سلوک مردمی شهید کریمی
ابوالحسن کریمی طلبه ای مجرد، لاغر اندام و ضعیفالجثه بود و نسبت به همسالان خویش ظاهری متفاوت داشت. پیوسته پیراهن ساده و یقه گرد سفید که ویژه طلبه هاست، میپوشید. اغلب یک کُت مشکی مستعمل داشت که از آن استفاده میکرد. شخصی ساکت و محجوب بود.
یکی از مهمترین راههای ثبت زندگینامه و خاطرات، ثبت مشاهدات است، شما در زیر بخشی از سلوک مردمی شهید ابوالحسن کریمی و رفتار او در کتابفروشی الفتح لاهیجان و خصوصیات ظاهری ایشان را در مشاهدات نویسنده خواهید خواند.
رسول سعیدی زاده
شروع آشنایی اینجانب با ابوالحسن کریمی دردشتی (ت۱۳۲۷ش.)، به سال ۱۳۵۹ش. و حضور در سخنرانیهایش در مساجد رشت می رسد. با ازدواجم در اردیبهشت سال ۱۳۶۴ش. با خانمی از اهالی لاهیجان و رفتوآمد پیوسته به آن شهر، و سرانجام تردّد به حوزه علمیه مسجد جامع لاهیجان به سرپرستی آیتالله حاج شیخ قنبر مشفق شاهدهسری که از اهالی روستای شاهدهسر و پسر دایی پدر خانم و از همسایگان وی بود، بیش از پیش با او در کتاب فروشیاش به نام الفتح آشنا گردیدم. آیتالله مشفق امام جمعه سابق شهرستان لاهیجان و مدیر سابق حوزه علمیه آن شهرستان از اساتید دوره مقدمات و سطح حوزوی و دارای مکارم اخلاقی و از مرتبطین با آیتالله سیدمجتبی رودباری بود و چون از طرف آیتالله حاج شیخ زینالعابدین قربانی (ت۱۳۱۲ش.) مسئولیت داشت، همواره پیرو سیاستهای او از جمله برخورد فاصلهدار و محتاطانه با ابوالحسن کریمی بود.
ابوالحسن کریمی در خانوادهای مذهبی و معتقد به انقلاب اسلامی نشو و نما یافت. پدرش کاسب و به شغل عطاری در لاهیجان مشغول به کار بود، و به پارسایی، تقوا و نیکنامی در شهر شهرت داشت. مغازه کتابفروشی فتح ابوالحسن کریمی در مجاورت درب ورودی مدرسه علمیه مسجد جامع، اغلب کتاب های مذهبی داشت ولی به مقتضای همجواری با مدرسه کتابهای درسی مقدمات حوزه را نیز میفروخت.
مؤسسه مطبوعاتی الفتح قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در سال ۱۳۵۵ش. با تشویق و کمک شهید سیدمحمد بهشتی در جوار مسجد جامع لاهیجان تأسیس شد. کتابفروشی فتح تقریباً پاتوق بچه مذهبیهای لاهیجان و گیلان به شمار میرفت. البته یک نفر برای کریمی در این مغازه کار میکرد تا ضمن کمک به او، در ایامی که وی در مغازه حضور نداشت آنجا را دایر نگهدارد. اما از سال ۱۳۶۴ش. به علت خانهنشینی و گوشهگیری، اغلب خود کریمی در مغازه حاضر میشد.
این کتابفروشی در دوره قبل از انقلاب اسلامی به عنوان مرکز رفتوآمد نیروهای انقلابی و پخش و توزیع جزوات، اعلامیهها و نوارهای امام خمینی (ره) در منطقه عمل میکرد و به همین علت بارها مورد حملات ساواک و حتی گروهکهای مخالف در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قرار گرفت و کوشیدند تا با تخریب و شکستن شیشههای آن از فعالیتاش جلوگیری نمایند.
در سال ۱۳۵۸ش. به پیشنهاد جمعی از نیروهای انقلابی لاهیجان ابوالحسن کریمی به عنوان فرماندار لاهیجان به استانداری گیلان معرفی شد، و در اسفند ۱۳۵۸ش. با تقاضا و پیشنهاد شهید علی انصاری (۱۳۲۳- ۱۳۶۰ش.) استاندار وقت گیلان و تعدادی از مسئولین ارگانهای انقلابی، با حفظ سمت از سوی آیتالله شیخ علی قدوسی به سمت دادستان کل انقلاب استان گیلان انتخاب شد. او همچنین کاندیدای حزب جمهوری اسلامی در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی از حوزه شهرستان لاهیجان (لاهیجان، سیاهکل، آستانه اشرفیه و کیاشهر) بود.
ابوالحسن کریمی بیشتر به سخنرانی های پُرشور و انقلابی خود شناخته میشد. در مجالس سخنرانیاش در مساجد رشت مثل مسجد باقرآباد محله پُل بوسار، پیوسته انبوهی از جوانان مذهبی حضور داشتند. وی همیشه سعی در افشای عوامل نفوذی کمونیستها و سازمان مجاهدین خلق داشت و به همین خاطر خار چشم معاندین نظام و گروهکها بود. کریمی مقتدای جوانان و نوجوانان حزباللهی استان گیلان به ویژه شهر رشت در طول سال های پُر التهاب ۱۳۵۸- ۱۳۶۳ش. شمرده میشد.
مخالفان دوران ابوالحسن کریمی دو دسته بودند: گروهی مثل مارکسیست ها و سازمان مجاهدین خلق که شدیداً با او تعارض عقیدتی و فکری داشتند و دستهایی دیگر به ظاهر متشرع و موافق بودند که چشم دیدنش را نداشتند و در خفا و حتّی علنی بر علیه وی دسیسه چینی میکردند، و در نهایت همین گروه دوم باعث عزل او از منصب دادستانی کل استان گیلان و خانه نشینیاش شدند.
ابوالحسن کریمی سرانجام در غروب سیزده فروردین ۱۳۶۵ خورشیدى در سن ۳۸ سالگی با شلیک دو گلوله به گلو و صورت، روبروی مسجد حاج رضا گلشاهی معروف به تکیهبَر، در حالت سجده به دیدار معبود شتافت و پیکرش روز بعد، پس از تشییع باشکوه مؤمنین و دوستدارانش در گلزار شهدای قبرستان آقا سیدمحمد یمنی لاهیجان در کنار سایر شهدا به خاک سپرده شد.
سازمان مجاهدین خلق در فروردین همان سال مسئولیت ترور ابوالحسن کریمی را برعهده گرفت ولی تاکنون هیچ وقت ضارب او معرفی و یا شناخته نشد و با آن که لاهیجان در آن زمان شهر بسیار کوچک بود و در چهار خیابان اصلی محدود میشد و همچنین استان گیلان نیز حالت بستهبودن داشت، ضاربش دستگیر نگردید، و این جزو اسرار باقی مانده است.
به خاطر همین احتمالات ذکر شده، پس از ترور او بسیاری از مردم به ویژه جوانان مذهبی را اعتقاد بر آن بود که قاتل ابوالحسن کریمی از عوامل نفوذی و یا از نیروهای خودسر در دستگاه های نظامی بوده است، و منافقین تنها به خاطر خالی نبودن صورت مسئله و نشان دادن قدرت نظامی خویش و همچنین ایجاد ترس در میان نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی، این قتل را به گردن گرفتند. البته خدا داناتر است.
به هر حال، امروزه پس از گذشت ۳۹ سال از شهادت این سردار شهید هنوز مزارش محل توجه عموم مردم میباشد. عاشَ سعیداً و ماتَ سعیداً.
ابوالحسن کریمی طلبه ای مجرد، لاغر اندام و ضعیفالجثه بود و نسبت به همسالان خویش ظاهری متفاوت داشت. پیوسته پیراهن ساده و یقه گرد سفید که ویژه طلبه هاست، میپوشید. اغلب یک کُت مشکی مستعمل داشت که از آن استفاده میکرد. شخصی ساکت و محجوب بود. پیوسته فروتنی و افتادگی از چهره اش هویدا بود. اهل مطالعه بود و بر اساس گفته یکی از برادرانش به نام محمدجواد، قرائت قرآن کریم و نهج البلاغه و سایر کتابهای روایی شیعه جزو برنامههای روزانهاش بود.