مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳ - Thursday 28 Mar 2024
محتوا
شرح حال آیت الله العظمی سیدمرتضی مرتضوی لنگرودی

شرح حال آیت الله العظمی سیدمرتضی مرتضوی لنگرودی

غلامرضا گلی زواره
با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی، آیت الله لنگرودی ضمن موافقت با اصل قیام، موقعی که از سوی کارگزاران پهلوی لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی تنظیم گردید، از اوّلین امضا کنندگان اعلامیه ای بود که از سوی علما و مراجع در مخالفت با این لایحه صادر شده بود و این حرکت در واقع، طلیعه نهضت اسلامی به شمار می رفت.

دوشنبه 11 جولای 2016 - 11:17

غلامرضا گلی زواره

زادگاه، خاندان و دوران کودکی

لنگرود، یکی از شهرهای مذهبی استان گیلان است و آبادی قاضی محله از روستاهای شرقی لنگرود می باشد که نام قدیمی آن «رود پست» بوده و به سبب سکونت گروهی از سادات و بزرگان در آن، به قاضی محله یا قاضی کلایه معروف شده است. سادات ساکن در این ناحیه، حسینی هستند و نسب آنان از طریق امام سجادعلیه السلام به حضرت اباعبدالله علیه السلام می رسد. آنان در آغاز، ساکن تنکابن بوده و از آنجا به رود پست مهاجرت کرده اند. سادات قاضی محله از قدیم مورد تکریم و احترام اهالی این سامان بوده اند. مدفن یکی از آنان به نام سیدکریم که انسانی پارسا و وارسته بوده است، دارای قبّه و بارگاه و مورد توجه مردم و زیارتگاه اهالی است.

از رجال مشهور سادات قاضی محله، میرسعیدی لنگرودی است. نامبرده، فرزندی به نام سیدحسین داشت. این مرد زاهد و پرهیزگار در روستای فتیده در حوالی قاضی محله از طریق زراعت و دامداری امرار معاش می نمود. تا آنکه در سال ۱۳۰۶ ق. صاحب فرزندی گردید و او را «مرتضی» نامید.

دوران کودکی مرتضی در آبادی فتیده و نیز قریه قاضی محله سپری گردید. به سبب تربیت در آغوش مادری نیک نهاد و پرورش های پدری پارسا و نیز استعدادهای ذاتی خود، در همین سنین کودکی، در مدت شش ماه، تلاوت قرآن را فراگرفت و همزمان با آن در مکتب خانه های مرسوم آن زمان با مقدمات زبان و ادبیات فارسی آشنا گردید.

هنگامی که این کودک دوران طفولیت را سپری کرد و به چهاردهمین بهار زندگی پانهاد، شوق تحصیل علوم دینی او را به جانب مدرسه جامع لنگرود کشانید؛ اما برای یاری رساندن به پدرش، یک سوم سال را در امور کشاورزی به کمک وی پرداخت و در دو ثلث دیگر سال، به فراگیری دانش دینی مشغول گردید.

از برنامه های جالب آن زمان در حوزه های علمیه لنگرود، لاهیجان، آستانه اشرفیه و… این بود که به هنگام تعطیلات و در اوقات فراغت، طلبه ها از شهری به شهر دیگر می رفته و با طلاب آن دیار به بحث و مناظره علمی می پرداخته اند. سیدمرتضی که از نظر هوش و توانایی ذهنی و قوه حافظه در بین همگنان خویش بی نظیر بود، با قدرت بیان و تسلط بر مباحث مطرح شده، غالباً در این مسافرت ها و مجالست ها بر حریف خویش غالب می آمد. حتی گاهی موفقیت های علمی وی، شگفتی اساتید را برمی انگیخت و مواردی پیش می آمد که او در ضمن بحث ها بر

مدرّسین خویش پیشی می گرفت. خودش به فرزندانش گفته بود: هر کتابی را که از استاد می آموختم، بلافاصله آن را تدریس می کردم. گاهی در حالی که اواخر کتاب را فرا می گرفتم، ابتدای آن را درس می دادم.(۱)

شوق دانش اندوزی

سیدمرتضی پس از آموختن مقدمات علوم حوزوی در نزد اساتید مدرسه علمیه لنگرود، در سال ۱۳۲۳ یا ۱۳۲۲ ق. برای ادامه تحصیل به رشت رفت. در این حوزه، او محضر روحانی مبارز و مجتهد پرآوازه، آیهالله سید عبدالوهاب صالح ضیاء بری (۱۲۹۴ – ۱۳۵۷ ق.) را درک کرد و معالم را نزد او آموخت. یادآور می شود این عالم فرزانه صومعه سرا جزو جوان ترین مجتهدان گیلانی بود که در سن ۲۸ سالگی به مقام اجتهاد دست یافت. وی از شاگردان مشهور مرحوم آخوند خراسانی بود. در اجازه اجتهاد مرحوم آخوند برای وی، مطالبی آمده که برای کمتر کسی گفته شده است. چنین اجازه ای مقامات علمی و تقوای وی را مورد تأیید قرار می دهد.(۲)

سیدمرتضی در حوزه علمیه رشت، معطوّل را نزد آقا شیخ محمد صیقلانی(منسوب به آبادی صیقلان از دهستان شفت و از توابع شهرستان فومن) و آقا شیخ محمد زرگر یاد گرفت.

در همان اوان جوانی، این طلبه مشتاقِ معارفِ قرآن و عترت، به قزوین رفت و در حوزه این شهر شرح لمعه، مقداری از قوانین، الهیات و شرح تجرید را از محضر مرحوم حاج ملاعلی طارمی و شیخ یونس نامی فراگرفت و بدین گونه سطوح اولیه دروس حوزوی را تکمیل نمود و راهی تهران شد.

در آن زمان حوزه تهران، مجمع فقیهان بزرگ، حکیمان و عارفان مشهور بود. در این حوزه سیدمرتضی سطوح عالی دانش دینی را نزد حضرات آیات: آقاسید محمدرضا افجه ای، آقا شیخ محمدرضا نوری، شیخ عبدالنبی نوری و آقاسید محمد تنکابنی تکمیل کرد و در حکمت و فلسفه و معارف عرفانی محضر بزرگانی چون: حاج شیخ علی نوری، آقامیرزا هاشم اشکوری، آقا میرزا حسن کرمانشاهی و آقامیرزا محمود قمی را درک کرد.(۳) تا سال ۱۳۳۵ ق. که در تهران اقامت داشت، به گفته خودش – بیشتر ایام به آموختن فلسفه و عرفان مشغول بوده است؛ با این که به مباحث فقه واصول، گرایش بیشتری داشته است. نامبرده با کوله باری از معرفت در عرصه فقه و حکمت و عرفان، حوزه تهران را ترک نمود و برای کمک به پدرش در امر کشاورزی، به گیلان بازگشت و تا سال ۱۳۳۸ ق. در آن ناحیه ماندگار شد. البته در این مدت از درس و بحث غافل نبود و با دوست دیرینه خود آقای طلوعی اشکوری به مباحثات علمی مشغول بود و از محضر عالم جلیل القدر آقا شیخ علی اکبر فتیدهی بهره برد.(۴)

در محضر آیهالله نائینی

سیدمرتضی در سال ۱۳۳۸ ق. وطن را به قصد اقامت در عتبات عراق ترک نمود و به نجف اشرف رفت. وی برای انتخاب استاد، ابتدا در درس های علما حضور می یافت؛ تا آن که شیوه تدریس آیهالله نائینی را پسندید. او به درس این محقّق، علاقه زائدالوصفی نشان داد و به قدری تحت تأثیر اندیشه های این بزرگمرد عرصه فقاهت قرار گرفت که غالباًحاضر نبود سخن مخالف مبانی ایشان را بشنود. دلیل ترجیح این استاد بر دیگران، این بود که محقق نائینی بر آراء و اندیشه های فقهی و اصولی شیخ مرتضی انصاری احاطه کاملی داشت؛ چنان که برای فرزندش آیهالله حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی نقل کرده بود که میرزای نائینی با یکی از معاریف زمان(مرحوم حاج شیخ حسن کربلایی) تمامی کتاب های مرحوم شیخ، حتی آنچه را که آن مجتهد پرآوازه بر اوراقی کوچک یادداشت نموده بود، مباحثه می کرده اند. مرحوم لنگرودی، با فراست درمی یابد که محقق نائینی به خوبی می تواند بیانات شیخ مرتضی انصاری را تشریح و افکار و نظراتش را مستند نماید. دیگر جاذبه های درس نائینی برای وی آن بود که ایشان به صورت دسته بندی و با بیانی روان، مطالب را بیان می کرد و به دلیل برخورداری از حافظه ای قوی، تدریس او، متنوع و با حواشی بسیار همراه بود؛ به عبارت دیگر، مطالب را با شاخ و برگ، مقدمات و مؤخّرات بسیار بیان می کرد، که این ویژگی، به درس او شیرینی، تنوّع و جاذبه ای ویژه می بخشید. او با این مقام والای علمی و معنوی توانست شاگردانی آگاه به زمان و فاضل برای عالم اسلام تربیت کند.

سیدمرتضی بیش از یک دوره اصول مرحوم نائینی را به تفصیل و با نظم و ترتیب خاصی به نگارش درآورد و از بحث فقه ایشان هم مباحثی چون: قضا، معاملات، طهارت و صلاه را تقریر کرد. شایسته است نوشته های ایشان به زیور طبع آراسته شود و در دسترس مشتاقان فقه و اصول قرار گیرد؛ زیرا این نوشته ها تقریرات درس استادی است که در دانش های گوناگون، مانند: ادبیات فارسی و عربی، فلسفه، اصول، کلام و فقه تبحّر داشت؛ در فقه، یگانه عصر خود و در اصول، نوآور و مجدّد این دانش به شمار می رفت و در میان علما به کثرت تحقیق و تدقیق و ژرف اندیشی معروف بود. و به مقامی رسید که اکثر معاصران، نظریات وی را همسنگ با تفکرات آخوند خراسانی دانسته و از او پیروی کرده اند.(۵)

آیهالله سیدمرتضی مرتضوی لنگرودی همیشه از محقق نائینی به بزرگی یاد می کرد و مقام علمی او را می ستود و می گفت: خیلی به شاگردان خود توجه داشت، هر کس را به میزان توانایی علمی اش تکریم می نمود؛ حتی در جلسه درس او، عده ای از خواص ایشان جایگاه ویژه ای داشتند که افراد دیگر نمی توانستند آن را اشغال کنند. با آن که به دلایلی، وجوه کمی به دستش می رسید، همان را صرف طلاب می کرد.

آیهالله مرتضوی لنگرودی درباره چگونگی دریافت اجازه از آیهالله نائینی گفته است: وقتی خواستم به ایران برگردم، به محضر آیهالله آقاسیدجمال الدین گلپایگانی رفتم که از خواص مرحوم نائینی بود. به ایشان گفتم: به آقامیرزا بگویید، می خواهم به وطن برگردم اگر می خواهند اجازه ای مرقوم بفرمایند، لطف کنند. آیهالله نائینی به آقاسیدجمال گلپایگانی فرموده بود: «لنگرودی واسطه نمی خواهد، هر وقت خواست به ایران برود خودش بیاید». از این رو، آیهالله مرتضوی لنگرودی به محضر استادش می رود و او اجازه کم نظیری برای شاگردش مرقوم می فرماید که در اوراق ایشان موجود است.(۶)

اساتید دیگر

۱- آیهالله سیدابوالحسن اصفهانی: اگر چه آیهالله لنگرودی به مبانی فقهی و اصولی آیهالله نائینی اهمیت می داد، ذوق فقهی مرحوم آیهالله سیدابوالحسن اصفهانی هم برایش جاذبه داشت. آیهالله اصفهانی، پس از تحصیلات علوم عقلی و نقلی در اصفهان، به سال ۱۳۱۰ ق. به نجف رفت و اندوخته های خود را در فقه و اصول تکمیل نمود و در زمره اعاظم علمای اصول و فقه قرار گرفت. آن مرحوم در طی مدت ۲۷ سال که مرجع تقلید شیعیان بود، توانست با درایت و کفایت بی نظیر حوزه های نجف اشرف، کربلای معلاّ، سامرا و کاظمین را اداره کند. او تمام ساعات عمرش را صرف تدریس و تربیت شاگردان فاضل، ترویج مبانی تشیّع، مکارم اخلاق و حلّ و فصل امور شیعیان می کرد. مقام علمی او چنان بود که گفته شده است: هزار نفر که اغلب به رتبه اجتهاد رسیده بودند، در درس او حاضر می شدند. او که با ۲۸ واسطه نسبش به امام کاظم علیه السلام می رسید، بسیاری از فضایل و مکارم اخلاقی را از اجداد طاهرین خویش به ارث برده بود.(۷)

آیهالله اصفهانی به خوبی به استعداد آیهالله لنگرودی پی برده بود و به وی توجه زیادی داشت. آیهالله لنگرودی نقل کرده است که هنگام بازگشت به ایران، مرحوم آیهالله سیدابوالحسن اصفهانی فرمود: «امثال شما نباید حوزه را ترک کنند». وی می افزاید: ایشان گمان کرده بودند که مشکلات معیشتی مرا وادار به چنین تصمیمی نموده است، از این رو داستانی از زندگی خویش را برایم بیان نمود و فرمود: «روزی که وارد نجف اشرف شدم، تنها دو روپیه داشتم.آن مبلغ اندک را هم به خادم مدرسه دادم که حجره ای برایم مهیا کند؛ آهی در بساط نداشتم، توکل بر خدا کردم و مشغول تحصیل شدم. این هم وضع کنونی من است که می بینی.» منظور استادم آن بود که با وجود مشکلاتی که داری، آینده ات درخشان است. امّا من به ایشان عرض کردم که از لحاظ اقتصادی مشکلی ندارم؛ بلکه به دلیل ناسازگاری آب و هوای نجف نمی توانیم در این شهر بمانیم. آیهالله اصفهانی فرموده بود: «حال که در رفتن به ایران مصمّم هستید، سعی کنید در حوزه ای اقامت جویید که بیشتر از وجودتان استفاده شود.»(۸)

۲- آیه الله آقاضیاءالدین عراقی: وی به علم اصول طراوت بخشید و با نوآوری های دقیق خویش این دانش را بر تارک دروس حوزوی درخشان نگاه داشت.(۹) آیهالله لنگرودی به هنگام مهاجرت علمای نجف به ایران (به دلیل اعتراض آنان به تبعید آیهالله خالقی از سوی حکومت عراق)، در درس مرحوم محقق عراقی حضوری فعال داشت.

۳- آیهالله آقا شیخ جواد بلاغی: مرحوم بلاغی در حالی به پرورش پاسداران آینده دین و دانش همت گماشت و به باغبانی گل های لطیف گلستان اندیشه مبادرت نمود که هنوز گرد و غبار جهاد بر سر و رویش بود. آیهالله لنگرودی از پرتو این خورشید فقاهت نیز نور گرفت و بویژه در درس کلام و تفسیر، که رشته های تخصصی آیهالله بلاغی بودند، حاضر می شد.(۱۰) جلسات تفسیر استاد، به هنگام تعطیلی دروس حوزه تشکیل می شد. میوه پرحلاوت این درس بابرکت، تفسیر آلاءالرحمن است که تکمیل نشد و مرحوم آیهالله لنگرودی از ناتمام ماندن این تفسیر گرانسنگ ابراز تأسف می کرد. سیدمرتضی لنگرودی، درباره آیهالله بلاغی می گوید: این استادم، در دفاع از اسلام بسیار اهتمام می ورزید و با قلم قوی خود آثار ارزنده ای به یادگار نهاد. اما با این همه درخشندگی علمی، کسی در امور زندگی به وی کمک نمی کرد و کارهای شخصی منزل و خرید مایحتاج زندگی را خود انجام می داد.(۱۱)

پرتو افشانی

سابقه تدریس این مجتهد پرآوازه به دوران نوجوانی و جوانی بازمی گردد؛ زمانی که مشغول فراگیری مقدمات و مرحله نخست سطح حوزه بود. ایشان، در حوزه تهران ضمن فراگیری حکمت، فقه و اصول، در مدرسه صدر برای جمع کثیری از طلاب جوان شرح لمعه و هدایه میبدی را تدریس می کرد.(۱۲)

پس از فتح قله های فقاهت نزد دانشوران حوزه نجف و کسب توانمندی های علمی و فوق العاده، به سال ۱۳۴۲ ق. به ایران بازگشت. در این زمان، اشتهار علمی وی به مرتبه ای رسید که شرح حال نگاران او را یکی از آیات و مدرسین بزرگ در قرن اخیر معرفی کرده و در وصفش نوشته اند: او فقیهی محقّق، مجتهدی اصولی، مفسّری محدّث و مدقّق بود. در مدت اقامت در ایران، به تدریس و فیض رساندن مشغول بود؛ اما دو سال بعد، یعنی در سال ۱۳۴۴ ق. به نجف اشرف مراجعت نمود و در توقف ده ساله خود در این شهر مقدس، به تدریس علوم حوزوی و تربیت شاگردان فاضل اهتمام داشت.

یکی از تلاش های آیهالله بروجردی برای احیای حوزه علمیه قم، دعوت از علمای بلاد دیگر بود. او به کسانی که قادر بودند در حوزه قم منشأ اثر باشند، بها می داد و از این جهت از آیهالله سید مرتضی مرتضوی لنگرودی معروف به «حاجی مجتهد» دعوت کرد که به قم بیاید تا در ارتقای سطح علمی فضلای این شهر مقدس سهیم باشد. مرحوم آیهالله لنگرودی با قبول دعوت آیهالله بروجردی، به قم مهاجرت نمود؛ هر چند علمای عراق ابتدا به هجرت او رضایت نمی دادند. به هر حال، او در قم نیز به عنوان استادی برجسته، به تدریس اشتغال داشت. در این زمان حضرت آیهالله حاج علیرضا ممجّد – که از جانب همسر آیهالله لنگرودی با ایشان نسبت داشت – در مسجد عشقعلی در درس خارج فقه و اصول این استاد نامدار حضور می یافت و از آن بهره می گرفت.(۱۳) روش تدریس آیهالله لنگرودی این گونه بود که پیش از تدریس، ابتدا مطالب را به صورت مستدل و دسته بندی شده می نوشت و در واقع برای هر جلسه ای از تدریس، برنامه ریزی آموزشی حساب شده ای داشت تا با پرهیز از پراکنده گویی، مباحث اصلی را تفهیم کند.

مدت اقامت آیهالله لنگرودی در شهر مقدس قم، سیزده ماه طول کشید. او در سال ۱۳۵۵ ق. بار دیگر به نجف اشرف مشرف گردید و تا سال ۱۳۶۱ ق. در حوزه های این شهر به تدریس فقه و اصول در عالی ترین سطح(خارج) مشغول بود، اما در این سال به دلیل بیماری و نیز مشکلات خانوادگی، به ایران بازگشت و در تهران اقامت نمود.

تلاش های آموزشی، فرهنگی و تبلیغی

مدرسه و مسجد حاج ابوالفتح از آثار قدیمی تهران است که در دوران ناصرالدین شاه قاجار به سال ۱۲۹۷ ق. به همت مرحوم حاج ابوالفتح تأسیس شده و مرحوم آیهالله حاج ملاعلی کنی وقفنامه آن را نوشته است. بعدها این مسجد بر اثر بی توجهی و احداث خیابان، به صورت ویرانه ای در آمد و زیرزمین و شبستان بالای آن، غیرقابل استفاده شد. تنها، شبستان کوچکی در داخل مدرسه بود که در فصول معتدل و گرم از آن استفاده می کردند. مدرسه هم با روی کار آمدن رضاخان، همچون سایر مدارس علوم دینی دستخوش حوادث ناگوار آن زمان شد و در اثر سهل انگاری متولّی و اداره اوقاف حتی حجره های آن را صاحبان مشاغل تصاحب کردند. این وضعیت اسفبار تا بعد از شهریور ۱۳۲۰ ش. ادامه داشت، تا آن که آیهالله لنگرودی به دعوت اهالی تهران برای اقامه نماز جماعت و خدمات فرهنگی و علمی در مسجد مذکور به این شهر آمد و برای احیای مدرسه و مسجد – که در حوالی میدان قیام واقع شده است – در همان ساختمان مخروبه و مرطوب اقامه جماعت کرد. نمناکی مسجد به قدری شدید بود که ایشان دچار پادردی شدید شد لذا تا آخر عمر از این کسالت رنج می برد.

سرانجام ایشان در مراسم شکوهمند نماز عید فطر برای تجدید بنای مسجد از مردم آن نواحی دعوت به همکاری نمود. با اهتمام آن فقیه فرزانه و همیاری مردم، کار ساختن مسجد، در سال ۱۳۷۰ ق. آغاز گردید و سال بعد خاتمه یافت. برای احیای مدرسه، آیهالله لنگرودی شخصاً دست به کار شد و در نخستین مرحله با جدّیت فراوان حجره های آن را از افراد غاصب و نااهل باز پس گرفت و بعد از آماده کردن آن برای تحصیل و سکونت، در اختیار طلاب نهاد. سپس کتابخانه ای برای استفاده استادان و شاگردان بنیان نهاد و پس از تحمل رنج های فراوان این مکان مخروبه را به صورت مدرسه ای فعال در آورده و با تلاش مداوم وی، این حوزه علوم دینی رونق گرفت و شاگردان برجسته ای را تحویل جامعه داد. آیهالله لنگرودی در ابتدا شخصاً سطوح اولیه تا مکاسب و کفایه و بعدها درس خارج را در این مدرسه تدریس می نمود.(۱۴) ایشان بر وضع تحصیلی و تربیتی طلاب نظارت کامل داشت و منظور مقرّراتی را وضع کرده بود:
۱٫ طلاّب مدرسه نباید غیر از فراگیری علوم دینی، به کارهای دیگر اشتغال داشته باشند؛ زیرا جوینده معارف اسلامی باید تمام جدّ و جهدش در همین راستا باشد تا بتواند به جایی برسد. ۲٫ در هر حجره ای حداقل یک نفر باید شب خواب باشد. ۳٫ هر چند ماه یک بار آزمونی برگزار شود و طلاّب مدرسه باید در آن شرکت جویند. ۴٫ طلبه ها باید در دروس جنبی از جمله کلاس های اعتقادی، که خود ایشان در شب های پنج شنبه تدریس می کردند، حضور می یافتند تا باورها و اعتقادات خویش را تعمیق و غنا بخشند.

بر اثر این نظارت ها و دقت ها، مدرسه حاج ابوالفتح در میان مراکز علوم دینی تهران به موقعیت درخشنده ای رسید و به پرورش طلاب فاضل مباهات می نمود. گفتنی است که هم اکنون یکی از فرزندان دانشمندش این مدرسه را اداره می کند.

تا قبل از شهریور سال ۱۳۲۰ ش. نسبت به برگزاری جلسات مذهبی محدودیت ها و فشارهای زیادی صورت می گرفت و به همین دلیل، این گونه مجالس به صورت مخفی در منازل تشکیل می شد. بعد از این تاریخ، گر چه از چنین تنگناهایی کاسته شد، ولی روال گذشته همچنان ادامه یافت. در همین سال ها، مردم تهران از آیهالله لنگرودی تقاضا می کنند که در کنار تدریس و امامت جماعت و سرپرستی مدرسه حاج ابوالفتح، هیأتی را تشکیل دهند. ایشان قبول می کنند، اما شرط می کنند که مکان تشکیل آن، مسجد باشد. سرانجام هیأت مرتضویون تشکیل می شود؛ ولی پس از مدتی به عللی، این مراسم در منازل برگزار می شود و خود ایشان سخنرانی می کردند. به برکت این محفل مذهبی، هیأت جوانان مرتضویون تشکیل شد و چند ماه بعد، کودکان و نوجوانان نیز تشویق شدند و هیأت کودکان مرتضویون نیز پایه گذاری گردید.(۱۵)

آیهالله لنگرودی در سال های ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۲ ق. یعنی یازده سال، در تهران به خدمات علمی، فرهنگی و تبلیغی مشغول بود. در همین سال برای زیارت عتبات عالیات به عراق رفت و در مراجعت از این سفر معنوی در قم رحل اقامت انداخت و در حوزه علمیه قم مدت ها به تألیف و تدریس مشغول شد و تا پایان عمر، روشنی بخش محفل برخی از اهل فضل و معرفت بود.(۱۶)

تألیفات ارزنده و پژوهش های آموزنده

آیهالله سیدمرتضی مرتضوی لنگرودی به موازات تدریس و تبلیغ، از تلاش های علمی و نگارش غافل نبود. برخی از آثار ایشان، تقریر درس اساتیدش می باشد و پاره ای از آن ها مطالبی است که خود برای ارائه در جلسات آموزشی حوزه تدوین کرده بود. البته از آنجا که نامبرده مدام در حال مسافرت از ناحیه ای به ناحیه دیگر بود و نیز به دلیل برخی دشواری ها و حوادث، بخشی از جزوات این فاضل گرانقدر در هنگام نقل و انتقالات از بین رفته است. تألیفات و تقریرات ایشان به شرح ذیل می باشند:

۱٫تقریرات درس اصول فقه مرحوم محقق نائینی در یک دوره کامل (مبسوط و مفصل)؛ ۲٫ کتاب المتاجر(تقریر درس مرحوم نائینی، یک دوره کامل)؛ ۳٫ شرح مبسوطی بر بخش طهارت کتاب عروهالوثقی؛ ۴٫ رساله ای در منجّزات مریض؛ ۵٫ کتاب الصلوه(تقریر درس نائینی)؛ ۶٫ کتاب الطهاره؛ ۷٫ کتاب الخمس؛ ۸٫ رساله ای در توسعه ارض غصبیّه؛ ۹٫ رساله ای در حدوث عالم؛ ۱۰٫ رساله ای در اثبات اصول و عقاید مشتمل بر مسایلی چون: شفاعت، عدم تحریف قرآن و وجوه اعجاز این کلام الهی؛ ۱۱٫ رساله ای در قضا(ناتمام)؛ ۱۲٫ رساله ای در تفکیک بین اراده استعمالی و جدّی؛ ۱۳٫ رساله ای در مبحث آب کُر؛ ۱۴٫ رساله ای در مبحث اجتهاد؛ ۱۵٫ رساله ای در حرمان زوجه از ارث؛ ۱۶٫ رساله ای در اراده استقلالیه؛ ۱۷٫ رساله ای در مبحث اجتهاد؛ ۱۸٫ رساله ای در مبحث تقلید؛ ۱۹٫ حواشی بر مکاسب شیخ انصاری(ناتمام)؛ ۲۰٫ حاشیه بر رسائل شیخ مرتضی انصاری(ناتمام)؛ ۲۱٫ کتاب الصوم که تقریر درس یکی از استادانش می باشد (ناتمام)؛ ۲۲٫ جزواتی مشتمل بر مسایل گوناگون فقهی.(۱۷)

در میدان مبارزه با ستم

سال ۱۳۲۴ ق. آغاز زمزمه های مشروطه خواهی بود. آن زمان آیهالله لنگرودی در سنین جوانی بود، نزد آیهالله سیدعبدالوهاب صالح ضیاءبُری به فراگیری مقدمات سطح حوزه اشتغال داشت. استاد، که از تباهی های استبداد قاجار به ستوه آمده بود، در همان سال به جرگه آزادی خواهان پیوست و ریاست و رهبری انجمن ابوالفضلی را عهده دار شد. این تشکیلات برای در امان ماندن از تعرّض دستگاه طاغوت و نیز برای آنکه بتواند آزادانه به مباحث اجتماعی و سیاسی بپردازد، در قالب هیأت مذهبی فعالیت می کرد. سیدعبدالوهاب تأثیر افکار انقلابی استادش ( آخوند خراسانی) رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه عهده دار بود، شاگردان خود را برای ستیز با ستم تهییج می کرد. آیهالله لنگرودی نیز با تأثیرپذیری از استادش به مبارزان مشروطه خواه پیوست و از همان سنین جوانی ستیز با ستم را در برنامه کار خود قرار داد. آخرین حکمران گیلان که فرمانداری اش با انقلاب مشروطه مصادف شد، آقابالاخان سردار افخم بود که با مشروطه خواهان خصومت می ورزید و موفق گردید بسیاری از آزادی خواهان و روشنفکران را تبعید یا روانه زندان کند که از جمله آنان، سیدعبدالوهاب صالح، مجتهد معروف رشت بود؛(۱۸) اگرچه با وساطت عده ای سیدعبدالوهاب از تبعید رهایی یافت و با تشکیل انجمن ایالتی به رشت دعوت گردید و به اجرای وظیفه نمایندگی مشغول گشت. همچنین هنگامی که روس ها، به شمال کشور هجوم بردند، عده ای از آزادی خواهان در مقابل آنان مقاومت کردند. از این رو، آنان عده ای را دستگیر کردند و به بادکوبه فرستاده و در شهر گردانیدند که سیدعبدالوهاب نیز در میان آنان بود.(۱۹)

به هر حال، آیهالله لنگرودی نیز با شجاعت و صراحت لهجه خاص خود در صف مشروطه طلبان رشت قرار گرفت و با شور و هیجان به حمایت از انقلاب مشروطیت، مخالفت با استبداد، توزیع اعلامیه، سخنرانی و آگاهی دادن به مردم پرداخت؛ اما این وضعیت دوام نیافت و آیهالله لنگرودی با آگاه شدن از انحراف نهضت مشروطه از موازین شرعی، نادم می گردد و فعالیت های خود را متوقف می کند. البته از باب امر به معروف و نهی از منکر، در مورد خلاف های اجتماعی تذکر می داد و نفرت خویش را از عوامل تباهی و مرداب های متعفّن فساد اعلام می کرد.(۲۰)

شایان ذکر است که بزرگانی چون آیهالله نائینی نیز که از حامیان نهضت مشروطه به شمار می رفتند، با شهادت شیخ فضل الله نوری و سیدعبدالله بهبهانی و روی کار آمدن دستهای اجانب، نارضایتی خود را از این وضع اعلام می کنند و از صحنه سیاست کنار می روند، به طوری که حتی راضی نبودند از مشروطه نامی به میان آید.

اما با شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی قدس سره، آیهالله لنگرودی ضمن موافقت با اصل قیام، موقعی که از سوی کارگزاران پهلوی لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی تنظیم گردید، از اوّلین امضا کنندگان اعلامیه ای بود که از سوی علما و مراجع در مخالفت با این لایحه صادر شده بود و این حرکت در واقع، طلیعه نهضت اسلامی به شمار می رفت. با صدور این اعلامیه، که از توطئه های رژیم پهلوی علیه اسلام و علمای شیعه پرده برداشته بود، موجی از خشم و خروش سراسر کشور را فراگرفت. رژیم شاه کوشید تا افشاگری های اعلامیه مذکور را نادرست جلوه دهد و مانع خیزش عمومی مردم مسلمان شود؛ لیکن در عمل دریافت که روشنگری این اعلامیه، ژرف تر از آن است که بتوان از طریق مطبوعات و مقالات مبتذل و دروغ با آن مقابله کرد. هنوز شاه از ضربات کوبنده آن همچون مار زخم خورده به خود می پیچید و در صدد پیشگیری از تکرار این گونه افشاگری ها بود که ناگهان اعلامیه حضرت امام خمینی با عنوان تکان دهنده «روحانیت امسال عید ندارد» همانند پتکی بر سرش فرود آمد و او را سخت نگران و متزلزل نمود.(۲۱)

فرزندش آیهالله حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی در این خصوص می گوید: «پس از ارائه این طرح(طرح انجمن ایالتی و ولایتی شاه) از سوی دولت وقت، نُه نفر از علما و مراجع قم جلسه ای تشکیل دادند تا درباره اعلان مخالفت خویش با این طرح مشورت کنند. در این جلسه پس از بحث و بررسی اعلامیه ای نوشته می شود، اما چون برخی تعبیرات اعلامیه تند بود، برخی از آقایان در امضای آن ابراز تردید می کنند. در این هنگام مرحوم والد پیشقدم می شود و آن را می گیرد و امضا می کند. بقیه هم چنین می کنند. حضرت امام خمینی از این صراحت و شجاعت ایشان شادمان می گردد و او را تحسین می کند.»(۲۲)

ویژگی های اخلاقی و فضایل انسانی

آیهالله مرتضوی لنگرودی که به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام انتساب داشت با آگاهی ژرف، به اهل بیت علیهم السلام ارادت می ورزید. ایشان بخصوص در مصائب حضرت صدّیقه کبراعلیهاالسلام و نیز فرزندش حضرت امام حسین علیه السلام بسیار متأثر می گردید و از همان اوان طلبگی که در حجره مدرسه بود تا آخر عمر، سه روز اول جمادی الثانی را برای حضرت زهراعلیهاالسلام اقامه عزا و سوگ و ماتم می نمود. وی در خاطره ای گفته است: «با این که وضع مالی خوبی نداشتم، در همان حجره مدرسه بهترین منبری ها را برای ذکر مصیبت آن اسوه عالمیان دعوت می کردم.» علاوه بر این، جلسه هفتگی داشتند که در آن ذکر مصائب اهل بیت می شد. اکنون هم به یاد آن مرحوم، روزهای جمعه مجلس ذکر مصیبتی در قم برگزار می شود و نیز شب های جمعه در تهران یکی از فرزندانش چنین مجلسی را برگزار می کند. همچنین دهه آخر ماه صفر هم به یاد آن فقیه فرزانه مجلس عزاداری باشکوهی در قم و در منزل یکی از آقازادگان ایشان منعقد می گردد.

آیهالله لنگرودی، علاوه بر ائمه، برای امام زادگان صحیح النسب نیز منزلتی والا قائل بود. از این رو، یک بار در مجلسی، سخن از مقایسه مقام مرحوم میرزای قمی با حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام به میان می آید. ایشان از این وضع سخت می آشوبد و می گوید: «محقق قمی و هر عالم دیگری مقام و موقعیت خود را در قم به برکت همجواری با بارگاه این بانوی پارسا به دست آورده است.»

آن مرحوم با وجود آن که از نظر امرار معاش در مضیقه بود و خیلی ساده روزگار را می گذرانید، مدام با لباس خوب و تمیز از خانه بیرون می آمد؛ به طوری که گمان می شد که وضع داخلی منزلش نیز همین گونه است. او از این که ناگواری های خود را برای دیگران بازگوید به شدت اکراه داشت و با عزت نفس و وقار ناشی از ایمان زندگی کرد. پیمودن مراحل عبادی و اخلاقی موجب شده بود که نه از حوادث تلخ رنجیده شود و خود را ببازد و نه با رسیدن به موفقیتی، خویشتن را فراموش کند. با وجود ساده زیستی و بی آلایشی، پاکیزگی را به دقت مراعات می کرد و عقیده داشت که اهل علم نباید به گونه ای باشند که نشان دهنده فقر و ناداری آنان باشد و ترحّم مردم را برانگیزد. اگر مردم چیزی به روحانیت می دهند باید بر اساس انجام وظیفه باشد. و خود نیز عامل به تکلیف بود و اگر موردی را وظیفه تشخیص می داد، عمل می کرد و در این راه از هیچ چیزی ابا نداشت. حق را می گفت اگر چه به ضررش تمام می شد. شجاعت او در بیان عقاید و نظراتش به گونه ای بود که موجب ناراحتی عده ای می شد؛ به حدی که آن گونه که شایسته بود، ایشان را مطرح نمی کردند.

آیهالله لنگرودی به وضع معیشتی طلاب اهتمامی وافر داشت و مقید بود که سهم امام فقط برای رفع نیازهای آنان به کار برود و با وجود نیاز طلاب به سهم امام، صرف آن را در امور خیریه روا نمی دانست. وقتی ایشان در تهران اقامت داشت، گاهی برخی از متدینین که می خواستند از سهم امام برای تعمیر و یا ساختن مسجد استفاده کنند، اجازه نمی داد و می فرمود: نیاز طلاب در مقایسه با مسجد در اولویت است؛ مسجد را از پول خودتان بسازید، و چون اصرار می کردند، می گفت: من اجازه نمی دهم، بروید قم و از آیهالله بروجردی اذن بگیرید. حتی در وصیتنامه خود خطاب به فرزندانش نوشته است: «… راضی نشوید که اهل علم از سهم مبارک امام علیه السلام برای من اقامه فاتحه نمایند. اگر کسی از مال خود اقامه فاتحه نمود فبها والّا روا نباشد با احتیاج مشتغلین علوم دینیّه سهم امام صرف مجالس فاتحه گردد…».

مرحوم آیهالله لنگرودی به «فقاهت» و روش فقها اعتقادی عمیق داشت. این در حالی است که او فلسفه و حکمت را در عالی ترین سطح فرا گرفته بود و در این زمینه نظراتی در خور اعتنا داشت. تأکید می کرد که هر کس می خواهد به سراغ فلسفه برود، باید مبانی اعتقادی خود را تقویت کند؛ چرا که باید ابتدا ظرفیت لازم برای این امر فراهم شود. او بر این باور بود که آنچه مفید و کارگشاست، فقه و فقاهت است. از این روی، پسرانش را با وجود اینکه از نظر معیشتی در تنگنا بود، تشویق کرد که به سِلک روحانیت درآیند، که به لطف خداوند و بر اثر نیّت خالصانه آن بزرگوار، نه تنها فرزندانش به سِلک عالمان و مُروّجان شریعت درآمدند، بلکه نوادگان ایشان هم به این مسیر روی آوردند.

آن مجتهد وارسته علاقه ای وافر به مطالعه و تحقیق داشت و بیشتر اوقاتش صرف مطالعه می شد؛ حتی در آخرین لحظات عمرش مشغول خواندن کتاب بود و در همین حال دعوت حق را لبیک گفت و به سوی عرشیان پرواز کرد.(۲۳)

فرزندان فرزانه

حضرت آیهالله العظمی حاج سیدمرتضی لنگرودی دارای چهار فرزند پسر بود که همه آنان از مشعلداران فقه و فقاهت به شمار می روند که در ذیل اجمالی از شرح حالشان خواهد آمد:

۱- آیهالله سیدمحمدحسین مرتضوی لنگرودی. وی فرزند بزرگ آیهالله لنگرودی است که به سال ۱۳۴۵ ق. در نجف اشرف دیده به جهان گشود. نامبرده پس از سپری نمودن دوره دروس مقدماتی، سطوح معقول و منقول و تکمیل سطوح عالی معارف متداول در حوزه های علوم دینی و مقدار قابل توجهی از خارج فقه و اصول والد معظّمشان، در سال ۱۳۶۷ ق. به حوزه علمیه قم عزیمت نمود و در دروس خارج فقه و اصول اساتیدی چون: آیهالله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی شرکت کرد و پس از چندی که پدر بزرگوارشان از تهران به قم هجرت نمودند، در درس خارج فقه و اصول ایشان در مسجد عشقعلی قم حضور یافت و در تمامی دروس به حدّی جدّیت داشت که در مدتی کوتاه به مراتب عالی و رتبه اجتهاد دست یافت و از آیات عظام خصوصاً والد گرامی شان و نیز علمایی چون: آیهالله سیدمحسن حکیم، آیهالله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و آیهالله میلانی اجازات کتبی و شفاهی اجتهاد دریافت کرد.

نامبرده در سال ۱۳۸۰ ق. بنا به اصرار اهالی محترم میدان قیام تهران و تأکید بسیاری از علمای اعلام و والد مکرّمشان، به امامت و سرپرستی مسجد و مدرسه حاج ابوالفتح مشغول، و درس و بحث را عهده دار گردید و تاکنون، که متجاوز از چهل سال از این هجرت با برکت می گذرد، در امور علمی، فرهنگی، تبلیغی و اجتماعی فعالیت می کند. در حوزه تحت سرپرستی ایشان، دروس اصلی و جنبی مقدّمات و سطح تا خارجه فقه تدریس می شود و خود آیهالله سیدمحمدحسین لنگرودی دروس فقه و اصول را در سطح عالی درس می دهد، و همه ساله فضلا و علمایی متعهد را تربیت نموده و تحویل جامعه اسلامی داده است.

این فقیه فاضل از دانشمندان پرهیزکار، کوشا و جدّی محسوب می شود. بسیار فروتن است و در نهایت ساده زیستی و پرهیز از تشریفات و شئونات رسمی زندگی می کند. وی، تألیفاتی در فقه، اصول، تفسیر قرآن، فلسفه و کلام دارد و بر برخی تألیفات درسی و غیردرسی حوزه حواشی ارزنده ای نوشته است. از باقیات صالحات ایشان فرزند برومند و فاضلش جناب حجهالاسلام و المسلمین آقای حاج سیدمحمدرضا لنگرودی است که پس از طی دروس مقدماتی و سطوح عالی، از محضرت آیات عظام: سیدمحمدرضا گلپایگانی و میرزا هاشم آملی و… بهره مند شده و اکنون از فضلای حوزه علمیه قم است.(۲۴)

۲- آیهالله حاج سیدمحمدحسن لنگرودی. ایشان در ۲۳ صفر سال ۱۳۵۰ ق. در نجف اشرف به دنیا آمد و ملقّب به عبدالامیر گردید و در آن دیار مقدّس به فراگیری قرآن و خواندن و نوشتن اشتغال ورزید. در سال ۱۳۶۱ ق. همراه پدر معظّمشان رهسپار ایران گردید و در تهران اقامت گزید. نامبرده، در مدرسه حاج ابوالفتح مقدمات زبان و ادبیات عربی را آموخت و پس از آن، معالم، قوانین و شرح لمعه را نزد مدرّسان این مدرسه و نیز برخی فضلای دیگر فرا گرفت و سطوح دیگر را در تهران نزد علمای مشهور خواند و خصوصاً رسائل، مکاسب و کفایه را نزد پدر بزرگوارش و حضرات آیات: شهرستانی و جاپلقی و غیره تلمّذ نمود. شرح منظومه سبزواری را نزد حکیم الهی مرحوم میرزا مهدی الهی قمشه ای، و شرح اشارات محقق طوسی، هیأت فارسی و شرح چغمینی را نزد علامه ذوفنون مرحوم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی آموخت. تا این که در سال ۱۳۷۳ ق. پس از پایان سطوح عالیه به همراه پدر مکرّمشان به حوزه علمیه قم آمد و در درس خارج آیات عظام حضور یافت؛ از جمله در درس خارج فقه آیهالله بروجردی حاضر شد و تا آخر عمر با برکت ایشان، که هشت سال ادامه داشت، کتاب صلات، خمس، قضا و طهارت را نزد آن فقیه والامقام فرا گرفت و مباحث را تقریر نمود. همچنین در درس خارج اصول امام خمینی، تا هنگام تبعید آن روح قدسی به ترکیه، شرکت کرد و دوره اصول ایشان را به طور کامل نگاشت. نیز در درس خارج اصول پدرشان نیز شرکت می نمود. پس از ارتحال وی، مدتی در درس خارج فقه آیهالله گلپایگانی، که کتاب حج بود، حاضر می گردید. همچنین از محضر آیهالله محقق داماد استفاده کرد و مباحث ایشان را که در طهارت و صلات بود، تقریر کرده است. از محضر آیهالله حاج میرزا هاشم آملی نیز محظوظ گردید و مباحث مربوط به معاملات درس خارج این فقیه پارسا را یادداشت نمود و در این اواخر، به حوزه درس آیهالله اراکی نیز راه یافت.

هنگامی که امام خمینی به نجف اشرف تبعید شده بود، آیهالله سیدمحمدحسن لنگرودی سفری به عتبات عالیات داشت و چندی در این دیار توقف نمود. در این مدت شب ها در درس آیهالله خویی در مسجد الخضراء، حاضر می شد و روزها از درس رهبر فقید انقلاب اسلامی در مسجد شیخ استفاده می کرد. آیهالله سیدمحمدحسن لنگرودی ضمن فراگیری فقه و اصول، در درس حکمت متعالیه علامه طباطبایی، بحث ماهیت اسفار، شرکت کرد و پس از پایان کتاب اسفار ملاصدرا در درس کتاب شفاء ابوعلی سینا که به وسیله مرحوم علامه تدریس می گردید، حضور یافت. ایشان در جلسات تفسیری علامه طباطبایی نیز شرکت می کرد. علاوه بر این، در جلسات خصوصی که به صورت سیّار شب های پنج شنبه و جمعه در منازل برخی از فضلا تشکیل می شد و موضوع بحث ابتدا تمهیدالقواعد ابن ترکه و سپس معاد بحارالانوار بود و تا پایان عمر علامه طباطبایی ادامه داشت، شرکت می نمود.

آیهالله سیدمحمدحسن لنگرودی از برخی علمای بزرگوار و آیات عظام موفق به دریافت اجازه اجتهاد و روایت گردیده است که عبارتند از آیات عظام: مرحوم سیدمحسن حکیم، والد مکرّم، سیدمحمدرضا گلپایگانی، اراکی، نجفی مرعشی، علامه طباطبایی، زنجانی، خوانساری، هاشمی خویی و حاج شیخ آقابزرگ تهرانی. این مجتهد پرتلاش در تهران و قم مقدمات علوم حوزوی، سطح و دروس خارج حوزه را تدریس کرده و اکنون نیز به تدریس بحث خارج بر اساس کتاب عروهالوثقی مشغول است. ایشان حدود پنجاه جلد اثر در رشته های گوناگون تألیف نموده است که برخی از آنها عبارتند از: الدّرّالنضید(شرحی بر عروهالوثقی)، کتاب الطهاره (در ده مجلد)، کتاب الصلاه (در پنج مجلد)، جواهرالاصول (تقریر درس اصول امام خمینی)، تقریرات درس آیهالله بروجردی، حواشی بر فوائدالاصول و مکاسب شیخ انصاری، الحجهالعلیا فی ولایهالفقها، مصباح الناسکین در ادعیه و زیارات، وفیات الاعلام (شرح حال علما)، توضیح المسایل و مقالات گوناگون در مجلات و جراید.

آیهالله سیدمحمدحسن لنگرودی در نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، حضوری فعّال و مستمر داشت و به اتفاق جمعی از اساتید و فضلای حوزه علمیه قم در اعلامیه ای فاجعه اسف انگیز و کشتار بی رحمانه مردم مسلمان تبریز را به دست عمّال رژیم منحوس پهلوی محکوم نمود. همچنین در ذیل اعلامیه ای که در آن فاجعه جمعه سیاه و کشتار مردم در هفده شهریور ۱۳۵۷، محکوم شده است، امضای ایشان دیده می شود. در پایان این اعلامیه، روز ۲۴ مهرماه ۱۳۵۷، به عنوان بزرگداشت چهلمین روز قربانیان شهرستان های ایران عزای عمومی اعلام شده است. علما و اساتید حوزه علمیه قم، از جمله آیهالله لنگرودی، در زمینه تعطیل عمومی روز سه شنبه ۴ محرم ۱۳۹۹ق. (۹ آذر ۱۳۵۷) به عنوان روز همبستگی ملت شریف ایران با کارگران و کارمندان اعتصابی صنعت نفت اعلامیه ای صادر کردند و طی آن، مردم مسلمان را به پایداری و استحکام پیوندها توصیه نمودند و از آنان خواستند تا با اعتصاب کارکنان صنعت نفت همگام و همراه باشند.(۲۵)

۳- آیهالله سیدمحمدمهدی مرتضوی لنگرودی. وی در سال ۱۳۵۲ ق. در نجف اشرف چشم به جهان گشود و در دوران کودکی به همراه پدر به ایران آمد. سپس دروس جدید و مقدمات سطوح را در مدرسه حاج ابوالفتح تهران به اتمام رسانید و در معیّت پدرش به قم مهاجرت کرد و در محضر آیات عظام: بروجردی، گلپایگانی و میرزاهاشم آملی فقه و اصول را فرا گرفت و در درس معقول علامه طباطبایی شرکت کرد.

ایشان، سفرهایی به هند و پاکستان نمود و ضمن آن به فعالیت های تبلیغی و ارشادی نیز پرداخت و با برخی از رهبران فرقه های گوناگون ملاقات نمود که شرح این ماجراها را در کتاب ارمغان هند و پاک به رشته نگارش در آورده است. حاج سیدمحمدمهدی(عبدالصاحب) هم اکنون از افاضل علما و مدرسین حوزه علمیه و ائمه جماعات شهرستان قم می باشد و امام جماعت مسجد جوادالائمه بوده و به خدمات دینی، فرهنگی و آموزشی از قبیل تدریس، بحث تفسیر قرآن، تبلیغ و ترویج احکام و معارف قرآن و عترت مشغول است.

آثار ایشان عبارتند از: جزوات تقریر صلات و خمس از بحث های درس آیهالله بروجردی، جزوات تقریر بحث طهارت و حج آیهالله سیدمحمدرضا گلپایگانی، جزوات تقریر طهارت و حج برگرفته از درس آیهالله حاج میرزا هاشم آملی، قواعدالعلم(در علم صرف و نحو، منطق، معانی و بیان)، لغات الوسایل، صندوق حسنات، محشر شعرا، دو علم و یک فن (در علم روح و بدن و فن تعبیر خواب)، ارمغان رمضان، قدم هایی به آن سرا (درباره قیامت)، سلاسل مرتضوی (کشکول)، معالجات روحی (در اخلاق)، عبرتی از شناسنامه، دیوان مرتضوی(شامل ۴ بخش)، مسائل الاحکام، سؤال و جواب درباره حجاب، واعظان تکوینی، کتابی در ردّ یهود، کتابی در رّد نصارا، ارمغان هندوپاک ( گزارش سفر به هندوستان و پاکستان و شرحی از عزاداری های شیعیان این سامان)، رساله ای در حجاب اسلامی، دستورات ارزنده، صدو ده معمّای اسلامی، گفت و گوی عالم و صوفی(در انتقاد به تصوّف).(۲۶)

۴- آیهالله سیدعلی مرتضوی لنگرودی قدس سره. سیدعلی فرزند کوچک آیهالله حاج سیدمرتضی لنگرودی، در شوال سال ۱۳۵۴ ق. (۱۳۱۶ ش) در تهران متولد گردید و در مدرسه حاج ابوالفتح تحت نظارت و سرپرستی پدرش به تحصیل علوم دینی پرداخت و قسمتی از لمعه و قوانین را در مدرسه مزبور فرا گرفت. در سال ۱۳۷۳ ق. در مُلازمت پدر بزرگوارش به عتبات عالیات مشرف گردید و پس از مراجعت به علت تمایل قلبی، در قم رحل اقامت افکند و عالی ترین بخش سطح را نزد اساتید وقت به اتمام رسانید. سپس به مدت سه سال از درس خارج آیهالله بروجردی استفاده کرد و همزمان در درس پدرش نیز حضور می یافت. همچنین به مدت دوازده سال از خرمن فقاهت آیهالله گلپایگانی و آیهالله میرزا هاشم آملی خوشه چینی نمود و دروس حکمت و الهیات را در محضر علامه طباطبایی آموخت و چند گاهی از دروس امام خمینی و آیهالله محقق داماد بهره می جست. وی از برخی علما درجه اجتهاد اخذ کرد و در مدرسه ای که به نام پدرش در حوالی مسجد عشقعلی قم قرار دارد؛ به تدریس فقه و اصول اشتغال داشت و در مسجد مذکور به اقامت جماعت و تفسیر و درس اخلاق مشغول بود. تا آن که در ۱۲ جمادی الاولی ۱۴۱۶ ق. مطابق هفتم مهر ۱۳۷۴ ش. از سرای فانی به سوی سرای سرور رخت بربست و در مزار شیخان قم دفن شد.

آثار و تألیفات آن مرحوم عبارتند از: تقریرات درس خارج آیهالله بروجردی(بحث خمس، طهارت و قضا)، رساله ای در عدالت، تعلیقه ای ناتمام بر رسائل شیخ انصاری، شرحی بر مکاسب شیخ مرتضی انصاری به زبان فارسی، تاریخ را بررسی کنیم(در مبحث امامت به صورت مناظره)، تکّه های تاریخی، مجموعه ای از آثار و روایات(کشکول)، شرح فارسی بر تشریح الافلاک، ترجمه کتاب الطرائف سید بن طاووس و دیوان شعر که ابیاتی از آن آورده می شود.

دواوین عمل پر از گناه است      به میزان عمل رویم سیاه است
اگر جنّت نباشد دستگیرم      یقین در قعر دوزخ جایگاه است
ولایت پایه ایمان و دین است      یقین این گفته شرع مبین است
به نیشابور در هنگام رحلت      بیان فرمود کاین اسرار دین است
*******
زکات و روزه و حج و نمازت      تو را منجی نباشد در قیامت
اگر در تو نباشد حبّ حیدر     چنین گفته است آن برج امامت(۲۷)

 

افول کوکب فقاهت

آیهالله سیدمرتضی مرتضوی لنگرودی در روز پنج شنبه تیرماه ۱۳۴۲ ( ۱۹صفر ۱۳۸۳ ق)، چند ماه پس از حادثه خونین قیام پانزدهم خرداد(که در دوازدهم محرم همین سال صورت گرفت) ندای حق را لبیک گفت و در روز جمعه مصادف با اربعین سالار شهیدان علیه السلام – در بحبوحه مبارزات شدید مردم مسلمان ایران بر ضدّ رژیم پهلوی و نیز حکومت نظامی عمّال دولتی – با حضور عده بسیاری از علما و طلاب و مردم که برخی از دیگر شهرها آمده بودند، تشییع جنازه باشکوهی از ایشان صورت گرفت و مطابق وصیت آن مرحوم که فرموده بود: «بسیار مایلم در صورت امکان در نجف اشرف در جوار مولا امیرمؤمنان علیه السلام دفن بشوم و اگر ممکن نشد، در قم در صحن کهنه حضرت معصومه علیهاالسلام باشد.» عمل گردید و پیکر مطهر آن فقیه والامقام در یکی از حُجرات شمال شرقی صحن عتیق کریمه اهل بیت به خاک سپرده شد.(۲۸)

نصیحت به بازماندگان

آن عالم عامل در قسمتی از وصیتنامه خود، فرزندانش را چنین نصیحت کرده است: «فرزندان عزیزم! از خداوند متعال مسئلت داشته و دارم که همه شما را در سایه توجّهات بابرکت ولیّ اعظم خود، حجه بن الحسن علیه السلام از جمیع حوادث مصون و محفوظ بدارد و ایمان را در دل های شما ثابت و مستقر نماید و شما را از یاوران ولیّ عصر صاحب الامرعلیه السلام مقدر فرماید. در ترویج معالم دین و شرع انور مؤیّد باشید. همت کنید به مقام شامخ فقاهت کبرا که نیابت از امام عصر است، نایل شوید و اگر آثار موفقیت به این مرتبه عظما از تمام شما مشاهده نشد، هر یک و یا هر دو نفر از شما که در این مرتبه آثار رشد دارید، همت کنید، بذل مساعی نمایید، آن دو نفر یا آن یک نفر مراحل تحصیلی و کمالات خود را به منظور نهایی برسانید و در صورت عدم موفقیت به این منصب شریف، کسب و فلاحت را بر کارهای دیگر مقدم بدارید.»(۲۹)

این نوشتار را با شعری از سیدمرتضی ابن سیدحسین قاضی محله ای که در سوگ رحلت آیهالله مرتضوی لنگرودی سروده، به پایان می بریم:

رفت از جهان به سوی جنان مقتدای ما     بر جان ها نهاد محنت و غم از برای ما
در لاله زار ماست که باد اجل وزید     یک لاله بُرد از همه لاله های ما
بحر علوم، عنصر تقوا ز دست رفت      یعنی که مرتضی خلف مرتضای ما
در اربعین شاه شهیدان وفات کرد     قم گشت غم از فقد چنین پیشوای ما
به آرزویش جمعه رود در جوار حق      رفت عاقبت، به جمعه روان همای ما
بنمود اُفول نیّر دانش از این جهان      تاریک کرد یکسره دانش سرای ما
از گنج علم عالی قم، حوزه علوم      مفقود شد یکی گُهر پربهای ما
یک آیتی برفت زآیات کردگار     سوراخ گشت پیکر دین خدای ما
این حوزه داشت خوب صفایی ز درس او     رفت و ببُرد همره خود آن صفای ما
ما در جهالت و او کیمیای علم      یاللاسف که رفت دگر کیمیای ما
مُدام صلا کنیم به صد سوز دل تو را     ما را تو شاد کن به جواب صدای ما
گوییم هر چه پیش ثنای تو کم بود     چون کوته است بر قد وصف ثنای ما(۳۰)
   

 

 

 

———————————–

پی نوشت ها:

۱- مصاحبه با حضرت آیهالله حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۲۸ و ۲۹ . 
۲- نام ها و نامدارهای گیلان، جهانگیر سرتیپ پدر، ص ۲۹۸ و ۲۹۹؛ تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص ۲۸۳ . 
۳- زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج ۵، ص ۳۵۹ . 
۴- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۳۰ . 
۵- میرزای نائینی، ندای بیداری، نورالدین علی لو، ص ۶۶ – ۷۰؛ مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۳۴ – ۳۸ . 
۶- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۳۸ . 
۷- مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج ۷، ص ۲۵۸۶ و ۲۵۹۶؛ اعیان الشیعه، سیدمحسن امین، ج ۱، ص ۲۹۱ . 
۸- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۳۸ و ۳۹ . 
۹- شمس الفقهاء، داوود یغمی اراکی، ص ۱۱۲ . 
۱۰- علامه بلاغی، روایت رویش، علی علیزاده، ص ۴۳ . 
۱۱- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۳۷ . 
۱۲- همان، ص ۲۹ . 
۱۳- همان، ش ۸۷، ص ۲۸ و ۲۹ . 
۱۴- همان، ش ۵۵، ص ۴۰ و ۴۱ ضمناً موجب تأسف است که در کتابهایی چون تاریخ مدارس ایران، تهران در آیینه زمان و حوزه های علمیه شیعه در گستره جهان، حتی نام مدرسه حاج ابوالفتح نیامده است . 
۱۵- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۴۲ و ۴۳ . 
۱۶- گنجینه دانشمندان، محمدشریف رازی، ج ۷، ص ۳۸۰ . 
۱۷- سیمای لنگرود، ص ۱۷۰؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج ۵، ص ۳۶۰؛ مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۳۹ و ۴۰؛ از کلینی تا خمینی، ص ۴۲۶؛ گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۳۸۰ . 
۱۸- گیلان در جنبش مشروطیت، ابراهیم فخرایی، ص ۳۶، ۴۰ و ۱۳۹ . 
۱۹- نام ها و نامدارهای گیلان، ص ۲۹۹ و ۳۰۰ . 
۲۰- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۴۱؛ نگرشی کوتاه بر زندگی آیهالله سیدمحمدحسن مرتضوی، ص ۶ . 
۲۱- متن این اعلامیه که امضای آیهالله لنگرودی در ذیل آن دیده می شود، در کتاب بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، ج اول، ص ۲۹۶ – ۳۰۲ آمده است . 
۲۲- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۴۴ . 
۲۳- گنجینه دانشمندان، ج ۹، ص ۳۱۹ – ۳۲۱؛ سیمای لنگرود، ص ۱۷۲ و ۱۷۳ . 
۲۴- با استفاده از کتاب نگرشی کوتاه بر زندگی حضرت آیهالله العظمی حاج سیدمحمدحسن لنگرودی، سیدمحمدباقر بنی سعید؛ گنجینه دانشمندان، ج ۹، ص ۳۲۱ – ۳۲۳؛ مصاحبه با آیهالله سیدمحمدحسن لنگرودی، مجله حوزه، ش ۵۵؛ سیمای لنگرود، ص ۱۷۳ – ۱۷۵؛ آشنای عرشیان، از نگارنده، ص ۹۲ – ۹۴؛ نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج ۷ و ۸، ص ۸۱، ۳۸۲، ۵۰۱ و ۵۰۲ و ج ۶، ص ۵۳۲ . 
۲۵- مقدمه کتاب ارمغان هندوپاک؛ مقدمه کتاب گفت و گوی عالم و صوفی؛ گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۲۵۱ و ج ۹، ص ۳۱۴؛ سیمای لنگرود، ص ۱۷۶ – ۱۷۸ . 
۲۶- گنجینه دانشمندان، ج ۹، ص ۳۲۴؛ سیمای لنگرود، ص ۱۷۸ – ۱۸۰ . 
۲۷- گنجینه دانشمندان، ج ۹، ص ۳۲۹؛ مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۴۹؛ سیمای لنگرود، ص ۱۶۹ . 
۲۸- مجله حوزه، ش ۵۵، ص ۴۸ و ۴۹ . 
۲۹- سیمای لنگرود، ص ۱۷۱ و ۱۷۲ . 

 

 

 

منبع: ستارگان حرم، ج۱۳، گروهی از نویسندگان ماهنامه کوثر، زائر، قم، اول، ۱۳۸۲، ص۳۲-۶۱٫

ارسال دیدگاه

enemad-logo