سیدمهدی نقیبی راد در ۲۰ فروردین سال ۱۳۴۴ در رشت به دنیا آمد. او که کوچکترین پسر خانواده بود، به خاطر هوش سرشار و شجاعت بی نظیرش مورد توجه خانواده و خویشاوندان قرار گرفت. و به قول مادرش «او بچه تحفهای بود و از اول معلوم بود که ماندنی نیست.» از ۵ سالگی وارد آمادگی شد و در سال ۵۱ به دبستان راعی رفت. راهنمایی و دبیرستان را با معدل بالا پشت سر گذاشت.
وقتی که سوم دبیرستان بود و در رشته تجربی درس میخواند، فرمان امام برای تأسیس بسیج صادر شد و او همراه با دوست صمیمی خود شهید امین اصغری درخواست عضویت در بسیج مستضعفین را به مسئولان وقت نمود و تا سال ۶۱ در بسیج رشت در مسئولیت جذب و سازماندهی بسیج محلات مشغول به وظیفه بود. سید در این مدت بارها درخواست حضور در جبهه را نمود که بنابر گفته همرزمان او اصل بسیج آمدن سید مهدی برای رفتن به جبهه بود، ولی مسئولین بسیج به دلیل مهارت و شجات بی نظیر سید و احتیاجی که در رشت به چنین نیروهایی داشتند اجازه حضور او را در جبهه نمیدادند. تا اینکه در سال ۶۱ به بهانه درس خواندن از بسیج استعفا داد و سر از ارتفاعات کردستان در آورد. در همین موقع او به عضویت رسمی سپاه درآمد و در گروهان شهید کلاهدوز از گردان امام سجاد در تیپ ۲ لشکر ۲۵ کربلا شروع به فعالیت نمود.
اندکی بعد، به دلیل ویژگیهای ممتازش، او را به واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۲۵ کربلا بردند که بعد از مدتی فرمانده محور یک لشکر ۲۵ کربلا در منطقه شد. در همین زمان بود که شهامت و شجاعت، منحصر به فرد سید در کارهای اطلاعاتی، باعث شد که از او دعوت شود تا به قرارگاه نصرت (که یک قرارگاه کاملاً محرمانه اطلاعاتی و مختص به شجاعان عرب خوزستان بود) برود. سید مهدی چنان در این قرارگاه درخشید و آن چنان در عملیاتهای شناسایی متبحّر بود که بعد از دو سال انجام وظیفه در این قرارگاه ، کاملاً در بورس بود طوری که همه دوست داشتند فقط با او بروند به شناسایی؛ به قول همرزمانش«او ناچار شد از قرارگاه فرار کند». حتی هنگام بازگشت به لشکر ۲۵ کربلا نیز چندین نفر از نیروهای زبده قرارگاه نصرت تصمیم گرفتند که با او به لشکر ۲۵ کربلا بیایند که سید مانع آنها شد. و همه اینها در حالی بود که سید هنوز ۱۹ سال هم نداشت.
همرزمانش نقل کردهاند:«در شناساییها هر جا کم میآوردیم به سید رجوع میکردیم». حتی یکبار برای شناسایی تا خط دوم و سوم عراق پیش رفت که داستانش مفصل است.
سید چند بار مجروح شد، ولی مجروحیت هرگز او را از پای نینداخت با اینکه بدنش پر از ترکش بود و از ناحیه چپ شکم ،کلوستُمی شده بود؛ ولی مدتهای مدیدی را در مناطق برای شناسایی بسر میبرد.
سیدی که شور و نشاطش زبان زد همه بود، روزه روزهای دوشنبه و پنجشنبه و نماز شب برنامه دائمیاش بود و نیز کسی در طول این چند سال حضور او در صحنه انقلاب از او ناراحتی و عصبانیت ندید و کسی را ناراحت نکرد. ولی اگر کسی کاری انجام می داد که نفعی برای اسلام و امام نداشت به شدت با او برخورد میکرد.
بعد از تبدیل تیپ قدس به لشکر و جدایی آن از لشکر ۲۵ کربلا، سید از لشکر ۲۵ کربلا به لشکر قدس آمد و برای فرماندهی گردان ضربتی و خط شکن حضرت رسول(ص) پیشنهاد شد. او اولین فرمانده این گردان بود. همرزمانش میگفتند که تحویل گرفتن این گردان برای سید و حفظ روحیه و آمادگی نیروهای آن توسط سید از شاهکارهای او بود. به نحوی که از نیروهای گردان، کماندوهایی تک ور ساخته بود. سید در زمان فرماندهی گردان، معاون اول اطلاعات و عملیات لشکر قدس و محرم اسرار شهید حسین املاکی (جانشین ستاد و فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر۱۶ قدس) نیز بود.
رشادتها و زحمات او در طول چهار سال حضور مستمر او در جبهههای حق علیه باطل از او چهرهای ساخت که با آن سن کم، تصویری بزرگ و خاطرهای جاوید از خود در دل ما گذاشت. ماجراهای پیدا کردن رزمنده های گمشده در شناسایی، پیشروی به خط دوم و سوم عراق، نقشه کشیهای دقیق او از مواضع دشمن، عبور دادن گردانها از کنار سنگرهای عراقی، فتح کانالهای نعلی عراق و پیشروی از موانع غیر قابل نفوذ دشمن، طرح تصرف سه راهی امام رضا در خاک عراق و سقوط پایگاه فرماندهی دوعیجی عراق و شلمچه به تبع رشادتهای او و حتی شهادتش، باعث شد که فرمانده دلاور و بیبدیل لشکر اسلام ، شهید املاکی درباره او چنین بفرمایند:
«به طور قطع میتوان گفت که پیروزی ما در عملیات بزرگ کربلای پنج، مرهون رشادتهای سید مهدی نقیبی راد بود.»
و سرانجام این فرمانده دلاور سپاه عزت در غروب ۴ اسفند ۱۳۶۵ در منطقه شلمچه به شهادت رسید.
اِنْ شاءَ الله بتوانیم از سیره آن بزرگواران پیروی کنیم.