میرزا کریم خان رشتی و پروژه کتاب سازی
میثم عبدالهی
کتاب سازی یکی از سیاست های رایج استعمار برای نفوذ در مناطق تحت سلطه خودش بوده است و در تاریخ معاصر ایران خاندان های حکومتگر از این روشها برای ایجاد و تداوم سلطه استعمار استفاده کرده اند. میرزا کریم خان رشتی راس خاندان اکبر از این روش برای بدنام کردن دشمنان شان و نیز تطهیر عملکرد خود و دوستان شان استفاده کرده است.
میثم عبدالهی
کتاب سازی یکی از سیاست های رایج استعمار برای نفوذ در مناطق تحت سلطه خودش بوده است و در تاریخ معاصر ایران خاندان های حکومتگر از این روشها برای ایجاد و تداوم سلطه استعمار استفاده کرده اند. میرزا کریم خان رشتی راس خاندان اکبر از این روش برای بدنام کردن دشمنان شان و نیز تطهیر عملکرد خود و دوستان شان استفاده کرده است. در ادامه به سه عنوان از کتابهایی که کریم رشتی آنها را برای اهداف خود سفارش داده بود، اشاره می کنیم:
تاریخچه جنگلیان
مقابله علنی میرزاکوچک جنگلی با سردارمحیی و کریم خان رشتی و جلوگیری کردن از نفوذ این خاندان به نهضت باعث شد تا کریم خان راههای دیگری را برای ضربه زدن به نهضت جنگل انتخاب کند.[۱] میرزا کریم خان رشتی تصمیم گرفت تا چهره محبوب و ملی میرزاکوچک ـ که ثمره مجاهدت صادقانه و مخلصانه در راه خدا بود ـ را خراب کند. کریم خان یکی از عواملش به نام شیخ محمدباقر شریعت گیلانی[۲] را مامور کرد تا کتابچهای به نام «تاریخچه جنگلیان» را بنویسد و در آن به تحریف وقایع جنگل بپردازد.
ابراهیم فخرایی در کتاب سردار جنگل می نویسد: «میرزا کریمخان رشتی که در واقعه مشروطیت از سر جنبانان متنفذ به شمار میرفت و ملاکین درجۀ اول گیلان مانند سردار معتمد و سپهدار و حاجی سیدرضی و جز آنها از نامبرده حساب میبردند، این بار نیز پیشقدم شد، اما چون مرد زیرک و عاقل و سیاستمدار بود، علناً وارد میدان مبارزه نگردید و به عادت همیشگی خود، دیگران را آلت فعل نموده و خود در پشتپرده استتار به انتظار مینشست. … شیخ محمدباقر شریعت گیلانی … از طرف میرزا کریم خان مامور نوشتن فحشنامه شد.»[۳]
کریم خان کتابچه «تاریخچه جنگلیان» را که حاوی دشنام به جنگل و نسبتهایی چون دزدی و غارتگری به نهضت بود را در دی ماه ۱۲۹۷ (مطابق ربیع الثانی ۱۳۳۷ق) در تهران منتشر ساخت و نویسنده جرئت نکرد که نامش را پای کتاب بنویسد.[۴]
این کتابچه با این عبارت آغاز می شود: «اگرچه قلم از ذکر تاریخ و شرارت یک مشت مردمان مجهول الهویه، شرم دارد و نمی توان مظالم اشرار جنگل و یاغی گری های آنان را شرح داد، ولی فضایح رفتار و قبایح اعمال آنها را تاریخ ضبط می نماید و … عامه ایرانیان از وضع رفتار ظالمانه و اقدامات احمقانه آنها مستحضر خواهند گردید … »[۵]
این عبارات بیانگر عمق کینه کریم خان رشتی با میرزا کوچک و نهضت جنگل است چرا که نهضت جنگل منافع ظالمانه اربابی کریم خان و سایر افراد خاندانش را که در سرتاسر گیلان پراکنده بود را تحت الشعاع قرار داده بود و جلوی ظلم آنها را گرفته بود. اما بالاتر از آن اینکه میرزا کوچک جنگلی نهضتش را بر پایه حفظ استقلال ایران و مبارزه با استعمار، بنیان نهاده بود و در گیلان با انگلیس به طور مستقیم می جنگید و در سرتاسر ایران منافع انگلیس را تهدید می کرد و از نگاه کریم خان و خاندانش که در راه بسط سلطه بریتانیا بر ملت ایران سالها تلاش کرده بودند، این، گناه کوچکی نبود.
نگاهی تازه به مشروطه در گیلان
بعد از فرار رضاشاه، شاهد فعالیت عوامل کهنه کار سرویس جاسوسی انگلیس در صحنه سیاسی و اطلاعاتی ایران هستیم ولی بازیگران اصلی این صحنه، نسلی جوان و به شدت جاهطلب بودند که عوامل کهنه کاری چون میرزا کریم خان رشتی در کنار آنها دیگر رنگ و روی پیشین را نداشت.[۶]
در همین دوره که فضای سیاسی باز شده بود، در کتابها و مجلاتی که منتشر می شد به بخشهایی از پشت پرده وقایع مشروطه خصوصا مشروطه گیلان میپرداخت و عملکرد میرزا کریم خان رشتی و برادرانش را افشا می نمود. این افشاگری ها باعث موج تنفر عموی نسبت به کریم خان رشتی و برادرانش گردید. میرزا کریم خان رشتی به فکر اعاده حیثیت از خود و برادرش سردار مُحیی ـ که دیگر زنده نبود ـ و سایر برادرانش بپردازد.
«انوشیروان نعیمی اکبر»[۷] فرزند حسن خان عمیدالسلطان وارد صحنه شد و کتابی در تطهیر چهره عمویش کریم خان، سایر عموهایش و پدرش و قهرمانسازی از آنها در فروردین ۱۳۲۵ نوشت. او تاکید دارد که نسل اول خاندان اکبر را قهرمانان ملی ایران و عامل آزادی مردم ایران بنامد! او در این کتاب به نویسندگانی که انتقادی به کریم خان کردهاند تاخته و به شدت به بزرگنمایی از فعالیتهای کریم خان و برادرانش در مشروطه گیلان پرداخت. او این کتاب را «به آستان مبارک حضرت اشرف جناب کریم خان رشتی (خاناکبر) و روح مرحوم عبدالحسین خان سردار محیی (معزالسلطان) و [روح] مرحوم میرزامحمدحسن خان (عمیدالسلطان) که میتوان آنها را برادران گاریبالدی[۸] ایران نامید» تقدیم کرده است![۹]
او در این کتاب هتاکیهایی نیز به آیت الله خُمامی ـ مرجع دینی مردم گیلان در عصر مشروطه ـ کرده است گویا هتاکیها و توهینهایی که عموهایش در زمان مشروطه نسبت به آیت الله خمامی و علمای مشروعهخواه روا داشتند و نیز شهادت مظلومانه این علما کافی نبود و باز کسی از نسل همان افراد، به انتقام گیری از آیت الله خمامی و علمای دین میپردازند.[۱۰]
انوشیروان نعیمی اکبر این کتاب را به عنوان پایاننامه دوره لیسانس اش نوشته بود ولی دستگیری کریم خان توسط احمد قوام نخست وزیر و مرگش فرصت نداد تا این کتاب در آن زمان منتشر شود. این کتاب تا سالهای چاپ نشد ولی رونوشتی از آن در میان تاریخنگاران سکولار دست به دست می شد و مورد استفاده قرار می گرفت به عنوان نمونه، این کتاب را می توان در زمره منابع کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده دید.[۱۱] این کتاب در سال ۱۳۹۳ با نام «نگاهی تازه به مشروطه در گیلان»، به کوشش محمدرضا توسلی، با پاورقی های فریدون نوزاد و مقدمه افشین پرتو، توسط انتشارات بلور رشت در ۱۳۵صفحه با قطع وزیری منتشر گردید.
اثر انقلاب مشروطیت در ساخت سیاسی ایران
محمد اُمشه ای فرزند احمدعلی خان امشه ای، برادرزده کریم خان رشتی و سردار محیی بود. او نیز در سال ۱۳۲۵ کتابی درباره مشروطه نوشت و در آن به تطهیر کریم خان رشتی و مشروطه گیلان پرداخت. او این کتاب را به عنوان پایاننامه دوره لیسانس از دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران، با راهنمایی دکتر عنایت با عنوان «اثر انقلاب مشروطیت در ساخت سیاسی ایران» تدوین کرد. این کتاب، از وقایع پیش از مشروطه آغاز شده و وقایع مشروطه را به طور تفصیلی ذکر کرده و تا کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ ادامه یافته است. نویسنده در بخش های پایانی به مشروطه گیلان پرداخته شده و به تطهیر کریم خان رشتی و سایر سران مشروطه گیلان پرداخته است و «مُلایان» را در این کتاب کوبیده است!
بارزترین اشکال کتاب آن است که در قسمت منابع، ۸ عنوان کتاب را به عنوان درج کرده است که سالها بعد از سال ۱۳۲۵ منتشر شده اند![۱۲] مانند کتاب عصر بی خبری نوشته ابراهیم تیموری در سال ۱۳۳۲، تلاش آزادی نوشته باستانی پاریزی در سال ۱۳۴۴، گیلان در جنبش مشروطیت نوشته ابراهیم فخرایی در سال ۱۳۵۲، نقش گیلان در نهضت مشروطیت نوشته عطاءالله تدین در سال ۱۳۵۳ چاپ شده اند و معلوم نیست نویسنده چطور در سال ۱۳۲۵ از این کتابها بهره جسته است!
این کتاب هنوز منتشر نشده است و نسخه ماشین نویسی شده اش در ۱۴۴ صفحه نگارش شده است.
————————————
پاورقی ها:
[۱] . عینالسلطنه در ذیل خاطرات روز ۹ رجب ۱۳۳۶ق (مطابق ۱ اردیبهشت ۱۲۹۷ش) مینویسد: «سردار محیى صبح… به سمت جنگل رفت، اما در این دو دفعه آنچه کرد، او را در «اتحاد اسلام» نپذیرفتند.» (روزنامه خاطرات عین السلطنه، قهرمان میرزا عین السلطنه سالور، به کوشش: مسعود سالور و ایرج افشار، اول: اساطیر، تهران، ۱۳۷۴، ج۷، ص۵۱۹۹٫)
[۲] . شیخ محمدباقر شریعت گیلانی از خادمین صدیق خاندان های حکومتگری چون خاندان اکبر بود و از راه انجام کارهای محوله از سوی اینها، کمک مادی دریافت کرده و زندگی خود را می گذراند. او در زمان نهضت جنگل هم در زمره افراد بدنام و مخالف نهضت به شمار می رفت که منافعش با آن نهضت به خطر افتاده بود و اربابانش چون کریم خان رشتی چند سال بود که نمی توانستند در رشت قدم بگذارند و جنگلی ها به طعنه به او لقب «ثالث الخیر» را داده بودند. او در سال ۱۳۳۷ق به امر میرزاکریم خان رشتی، جزوهای سراسر فحش و اتهام به میرزاکوچک و اعضای ارشد هیئت اتحاد اسلام نوشت و بدون نام نویسنده، این جزوه در تهران منتشر شد تا باعث بدنامی نهضت جنگل و میرزاکوچک گردد. شریعت در زمان ورود بلشوییک ها به رشت که به مهاجرت عده ای از مردم رشت به تهران انجامید در تهران حضور داشت و به عده ای از همفکرانش کمک می کرد. وی در سال ۱۳۰۵ با حمایت فضل الله زاهدی فرماندار رشت و مستر ترات کنسول انگلیس در رشت در صدد بر آمد تا به دوره ششم مجلس ششم شورای ملی راه یابد ولی به خاطر مخالفت مردم رشت به رهبری آیت الله شیخ باقر رسولی، موفق نشد و مردم رشت مقاومت زیادی انجام دادند تا نماینده قلابی را به اسم شان به مجلس نفرستند. او در تهران سکونت گزید و در ۱۸ اسفند ۱۳۳۱ درگذشت. وی نام خانوادگی «مجلسی» را برای خودش انتخاب کرده بود و از وی فرزندی به نام محمد مجلسی بر جای ماند که در زمان پهلوی دوم پستهای مهمی چون کفالت وزارت دادگستری و دادستانی کل کشور را به دست آورد. (روزنامه اطلاعات، س۲۸، ش۸۳۲۹، یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۳۲، ص۱۲؛ سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، جاویدان، تهران، نهم، ۱۳۵۷، ص۴۵۳-۴۵۴؛ یادبودهای انقلاب جنگل، هوشنگ عباسی، به کوشش: محمدرضا توسلی، بلور، رشت، اول، ۱۳۹۰، ص۲۸۳-۲۹۱؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، باقر عاقلی، گفتار و علم، تهران، اول، ۱۳۸۰، ج۳، ص ۱۳۶۱-۱۳۶۲؛ میرزا احمدخان عمارلویی و انتخابات دوره ششم گیلان، علی امیری، فصلنامه پیام بهارستان، دوره دوم، سال سوم، تابستان ۱۳۹۰، ویژه نامه تاریخ مجلس۲ ضمیمه ش۱۲، ص۸۱۱-۸۱۴؛ «قیام مردم رشت در سال ۱۳۰۵ شمسی در زمان رضاشاه ـ شرح مبارزات مرحوم آیت الله شیخ محمدباقر رسولی رشتی»، میثم عبدالهی، فصلنامه پانزده خرداد، دوره۳، س۱۳، زمستان ۱۳۹۴، ش۴۶، ص۱۶۸-۲۰۴٫)
[۳] . سردار جنگل، ص۴۵۳٫
[۴] . کتابچه تاریخچه جنگلیان با مقدمه و توضیحات فریدون نوزاد در ضمن کتاب یادبودهای انقلاب جنگل منتشر گردید که برای دیدن آن می توانید رجع کنید به یادبودهای انقلاب جنگل، ص۲۸۱-۲۹۱٫
[۵] . یادبودهای انقلاب جنگل، ص۲۸۳٫
[۶] . ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، عبدالله شهبازی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، بیست و ششم، ۱۳۸۷، ج۲، ص۹۳٫
[۷] . انوشیروان نعیمی اکبر متولد ۱۲۹۷ش در رشت است. او فرزند حسن خان عمیدالسلطان و برادرزاده کریم خان رشتی و سردارمحیی است. برادر دوقلویش فریدون نماینده دوره بیستم مجلس شورای ملی از بندر انزلی بود. انوشیروان در تهران لیسانس تاریخ و جغرافیا را خواند و این کتاب را که تاریخ مشروطه گیلان به عنوان پایان نامه نوشت. او ابتدا به شغل دبیری در دبیرستانهای رشت مشغول بود ولی بعد از مدتی به ریاست دبیرستان شاهدخت رشت رسید. او در دهه ۳۰ به ریاست اداره فرهنگ (معادل آموزش و پرورش امروزی) رشت رسید و بعد از آن به ریاست اداره فرهنگ سبزوار رسید. سپس به عنوان کارمند اداره پیگیری و بازرسی آموزش و پرورش تهران مشغول به کار شد. او در سال ۱۳۵۷ بازنشسته شد و در ۲ مهر ۱۳۸۰ در تهران درگذشت و در بهشت زهرا مدفون شد. (نگاهی تازه به مشروطه در گیلان، ص۱۰۷-۱۰۸؛ پرتال سازمان بهشت زهرا؛ رجال پارلمانی ایران(از مشروطه تا انقلاب اسلامی)، منوچهر نظری، اول: فرهنگ معاصر، تهران، ۱۳۹۰، ص۸۵۹٫)
[۸] . گاریبالدی رهبر جمهوری خواهان ایتالیا و از مخالفان پاپ.
[۹] . نگاهی تازه به مشروطه در گیلان، انوشیروان نعیمی اکبر، به کوشش: محمدرضا توسلی، حاشیه: فریدون نوزاد، مقدمه: افشین پرتو، اول، بلور، رشت، ۱۳۹۳، ص۲۰ـ۲۱٫
[۱۰] . نعیمی اکبر در این کتاب درباره آیت الله خُمامی ـ مرجع دینی مردم گیلان ـ چنین نوشته است: «سردار افخم از هیچ آزاری نسبت به مردم کوتاهی نمیکرد [و] به مدد چند تن از علمای درباری که در راس آنها حاجی خمامی بود علیه هرگونه عمل آزادی خواهی مبارزه مینمود.» (ص۲۹٫) او در جای دیگری توهینهای زیادی را به آیت الله خمامی نسبت میدهد و چنین مینویسد: «حاجی خمامی دستور دهنده سنگسار، مباحی خون و از دشمنان اصلی مشروطیت و یاران صمیمی سردار افخم حاکم نابکار گیلان.» (ص۵۳٫) نعیمی برای این ادعاها هیچ سندی ارائه نکرده و با توجه به اینکه خودش در سال ۱۳۰۱ش به دنیا آمده، (ص۱۵٫) حرف بدون سندش ارزشی ندارد و قابل اعتنا نیست. او میتوانست این مطالب را به نقل از پدر یا یکی از عموهایش ذکر کند. این ادعایش تهمتی به آیت الله خمامی است که برای موجه جلوه دادن فعالیتهای عموهایش علیه ایشان ناچار است تا این اتهام را به آیت الله خمامی وارد سازد. او درباره شهادت آیت الله خمامی نیز عموهایش را از این جنایت مبرا میکند: «این شخص مدتی قبل از ایجاد شورش، به مرض طبیعی بدرود زندگانی گفته بود»! (ص۷۴٫) ادله شهادت آیت الله خمامی را به طور مجزا در کتاب آیت الله خمامی بحث کردیم و لزومی به ذکر آن در اینجا نیست. رجوع کنید به آیت الله العظمی شهید حاج ملامحمد خمامی؛ جریان مشروعه خواهی گیلان و رهبر آن در نهضت مشروطه، میثم عبدالهی و محمد عبدالهی، قم، اول: صحیفه معرفت، ۱۳۹۳، ص۱۸۷-۱۸۲٫
[۱۱] . تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، مهدی ملک زاده، علمی، دوم، تهران، زمستان ۱۳۶۳، ج۷، ص۱۶۲۷٫
[۱۲] . اثر انقلاب مشروطیت در ساخت سیاسی ایران، محمد امشه ای، پایاننامه دوره لیسانس از دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران، استاد راهنما: دکتر عنایت، ۱۳۲۵، ص۱۴۴٫
نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/10/19 - 08:39نویسنده دیدگاه: مدیر
2016/10/23 - 11:30