آرزمی علیه حقیقت، به بهانه دفاع از غیرت
حجت الاسلام محمد خاکپور
دیار غیرت و مردانگی و شهادت را چه شده است که برخی مسافران خوشگذران تصورشان از حضور درگیلان باید اینگونه باشد که پای در دیار ولنگاری و بی بند وباری گذاشتهاند؟
حجت الاسلام محمد خاکپور
«در ایام رحلت امام گیلان بودم، برخی از خیابانها با اروپا فرق نداشت، برخی با بیحجابی محض و لباسهای نیمه عریان حضور داشتند، چرا باید وضع استان گیلان اینگونه باشد؟»
همین چند جمله کافی بود تا آغازی باشد بر هجمه های بی شمار علیه یک خبر، خبری که گرچه ظاهر بود و آشکار، اما چشم خواب آلودِ نهادها و مسؤلانِ فرهنگی و اجتماعی استان گیلان هرگز تمایل نداشت – و ندارد – که بخواهد آن را ببیند.
گرچه می شد بهانه به دست برخی نداد و این خبر را بهتر به گوش مردم رساند، چرا که بعید است مسؤلی در گیلان باشد و نداند وضع اسفناک فرهنگی و اجتماعی گیلان چگونه است. بی شک اگر نبود بدنه مومن و انقلابی گیلان، چنین وضعیتی باید خیلی زودتر از آنچه تصورش در ذهن می گذرد اثر وضعیاش را در میان خانواده ها می گذاشت، اما این گیلان است که توانست تا کنون دوام بیاورد. اما تا کی و کجا می تواند در مقابل ولنگاری فرهنگی مقاومت کند؟مردم گیلان تا کی باید منتظر بمانند و شاهد باشند که در میان زدوبندهای سیاسی مسؤلان به اصطلاح فرهنگِ گیلانی، سرانه فرهنگی پرتراکمترین استان کشور پس از تهران، در حدی پائین باشد که نوجوانان و جوانان دیار غیرت و مردانگی، در حسرت فعالیتهای دینی سرگرمِ مشغولیتهای سمّی سوغات گرفته از اروپا باشند و سر در گیرندههای دیجیتالیای فرو برند که سرانجامش اعتیاد و بیکاری جوانان و افت شاخص تحصیلی و… در استان باشد.
چرا به جای دریافتن و پذیرفتن حقیقت – که انکار ناپذیر است- و تلاش برای سروسامان دادن به اوضاع فرهنگی، به صورتِ آینه پنجه کشیدهاند؟ آیا با پذیرفتن و اثبات کردنِ پیشتازی مردم گیلان در عرصه حجاب و غیرت، که صد البته چنین است توانستهاند وضع اسفناک بیحجابی در گیلان را درمان کنند؟
دیار غیرت و مردانگی و شهادت را چه شده است که برخی مسافران خوشگذران تصورشان از حضور درگیلان باید اینگونه باشد که پای در دیار ولنگاری و بی بند وباری گذاشتهاند؟ آیا مسؤلانِ امر هنوز آثار سونامی ولنگاری برخی مسافران دور مانده از فرهنگ ناب محمّدی را احساس نکردهاند؟
امروز به جای آنکه مسؤلانِ بیتفاوت نسبت به عملکرد گذشته خود پاسخگو باشند یقه چاک کرده و در مقام دادخواهی برآمدهاند که وای چه نشستهاید به مردم گیلان توهین شد، گویا برخی از همین سینهچاکان که از مقام معظم رهبری هم در رسیدن به مقصود خود مایه میگذارد، یادشان رفته که قیچی بهدست روبانی را بریده است که ما حصل آن صدها فرسنگ با فرهنگِ مردمی که به اقرار خودش« مردمی که هشت هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی نموده اند و حدود چهار دهه انقلاب اسلامی و اصل ولایت فقیه را حمایت و پشتیبانی نموده اند» فاصله دارد.
آنها که فضای گیلان را به گونهای ترسیم میکنند که گویی بیحجابی در آن راه ندارد، یا مصداق بی حجابی را نمیدانند و یا از متن جامعه بیاطلاعاند.به ایشان توصیه میشود با اندک تلاشی، در میان مردم حضور یافته و بدون نشستن بر رکاب ماشینهای شاسی بلند خود همراه مردم در خیابان های بازار در رکود رشت قدم بگذارند تا عمق فاجعه را از نزدیک مشاهده کنند.
اما چند سؤالِ مردم ولایتمدار، مومن و با غیرت گیلان خطاب به کرسینشینان ترقی یافته با خون شهدا؛
آیا آنها که مدام در گفتار خود دم از ولایتمداری میزنند، میتوانند انکار کنند یکی از مصادیق ولنگاری فرهنگی، بیحجابی نیست؟ و اگر هست که صد البته هست، از کجا وارد گیلان شده؟ مسؤل مقابله و تصحیح این پدیده خانمان برانداز فرهنگی اجتماعی کیست؟ چرا برنامه منسجم و دقیق قابل اجرا در گیلان به اجرا در نیامده است؟ چرا گیلان – و در حوزهای فراتر – مکانهای خوش آب و هوا باید مامن و حیاتخلوت عدهای ولنگار فرهنگی باشد؟ آیا کسی که به ظاهر ادعای دفاع از مردم گیلان دارد، میتواند ادعا کند همسنگران شهید دیروزش هم، چنین وضعیتی در گیلان، مطلوب آنها بوده است؟ آیا مسؤلان فردای قیامت میتوانند پاسخگوی این وضع موجود باشند؟ و سؤال آخر آنکه باید تا کجا پیش برویم تا عدهای از خواب زمستانی و غفلت از سونامی ویرانگر بیحجابی، هوشیار و بیدار شوند تا گیلان را به اندلسی دیگر تبدیل نکند؟