در انتخاب دبیر کل جدید نیز،رامبد همان نقشی را برگزید که در برگزیدن ناصر عامری ایفا کرد.او در انتخاب عامری از آنجا که موقعیت را برای خود محال و منتفی می‏دید،دست به‏ حمایت از دبیر کل زد و در سخنانش انتخاب او را نتیجه کوششهای خود و جناحش بیان کرد؛در مورد انتخاب محمد فضائلی نیز او این رویه را در پیش داشت.

رامبد بهتر می‏دانست که انتخاب دبیر کل طی فرایندی انجام می‏شود که در خارج از حزب‏ صورت می‏پذیرد و این همان مطلبی است که فضائلی نیز در مذاکره‏ای خصوصی بیان کرده بود که«از طرف مقامات مؤثر مملکتی با وی مذاکری به عمل آمده که نتیجتا قبول نموده،دبیر کلی‏ حزب مردم را برعهده بگیرد.»۸۲و به این ترتیب محمد فضائلی در جلسه ۲۱ دی ۱۳۵۳ به دبیر کلی‏ حزب مردم انتخاب شد.قبل از اعلام نتیجه جلسه که پس از سخنان فضائلی بود،هلاکو رامبد به نمایندگی از اعضای فراکسیون پارلمانی حزب در مجلسین شورای ملی و سنا به سخن‏رانی‏ پرداخت.

[…]در بین کلیه اعضای فراکسیونهای پارلمانی حزب در مجلسین درباره شخصی که‏ باید به سمت دبیر کل جدید انتخاب شود اتفاق‏نظر کامل وجود دارد…به بنده مأموریت داده‏ شده است تا براساس مذاکراتی که دوستان نماینده در مجلسین با هم مسلکان شهرستانی خود که عضور شورای که عضو شورای عالی هستند،کرده‏اند،در حال حاضر و به جهات مختلف مردی که‏ مورد اعتماد شورای عالی حزب باشد…یعنی جناب آقای محمد فضائلی را به عنوان دبیر کل‏ جدید به اعضای محترم شورای عالی پیشنهاد نمایم.۸۳

به هر ترتیب محمد فضائلی به دبیر کلی حزب انتخاب شد اما در کمتر از دو ماه،حزب‏ مردم در حزب تازه تأسیس«رستاخیز ملت ایران»ادغام شد و در ۱۱ اسفند ۱۳۵۳ عملا عمر این حزب اقلیت دولتی به پایان رسید و شعب آن به شعبه‏هایی از حزب تازه تأسیس بدل شد و فعالان حزبی،چه در مجلسین و چه غیر آن،یک‏باره مشی سیاسی خود را تغیر دادند.آنان‏ هر یک به نحو خود به ثناگوی از شاه و تدابیر او پرداخته حزب رستاخیز ملت ایران را تنها راه‏ نجات جامعه ایرانی دانستند که از جمله اینان هلاکو رامبد بود.

هلاکو رامبد ضمن خوش‏وقتی از پایان یافتن اختلافات حزبی در عرصه سیاسی- اجتماعی کشور به دنبال تأسیس حزب رستاخیز،این رخداد را آغاز تحولی شگرف در جامعه ایرانی تعبیر نمود و آن را گامی سترگ در راستای توسعه تمدن و فرهنگ بشری‏ دانست و ابراز شادمانی نمود که با تأسیس حزب واحد رستاخیز،دولتمردان و اندیشمندان‏ کشور دیگر نیازی به پیروی از نظامهای سیاسی شرق و غرب نخواهد داشت.۸۴

اما علی‏رغم این ستایشها و تمجیدها که به نظر نمی‏رسد اعتقاد واقعی هلاکو رامبد به این‏ گونه از تحزب آن هم از نوع رستاخیزی آن باشد،او همچون بسیاری از رجال سیاسی کشور از این اقدام ناخشنود بود و آن را در راستای فروپاشی حکومت پهلوی و نه تحکیم پایه و اساس‏ آن تحلیل می‏کرد و یک بار نیز در گفتگویی با پرویز راجی،سفیر ایران در انگلیس ناخشنودی‏ خود را از نظام تک حزبی در ایران بیان کرده بود.۸۵

به هر حال دو ماه پس از تأسیس حزب و در اولین کنگره حزبی(۱۰/۲/۱۳۵۴)هویدا- نخست‏وزیر وقت-به منظور وحد حزب و دولت به دبیر کلی منصوب شد و به پیروی از این تدبیر،دیگر فراکسیون پارلمانی اقلیت و اکثریت بی‏معنا می‏نمود و برای فعالیتهای حزبی دو جناح سازنده به رهبری هوشنگ انصاری و پیشرو به رهبری جمشید آموزگار فعال شدند.۸۶ هلاکو رامبد نیز در جناح پیشرو جای گرفت.مجلس دوره بیست و سوم نیز در ۱۶ شهریور ۱۳۵۴ به کار خود پایان داد.

مجلس بیست و چهارم

مجلس بیست و چهارم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۴ افتتاح شد.در این زمان که نخست‏وزیری و دبیر کلی حزب رستاخیز به نشانه وحدت حزب و دولت در امیر عباس هویدا جمع بود،هلاکو رامبد نیز در این دوره از مجلس کمیسیون تحقیق را برعهده گرفت که اکثر اعضای آن‏ را کارشناسان حقوقی تشکیل می‏دادند.وی از آنجا که در مجلس با جناح پیشرو و به رهبری‏ جمشید آموزگار فعالیت می‏کرد،حمایتهای آشکاری از او می‏نمود.رامبد حتی یک بار در انتقادی‏ که پیرامون آموزگار و سمت دبیر کلی جدیدش به امیر عباس هویدا-نخست‏وزیری وقت کرد بود،وی را به شدت عصبانی و مستأصل نمود.

ساعت ۵۵:۹ روز سه‏شنبه ۱۸/۸/۳۵[۱۳۵۵ ش‏]آقای هویدا نخست‏وزیر به اتفاق آقای‏ جمشید آموزگار-وزیر مشاور و دبیر کل جدید حزب رستاخیز-و وزرای جدید وارد مجلس شدند.آقای هویدا ساعت ۱۰ پشت تریبون قرار گرفت و ضمن معرفی وزرای جدید راجع به ارتباط دولت،حزب و مجلس مطالبی عنوان نمود.پس از پایان سخنان وی هلاکو رامبد اجازه صحبت خواست‏[…]نامبرده سپس اضافه نموده،به طوری که آقای نخست‏وزیر در کنگره حزب در مصاحبات خود عنوان کرده بودند،که دبیر کل حزب را مردم تعیین‏ می‏کنند و کنگره هم آقای آموزگار را به دبیر کلی حزب برگزید[…]و دبیر کل حزب حق دارد یک مسئول،یک وزیر خاطی را محاکمه حزبی نماید،بنابراین لزومی نداشت که نخست‏وزیر، دبیر کل حزب را به عنوان وزیر مشاور خود که مرئوسشان می‏باشد تعیین نمایند.پس از اظهارات رامبد آقای نخست‏وزیر با حالتی عصبانی در پشت تریبون قرار گرفته ولی جواب‏ قانع کننده‏ای نداشت و بیشتر با حاشیه رفتن و تهدید،مطالبی عنوان نمود[…].۸۷

رامبد همچنین چند روز پس از اینکه جمشید آموزگار در ۱۶ مرداد ۱۳۵۶ به نخست‏وزیری‏ رسید در حمایت از برنامه‏های وی و خطاب به نمایندگان مجلس گفت:

ما در مقام نمایندگی حق نداریم همه چیز را سیاه ببینیم،بلکه وظیفه داریم که واقع‏بین باشیم‏ و برای اینکه درباره دولت هویدا قضاوت واقع بینانه و منصفانه‏ای بشود از همه مردم و طبقات‏ مختلف تقاضا دارم حساب کنند که چهارده سال قبل چه بودند و چه داشتند و امروز چه‏ هستند و چه دارند[…]۸۸

این سخنان در حالی بیان می‏شد که او سالها در مقام رهبری فراکسیون پارلمان حزب مردم‏ در مخالفت با لوایح و طرحهای دولت هویدا سخن می‏گفت.او در ادامه همان سیاستهایش‏ در اسفند ۱۳۵۵ وقتی که درباره کلیات بودجه دولت هویدا صحبت می‏کرد در انتقاد از هویدا و برنامه‏های اقتصادی او بیان داشت که«[…]آقای نخست وزیر شما که مدت دوازده سال شعار زندگی بهتر برای همه را به در و دیوار به وسیله همکارانتان آویزان کرده‏اید،برای زندگی بهتر چه‏ کرده‏اید و هر روز وعده و نوید داده‏اید.چه اقدام اساسی نموده‏اید[…].»۸۹

به طور کلی مجموعه حمایتهای رامبد از جمشید آموزگار که در مرداد ۱۳۵۶ به نخست‏وزیری رسیده بود و از طرفی دبیر کلی حزب رستاخیز را نیز برعهده داشت،سبب شد تا در ترمیم کابینه‏ در ۱۲ آذر همان سال به عنوان وزیر مشاور در امور پارلمانی به شاه معرفی شود و در کابینه‏ آموزگار با منصب وزارت از جایگاه وکالت فاصله گیرد.۹۰

به بیان غالب منابع،رویه هلاکو رامبد قبل و بعد از انتصابش در این منصب متفاوت بود.او که تا قبل از انتصابش در دولت،منتقد دولتها بود،پس از آن دیگر حقی برای همکاران سابقش‏ در انتقاد از دولت قایل نمی‏شد بلکه خود نیز با دولت هم‏گام و همراه بود عملکرد آنان را تأیید یا توجیه می‏کرد.«افسوس،آقای رامبد نشان داد که لباس وزارت در شکل مقبول آن برازنده‏ قامت او نبود و هم‏رنگ دیگر همکاران خود شده بود که در دولت آموزگار بر هر عمل خلافی صحه‏ گذاشتند.»۹۱

مصداق بارز این رفتار سیاسی او در دولت،در مواجهه با قیام ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ مردم تبریز است. به طور مشخص ماههای منتهی به ۱۳۵۶ ش برای مردم مسلمان ایران پر التهاب و سرنوشت‏ساز بود.اعتراضات مردم به حکومت و دولت پهلوی روز به روز گسترده‏تر می‏شد و آن گستردگی‏ آن‏گاه به اوج خود رسید که روزنامه اطلاعات در ۱۷ در ۱۳۵۶ مقاله‏ای توهین‏آمیز به مقام‏ رهبری نهضت درج و منتشر کرد و اعتراض توأم با خشم مردم را برانگیخت.اولین و شدیدترین‏ اعتراضات دو روز بعد از درج مقاله،در قم صورت گرفت که با حمله مأموران حکومت به خون‏ کشیده شد.چهل روز بعد،یعنی در ۲۹ بهمن،به مناسبت چهلمین روز کشتار مردم قم،شهر تبریز تظاهراتی به خود دید که تا آن سال سابقه نداشت.

مردم مجتمع در آن روز قصد ورود به مسجد میرزا یوسف را داشتند اما با درهای بسته مسجد روبه‏رو شدند.مأموران از ورود اجتماع کنندگان به داخل مسجد جلوگیری کردند و این امر سبب‏ شد تا درگیری شدیدی بین مردم و مأموران رخ دهد.این درگیری در مدت کوتاهی در شهر گسترده شد و شهر را فرا گرفت.مردم در اعتراض به برخوردهای رژیم به ساختمانهای دولتی‏ از جمله ساختمان حزب رستاخیز حمله‏ور شدند.در این روز دهها نفر کشته و زخمی شدند و عده زیادی نیز دستگیر گردیدند.

در پی این فاجعه هولناک،هلاکو رامبد-وزیر مشاور در امور پارلمانی-اتفاقات اخیر تبریز را به خارج از مرزها نسبت داد و در سخنانی در مجلس سنا در اول اسفند ۱۳۵۶ گفته بود: «مسببین این واقعه کمونیستهای شناخته شده‏ای بودند که به منظور تولید هرج‏ومرج و از بین بردن‏ مؤسسات مورد استفاده عموم دست به چپاول اموال عمومی زدند[…]این کمونیستها برای اغفال‏ طبقات خاصی اسم مارکسیست اسلامی را روی خود گذاشته‏اند و بار اول نیست که در تاکتیک‏ کمونیزم می‏بینیم،بزرگ‏ترین ضربه‏ای که برای اغفال جوامع به کار می‏برد استفاده از این چیزی است که مورد توجه ملت است.ملت ایران مسلمان است و دین رسمی ما اسلام.شخص شاهنشاه از معتقدان و علاقه‏مندان متعصب مذهب تشیع هستند و ما که مسلمانیم به خوبی می‏دانیم که کمونیزم‏ در منکر شدن وجود خدا مقر است و حضرت محمد(ص)پیامبر است از طرف خدا[…]کمونیستی‏ که خدا را قبول ندارد،چطور می‏تواند دین را قبول داشته باشد[…]دولت بر آنچه که تشخیص داده‏ بین مارکسیست و کمونیست اختلافی قایل نمی‏شود.این وظیفه دولت است که در نهایت مراقبت و کمال قدرت به وظایف قانونی خود عمل کند[…].»۹۲

این سخنان رامبد،توجیه و تأییدی بود که در مواجهه دولت با اجتماع کنندگان و اعتراض کنندگان‏ صورت گرفته بود.وی به علاوه سعی داشت با این سخنان که در مطبوعات نیز انتشار می‏یافت‏ افکار عمومی را به نفع حکومت سوق دهد،اما بی‏فایده بود.

کابینه جمشید آموزگار در ۴ شهریور ۱۳۵۷ از کار کناره گرفت و جای خود را به کابینه‏های‏ بعدی جعفر شریف امامی،غلامرضا ازهاری و در نهایت شاپور بختیار داد.هلاکو رامبد نیز در هیچ یک از کابینه‏های بعدی منصبی نیافت.

انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به پیروزی رسید و حکومت پهلوی‏ سقوط کرد.

ارتباط هلاکو رامبد با تشکیلات فراماسونری

در صفحات پیشین و در میان اسناد،اشاره به«گروه فراماسونها»شده بود که نام رامبد در رأس آنها قرار داشت.این گروه در فعالیتهای حزبی خود در پی کسب پستهای کلیدی حزب‏ بود.

تشکیلات فراماسونها در ایران که موجودیتی مستقل نیز نداشت و از طرفی بسیاری از صاحب‏منصبان،وزرا،وکلا و سرشناسان جامعه در آن عضویت داشتند و با توجه به فعالیتهای‏ مخفی و نیمه مخفی آنان،بسیار مورد توجه است.بویژه در دوره پهلوی،در یک تشکیلات‏ (لژ)فراماسونری،گاه صاحب منصبان،وکلا و وزرایی دیده می‏شوند که هیچ هم‏خوانی سیاسی‏ در آنان وجود نداشته است.برای مثال در میان اعضای لژ دانش که توسط برخی نمایندگان‏ مجلس شورای ملی و معاونین وزارت‏خانه‏ها تشکیل شده بود،نام هلاکو رامبد،رهبر فراکسیون‏ پارلمانی حزب مردم در کنار نام محسن خواجه‏نوری،رهبر فراکسیون پارلمانی حزب ایران‏ نوین به چشم می‏خورد.۹۳

در مورد آغاز و نحوه فعالیتهای هلاکو رامبد در مجامع و تشکیلات فراماسونری اطلاع‏ چندانی در دست نیست،اما اسناد بسیاری دال بر عضویت و یا حضور او در جلسات لژهای متعدد وجود دارد.در میان لژهایی که رامبد در آنها عضویت داشته یا دعوت به حضور شده، به جز لژ پهلوی-که البته آن هم با دخالت انگلیس در ۱۳۳۰ ش تأیید شد-تمامی آنها-تا قبل از تشکیل و تأسیس لژ بزرگ ایران در اسفند ۱۳۴۷-وابسته و تابع قانون اساسی گراند لژ اسکاتلند می‏باشند که از آنها به«لژهای انگلیسی فراماسونری»تعبیر شده است.۹۴

لژهای محل فعالیت و حضور رامبد(براساس تاریخ تشکیل آنها)عبارت‏اند از:

۱-«لژ پهلوی»(لژ همایون)در ۱۳۳۰ ش به توسط یک عرب به نام محمد خلیل جواهری‏ و با ادعای داشتن فرمان از امپراتوری انگلستان و نیز با اجازه محمد رضا پهلوی در تهران‏ تأسیس شد.این لژ نخستین لژ فراماسونری بود که در دوره پهلوی به فعالیت پرداخت.در سندی که به نظر می‏رسد در ۱۳۵۲ ش تنظیم شده است،نام هلاکو رامبد در میان اعضای‏ لژ پهلوی به چشم می‏خورد.به علاوه اینکه اسماعیل رائین نام او را به عنوان عضو این لژ ثبت کرده است.۹۵

۲-«لژ تهران»در اردیبهشت ۱۳۳۷ به عنوان اولین لژ فارسی زبان وابسته به گراندلژ اسکاتلند در ایران کار خود را آغاز کرد.جلسات این لژ تا پایان ۱۳۳۹ ش در محل کلیسای انجیلی‏ تهران برگزار می‏شد و پس از آن به محل انجمن رازی منتقل گردید.در گزارش جلسه‏ ۲۰/۲/۱۳۴۸ که به دعوت جمال گنجی،سناتوور و دبیر لژ تهران صورت گرفته بود،نام رامبد در میان اسامی اعضا و شرکت‏کنندگان در جلسه لژ آمده.اسماعیل رائین نیز هلاکو رامبد را به عنوان عضو لژ تهران ثبت کرده است.۹۶

۳-«لژ کورش»در آذر ۱۳۳۹ ش سومین لژ فارسی‏زبان وابسته به گراند لژ اسکاتلند بود.این‏ لژ انگلیسی را می‏توان کانون پذیرش اعضای جدید برای سایر تشکیلات فراماسونری‏ انگلیس دانست زیرا برخلاف لژ خیام،که در آن تحصیل کرده‏ها و روشنفکران عضویت‏ داشتند،در این لژ اشخاص گوناگون با افکار و عقاید و مشاغل مختلف در حرف متفاوت‏ گردهم آمده بودند.لژهایی که در تهران یا یکی از شهرهای ایران تشکیل می‏شد،ابتدا اعضای آن در لژ کورش پذیرفته،سپس به سایر لژها منتقل می‏شدند.جلسات این لژ در محل انجمن رازی تشکیل می‏گردید.در گزارشی که در خرداد ۱۳۵۰ تنظیم شده است نام‏ رامبد در کنار نامههایی چون ناصر یگانه(وزیر مشاور)،محمد علی صفاری(سناتور)،رضا جعفری(سناتور)،اسد اللّه موسوی ماکویی(نماینده مجلس شورای ملی)،سید حسن امامی‏ (امام جمعه تهران)و باقر عاملی(دبیر کل کمیته حقوق بشر)آمده،که به جلسات لژ دعوت‏ شده‏اند.۹۷

۴-«لژ خیام»سومین لژ فارسی‏زبان وابسته به گراند لژ اسکاتلند،در آبان ۱۳۴۰ در تهران تشکیل و تقدیس شد.هلاکو رامبددر ۱۳۴۴ عضو این لژ بود.۹۸

۵-«لژ ژاندارک»هشتمین لژ فارسی گراند لژ اسکاتلند در اردیبهشت ۱۳۴۵(می ۱۹۶۶)تأسیس‏ شد.اعضای آن از منتخبین لژهای تهران و کورش بودند و جلسات آن در محل انجمن‏ رازی برقرار بود.نام هلاکو رامبد در میان اعضا و شرکت‏کنندگان در جلسات لژ به ثبت‏ رسیده است و در گزارش مورخ ۶/۱۲/۱۳۴۸ نام او در کنار دیگر مدعوین برای انجام‏ مراسم ارتقای علینقی فرمانفرماییان(مدیر عامل بانک اعتبارات صنعتی)و نصیر عصار (معاون نخست‏وزیر و سرپرست سازمان اوقاف)آورده شده است.۹۹

۶-«لژ نور»نهمین لژ فارسی‏زبان تابع گراند لژ اسکاتلند در خرداد ۱۳۴۶ تأسیس شد.جلسات این‏ لژ در انجمن رازی برگزار می‏شد و از سید حسن امامی که منصب استاد اعظمی داشت،دعوت‏ شد تا ریاست اعظم آن را برعهده بگیرد.هلاکو رامبد از مؤسسین این لژ بود.او براساس‏ دعوت‏نامه جلسه عادی شماره ۶ لژ که در ۲۰ دی ۱۳۴۶ تشکیل گردیده بود منصب«سرپرست‏ ارجمند دوم»را داشت.همچنین قرار بود رامبد در جلسه‏ای که در ۲۱ آبان ۱۳۴۸ با حضور اعضای لژ نور و اعضای لژ بزرگ در میان اسناد در دسترس موجود نیست،اما آنچه مهم است اینکه‏ گردد.۱۰۱نتیجه جلسه مذکور در میان اسناد در دسترس موجود نیست،اما آنچه مهم است اینکه‏ او در دوره سوم لژ(پس از محمد علی بوذری در دوره دوم)رتبه استاد اعظمی داشته در گزارش‏ ۲ خرداد ۱۳۴۹ از او با عنوان استاد ارجمند(استاد اعظم)نامبرده شده است.

آقای کریم اهری نماینده مجلس شورای ملی در حدود ۱۲ روز پیش در لژ نور زیرنظر استاد ارجمند آقای هلاکو رامبد به عضویت فراماسونری درآمدند.ضمنا در همان روز نیز برادر آقای رامبد به عضویت فرماسونری درآمدند.

لژهای مذکور تا قبل از تشکیل لژ بزرگ ایران در ۱۰ اسفند ۱۳۴۷ وابسته به گراندلژ اسکاتلند بودند و تابع قانون اساسی آن،اما از این پس لژهایی شروع به فعالیت کردند که در ظاهر وابسته به‏ گراندلژ اسکاتلند و یا هر لژ بزرگ جهانی دیگر نبوده تابع و وابسته لژ بزرگ ایران بودند.علاوه‏ بر این لژهای تازه تأسیس،لژهای وابسته به سازمانهای فراماسونری جهانی نیز به لژ بزرگ ایران‏ پیوستند و در دفتر ثبت این لژ نام آنها،که تا آن زمان ۲۷ لژ بود،از شمارگان یک الی ۲۷ ثبت‏ و لژهای جدیدالتأسیس از شمارگان ۲۸ به بعد را به خود اختصاص داد که پایان حکومت پهلوی تعداد لژهای ثبت شده در لژ بزرگ ایران به ۴۴ می‏رسید.

لژ بزرگ ایران در شرایطی تأسیس و تشکیل شد که هنوز تب انتشار کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران تألیف اسماعیل رائین فروکش نکرده بود.انتشار کتاب مذکور که به عقیده‏ عده‏ای حاصل فعالیتهای سازمان اطلاعاتی آمریکا،سیا،برای خارج کردن رقبای انگلیسی از صحنه سیاست ایران و به عقیده‏ای دیگر،با تلاش ساواک و اطلاع محمد رضا پهلوی بود-و چه‏ بسا هر دو-سبب شد تا چهره فرماسونری و اعضای آن که اغلب سناتور،وکیل مجلس شورای‏ ملی،وزیر و معاونانشان و بسیاری از چهره‏های سرشناس بودند،به عنوان عمال و جاسوسان‏ انگلستان معرفی شوند و همین امر ممکن بود تا در ظاهر،لژ بزرگ ایران نتواند به فعالیت خود ادامه دهد که البته چنین نشد.

بنا به گزارشهای ساواک،بعد از این اشاگریها،با تشکیل لژ بزرگ،اقبال بیشتری به تشکیلات‏ فراماسونری در ایران شد.در گزارشی که چهار سال پس از تشکیل لژ بزرگ ایران تنظیم شده‏ [۲۰/۱۲/۱۳۵۱]آمده است:«[…]تشکیلات فراماسونری ایران ظرف بیش از نیم قرن فعالیت خود فقط بیست لژ فعال در سطح کشور و از عضویت حداکثر ۱۲۰۰ نفر برخوردار بودند درحالی‏که هم‏اکنون‏ تعداد لژهای ماسونی،به ۴۳ و تعداد اعضای این لژها به بیش از ۱۸۰۰ نفر رسیده است‏[…].»۱۰۳

اما در مورد نقش و فعالیت رامبد پس از تشکیل لژ بزرگ ایران به استناد کتاب اسناد فراماسونری در ایران که به بررسی فعالیت لژهای فراماسونری در دوره پهلوی دوم پرداخته است، چهار لژ وابسته به لژ بزرگ ایران وجود دارد که در میان اسناد آنها،هلاکو رامبد عضو مؤسس سه‏ لژ بوده است و در یکی از آنها،نام وی در میان اسامی دعوت شدگان به لژ می‏باشد.این‏ لژها عبارت‏اند از:

۱-«لژ میترا»به شماره ۲۸ در اسفند ۱۳۴۸ ش نخستین لژی بود که به عنوان تابع لژ بزرگ‏ ایران تشکیل شد و هلاکو رامبد در کنار ۳۲ نفر دیگر از اعضای مؤسسو آن بود.

۲-«لژ کاوه»به شماره ۲۹ در اسفند ۱۳۴۸ تأسیس شد.جلسات این لژ در محل انجمن رازی‏ برگزار می‏شد و رامبد از دوعت‏شدگان به جلسات آن بود.

۳-«لژ دانش»به شماره ۳۱ در اواخر ۱۳۴۹ از لژ بزرگ ایران فرمان تأسیس گرفت.جلسات لژ دانش در محل انجمن رازی تشکیل می‏شد و اعضای مؤسس این لژ،بعضی از نمایندگان‏ مجلس شورای ملی و معاونین وزارت‏خانه از جمله هلاکو رامبد بودند.

۴-«لژ خورشید»به شماره ۳۲ در فروردین ۱۳۵۰ تأسیس شد و وابسته به لژ بزرگ ایران بود، در جلسه‏ای که برای تأسیس و تقدیس لژ خورشید تشکیل شده بود،نام هلاکو رامبد در کنار نام صاحب‏منصبانی چون امام جمعه تهران،سناتورها،وکلا و بسیاری دیگر آمده بود.۱۰۴

همچنین هلاکو رامبد علاوه بر حضور در لژهای نامبرده به جلسات متعدد لژ بزرگ ایران‏ دعوت می‏شد.۱۰۵

رامبد در سلسله مراتب فراماسونری در آذر ۱۳۵۶ درجه پاس ماستوری(استاد اعظم پیشین)۱۰۶ را داشت و این زمان مقارن با ترمیم کابینه جمشید آموزگار بود که رامبد به عنوان وزیر مشاور در امور پارلمانی منصوب شد.۱۰۷

باشگاه رازی(انجمن رازی)

فراماسونرهای عضو لژهای انگلیسی(لژهای تابع گراند لژ اسکاتلند)برای اینکه محل تشکیل‏ لژهای خود را از نظر مردم و سازمانهای دولتی مخفی نگاه دارند،با استفاده از مقررات تأسیس‏ باشگاهها و مجامع مشابه مصوب سال ۱۳۰۴ ش هیئت دولت،تقاضای ثبت مؤسسه‏ای نمودند که‏ باشگاه رازی یکی از اینها بود.باشگاه رازی سومین محلی بود که این افراد در ۱۳۴۰ ش تقاضای‏ تشکیل و ثبت آن را از وزارت کشور،ثبت اسناد و شهربانی درخواست کردند که در نهایت در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ با تقاضای آنان موافقت شد.در اسفند ۱۳۴۳ نام باشگاه رازی بر طبق اساس‏نامه‏ ثبتی آن به«انجمن طرفداران حکیم زکریای رازی»تغییر یافت که به اختصار از آن به«انجمن‏ رازی»یاد می‏شد.۱۰۸

اکثر جلسات لژهای فراماسونری وابسته به لژهای بزرگ جهانی در ایران(اسکاتلند،فرانسه‏ و آلمان)به خصوص گراندلژ اسکاتلند و پس از آن لژهای وابسته به لژ بزرگ ایران در محل‏ آن انجمن تشکیل می‏شد.

انجمن طی مدت فعالیتهایش در ساختمانهای متعددی مستقر بود که یکی از آنها-به گزارش‏ اسناد-در«خیابان شاهرضا،خیابان انوشیروان دادگر،کوچه دست چپ،شماره ۶۶»واقع شده‏ بود.این ساختمان در اسفند ۱۳۴۳ خریداری،سپس افتتاح شد که در میان افتتاح کنندگان آن نام‏ هلاکو رامبد نیز دیده می‏شود.۱۰۹

تشکیل انجمنهایی شبیه به رازی هم‏زمان با انتشار کتاب اسماعیل رائین،صورت گرفت. «خبر رسیده حاکی است اخیرا از طرف گردانندگان تشکیلات فراماسونری اقداماتی به منظور تأسیس‏ و تشکیل انجمن طرفداران خواجه نصیر طوسی،غزالی،سنایی و ابوریحان بیرونی(که پوششی برای‏ فعالیتهای فراماسونری می‏باشد)به عمل آمده است.»۱۱۰

همچنین از دیگر انجمنهایی که در همین ایام و با توجیه«پوششی بر فعالیتهای فراماسونری» شکل گرفت می‏توان به انجمن ابن سینا و انجمن فارابی اشاره کرد که هر دو آنها به لژ بزرگ ملی فرانسه متمایل و وابسته بودند.۱۱۱

فعالیت رامبد پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سرانجام

پس از کابینه آموزگار،دولتهای مستعجل یکی در پی دیگری آمدند و رفتند تا اینکه در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ حکومت پهلوی سقوط کرد و مقارن همین ایام هلاکو رامبد از کشور گریخت.وی‏ سالها در کشورهای مختلف به فعالیت بر ضد جمهوری اسلامی پرداخت و در دو مقطع زمانی‏ با رضا پهلوی،مدعی جانشینی محمد رضا پهلوی،در راستای براندازی حکومت جمهوری‏ اسلامی ایران همکاری کرد.اول بار در ۸۳-۱۹۸۲ م در مراکش ریاست دفتر رضا پهلوی را برعهده داشت تا اینکه به خاطر اختلافاتی که با وی پدید آمد از آنجا اخراج گردید و دومین‏ مرتبه در بین سالهای ۸۸-۱۹۸۷ م مجددا رئیس دفتر رضا پهلوی در پاریس شد اما پس از چندی استعفا کرد.۱۱۲

در ایران نیز به حکم شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران در تاریخ ۲۲ و ۲۳ فرودین ۱۳۵۸ اموال منقول و غیر منقول هلاکو رامبد،همسر و دو فرزندش به نامههای مهرداد رامبد و محمود رامبد به نفع بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی مصادره گردید.۱۱۳آیت اللّه صادق خلخالی حاکم شرع‏ دادگاه انقلاب نیز در همان ایام حکم اعدام او را غیابا صادر نمود.۱۱۴

هلاکو رامبد روز یکشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۸۶ برابر با ۲۲ آوریل ۲۰۰۷ در شهر نانسی‏ فرانسه درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.۱۱۵

وی پیش از فوت ۱۷ ساعت از خاطراتش را در اختیار«تاریخ شفاهی ایران»زیرنظر حبیب لاجوردی در دانشگاه هاروارد قرار داد.این خاطرات مربوط به سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ م(۱۳۴۹-۱۳۲۹ ش)می‏باشد.همچنین وی در دسامبر ۱۹۸۳(آذر ۱۳۶۳)خاطراتی از پیشینه خانوادگی،سابقه تحصیلی و مسائل سیاسی ایران در دوره پهلوی دوم،را که خود در جریان آن قرار داشت،در اختیار«تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران»زیرنظر مهناز افخمی در آمریکا گذارد که تاکنون هیچ‏یک از این منابع در دسترس،قرار نگرفته است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت‌ها:

(۱)- نصرت اللّه خان عمید السلطنه،پسر فرج اللّه خان،پسر بالاخان طالشی گیلانی حاکم طالش و کرگانرود بود.او مردی‏ ظالم بود و به واسطه قتل و تعدیات بی‏شماری بر مردم و در پی شکایتهای زیادی که از او شده بود در ۱۳۱۶ ق او را به دم توپ بستند اما با پنج هزار تومان رشوه به محمد علی میرزا(ولیعهد)و امیر نظام گروسی(پیشکار آذربایجان) طوری به توپ بسته شد که از مرگ رهایی یافت.در اوایل مشروطیت مردم با او مخالفت کرده،توانستند او را از طالش بیرون کنند و اموالش را بین خود تقسیم کردند.او که پس از آن در تهران زندگی می‏کرد،در دوره استبداد صغیر به دستور محمد علی شاه به گیلان بازگشت و بنای کشتار مشروطه‏خواهان را گذارد و دو نفر از اعضای‏ انجمن ملی خلخال را کشت و چند نفر را زیر چوب هلاک کرد.پس از این دوره،او با کمک قزاقان روسی با مردم منطقه بسیار جنگید تا اموال و موقعیت گذشته را به دست آورد اما موفقیتی به دست نیاورد.نصرت اللّه خان‏ در ۱۳۳۲ ق در کنسولگری روس در رشت درگذشت.(علوی،رجال عصر مشروطیت،۱/۷۹؛ملک‏زاده،تاریخ‏ انقلاب مشروطیت ایران،۱/۶۰۳).

(۲)-بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونده هلاکو رامبد.

(۳)-همان.

(۴)-خاطرات صفرخان(صفر قهرمانیان)،به کوشش علی اشرف درویشیان،تهران،نشر چشمه،۱۳۷۸ ش،صص‏ ۲۶-۲۳٫

(۵)-سفری،محمد علی،قلم و سیاست،ج ۱،تهران،نامک،۱۳۷۱ ش،صص ۵۹۴-۵۹۳:«۱۰۰ مرد»،فرمان،شم ۶۲(۳۰ فروردین ۱۳۳۱)،ص ۳٫

(۶)-صولت قشقایی،محمد ناصر،سالهای بحرانی،تهران،رسا،چ سوم،۱۳۷۱ ش،صص ۲۴۰-۲۳۹

(۷)-واهمه،شمـ ۸۴(۱۶/۱۰ ۱۳۳۲)،ص ۱٫

(۸)-سفری،محمد علی،قلم و سیاست،ج ۲،تهران،نامک،۱۳۷۳ ش،صص ۱۳۲-۱۳۱٫

(۹)-پرونده هلاکو رامبد.

(۱۰)-همان.

(۱۱)-قلم و سیاست،ج ۲،ص ۲۳۹٫

(۱۲)-آوری،پیتر،تاریخ معاصر ایران،ج ۳،تهران،عطایی،۱۳۷۳ ش،ص ۶۳٫

(۱۳)-همان.

(۱۴)-نجاتی،غلامرضا،ماجرای کودتای سرلشکر قرنی،تهران،رسا،۱۳۷۳ ش،صص ۷ و ۴۳-۴۲٫

(۱۵)-پرونده هلاکو رامبد(اطلاعیه اهالی طالش،۲۶/۷/۳۹).

(۱۶)-همان.

(۱۷)-همان.

(۱۸)-نجاتی،غلامرضا،ماجرای کودتای سرلشکر قرنی،تهران،رسا،۱۳۷۳ ش،صص ۹۶-۸۸-۴۵٫

(۱۹)-پرونده هلاکو رامبد،سند به تاریخ ۷/۸/۱۳۵۲٫

(۲۰)-همان.

(۲۱)-لالوی،محمود،حزب مردم،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،تهران،۱۳۸۱ ش،ص ۲۲۵٫

(۲۲)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۲۳۳۸۴/الف ۳-۱۸/۸/۳۹٫

(۲۳)-همان(گزارش ساواک گیلان)،سند شمـ ۴۹۷۰/۹ ز-۱۲/۹/۳۹٫

(۲۴)-همان(نامه اهالی طالش به سپهبد بختیار،مورخ ۲۷/۳/۳۹).

(۲۵)-همان.

(۲۶)-همان،سند ۳۱۰۸۳/الف ۳-۱/۹/۳۹٫

(۲۷)-همان(نامه ۲۶ صفحه‏ای به ریاست ساواک).

(۲۸)-همان،سند شمـ ۹۰۴۴/۸-۵/۱۱/۱۳۳۹٫

(۲۹)-حزب مردم،ص ۱۱۳٫

(۳۰)-همان،ص ۱۲۲٫

(۳۱)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۱۶۵۵/۳۲۶-۱۵/۶/۱۳۴۳؛مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک،کتاب‏ چهارم،مجله سپید و سیاه،مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،تهران،۱۳۸۲ ش،ص ۲۷۴٫

(۳۲)-حزب مردم،صص ۱۲۴-۱۲۳٫

(۳۳)-همان،ص ۱۳۲٫

(۳۴)-همان،ص ۱۳۰٫

(۳۵)-همان،ص ۱۷۳٫

(۳۶)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۴۸۵/۳۲۲-۱۸/۳/۴۴٫

(۳۷)-همان،سند شمـ ۴۸۴/۳۲۲-۱۸/۳/۴۴٫

(۳۸)-قلم و سیاست،ج ۲،ص ۶۹۵٫

(۳۹)-همان،ج ۲،ص ۷۲۵٫

(۴۰)-همان.

(۴۱)-اسناد لانه جاسوسی آمریکا-احزاب سیاسی در ایران،بخش دوم،ج ۳،ص ۶۹٫

(۴۲)-قلم و سیاست،ج ۲،ص ۷۳۵٫

(۴۳)-همان،صص ۷۴۰-۷۳۶٫

(۴۴)-همان.

(۴۵)-حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک،ج ۲،مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،۱۳۸۱ ش، ص ۱۳۲٫

(۴۶)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۳۳۱۳/هـ-۲۳/۵/۱۳۴۶٫

(۴۷)-همان،سند شمـ ۳۰۱۸۷/۲۰ هـ ۷-۹/۱۰/۱۳۴۶٫

(۴۸)-همان.

(۴۹)-همان،سند شمـ ۳۲۱۳۶/۲۰ هـ ۷-۲۴/۱۰/۱۳۴۶٫

(۵۰)-بایگانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شمـ بازیابی ۱۵۲،ص ۱۶۹(سند ۷/۱۲/۱۳۴۶).

(۵۱)-همان،شمـ بازیابی ۱/۱۶۸،ص ۶۶(سند ۲۵/۱/۱۳۴۶).

(۵۲)-بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۷۵۳/۲۰ هـ ۷-۴/۳/۱۳۴۷٫

(۵۳)-همان،سند شمـ ۳۲۲-۳۲۶-۲۰ هـ ۴ و ۲۰ هـ ۵٫

(۵۴)-همان.

(۵۵)-حزب مردم،ص ۱۴۱٫

(۵۶)-همان،ص ۱۳۹٫

(۵۷)-همان،صص ۱۴۵-۱۴۴٫

(۵۸)-پرونده هلاکو رامبد،گزارش از ۳۲۱ مورخ ۱۸/۷/۱۳۴۷٫

(۵۹)-حزب مردم،صص ۱۴۹-۱۴۸٫

(۶۰)-بایگانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شمـ پرونده ۳۸۴۰،گزارش ساواک به اداره کل ساواک،مورخ ۵/۱۲/ ۱۳۵۱٫

(۶۱)-فهرست اسامی و مشخصات نمایندگان ۲۴ دوره مجلس شورای ملی،صص ۱۹۹-۱۹۸٫

(۶۲)-پرونده هلاکو رامبد،نامه برخی اهالی طالش به سپهبد حسین فردوست.

(۶۳)-پروفسور عدل را در این دوره با توجه به اختیاراتی که داشت در جایگاه رئیس کل حزب قرار گرفت و دکتر علی نقی‏ کنی را به دبیر کلی منصوب کرد.او همچنین دکتر کنی را به ریاست شورای عالی حزب و کمیته مرکزی که خود در آنها عضویت داشت،منصوب کرد.

(۶۴)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۴۱۵۳۰/۲۰ هـ ۲۱-۲۸/۱/۱۳۵۱٫

(۶۵)-همان.

(۶۶)-همان،سند شمـ ۹۷۵۲/۹ هـ-۲۶/۷/۱۳۵۰٫

(۶۷)-حزب مردم،ص ۱۵۷٫

(۶۸)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۲۳۶۸۸/۲۰ هـ ۲۱-۱۵/۱۰/۱۳۵۰٫

(۶۹)-زنان دربار به روایت اسناد ساواک،فرخ‏رو پارسا،مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،۱۳۸۲ ش، ص ۲۸۳٫

(۷۰)-حزب مردم،ص ۱۶۱٫

(۷۱)-بایگانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شمـ پرونده ۳۸۴۰،گزارش ساواک تهران به اداره کل ساواک،مورخ ۵/۱۲/ ۱۳۵۱٫

(۷۲)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۴۱۸۳۵/۲۰ هـ ۲۱-۱۱/۵/۱۳۵۱٫

(۷۳)-حزب مردم،ص ۱۷۰٫

(۷۴)-همان،صص ۱۶۵-۱۶۴٫

(۷۵)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۴۱۸۳۵/۲۰ هـ ۲۱-۲۱/۵/۱۳۵۱٫

(۷۶)-حزب مردم،صص ۱۶۸-۱۶۷٫

(۷۷)-همان،ص ۱۷۲٫

(۷۸)-همان،صص ۱۹۲-۱۸۱٫

(۷۹)-همان،ص ۱۸۷٫

(۸۰)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۶۲۹۵۰/۲۰ هـ ۲۱-۱/۳/۱۳۵۳٫

(۸۱)-حزب مردم،صص ۱۹۴-۱۹۲٫

(۸۲)-همان،ص ۱۹۸٫

(۸۳)-همان،ص ۱۹۹٫

(۸۴)-شاهدی،مظفر،حزب رستاخیز؛اشتباه بزرگ،ج ۲،تهران،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،۱۳۸۵ ش، صص ۲۸-۲۷٫

(۸۵)-راجی،پرویز،خدمتگذار تخت طاووس،تهران،تهران،اطلاعات،ص ۶۳٫

(۸۶)-حزب مردم،ص ۱۹۸٫

(۸۷)-پرونده هلاکو رامبد،گزارش بخش ۳۴۱،مورخ ۱۸/۸/۳۵[۱۳۵۵].

(۸۸)-همان،سند شمـ ۶۵۴۰۶/۲۰ هـ ۲۱-۳۱/۵/۳۶[۱۳۵۵ ش‏].

(۸۹)-همان،سند شمـ ۶۰۷۶۹/۲۰ هـ ۲۱-۱۴/۱۲/۳۵[۱۳۵۵ ش‏]

(۹۰)-کیهان،شمـ ۱۰۳۳۰(۱۳/۹/۱۳۵۶)،۲٫

(۹۱)-مشیر،مرتضی،گوشه‏هایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر،تهران ،گندم،۱۳۷۸ ش،ص ۱۹٫

(۹۲)-قلم و سیاست،ج ۳،ص ۶۱۴٫

(۹۳)-اسناد فراماسونری در ایران،ج ۲،تهران،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،۱۳۸۰ ش،ص ۲۴۴٫

(۹۴)-همان،ص ۱۵٫

(۹۵)-همان،صص ۳۱۹-۳۱۳؛رائین،اسماعیل،فراموشخانه و فراماسونری در ایران،ج ۳،تهران امیر کبیر،۱۳۷۵ ش، ص ۶۵۵٫

(۹۶)-اسناد فراماسونری در ایران،ج ۲،صص ۲۳-۱۵؛فرموشخانه و فراماسونری در ایران،ج ۳،ص ۶۵۵؛پرونده‏ هلاکو رامبد،گزارش جلسه ۲۰/۲/۱۳۴۸٫

(۹۷)-فراموشخانه و فراماسونری در ایران،ج ۳،صص ۲۷۳-۲۷۲؛پرونده هلاکو رامبد،گزارش ۱۹/۳/۱۳۵۰٫

(۹۸)-فراموشخانه و فراماسونری در ایران،ج ۳،صص ۲۹۸-۲۹۴٫

(۹۹)-همان،صص ۳۲۳-۳۲۲؛پرونده هلاکو رامبد،گزارش ۶/۱۲/۱۳۴۸٫

(۱۰۰)-فراموشخانه و فراماسونری در ایران،ج ۳،ص ۳۲۹؛پرونده هلاکو رامبد،گزارش جلسات ۲۳/۲/۱۳۴۸-۲۲/ ۷/۱۳۴۸-۱۵/۲/۱۳۵۰٫

(۱۰۱)-پرونده هلاکو رامبد،سند شمـ ۵۳۴۵۳/۲۰ هـ ۴-۲۱/۸/۱۳۴۸٫

(۱۰۲)-همان،سند شمـ ۷۲۹۳/۳ هـ-۲/۳/۱۳۴۹٫

(۱۰۳)-اسناد فراماسونری در ایران،ج ۱،صص ۴۵۵-۴۰۹٫

(۱۰۴)-همان،صص ۲۴۶،۲۳۱،۲۲۶٫

(۱۰۵)-پرونده هلاکو رامبد،گزارشهای جلسات ۱/۷/۱۳۵۰ و ۵/۷/۱۳۵۰٫

(۱۰۶)- past Master یا استاد اعظم پیشی کسی است که به طور طولانی در مقام استادی بوده به نحوی که این‏ خدمت طولانی سبب گردیده عضو دائم یک لژدرآید.استاد اعظم پیشین یکی از اعضای لژ بزرگ است و امتیازات فراوانی دارد.هیچ‏کس نمی‏تواند به جز او قانونی وضع کند و یا استادی را به مقامش منصوب کند.یک‏ استاد زمانی می‏تواند از منصب خود کناره‏گیری کند که جای خود را به یک استاد اعظم پیشین بدهد.

Dictionary of Freemasonery,p.610

(۱۰۷)-اسناد فراماسونری در ایران،ج ۲،ص ۴۱۹(پاورقی).

(۱۰۸)-فراموشخانه و فراماسونری در ایران،ج ۳،ص ۲۷۰-۲۵۴٫

(۱۰۹)-اسناد فراماسونری در ایران؛ج ۲،صص ۲۹۸-۲۹۰٫

(۱۱۰)-همان،ص ۲۸۹٫

(۱۱۱)-همان،صص ۳۰۴،۳۰۰،۲۹۹٫

(۱۱۲)-مسعود انصاری،احمد علی،پس از سقوط،تهران،سازمان مدارک فرهنگی انقلاب،۱۳۷۱ ش،صص ۲۹۸ و ۲۲۶؛گوشه‏هایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر،ص ۲۱٫

(۱۱۳)-پرونده هلاکو رامبد.

(۱۱۴)-خلخالی،صادق،ایام انزوا،خاطرات آیت اللّه خلخالی،ج ۲،تهران،سایه،۱۳۸۰ ش،ص ۹۲٫

(۱۱۵)- www.talesh.blogfa.com به نقل از ماهنامه طالش،شمـ ۳۰(تیر و مرداد ۱۳۸۶).

منبع: «هلاکو رامبد رهبر فراکسیون پارلمانی حزب مردم»، محمد قبادی، فصلنامه مطالعات تاریخی، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۸ص۴۵ـ۸۷٫

 

ارسال دیدگاه

enemad-logo