تابلوی معروف «کلمه الله هی العلیا» در سالهای حضور امام خمینی (ره) در حسینیه جماران و پس از آن، همیشه در پشت سر حضرت امام نصب بود و در تصاویر مختلف به ثبت رسیده است. این تابلو ابتدا یک تابلوی نقاشی خط بود که توسط هنرمند آقای مجیدی کشیده شده بود ولی بعدا یک تابلو با همان جمله به صورت کار با چوب و معرق، در آن محل نصب شد.
گفتگویی جذاب با خانم افسر طلوعی همسر فرمانده شهید ارتش سید موسی نامجو (فرمانده دانشگاه افسری ارتش و مشاور عالی امام خمینی در شورای عالی دفاع و وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران)
پوستری ویژه از سردار رشید اسلام شهید سید موسی نامجوی
گزارش گونه ای از حادثه سقوط هواپیمای ۱۲۰ به روایت : علی اصغر کریم ، تنها بازمانده حادثه حادثه غریبی بود حادثه سقوط هواپیما و از آن شگفت انگیزتر زنده ماندن علی اصغر کریم ”مسئول آرشیو فیلم و تهیه گزارشات ویژه خبری سیما“ چند روزی قبل از عملیات شکست حصر آبادان، سرپرستی گروههای فیلمبرداری […]
لطفا شمه ای از بیوگرافی شهید نامجو را برای خوانندگان ما بیان بفرمایید. بسم الله الرحمن الرحیم؛ در سال ۴۹ با شهید نامجو ازدواج کردم و با این ازدواج دگرگونی اساسی در اعتقادات و تفکرات من بوجود آمد و در معاشرت با او بتدریج روحیات مذهبی من اوج گرفت. شهید نامجو به بالا رفتن معلومات […]
در گفت و شنود شاهد یاران با مریم السادات نامجوی، فرزند شهید : پدرم عمیقاً اعتقاد داشتند که مومن از چیزی نمی ترسد چند ساله بودید که پدرتان شهید شدند؟ هشت ساله. حالا چه می کنید؟ دندانپزشک هستم و در کلینیکی تخصصی کار می کنم که اغلب مراجعه کنندگان آن ارتشی هستند.. پدرتان را […]
شاهد یاران با دکتر ناصر نامجو فرزند شهید در گفت و شنود : پدر ، عمود خیمه نه تنها خانواده که تمام فامیل بود چند ساله بودید که پدرتان شهید شدند؟ پنج سال و نیم. در حال حاضر چه می کنید؟ دانشجوی سال آخر پزشکی هستم. اولین خاطرات شما از پدرتان چه هستند؟ من آنچه […]
در گفت و شنود شاهد یاران با سید مهدی نامجو فرزند شهید : پدرم بنیانگذار ارتش حزب اللهی بود چند ساله هستید؟ ۲۶ ساله هستم و چهار ماه پس از شهادت پدرم به دنیا آمدم رشته تحصیلی تان چیست؟ مهندسی عمران از دانشگاه تهران. پدرتان را چگونه شناختید؟ از صحبتهای مادرم و خاطراتی که […]
آنموقع من پیکر بابا را ندیدم اما چهار، پنج سال پیش که عکسش را دیدم. شباهت عجیبی بین پیکر بابا و جده‌اش حضرت زهرا (س)، جدش حضرت حسین(ع) و حضرت ابوالفضل (ع) بود. سر بابا سوخته بود. پهلویش سوخته بود و دستهایش حالتی داشت که انگار می‌خواست چیزی به کسی بدهد. بابا به آروزیش که […]
شهید نامجو هم که اوایل تشکیل سپاه از طریق شهید کلاهدوز با او آشنا شدم، ایشان شهید کلاهدوز و جمعی از افسران ارتش، قبل از انقلاب با هم رابطه داشتند و اینطور که شهید کلاهدوز برای من تعریف کرد، آن انفجاری که قبل از انقلاب در لشگر گارد در تهران صورت گرفت. در غذاخوری افسران، […]
