حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم / شعر مجتبی حاذق درباره میرزاکوچک جنگلی
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشهی زندان
شعری از مجتبی حاذق شاعر جوان گیلانی که تقدیم به شهید مظلوم؛ میرزاکوچک جنگلی شده است:
شعری از مجتبی حاذق شاعر جوان گیلانی که تقدیم به شهید مظلوم؛ میرزاکوچک جنگلی شده است:
در هایوهوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین آلان
از گیسوی آشفتهام برگی نمیریزد
از پیکر من شاخهای نشکسته در طوفان
بر شانههای خستهام گنجشکها خوابند
من کیستم؟ نیمی درختم، نیمهای انسان
حاشا اگر در گوشهای آرام بنشینم
فرقی ندارد کنج خانه، گوشهی زندان
در سایهام همسایهها آرام میگیرند
آرام میگیرند از تبریز تا تهران
آنها که میگفتند میمانند، برگشتند
(تنها) به پایان میرسد این راه بیپایان
راه پسوپیش مرا بنبست میبینند
اینسو به دریا میرسم آنسو به کوهستان
جمع تبرها، ارهها، ارابهها جمع است
این سالخورده سرو تنها مانده در میدان
آتش گرفته نیمی از من در تنور نان
آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان
من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده
من زندهام، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک خان
منبع: کانال ایتایی گیلان پرس