
خورشید، بر فراز جنگل: فراز و فرودهای هیات اتحاد اسلام در نهضت جنگل به روایت اسناد منتشر نشده
مسعود کوهستانینژاد
مقاله «خورشید، بر فـراز جنگل»، اختصاص به بررسی مقطعی از تاریخ هیات اتحاد اسلام دارد که از اول شعبان ۱۳۳۵ ق. آغاز و تا اول ذی قعده ۱۳۳۶ ق. (اول جوزا.خرداد.۱۲۹۶ تـا ۱۵ اسـد.مرداد.۱۲۹۷) ادامه مـییابد. در این دوره، هیات اتحاد اسلام، با استفاده از عوامل مـختلفی، توانست ضـمن تـحکیم نـفوذ خـود در گـیلان، در نقاط اطراف نیز، به بسط نفوذ بپردازد.
مسعود کوهستانینژاد
مقاله «خورشید، بر فـراز جنگل»، اختصاص به بررسی مقطعی از تاریخ هیات اتحاد اسلام دارد که از اول شعبان ۱۳۳۵ ق. آغاز و تا اول ذی قعده ۱۳۳۶ ق. (اول جوزا.خرداد.۱۲۹۶ تـا ۱۵ اسـد.مرداد.۱۲۹۷) ادامه مـییابد. در این دوره، هیات اتحاد اسلام، با استفاده از عوامل مـختلفی، توانست ضـمن تـحکیم نـفوذ خـود در گـیلان، در نقاط اطراف نیز، به بسط نفوذ بپردازد. فعالیتها، اقدامات و عملکرد هیات مذکور در طول مقطع زمانی مورد بحث، به گونه ایست که میتوان آن را دوره اوج فعالیت هیات اتحاد اسلام در طول حیات خود قلمداد کرد. در این مقاله، تلاش شـده است با استفاده از منابع گوناگون ابعاد مختلف فعالیت هیات در مقطع فوق،مورد بررسی قرار گیرد.
تشکیل هیات اتحاد اسلام را،بهعنوان یک گروه سیاسی،میباید محصول تحولات سیاسی دانست که در سال ۱۳۳۳ ق. (۳٫۱۲۹۴ ش.)و به دنبال گـسترش دامـنههای جنگ جهانی اول به ایران،در این کشور به وجود آمد.انحلال دوره سوم مجلس شورای ملی و مهاجرت عده زیادی از رجال ملی و مذهبی،به نواحی غربی کشور و تشکیل دولت مهاجر ایران در کرمانشاه،نمادی از مبارزات و فعالیتهای ایرانیان،بر ضـد دولتـهای روسیه و انگلستان،در آن زمان بود.علاوه بر آن و به همان انگیزه،جنبشهای محلی دیگری نیز،در گوشه و کنار کشور به وجود آمد که از جمله آنها میتوان به قـیام تـنگستانیها در جنوب اشاره کرد.در همین راسـتا،در گـیلان نیز،عدهای از آزادیخواهان و مجاهدان صدر مشروطه گرد هم آمده، بتدریج سنگ بنای گروهی سیاسی را تحت عنوان«هیاءت اتحاد اسلام»،را گذاشتند.مبنای فعالیت این گروه،اندیشه سیاسیای بود که در دهههای قـبل از آنـ،در کشورهای مسلمان(از هندوستان تـا مـصر)،مطرح شده و مورد بحث و بررسی گسترده قرار گرفته بود.اتحاد اسلام،اندیشهای بود که مومنین و مسلمانان را،از هرفرقه و مذهب،به یگانگی و وحدت در مقابل آنچه که سیل تهاجم غرب به ممالک اسلامی خوانده میشد،دعوت میکرد.از اواخر قـرن سـیزدهم هجری(نیمه دوم قرن نوزدهم)،اندیشمندانی همچو سید جمال الدین اسدآبادی و ثامق کمال،منادی این اندیشه بوده و پس از آن نیز، شخصیتهای زیادی در پیروی از آنها،به تبیین اندیشه اتحاد اسلام،پرداختند.بر این مبنا،گروههایی نیز،با عنوان اتحاد اسلام،تشکیل شد.
در سالهای ۳۱٫۱۳۳۳ ق./۹۱٫۱۲۹۴ ش.،در مـقابله بـا اقدامات روسـها و انگلیسیها در ایران،اتحاد اسلام،اندیشه سیاسی رایج در ایران بود.در این زمینه رسالات متعددی در معرفی آن،به مردم و مبارزان سیاسی انـتشار یافته و مبنای تشکیل چند گروه سیاسی شد.به همین ترتیب،اندیشه مذکور،دستمایه تشکیل گـروهی در گـیلان شـد که بعدها،در فاصله سالهای ۳۵٫۳۳۶؛ ق./۹۶٫۱۲۹۷ ش.،تنها تبلور عینی شعارها و اصول این اندیشه را در ایران،توانستند به معرض نمایش بـگذارد.این گـروه، سیاسی شد.به همین ترتیب،اندیشه مذکور،دستمایه تشکیل گروهی در گیلان شد که بعدها،در فاصله سالهای ۳۵٫۱۳۳۶ قـ./۹۶٫۱۲۹۷ شـ.،تنها تـبلور عینی شعارها و اصول این اندیشه را در ایران،توانستند به معرض نمایش بگذارد.این گروه، هیات اتحاد اسلام بود کـه در طول مدت فعالیت خود و خصوصا در سالهای فوق،توانست بازیگر مهمی در اوضاع سیاسی، اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی مـنطقه شمال و شمال غرب ایـران باشد.
در خـصوص نحوه سازماندهی و تشکیلات هیات اتحاد اسلام،اطلاعات ناقصی وجود دارد و اطلاعات مزبور،نمیتواند تصویر کاملی از سازماندهی گروهی ارائه کند که توانست طی چندین سال،در بحرانیترین شرایط،بخوبی به حیات خود تصویر کاملی از سازماندهی گروهی ارائه کند که توانست طـی چندین سال،در بحرانیترین شرایط،بخوبی به حیات خود ادامه دهد.اطلاعات از سازماندهی گروهی ارائه کند که توانست طی چندین سال،در بحرانیترین شرایط،بخوبی به حیات خود میشود.در همین مورد،جا دارد به مرامنامهای اشاره شود که به هـیات مـزبور،منسوب است.۱باتوجه به وجود بندهایی همچون:«تساوی زن و مرد،در حقوق مدنی و اجتماعی»و«انفکاک روحانیت،از امور سیاسی و معاشی»در مرامنامه مذکور،شکی باقی نمیماند که آن مرامنامه،نمیتواند به هیات اتحاد اسلام،مرتبط باشد و احتمالا،متن مذکور،متعلق به یکی از چندین گروه سوسیالیستی است کـه تـحت عنوان«اجتماعیون»،در فاصله سالهای ۱۲۹۴ تا ۱۲۹۸ ش.در ایران فعالیت داشتند.
در این خصوص،در یکی از شمارههای جریده جنگل،ارگان هیات اتحاد اسلام،در پاسخ به نامهای مرام هیات اتحاد اسلام،چنین معرفی شده است:«مرام هیات اتحاد اسلام،حفظ استقلال اسـلام و ایـران و استقرار مشروطیت و تشکیل مجلس شـورای ملی و پاک کردن مملکت،از لوث وجود خانئین است.ابدا منسوب به هیچ حزب و فرقه مخصوص نخواهد بـود.افراد صـالح ایـرانی را،از هرحزبی باشد،مقدس دانسته،او را با آغوش باز پذیرفته،به اتفاق او،مشغول کار میشود.بد کار را.از هرفرقه باشد.بد دانسته و رد مینماید.»۲
در خـصوص نحوه سازماندهی و تشکیلات هیات اتحاد اسلام،و نظامنامه و آئیننامه داخلی،وجود دارد.(اسناد شماره ۱ و ۲)باتوجه بـه محتوای آنها،احتمالا،نخستین آن را،متنی اسـت کـه با عنوان«نظامنامه داخلی هیات اتحاد اسلام»نامیده شده است.
این نظامنامه،از یک مقدمه،شش بخش و سی ماده،تشکیل شده است.براساس مادههای اول و دوم،«در هر هفته،یک مدیر، به اکثریت آرا،از بین اعضای هیات…منتخب»میشود.بخش اول نظامنامه،به تعیین«تکالیف مدیر»؛بخش دوم،به تعیین «وظایف منشی»؛بخش سوم،به«تکالیف اعـضای هیات»؛بخش چهارم،در باب«جنایت و مجازات اعضای هیات»؛بخش پنجم،«در ترتیب مذاکره مطالب»،و بالاخره،بخش ششم،در خصوص تعیین«شعبه تحقیق عرایض»است.در قیاس با تشکیلات احزاب و گروههای سیاسی موجود در ایران در فاصله سالهای ۱۳۲۴٫۱۳۳۴ ق.، نظامنامه داخلی موردبحث،به مراتب در سطح پائینتر و به شـکل سـاده و بسیط تنظیم شده است.انتخاب مدیر و منشی،بهطور موقت و آن هم بهطور هفتگی؛عدمتوجه به تدوین یک سیستم،در خصوص روابط داخلی اعضا با یکدیگر؛ارزش نهادن به افراد،به جای محور قرار دادن روابط بین افراد،حاکی از این است کـه مـتن مزبور،نظامنامهای برای گروهی در حال شکلگیری بوده که در آغاز کار،به سر میبردهاند.بدینجهت،میتوان نظامنامه مذکور را،به اوایل دوره شکلگیری هیات اتحاد اسلام،در سالهای ۳۳ و ۱۳۳۴ ق./۹۴٫۱۲۹۵ ش.منتسب داشت.
آئیننامه داخلی دیگری-که درباره تشکیلات جنگل وجود دارد-(سند شـماره ۲)بـا عنوان«هو المولف بین القلوب»آغاز میشود.در ابتدای این آئیننامه،چنین میخوانیم:«نظر به تهاجم امور و پیشامدهای مهم و رفع سوءتفاهم،لازم گردید که امنای هیات اتحاد اسلام،تجدیدنظری در عهود و مواثیق سابقه خود نمایند و بهطوری که در بدو تـجمع و تـشکیل هـیات معاهداتی در بین خودشان نموده بودند و شـرایط التـزاماتی بـاهم تعهد شده بودند،به تاریخ ذیل،صمیمانه و برادرانه،مجددا حاضر شدهاند که بر طبق قرارداد قدیم و معاهدات سابقه،با همدیگر در امورات نوعی و مرام هیاتی،بر مشاوره اقـدام نـمایند و آنـچه راجع به صلاح نوعی و مقاصد کلی و مرام مـلی بـاشد،به نحو تبادل افکار،در تحت مقرره و آراء آورده چه از رد و بحث و جرح و تعدیل آن،به اتفاق آرا و یا به اکثریت رای قطعی اتخاذ گردد.»
باتوجه به مـضمون فـوق و نـظر به اینکه در چند جای دیگر متن مذکور،به«مواثیق قدیم»اشاره شده اسـت،میتوان این احتمال را مطرح کرد که آئیننامه موردبحث،متن تجدیدنظر شدهء«نظامنامه»اولیه هیات اتحاد اسلام بوده است.متاسفانه، متن موجود آئیننامه مورد بحث،متن تـجدیدنظر تـنها شـامل سه فصل اول،در«تشکیل هیات»؛دوم،«در تکالیف هیات در خصوص تشکیلات هیات،براساس ماده اول،مـقرر مـیشود:«اعضای هیات…در ضمن عدد طاق(زاید از پنج)تشکیل خواهد یافت».تاکید بر عدد فرد یا همان طاق-که در ماده دوم هم،به آن تصریح شـده-تسهیل در رایـگیری و نـتجهگیری از مذاکرات هیات است.زیرا،در صورت زوج بودن عده اعضا،ممکن است آرای مخالف و موافق،مساوی بوده و بـدین ترتیب،نتیجه مـذاکرات و رایـگیری،مشخص نشود.
براساس ماده دوم،«اعضای هیات…،به حکم اتفاق آرا و یا اکثریت،زیاد یا کم خواهد شد.»به تعبیر دیگر اعـضای امـنای هیات،نفرات داخـلی خود را معین میکنند و سیستم خاصی،فارغ از نظرات امنا،برای ورود نفرات جدید به هیات وجود ندارد.تکلی نفرات،جدید،براساس مـاده پنـجم در فصل سوم مشخص میشود.
فصل دوم آئیننامه جدید-که در مورد نحوه تکالیف اعضای هیات میباشد-در واقـع،تکرار و خـلاصهای از«نـظامنامه داخلی هیات اتحاد اسلام»است.
در فصل سوم،به موضوعاتی برخورد میکنیم که مبین گسترش حیطه قدرت هیات اتـحاد اسـلام است.در این فصل،از «تحصیل بودجه»(ماده ۲)،نحوه«اعزام اردو یا دفاع از دشمن و یا تصرف محلی و یا اعـزام نـماینده»(ماده سـوم)و از همه مهمتر، نحوه«عزل و نصب کلیه اجزا و صاحبمنصبان و مامورین»،سخن گفته میشود.تمامی موضوعات فوق،بیانگر وضعیت هیات اتحاد اسلام اسـت.وضعیتی کـه در آن،مباحثی همچون اعزام اردو،مبلغ و…مطرح میباشد.باتوجه به روند حرکت هیات اتحاد اسلام،احتمالا ویـژگیهای فـوق،مربوط بـه وضعیت هیات،در سالهای ۳۵٫۱۳۳۶ ق.یا ۹۶ و ۱۲۹۷ ش.است، دورهای که آن را،میباید اوج فعالیت سیاسی،فرهنگی و نظامی هیات مذکور نامید و بررسی آنـ،موضوع مـقاله حاضر است.
به نـظر میرسد،اطلاعات دیگر موجود،بتوانند ترسیمی هرچند ناقص،از تشکیلات هیات اتحاد اسلام در دوره طـلایی فعالیتش،ارائه کـند.بر این اساس،تشکیلات هیات،علاوه بر اعضای امنا،از کمیتهها یا دوایری نیز،تشکیل مییافت که وظایف اجرایی را برعهده داشتند.کمیتهها و دوایـر مـزبور،عبارت بودند از:شورای کمیسیون جنگ،امور مالی،امور داخلی، تشکیلات قضایی،صحیه۳و همچنین،امور معارفی و تشکیل مدارس.۴
کمیتهها و دوایر مـزبور،اجرای دسـتورات و خطمشی تعیین شده توسط هیات امنا را بـه عـهده داشـت.۵علاوه بر آن اعزام مبلغین و نمایندگان،به شهرهای اطراف۶و تاسیس شـعبات،در شـهرهای دیگر،از جمله فعالیتها در جهت بسط تشکیلات هیات اتحاد اسلام بود که در بخشهای بعدی مـقاله،به آنـ،پرداخته خواهد شد.
در مجموع،به نظر میرسد،در پایـان دوره مـورد بررسی ایـن مـقاله ۹۶٫۱۲۹۷ شـ.،تشکیلات جنگل و اتحاد اسلام،در سه رده،قابلشناسایی بود.رده اول یـا مـرکزیت آن را،اعضای امنا به عهده داشتند.این گروه اعضا،به مرور زمان،به دلی شخصیت ویژه مـیرزا کـوچک خان،بر دایر مداری شخصیت وی گرایش یـافتند و عملا،رهبری میرزا کوچک خـان،به نـوعی در آن تجلی یافت.۷
رده دوم تشکیلات هیات اتحاد اسـلام،کمیتههای اجـرایی و شعبات آن،در دیگر شهرها بود که به مقتضای روند توسعه، فعالیتها،به تعداد کمیتهها و شـعبات مـذکور،اضافه یا از تعداد آنها،کم میشد.
و بالاخره،ردهبندی قـابل تـشخیص،«اجزا و صـاحبمنصبان و مامورین»بودند که بـا انـگیزههای متفاوت،به تشکیلات جنگل میپیوستند.نکته مـهم،نحوه ارتـباط این افراد،با ردههای دیگر است که متاسفانه،به دلیل فقدان منابع کافی،نمیتوان چندین هزار نفر مـیشد.تا جـایی که اطلاعات یاری میکند،این افراد،نظیر افـراد دیـگر ردهها،در قـبال انـجام وظـایف محوله، حقوق دریافت کرده و مـلزم به رعایت مقررات جنگل بودند.
شکلگیری و فعالیت اصلی تشکیلات هیات اتحاد اسلام را،میباید در سالهای ۹۶٫۱۲۹۷ قلمداد کرد.البته،همانگونه کـه در صـفحات بعدی اشاره خواهد شد.بخش عمدهای از تـشکیلات مـزبور.که مـرتبط بـا مـردم بود.در اواخر سـال ۱۲۹۶،مـنحل شده و تنها بخشهای داخلی تشکیلات هیات،به فعالیت خود ادامه داد.
از اوایل سال ۱۲۹۶،به دلیل وقوع انقلاب در روسیه،وضعیت سـیاسی حـاکم بـر مناطق تحت نفوذ روسیه در ایران،دچار بحران شده و گـروههای مـحلی،خانها و عـشایر شـمال کـشور،آزادی بـیشتری به دست آورده و بتدریج،فعالیت خود را گسترش دادند.در آغاز ماه جوزا/خرداد/سال ۱۲۹۶٫که مقارن با روزهای پایانی کابینه اول وثوق الدوله بود.گیلان در یک حالت بحرانی قرار داشت.در گزارش نسبتا جامعی که مقارن بـا همان زمان،از وضعیت گیلان تهیه شده است(سند شماره ۳)،وضعیت ادارات دولتی و حکومتی گیلان و اوضاع عمومی آن خطه،مورد بررسی قرار گرفته است.گزارشگر بدون نام،شرح مفصلی از«مظالم رئیس نظمیه استولبرگ»بیان میکند.۸بر این اساس،در آن زمان،«نهتنها مردم از روسـها میترسیدند،بلکه بـه مراتب از مامورین نظمیه و حکومتی و خاصه از آنهایی که خود را مفتش تامینات معرفی مینمودند. میترسیدند،بلکه به مراتب از مامورین نظمیه و حکومتی و خاصه از آنهایی که خود را مفتش تامینات معرفی مینمودند، احتیاط میکردند.زیرا بسا بدبختانی از حـیث جـلب منافع شخصی و برای خوشایند و چه به حکم حاکم و چه از آدمآزاری بعضی مامورین مفسد تامینات نظمیه،بهعنوان جنگلی و مقصر پلتیکی گرفتار و حبس و زجر شده و روزها در حـبس و مـاهها در توقیف میگذرانیدند.اهالی یک ولایت مـطیع و بـیصدا،سکنه یک شهر،آرام و دولتخواه،نزدیک بود از شدت فشار خودی و بیگانه،متواری شوند.»
پس از وقوع انقلاب در روسیه،وضعیت تغییر کرد و متعاقب آن،استولبرگ از کار برکنار شده و عبد ا…خان بهرامی به ریاست نظمیه گیلان مـنصوب شـد.۹(همان سند)دیگر ادارات حکومتی گیلان(مالیه و کـارگزاری)نیز،وضعیت مـناسبی نداشته و اوضاع نابسامانی که رهآورد عدم کفایت حکمران وقت گیلان،«مفاخر الدوله»بود۱۰،بر«اداره حکومتی»آن خطه،حکمفرما بود.(همان سند)
چند روز پس از ارسال گزارش فوق،در تهران،کابینه اول وثوق الدوله سقوط کرده و علاء السلطنه در ۸ جوزا/خرداد/۱۲۹۶ /۸ شعبان ۱۳۳۵ ق.،کابینه خود را معرفی و شروع به کار کـرد.برخلاف شـخص علاء السلطنه-که گفته میشود فردی ضعیف و بیمار بود-این کابینه،به دلیل حضور رجال نامدار و وطنپرستی همچون مشیر الدوله و موتمن الملک در آن،یکی از قویترین دولتهای عصر مشروطه به شمار میرود.خصوصا اینکه ضعف علاء السلطنه،با حـضور مـشاوری چون مستوفی المـمالک،چندان به نظر نمیآمد.این کابینه،مواجه با یکی از سهمگینترین مواقع بحرانی ایران در عصر مشروطه، بود.از سویی تداوم جنگ جهانی اول و سـرایت آن به مناطق غربی ایران و از سویی دیگر،وقوع انقلاب در روسیه و بازگشت سپاهیان روسـی مـستقر در ایـران به وطن خویش،هرجومرج شدیدی را در کشور حاکم گردانیده بود.حضور نیروهای نظامی و سیاسی انگلیسی،عثمانی و آلمانی را نیز،میباید به مجموع فوق،اضافه کرد.در کـنار مـسائل سیاسی، بحران عمیق اقتصادی نیز،مزید بر علت شد.خزانه خالی دولت و بروز قحطی و خشکسالی مهیب در ایـران،توان هـرگونه اقدام اقـتصادی را از دولت گرفته و چشمانداز سیاهی را در آتیه ایران،نمایان ساخته بود.در چنین اوضاعی،وزرای کابینه علاء السلطنه،تلاش بسیاری برای بهبود وضـعیت کشور مبذول داشتند.علیرغم این تلاشها،براساس گزارش موجود«سند شماره ۴)،تغییر محسوسی در اوضاع گیلان به وجـود نیامد.
در چنین وضعیتی،هیات اتحاد اسـلام،بتدریج فـعالیت خود را گسترش داد.پس از پیروزی در جنگ لشتته نشا۱۱،در اواخر شعبان/خرداد و پیروزی بر امید مقتدر و متحدان شاهسون او،و متعاقبا عقد اتحاد بین غالبین و مغلوبین،۱۲هیات،بهعنوان قدرت مهمی در عرصه گیلان مطرح شد.برکناری مفاخر الدوله،و عدمانتصاب حکمران جدید برای گـیلان از سوی دولت،رهآوردی جز وخامت اوضاع گیلان نداشت.چنین وضعیتی،هیات اتحاد اسلام را،وادار به ارسال تلگرافی به دولت کرد.(سند شماره ۵)در این تلگراف،هیات،پس از«اظهار اطاعت به اوامر دولت»و تاکید بر عدم«دخل و تصرف در اموری که خارج از وظیفه یـک مـلت مطیع است»،درخواست«اعزام یک نفر حاکم صحیح العمل خوشسابقه طرف اعتماد ملت و توجه دولت»را کرد تا«زاید از این،امر حکومت گیلان و طوالش،متزلزل و اهالی بلاتکلیف نمایند».
به نظر میرسد،وخام اوضاع در گیلان،به حدی بود که علیرغم مفاد تـلگراف فـوق،هیات اتحاد اسلام،ناچار به مداخله در پارهای از امور حکومتی شد.در ۱۷ اسد/مرداد/۱۲۹۶،شیخ علی نقی،رئیس عدلیه گیلان،به دستور هیات،به جرم رشوهخواری دستگیر و به کسما منتقل شد.۱۳(سند شماره ۶)
بدینترتیب،تلاش هیات اتحاد اسلام،برای انتظام امور گیلان در مـناطق اطـراف آن،آغاز شد.براساس گزارشی در اوایل سنبله/شهریور ۱۲۹۶،«آقا میرزا کوچک خان،بعد از معاهده رشید الممالک سالار خاقان به طالش دولاب آمده،اهالی از ورود ایشان[اظهار]خوشوقتی نمودند.صلیحه،بر تقاضای اهالی،در طالش دولاب معین کردند[که]بر حسب قانون جاریه مملکتی،به عرض رسیدگی نـمایند.پس از سـه شـب توقف در خانه امیر مقتدر،به اسـالم آمـده،اداره صـحیه هم،در اسالم معین نمودند.اهالی خلخال هم،دعوت به خلخال نمودهاند.میرزا کوچک خان، مخالفت با دولت و قانون جاریه مملکتی ندارد و بلکه مقصودش به جریان قانون و پیشرفت اوامـر دولت مـتبوعه مـیباشد.»(سند شماره ۷)
تداوم اقدامات مزبور از سوی هیات اتحاد اسلام،انعکاس نـامطلوبی در تـهران داشت.«به ما خبر میدهند که بعضی اشخاص مجهول الهویه،جنگلیها را متمرد خوانده،عدم اطاعت هیات اتحاد اسلام را به شاهنشاه حریتپرور تاجدار و دولتـ ایـران، به مـردم القاء میکنند.بلکه دامنه این تهمت را وسعت داده و میگویند که قائدین ایـن جمعیت فداکار حافظ وطن،در خیال استقلالند.»۱۴
در پاسخ،هیات اتحاد اسلام،در مقاله مفصلی،تحت عنوان«اخبار حیرتانگیز»که در جریده جنگل چاپ شد۱۵، شایعات مذکور را،به شـدت تـکذیب کـرد.ولی چند روز پس از چاپ و انتشار مقاله فوق،حادثه اختلاف بین هیات و معاون حکومت گـیلان(مخاطب السـلطان)پیشآمد.مخاطب السلطان،برادرزاده مفاخر الدوله بود و نظرات و اقداماتی برخلاف جنگلیها داشت.در اواسط میران/مهر ۱۲۹۶،اختلافات،اوج گرفت.به نحوی که در تهران،خبر اخراج مخاطب السـلطان،از رشـت شـایعه شد.ولی بلافاصله،او،همراه با چند تن دیگر از مقامات محلی،به ارسال تلگرافی به تـهران، ضمن تـکذیب خـروج از رشت،موفقیت خود را در«استقرار انتظام»،اعلام کرد.(سند شماره ۹)علیرغم مفاد تلگراف مذکور، طی هفتههای بعد،دامنه اختلاف بـین دو طـرف شـدت بیشتری یافت؛تا اینکه بالاخره در ۲۴ عقرب/آبان ۱۲۹۶/سلخ محرم ۱۳۳۶،سبب بروز بحران شدیدی در رشت شد.روایت هیات اتـحاد اسـلام از این واقعه،چنین است:«مخاطب السلطان، برادرزاده مفاخر الدوله که درس وطنخواهی و ناموس اخلاقی را،از عمّ بزرگوار خودا تـحصیل کـرده،بعلاوه،رذالتهایی کـه در حکومت عمّ و معاونت خود نموده و مدتی هم پس از عزل،با پررویی و سماجتی که مخصوص فـامیل مـحترم ایشان است،دار الحکومه رشت را به لوث وجودش،ملوث میداشت.این اوقات،خواست خیانتهای بیسابقه خود را تکمیل و به مـتابعت عـمّ گـرامی خود…،روز جمعه سلخ محرم،بی آنکه از هیچ سمتی تعرضی یا تهدیدی مشاهده نماید،دو نفر صاحبمنصب و بیست و پنـج نـفر سالدات روس را،به اسم محافظت خود،به عمارت حکومتی آورده و منزل داد…به فوریت….با قنسولگری و ریاست قـشون دولت دمـوکراسی روسـیه،داخل مذاکره گردیده و…بلافاصله صاحبمنصب و سالداتها را،عمارت حکومتی،امر به اخراج نمودند…مخاطب السلطان بیوجدان.که موفق به ایـن نـیت خـائنانه خود نشد.ناچار،حرکت را به توقف ترجیح داده و عازم تهران گردید…»۱۶
براساس روایت دیگری از این واقعه(سند شماره ۱۰)،«امـور رشـت،در تحت نظر مخاطب السلطان و کارگزار و پیشکار مالیه و چند نفر از حزب دموکرات،اداره میشد.در بعضی از مسایل فیمابین،اختلاف حـاصل شـده و دودستگی میشود. مخاطب السلطان و چند نفر دیگر،مخالف و بقیه،طرفدار جنگلیها میشوند.دسته دوم،به جنگل مراجعه و شـکایت مـیکنند. از جنگل،اخطاریه به مخاطب السلطان میرسد که در ظـرف بـیست و چـهار ساعت،از رشت خارج شود.»
همزمان با بحران فوق،در تـهران کـابینه علاء السلطنه،سقوط کرده و در ۲۸ عقرب/سوم صفر،کابینه عین الدوله بر روی کارآمد.از دیدگاه هیات اتحاد اسلام،کابینه عـلاء السـلطنه،کابینه ناقصی محسوب میشد که«وجودش بـه از عـدمصر است.»۱۷ولی روی کارآمدن کـابینه عـین الدولهـ،با عکس العمل تند و منفی هیات اتـحاد اسـلام مواجه شد.۱۸
کابینه عین الدوله، زمانی روی کارآمد که کشور،در اوج بحران سیاسی و اجتماعی خود به سـر مـیبرد.قبلا بیان شد که به دنبال وقوع انـقلاب در روسیه،هرجومرج شدیدی در آن کشور بـه وجـود آمده و به مرور زمان،این هـرجومرج،به ایـران سرایت کرد.نیروهای روسی مستقر در ایران-که در حال جنگ با عثمانیها،در مناطق غربی و مرکزی ایران،متمرکز شـده بودند.جنگ را رهـا کرده و گروهگروه،به سمت روسیه بـازمیگشتند.۱۹آنها،به قـصد انـزلی،به طرف گیلان بـه راه افـتاده و پس از عبور از رشت،با کشتی بـه روسـیه میرفتند.این عده از نظامیان روسی،تابع هیچ مقرراتی نبوده و با از بین رفتن دیسیپلین نظامی،تبدیل به گروههای مـسلح خـطرنکی شده بودند که در اغلب مواقع،در شـهرها نـبوده و با از بـین رفـتن مرتکب جـنایات و دزدیهای متعدد میشدند.سرتاسر سـالهای ۹۶٫۱۲۹۸،آکنده از گزارشهای موجود از تعدیات گسترده سپاهیان روس،در مناطق مرکزی،غربی و شمالی ایران است.حضور آنها در گیلان،تاثیر زیادی بـر اوضـاع داشته و سبب ناامنی شدیدی در آن خطه شد.در چـنین اوضـاع و احـوالی،پس از اخـراج مـخاطبان سلطان از گیلان،دولت،جانشینی بـرای او و حـکمرانی برای گیلان،تعیین نکرد و به همین دلیل،اداره حکومتی گیلان،به عهده معتصم السلطنه کارگزار،واگذار شد. (سند شماره ۱۱)ولی او،فاقد ابـزار لازم بـرای انـتظام و امنیت منطقه و شهر رشت بود.در چنین اوضـاعی،عدمپرداخت حـقوق اعضای نـظمینه،خروج آنـها را از خـدمت،در پی داشـت(سند شماره ۱۸)و این،بهمعنای اختلاف کامل نظم و امنیت شهر،تلقی میشد.
در چنین اوضاعی بود که هیات اتحاد اسلام،برای اعاده امنیت و نظم در رشت،امیر عشایر خلخالی را،با تعدادی از سوارههای شاهسون او،به رشت فرستاد.از اواخـر قوس/آذر ۱۲۹۶،شایعه ورود امیر عشایر به رشت،قوت گرفت.(سند شماره ۱۱)در روزهای پایانی قوس،«امیر عشایر و سایر خوانین شاهسون،وارد کسما شده»۲۰و بالاخره با شروع جدی /دیماه،امیر عشایر،وارد رشت شد.(سند شماره ۱۲)براساس گزارشی در این خصوص،«امیر عشایر-که بـا طـالشیهای مسلح در معیت خود،به رشت میآمد-میرزا کوچک خان،تا نصف طریق،[او را]مشایعت نمود.اهالی رشت هم،پیاده و سواره و با موزیک و ازدحام غریبی،به استقبال حاضر شدند.میرزا کوچک خان،نطقی خطاب به اهالی نمود و اظهار امـیدواری کـرد که در هرموقع اهالی امورات راجع به سعادت و رفاهیت ملت با حکومت همراهی خواهند نمود.»(سند شماره ۱۴)گزارشهایی از عملکرد سردار عشایر در گیلان،وجود دارد که در بخش ضمیمه(اسناد شـماره ۱۵ تـا ۲۴)،ارائه شده است.همانگونه که انتظار میرفت،جهت اصـلی فـعالیت هیات اتحاد اسلام و نماینده آن،سردار عشایر،برقراری نظم و امنیت در آن خطه بود بدین لحاظ،رسیدگی به وضعیت نظمیه و سامان دادن فعالیتهای آن،موردتوجه قرار گرفت.استعفای شولبرگ،رئیس نظمیه رشت،در اعتراض به عـدمپرداخت حـقوق از سوی دولت(سند شماره ۲۲)،اوضـاع را تـا اندازه زیادتری دشوار کرد. متعاقبا،[اجزای نظمیه]رشت،تصمیم گرفته که تابع اوامر زمامداران فعلی بوده و از طرف امیر عشایر و هیات،حقوق عقب افتاده آنها،حواله شده و قرار دادهاند بعد هم،مرتبا بودجه نظمیه آنجا را برسانند و یکصد نفر سـوار هـم،برای نظمیه،از طرف امیر عشایر،معین شده است.»(سند شماره ۲۰)
اقداماتی که توسط نظمیه و سوارههای شاهسون امیر عشایر،انجام شد،برقراری امنیت را به دنبال داشت.امنیتی که در مقایسه با وضعیت دیگر شهرها و مناطق ایران(خصوصا نواحی شمال غرب و غـرب)،بینظیر بـوده و موفقیت بـزرگی برای اتحاد اسلام به شمار میرفت و علاوه بر نظمیه،ادارات،دیگر حکومتی نیز،در کنترل هیات مزبور قرار گرفت.از جمله ایـن ادارات بخش قضایی و عدلیه بود.قبلا از دستگیری رئیس عدلیه گیلان توسط هیات اتـحاد اسـلام و نـیز،ایجاد صلحیه توسط آنان در نقاطی از گیلان،سخن گفته شد.اقدام اصلی هیات اتحاد اسلام، «ایجاد محاکم تحقیقاتی در تمام قطعات گیلان و تنکابن و آستارا و خـلخال و طـارمات» بود.(سند شماره ۲۵)دوایر مذکور،به رفع و رجوع دعاوی قضایی مردم با یکدیگر میپرداختند.۲۱همچنین،روسای عدلیه نیز،در ارتـباط تـنگاتنگ بـا هیات اتحاد اسلام بودند.۲۲(سند شماره ۲۵) دوایر دیگر دولتی نیز،تحت نظر نمایندگان هیات اتحاد اسلام،به کـار خود ادامه میداد.(اسناد شماره ۱۷ و ۲۳ و ۲۴)
در خصوص مشی اقتصادی هیات اتحاد اسلام در فاصله زمانی مـوردبحث این مقاله،مناسب است جـهت درک هـرچه بهتر اقدامات مزبور،بررسی مختصری در مورد وضعیت اقتصادی کشور در سال ۱۲۹۶،داشته باشیم.
در سال ۱۲۹۶،ایران،در عمیقترین بحران اقتصادی خود،در طول تاریخ معاصر به سر میبرد.در آن سال،به دلیل وقوع جنگ جهانی اول و درگیری تمام عیار دولتهای انگلیس و روس در آنـ جنگ،از سویی،دادن قرضه و اعتبار مالی به ایران از طرف دولتهای مذکور،دچار وقفه شده و از سویی دیگر،به دلیل کشیده شدن دامنه جنگ به ایران،صدمات اقتصادی شدیدی به منافع درآمد داخلی دولت ایران وارد آمد.این عوامل و عـوامل دیـگری همچون عدم وصول مالیاتها،عدم وحدت رویه اقتصادی دولت و تغییر پیدرپی هیات وزرا،دستبهدست هم داده،ایران را در آستانه ورشکستگی کامل مالی قرار داده بود.اما،آنچه باعث عمیقتر شدن بحران میشد،قحطی و خشکسالی عظیمی بود که از سال ۱۲۹۵،در کشور پیشآمد و آثار آنـ،در سـال بعد نمودار گشت.بروز قحطی در نقاط مختلف کشور و خصوصا در نیمه دوم سال ۱۲۹۶،در کشور گرانی از مشکلات،بر دوش دولت نهاد.یکی از عوامل قحطی مذکور خشکسالی بود.ولی علل دیگر آن،در توزیع نامناسب غله،فعالیت محتکرین و نیز،حضور نیروهای خارجی در کشور بـود کـه مجموعا،عوارض وخیمی به دنبال داشت.عده زیادی از مردم،بر اثر قحطی،جان خود را از دست دادند.شورشهای محدودی،در گوشه و کنار کشور روی داد.این شورشهای کور،پیامدی جز شدیدتر شدن بحران اقتصادی،سیاسی ایران را به همراه نداشت.دولتهای ایران نـیز، علیرغم تـلاش خـود،به دلیل فقدان کارایی لازم،نتوانستند از پس بـحران بـرآیند و تـنها مرور زمان و رسیدن بهار و تابستان سال ۱۲۹۷ و برداشت محصول غله جدید بود که افزایش جانباختگان قحطی را مهار کرد.
بازگردیم به موضوع بحث و اقدامات هیات اتـحاد اسـلام،در مـورد مسائل اقتصادی،در فاصله زمانی جوزا/خرداد/۱۲۹۶ تا اسد/مرداد ۱۲۹۷٫
در آغاز ایـن دورهـ،یعنی عمدتا در زمان دولت علاء السلطنه(خرداد تا آبان ۱۲۹۶)،موضوع اصلی در مرتبط با هیات اتحاد اسلام،موضوع اصلی نحوه گردآوری مالیات از مناطق تحت نـفوذ هـیات بـود.این عمل،جز هماهنگی و اجازه هیات ،امکانپذیر نبود.بدینلحاظ،مامورین اداره مالیات گیلان،برای عمل ممیزی خـود،مکاتباتی با هیات و شخص میرزا کوچک خان انجام دادند،در دهم جوزا/خرداد/۱۲۹۶/۱۰ شعبان ۱۳۳۵ ق.،مفتش مالیه گیلان،طی نامهای بهعنوان میرزا کوچک خان،ضمن مـعرفی خـود،برای«وصول یـک قسمت از مالیات پارهای بلوکات،از قبیل فومن و گسگر و ماسوله و شفت»،خواهان مساعدت«مجاهدین مـقیمین جـنگل»شد.(سند شماره ۲۶)در پاسخ هیات اتحاد اسلام،ضمن تاکید بر«مقدس شمردن مقام اعلای ملوکانه و امتثال اوامر شاهانه»،موافقت خود را با اقـدام اداره مـالیه اعـلام کرد.(سند شماره ۲۷)
به نظر میرسد،پاسخ مذکور،نتیجهای به همراه نداشت.علل و عوامل عدمنتیجهگیری مناسب از این اقـدامات،در مـکالمه حضوری تـلگرافی رئیس مالیه گیلان،با دکتر مصدق،معاون وقت وزیر مالیه،بیان شده است.(سند شماره ۲۸)در تلگراف مفصلی-که متعاقبا،از سـوی رئیـس مـالیه گیلان،بهعنوان دکتر مصدق به تهران ارسال شد-مفتش مذکور،پس از اشاره به لزوم اعزام حکمران به گـیلان،علل مـختلفی،در مورد عدمنتیجهگیری از اقدامات خود بیان داشت.کارشکنی مفتش مالیه قبلی(معین همایون و اقوام و بستگان او،عدم پرداخـت مـالیات از سـوی برخی مودیان،به بهانه اینکه«املاک آنان در کسما واقع و عایدات املاک،به آنها نمیرسد»و نیز آشوبهای سیاسی،از جـمله عـلل ناکامی او در اقداماتش،بیان شده است.مفتش مالیه گیلان،در بخشی از گزارش تلگرافی خود،میگوید:«…آشوبطلبان-که بازار آشفته میخواهند-به نـام احـزاب یا کـمیتههای غیابی و یا به نام مجاهدین جنگلی،مردم را به وسیله مکاتیب پست شهری و یا صریحا به وسـیله پیـغامات، تهدید کرده و تقاضای پول،بهعنوان اعانه و غیرها مینمایند.در صورتی که احزاب واقعی و مجاهدین جـنگل،از ایـن حرکات بـری بوده و همه روزه،تقاضای جلوگیری دارند و چون ادارات دولتی،کماهو حقه و بلکه اصلا به وظایف خود بروز نکرده و از مـقصر و بـیتقصیر،عموما تـهدید میشوند،قدرتی در آنان باقی نمانده و غالبا از خوف،از خانه بیرون نمیآیند و از طرف اولیای دولتی هـم،در انـجام مستدعیات آنها،مساعدت فوری نمیشود.۲۳
مکالمه تلگرافی حضوری فوق،پیامدی جز پیگیری موضوع حل مشکل از طریق هیات اتحاد اسلام نـداشت.سه روز بـعد از مکالمه فوق،بار دیگر،مفتش مالیه،طی مراسلهای با عنوان«هیات محترم اتحاد اسلام»،خواهان ملاقات بـا هـیات،جهت «وصول و ایصال مالیات»شد.(سند شماره ۲۹)جواب مثبت هیات،به فـاصله دو روز بـعد از آن ابـلاغ شد.(سند شماره ۳۰) اعلام صریح موافقت هیات اتـحاد اسـلام،اداره مالیه گیلان را،به فعالیت جهت وصول مالیات انداخت.یک هفته پس از دریافت پاسخ فوق،اداره مـذکور،اعلانی بـرای استخدام نیرو،جهت انجام ممیزی مـالیاتی مـنتشر ساخت(سند شـماره ۳۱) ولی بـاز هـم،نتیجهای از این اقدام،گرفته نشد و مشکل.کماکان.به قوت خـود بـاقی ماند.علت اصلی تعویق اخذ مالیات از مناطق تحت نفوذ هیات اتحاد اسلام را،مـیتوان در گـزارش ارزشمندی که از سوی مدیر مالیه طـوالش،تهیه شده، جستجو کرد.در این گـزارش.که تـوسط«میرزا علی اصغر خان،مدیر مالیه طـوالش»،در دهـم سنبله/شهریور ۱۲۹۶،خطاب به اداره مالیه گیلان نوشته شد.آمده است:«در آن ایام،خبر ورود آقا میرزا کوچک خان،سردار مـلی،به گـروگانرود منتشر شد.
این بنده،به ملاقاتشان مشرف شـدم.در مـوضوع مـالیات،مذاکرات بسیار شد.حضورا اظـهار داشـتند:تا زمانی که اولیای محترم امـور،با مـرام هیات اتحاد اسلامی،موافقت نفرمایند و جواب عرایض و تلگرافات عدیدهای که از طرف هیات،به تهران مخابره شده،نسرد،عمل مـالیات صـفحه طوالش،فلج و به حالت معلقه باقی خـواهد مـاند و هیات هـم،در عـمل مـالیات ،به هیچوجه مداخله ننموده و دیـناری در هیچ موقع،ماخوذ نخواهند داشت و صریحا فرمودند که پس از وصول جواب تلگرافات،همه قسم از طرف هیات،در وصول مالیات مـساعدت شـده و بدون صرف قوه و مخارج فوق العـاده،تمام مالیات خـمسه طـوالش،وصول و بـه خـزانه دولت عاید خواهد شـد.در خـاتمه مذاکرات،اظهار داشتند که مامورین مالیه را، به رشت مراجعت بدهم و وعده کردند که رئیس تحقیقات گرگانرود،قرار پرداخـت حـقوق گـذشته و مخارج اداری را داده و تکلیف چاکر را معلوم خواهند نـمود.»(سند شـماره ۳۲)
بدینترتیب،حل ایـن مـشکل اقـتصادی،به دسـت سیاست و سیاستمداران افتاد؛تا اینکه بالاخره پس از استقرار کابینه مستوفی الممالک در ۷ جدی همان سال،مذاکرات به شکل جدیتری ادامه یافته و منجر به استقرار شعبه مالیه در صومعهسرا و شروع به اخذ مالیات از مـناطق تحت نفوذ هیات اتحاد اسلام،توسط شعبه مزبور شد.(سند شماره ۳۳)گزارش نسبتا کاملی از چگونگی اخذ مالیات،طی ماههای بعد،در ذیل سند شماره ۳۴ وجود دارد.
با شروع پائیز سال ۱۲۹۶،اقدامات هیات اتحاد اسلام،در مورد مسائل اقـتصادی،وارد مـراحل جدیتری شد.۲۴در آن زمان،کمبود ارزاق عمومی،شدیدا مردم را تحت فشار قرار داده بود.اقدامات حکام شهرهای مختلف،برای مقابله با عوارض قحطی،تماما با شکست مواجه شده و همه روزه،گزارشهایی از مرگومیر مردم،در جراید چاپ میشد.ولی در گیلان،اوضاع بهگونهای دیـگر بـود.زیرا،حاصلخیزی زمین و محصول برنج)با کمی نقصان)،کفاف نیاز مردم را میداد. ولی چند عامل،سبب بروز مشکلاتی در این زمینه شد.علت اول،فعالیت محتکران بود که نظیر دیگر نقاط کـشور،در گـیلان هم،به محض مشاهده کمبود و قحطی در دیـگر نـقاط کشور،اقدام به انبار محصول غله و خصوصا برنج کردند.پیامد این اقدام،ایجاد قحطی مصنوعی و مآلا،افزایش شدید قیمت غله و برنج،در گیلان بود.
علت دیگر صدور برنج گیلان،به روسیه بود.از قـدیم الایـام،برنج،یکی از اقلام صادراتی گیلان بـه روسـیه،به شمار میآمد. در سال ۱۲۹۶،به دنبال بروز جنگهای داخلی در روسیه،تقاضای برنج گیلان در آن کشور،شدید شد.در همین راستا،صدور برنج به روسیه،افزایش یافت و متقابلا،برنج کمتری در بازار داخلی عرضه شد.
عامل دیگر ذی مدخل در این امر را،باید اقـامت افـواج روسی،در گیلان دانست.آنها،در مسیر بازگشت به روسیه،مدتی در آن خطه اقامت کرده و مآلا از محل ارزاق موجود در گیلان،ارتزاق میکردند.و بالاخره،عامل بسیار مهم دیگر، مهاجرت فقرا و گرسنگان،از نواحی اطراف(زنجان،قزوین،کردستان و حتی آذربایجان)،به گیلان برای یـافتن لقـمه نانی، جهت سـدجوع بود.این سیل گرسنگان،گیلان را محل ایدهآلی برای فرار از مرگ،تلقی میکردند.(سند شماره ۱۱)
عوامل فوق،دستبهدست هم داده و با شروع پائیز سال ۱۲۹۶،اوضـاع بحرانی و وخیمی در گیلان به وجود آورد.بتدریج بر ابعاد بحران اقتصادی و معیشتی،افزوده شـد.بنا بـه گـزارشی،«اوضاع رشت،به واسطه نبودن حکومت،رضایتبخش نیست.ارزاق،فوق العاده گران؛نان،یک من شاه،یک تومان؛برنج صدری-که هربار،عبارت از بیست من شاه میباشد. بیست و دو تومان؛و چـنپا و بـرنج خوراکی،سیزده الی چهارده تومان.فقرای زیادی،از اطراف خمسه و خلخال،به رشت آمده و با یک حالت فلاکتی،در گـوشه بـقعهها زیـست مینمایند.»(سند شماره ۳۹)تا اینکه،تقریبا همزمان با روی کارآمدن کابینه عین الدوله در تهران،اقدامات هیات اتحاد اسلام،«کلیه املاک-متعلق بـه هرکسی بوده باشد-توقیف ومحصول آن را، صفر(آغاز قوس/آذر ۱۲۹۶)،به حکم اتحاد اسلام،«کلیه املاک-متعلق به هـرکسی بوده باشد-توقیف و محصول آن را، ضـبط نـمودند.»(سند شماره ۳۷)علاوه بر آن،«بر حسب تصویب و تصمیم هیات مقدس اتحاد اسلام،فقرا را،در میان اعیان تقسیم نمودهاند که در مدت پنج ماه،متکفل مخارج آنها،از شام و نهار و لباس و غیره باشند.آنها هم،هریک به میل خودشان، عدهای را قبول و بـه دهاتهای خودشان روانه نمودهاند.»(سند شماره ۳۹)
ضبط محصول برنج املاک و قصبات و قرا(سند شماره ۴۰)و دریافت مالیات از محصول برنج(سند شماره ۴۱)،از اقدامات اساسی هیات اتحاد اسلام بود.علاوه بر آن،سازماندهی کمکرسانی به فقرا و گرسنگان نیز،با کمال جدیت دنـبال مـیشد.۲۵ علاوه بر گیلان،در اواسط حوت/اسفند ۱۲۹۶،هیات اتحاد اسلام،اقدام به ارسال دویست خروار برنج بهطور مجانی،برای مصرف اهالی تهران کرد.(اسناد شماره ۴۲ تا ۴۴)
این اقدامات،نتیجهبخش بوده و در شرایطی که در تمامی نقاط کشور،روزانه تعداد زیادی،از گرسنگی مـیمردند،در رشت،«از تـوجه عدهای خیرخواهان و نوع پرستان و کمک و مساعدت اهالی و کسبه و هیات اتحاد اسلام،فقرای مهاجر کردستان،گروس،خمسه و سایر نقاطی که به شهر وارد میشوند،وسایل آسایش و رفاهیت آنها،از هر جهت فراهم و بخوبی زندگانی و معیشتشان فراهم شده اسـت.الحق،خدمت بـزرگی به عالم انسانیت نموده و جان یک مشت بدبخت گرسنه و غارت شده را-که زن و مرد و بچه،قریب به هفت هزار نفر میشوند-خریده،از سرما و گرسنگی،محفوظ داشتهاند.»(سند شماره ۲۳)و مدتی بعد،بنا به گزارشی در اواخر ثور/اردیبهشت ۱۲۹۷،«در پل عراق[در دشـت]،قریب بـه دو هـزار و پانصد نفر از فقرا را،نگهداری کـرده هـمهروزه،نفری،یک چـارک برنج،از طرف هیات اتحاد اسلام داده میشود و نهایت توجه را،مینمایند.»(سند شماره ۴۵)
به هرروی،تلاش موفقیتآمیز هیات اتحاد اسلام،در مقابله با بحران معیشتی و قحطی سـال ۱۲۹۶ در گـیلان،از جـمله نقاط مثبت فعالیت این گروه،در دوره مورد بحث مقاله حـاضر است.
یکی دیـگر از اقدامات هیات اسلام،در طی دوره زمانی موردنظر،گسترش حیطه نفوذ هیات به شهرها و مناطق اطراف بود. در یک حالت کلی،در اوج فعالیت هـیات اتـحاد اسـلام(پائیز و زمستان سال ۱۲۹۶)،شعاع فعالیت آن،در شرق تا استرآباد؛ در غرب تـا زنجان؛در شمال تا آستارا و اردبیل؛در جنوب تا طارم سفلی گسترش یافته بود.گزارشهای متعددی،از اقدامات هیات اتحاد اسلام،در این زمـینه وجـود دارد کـه بهعنوان نمونه،برخی از آنان در مجموعه حاضر ارائه شده است.
در گزارشی از لنگرود،در اواخر قوس/آذر ۱۲۹۶،آمـده اسـت:«شجیع الدوله-که از طرف جنگل،مامول حکومت لنگرود است-مشغول رتقوفتق امور،و بر حسب اشاره حنگلیها،دو روز است که مجلس تحقیقاتی،به عـضویت دو نـفر از مـامورین جنگل و یک نفر از علمای لنگرود در اداره حکومتی تشکیل و به امور عارفین رسیدگی مـینمایند.»(سند شماره ۴۶)
پس از شـکست امـیر مقتدر و متحدان شاهسون او از جنگلیها، و متعاقبا، عقد اتحاد بین خوانین شاهسون خلخالی با هیات اتحاد اسلام، زمینه بـرای فـعالیت هـیات، در خلخال فراهم شده و مدت کوتاهی بعد، این ناحیه، به یکی از کانونهای فعال هیات مذکور، تبدیل شد. طبق روال معمول، ایجاد هـیات صلحیه، یکی از اولین اقدامات هیات در خلخال بود. میرزا کوچک خان، طی سخنرانی-که در آن منطقه (احتمالا در اواخر ذی قعده ۱۳۳۵ ق.، اواخر اسد/مرداد ۱۲۹۶) کرد. به این موضوع اشاره کرد و شرح مبسوطی در مورد آن، داد.(سند شماره ۴۷) او در سخنرانی دیگری-که در ۱۵ ذی حجه همان سال(۱۰ میزان/مهر)در خلخال کـرد-اهالی را، نسبت به پرداخت اعانه، برای افتتاح مدرسه تشویق نمود.(سند شماره ۵۰)
در تنکابن،«اقدامات محلی، به عهده محمد نـبی خـان اسـت.که با یک عده دویست و پنجاه نفری،متوقف است.عدلیه موقتی،تشکیل و فعلا آقا شیخ یحیی،قاضی عدلیه است تا از طـرف اتـحاد اسلام،قاضی معین شود.»(سند شماره ۵۱)
در آستارا،اقداماتی همچون«انتصاب هژیر السلطان،به نظارت دوایر و تصفیه کـلیه اداراتـ،از سـوی آقا میرزا کوچک خان» (سند شماره ۵۲)،نظارت بر امور مالیه(سند شماره ۵۳)و بالاخره،فرستادن«میرزا اسمعیل خان،برای رسیدگی بـه امـور در اردبـیل،بنا به گزارشی،در اواخر محرم ۱۳۳۶ ق.(اواسط عقرب/آبان ۱۲۹۶)،«عده جنگلیها،این اوقات،به قدر کفاف زیاد شـده اسـت،ولی در میانه خودشان،جزیی برودتی است…از طرف جنگلیها،به حکومت اخطار شده که رشوه و خدمتانه،باید موقوف شود.[دولت]،چهار هزار تـومان،به حـکومت حقوق میدهد و سه هزار تومان،جنگلیها،خواهند داد که این اعمال زشت خیانتکارانه،موقوف شود،حکومت قـبول نـکرد.»(سند شماره ۵۵)چند ماه بعد،در اواسط سال ۱۳۳۶ قـ.جنگلیها،در جـنگهای طـایفگی بین شاهسونهای اردبیل،داخل شده(سند شماره ۵۶)و از این طـریق،نیروی آنـها،در آن خطه به تحلیل رفت.۲۷
در مجموع،تلاش هیات اتحاد اسلام،برای گسترش دامنه نفوذ خود به نـقاط مـجاور-که از اواسط ۱۲۹۶ آغاز شده و در اواخر هـمان سـال،به اوج خود رسـیده بـود-و سـبب تبدیل یک جنبش محلی،به یک جـنبش مـنطقهای در شمال ایران گردید.عوامل متعددی در این فرآیند مدخل بود.فقدان قدرت حکومت مرکزی،نابودی سیطره سـیاسی روسـها،تکیه بر شعار اتحاد اسلام،بهرهگیری از احساسات ضدانگلیسی و روسـی در میان اهالی،استفاده از موقعیتهای بـینالمللی،مهمترین عواملی اسـت که در فرآیند فوق،نقش داشتند.
یکی دیگر از ابـعاد فـعالیت هیات اتحاد اسلام،ارتباط با روسهاست.پس از شروع انقلاب در روسیه، کمیتههایی،متشکل از افسران و صاحبمنصبان انقلابی روسی،در شـهرهای مـختلف ایران تشکیل شد.این کمیتهها،عموما تـحت نـظر فـرماندهی قوای روسیه مستقر در قـفقاز بودند.
گزارشهای مـوجود،حاکیست که نخستین ارتباط بـین کـمیته روسی مستقر در گیلان با هیات اتحاد اسلام،در ۲۷ رجب ۱۳۳۵ ق./۲۹ ثور ۱۲۹۶،انجام شد.در این مـلاقات،«آقای حـاجی رستم و آقای آلوسن بیک و گینیاز جـرجادره،صاحب مـنصب و وکیل کـمیته«از طـرف روسـها»و«آقا میرزا کوچک خان بـا سه نفر دیگر»،از طرف هیات اتحاد اسلام،حضور داشتند. (سند شماره ۵۷)سه نفر دیگر؛دکتر حشمت،آقا سید آقایی و آقـا جـواد کلاوزانی بودند.۲۸مذاکرات،در جو بسیار دوستانهای انجام شـد.ولی عـلیرغم ایـن مـوضوع،مذاکرات،پیامد جـدی به دنبال نـداشت.به نـحوی که چند هفته بعد،در مقالهای با عنوان «قول را،فعل لازم است».که در نخستین شماره جریده جنگل چاپ شد۲۹٫هیات اتـحاد اسـلام،خواهان اقـدامات جدی، برای کنترل قوای روسی مستقر در ایران،از سـوی دولت انـقلابی روسـیه و کـمیتههای انـقلابی روسـی مستقر در ایران شد. دومین ملاقات،در فاصله ششم تا سیزدهم ذی قعده ۱۳۳۵ ق.(۲ تا ۹ سنبله/شهریور ۱۲۹۶)،صورت گرفت.براساس گزارش موجود،«یک نماینده محترم دیگر،از صاحبمنصبان مقتدر روس،فئیدر نیکلایویچ و بردین،به همراه یک نفر مترجم،آقای بـیک آقا سلیم اف،در این روزهای اخیر،به فومن،پس از تحصیل اجازه آمده،برای تحکیم و تتمیم مذاکرات پیش،[۲۹ ثور]شروع به بیانات شد و از جانب هیات اتحاد اسلام و ایران،فدائیان شهیر:آقای حاجی احمد آقا و آقا جواد و آقا سـید آقـایی،ثانیا منتخب و به نقطهای که محل ملاقات تعیین شده بود،رفتند.پس از انجام اظهارات شفاهی،که چون واقعه پیش،به منتها درجه،دوستانه بود،مراسم مودت و اتحاد،به عمل آمد.»۳۰
ولی این ملاقات هم،بینتیجه ماند.و مشکل-کماکان-به قوت خود باقی ماند.
سومین مـلاقات،بین نـمایندگان هیات اتحاد اسلام و کمیته انقلابی روسها،در رشت،در دوم صفر ۱۳۳۶ ق.(۲۶ عقرب/ آبان ۱۲۹۶)صورت گرفت.در خبری که پیرامون این ملاقات،در جریده جنگل چاپ شد،آمده اسـت:«ریاست قـشون دموکراسی روسیه مقیم گیلان،با عدهای از صـاحبمنصبان مـحترم،روز یکشنبه دوم صفر،برای اظهاردوستی و صمیمیت، به بازار جمعه توام ورود نموده،از طرف هیات اتحاد اسلام،دو فرزند غیور ایران،آقای میرزا کوچک خان و آقای حاجی احمد آقا،مامور پذیرایی گردیده و بـا احـترامات و تشریفاتی که درخور ایـن مـهمانان محترم بود،پذیرایی کردند.عصر همان روز،پس از ختم مذکرات دوستانه،معاودت به شهر نمودند.»۳۱
ملاقات فوق،در شرایطی انجام شد که دستجات روسی،دائما به سمت گیلان حرکت کرده و در آن منطقه،بهطور موقت اقامت میگزیدند.بنا به گزارشی در این خصوص،در اوایل صـفر ۱۳۳۶ قـ.،«عده روسها در رشت،بهطور تحقیق،بالغ به شش هزار نفر میباشد.که در نقاط مختلف در منزل اعیان و رجال و کسبه و غیره،سکونت دارند.»(سند شماره ۵۸)بدیهی است،هنوز این تعداد،مشکلات زیادی را،در گیلان به وجود میآورد و افزون شدن مشکلات،بررسی جدیتر آنان را، ضـروری مـیساخت.بدین لحاظ،مذاکرات بـین کمیته انقلابی روسها و هیات اتحاد اسلام،همچنان ادامه یافت؛تا اینکه مذاکرات،به نتیجه رسیده و در اوایل ربیع الثانی ۱۳۳۶ ق.(اواخر جدی/دی ۱۲۹۶)،طـرفین،توانستند در خصوص نحوه کنترل سربازان روسی در هنگام عبور از گیلان،پروتکلی را امضا نمایند.۳۲براساس مفاد پروتـکل،قرار شـد«یک عـده پانزده نفری از طرف هیات اتحاد اسلام،بهعنوان کمک،به پلیس ملی و روسی-که تشکیل پیدا کرده-به علت کمی عده آنها بدهند و…در صـورت وقـوع اجحافی به اهالی،چه شخصی و چه از حیث مال،باید پروتکلی از طرف پلیس ملی روس،به اتفاق نـماینده هـیات اتـحاد اسلام،نوشته شود که تادیه خسارت به هرکسی که واد شده،به عمل آید.»
بدینترتیب،به نظر میرسید که راهحل مـشکل حضور نیروهای روسی در شمال،پیدا شده و تنها،اقدام عملی براساس پروتکل امضا شده،میتوانست امنیت را در گیلان اسـتوار نماید.ولی سیر حوادث در هـفتههای بـعد،بهگونهای بود که اساسا پروتکل مذکور را،از حیر انتفاع ساقط کرد.
از اوایل زمستان ۱۲۹۶،با تغییر اوضاع جنگ بینالملل اول در منطقه شرق،وضعیت گیلان،دگرگون شد.توجه نیروهای عثمانی و آلمانی به منطقه قفقاز،عامل اصلی این دگرگونی به شمار میرود.۳۳آلمانیها،بسرعت در حال افـزایش نفوذ خود در گرجستان بودند و از سوی دیگر،ارتش عثمانی هم،به تلافی شکستهای پیاپی خود در بین النهرین و باتوجه به اینکه به علت وقوع جنگهای داخلی در روسیه،مانعی در راه پیشروی آنها در قفقاز وجود نداشت،به قصد تصرف باکو، به سمت قـفقاز بـه راه افتادند.در صورت تحقق چنین ایدهای،توانایی عثمانیها در رخنه به شمال ایران و همچنین،آسیای میانه و مآلا هندوستان،افزایش مییافت.بدین لحاظ،انگلیسیها،در یک اقدام پیشگیرانه،تلاش کردند با حداکثر سرعت و قبل از رسیدن عثمانیها به باکو،خود را به آنـجا رسـانده و با تقویت نیروهای موجود در آن شهر،اجازه دسترسی به دریای خزر را،به عثمانیها ندهند.۳۴سریعترین راه وصول به باکو،از میان گیلان گذشته و به بندر انزلی و از آنجا،از راه دریا،به باکو ختم میشد.انگلیسیها-که از مدتی پیش،در تدارک اعزام نـیرو بـه باکو بودند-به سرعت،بخشی از قوای خود را،به فرماندهی ژنرال دنسترویل،روانه گیلان کردند.۳۵(اسناد شماره ۶۰ و ۶۱)و بالاخره،در روز۲۸ دلو/بهمن ۱۲۹۶(۶ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق.)،با نیروی اندکی،وارد گیلان شدند.بنا به گزارشی در این خصوص،(ساعت هفت بعد از ظهر ۲۸ دلو،یک نفر ژنـرال و ۴۲ صـاحبمنصب و قـریب شصت نفر تامین،یک اتومبیل جـنگی،که دارای یـک عـراده توپ بود-با ۲۴ دستگاه اتومبیل سواری،از رشت وارد و به غازیان رفتند.ژنرال آنها با بعضی صاحبمنصبان،در اداره لیانازوف منزل نمودند.»(سند شماره ۶۲)
اقدام انگلیسیها،با واکنش بسیار تند هـیات اتـحاد اسـلام،مواجه شد.هیات،تلگراف مبسوطی به تهران ارسال کرده و ضمن تذکر اقـدامات انـگلیسیها،خواهان اقدام«هیئت دولت،در جلوگیری از اقدامات حقشکنانه انگلیسیها شدند.»(سند شماره ۶۳)
همچنین همزمان با ارسال تلگراف فوق،با انتشار اعلانی در رشت،«خطاب به نظامیان انگلیسی»،به آنـها اخـطار کـردند«اگر در ظرف ۲۴ ساعت،از شهر خارج نشوید،ناچار از اقدامات خواهیم بود.»(سند شماره ۶۴)اخـطار مذکور،کارگر افتاده و نیروهای انگلیسی،«پس از دو روز توقف،بدون هیچ حادثه،در ساعت هفت تماما به طرف رشت رهسپار شدند»(سند شماره ۶۲)و«به طرف قـزوین،حرکت کـردند.»(سند شـماره ۶۶)چند روز بعد از بازگشت انگلیسیها از گیلان،در ۱۱ حوت /اسفند،قزاقخانه رشت،توسط قوای اتحاد اسلام،تصرف شـد.(سند شـماره ۶۷)از این زمان به بعد،وضعیت،کاملا بحرانی شد.دستگیری کنسول انگلیس در گیلان،کاپیتان نونل در اواخر سال ۱۲۹۶،پاسخی از هیات اتحاد اسلام،به اقـدامات انگلیسیها بـود.۳۶این اقـدام،انعکاس وسیع یافت.در تهران،سفارت انگلیس و هیات دولت،تلاشهای زیادی را برای آزادی کنسول انگلیس و رئیس شـعبه بـانک شـاهنشاهی در رشت،مبذول کردند.۳۷(اسناد شماره ۷۳٫۶۸)اقدامات مزبور، وقفهای در تدارکات انگلیسیها،برای حمله به گیلان،ایجاد نکرد.متقابلا،هیات اتحاد اسلام نـیز،کلیه نـیروهای خـود را، برای مقابله با آنها،بسیج کرده و خط دفاعی را،در منجیل تشکیل داد.همان زمان،گروهی از صاحبمنصبان عثمانی هـم، به گـیلان وارد شده و به جنگلیها پیوستند.۳۸(سند شماره ۴۵)شایعات و اخبار مربوط به نفوذ جنگلیها،تا حوالی قـزوین و ورود بـرخی از دسـتجاب بلشویکی به شمال ایران(اسناد شماره ۷۹٫۷۴)،عزم انگلیسیها را،برای یک نبرد همهجانبه با قوای اتحاد اسـلام،جزم نمود.
به دلیـل اهمیت اوضاع هیات اتحاد اسلام-که جنگ با انگلیسیها را،قریب الوقوع میدانست-به فوریت درصـدد جـمعآوری نیروهایش بـرآمد.بدین لحاظ،با صدور اعلانی،خاتمه فعالیت دوایر مربوط به آن هیات را-که برای رسیدگی به تظلمات مردم ایجاد شـده بـود-اعلام کرد.۳۹در همین باره اعلام شد«محاکم تحقیقاتی-که از طرف هیات اتحاد اسلام،در تمام قطعات گـیلان،تنکابن،آستارا،خلخال و طـارمات دایـر بود-با موافقت نظر هیات،تمام آنها را تابع عدلیه مرکزی رشت قرار داده و مطابق قانون تبدیل به مـحاکم بـدایت و صـلحیه نمودهاند.»(سندشماره ۲۵)
با بحرانیتر شدن اوضاع،امیر عشایر،از رشت خارج شده و امور حکومتی آنجا را،بـه کـارگزاری تحویل داد.۴۰در گزارشی که از وضعیت رشت و گیلان در آن شرایط وجود دارد(سند شماره ۴۵)،به نقل و انتقال متعدد نـیروهای جـنگل و ارسال نیرو به منجیل،اشاره شده است و متقابلا،گزارشهای دیگری نیز،از حرکت نیروهای مـختلط انـگلیسی و روسی، به سمت قزوین و تدارک حمله به گـیلان بـه وسـیله آنها،وجود دارد.۴۱(اسناد شماره ۸۳٫۸۰)
در این میان،سقوط کابینه مـستوفی المـمالک در ۵ ثور/اردیبهشت ۱۲۹۸(۱۶ رجب ۱۳۳۶ ق.)،ضربه اساسی به حسن روابط هیات اتحاد اسلام و دولت زد.روی کارآمدن کابینه صـمصام السـلطنه،بهمعنای از دست رفتن یک پشتیبان در تـهران،برای جنگلیها بـود.کابینه مذکور،به فـوریت درصـدد انـتخاب یک حکمران،برای گیلان برآمد و بالاخره،در اواخـر ثـور،حکمران گیلان،سردار کل،انتخاب و اقدامات لازم برای او به گیلان،آغاز شد.(اسناد شماره ۸۵ و ۸۴)تا اینکه بالاخره،سردار کل، در ۱۸ جـوزا/خرداد(اول رمـضان)،به سمت رشت حرکت کرد.(سند شماره ۸۶)
مقارن بـا عزیمت حکمران،آخرین مقدمات انـگلیسیها بـرای حمله قطعی به گیلان،در حـال انـجام بود.از سویی،عده زیادی از همپیمانان روسی و ارمنی،آنها،از طریق کشتی،وارد انزلی و آماده حمله به جـنگلیها شـدند(سند شماره ۸۷)و از سویی دیگر،در جنوب و در قزوین نـیز،نیروهای مـختلط انـگلیسی و روس،تدارکات وسیعی بـرای تـکمیل مقدمات حمله،به عمل آورده بـودند.تعداد مـعتنابهی نیروی زرهی-که به وسیله چند فروند هواپیما-تقویت میشدند.آماده به حمله به گیلان شده بودند.۲۴بینتیجه مـاندن مـذاکرات فرستاده انگلیسیها(کلنل استوکس)،با هیات اتحاد اسـلام،وقوع جـنگ را قطعی و لا جـرم مینمود.۴۳(اسناد شـماره ۸۹٫۸۸)تـا اینکه«پس از حرکت روسهای مـتوقف در قزوین-که قبلا به وسیله مذاکرات و قرارداد بین روسای آنان با نمایندگان هیات اتحاد اسلام از منجیل اجـازه عـبور یافته بودند-دسته،ابتدا در بین رودبار و منجیل تـوقف کرده و اسـتحکاماتی در آنـجا بـنا مـینمایند.متعاقب آن،دسته دیگری از روسـها رسـیده،به مجرد وصول آن دسته،از طرف روسها،مبادرت به حمله شده و مصادمه بین آنها و قوای هیات-که در منجیل توقف داشته-شروع گـردیده.پس از شـروع شدن مـصادمه،چهار صد نفر نظامیان انگلیس،از قزوین فوری حـرکت کـرده و خـود را بـه مـنجیل رسـاندهاند.»(سند شماره ۸۸)
در روزهای بعد،جنگ با شدت هرچه تمامتر،بین دو طرف جریان یافت.۴۴گزارشهایی،از هردو طرف منتشر شد.(اسناد شماره ۹۲ و ۹۱)تا اینکه قوای اتحاد اسلام،شکست خورده و نیروهای آنها،پس از خروج از رشت،به فومن و کسما رفتند. (سند شماره ۹۰)
طی روزهـای بعد،باز هم درگیریهایی بین جنگلیها با نیروهای مختلط انگلیسی و روسی،روی داد.۴۵این نبردها،همچنان بهطور پراکنده ادامه یافت.تا اینکه بالاخره،قرارداد صلحی بین هیات اتحاد اسلام و انگلیسیها،در ۲۷ اسد/مرداد ۱۲۹۷ برابر ۱۲ ذی قعده ۱۳۳۶ ق.،به امضا رسید.۴۶مفاد قـرارداد فـوق،به شرح زیر است:
۱٫نمایندگان کمیته اتحاد اسلام،متعهد میشوند که قوای مسلحه در راه قزوین و انزلی-که معروف به راه عراق است-و نزدیکیهای آن،نگاه ندارند.توضیح اینکه،هرگاه قوای مسلحه دیگر،غیراز نظامیان انگلیس یا نظامیان دولت ایران،عازم گیلان از راه عراق باشند،نمایندگان نـظامیان انـگلیس،قبول میکنند که در جمالآباد،آنها را نگهداشته،تا کمیته اتحاد اسلام، از مقاصد آنها مستحضر شده،در صورتی که بر علیه آنها هستند،حق دارند که در همان راه،با قوه مـسلحه،ممانعت نـمایند.
۲٫نمایندگان اتحاد اسلام،متعهد میشوند که صـاحبمنصبان خـارجه را،اخراج کرده و از دولتهایی که با دولت انگلیس در حال جنگ هستند،صاحبمنصب استخدام ننمایند.
۳٫نمایندگان کمیته اتحاد اسلام،متعهد میشوند تهیه خوراک لازمه برای قوای موجوده انگلیس،در گیلان بنمایند و نـمایندگان نـظامی انگلیس هم،متقبل میشوند کـه افـراد مسلحه،برای جمعآوری آذوقه،به صفحات گیلان اعزام ندارند.
۴٫نمایندگان کمیته اتحاد اسلام،متعهد میشوند اسرای دولت انگلیس را-که عبارت از کاپیتان نوئل و لیوتنان موریس و کلنل شامانف و کاپیتان استریک و صمصام الکتاب میباشند-رد کرده،اسرای کمیته اتحاد اسلام را،در هـرنقطه کـه هستند، تحویل بگیرند.
۵٫نمایندگان قشون انگلیسی،متعهد میشوند که در داخل ایران،مداخله ننمایند؛مگر در صورتی که ایرانیها،با دشمنان انگلیس مساعدت کرده و بر ضد انگلیس،قیام نمایند.
۶٫نمایندگان قشون انگلیس،قول دادند که به هیچوجه در مقاصد کمیته اتحاد اسلام.مادامی که مربوط بـه پیـش بردن مـنافع دشمنان انگلیس نیست.ضدیت ننمایند.
۷٫از اهالی،دعوت شود که برای حفظ خود،حاکمی،موقتا انتخاب نمایند تا حکومت ایران،نماینده خود را بفرستد.
۸٫نمایندگان طرفین،متعهد میشوند کـه قوای مسلحه آنها،بههیچوجه داخل شهر نشوند.
دکتر ابو القاسم خان،نماینده اتحاد اسلام کـلنل مـاتیو،رئیس قشون
میرزا رضـا خان،نماینده اتحاد اسلام مستر مایر،نماینده سیاسی انگلیس
امضای قرارداد فوق-که تقریبا همزمان با شروع کابینه دوم وثوق الدوله بود-نقطه اختتامی بـر یـک دوره از فعالیت اتحاد اسلام،قرار داد.شاید بتوان این دوره را-که از حدود اواسط سال ۱۳۳۵ ق.آغاز و تا اواخر ۱۳۳۶ قـ.(۶٫۱۲۹۷)ادامه یـافت -اوج فـعالیت هیات اتحاد اسلام قلمداد کرد.پس از آن،علیرغم ادامه فعالیت هیات تا اواخر سال ۱۳۰۰ ش.،دیگر به دلایـلی همچون:تغییر اوضاع سیاسی در داخل کشور،تغییر اوضاع و شرایط سیاسی منطقه و بینالمللی،استقرار رژیم سوسیالیستی شوروی و پایان جـنگ جهانی اول،هیاءت اتحاداسلام،هیچگاه نـتوانست چـنین انسجام و وحدت عمل و رویهای،را در گستره فعالیت خود،به نمایش گذارد.
[سند شماره ۱]
نظامنامه داخلی هیات اتحاد اسلام
۱٫از بین اعضای هیات اتحاد اسلام،یک نفر مدیر موقتی و یک نفر منشی،باید منتخب شود.
۲٫در هرهفته،یک نفر مدیر،به اکثریت،معین خواهد شد.
تکالیف مدیر
۳٫غیراز زمـان تعطیل(روزهای جمعه و اعیاد ملی)،همه روزه ۳ ساعت قبل از ظهر و ۳ ساعت بعد از ظهر،جلسات رسمی، هیات منعقد خواهد شد.در جلسات فوق العاده،احضار اعضا،به عهده مدیر است.
۴٫قبل از حضور اکثر از اعضای هیات،مدیر،اقدام به مذاکرات رسمی نخواهد نمود.
۵٫پس از شروع به مـذاکرات،بعد از مـشاوره و تبادل،اتخاذ رای قطعی،به عهده مدیر است.
۶٫در صورتی که اعضا،با یکدیگر مشاجره نمایند،مدیر،باید به اندازه رفع غائله،جلسه را تعطیل کند.
۷٫مدیر،مسئول انتظام داخلی هیات است.در صورتی که هرکدام از اعضا،از نظم واقع منصرف شد،مدیر مطابق قـرارداد، مجازات تـعیین خواهد نمود.
۸٫مدیر از حیث رای و سایر تکالیف،در حکم سایر اعضای هیات خواهد بود.
۹٫مدیر،میتواند از برای هریک از اعضا،بهطور ضرورت،اجازه مرخصی بدهد.
۱۰٫مدیر از واردین محترم،در اطاق مخصوصی،پذیرایی خواهد نمود.
۱۱٫در صورتی که خارج از اعضای هیات[ناخوانا]،به یکی از[ناخوانا]نشده باشد،توسط مدیر یـا مـستخدم،به عضو اطلاع بدهد.
وظایف منشی
۱۲٫در هر جلسه،صورت قراردادهای هیات را برداشته و در دفتر مخصوص،ثبت نماید و به امضای مدیر برساند.
۱۳٫بعد از اجتماع اعضای هیات،منشی،عده حاضر و غایب را،صورت مینماید.
۱۴٫قرائت مکاتیب وارده در هیات،به عهده منشی است.
تکالیف اعضای هیات
۱۵٫اعضای هیات،باید نهایت ادب و احترام را،با یـکدیگر رفـتار کنند.
۱۶٫استعمال دخـانیات در جلسات رسمی،ممنوع است؛مگر در وقت تـنفس،که مـدیر اجـازه دهد.
۱۷٫هرکدام از اعضای هیات،حق دارد مطلبی را پیشنهاد کند.در صورتی که به اکثریت،قابلمذاکره باشد،در هیات مطرح خواهد شد.
۱۸٫تواضع کردن و ادای بعضی رسومات-که اسباب تفرقه عمومیباشد-در حال انعقاد جـلسات رسـمی، ممنوع است.
۱۹٫هریک از اعـضا،در صورتی که مطلبی بخواهند پیشنهاد کنند،باید قبلا از مـدیر اجـازه بگیرند و در صورتی که مقارن هم، اجازه خواستند،اسبق،ولو به چند ثانیه،مقدم خواهد بود.
۲۰٫اگر یکی از اعضای هیات،شکایت شخصی راجع به یکی از اعضای هـیات داشـته بـاشد،باید در هیات اظهار کند.بعد از آنکه مدعی علیه،جواب شخص شاکی را گفت،هردو بـایستی از هیات خارج شوند تا در غیاب آنها،هیات،در ماده شکایت رسیدگی کرده،حکم مسئله را معلوم کند.
۲۱٫هریک از اعضای هیات،بر ترک یا وقوف فصلی از نـظامنامه داخـلی مـطلع شود،حق دارد به مدیر اطلاع داده،منبع و اصلاح آن را بخواهد.
۲۲٫هریک از اعضا،بدون عذر موجه اگر از حـضور[در]جلسات رسـمی تقاعد ورزند،پنج قران به صندوق اعانه هیات، تقدیم مینماید.
در جنایت و مجازات اعضای هیات
جنایت اعضای هیات،به چهار درجه منقسم است:
۲۳٫درجه اول،از قـبیل نـجوا کـردن و سرفه نمودن ممتد در موقع نطق یکی از اعضا،مجازات این درجه،ملامت کردن و نصیحت کـردن بـر تـرک این افعال است.
۲۴٫درجه دوم،مثل مخالفت قوانین انتظامات داخلی یا اعاده[ناخوانا]قابل باوجود ملامت و نصیحت،مجازات این درجـه، بیرون رفـتن از مـجلس است،به امر مدیر،برای یک ساعت.
۲۵٫درجه سوم،حاضر نشدن در تکالیف مقرره است.مثل اینکه یکی از اعضا،در پنج جـلسه مـتوالیه،بدون عذر صحیح،از حاضر شدن تقاعد کند.در این صورت،هیات،به او تکلیف خواهد کرد که استعفا نـماید و هـرگاه اسـتعفا نکرد،از عضویت خلع میشود.
۲۶٫درجه چهارم،خیانت کردن به هیات از قبیل رشوه گرفتن یا افشای سرّ هیات نـمودن یـا[ناخوانا]در ترتیبات آسایش و اخلال در پیشرفت کار.جزای این درجه،بعد از ثبوت خیانت،اخراج از عضویت هیات و مجازاتی اسـت کـه بـه اکثریت، معین خواهد شد.
در ترتیب مذاکرات مطالب
۲۷٫هنگامی که مطلبی در تحت مذاکره است،دیگری نباید مطلب جدیدی در آن داخل کند تـا مـذاکره آن مطلب،تمام شود؛ مگر اینکه مطلب ثانی،مقدمه مطلب اول باشد.
۲۸٫مطالبی که به هیات میرسد،هرکدام مهمتر اسـت،مذاکره و انـجام آنـ،باید مقدم باشد.
شعبه تحقیق عرایض
۲۹٫برای رسیدگی به عرایض،یک شعبه تحقیق عرایض برقرار میشود و این شعبه،عرایض را-که لیقات مـذاکره در هـیات داشته بـاشد-عینا به هیات اظهار میدارند و از سایر عرایض هرروزه،یک فهرستی ترتیب داده شده،در ابـتدای آن روز، خلاصه را به عرض هیات میرساند.
۳۰٫لدی الاقتضا،بر موارد نظامنامه،افزوده خواهد شد.۴۷
[سند شماره ۲]
هو المولف بین القلوب
نظر به تهاجم امور و پیـشامدهای مـهم و رفع سوء تفاهم،لازم گردید که امنای هیات اتحاد اسلام،تجدیدنظری در عهود و مواثیق سـابقه خـود نمایند و بهطوری که در بدو تجمع و تشکیل اجـتماع هـیاتی،معاهداتی در بـین خودشان نموده و بودند و شرایط التزاماتی باهم مـتعهد شـده بودند،به تاریخ ذیل،صمیمانه و برادرانه،مجددا حاضر شدهاند که بر طبق قرارداد قدیم و معاهدات سـابقه،با هـمدیگر در امورات نوعی و مرام هیاتی،بر مـشاوره اقـدام نمایند و آنـچه راجـع بـه صلاح نوعی و مقاصد کلی و مرام ملی بـاشد،به نـحو تبادل افکار،در تحت مقرره و آرا آورده،چه از ردوبحث و جرح و تعدیل آن،به اتفاق آرا و یا بـه اکـثریت رای قطعی اتخاذ گردد.
بالجمله،به میمنت و مبارکی القای اخـوت جدید و ائتلاف دائمی بـین آقـایان امنای هیات اتحاد اسلام.دامت فـقراتهم.واقع گردید کـه به مدلول مواثیق قدیمه،با التزام به مواد ذیل،قیام در امورات مزبوره نموده و از این بـه بـعد،به مفاد ذیل در خاتمه قطع و فصل امـور،جدیت نـمایند و تـخلف از مواد ذیل را،جـایز نـدانند و خدا را همه وقت حـاضر و نـاظر بدانند و در صورت تخلف،تابع حکم اتفاق یا اکثریت هیات خواهد بود.
مواد ذیل،در ضمن چند فصل ذکر میشود:
فصل اول.در تـشکیل هـیات و…ترتیب لوازم آن
ماده اول.اعضای هیات اتحاد اسلام،در ضـمن عـدد طاق(زاید از پنـج)،تشکیل خـواهد یافت.
[ماده]دوم.اعضای هـیات،لدی الاقتضا،به حکم اتفاق آرا یـا اکثریت،زیاد و کم خواهد شد.در هر صورت،رعایت ماده فوق،خواهد گردید.
[ماده]سوم.اعضای هیات مقدس،خدمتی و یا مامور ادارهها و شعبه نخواهند شـد؛مگر بـه تصویر هیات،در موقع لزوم.
[ماده]چهارم.حاضرین از اعضای هیات،در ذیـل اسـامی خـود امـضاء و مـهر شخصی خواهند نمود.
[ماده]پنجم.همه روزهـ،بهطور لزوم.۴۸
فصل دومـ.در تکالیف اعضای هیات اتحاد اسلام و لوازم آن
در ضمن چند ماده:
ماده اول.در هرروزی بهطور لزوم،رسما شش ساعت،۳ قبل از ظهر و ۳ بعد از ظـهر،تشکیل هـیات خـواهد شد.در فوق العاده،به قدر حاجت و قضای آن خواهد[بود.]
[ماده]دوم.در صورت لزوم حـاجت و یـا پیـشامد مـهمی،به اخـبار یـک نفر از اعضا،تمام اعضا مکلفند بهطور فوریت حاضر شوند.
[ماده]سوم.در جلسات رسمی هیات،مذاکرات،غیراز مذاکراتی که فصل بعد معین مینماید،جدا ممنوع است؛مگر در موقعی که خارج از رسمیت یا موقع[ناخوانا]باشد.
[ماده]چهارم.در هرجلسه رسمی،یک نفر مدیر مـوقتی یا ناظم،به اکثریت یا به اتفاق معین میشود که تکلیف مدیر یا ناظم، در فصل علیحده،معین خواهد بود.
[ماده]پنجم.اعضا،حق غیبت از جلسات رسمی ندارند،مگر در صورت عذر یا ارجاع خدمت.
[ماده]ششم.در جلسات رسمی-که هرکدام از اعضا،در موقع رسـمی حـاضر نشود-از پنج قران الی یک تومان،جریمه خواهد شد.
فصل سوم.در خصوص مذاکراتی که در هیات لازم است و لوازم آن
[ماده]۱٫مذاکره امور نوعی و تصفیه امور مملکتی و پیشرفت مرام ملی و هیات،در جلسات رسمی خواهد بود.
[ماده]۲٫تحصیل بودجه و فراهم داشتن مقدمات وصول اعـانه،در جـلسات رسمی مطرح خواهد شد.
[ماده]۳٫اعزام اردویی یا دفاع از دشمن و یا تصرف محلی و یا اعزام نماینده، در جلسات رسمی موضوع خواهد بود.
[ماده]۴٫عزل و نصب کلیه اجزا و صاحبمنصبان و مامورین،به عـهده هـیات است و در جلسه رسمی، تحت… خواهد بود.
[ماده]۵٫حقوق کلیه اعـضا و اجـزا و آحاد نظام و مستخدمین و مستحفظین و مامورین،بهطور مقرر،خواهد معین گردید.
[ماده]۶٫در موارد فوق،بعد از تعاون افکار و امتزاج،یا به اکثریت و یا به اتفاق آرا،رای خواهد گرفته شد.
[ماده]۷٫هرکدام از اعضا،در موقع غیبت،حق رای نخواهند داشت.
[ماده]۸٫عده اعـضا،وقتی کـه به زاید از نصف رسـید،حق شـروع در مذاکرات خواهند داشت.
[ماده]۹٫کلیه مذاکرات هیات در جلسات رسمی،باید در ثبت دفتر و خلاصه،ضبط گردد.
[ماده]۱۰٫دو منشی از اعضای هیات یا با تصویب یا به اتفاق،معین خواهد بود.
[ماده]۱۱٫در امورات نوعی و کارهای هیاتی،به هیچوجه یک نفر از اعضای هیات،نمیتواند مداخله کـند و در صـورت مداخله،برای او رسمیت نخواهد داشت.۴۹
[سند شماره ۳]
اوضاع رشت، مورخ ۲ جوزا
طرز رفتار مامورین نظمیه در زمان«استولبرگ»،فشارهای قونسولگری در ایام استبداد روس،مداخله مامورین اجنبی به امور جزیی و کلی،حقشکنیهای کارگزاری و بالاخره،هرجومرج اداره حکومتی و عدلیه،و تملق فوق العاده مشخص حاکم،حاج مفاخر الدوله از روسها،یک نوع بـدبختی بـرای مردم تـولید کرده و هرلحظه،بر گرفتاری عمومی میافزاید. قلم مقید،زبان بسته،آزادی محدود و حتی معاشرت به طرز مخصوص قدغن؛شدت فشار استبدادی،به انـدازهای بود که خبرهای جنگ و غیره را هم-که روزنامههای خارجه،مخصوصا جراید قفقاز درج میکردند-در پارهـای مـجالس، صحبتش مـمنوع بود تا چه برسد به سایر مطالب.
نهتنها مردم،از روسها میترسیدند،بلکه به مرات از ماموری نظمیه و حکومتی و خاصه از آنهایی کـه خـود را مفتش تامینات معرفی مینمودند،احتیاط میکردند.زیرا،بسا بدبختانی از حیث جلب منافع شخصی و برای خوشایند،و چه بـه حکم حـاکم و چـه از آدمآزاری بعضی مامورین مفسد تامینات نظمیه،بهعنوان جنگلی و مقصر پلتیکی گرفتار و حبس و زجر شده و روزها در حـبس و ماهها در توقیف میگذرانیدند.اهالی یک ولایت،مطیع و بیصدا؛سکنه یک شهر،آرام و دولتخواه،نزدیک بود از شدت فشار خـودی بیگانه،متواری شوند.حق،برکت دهد کـه شـمس آزادی،از افق روسیه طالع شده و پرده در مقابل این فجایع کشید.
بعد از اعلان آزادی در روسیه،موضوع رشت هم تغییر کرده-عده زیادی بیگناه-که از غرض شخصی و…حبس و در زیر شکنجه بودند.از محبس نظمیه خلاصی یافتند.در اینجا،این خوشحالی-که از تغییر اوضاع پیـشآمده بود-از تغییر رئیس سابق نظمیه(استولبرگ)نیز،یک نوع حس بشاشت در مردم تولید شده و از تعیین آقا میرزا عبد ا…خان،به جای ایشان خوشنود شدند.چنانچه به وسیله تلگرافات خصوصی،از تقدیم امتنان به اولیای امور،خودداری نکردند.مسیو استولبرگ، نه فقط بـه کـارها رسیدگی نکرده و از اهمال او،سایرین استفاده کرده و اصول کیف مایشایی را پیش انداخته بودند،بلکه در حیف و میل وجوهات دولتی نیز،ید طولانی داشت.رئیس جدید،به محض رسیدن،بلافاصله شروع به اصلاحات نظمیه
نموده،چند نفر از مامورین تامینات را-که سـابق بـدی داشتند-بیرون کرده و به جای آنها،از مفتشین جدید-که از تهران ورود کرده بودند-گماشت.
عجالتا،اذهان،متوجه اصلاحات فوری و منتظر اقدامات رئیس جدید میباشد.نظمیه ما،دارد یواشیواش رو به اصلاح میگذارد و امید است بعد از چندی،نظمیه مرتبی داشته باشیم.یعنی نـظمیهای را،کـه در ماه،چند هزار تومان در این موقع تنگدستی از دولت میگیرد و در مقابل این وجه،ارزش داشته باشد،دارا باشیم!
راجع به اداره مالیه،بدبین نبوده و تا یک اندازه امیدواری در حسن جریان آن،حاصل است.از اصلاح کارگزاری و عدلیه نیز،به ایـن زودیـها مـایوسیم.به این ملاحظه،در این باب چـیزی نـمیگویم.اما،راجع بـه اداره حکومتی، همینقدر عرض میکنم:آیا در این موقع انتخابات هم اداره حکومتی،اصلاح نخواهد شد؟آیا اولیای امور، اطمینان دارند که باوجود اقامت حاج مفاخر الدولهـ-که سـابقه درخـشانی در تاریخ ایران دارد-عمل انتخابات به صحت خواهد گذشت؟اگر کـارها،بدین مـنوال بگذرد،داد و فریاد جریده ایران-که برای تغییر مامورین و حکام بلند شده-بکلی هدر و فقط نتیجه[ای]جز گلو پاره کردن،نخواهد داشت.
این نکته هم نگفته نـگذاریم کـه بـاوجود اینکه آزادیخواهان روسیه در رشت،عموما و اعضای کمیته فعال روسیها،خصوصا چه در مجالس و چـه در میتینگها،اظهار میکنند که دیگر به امور داخلی ایران،مداخله نخواهد شد.باز هم،بعضی نفوذها در کار و اثری از این وعدهها،مترتیب نشده است.تصور مـیکنم کـه ایـن هم، بسته به وجود مامور و وطنپرست ایرانی است که با خلوص نـیت،مشغول کـار شده و امور مهمه را،یکییکی فیصله بدهد.۵۰
[سند شماره ۴]
اوضاع گیلان
مورخ ۱۴ رمضان،از رشت به ما مینویسند:
وضعیات گیلان،آن قدر امیدبخش نیست. گرانی ارزاق و ما یحتاج،از هـرقبیل،از بـیاعتنایی حـکمران وقت،به جایی رسیده که به غیراز ایرانی بدبخت،کسی تحمل آن را ندارد و نتواند داشت.نه ایـنکه تـصور شـود از نبودن اجناس به این قحطی مبتلا هستیم،خیر!از عدم رسیدگی مامورینی که این کار،به عهده آنـهاست.زیرا مـتاع مـحلی،از قبیل برنج و مخصوصا سبزی آلات،فراوان است؛ولی که[چه کسی]باید قیمت را تعیین کند؟
اگر بنویسم،نان یک من پانـزده قـران است،دوست نیست کسی باور نکند.حالا گوشت و روغن،جای خود را دارد.حاج مفاخر الدوله-که فقط در ماه پیـش،از گـرفتن مـواجب و تراشیدن را مدخل،وظیفه دیگری برای خود فرض نمیکرد. یکی دو فقره در موضوع ارزاق،اقدامی کرد،ولی چه شد؟نتیجه مـعکوس داد.ایـن سئوال را، خود ایشان باید جواب بدهد.
هرجومرج، پارهای از ادارات،از قبیل عدلیه و کارگزاری کمتر از ارزاق به مردم اثر نـدارد،بلکه بـه درجـات از آن بدتر است.کارگزاری!یعنی آن اداره که به وسیله بعضی از روسای آن،غالب املاک خوب گیلان،از دست ایرانیان بـدبخت رفته و بـه چنگ اتباع روس،عثمانی و یونانی و غیره،افتاده،امروزه هم،محل تامین معیشت کارگزار است.خوب است قدری بـه اسـناد و دوسـیه و صورت مجلسها و ثبت اجارهنامههای سال ۱۳۳۰،مراجعه شود تا خدمات کارگزار فعلی گیلان،معلوم گردد.
با این دردهای بیدرمان،بدبختانه،مختصر نـفاقی هـم بـین احزاب و فرق سیاسی-که بعد از اعلان انتخابات،شروع به تشکیلات نمودهاند-جاریست.دموکراتها،دو دسته شدهاند.عقلای قوم،کوشش دارنـد رفـع اختلاف نموده و به این اشتهارا،خاتمه دهند.امید است موفق هم بشوند.یکی از کارهایی که اولیای امور،بایستی به فوریت انـجام دهـند،تعیین یک نفر رئیس بیطمع و فعال،برای عدلیه و فرستادن او،با یک عده اجزای کارآزموده،به رشـت اسـت که از نو،عدلیه تشکیل نموده،شروع به کا رو رفع حـوایج مـردم نماید.
البته،در اصـلاح کارگزاری هم،باید اقدام عاجلی بنمایند.هرقدر مفاخر الدوله را زودتـر بـخواهند،بهتر است.زیرا بیشتر به نفاق میزند و کاسهلیسان هم-که حالشان معلوم است-از موقع استفاده میکنند.۵۱
[سند شماره ۵]
تلگراف خصوصی، از رشت [اظهار انقیاد،به حکومت مرکزی]
توسط حضرت اشـرف یـونس،آقای علاء السـلطنه،هیات مـعظمه وزرای مـحبوب ملت ایران،سه کپیه جریده نوبهار،صدای ایران،ایران.
واضح است کـه مـنتهی مآل فدائیان،آن بوده است گیلان و طوالش،کاملا در تحت اوامر مطاعه هیات دولت بوده و ابـدا دخل و تـصرف در اموری-که خارج از وظیفه یک ملت مـطیع است-نکند.تلگرافی که قبلا در خـصوص حـاجی مفاخر الدوله عرض شده،بر طبق تـقاضای اهـل گیلان بوده و هیات اتحاد اسلام را،در این خصوص و در سایر امورات رسمی قانونی مملکتی،از هیچ رای مـخصوص نـیست و بجز اطاعت اوامر دولت و پیروی صـلاحاندیشی آن هـیات،نقطهنظریاتی نـداشته و نخواهد داشت.چیزیکه هـست،کمال اشـتیاق به سرعت افتتاح دار الشـورا داریـم و این،قانونپرستی فدائیان است.
اینک، به اتفاق تمام روساء و عشایر و ایلات متحدین خود،از آن مقام مقدس و هیات وزرای عظام،درخواست افـتتاح مجلس شـورای ملی و اعزام یک نفر حاکم صـحیح العـمل خوشسابقه[که].طرف اعـتماد مـلت و تـوجه دولت باشد.داریم که زاید از این امـر،حکومت گیلان و طوالش،متزلزل و اهالی بلاتکلیف نمانند.
در خاتمه،انقیاد خودمان را، نسبت به اوامر مقدسه ملوکانه و هیات وزرای محبوبه، اظهار میداریم.۵۲
اتحاد اسلام گیلان
[سند شماره ۶]
دسـتگیری، از طرف جنگل
به موجب اعلانی که از طرف جـنگلیان انتشار یافته، پنج نـفر از اهـل شهر را،فقط بـهعنوان آنـکه غرضرانی شخصی میکردهاند،دستگیر نموده و به جنگل بردهاند و بعد از این عمل،اعلانی منتشر نمودهاند که اهالی،وجوهاتی که به آقـا شـیخ عـلی نقی،رئیس استیناف و اعضای عدلیه،بهعنوان رشوه دادند،رجوع به جـنگل نـموده و مـاءخوذه دارند.۵۳
[سند شماره ۷]
واردات اداری
از رشـت مینویسند:
لازم مـیدانم از اوضاع این صفحات-که سیاحت کردهام-به عرض برسانم.
اسمعیل خان سرابی،چندی است به قوه روسها،استحکامات بنا نموده و ذخیره کلی جمعآوری نموده،کارخانه تفنگ و فشنگسازی دارد.روزی دو قبضه تفنگ،از کارخانهاش خارج میشود.متجاوز از یکهزار،سوار تـفنگچی دارد.اطراف را غارت مینماید.این اوقاف،طایفه یورنچی،به معیت سالار خاقان،برادرزاده امیر عشایر،بر علیه اسمعیل خان قیام کردهاند.جنگ،میان طرفین شروع،یک سنگر اسمعیل خان را-که دارای چهارصد تفنگچی بود-گرفتهاند.اکنون جنگ،به شدت دوام دارد.احتمال قوی میرود،اسمعیل خان و اطرافیانش،به هـمین زودیـها قلع و قمع بشوند.
آقا میرزا کوچک خان،بعد از معاهده رشید الممالک سالار خاقان،به طالش دولاب آمده و اهالی،از ورود ایشان[اظهار] خوشوقتی نمودند.صلیحه،بر تقاضای اهالی،در طالش دولاب معین کردند[تا]بر حسب قانون جاریه مملکتی،به عرض عارضین رسیدگی نمایند.پس از سـه شـب توقف در خانه امیر مقتدر،به اسالم آمده،اداره صلحیه هم،در اسالم معین نمودند. اهالی خلخال هم،دعوت به خلخال نمودهاند.
میرزا کوچک خان،مخالفت با دولت و قانون جاریه مملکتی ندارد و بـلکه مـقصودش،به جریان قانون و پیشرفت اوامر دولت مـتبوعه میباشد.
مظالم حـاجی قاسم خان اکنطا و برادرش در اسالم،رقتآور است.خانههای اشجع الدوله طالشی را-که به معین روسها آتش زدهاند. و غارت اموال او و اسیر کردن بهجت الدوله،عروس مشار الیه و با دو طـفل صـغیرش،پای پیاده به انزلی،بردن نـاموس مـسلمانان را،در بارون بخت روسها توقیف نمودن،اسفانگیز است.چه میشود که دولت به این نوع ظلمها،عطف توجهی بفرمایند؟امثال حاجی قاسم خان را،به جزای اعمالش برسانند.آیا ممکن است وزرای محبوب ملت،امنیتی به اهالی ایران بدهند؟اگر معتذر به نـداشتن پول هـستند،چرا ممیزی املاک را،ممیز صالح نمیفرستند؟منجمله،ممیزی گیلان است.که امروز،دست متنفذین کوتاه است.دولت،بخوبی میتواند موفق بشود به ممیزی گیلان.که متجاوز از سه کرور تومان،عشر دولت خواهد شد.با یک کرور،قوه تامینیه گیلان را،میشود فراهم آورد.جنگلیها هم با ایـن عـقیده با دولت کـمال مساعدت را دارند و مینمایند.آیا دولت،چرا یک نفر شخص صالحی را نمیفرستد،عقاید حقه جنگلیها را بفهمد؟چرا یک نفر حاکم و یک نفر رئیـس عدلیه و یک نفرئیس مالیه صالح،اعزام نمینماید؟یا اینکه به دسایس متنفذین، متعذر اسـت.تا کـی و چـه وقت دولت میخواهد مشغول به تسویه مملکت و به آسودگی فقر اندام نماید؟
اشخاصی که حاضر شدند به قید قسم کـلام مـجید،با جنگلیها متحد شوند،اشخاص ذیل هستند.صورت قسمنامه آنها،از قراری است که عرض مینمایم:
آقای رشید الممالک،برادر امـیر عـشایر،سالار خـاقان،ناصر دفتر خلخالی،مرات السلطان امین مالیه خلخال،سلطان الذاکرین خلخالی،اشجع الدوله طالشی؛قسم یاد میکنیم به قرآن مجید،به مـقدسات عالم،از حالا به بعد،با اساس مشروطیت و با مرام فرقه مقدس دموکرات،جانا و مالا همراهی نـموده و مخالفت با متحدین خـود نـنماییم.و الله،باالله.که صیغه قسم است. حالیه،عموم روسای شاهسون اردبیل،همگی،حاضر شدهاند اتحاد نمایند و بعدها،سلب امنیت نکرده و به اوامر فرقه دموکرات،حاضر باشند.امیدوارم عما قریب،صفحه اردبیل،به مرام و مقصود فرقه مقدس،تسویه بشود.
مصطفی قزوینی۵۴
[سند شماره ۸]
اوضاع گیلان
از رشت به ما مینویسند:
اوضاع گیلان،رضایتبخش نـیست!آقای معتصم السلطان،کارگزار مهام خارجه گیلان،در امور حکومتی دخالت نکرده، کفیل فعلی نیز،از عهده اداره کردن کارها برنمیآید. اهالی، انتظار دارند که از طرف دولت،هرچه زودتر،حکمران لایقی، برای گیلان تعیین و به قوریت اعزام شود.۵۵
[سند شماره ۹]
راجع به اوضاع گیلان
تلگرافی بـه امـضای آقایان معتصم السلطنه و مخاطب السلطان و پیشکار مالیه گیلان،به اولیای مرکز مخابره و واصل شده است که در شماره ۵۴ ستاره ایران و ۵ کوکب ایران،تحت عنوان«اوضاع گیلان»،شرحی اشعار شده که اولا اوضاع گیلان را اسفناک ذکر مینمایند؛در صورتی کـه بـه موجب راپرتهای کتبی و تلگرافی اولیای امور از جریان اوضاع این صفحات،مستحضرند که در انجام وظایف خود و حفظ حیثیات دولت،غفلت نشده و موفقیت تمام در استقرار انتظام،حاصل شده است.
ثانیا مینویسند:کارگزاری و معاون حکومت را،از شهر خارج نـمودهاند.این قـبیل انتشارات خلاف واقع بیاندازه موجب حیرت،و قابل تکذیب از طرف دولت است.۵۶
[سند شماره ۱۰]
[از رشت]
از رشت،به ما مینویسند:
امور رشت،در تحت نظر مخاطب السلطان و کارگزار و پیشکار مالیه و چند نفر از حزب دموکرات اداره میشد.در بعضی از مسایل فیمابین،اختلاف حاصل شـده و دودسـتگی مـیشود.مخاطب السلطان و چند نفر دیگر،مخالف و بـقیه،طرفدار جنگلیها مـیشوند.دسته دومـ،به جنگل مراجعه و شکایت میکنند.از جنگل اخطاریه به مخاطب السلطان میرسد که در ظرف بیست و چهار ساعت از رشت خارج شود.مشار الیه،درصدد محافظت خـود بـرآمده و از پلیـس ایرانی و قزاق روسی، استمداد میکند.جنگلیها-که از واقعه،مسبوق میشوند.به کمیته قـفقاز تـلگرافات نموده،پروتست به این رفتار نظامیان روس مینمایند.از آنجا نیز،به نظامیان،امر میشود که از اشغال دار الحکومه،احتراز جویند و نظامیان،اطاعت مینمایند. مخاطب السلطان،ناچار به مـنزل شـولبرگ،رئیس نـظمیه پناهنده و از آنجا به مرکز حرکت میکند.این واقعه،باعث کدورت بین جنگلیها و روسـهای متوقف رشت شده است.۵۷
[سند شماره ۱۱] اوضاع گیلان
خبرنگار مخصوص ما، مورخ ۴ ربیع الاول،از رشت مینویسد:
اداره حکومتی
آقای معتصم السلطنه،کارگزار گیلان،از بدو ورود خودشان،نظر به حسن سلوک و بـیطمعی-که از ایـشان بـه عرصه ظهور و بروز رسیده-طرف توجه مخصوص اهالی واقع شده،محبوبیت حاصل و در تـمام مـجالس و محافل،از ایشان و خدماتشان اظهار قدردانی مینمایند.روزها،همه روزه به دار الحکومه رفته،مشغول انجام امور حکومتی هستند.
امورات کارگزاری هم،در تحتنظر آقا مـیرزا مـحمد خـان،معاون کارگزاری اداره میشود.
چند روز است شایعات،راجع به تعیین امیر عشایر خلخالی،به سمت حکومت گیلان،از طـرف هـیات اتـحاد اسلام میباشد -که معزی الیه،با پانصد سوار،وارد و مشغول کار خواهد شد-ولی تا به حال،وارد نـشده است.
اداره نظمیه
حقوق اداره نـظمیه،دو مـاه هست که به عهده تعویق و آژانها،همه روزه استعفا داده و فراری میشوند.اداره نظمیه هم،به واسطه بعضی موانع و مـحظورات،نمیتواند کـاملا جلوگیری نموده و رفتهرفته،رشت امنیت و انتظام گسیخته خواهد شد. در این دو هفته اخیر،چندین فقره سـرقت مـهم واقـع شده.شبانه،هفت نفر و هشت نفر،افراد مسلح،به خانههای بعضی از تجار و اهالی رفته،دو نفر مجروح و یک نـفر را هـم مقتول کردهاند و سارقین هم،تا به حال دستگیر نشده و امنیت سابق،مرتفع گردیده است.تفنگهای آژانهای ایـنجا،تفنگهای مـنچستر قـدیم میباشد که بکلی بیمصرف و آن هم،بیش از چند قبضه نیست.تفنگ پنج تر و ورندل،ابدا در اداره نظمیه وجود ندارد.سابقا بر حـسب پیـشنهاد رئیس تشکیلات،و تصویب وزارت داخله،قرار شده چند قبضه تفنگ پنج تیر،از وزارت جنگ بـرای نـظمیه بـفرستند.ولی بعد از مدتی،فرستاده نشد.اخیرا بعضی صاحبمنصبها و آژانها،فرارا به جنگل رفته و به واسطه تعویق حقوق و پریشانی،سایرین هم،به فـکر فـرار مـیباشند و در سر پست،حاضر نمیشوند.
مسئله مشروبفروشی،از طرف مهمانخانهها و سایر نقاطی که سابقا مشروب فروخته مـیشد،حالیه ابـدا مشروب نیست و این مسئله،از شرارت سالداتها و قشون روس،کاملا جلوگیری نموده،اسباب رضایت خاطی اهالی شده است.
در مسئله جلوگیری از قـمار،اقدام مـوثر نموده و حتی در مهمانخانههایاتباع خارجه هم،قمار نمیشود و از تمام صاحبان مهمانخانهها،التزام گرفتهاند که در آنجا قـمار نـشود.آژان گشتی هم،برای تفتیش،مامور نمودهاند.
عده قشون روس،همه روزه در رفتوآمد مـیباشند و در شـهر،این اواخـر،مزاحم حال اهالی نشده،از قراری که تحقیق شده اسـت،به روسـیه احضار و در ظرف یک ماه و چهل روز دیگر،خواهند رفت.
سردار موید،اخوی شجاع الدوله و پسرش،میرزا حسین خان ظفر الدولهـ،با کـشتی،روز چهارشنبه هفته قبل،از طریق بادکوبه وارد و بـه رشـت آمده و در مـهمانخانه مـتروپل مـنزل کرده،خیال حرکت به طرف تهران را داشـتند.شب جـمعه ۲۸ ماه صفر،چند نفر از طرف هیات اتحاد اسلام،مشار الیه را به کسما برده و روز جمعه هـم،ظفر الدوله را بـرده،اسبابهای آنها را هم صفر،چند نفر از طرف هیات اتـحاد اسلام،مشار الیه را به کـسما بـرده و روز جمعه هم،ظفر الدوله را برده،اسبابهای آنها را هـم در اطـاق مهمانخانه،از طرف هیات،مهروموم کردهاند،تا به بعد چه شود.
حالت فلاکت و بدبختی و پریشانی فقرا و غارتزدگانی کـه هـمهروزه دستهدسته،از طریق خمسه،طالش دولاب، گروس،کردستان و سایر نـقاط،به رشـت وارد مـیشوند،فوق العاده رقتانگیز مـیباشد.تا بـه حال،بهطور تحقیق،نزدیک به هشت هـزار نـفر مرد و زن و بچه لخت،وارد شده،تکایا و مساجد و در اکثر نقاط شهر،دستههای پانصد نفری و کمتر،دور هم گرد آمدهاند.از طـرف بـعضی تجار و محترمین و اداره کارگزاری،برای حفظ آنها از سـرما و گـرسنگی،تاکنون مبلغی هـم اعانه جـمعآوری شـده.قریب به چهار پنج هـزار نفر را جا و منزل داده،قرار معاش آنها را دادهاند.ولی چون همه روزه سیصد نفر و چهارصد نفر،وارد میشوند،تهیه منزل بـرای هـمه آنها،خالی از اشکال نیست.
آذوقه
ترتیب آذوقه گیلان، فعلا بد نـیست.چندین قسم نـان هـست کـه از فونتی چهار عـباسی تـا فونتی شش عباسی، به فروش میرسد، ولی فراوان است و تحصیل آن، زحمتی ندارد. قیمت سایر ماکولات هم،به همین ترتیب،فوق العاده مـیباشد و بـعضی از مـطالعین،پیشبینی مینمایند که در آخر سال،برنج هم،تمام خواهد شـد و اهـالی،دچار زحـمت میشوند.۵۸
[سند شماره ۱۲] ورود امیر عشایر
رشت: امیر عـشایر خلخالی،با سیصد نفر سوار شخصی،وارد شهر شده،اداره مالیه،نظمیه و قشونی را متصرف:اعلانی هم از طرف جنگل به تمام اهالی شده که هرکس،از حکم ایشان تمرد نماید،مجازات خواهد شد.
روز گذشته،تلگرافی رسیده کـه امیر عشایر،رسما رسیدگی به امور مینماید.
عریضه تلگرافی مفصلی در این دو روزه،از طرف کمیته اتحاد اسلام،به مقام مقدس سلطنت عظمی،راجع به اطاعت از اوامر ملوکانه،مخابره و استدعای تصفیه مرکز را نمودهاند.۵۹
[سند شماره ۱۳] نتیجه یاس،از اصلاح مرکز
رشت:امیر عشایر خـلخالی،با سـیصد نفر سوار شخصی،وارد شهر شده،اداره مالیه،نظمیه و قشونی را متصرف؛اعلانی هم از طرف جنگل به تمام اهالی شده که هرکس،از حکم ایشان تمرد نماید،مجازات خواهد شد.
روزگذشته،تلگرافی رسیده که امیر عشایر،رسما رسیدگی به امـور مینماید.
عریضه تـلگرافی مفصلی در این دو روزه،از طرف کمیته اتحاد اسلام،به مقام مقدس سلطنت عظمی،راجع به اطاعت از اوامر ملوکانه،مخابره و استدعای تصفیه مرکز را نمودهاند.۵۹
[سند شماره ۱۳] نتیجه یاس، از اصلاح مرکز
رشت:امیر عـشایر،رسما شـروع به تصفیه ادارات نموده و مشغول کـار شـده است.ورود به جنگلیها به رشت-در صورتی که در ضمن اعلانات خود اطلاع داده بودند-تاکنون معلوم نشده.۶۰
[سند شماره ۱۴] [نظرات جریده آچپقسوز،درباره میرزا کوچک خان] اوضاع ایران
از رشت،به جریده باکو مـینویسند کـه نماینده میرزا کوچک خـان، دررشت اولتـیماتومی،به رئیس قشون روسیه در رشت داده که به حرکات خودسرانه سالداتها خاتمه بدهند. در صورتی که جلوگیری ننمایند،برای حفظ جان و مال اهالی، دستههای مسلح،وارد شهر خواهد نمود.رئیس قشون روس و نماینده کمیته انقلابیون،یک قوه برای حـفظ شـهر و منع حرکات سالداتها، تشکیل میدهند.
این مسئله را، باید اظهار کرد که میرزا کوچک خان امروز بلشویک ایران است و فعلا صاحب و مالک گیلان و بعلاوه،اعتبار و نفوذ شهری را داراست.بدون اطلاع مرکز حکومت ایران،حکام را عزل و نصب و تمام گـیلان و طـالش را، تا آسـتارا، در تحت اداره خود دارد. چنانچه معلوم است، معاون حکومت رشت را-که حاکم رشت متوقف در تهران،معین کرده بود-در ظرف بیست و چهار ساعت حـکم کرد که باید از رشت خارج شود و بعد از حرکت او،برای یک مـدتی،امورات رشـت را-کـه حاکم رشت متوقف در تهران،معین کرده بود-در ظرف بیست و چهار ساعت حکم کرد که بایداز رشت خارج شود و بـعد از حـرکت او،برای یک مدتی،امورات رشت را، بر حسب دستورالعمل میرزا کوچک خان،کارگزاری رشت اداره میکرد.
کارگزار،هرهفته به جـنگل رفـته و از اوضـاع رشت،به میرزا کوچک خان اطلاعات میداد.چند روز قبل،امیر عشایر طالش. که از طرف میرزا کوچک خان،به حکومت رشت مـعین شده بود.وارد رشت شد.امیر عشایر.که با طالشیهای مسلح در معیت خود،به رشت میآمد.میرزا کـوچک خان،تا نصف طریق[او را]مـشایعت نـمود.اهالی رشت هم،پیاده و سواره و با موزیک و ازدحام غریبی،به استقبال حاضر شدند.
میرزا کوچک خان،نطقی خطاب به اهالی نموده،اظهار امیدواری کرد که در هرموقع اهالی،امورات راجع به سعادت و رفاهیت ملت،با حکومت همراهی خواهند نمود.
میرزا کوچک خان، با طالشیها عـداوت داشت و حتی زدوخوردهایی هم با آنها نموده بود؛ولی چندی قبل،رفع رفتار نموده، آشتی کردند.خوانین محلی خلخال،اهالی را غارت و یغما کردهاند و حالا، عائلهها،با حالتی پریشان،وارد شهر میشوند و از طرف کردستان و گروس هم،مهاجرین زیادی به شهر مـیآیند.فقیر،در شـهر خیلی زیاد است.قلت نان و گرانیاشیاء و ارزاق،روزبهروز در ازدیاد است.حکومت میرزا کوچک خان،برای ارزان کردن قیمت برنج،حمل برنج از رشت به خارجه را شدیدا قدغن نموده است.برای سایر شهرهای ایران اجازه حمل مقدار قلیل داده مـیشود.حمل بـرنج به روسیه اکیدا ممنوع و قدغن است و چون مالیات جدیدی به برنج ملاکین تعیین نموده است،قیمت برنج ترقی نموده است.
آچپقسوز۶۱
[سند شماره ۱۵] [اقدامات امیر عشایر]
مخبر مخصوص ما:
۱۹ ربیع الاول:آقای امیر عشایر،با چند نفر سوار وارد شـدند.از طـرف اهالی،استقبال شایانی به عمل آمد.جمعی از علما، اعیان و تجار،به ملاقات ایشان رفتند.
امین مالیه گیلان،از طرف هیات اتحاد اسلام،احضار و چند روزی است که در جنگل متوقفند.قشون روس،همه روزه وارد و به طرف روسیه حرکت میکنند.ولی از روسـیه قـشونی وارد نـمیشود.اهالی متوحش هستند که مبادا وقـایع سـایر ولایات،در ایـنجا تجدید شود.بعضی از کسبه،دکاکین خود را خالی کردهاند.از طرف نظمیه،فروش مشروبات،بهطور سختی ممنوع و حتی انبارهای مشروب را مهروموم کردهاند.
اخباراتی که در جراید مرکزی درج شد که آقای امـیر عـشایر اداره مـالیه و قشونی را متصرف و اخطاری به نظمیه کرده،بکلی بیاصل است.
منات روس،به واسـطه حـرکت قشون،تا شش عباسی ترقی کرده و مجددا تنزل نمود.۶۲
[سند شماره ۱۶] [گزارش رشت]
رشت:پیدرپی قشون روس،وارد،تمام کاروانسراها و خانها را اشغال کرده و عده آنها،بالغ بر پانـزده هـزار نـفر است.به واسطه ازدیاد قوا،احتمال اغتشاش میرود.چون حقوق نظمیه،مدتی است نرسیده،اداره نـظمیه،قوه جلوگیری ندارد. میر محمد حسین خان رئیس مالیه را،چند روز است به جنگل بردهاند.
امیر عشایر،مشغول تصفیه امورات میباشد.قوای جنگلیها،تا شنبه بـازار،آمد و رفـت میکنند.۶۳
[سند شـماره ۱۷] [استعفای کفیل حکومتی]
بعد از امیر عشایر خلخالی به سمت حکومت گیلان آقای مـعتصم السـلطنه-که از طرف وزارت داخله،سمت کفالت امورات اداره حکومتی را هم داشته-از این سمت استعفای خودشان را به مرکز مخابره و بعد از آن،در امورات حکومتی دخـالت نـکرده،کماکان مـشغول رسیدگی به کارگزاری میباشند.۶۲
[سند شماره ۱۸]
رشت:نظمیه،به واسطه تاخیر حقوق،تعطیل اداره قشونی،مباحث منصبان خود را توقیف کـرده و تـقاضای حـقوق مینمایند. همهروزه شولبرگ رئیش نظمیه و رئیس قشون،جواب تلگرافات خود را از وزارت داخله و جنگ مطالبه نموده،کسب تکلیف میکند.۶۵
[سند شماره ۱۹] [گزارش رشت]
پالکونیک فـرمانده بـریگاد تهران،بابیست و دو نفر سالدات وارد غازیان و به روسیه حرکت کرد.شاهزاده محمد تقی میرزا رئیس قشون،تلگرافی به سـردار هـمایون رئیس بریگاد مرکزی مخابره نموده که کمیته اتحاد اسلام،کلیه طلب اداره قشونی را میپردازد،به شـرط آنـکه از رشـت خارج شوند.تکلیف چیست؟
رئیس نظمیه،اطلاع میدهد قسمتی از آژانها-که تعطیل کرده بودند-مجددا مشغول کار شدند و تا انـدازهای کـه ممکن است، جلوگیری از سالداتها میشود.
میر محمد حسین خان،تاکنون مستخلص نشده است.
آقای امیر عشایر،مشغول رسیدگی به امـورات است.۶۶
[سند شـماره ۲۰] راجـع به نظمیه جنگل
به موجب اطلاع خصوصی در مقابل تکلیف امیر عشایر هیات اتحاد اسلام رشت در خصوص مـراقبت انـتظام آنجا در تحت نظر هیات،[نظمیه]اخیرا تصمیم گرفته که تابع اوامر زمامداران فعلی آنـجا بـوده و از طـرف امیر عشایر و هیات،حقوق عقبافتاده آنها حواله شده و قرار دادهاند،بعد هم مرتبا بودجه نظمیه آنجا را برسانند و یـکصد نـفر سـوار هم،برای معاونت نظمیه از طرف امیر عشایر،معین شده است.۶۷
[سند شـماره ۲۱] رئیس نظمیه گیلان
استعفای مسیو شولبرگ،قبول نشد و تلگرافی بـه او مـخابره شد که چهار هزار تومان ارسال شد،ما بین اجزای نظمیه تقسیم نمایند تا تکلیف قطعی سپس از تـشکیل کـابینه،معین شود.۶۸
[سند شماره ۲۲] [استعفاری رئیس نظمیه]
رشت:تلگراف واصله به وزارت داخله،مشعر است که مسیو شولبرگ با مـعاونش،بکلی از کـناره کرده و از طرف هیات اتحاد اسلام، مستقیما در امورات نظمیه دخالت میشود.
هرشب،عدهای از سـوارههای آقـای امـیر عشایر،در شهر و اطراف برای حفظ انتظام شـهر مـشغول گردش میباشند.۶۹
[سند شماره ۲۳] اوضاع گیلان
مخبر مخصوص ما،مورخ دوم ربیع الثانی مینویسد:
ورود سردار معین
روز جمعه[۲۷ ربیع الاول]یک ساعت بـه غـروب مانده،آقای سردار محیی،در حالتی کـه جـمعی از اعیان و مـحترمین و عـلمای شـهر ایشان را استقبال کرده بودند،وارد شهر شـده و در مـنزل شخصی خودشان و تا روز دوشنبه[۳۰ ربیع الاول] تمام طبقات اهالی،دستهدسته به دیدن ایشان رفـته،مشغول دیـدوبازدید بودند.
روز شنبه امیر اسعد،با یک عده از هـمراهان خود به رشت وارد و عـدهای هـم ایشان را استقبال کرده،تا دو روز مشغول دیـد و بـازدید شدند.
حرکت به کسما
روز دوشنبه آقای سردار معین و امیر اسعد،از شهر به کسما برای ملاقات هـیات اتـحاد اسلام رفته و تا به حـال بـه شـهر مراجعت ننمودهاند.شایعات راجع بـه ورود آقـای سردار محیی،در بین مـردم از هـرقبیل زیاد است.
اداره نظمیه
به واسطه نرسیدن حقوق اداره نظمیه و گسیخته شدن رشته انتظام آن اداره و اطاعت نکردن آژانها و تجریشان-که اسـباب هتک احـترامات رئیس تشکیلات ممکن بود فراهم آیـد-هفته قـبل مسیو شـولبرگ،رئیس تـشکیلات،مستعفی و از کـار خارج شده،تلگرافی در این باب بـه تهران مخابره و از قرار اطلاع واصله،شرحی هم به کارگزاری-که هنوز ایشان را نماینده رسمی دولت میشناسند-نوشته،از تصمیم خـود،معظم له را مـطلع میسازند.از قرار معلوم،از طرف مقامات رسمی،آقای آقـا مـیرزا ابـراهیم خـان مـعاون،به سمت کفالت ادارهـ نـظمیه برقرار میشود و مشغول کار بودهاند.
کنارهگیری
دو روز قبل آقا میرزا ابراهیم خان کفیل اداره نظمیه،کنارهگیری کرده و از کار خارج میشود و از طـرف هـیات اتـحاد اسلام، آقا میرزا اسمعیل خان،به سمت ریاست نـظمیه بـرقرار شـده،نظمیه را کـاملا در تـحت اخـتیار و تصرف خود درمیآورند. حقوق آنها را هم پرداخته و مشغول کار هستند.
ارسال حقوق نظمیه
بعد از کنارهگیری رئیس تشکیلات و تعیین میرزا اسمعیل خان به سمت ریاست نظمیه،یعنی دو روز قبل،از مرکز چهار هزار تومان برای حقوق نـظمیه از تجارتخانه تومانیانس ارسال گردید.ولی نظر به اینکه رئیس تشکیلات،سابقا مستعفی و از کارها خارج شده بود،وجه مذکور را قبول ننموده است و آقا میرزا ابراهیم خان معاون هم با میرزا عطاء الله خان رئیس محاسبات آن ادارهـ،این دو روزه عـازم مرکز میباشند.
حقوق بریگاد
سه روز قبل مبلغ دو هزار تومان از طرف وزارت جنگ،از بابت حقوق عقبافتاده سربازها و بریگاد رشت ارسال گردیده.وجه مذکور دریافت و بین آنها تقسیم شده.ولی با این حالت پریشانی،نمیتوانند خود را نگاه داشته،بین آنها،بعضی مذاکرات تـولید شـده است.
معرفی به ادارات
این دو روزه میرزا اسمعیل خان رئیس نظمیه،متحد المآلی به ادارات و بعضی مقامات نوشتهاند و انتخاب خودشان را به سمت ریاست نظمیه،از طرف هیات اتحاد اسلام رسما معرفی کردهاند.
مراجعت امـین مالیه
میر مـحمد حسین خان امیر مالیه.که چـندی قـبل به جنگل رفته بود.روز دوشنبه به شهر مراجعت نموده،فعلا مشغول کار میباشند.
قشون روس
قشون روس،همه روزه پیدرپی از طرف قزوین وارد میشوند.غالبا اسبهای خودشان و بعضی اشیای دیگر را-که از قرار معلوم در سـایر نـقاط به یغماگری تحصیل نـمودهاند-به مـصرف فروش میرسانند و تهیه منات میکنند.به این جهت، قیمت اسب خیلی تنزل کرده و در ده تومان و هشت تومان فروخته میشود.در بازار،دستههای ده پانزده نفری،در دکاکین مشغول خرید بعضی اجناس میباشند و نظر به آنکه از طرف کارگزاری و بـعضی مـقامات،کاملا در حفظ انتظامات شهر مراقبت میشود،خلاف انتظاری واقع نشده.
راجع به اغتشاش انزلی
نظر به آنکه قشون روس،در انزلی متعرض اهالی و کسبه شده و مرتکب پارهای عملیات بیرویه شدهاند و بعضی از دکاکین و بازارها هم بسته شده،کارگزاری آنجا،مراتب را بـه رشـت اطلاع داده اسـت.کارگزاری گیلان هم درصدد جلوگیری برآمده،آقای آقا میرزا محمد خان معاون کارگزاری با رئیس قشون روس در رشت،ژنرال فین کف و قـنسولگری، داخل در مذاکرات شدهاند و از قراری که شنیده شده است،بالاخره موفقیت حاصل نموده و از اقـدامات قـشون در انـزلی جلوگیری و برای آتیه هم قراردادی شده است که بدون صدمه و خسارت اهالی،قشون به روسیه برود.
فقرای شهر
امروزه میتوان امیدوار بود کـه از تـوجه عده خیرخواهان و نوعپرستان و کمک و مساعدت اهالی و کسبه و هیات اتحاد اسلام،فقرای مهاجر کردستان،گروس و خمسه و سـایر نـقاطی-که بـه شهر وارد میشوند-وسایل آسایش و رفاهیت آنها را از هر جهت فراهم و بخوبی زندگانی و معیشتشان فراهم شده است.الحق ایـن عده،خدمت بزرگی که به عالم انسانیت نموده و جان یک مشت بدبخت گرسنه غارت شـده را-که زن و مرد و بچه،قریب بـه هـفت هزار نفر میشوند-خریده،از سرما و گرسنگی محفوظ داشتهاند.
قیمت منات
قیمت منات در این هفته از سیزده شاهی و سیزده شاهی و نیم ترقی نکرده،به همین مظنه مانده است.ولی عقیده بعضی تجار و ارباب اطلاع چنین است که ممکن است تنزل نماید.
عده قشون روس
فعلا عـده قشونی که در شهر متوقف است، قریب به پانزده هزار نفر و از طرف قزوین هم وارد میشوند و بدون اینکه بتوانند مزاحم اهالی شوند،از طرف کارگزاری برای آنها تهیه منزل و جا میشود و بحمد ا…اهالی گیلان،از مخاطرات آنـها تـا به حال محفوظ ماندهآند.۷۰
[سند شماره ۲۴] اوضاع رشت
مخبر مخصوص ما مورخ ۱۲ جمادی الاول[۶ حوت]مینویسد:
اداره مالیه
مشغول جمعآوری مالیات شده و با نهایت سختی و جدیت،مالیاتهای معوقه را وصول مینماید.از چندی قبل به این طرف،هیچوقت اداره مالیه،به این ترتیب موفق به وصول مالیات نـشده و حـتی مالیات اشخاصی که از چندسال قبل به این طرف باقیمانده،وصول میشود.
کارگزاری:
چند روز است در شهر منتشر شده که وزارت امور خارجه،درصدد تغییر میرزا محمد خان معاون کارگزاری برآمده و میخواهند دیگری را به جای ایشان منصوب نـمایند.این خـبر سوء اثر نموده،عامه مردم از این اقدام وزارت،نگران هستند و چون میرزا محمد خان،در مدت ماموریت خود،به صحت عمل رفتار کرده،اهالی به خود ایشان مراجعه نموده و صحت و سقم این خبر را اسـتفسار کـردند.ایشان اظـهار داشتند که من،مطیع اوامر وزارت هـستم.با ایـن حـال تلگرافاتی از طریق کمیته و تجار و علما و غیره،به وزارت امور خارجه مخابره و نیز نمایندگان هیات اتحاد اسلام،پارهای مخابرات نموده،ابقای میرزا محمد خان را تقاضا کردهاند.
اعزام اداره تحقیقات و نـماینده مالیه
چند روز قـبل از طـرف هیات اتحاد اسلام،هیاتی به تنکابن اعزام شد کـه شـعبات دوایر تحقیق را در آنجا دایر نمایند و نیز نماینده از طرف اداره مالیه مامور گردید که تاسیس اداره مالیه در تنکابن و اطراف بنمایند.زیرا تاکنون هیچیک از اداراتـ و دوایـر دولتـی در تنکابن تاسیس نگردیده است.
روسها
روسها-کما فی السابق-از قزوین به رشت وارد و به طـرف انزلی و روسیه حرکت میکنند.اغلب اسبابهای خودشان را از قبیل ملبوسات و تفنگ و اسب،به معرض فروش درمیآورند و در عوض،اشیایی از قبیل سیگار و گالش پارچـه و کـفش میخرند و غـالب آنها پول زیادی دارند که تبدیل به منات مینمایند.معلوم نیست که از چـه راه تـحصیل نمودهاند.
خبر اغتشاش باکو
چند روز است که در رشت اخبار موحش،راجع به وضع باکو شایع است و به این مناسبت از حرکت مـسافرین بـه طـرف روسیه،جلوگیری شده است.
ارزاق
ارزاق،فوق العاده گران است.این روزها برنج،هم ترقی کرده است.نرخ منات کاغذ هـم،به پانـزده شـاهی رسیده است.۷۱
[سند شماره ۲۵] امور قضایی
به قراری که از رشت به ما مینویسند،آقای شهیدزاده کفیل امور عدلیه آنـجا،در صـحت جـریان امور عدلیه موافق مقررات قانون،مساعی موثره به عمل آورده،از تاریخ اول حمل محکمه خلاف را-که سـابقا در نـظمیه بود-مطابق اصول قوانین موضوعه قضایی،در اداره عدلیه دایر کردهاند.همچنین محاکم تحقیقاتی-که از طرف هیات اتحاد اسـلام در تـمام قـطعات گیلان و تنکابن و آستارا و خلخال و طارمات دایر بود.با موافقت نظر هیات،تمام آنها را تابع عدلیه مرکزی رشـت قـرار داده و مطابق قانون،تبدیل به محاکم بدایت و صلحیه نمودهاند.۷۲
[سند شماره ۲۶]
[آرم شیر و خورشید]وزارت جلیله مالیه،اداره مـالیه گـیلان،نمره ۱۹۶، پنـجشنبه دهم جوزای ئیلان ئیل[۱۲۹۶]،سواد مراسله مفتش مالیه گیلان به هیات اتحاد اسلام
خدمت جناب….۷۳آقای میرزا کوچک خـان.نیر اقباله
لزوما بـرای استحضار خاطر شریف،تصحیحافزا میشود که این بنده،از طرف اولیای دولت علیه،مامور تفتیش امـور مـالیه گیلان بـوده،حسب الوظیفه باید تمام نواقص-که در گردش چرخ مالیه این ولایت مشاهده میشود-به عرض اولیای محترم دولتی رسـانیده و راه اصـلاح آن را نـیز به عرض برساند.
در مقابل توضیحاتی که از اداره مالیه علل عدموصول یک قسمت از مـالیات پارهـای بلوکات از قبیل فومن و گسگر و ماسوله و شفت خواسته شده،علت را عدم امکان اعزام مامور به بلوکات مزبوره و عـدمپیشرفت کـار از ماموری که فرضا اعزام میشده،بشود ذکر مینمایند.در صورتی که سابقا مطابق شرحی کـه از طـرف جنابعالی یا همراهان جنابعالی،در جریده ایران منطبعه تـهران دفـاع شـده بود،تصریح شده است که مجاهدین مقیمین جـنگل،به هـیچوجه مانع وصول مالیات دولت نبوده و نیستند.
فی الحقیقه غیراز این هم انتظاری از طرف جنابعالی و همراهان جـنابعالی،مردم ایـن مملکت نداشته و ندارند و فرضا تقاضاهایی هـم از اولیـای دولت داشته بـاشند،بههیچوجه مـربوط بـه عمل وصول مالیات نبوده و نباید راضـی بـه زمین هذه السنه و تصفیه محاسبات سنه ماضیه و اخذ بقایا نماید و برای بلوکات مـذکوره فـوق،مساعدت باطنی و حقیقی جنابعالی شرط است.
نظر به وظیفهای کـه دارد،از جنابعالی متمنی است در ایـن بـاب،صمیمانه از بذل مساعدت بنده مضایقه نـفرمایند و چـنانچه در این باب با نظریات این بنده موافقت فرموده وعده مساعدت جدی میفرمایند،جوابا مـرقوم بـفرمایند تا زودتر مامورینی که لازم است به مـحل بـلوکات مـذکور،فوق اعزام شده و مـطابق تـعلیماتی که به آنها داده مـیشود،اقدام بـه تفصیه محاسبات گذشته و وصول بقایا و وصول مالیات هذه السنه بکنند.منتظر بشارت جواب فوری است.
مفتش مالیه گیلان
[سواد،امضاء]۷۴ ۱۳٫۴۶٫۸۷٫۲۴۰
[سند شـماره ۲۷]
[آرم شـیر و خورشید]وزارت جلیله مالیه،اداره مالیه گیلان،نمره ۵۴۰، مـورخ سـیزدهم شعبان ۱۳۳۵،سـواد مـراسله جـوابیه هیات اتحاد اسلام،به مـفتش مالیه گیلان
مرقومه راجع به تفتیش مالیه این حدود؛البته نیات خالصانه هیات اتحادیه اسلام،بر احدی پوشیده نـبوده و هـمهوقت به عموم،خاطرنشان نمودهایم که مقام اعلای مـلوکانه را مـقدس شـمرده و اوامـر شـاهانه را امتثال داشته و داریـم.در مـوضوع وصول و ایصال مالیات و حقوق دولتی،هرگز تعرض نکرده و تاکنون به دیناری از عایدات جاریه رسمی مداخله ننمودهایم. در صورتی کـه مـامورین،از بـرای تفتیش مالیه به این حدود بخواهند بـروند،البته بـه هـر نـقطه مـنظوره مـیتوانید ماموریت مرجوعه خودتان را انجام بدهید.
محل مهر اتحاد اسلام گیلان
سواد مطابق ابا اصل است[امضاء]محمد حسین الحسینی۷۵
۱۷٫۹٫۱۵۳٫۲۴۰
[سند شماره ۲۸]
[آرم شیر و خورشید]اداره تلگرافی دولت علیه ایران،از رشت،به تهران، نمره تلگراف ۱۲۹،تاریخ اصل ۳،تاریخ وصول ۴ اسد
حضور جناب اجل آقـای مصدق السلطنه معاون وزارت جلیله مالیه،دامت شوکته.مستدعی است برای اصغای پارهای عرایض مهمه راجع به امور مالیه گیلان،به قدر نیم ساعتی صرف وقت فرموده،به تلگرافخانه تشریف بیاورید.چنانچه به وسیله عرض راپورتها به امـور مـالیه گیلان،به قدر نیم ساعتی صرف وقت فرموده،به تلگرافخانه تشریف بیاورید.چنانچه به وسیله عرض راپورتها و تلگرافات معموله،تصور رفع محظورات مینمود،حضرت اجل عالی را جسارتا مصدع نمیشد.
مستدعی است سه چهار ساعت قبل از وقت،ساعت تشریففرمایی را تـوسط تـلگرافخانه اعلام فرمایند تا در موقع حاضر شود.
مفتش مالیه گیلان محمد حسین الحسینی[مهر تلگرافخانه مبارکه تهران]
[در حاشیه آمده است]به عرض میرسد که هرطور امر و مقرر فرمایند،اجرا شود.۵ اسـد ۳۵ مصدق
[در ادامه حاشیه]البته تـشریف ببرید.
[در ادامـه حاشیه]کابینه.فوری.تلگراف نمائید روز پنجشنبه دو ساعت به غروب مانده،در تلگرافخانه حاضر باشند.۷ اسد ۳۵ مصدق.۷۶
[سند شماره ۲۹]
[آرم شیر و خورشید]وزارت جلیله مالیه،اداره مالیه گیلان،نمره ۳۸۵، مورخ هفتم اسد ئیلانئیل ۱۳۳۵،سـواد مـراسله مفتش مالیه گیلان،به هـیات اتـحاد اسلام
خدمات هیات محترم اتحاد اسلام.دامت تائیداتهم.
چندی قبل بر حسب تعلیماتی که داشت،توسط جناب…۷۷آقا میرزا کوچک خان.دام اقباله،از آن هیات محترم استفسار نموده،در صورتی که با وصول و ایصال مالیات دیوانی بلوکات فومن و کسما و گسگر و ماسوله-که چـندیست یـک قسمت آن معوق مانده-موافقت داشته باشند.
جوابا مرقوم فرمائید تا اقدامات لازم در این باب به عمل آید.لکن جوابی که از آن هیات محترم در این خصوص زیارت شد،فقط مشعر بر این بود که هیات محترم،مانع تفتیش بـنده در امـور مالیات آن حـدود نمیباشند و ممکن است به آن حدود عزیمت کرده و تفتیشی که مقتضی[است]به عمل آورد.ولی جواب صریحی برای مسئله وصول و ایصال مـالیات و موافقت هیات محترم-که یگانه وسیله انجام مقصود است-مرقوم نفرموده بودند.
اینک که چـند روز اسـت از مـقام محترم وزارت جلیله مالیه،تعلیمات موکده رسیده است که در صورتی که آقایان مجاهدین مقیمین جنگل،مطابق اشعارات متواتر خودشان با وصـول مـالیات و اجرای احکام دولتی مخالف نبوده بلکه موافقت هم دارند،لازم است تا موقع وصول و ایـصال مـالیات نـگذشته،با هیات اتحاد اسلام ملاقات کرده و تحصیلداران،برای وصول مالیات هذه السنه و سنوات ماضیه بگمارید.
لزوما چهار روز قبل مسئله را بـه توسط آقای آقا سید حجت ا…که به رشت آمده بودند.اشعار داشته و منتظر جـواب فوری بود که تاکنون زیـارت نـشده و لهذا اینک نیز به وسیله این مراسله،مراتب را خاطرنشان آن هیات محترم نموده،متمنی است چنانچه با ترتیبات مذکوره فوق موافقت میفرمایند،فورا جوابا مرقوم فرمایند که عازم آن حدود گردیده و پس از ملاقات و زیارت اعضای هیات مـحترم،قرار این کار داده شود و عجله نیز برای آن است که سال به اوسط رسیده و موقع وصول و ایصال مالیات،از دست میرود.
[امضاء،سواد]۷۸
۱۴٫۴۶٫۸۷٫۲۴۰
[سند شماره ۳۰]
[آرم شیر و خورشید]وزارت جلیله مالیه،اداره مالیه گیلان،نمره ۱۱۲۶، ۱۲ شوال ۱۳۳۵،سواد مراسله جوابیه هـیات اتـحاد اسلام به مفتش مالیه گیلان
رقیمه تحت نمره ۳۸۵ راجع به وصول مالیات فومنات واصل گردید.سابقا خاطرنشان شده بود که مانع از وصول مالیات دولت نبودهایم.مجددا به وسیله جناب اجل آقای عزت ا…خان،تقاضای جواب فـرمودهاید،لزوما تـصریح میدهد به هر هیات اتحاد اسلام
(این مراسله بدون مهر است.)سواد مطابق با اصل است[امضاء]محمد حسین۷۹
[سند شماره ۳۱]
[آرم شیر و خورشید]وزارت مالیه،اعلان اداره مالیه،نمره ۱۵۴۸، چهارشنبه هفدهم اسد[۱۳۳۵]
در این موقع که از طرف مقام منیع وزارت جلیله مالیه،اوامر موکد بـرای وصـول و ایصال سریع مالیات گیلان صادر شده و از طرف هیات محترم اتحاد اسلام و مجاهدین مقیمین جنگل نیز،خاطر اداره مالیه کاملا از مساعدت آنها در وصول و ایصال مالیات مطمئن گردیده.
اداره مالیه گیلان برای بلوکات فومن،شفت،گسکر و مـاسوله چـند نـفر تحصیلدار لایق و کافی و صحیح العـمل بـا اطـلاع لازم دارد.به موجب این اعلان،به عموم اشخاص-که خود را لایق مشاغل مزبوره دانسته و داوطلب هستند-اخطار میشود که داوطلبان خود را در ضمن مراسله اشعار و به اداره مـالیه ارسـال کـنند تا پس از ملاحظه آن،قرار انتخاب و اعزام مامورین داده بشود.
مخصوصا لازم است که درخـواست خـدمتی.که داده میشود.سابقه خدمت،معلومات و ترتیب ضمانتی[را]که خواهند داد تشریح نمایند.
اداره مالیه گیلان و طوالش
سواد مطابق با اصل است[امضاء]۸۰
[سند شماره ۳۲]
[آرم شیر و خورشید]خزانهداری کل ایران،دهم سنبله ئیلانئیل ۱۲۹۶
اداره جـلیله مـالیه گیلان
در تـعقیب عریضه نمره ۸۳ عرض میشود،در مدت سه ماه توقف در گرگانرود،به مـقدار مقدور و در ترتیب مالیات آنجا اقدام و قریب به یکهزار تومان اصلا و فرعا مطابق صورت جزوی.که تقدیم شده.از مالیات هذه السـنه وصـول و بـه حواله آن اداره جلیله[ناخوانا]و حکومت پرداختیم و برای اینکه مبلغی از الیات متنازع فیه هـریک از مـباشرین و روسا،پرداخت آن را به عهده دیگری محول میداشتند،قرار دادم که همگی،در یک روز معین به اداره مالیه آمده،حضورا مذاکره و انتظامی در عـمل مـالیات داده شود.
ضمنا در آن ایام خبر ورود آقا میرزا کوچک خان سردار ملی به گرگانرود،منتشر شد.این بـنده،به مـلاقاتشان مـشرف شدم. در موضوع مالیات،مذاکرات بسیار شد.حضورا اظهار داشتند تا زمانی که اولیای محترم امور،با مـرام هـیات اتـحاد اسلامی موافقت نفرمایند و جواب عرایض و تلگرافات عدیدهای.که از طرف هیات به تهران مخابره شده.نرسد،عمل مالیات صفحه طـوالش و بـه حالت معلقه باقی خواهد ماند و هیات هم در عمل مالیات،به هیچوجه مداخله ننموده و دیـناری در هـیچ مـوقع ماخوذ نخواهند داشت و صریحا فرمودند که پس از وصول جواب تلگرافات،همه قسم از طرف هیات در وصول مـالیات مـساعدت شده و بدون صرف قوه و مخارج فوق العاده،تمام مالیات خمسه طوالش وصول و به خـزانه دولت عـاید خـواهد شد.در خاتمه مذاکرات اظهار داشتند که مامورین مالیه را به رشت مراجعه بدهم و وعده کردند کـه رئیس تـحقیقات گرگانرود،قرار پرداخت حقوق گذشته و مخارج اداری را داده و تکلیف چاکر را معلوم خواهند نمود. پس از حرکت آقـای سـردار بـه طرف خلخال،چند روزی هم در ییلاق گرگانرود معطل[مانده]و بالاخره برای کسب تکلیف،مجبور شدم به رشت بیایم.استدعا مـیکنم در ظـرف امـروز تکلیف بنده را معلوم و مطابق صورت جمع و خرجی که تقدیم کردهام،بقیه طلب چاکر را مـقرر فـرمائید صندوق مالیه رشت بپردازند که رفع آلودگی نموده و قروض خود را ادا نمایم.در خاتمه ف ضولتا عرض مینمایم،به عـقیده بـنده اولیای امور باید از همچو هیاتی که از عناصر صالحه تشکیل و همگی برای اسـتقلال دولت و حـفظ وطن،جان و مال خود را نثار کرده و میکنند،استفاده نـموده،از بـذل هـر قسم مساعدت با مرام و نیات حسنه آنها کـوتاهی نـفرمایند و وجود چندین هزار نفر قشون منظم مسلح فدایی.که بدون دیناری تحمیل به مالیه مـملکت.خود را وقـف ترقی و تعالی دولت کردهاند،مغتنم شمرده،خدمات عـمده بـه آنجا رجـوع[نموده]و ضـمنا مالیات گـیلان را بدون زحمت وصول نمایند.
سواد مطابق با اصـل اسـت[امضاء]محمد حسین۸۱
[آرم شیر و خورشید]خزانهداری کل ایران،نمره ۳۳۳۳،۲۴ سنبله ئیلانئیل ۱۳۳۵،[۱۲۹۶]،رشت
مقام منیع وزارت جلیله مالیه(کابینه)
میرزا علی اصغر خان،مدیر مـالیه طـوالش،چند روز قبل از محل اقام خود.که قصبه گـرگانرود است.حرکت کرده و وارد رشت شـد.در مـقابل توضیحاتی که در خصوص علت حـرکت،از مـشار الیه خواسته شده،راپورتی را که سواد آن،تلوا تقدیم میشود،داده است.
این بنده،در باب با هیات محترم اتـحاد اسـلام،داخل مذاکرات شده و نتیجه را به عـرض خـواهد رسـانید.فعلا بدون آنکه در ایـن مـاده بخصوص یعنی امر مـالیات طـوالش بر حسب راپورت فدوی اقداماتی بفرمائید،مستدعی است چنانچه در راپورت میرزا علی اصغر خان ذکر شده،خاطر مـحترم هـیات دولت را اساسا به تقاضای هیات اتحاد اسـلام مـتوجه فرموده و قـرار اسـاسی بـرای تمناهای آنها داده شود و ضـمنا مالیات هم مرتبا وصول و ایصال گردد.
امین مالیه گیلان[سواد]محمد حسین[امضاء۸۲]
[سند شماره ۳۳] [آرم شیر و خورشید]خزانهداری کل ایران،نمره ۱۴۳۸،۳۰ سرطان ۹۷[۱۲]
مقام منیع وزارت جـلیله مـالیه دامت شوکته
در تکمیل راپورت نمره ۱۴۱۸ راجع به عـملیات اخـیره هـیات اسـلام،معروض میدارد:
از زمـانی که بلوکات فـومن و شـفت و گسگر و ماسوله در تحت اشغال هیات درآمده و نمایندگان مالیه،از آن حدود خارج گردیده و چنانچه خاطر مبارک مستحضر است،امکان اعـزام مـامور بـه آن نقاط نبود و غالب مالیات سنتین لویئیل و ئیـلان ئیل و بـلوکات مـزبوره در مـحل بـاقی بـود،تا آنکه پس از مداخله هیات در امور مالیه،شعبه مخصوص برای وصول مالیات آن حدود تاسیس نموده و میرزا محمد خان مدیر مالیه انزلی برای ریاست آن صفحات اعزام داشت و مرکز شعبه مزبوره، در قـصبه صومعهسرا برقرار گردیده بود.
شعبه مزبوره تقریبا از هفتم برج دلو ئیلان ئیل[۱۲۹۶]تاسیس گردیده بود و در این مدت،تقریبا سه هزار و هشتصد و چهل تومان از مالیات سنتین آنجا وصول شده و چون موقع محصول نبود،قسمت عمده مالیات به مـوقع مـحصول هذه السنه موکول گردیده بود.
در این محل شروع به ممیزی مستغلات بلوکات مزبور گردیده و تقریبا هرطور بود ممیزی مستغلات آن حدود،قریب به اتمام است.بعلاوه امور ذبایح بلوکات مزبوره نیز،در تحت تنظیم آمده و نـسبت بـر عایدات سابقه آن،افزوده گردید.و از همه حیث امور مالیه آنجا،رو به اصلاح گذارده و پس از دو سال بلاتکلیفی،در جاده و جریان طبیعی افتاده بود.
تا آنکه واقعه منجیل پیشآمده و نـماینده مـالیه،مجبورا به شهر معاودت کرده اسـت.در ایـن موقع بکلی راه بلوکات مزبوره، مسدود و کارکنان هیات اتحاد اسلام[ناخوانا]گذاردند احدی به آن حدود رفته و یا به شهر بیاید.عجالتا امور مالیه بلوکات مزبوره،به حال دو سال قبل است.
امین مـالیه گـیلان، محمد صادقزاده[امضاء]۸۳
[سند شماره ۳۴] [آرم شیر و خـورشید]خزانهداری کـل ایران،نمره ۱۸۷۳،۱۵ سنبله ۱۲۹۷،رشت.
مقام منیع وزارت جلیله مالیه.دامت شوکته
از روز شروع انقلاب تاکنون که یک ماه و نیم میگذرد،در هر مرتبه که اطلاع حاصل کرده است،وسایل حرکت پست دولتی فراهم گردیده،از تقدیم راپورتهای مقتضی-که متضمن مـطالب مـهم راجع به امور اداره مالیه بوده است-مضایقه نکرده،به علاوه تلگرافاتی همعرض که متاسفانه به جواب هیچیک تاکنون نایل نگرده.
اینک هم در تعقیب تمام راپورتهای قبل،ادای وظیفه مینماید و خاطر مبارک را لزوما مستحضر میسازد که چـون قـراردادی بین قوای نـظامی دولت فخیمه و کمیته محترم اتحاد اسلام بسته شده و به موجب آن قرارداد،تعرضات از طرفین متروک و عجالتا اطمینانی حاصل است کـه بعدها دیگر بدائی حاصل نمیشود.این است که اغلب نمایندگان و کارکنان کـمیته محترم اتـحاد اسـلام،بهطور آزادانه قسمتی به شهر مراجعت کردهاند.کمیته محترم اتحاد اسلام هم به نام استقبال و استقرار مملکت در همان بلوک فـومن مـتوقف و تصمیمات خود را راجع به اصلاحات و ازدیاد عایدات مملکت جدا مشغول تعقیب شدهاند.عجالتا اول قدمی کـه بـرداشتهاند راجـع به تشکیلات مالیه و نسخ ترتیبات گذشته و آن مالیات سابقه میباشد. چنانچه جناب آقای میرزا رضا خـان افشار را.که چندی است داخل این جمعیت و مخصوصا یک عضو عامله در این گفتگو و اصـلاحات بودهاند.دیروز که سهشنبه(۱۱)برج جـاری بـود به اداره مالیه ورود و به موجب حکمی که از کمیته اتحاد اسلام خطاب به خود معزی الیه صادر[شده بود]قرائت گردید،به سمت مدیری و پیشکاری کلی دوایر مالیه انتخاب کردهاند.
اجمالا اینکه گمان میکند کارگزاران وزارت جلیله،علما و عملا معرفت کـامل در حق ایشان داشته باشند.زیرا احکامی که از خزانه و وزارت مالیه در زمان تصدی خدمت خود در دست دارند،سوادش را مخصوصا بنده برداشته و لفا تقدیم میدارد،معلوم میشود در زمان کفالت مرحوم منتخب الدوله،چندی در محاسبات کل خزانه و بعد در اداره صدور حوالجات عضویت داشتهاند و پسـ از آنـ هم به امر وزارت جلیله مالیه مامور رسیدگی به محاسبات وزارت داخله[منصوب]که مدتی هم به این ماموریت اشتغال داشتهاند.
در هر صورت از ساعت ورود،مطابق تعلیمات کمیته اتحاد اسلام،مشغول رسیدگی به محاسبات گذشته اداره مالیه و شـعبات و نـیز اداره تحدید شدهاند و نظریات سابق هیات اتحاد اسلام راجع به ترمیم مالیه برای اخذ یک عشرعین جنس بهعنوان مالیات،یعنی آنچه در سهمی شخص مالک تعلق میگیرد،جدا تعقیب و مشغول تهیه مقدمات و فراهم کـردن اوراق و مـلزومات کار شدهاند.
البته در این موقع و با قوای موجوده.که مخصوص اجرای این عملیات تهیه نمودهاند.به تمام بلوکات ماموریت،اجزاء اعزام خواهند نمود.گمان نمیکند از طرف مالکین اظهار عدم مساعدتی بروز نماید و چنانچه عدهای مخالف و بـر عـلیه ایـن عملیات قیام نمایند،محقق است که زحـمتی از بـرای خـود زیاد و بلکه این مخالفت،نتیجه عقاید فکریه آنها را بخوبی ثابت میکند که هروقت از طرف دولت تصمیمی برای ازدیاد عایدات یا اضافات اتخاذ شده،در عـدمپیشرفت آنـ،عدهای بـه مخالفت قیام کرده و متمرد قلم رفتهاند.
بنا به ملاحظات فوق،به قـسمی کـه اظهار میدارند،به امین اجزا[ناخوانا]عملیات و پس از آنکه شروع به اخذ عشر شدهاند،در هر برج جمعا فرجا صورتی از محاسبات تقدیم وزارت جلیله مالیه خـواهند کـرد.مقتضی آن اسـت که کارگزار وزارت جلیله مالیه در زمینه این کار،کاملا غور و دقت نـظری فرمایند و با مقتضیات موجوده.که آمال و مصالح مملکتی را متضمن خواهد بود.و صریحا…و سریعاتعیینتکلیف فرمایند.
این راپورت،فقط برای کسب تکلیف و ادای وظیفه و رفـع مـسئولیت عـرض شده که اگر تعلیماتی در نظر دارند،فورا اعلام فرمایند.
امر.امر مبارک[امضاء]
[در حاشیه،آمده است]در نظر است کـه عـنقریب پیشکار مالیه و روانه شود.در این صورت فعلا اقدامی ندارد.ضبط شود.[امضا۸۴]
[سند شماره ۳۵] از انزلی
مدتی بود که در منطقه نفوذ از طرف جنگلیها قـدغن شـده بـود که قند استعمال نکنند.تقریبا از لنگرود تا لاهیجان الی خلخال به ترتیب مجری میشد.ولی انـزلی بـه عـادت سابق از استعمال قند و چای کوتاهی نمیکردند تا اینکه قدری از حیث برنج در مضیقه واقع شـدند و بـیم مـیرفت که شاید از دهات برنج وارد نشود.تا دو روز قبل از طرف جنگلیها،دوستانه بستن قهوهخانهها اخطار شده بود.دو روز است کـه اغـلب دکاکین و قوهخانهها بسته شده و عدهای هم که باز است،با کشمش چای میدهند.سالداتها به واسـطه قـدغن خـرید قند از کیروانکه ۱۵ و ۱۰ ۵ منات تنزل دادهاند و کسی نمیخرد،منات حالیه ۶ شاهی است.۸۵
[سند شماره ۳۶] [قدغن فروش چای و قـند روسـ] از انزلی
[….]۱۶٫دیورز مجددا قدغن سخت در فروش چای شده است.چه که قهوهچیان چای را با کشمش مـیبردند.ولی مـخفیانه قند هـم میدادند.۸۶
[سند شماره ۳۷] [مصادره املاک]
اخیرا حکمی از طرف اتحاد اسلام و جنگلیها به تمام نقاطی که شعبه دارد،انتشار داده شده کـه کـلیه املاک متعلق به هرکسی بوده باشد،توقیف و محصول آن را ضبط نمایند.به قرار تلگرافی که دو روز قـبل رسـیده،املاک اغـلب از رجال و ملاکین تهران را توقیف کردهاند.۸۷
[سند شماره ۳۸] [توقیف املاک
جنگلیها،به واسطه زیاد شدن قوا و کمی وجه،مقداری املاک اهالی تهران را تـوقیف کـرده و تـقاضای وجه برای مصارف خود نمودهاند.۸۸
[سند شماره ۳۹] [از رشت]
مخبر مخصوص ما،مورخ چهارم قوس[برابر]ده صفر از رشت مینویسد:
اوضاع رشت بـه واسـطه نبودن حکومت،رضایتبخش نیست.ارزاق فوق العاده گران،نان یک من شاه یک تومان،برنج صدری که هربار عبارت از بیست مـن شـاه میباشد،بیست و دو تومان و چنبا و برنج خوراکی سیزده الی چهارده تومان. فقرای زیادی از اطراف خمسه و خـلخال بـه رشت آمده و با یک حالت فلاکتی در گـوشه بـقعهها زیـست مینمایند.
بر حسب تصویب و تصمیم هیات مقدس اتحاد اسـلام، فقرا را در مـیان اعیان تقسیم نمودهاند که در مدت پنج ماه متکفل مخارج آنها از شام و نهار و لباس و غـیره بـاشند. آنها هم هر یک به میل خـودشان عـدهای را قبول و بـه دهـاتهای خـودشان روانه نمودند.
قشون روس هم،در شهر متوقف و معترض احدی نیستند.
هیات اتـحاد اسـلام مشغول تزیید عده خودشان میباشند.برای تنظیم عدهشان دو نفر از صاحبمنصبان نظمیه نصرت ا… خـان نـایب اول و علی اکبر خان نایب دوم به جـنگل رفتهاند و[هیات اتحاد اسـلام]خیال دارنـد که از مالکین و اعیان پولی بگیرند.اهالی هـم اجـتماع نموده و گویا تلگرافاتی هم مخابره نموده باشند.۸۹
[سند شماره ۴۰]
گیلان
مخبر ما مورخ ۲۳ صفر از رشت مینویسد:
[….]این چند روزه مـقدار زیـادی قشون وارد رشت شده و به روسـیه رفـتهاند.مامورین جـنگلها هم،در تمام قـرا و قـصبات اطراف پراکنده و صورت محصول را بـرمیدارند و از رعـایا التزام میگیرند که ابدا برنج به مالکین خود ندهند و خودشان متدرجا مشغول وصول پول و برنج مـیباشند.آنچه مـعلوم است،گویا تا دوسه روز دیگر تکلیف قـطعی مـعین شود.۹۰
[سند شماره ۴۱] مساعدت
مامورین جـنگل،از هـر قـوطی برنج یک تومان دریـافت داشصته و به این واسطه اهالی،از دادن مالیات امتناع ورزیدهاند.دولت به صاحبان املاک.که در تهران هستند.مراجعه و از آنها تقاضا کرده اسـت کـه به واسطه بیپولی خزانه،مطالبات خودشان را بـپردازند.عجالتا بـعضی از آقـایان از قـبیل مـشیر الدوله و موتمن الملک و چـند نـفر دیگر با دولت مساعدت کرده و مالیات خود را پرداختهاند.سایر ملاکین،هنوز اقدامی ننمودهاند.۹۱
[سند شماره ۴۲] حمل برنج
رشت:راپورت واصله،مشعر است که هیات اتحاد اسـلام،معادل دویـست خـروار برنج برای غله اهالی تهران تخصیص داده،وسایل حـملونقل آن را هـم خـودشان عـهدهدار شـده کـه زودتر حمل گردد.۹۲
[سند شماره ۴۳] برنج
رشت:کارگزاری از کسما تلگرافات میکند:«برای حمل برنج اقدامات به عمل آمده،دو هزار قوطی برنج از طرف اتحاد اسلام،مجانی برای فقرای تهران تخصیص داده شده بود،به توسط حاجی قوام التـجار حمل و برنج خریداری شده نیز به توسط رضازاده ارسال تهران شده است.۹۳
[سند شماره ۴۴] برای تقسیم برنج
مقداری از برنجی که از طرف هیات اتحاد اسلام به نظارت آقای وزیر فواید عامه تخصیص و حمل شده بود،از دو روز قـبل بـه مرکز رسیده و متدرجا وارد میشود.از طرف آقای وزیر داخله اشخاص طرف اعتمادی برای تحویل گرفتن انتخاب شده و نیز کمیسیونی در وزارتخانه مزبور،منعقد گردید.۹۴
[سند شماره ۴۵] [گزارش رشت]
از رشت ۱۱ شعبان به ما مینویسند:
دو روز قبل از طرف بلدیه اعـلانی بـدین مضمون در شهر رشت منتشر گردید.
اشخاصی که مایل به تعمیرات ابنیهها میباشند،باید قبلا به اداره بلدیه اطلاع بدهند،پس از آن بلیط و جواز گرفته مشغول شوند.کسانی که ابنیه جدید مـیخواهند بـنا نمایند،باید یک هفته قبل بـه بـلدیه اطلاع دهند تا معمار بلدیه مشغول تدارک نقشه ابنیه مزبور گردیده،صاحبخانه با طرحریزی معماری مزبور باید عمل نماید و پس از اتمام ابنیه،تومانی دویست دینار به بلدیه باید بـدهد و اگـر دریچه و پنجره درخواست بـه طـرف کوچه باز کند،به هرپنجره و دریچه یک تومان و برای دروازه خانه دو تومان باید به اداره بلدیه تقدیم دارد.در صورت تخلف،صاحبخانه مسئول و در مقابل دریافت خواهد. یک هفته قبل عدهای از قفقاز به رشت وارد و مشغول دزدی و آتش زدن دکـاکین و خـانه شدند.به محض اطلاع،نظمیه در کمال فعالیت مشغول حفظ انتظام گردید و از طرف کفیل حکومت معین کارگزار،شهر نظامی شد.چهار از شب گذشته بدون بلیط نظمیه هرکس و هرکه باشد توقیف و اگر مستحفظین شهر،از چهار به آن طـرف کـسی را دیدند،بدون مـلاحظه او را گرفتار و در صورت تخلف مامورین،حق زدن عابر را دارند.نقدا شهر در کمال امنیت است.
چون از طرف بلدیه حمل برنج به خارج قدغن گـردید،برنج مولایی دو من و نیم تبریز.که یک من سنگ او یاری باشد ۱۲ قران اسـت و روزبـهروز در تـنزل است.در پل عراق قریب دو هزار و پانصد نفر از فقرا را نگهداری کرده.همهروزه نفری یک چارک برنج از طرف هیات اتحاد اسلام،داده مـیشود و نـهایت توجه را مینمایند.حیف و صد حیف که شهر به این معموری به اینآبادی و با این کـثرت جـمعیت اداره حـفظ الصحه ندارد و یک نفر طبیب از طرف دولت مامور امو صحیه این مملکت نیست.حصبه بیداد کرده روزی چهل الی پنـجاه نفر از این مرض تلف میشود.شهر کثیف و بوی عفونت ماهی و غیره و گندابها،فضا را گرفته هـمه روزه مردمان بیچاره گـرفتار امـراض میگردند.خوب است هیات دولت به فکر رعایای گیلان هم باشند.
صاحبمنصبان عثمانی-که چندی قبل به عزم جنگل و دیدن جنگلیها به رشت آمدند-نقدا محترمانه در آتشگاه یک فرسخی هم شهر رشت متوقف میباشند.از طرف هیات،مهماندار تهیه و تدارک و یـک عده از صاحبمنصبان آژان هم از جنگلیان،مستحفظ ایشان میباشند.
(باراتوف)میخواهد با عده موجوده در قزوین یک مرتبه به طرف روسیه حرکت کند.جنگلیان از این اقدام جلوگیری کرده و نمیگذارند.میگویند برای حفظ امنیت باید متدرجا بیایند و بروند.باراتف اطمینان ندارد و در قزوین مـانده و از جـنگل هم همهروزه سوار و پیاده نظام به منجیل و راههای بین رشت و منجیل میفرستند و بر تعداد افواج میافزایند و پست به پست منظم و در سنگرهای خود مرتبا مشغول کشیک میباشند و در خود رشت هم عـده کـافی موجود و حاضر به رکاب از نظام و مجاهد هستند.۹۵
[سند شماره ۴۶] جمعآوری اعانه
از رشت خبر میدهند که چندی است از طرف جنگلیها،به عموم مالکین کل اخطار شده که آنچه برنج موجودی دارند، از قرار هرقوطی-که عبارت از چـهار مـن شاه است-یک تومان اخذ شود و عجالتا مشغول جمعآوری هستند.
مسیو خاریلانوس-که شهبندر عثمانی بود-دار فانی را وداع کرده نعش او را با کمال جلال و شکوه به کلیسای یونانی برده در تشییع جنازه قنسول فرانسه و انگلیس حـاضر بودند.
شجع الدوله-که از طـرف جنگل مامور حکومت لنگرود اسـت-مشغول رتـق و فـتق امور و بر حسب اشاره جنگلیها دو روز است که مجلس تحقیقاتی به عضویت دو نفر مامورین جنگل و یک نفر از علمای لنگرود در اداره حکومتی تشکیل و بـه امور عارضین رسیدگی مینمایند.از موضوع اخذ اعانه-که در لاهیجان مشغول وصول هـستند-هنوز اطلاعی نرسیده، از قرار معلوم تا به حال در لاهیجان سی هزار تومان اعانه جمع شده است.۹۶
[سند شماره ۴۷] حرکت به طرف خلخال تلگرافات داخله، مورخ ۲۳ و ۲۴ سـنبله،۲۷ ذی قعده [۱۳۳۵ق مطابق ۲۳ شهریور ۱۲۹۶]
[روزنامه ایران، ش ۱۲۵، ۲۸ ذی قعده ۱۳۳۵ ق.، ص۲٫]
[سند شماره ۴۸] سواد خطابه آقای آقا میرزا کوچک خان در خلخال
[جریده ستاره ایران، ش ۴۶، س۳، ۳ ذی حجه ۱۳۳۵ ق، صص ۲ و ۳٫]
[سند شماره ۴۹] [تلگرافات امیر عشایر از خلخال]
تلگراف خصوصی میانج ،ستاره ایران، هیات وزراء عظام.
در نمره ۴۹ ستاره ایران در تـحت عـنوان مطبوعات خارجه مسئله اسـتقراض داخـلی دولت برای تادیه فرض سی و دو میلیون منات روس برای تمامی طابان [=طالبان] نجات ایران جالبنظر دقت و بر هر فرد ایرانی متحتم است، موقع را مغتنم شمرده برای استخلاص وطن خود از زیر بار شرایط کمرشکن این قـرض بـذل همهگونه فداکاری و مجاهدت نماید. این فدایی با همه پریشانی اوضاع ولایت در موافقت تمام خوانین و سایر اهالی خلخال.که یکی از ولایات متحده هیات اتحاد اسلام گیلان است. با کمال صمیمیت حاضریم یک کرور از منات کاغذی از اسـتقراض دولت مـساعدت نمائیم. مساعدت سایر ولایات متحده را هم کاملا تعهد میکنیم.
البته دولت دموکراسی روس به ملاحظه صرفه اقتصادی خود و ابراز مساعدت عملی با ایران-که همیشه قـولا مدعی آن است. در قبول طلب منات کاغذی خود مشکلتراشی نکرده و همراهی خـواهند نـمود. برای تـادیه این قرض موقعی بهتر از این نخواهد بود و ملت ایران با رغبت تمام برای این استقراض حاضرند.اگر از طـرف دولت روس بـذل مساعدت نشود قطع خواهیم کرد که هیچگونه خیال مساعدتی با ایرانیان نداشته و آنچه مـیگویند بـرای اغـفال ایرانیان است.
امیر عشایر۹۹ [همان، ش ۵۹، س۳، ۳۰ ذی حجه ۱۳۳۵ ق.، ص ۲٫]
[همان، ش ۶۳، س ۳، ۱۴ محرم ۱۳۳۶ ق.، ص ۴٫]
[سند شماره ۵۱] اوضاع تنکابن
تنکابن:اقدامات محلی به عهده محمد نبی خان است که با یک عده دویست و پنجاه نفری متوقف است.عدلیه موقعی تشکیل و فعلا آقا شیخ یحیی قاضی عـدلیه اسـت تا از طرف اتحاد اسلام،قاضی معین شود.
آقایانی که همراه آقای سالار قانع به جنگل رفتهاند؛ضیغم السلطان،معاضد الممالک،شجاع نظام،معز السلطنه،مقبل السلطان، معتضد السلطان،محمد امین خان،مسعود الملک،ظفر السلطان،ابو القاسم خان آجودان و بیست و پنج نـفر سـوار است.
بعد از دوازدهـ روز اقامت در کسما با نهایت تـجلیل بـه انـزلی مراجعت و به طرف شهسوار حرکت نموده،آقای امیر اسعد در سیار ستاق متوقف و تکلیف قطعی هنوز معین نشد است.۱۰۱
[سند شماره ۵۲] ورود به آستارا
نظر به شکایاتی کـه اهـالی آسـتارا به هیات اتحادیه جنگل کردهاند،اخیرا هژیر السلطان از طـرف آقـا میرزا کوچک خان مامور نظارت دوایر شده و پس از ورود اقداماتی برای تصفیه کلیه ادارات نموده و اداره بلدیه را برای تصفیه قیمت ارزاق تشکیل داده است.۱۰۲
[سند شماره ۵۳] [در آستارا و طوالش]
خبر خصوصی بـه اداره رسـیده اسـت که چندی است نماینده اتحاد اسلام مشغول تصفیه امورات مـیباشند.و نظر به آنکه بنان دیوان رئیس مالیه بعضی اقدامات بیرویه مینمود و اهالی از تعدیات مشار الیه متشکی بودند،از شغل خـود مـنفصل و از شـهر خارج کردهاند.به قرار مسموع ایشان توسط رئیس مالیه اردبیل کسب تـکلیف نـموده،جوابا ابلاغ شده فورا به قزوین حرکت نماید و آنچه تحقیق شده از طرف مالیه به ریاست اداره مالیات غیرمستقیم اداره قـزوین مـنصوب شـده است. و نیز در طوالش راپرت میدهند که اهالی میرزا علی اصغرخان رئیس مالیه را از شـهر خـارج و گـفتهاند تا پیشنهادی که به مالیه دادهایم،تصویب نشود،مالیات نخواهیم پرداخت.۱۰۳
[سند شماره ۵۴] اعزام مامور به آستارا
اطلاعاتی که از رشت داده شـده حـاکی اسـت که میرزا اسمعیل خان رئیس نظمیه آنجا،از طرف هیات اتحاد اسلام مامور آستارا شده و حـرکت کـرده است.ماموریت مشار الیه برای رسیدگی به امور گمرکی و تفتیش در اعمال مامورین سابق و لا حـق آنـها میباشد.۱۰۴
[سند شـماره ۵۵] [جنگلیها در اردبیل]
اردبیل
عده جنگلیها این اوقات به قدر کفاف زیاد شده است ولی در میانه خودشان جزیی بـرودت اسـت.از آستارا الی تنکابن متفرقند.گویا هزار نفر به تنکابن اعزام داشتهاند که املاک سپهسالار را متصرف شـوند.از قـرار مـسموع،روسها در رشت مشغول تخلیه خانهها هستند.معروف بود که تا ده هزار قشون در انزلی و رشت وارد کرده و خواهند کرد و احـتیاطا خـواهند گذاشت.نماینده جنگلیها از اردبیل مراجعت نموده و یک نفر دموکرات را در اردبیل مفتش قرار دادهاند.میانه نـجف قـلی خـان پسر محمد قلی خان آلاری(از شاهسون جزو حکومتنشین ویلگج بودهاند)و محمد علی بیک که عموی مـحمد قـلی خـان، باشد آتش جنگ شعلهور گشته و روزبهروز بر شدت وحدت خود میافزاید.چند روز قبل جـبرائیل بـیک از اشرار دسته محمد علی بیک مقتول شد.پسر او به خونخواهی پدر،سر راه آدمهای نجف قلی بیک را بریده حسن بـیک آلاری را کـشتند. از قوجه بیک لوها و حاجی خالوها.که ایلات جزء اردبیل هستند.به مدد طرفین بـرخواسته از هـرطرف دو هزار سوار جمع شده،مشغول قتل و جدال هستند.عیسی بـیک قـوجه بـیک لو حامی نجف قلی خان مجروح شده،از طـرفین از بـیکزادگان و ملازمین سی نفر مقتول و چهل نفر مجروح است و جنگ در سر کوچ نزدیک سـاری قـمیش موغان واقع گشته.
از طرف جنگلیها بـه حـکومت اخطار شـده کـه رشـوه و خدمتانه باید موقوف شود.[دولت]چهار هزار تـومان بـه حکومت حقوق میدهد و سه هزار تومان جنگلیها خواهند داد که این اعمال زشت خـیانتکارانه مـوقوف شود،حکومت قبول نکرد. گرانی و سختی روزبهروز شـدت میکند،نبودن زراعت و آفتزدگی،نمیدانم اوضـاع را در سـال آتیه چگونه خواهد کرد. از هـمه مـهمتر همدستی حکومت با امین مالیه دزد خائن و رشوهخوار غارتگر است.شکنجه و اذیت به حدی اسـت کـه هیچکس مالک هیچچیز نیست.محتکرین در استراحت،ولی بـیچاره مـالکین ضـعیف که پنج خـروار و ده خـروار و سه خروار بده دارند از اسـرای عـام بدترند.اشرار و قاچاقچیان در ردیف قزاق و مامورین دولت درآمده و به انواع و اقسام مختلف به شریک ملک خود و بـه طـلبکاران خود ظلم و تعددی میکنند.متاسفانه همین اشـخاص،مامور جـمعآوری مالیات هستند.۱۰۵
[سند شماره ۵۶] ورود مـامورین جـنگل بـه اردبیل
اردبیل:تلگرافی دو روز قبل رسیده که مـامورین هیات اتحاد اسلام،در نزدیکی شهر جنگی با شاهسونها و قزاقهای ایرانی نموده و به شهر وارد و شروع به تـشکیلات کردهاند.۱۰۶
[سند شماره ۵۷] ملاقات دوستانه در فومن
زوال رژیم کهنه مستبدانه و تـاسیس حـکومت جـدید روس از عـناصر صـالح دمکراتی یک فـرج و انـبساطی در قلوب عام عائله بشری تولید نمود.حضرات مجاهدین مقیمین فومن.که معروف به مجاهدین جنگی شدهاند.نیز بعد از انتشار ایـن خبر اظـهار فـرح نموده و تقریبا ده روز قبل مکتوب تبریکی دایر بـه نـهضت آزادیـطلبان روسـیه و مـوفقیت ایـشان به انجام مرام،به کمیته فعال مهاجرین رشت به توسط عزت ا…خان مینگارد.متکوب تبریک به وسیله آقای حاجی رستم تاجر باشی -که از اشخاص سلیم النفس و وکیل کمیته هم میباشد-از نـظر کمیته گذشته و با کمال صمیمیت از طرف اعضای کمیته تلقی شده و وقایع را به فرمانده کل اردوی گیلان-که در انزلی هستند-راپرت میدهند.از ایشان تعلیمات لازم برای ایجاد و استحکام وسایل دولتی با مجاهدین داده میشود و مقرر مـیگردد کـه برای رفع کدورت سابقه-که از شامت حکومت مستبده روس احداث شده بود-یک ملاقات دوستانه در فومن بشود.
آقا میرزا کوچک خان رئیس مجاهدین،با کمال خوشوقتی این اقدام را تلقی نموده،روز شنبه گذشته(۲۷ رجب)برای وقت ملاقات تعیین مـیشود.بنابراین در روز مـزبور آقای حاجی رستم و آقای آلونس بیک و کینیساز جرجادزه صاحب منصب و وکیل کمیته-که از طرف رئیس قشون هم وکالت داشته-با عزت ا…خان به سمت فومن حـرکت مـیکنند.به ورود پسیخان-که آخر پست حضرات مـجاهدین اسـت-قریب سی نفر سوار مسلح آقایان واردین را استقبال کرده و به فومن میرساند.در آنجا نیز مراسم استقبال از طرف مجاهدین به نحو محترمانه به عمل آمده،شاگردان مدرسه کـسما و فـومن- که هردو از تاسیس مجاهدین اسـت-با بـیرقهای قرمز صفآرایی کرده و به سرود ملی مترنم و خطابههای مهیج دایر بر آزادی و اتحاد و اتفاق میخوانند.پس از استراحت کردن مهمانهای محترم،آقا میرزا کوچک خان با سه نفر دیگر در اطاق خلوت با مهمانها شروع بـه مـذاکره مینمایند.گینیاز جرجادزه عنوان میکند که من با وکالت اختیارات لازمه از طرف صاحبمنصب کل و کمیته آمدهام که خواطر شما را مستحضر دارم که رژیم کهنه روس،که نه فقط آزادیطلبان ایرانی را شکنجه داده و حقوقشان را پایمال مـینمود،بلکه در داخـل روسیه،جندینبرابر آن مـلت روس در فشار و به انواع مظالم گرفتار بودند.این بود که ملت ما با یک نهضت شجاعانه رژیم استبداد را گسیخته و بـه حقوق خود رسیدند.حالا که لوای آزادی در روسیه منصوب شد،ما را به اتفاق و دوسـتی دعـوت مـینماید و مناسب چنین است که اقدامات در حق یکدیگر عفو و اغماض شده و از امروز به بعد با کمالدوستی با هـمدیگر رفـتار کنیم.شما از امروز آزاد و مختارید در اقامت در این محل و یا حرکت به رشت و یا سایر نـقاط ایـران و مـیتوانید با کمال آزادی به روسیه هم مسافرت کنید و ابدا آن اقدامات سابقه شما جای تنقید و ایـراد نیست.زیرا که به جهت استقلال وطن خودتان کوشش میکردید و قول میدهم به شما کـه بعد از خاتمه جنگ بـینالملل،نظامیان روس کـلیه نقاط ایران را تخلیه کرده و به وطن خود مراجعت کنند.
آقا میرزا کوچک خان اظهار رضایت و خوشنودی نموده و میگوید که همه اقوال شما را تصدیق میکنم و خوب است که اقدام عملی شده و امتیازاتی را که اخیرا دولتـ مستبده روس بهطور اجبار و برخلاف میل ملت ایران از دولت ایران گرفته،لغو و باطل شود.
گینیاز جرجادزه در جواب میگوید که این امر راجع به دولت ایران است که از دولت روس تقاضا کند و ما قول میدهیم که در آن با مقاصد حقه شما مـساعدت کنیم.
آقا مـیرزا کوچک خان این جواب را پذیرفته،با کمال شعف همدیگر را تقبیل مینمایند و یک قبضه ماوزر با یک شانه فشنگ آقا میرزا کوچک خان به گینیاز جرجادزه میدهند.این هدیه بهعنوان یادگار صمیمانه پذیرفته میشود.ضمنا گـینیاز جـرجادزه اظهار میدارد که من دوست دارم که در وقت ورود به شهر اطلاع بدهید که عوض این احترام و تجمل که در حق ما منظور داشتید ما نیز با کل قشون نظامی و موزیک شما را استقبال کـرده،با احـترام وارد رشت نمائیم.
پس از اقامت یک شب و پذیرایی کامل،حرکت کرده و قریب به دویست نفر سوار از مجاهدین ایشان را مشایعت مینمایند و بعد از گذراندن از سر حد،رضایتنامه گرفته و برمیگردند.
عصر سعادت۱۰۷
[سند شماره ۵۸] عده روسها در رشت[و مصادره اموال توسط جنگلیها]
رشت:راپورتی کـه اخـیرا رسـیده،عده روسها بهطور تحقیق بالغ بـه شـش هـزار نفر میباشد که در نقاط مختلف در منزل اعیان و رجال و کسبه و غیره سکونت دارند.
واقعه جدید رخ نداده است.همهروزه جنگلیها تا نزدیکی شهر آمده،محصول بعضی املاک را حـمل مینمایند.۱۰۸
[سند شـماره ۵۹] تـکذیب منازعه
در این چند روزه که اخبار تلگرافی از رشت نمیرسید در مـراکز شـایع بود که بین اهالی و روسها مصادماتی به وقوع پیوسته و حتی انتشار[خبر]احتراق شهر رشت به توسط نظامیان منتشر بود.لیکن پسـ از وصـول تـلگرافات و تحقیقاتی که شده، شایعه مزبور بکلی اصلی و عاری از حقیقت است و مـصادمه در منجیل و انزلی بین جنگلیها و روسها هم تکذیب میشود. فقط از قرار خبر خصوصی چند روز قبل در انزلی بین دو دسته از نظامیان مـختلف المـسلک،مشاجره و مـنازعه به عم لا مده و بعد عائله خاتمه پیدا کرده است.۱۰۹
[سند شماره ۶۰] ژنرال انگلیسی
قزوین:در هـفته گـذشته یک نفر ژنرال انگلیسی،از همدان وارد و پس از ملاقات با قونسول به طرف رشت حرکت نمود. از قرار مـعلوم از طـرف دولت انـگلیس مامور قفقاز میباشد.۱۱۰
[سند شماره ۶۱] انگلیسیها در ایران
همدان: انگلیسیها،با تمامی اتومبیلها به طرف قزوین حرکت کردند.
قزوین:اتصالا اتومبیل وارد و بـه سـمت شـهر رشت حرکت مینمایند.دیروز هم چهل اتومبیل وارد،محمول هریک سه نفر بوده و اغلب آنها صاحبمنصب میباشند.
انزلی:قریب چـند روز اسـت کـه صاحبمنصبان انگلیسی،با قورخانه زیادی وارد و مشغول تشکیلات جدید هستند، عدهای از روسها و غیره را داخل تشکیلات کردهاند.
قزوین:روسها،اسبهای گاری پسـتی را از زنـجان و بین راه گرفته و میبرند.دویست دولتی در خرمدره بیمال مانده است. به این ترتیب ممکن نیست از خـط زنـجان و قـزوین پست حرکت کند.۱۱۱
[سند شماره ۶۲] [ورود و خروج نظامیان انگلیسی به انزلی]
انزلی:ورود و خروج قشون انگلیسی را به طریق ذیل راپورتـ میدهند:
ساعت هـفت بعد از ظهر ۲۸ دلو یک نفر ژنرال و ۴۲ صاحبمنصب و قریب شصت نفر تابین،یک اتوموبیل جنگی،که دارایـ یک عـراده تـوپ بود با ۲۴ دستگاه اتومبیل سواری وارد و به غازیان رفتند.ژنرال آنها با بعضی صاحبمنصبان در اداره لیانازوف منزل نـمودند.پس از دو روز تـوقف بدون هیچ حادثه در ساعت هفت تماما به طرف رشت رهسپار شدند. چون قـصد عـزیمت تـفلیس را داشتند،کمیته روس با ژنرال ایشان ملاقات کرده بود.مسیو دکرکر که به سمت ریاست گمرک بوشهر معین شـده بـود بـا آنها حرکت کرد.۱۱۲
[سند شماره ۶۳] [تلگراف هیات اتحاد اسلام]
رشت:تلگراف مبسوطی از طرف هیات اتحاد اسلام بـه هـیات وزرا مخابره شده که انگلیسیها علاوه بر آنکه شاهزاده سلیمان میرزا را دستگیر کردهاند،اتصالا قشون به ایران وارد و چند روزی اسـت کـه به حدود گیلان نیز قشون آوردهاند.چون این مسئله به حیثیات مملکت بیطرف ایـران یـک لطمه بزرگی وارد نماید.چنانچه هیات دولت به فوریت قـدام عاجلی نـنماید،هیات اتـحاد اسلام اقدامات لازمه برای جلوگیری از تعدیات آنـها بـه عمل خواهد آورد.۱۱۳
[سند شماره ۶۴] [اعلان اتحاد اسلام]
رشت:راپورت واصله مشعر است که دو روز قبل اعلانی از طرف اتـحاد اسـلام خطاب به نظامیان انگلیسی در شـهر مـنتشر شده که اگـر در ظـرف ۲۴ سـاعت از شهر خارج نشوید،ناچار از اقدامات خواهیم شد.۱۱۴
[سند شـماره ۶۵] تـکذیب شایعات
وزارت امور خارجه:مخبر ما روز گذشته آقای مشاور الممالک را ملاقات و شایعات راجع به قـنسول و صـاحبمنصب انگلیس را در رشت استفسار نمود.جواب دادهاند که ایـن شایعات بکلی کذب و چـندی قـبل که شایع شد قشون انـگلیس از خـط گیلان به قفقاز حرکت مینماید،مراسلهای به سفارت انگلیس ارسال داشته که چون مـوقع حـاضره رشت اقتضا ندارد،لازم است اقدامات بـه عـمل آوردهـ که قشون حـرکت نـنماید.امروز صبح تلگرافی از رشت بـه مـن رسید که کلیه اتومبیلها با نظامیان روز قبل به طرف قزوین مراجعت کردهاند.ژنرال هم که بـه طـرف قفقاز رفته بود،مراجعت نموده است.۱۱۵
[سند شماره ۶۶] [حرکت انگلیسیها]
انزلی:،شب اول حـوت اتـومبیلهای انگلیسی و صـاحبمنصبانی کـه آمـده بودند،به طرف قزوین حـرکت کردند. قزوین:نظامیان انگلیسی-که در رشت بودند-با اتومبیلها وارد و کلیه به طرف همدان حرکت کردند.۱۱۶
[سند شماره ۶۷] [تصرف قزاقخانه،توسط جنگلیها]
از رشت بـه مـا مینویسند:
در ۱۱ برج حوت قزاقخانه بدون خونریزی بـه تـصرف قـوای مـجاهدین درآمـده و رئیس آنها-که یـک نـفر از روسها بوده-از طرف هیات اتحاد اسلام دستگیر و به جنگل برده شده و تمام قورخانه آن را به محل اردوگـاه مـلی حـمل نموده.
تمام قزاقها حاضر شدند که به راستی خـدمت نـمایند.فقط دو نـفر از آنـجا اجـازه مـرخصی به طرف تهران گرفته.قزاقها رشت،عبارت بودند از دو[ناخوانا]پیاده و پنجاه نفر سوارهدارانی اسلحه و توپخانه مکمل.۱۱۷
[سند شماره ۶۸] [دستگیری قونسول و رئیس بانک]
رشت:جنگلیها متعاقب دستگیری قونسول و رئیس بانک[شاهنشاهی]رئیس قزاقخانه ایران را بهعنوان اینکه با انگلیسیها موافقت داشـته،دستگیر و به جنگل بردهاند.
کلنل کلرژه به جنگل وارد و از طرف هیات اتحاد اسلام،به ریاست ارکان حزب جنگل انتخاب شده است.کارگزاری، دو روز است به جنگل رفته که شاید توقیفکنندگان را مستخلص سازد ولی تاکنون نتیجه به دست نـیامده اسـت.کارگزاری، تلگراف مینماید که شایعه تغییر میرزا محمد خان معاون کارگزار،سوء اثر بخشیده،چون مشار الیه شخص جدی و صحیح العمل و سابقه به اوضاع گیلان دارد،لازم است اوامیر کیده در ابقای او صادر شود.۱۱۸
[سند شماره ۶۹] مذاکرات بـا سـفارت انگلیس
در نتیجه مذاکرات وزارتخارجه،وزیر مختار انگلیس شکایت از اقدامات هیات اتحاد اسلام و دستگیری قونسول و رئیس بانک نموده و ضمنا اظهار داشتهاند که لحن جراید باعث شده کـه روابـط در لنین تاریک شود و در خصوص امـورات مـعوقه .که در موقع بحران یادداشت داده بودند.مجددا از دربار لندن کسب تکلیف شده است.
وزارتخارجه،شرحی به سفارت انگلیس نوشته و در موضوع ورود قشون جدید به سر حدات ایران،اعتراض و تقاضا نموده است فـورا بـا مقامات مربوط مذاکره و وسـایل عـودت آنها را فراهم آورند.۱۱۹
[سند شماره ۷۰] ابلاغیه از طرف سفارت انگلیس
مورخ ۲۸ جمادی الاول ۱۳۳۶
ثبوت مسلمه به دست دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان افتاده که تجدید عملیات عمال خصم در حدود غربی ایران به جایی رسیده که اوضاع اواخر سنه ۱۹۱۵ در این مـملکت تـجدید یابد.بنابراین دولت مشار الیها خود را مجبور دیدند برای حفظ منافع اهم خود بعضی اقدامات نظامی به عمل آورند.این تصمیم را به دولت ایران اطلاع داده و ضمنا این سفارت حفظ منافع اهم خود بعضی اقدامات سـنظامی بـه عمل آورنـد.این تصمیم را به دولت ایران اطلاع داده و ضمنا این سفارت توضیح نموده است که اقدامات مزبور هیچوجه بر ضد اسـتقلال ایران و مصونیت ایران نمیباشد.شناختن استقلال و مصونیت،مزبور یکی از نکات اهم سیاست دولت اعـلیحضرت پادشـاه انـگلستان میباشد و از این تصمیم حالیه همچو برنخواهد آمد که در دوستی قدیمی انگلستان نسبت به ایران تغییری حاصل شده بـاشد و دولت انـگلیس در میل خود برای ترغیب دوستانه مختلفه معوقه-بهطوری که حافظ مصالح مملکتین بوده باشد-مداومت داشـته و بـرای ایـن منظور، پیشنهاداتی به دولت علیه ایران نموده است.۱۲۰
[سند شماره ۷۱] تلگراف به هیات اسلام
تلگرافی از طرف آقای رئیس الوزرا به هـیات اتحاد اسلام در خصوص دستگیری قونسول و رئیس بانک،مخابره و متذکر شدند که این عمل در این مـوقع مقتضی نبود و باعث خـنثی نـمودن اقدامات دولت میباشد.لازم است آنها را مستخلص سازند.۱۲۱
[سند شماره ۷۲] [بخشی از نامه سفارت انگلیس در تهران در خصوص توقیف ویس قونسول انگلیس در رشت]
[نامه مورخ ۲۸ جمادی الاولی ۱۳۳۶٫ق.،۲۱ حوت ۱۲۹۶،مارس ۱۹۱۸]
از طرف دیگر اغتشاش در حالت شدت و عثمانیها در نقاط مختلفه غربی آذربایجان وارد شـده و جنگلیها تقریبا ارتباط فیمابین انزلی و پایتخت را قطع و ویس قونسول انگلیس رئیس شعبه بانک شاهنشاهی را در رشت توقیف کردهاند.در واقع شمال غربی ایران از بحر خزر تا سر حد عثمانی مغشوش و برای عبور و مرور خصم بـاز اسـت.این اقدامات-که معابر شمالی را فراگرفته و روزبهروز نیز کسب شدت و وخامت مینماید-پایتخت ایران را دچار مخاطره ساخته است.لهذا اولیای دولت انگلیس برخلاف میل خود درصدد برآمدهاند از سر حد عثمانی استعداد کافی به شمال غربی ایران اعـزام دارنـد. توسعه عملیات استعداد مزبور منوط به اثرات و نتایج حاصله از این اقدام است که اولیای دولت علیه به کار خواهند برد.۱۲۲
[سند شماره ۷۳] [بخشی از پاسخ وزارت امور خارجه ایران،به نامه سفارت انگلیس]
[به تاریخ پنجم جمادی الثانی ۱۳۳۶ قـ.،۲۷ حـوت ۱۲۹۶،۱۸ مارس ۱۹۱۸]
[…]اولیای دولت علیه امیدوار بودند که پس از رجعت قشون روس-که اول دفعه به نقض بیطرفی ایران مبادرت کرده بود-میتوانند بیطرفی ایران را محفوظ دارند.ولی نظامیان انگلیس برخلاف مواعید مصرحه قطعیه اولیای آن دولت دوایر به استقلاب و بـیطرفی ایـران،همان تـجاوزات و مداخلات را تعقیب و اینک نیز سـفارت اعـلیحضرت پادشـاه انگلیس تصمیم اعزام قوای جدیدی را به این مملکت اطلاع میدهند.
نظر به اینکه این تجاوزات و تقاضای شناختن قوای مسمی به پلیس-جنوب که در واقع قـوای خـارجی بـه شمار میآید -تا ختم جنگ،مصائب چندین ساله ایران را تـجدید و اسـتقلال و بیطرفی این مملکت را تهدید مینماید،اولیای دول ت ایران به اینگونه اقدامات قویا پروتست نموده،توجه اولیای دولت انگلستان را به نتایج وخیمه این تـصمیمات جـلب و هـر چه زودتر احضار قوای انگلیس را میخواهد.
[…]در مسئله واقعه ویس قونسول انگلیس و رئیـس بانک شاهنشاهی مقیمین رشت،اولیای دولت علیه با اظهار تاسف از بروز این واقعه،به این نکته اشارت بردهاند که مسئولیت حـقیقی ایـن اتـفاق ناگوار را متوجه نظامیان انگلیس میدانند که در خاک بیطرف ایران نواب سـلیمان مـیرزا و همراهان او را دستگیر نمودند.[…].۱۲۳
[سند شماره ۷۴] بلشویکها
وزیر مختار بولشویکها:یک ساعت به غروب مانده روز گذشته مسیو براوین وزیر مختار بلشویکها بـر حـسب وقـتی که قبلا معین شده بود،به وزارتخانه[خارجه]حاضر و قریب یک ساعت مشغول مذاکرات بودند.از قـرار مـعلوم مـوضوع مذاکره حرکت دویست نفر از بلشویکهاست به طرف تهران.
بلشویکها،انزلی:مجددا یک عده از سالداتهای بلشویک وارد شده،جمعی هم به طـرف رشـت و قـزوین حرکت نمودهاند.
چلامین نام که از افراد بلشویکهاست،جمعی از نظامیان روس را دور خود جمع کرده اعلانی نیز منتشر نـمود کـه من فرمانده نظامیان روس در ایران میباشم.۱۲۴
[سند شماره ۷۵] ورود قوا به منجیل
یک خبر تلگرافی.که از قزوین دو روز قبل به مرکز رسـیده.حاکی اسـت کـه اخیرا سی صد نفر از قوای جنگلیها وارد منجیل گردیده،مقصدشان معلوم نیست.۱۲۵
[سند شماره ۷۶] مراسله سفارت انگلیس
از قرار اطلاعی کـه رسـیده،متعاقب از سال یادداشت جوابیه-که مفاد آن در ابلاغ وزارت امور خارجه در شماره نوروزی ما مندرج بود.مراسلهای نیز از سـفارت انـگلیس بـه وزارت خارجه ارسال شده که استخلاص قونسول خود را در رشت از هیات معظم دولت درخواست نمودهاند.۱۲۶
[سند شماره ۷۷] در منجیل
سابقا خبر ورود یک عـده از قـوای جنگلیها را به منجیل اطلاع داده،اینک به موجب اطلاع خصوصی عده مزبور،در هـمان حدود مـنجیل مـتوقف و یک عده از آنها اخیرا در بیونک دو منزلی قزوین وارد و توقف نموده،مقصدشان هنوز معلوم نیست.۱۲۷
[سند شماره ۷۸] قوای اتحاد اسلام
از قزوین،۲۱ حمل
موافق اطـلاعی کـه رسـیده سابقا همعرض شده،سیصد نفر از قوای اتحاد اسلام فعلا در منجیل توقف دارند و شـهرت دارد کـه چهارصد نفر هم از رشت حرکت کرده قریبا به آنها ملحق خواهند شد.ولی معلوم نیست که بـه قـزوین خواهند آمد یا نه؟۱۲۸
[سند شماره ۷۹] [اوضاع قزوین]
از حکومت قزوین روز گذشته راپورتی رسیده که واسطه اقـداماتی کـه شده،عجالتا سکونت و آرامش برقرار گردیده، واقعه جدیدی رخ نـداده و از پاره اقـدامات شـرارتآمیز فعلا جلوگیری به عمل آمده،شهر منظم اسـت.رئیس نـظمیه هنوز تحت معالجه باقی است.ضمنا لزوم اعزام فوری یک عده قوا و تعیین یک رئیـس نـظمیه جدی را تقاضا کردهاند.۱۲۹
[سند شماره ۸۰] توسعه تسطیح
سابقا اطـلاع داده شـده بود کـه انـگلیسیها،در خـارج شهر قزوین مشغول تسطیح قطعه زمـینی بـرای محل آبروپلان[-هواپیما] گردیدهاند.اینک اطلاعات موثقتری-خبر مزبور را تائید و اشعار میدارد که بر وسعت اراضـی مـزبور در حدود سلطانآباد قزوین افزوده و با نهایت عـجله مشغول تسطیح آنجا مـیباشند.از قـرار مسموع،تا به حال آبروپلان هـم بـه نقطه مزبور وارد شده و مراجعت کرده است.بعلاوه ورود و خروج اتومبیل و نظامیان مقاومت پیدا کرده است.۱۳۰
[سند شماره ۸۱] [مـراسله سـفیر شوروی در تهران با وزارت خارجه]
اداره جـلیله وزارت امـور خارجه
در ایـن اواخر جمعیت فـوق العـادهای از افراد نظامی روس هـمه قـسم در تهران دیده میشود و باز از قراری که مسموع میشود،بقیه قشون روس عبارت از قزاقها و صاحبمنصبها و ژنرالهای آنـها در قـزوین معطل شدهاند و گویا درصدد تکمیل نقشه خـصوصی هـستند.بنابراین به اطـلاع آن وزارت جـلیله مـیرساندکه توقف آن قشون در خاک ایـران و نقشهای که آنها در نظر دارند،ابدا به دولت جمهوری روسیه مربوط نیست.بدیهی است افراد قشون مزبور دستور العـملی از مـراکز دیگری به غیراز مرکز جمهوری روسیه دارند.
براوین۱۳۱
[سند شـماره ۸۲] تـردید شایعات
دو سـه روزهـ اخـیر شایعاتی راجع بـه مـصادمه بین قزاقان روسی-که در قزوین باقیماندهاند-با قوایی از طرف جنگلیها در منجیل منتشره گردیده.آنچه در این خصو از مجاری مستقیم تـحقیقات شـده،راپورتی کـه موید این شایعه بوده باشد، به ادارات مربوطه واصـل نـگردیده اسـت.قوای دیـگری کـه از قـزوین به طرف منجیل عزیمت کرده باشند،تا به حال از طرف قزوین به رشت اعزام نشدهاند.۱۳۲
[سند شماره ۸۳] [عده نظامی در قزوین]
به موجب تحقیقاتی که شده،عده نفرات نظامی انگلیس در قزوین قریب به پانصدنفر مـیباشد که صد نفر از آنها در شهر متوقف و چهار صد نفر در سلطانآباد اردو زدهاند.لیکن مهمات و لوازم کاملی متدرجا وارد کردهاند و همهروزه اتومبیل از خط همدان و کرمانشاه ایاب و ذهاب مینماید.دو دستگاه آیروپلان به سلطانآباد وارد شده و بهطوری کـه از مـنابع مربوطه به ایشان در قزوین تراوش کرده،گویا بر عده نفرات مجددا خواهند افزود.طرز رفتار مامورین ایشان نسبت به سابق تغییر کرده و رویه خشونتآمیزی به نظر میآید.در ضمن اظهارات تزیید قوا و خیال اقـداماتی بـرای تجاوز به طرف منجیل و خط رشت و انزلی ابراز گردیده که پس از تکمیل استعداد به آن خطوط اعزام دارند.۱۳۳
[سند شماره ۸۴] حکمران گیلان
انتخاب آقای سردار کل برای حکومت گیلان اخـیرا از تـصویب هیات دولت گذشته و پریروز ابـلاغ صـدور مخابرات رسمی ایشان به شعبه شمال وزارت جلیله داخله واصله گردیده که به فوریت صادر و برای امضا،تقدیم دارند.بر حسب تاکیدی که شده احکام و تلگرافات لازم فـورا صـادر و به مقام ریاست وزرا و وزارتـ داخـله ارسال داشتند که پس از امضا مخابره شود.۱۳۴
[سند شماره ۸۵] [حکمران گیلان]
از کارگزاری و کفیل حکومتی گیلان پس از وصول مخابرات رسمی دولت راجع به حکمران آقای سردار کل تلگرافی به وزارت داخله مخابره و روز گذشته واصل شده است که ابـلاغ تـلگرافات را به وجوه طبقات مختلفه اهالی ابلاغ و عموما از این تصمیم هیات معظم دولت در انتخاب حکمران جدید شاکر و با حسن قبول تقدیر نمودهاند.ضمنا تقاضای عموم و نظریات خود را در تسریع حرکت معزی الیه متذکر گردیده کـه بـیش از این یـک ولایت مهمی بدون حکمران رسمی باقی نمانده و با اعزام ایشان اهالی را متشکر نمایند.۱۳۵
[سند شماره ۸۶] حرکت حکمران گیلان
آقای سردار کل حـکمران گیلان.که پس از انتخاب و رسمیت از طرف صفوف مختلفه گیلان به وسیله مخابرات عـدیده تاکید در سـرعت عـزیمت ایشان به مقامات رسمی میرسیده.وسایل تکمیل مسافرت خود را تهیه نموده و منتظر تکلیف کابینه بودهاند.پس از استقرار آقای صمصام السـلطنه فـوری اجازه حاصل و پریشب مقارن غروب با اتومبیل به مرکز حکمرانی خود عزیمت نمودند.۱۳۶
[سند شماره ۸۷] حـکمران گیلان
از آقـای سـردار کل حکمران گیلان یک فقره تلگراف پس از ورود به مقر حکمرانی به وزارت داخله واصل شده که راپرتـ ورود و اقدامات خود را در موضوع تسهیل امر ارزاق اشعار داشته و راجع به توسعه و ازدیاد ارزاق و ممانعت از احـتکار وسایلی اتخاذ نموده و نتیجه نـیکویی گرفتهاند.۱۳۸
[سند شـماره ۸۸ ورود قشون و مهمات
از قرار اطلاع خصوصی مورخ هشتم برج جاری[جوزا]یک عده سالدات مسلح.که چهل و دو نفر بوده.با کشتی پستی وارد انزلی شده و توقف کردهاند.
مورخ نهم یک عده از سرباز از ارامنه با مهمات جنگی کثیر و یک عراده تـوپ و دو متر الیوز با کشتی جنگی وارد لنگرگاه و مرداب شدهاند.اگرچه از پیاده شدن این عده اخیر به انزلی اطلاع مستقیمی هنوز داده نشده لیکن از قرار مذکور در خیال پیاده شدن و ورود به ایران بوده و اظهار داشتهاند که عده دیـگری هـم بعد وارد خواهند شد.
بلشویکهای رشت
از قراری که تحقیق شده چندی است که بلشویکهای مقیم رشت کمیته خود را در آنجا منحل کرده و اغلب آنها مراجعت کردهاند.فعلا تاسیساتی از بلشویکها در آن حدود باقی نیست.۱۳۸
[سند شماره ۸۹] مصادمت در منجیل
قبل از استقرار سانسور مخابرات قـزوین اطـلاعاتی که رسیده مشعر بوده است که پس ازحرکت روسهای متوقف در قزوین.که قبلا به وسیله مذاکرات و قراردادی بین روسای آنان با نمایندگان هیات اتحاد اسلام از منجیل اجازه عبور یافته بودند.دسته ابـتدایی در بـین رودبار و منجیل توقف کرده و استحکاماتی در آنجا بنا مینمایند.متعاقب آن دسته دیگری از روسها رسیده،به مجرد وصول آن دسته از طرف روسها مبادرت به حمل شده و مصادمه بین آنها و قوای هیات-که در منجیل توقف داشـته-شروع گـردیده.پس از شـروع شدن مصادمه چهار صد نـفر نـظامیان انـگلیس از قزوین فوری حرکت کرده،خود را به منجیل رساندهاند.قوای هیات با مشاهده عدم موفقیت خود،مقاومت نکرده و به طرف محلهای خود در جنگل رفتهاند.از قرار مـذکور نـظامیان انـگلیس از منجیل گذشته و آیروپلانهای آنها-که از قزوین حرکت کردهاند-در هـمان حدود میباشند.
مسافرت و مهاجرت
چند روز قـبل از حدوث وقایع قزوین و منجیل،به موجب اطلاعاتی که رسیده بود،کلنل استوکس انگلیسی-که به قزوین مسافرت کرده بود.با اتومبیل به رشت عـزیمت نـموده و یـکی دو ر وز قبل از تصمیم اعزام قوا،از قزوین،با اتومبیل مراجعت و در قزوین متوقف بـوده،دیگر اطلاعی که مبنی بر حرکت ثانوی ایشان بوده باشد،نرسیده است.۱۳۹
[سند شماره ۹۰] توقف در انزلی
در شماره دیروز خبر حرکت کلنل استوکس را از قـزوین بـه رشـت و مراجعت او را به قزوین اشعار داشته باشیم.اینک اطلاع خصوصی اخیر مشعر است کـه مـشار الیه مجددا به طرف رشت عزیمت نموده و فعلا در انزلی متوقف میباشد.
ورود به رشت
از قرار یک خبر خصوصی کـه بـه وسـیله تلگراف اخیر استخبار شده،پس از حدوث وقایع مصادمه در منجیل و پیشرفت قوای ابواب جمعی ژنـرال بـیچراکوف،عده[ای]از پیـش قراولان آنها به طرف گیلان حرکت کرده و وارد رشت گردیده و بهطور غیرمستقیم اطلاع رسیده اسـت کـه چـند نفری در آنجا دستگیر شدهاند.
ارامنه مسلح در انزلی
سالدات و ارامنه.مسلح که چندی قبل با کشتی جنگی و مهمات وارد انزلی شـدهاند.کماکان در آنـجا متوقف ورود و اقدامات آنها از قرار اطلاعاتی که رسیده مبنی بر مقررات اولیای نظامی انـگلیس و صـاحبمنصبان روسـی-که تابع دستور انگلیسیها هستند و از چندی قبل شروع به اجرای مقصود نمودهاند.میباشد.
و نیز اعزام قوای انگلیس بـه زنـجان و حرکت ژنرال باراتف به بغداد و مرکزی دادن طیاره در سلطانآباد قزوین و اعزام متوالی مهمات در اتـومبیل جـنگی و غـیره از کرمانشاهان به همدان و قزوین،تمام آنها زمینه برای اقدامات اخیر بوده و آنچه که عجالتا مفهوم شده نـقطهنر انـگلیسیها عبور از انزلی و وصول به بادکوبه میباشد و با قوای ممکنه سعی میکنند کـه ارتباط خـود را از طـریق ایران با قفقازیه محفوظ مستقر دارند و به توسط عمال خود قوای مکملی را از ارامنه و نظامیان روسی اسـتخدام و تـجهیز کـرده،متر صد اجرای دستور اولیای نظامی میباشند.۱۴۰
[سند شماره ۹۱] از رشت
یک خبر خصوصی کتبی-که از گیلان رسیده-شمعر اسـت کـه در موقع تصمیم حرکت قوای هیات اتحاد اسلام از رشت اعلانی منتشر ساختهاند که آن شب را احدی حق بیرون آمـدن و عـبور و مرور را ندارد.کسبه هم باید بعد از غروب به منازل خود بروند.چنانچه کسی در بیرون دیـده شـود مورد تهدید خواهد بود.اهای هم بدون آنـکه از عـلت و مـقصد مستحضر باشند آن شب را از بیرون ماندن خودداری کـرده،تا آنـکه در همان شب کلیه قوای مزبور به طرف کسما و فومن از شهر خارج شدند.از قراری کـه مـذکور شده در موقع حرکت بیشتراساسیه و مـلزومات ادارات و خـصوصا اداره نـظمیه و مـالیه را بـا خود حمل کرده و بردهاند،مقدار زیاد هم بـرنج و روغـن هم با خود از شهر حمل نمودهاند.
در این اواخر صورت تقسیمی برای اخذ وجـه مـعتنابهی به اسم تجار رشت و انزلی صـورت داده و در خیال اخذ آن بـودهاند. لیکن حـوادث و پیشآمد اخیر اجرای آن را به عـهده تـعویق انداخته است.
اخیرا سه دستگاه آیروپلان انگلیسی به طرف کسما و فومن طیران کرده،هنوز از نتیجه عـملیات آنـها اطلاعی نرسییده است. در مصادمه رودبـار تـلفات قـوای هیات را بالغ بـر صـد نفر مذکور میدارند کـه عـدهای از آنها هم دستگیر شدهاند.۱۴۱
[سند شماره ۹۲] صندوق پست آقای سی.ی.نماینده اتحاد اسلام
اینکه در جواب ابلاغیه سفارت انگلیس شرح مـا وقـع را بر حسب آنچه قاصد که از جـنگل و از طـرف هیات اتحاد سـلام بـه شـما اطلاع داده و مینویسد«راجع بـه آنکه اردوی هیات مزبور۲۵و رست راه شوسه بین امامزاده هاشم و رستمآباد را اشغال نموده و بین قوای انگلیس جـدایی افـکنده و از هفتم تا چهاردهم[شعبان]جنگ جریان داشته و تـلفات انگلیسیها ۱۱۵ مـقتول و زیـاده بـر ایـن مجروح و ۱۹ نفر اسـیر و ۲۶ اتـومبیل و تلفات جنگلیان فقط دو تن مقتول و دو تن مجروح صورت دادهاید».
البته شما خود بخوبی میدانید در مقابل ابلاغیه رسمی یک سـفارتخانه،حقیقت هـرچه مـطابق قول هرکس باشد،امضای واضح و روشن لازم است و یک روزنـامه بـر طـبق قـانون نـمیتواند بـه امضای رمزی قناعت کند.پس خوب بود امضای خود واضح و روشن لازم است و یک روزنامه بر طبق قانون نمیتواند به امضای رمزی قناعت کند.پس خوب بود امضای خود را صریح مـینوشتید که محل اعتراض بر ما و شما نبوده باشد.
اما اینکه مرقوم داشتهاید هیات اتحاد اسلام نیز با انگلیس و سایر دول نظر«دشمنی و عداوت خاصی نداشته و مرامشان فقط حفظ استقلال ایران است»ما نیز این مرام را از هـرکس و هـرجمعیت که باشد تقدیس کرده،امیدواریم تمام ایرانیان در نظریه فوق از دولت متبوعه خود تبعیت و تمکین نمایند.۱۴۲
[سند شماره ۹۳] مصادمه اخیر
بر حسب اطلاع خصوصی.که به ما رسیده است.اخیرا مصادمات شدیدی بین قوای هیات اتحاد اسلام و انگلیس جـریان پیدا کـرده و دامنه زد و خورد به شهر ممتد گردیده است.اگرچه به واسطه مسدود بودن باب تحصیل اخبار،کاملا اطلاعاتی در دست نیست،لیکن به قراری که اشعار میشود بـدوا تـلفات انگلیسیها زیاد بوده و چند دسـتگاه اتـومبیل را متصرف نموده، سپس قوای امداد به منجیل رسیده و در نتیجه تصادم اخیر و حملات طیارات یک قسمت از شهر هم دچار احتراق گردیده است.عجالتا با قید تردید خبر فـوق[را]مندرج و مـنتظریم اطلاعات موثق مستقیما واصـل شود.۱۴۳
پینوشتها:
(۱).فخرایی،ابراهیم،سردار جـنگل،میرزا کوچک خان،تهران،سازمان چاپ و انتشارات جاویدان،چاپ پنجم، ۱۳۵۴،صص ۵۶ تا ۵۹٫
(۲).جریده جنگل،ش ۲۷،۷ جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۸٫
(۳).فخرایی،همان،ص ۹۵٫
(۴).گیلک،محمد علی،تاریخ انقلاب جنگل،رشت،نشر گیلکان، ۱۳۷۱،صص ۷۵٫۸۶٫
(۵).گزارشهایی از فعالیت کمیتهها و دوایر مذکور وجود دارد.از جمله:ر.ک.جریده جنگل شماره ۲۱،۱۸ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص
(۶).گزارشهایی از فعالیت مبلغین و نمایندگان مذکور وجود دارد که در قـسمتهای بـعدی مقاله به آن اشاره میشود،برای اطلاع بیشتر ر.ک سازمان اسناد ملی ایران،سند شماره ۲ و ۱٫۶٫۱۴٫۲۹۶٫
(۷).در اینباره فخرایی میگوید:«مرکز ثقل و مغز متفکر جنگل را هیات اتحاد اسلام تشکیل میداد که افرادش به استثنای چند نفر همه از علما و روحـانیون بـودند.بعدا هیات تـبدیل به کمیتته شده و در نتیجه این تغییرنام افراد غیرروحانی نیز توانستند به عضویت رسمی هیات اتحاد اسلام درآیند و اکـثریت اعضا را به دست آورند. افراد کمیته ۲۷ نفر بودند.که همگی آنها در اوقات تـشکیل جـلسه حضور نـمییافتند.چند نفر دیگر دارای عضویت افتخاری بودند،از جمله اعضای آن عبارتند بودند از:
حاجی میرزا محمد رضا حکیمی،حاجی سید محمود،حاجی شیخ علی علم الهـدی،سید عـبد الوهاب صالح،میرزا محمد انسایی،شیخ بهاء الدین املشی،میر منصور هدی،شیخ محمود کسمایی،دکتر ابو القاسم فرید،حسین کـسمایی،اسماعیل عـطار،عزت ا…خـان هدایت،وقار السلطنه،مشهدی علی شاه،حسین خان خیاط(پدر)، رضا افشار،سید حبیب ا…خان مدنی،شیخ عبد السلام،ابراهیم کسمایی،میرزا هادی اردکانی،محمد علی پیـربازاری،میر احمد خان مدنی،سید عبد لکریم کاشی،اسکندر خان امانی،حاجی احمد کسمایی،آقا جواد گل افزایی و میرزا کـوچک خان.فخرایی،همان، صص ۹۶ و ۹۷٫
(۸).همچنین برای اطلاعات بـیشتر مـیتوان به خاطرات عبد ا… بهرامی.که جانشین شولبرگ شد.مراجعه نمود.بهرامی،عبد ا…، خاطرات،از آخر سلطنت ناصر الدین شاه تا اول کودتا،تهران، انتشارات علمی،۱۳۶۳،صص ۴۶۷ تا ۴۸۲٫
(۹).بهرامی در خاطرات خود از کمکهایی که به جنگلیها کرده،نام می برد.از جمله او میگوید:«چون رئیس کمیته انـقلابی روس در رشت به من اظهار داشت که از بابت وسایل مالی در مضیقه میباشد،من به او پیشنهاد کردم که مقداری تفنگ و فشنگ به جنگلیها بفروشد و بدین وسیله ارتباط او را با جنگلیها فراهم ساختم. میرزا کوچک خان هم از ایـن قـسمت ممنون شده و چند دفعه مکاتبه نموده و نماینده خود را.که شخصی موسوم به رحمت ا…خان بود.را نزد من میفرستاد.بعد هم که ریاست نظمیه آذربایجان به عهده من شد،یک کاغذ بهعنوان احوالپرسی برای من فرستاد.»
بهرامی،همان،صص ۴۸۱ و ۴۸۲٫
(۱۰).جریده جنگل،ش ۴، ۱۲ رمـضان ۱۳۳۵ قـ.،ص ۸٫
(۱۱).همان،ش ۲، ۲۶،شعبان ۱۳۳۵ ق.،صص ۴ و۵٫
(۱۲).همان،ش ۵، نمره شوال ۱۳۳۵ ق.،صص ۶ تا ۸٫
(۱۳).همان،ش ۷، ۲۰ شوال ۱۳۳۵ ق.،ص ۶٫
(۱۴).همان،ش ۱۲، ۱۷ ذی حجه ۱۳۳۵ ق.،ص ۱٫
(۱۵).همان.
(۱۶).همان،ش ۱۷،هشتم صفر ۱۳۳۶ ق.،ص ۵٫
(۱۷).همان،ص ۱ و ۲٫
(۱۸)همان،ش ۱۹، ۲۳ صفر ۱۳۳۶ ق.،صص ۱ تا ۶٫
(۱۹).گزیده اسناد دریای خزر و مناطق شمالی ایران در جنگ جهانی اول،به کوشش محمد نادر نصیری مـقدم،تهران،دفتر مـطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه،۱۳۷۴،صص ۲۷۷ و ۳۴۷٫
(۲۰).جریده جنگل،ش ۲۰،هشتم ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۷٫
(۲۱).از جمله نگاه کنید به:جریده جنگل،ش ۳،۶ رمضان ۱۳۳۵ ق.، ص ۸٫
(۲۲).برای اطلاع بیشتر همچنین ر.ک،سازمان اسناد ملی ایران، اسناد شماره ۵٫۵۱٫۱۴٫۲۹۶٫
(۲۳).سازمان اسناد ملی ایران،سند شماره ۴۶٫۴۳٫۹٫۱۵۳٫۲۴۰٫
(۲۴).در همان زمان اقـدام سـمبولیکی از سـوی هیات اسلام در خصوص تحریم مـصرف قـند روسـیه در گیلان انجام شد.(استاد شماره ۳۵ و ۳۶)این موضوع یادآور اقداماتی است که در سالهای ۹ و ۱۳۲۸ ق.بر علیه تجاوزات روسها به شمال ایران،از سوی علماء و مجاهدین مشروطه انـجام شـده بود.
(۲۵).در ایـن رابطه همچنین میتوان به اسناد ذیل رجوع کرد: سازمان اسـناد مـلی ایران،اسناد شماره ۱۵٫۴۳٫۱۴٫۲۹۶ و ۱٫۱۲٫۲۹۶٫
(۲۶).همچنین نگاه کنید به:سازمان اسناد ملی ایران،سند شماره ۲٫ ۷٫۱۴٫۲۹۶٫
(۲۷).همچنین نگاه کنید به:سازمان اسناد ملی ایران ۶٫۱٫۵۴٫۱۴٫۲۹۶٫
(۲۸).جریده جنگل،ش ۹، ۱۶ ذی قعده ۱۳۳۵ ق.،ص ۱٫
(۲۹).همان،ش ۱، ۱۹ شـعبان ۱۳۳۵ قـ.،صص ۳٫۷٫
(۳۰).همان،ش ۹، ۱۶ ذی قـعده ۱۳۳۵ ق.،صص ۱ و ۲٫
(۳۱).همان،ش ۱۷، هشتم صفر ۱۳۳۶ ق.،ص ۷٫
(۳۲).جریده جنگل،ش ۲۳، دهم ربیع الثانی ۱۳۳۶ق.،صص ۳٫۵٫
(۳۳).ما بـرلی،جیمز،عملیات در ایران،ترجمه کاوه بیات،تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا،۱۳۶۹،صص ۳۴۱٫۳۴۸٫
(۳۴).برای شناخت بیشتر وضعیت قفقاز در آن زمان نگاه کنید به: آفاناسیان، سرژ، ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، از استقلال تا استقرار رژیم شوروی،ترجمه عـبد الرضـا هـوشنگ مهدوی،تهران،انتشارات معین،۱۳۷۰٫
(۳۵).گر که،اولریخ،پیش به سوی شرق،ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول،ترجمه پرویز صـدری،تهران،انتشارات سیامک،پائیز ۱۳۷۷،صـص ۴۶۲ و ۴۶۳٫
(۳۶)جریده جنگل،ش ۲۷، ۷ جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۷٫
(۳۷).ایران و جنگ جهانی اول،اسناد وزارت داخله،به کوشش کاوه بیات،تهران،سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۶۹، ص ۲۶۸٫
(۳۸).گیلک،همان،ص ۶۸ و نیز آلیانی،شاهپور(دکتر)،نهضت جنگل،معین الرعـایا حـسن خـان آلیانی، [بیجا] انتشارات میشا، [بیتا] ص ۳۸٫
(۳۹)جریده جنگل،ش ۲۶، ۱۹ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۸٫
(۴۰).روزنامه ایران،ش ۲۰۱، ۳۰ جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۴۱).مابرلی،همان،صص ۳۵۴٫۳۶۷٫
(۴۲).مابرلی،همان،صص ۴۰۳٫۴۰۷٫
(۴۳).گیلک،همان،صص ۱۰۶٫۱۲۰٫
(۴۴).همان،صص ۱۴۶٫۱۸۶٫همچنین ر.ک اسناد جـنگ جـهانی اول، بـه کوشش بهروز قطبی،تهران،نشر قرن،۱۳۷۰،صص ۵۶ و ۵۷٫
(۴۵).گیلک،همان.
(۴۶).گیلک،همان،صص ۱۸۷٫۱۸۹٫
(۴۷).سازمان اسناد ملی ایران،سند شماره ۷٫۱٫۶۷٫۱۴٫۲۹۶٫
(۴۸).ادامه مطلب در مجموعه اسناد حاضر،موجود نیست.
(۴۹).همان،سند شماره ۱۱٫۸٫۶۷٫۱۴٫۲۹۶٫
(۵۰).روزنامه ایـران،ش ۸۲، ۸ شـعبان ۱۳۳۵ قـ.،ص ۲٫
(۵۱).همان،ش ۹۹، ۲۶ رمضان ۱۳۳۵ ق.،ص ۲٫
(۵۲).جریده صدای ایران،ش ۳۴، ۷ شوال ۱۳۳۵ ق.،ص ۲٫
(۵۳).جریده ستاره ایران،ش ۴۰/س ۳، ۱۸ ذی قعده ۱۳۳۵ ق.،ص ۲٫
(۵۴).جریده زبان آزاد،ش ۱۱، ۷ ذی قعده ۱۳۳۵ ق.،ص ۴٫
(۵۵).روزنامه ایـران،ش ۱۳۱، ۱۵ ذی حـججه ۱۳۳۵ق.،ص ۲٫
(۵۶).جریده زبان آزاد،ش ۳۱، ۲۸ ذی حجه ۱۳۳۵ ق.،ص ۲٫
(۵۷).روزنامه رعد،ش ۱۰،س ۹، ۱۱ صفر ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۵۸).همان،ش ۲۷،س ۹، ۱۲ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،صص ۲ و ۳٫
(۵۹).همان،ص ۲٫
(۶۰).همان،ش ۲۹،س ۹، ۱۵ ربیع الاول ۱۳۳۶ قـ.،ص ۲٫
(۶۱).همان،ش ۴۵،سـ ۹، ۴ ربـیع الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۳٫
(۶۲).همان،ش ۳۷،س ۹، ۲۵ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۳٫
(۶۳).همان،ش ۳۴،س ۹، ۲۲ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۶۴).همان،ش ۳۶،س ۹، ۲۴ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۶۵).همان.
(۶۶).همان،ش ۳۷،س ۹، ۲۵ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۶۷).جریده نوبهار،ش ۸۴،س ۶،۲۹ ربیع الاول ۱۳۳۶ قـ.،ص ۲٫
(۶۸).روزنامه رعـد،ش ۴۱،س ۹، ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۶۹).همان،ش ۴۲،س ۹، اول ربیع الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۷۰).همان،ش ۴۷،س ۹، ۷ ربیع الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۲ و ۳٫
(۷۱).همان،ش ۸۲،س ۹، ۲۰ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۷۲).روزنامه ایران،ش ۲۰۳، ۳ رجب ۱۳۳۶ قـ.،ص ۲٫
(۷۳).در اصـل نـقطهچین است.
(۷۴).سازمان اسناد ملی ایران،سند شماره ۱۳٫۴۶٫۸۷٫۲۴۰٫
(۷۵).همان،سند شماره ۱۷٫۹٫۱۵۳٫۲۴۰٫
(۷۶).همان،سند شماره ۱۴٫۴۶٫۸۷٫۲۴۰٫
(۷۷).در اصل نقطهچین است
(۷۸).همان،سند شماره ۱۴٫۴۶٫۸۷٫۲۴۰٫
(۷۹).همان،سند شماره ۱۸٫۹٫۱۵۳٫۲۴۰٫
(۸۰).همان،سند شماره ۶۳٫۹٫۱۵۳٫۲۴۰٫
(۸۱).همان،سند شماره ۱۵٫۴۶٫۸۱٫۲۴۰٫
(۸۲).همان،سند شماره ۱۶٫۴۶٫۸۱٫۲۴۰٫
(۸۳).همان،سند شماره ۷٫۴۶٫۸۷٫۲۴۰٫
(۸۴).همان،سند شـماره ۱۱ و ۱۰٫۴۶٫۸۷٫۲۴۰٫
(۸۵).جریده سـتاره ایران،ش ۵۵، س ۳، ۲۱ ذی حجه ۱۳۳۵ ق.،ص ۲٫
(۸۶).همان،ش ۶۲،س ۳، ۷ محرم ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۸۷).روزنامه رعد،ش ۷، س ۹، ۷ صفر ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۸۸).همان،ش ۱۳،س ۹، ۱۴ صفر ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۸۹).همان،ش ۱۴،س ۹، ۱۶ صفر ۱۳۳۶ قـ.،ص ۲٫
(۹۰).همان،ش۲۶، س ۹، ۲ ربـیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۵٫
(۹۱).همان،ش۲۹، س۹، ۱۵ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۹۲).همان، ش۸۳، س۹، ۲۱ جمادی الاولی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۹۳).همان،ش ۸۹، س۹، ۲۸ جمادی الاولی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۹۴).روزنامه ایران، ش ۱۹۴، ۲۰ جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۹۵).همان، ش۲۴۱، ۲۴ شعبان ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۹۶).جریده ستاره ایـران،ش ۸۴، س۸، ۳ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۹۷).روزنامه ایران، ش ۱۲۵، ۲۸ ذی قعده ۱۳۳۵ ق.، ص۲٫
(۹۸).جریده ستاره ایران، ش ۴۶، س۳، ۳ ذی حجه ۱۳۳۵ ق، صص ۲ و ۳٫
(۹۹).همان، ش ۵۹، س۳، ۳۰ ذی حجه ۱۳۳۵ ق.، ص ۲٫
(۱۰۰).همان، ش ۶۳، س ۳، ۱۴ محرم ۱۳۳۶ ق.، ص ۴٫
(۱۰۱).روزنامه رعد، ش ۷۲، س ۹، ۷ جـمادی الاول ۱۳۳۶ ق.، ص ۳٫
(۱۰۲).جریده ستاره ایران، ش ۵۶، س ۳، ۲۳ ذی حجه ۱۳۳۵ ق.، ص ۱٫
(۱۰۳).همان،ش ۶۲، س ۳، ۷ محرم ۱۳۶۶ ق.،ص ۱٫
(۱۰۴).روزنامه ایران، ش ۲۰۰، ۲۹ جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۰۵).جریده ستاره ایران، ش ۷۰، س ۳، ۲ صفر ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۰۶).روزنامه رعد،ش ۸۸، س ۹، ۲۷ جـمادی الاولی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۰۷).روزنامه ایـران،ش ۸۲، ۸ شعبان ۱۳۳۵ ق.،ص ۲٫
(۱۰۸).روزنامه رعد،ش ۱۲،س ۹، ۱۳ صفر ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۰۹).جریده نوبهار،ش ۸۴،س ۶، ۲۹ ربیع الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۱۰).روزنامه رعد،ش ۷۲،س ۹، ۷ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۳٫
(۱۱۱).همان،ش ۷۳،س ۹، ۸ جـمادی الاولی ۱۳۳۶ قـ.،ص ۱٫
(۱۱۲).همان،ش ۸۴،س ۹، ۲۲ جمادی الاولی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۱۳).همان،ش ۷۵،س ۹، ۱۰ جمادی الاولی ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۱۴).همان،ش ۷۵،س ۹، ۱۰ جمادی الاولی ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۱۵).همان.
(۱۱۶).همان،ش ۷۸،سـ ۹ ،۲۸ جـمادی الاول ۱۳۳۶ قـ.،ص ۱٫
(۱۱۷).روزنامه ایران،ش ۱۹۱، ۱۳ جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۱۸).روزنامه رعد،ش ۸۷، س ۹، ۲۶ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۱۹).همان،ش ۸۹،س ۹، ۲۸ جـمادی الاول ۱۳۳۶ قـ.،ص ۱٫
(۱۲۰).همان،ش ۹۰،س ۹، ۲۹ جمادی الاول ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۲۱).همان،ش ۹۱،س ۹، غره جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۲۲).روزنامه ایران،ش ۱۸۶، ۲ جمادی الثانی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۲۳).همان،ش ۱۹۰، ۹ جمادی الثانی ۱۳۳۶ قـ.،ص ۱٫
(۱۲۴).روزنامه رعـد،ش ۸۵، س ۹، ۲۳ جمادی الاولی ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۲۵).روزنامه ایران،ش ۱۹۱، ۱۳ جمادی الثانی ۱۳۳۶ قـ.،ص ۱٫
(۱۲۶).همان.
(۱۲۷).همان،ش ۱۹۴، ۲۰ جـمادی الثانی ۱۳۳۶ قـ.،ص ۱٫
(۱۲۸).همان،ش ۲۰۳، ۳ رجـب ۱۳۳۶ قـ.،ص ۲٫
(۱۲۹).همان،ش ۲۱۴، ۱۸ رجب ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۳۰).همان.
(۱۳۱).همان،ش ۲۱۸، ۲۳ رجب ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۳۲).همان،ش ۲۳۰، ۱۰ شعبان ۱۳۳۶ قـ.،ص ۲٫
(۱۳۳).همان،ش ۲۳۱، ۱۱ شـعبان ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۳۴).همان،ش ۲۳۳، ۱۳ شعبان ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۳۵).همان،ش ۲۴۹ ،۳ شعبان ۱۳۳۶ ق.،ص ۱٫
(۱۳۶).همان،ش ۲۴۹، ۳ رمضان ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۳۷).همان،ش ۲۶۵، ۶ شوال ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۳۸).همان،ش ۲۵۱، ۶ رمضان ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۳۹).همان،ش ۲۵۱، ۶ رمـضان ۱۳۳۶ قـ.،ص ۲۲٫
(۱۴۰).همان،ش ۲۵۲، ۷ رمضان ۱۳۳۶ ق.،صص ۱ و ۲٫
(۱۴۱).همان،ش ۲۵۸، ۱۶ رمضان ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
(۱۴۲).همان،ش ۲۶۴، نمره شـوال ۱۳۳۶ ق.،ص ۴٫
(۱۴۳).همان،ش ۲۷۵، ۲۰ شوال ۱۳۳۶ ق.،ص ۲٫
[به تـصویر صفحه مراجعه شود]
[به تـصویر صفحه مراجعه شود]
[به تـصویر صفحه مراجعه شود]
منبع: فصلنامه گنجینه اسناد، س۱۱، دفتر سوم، ش پیاپی ۴۳، پاییز۱۳۸۰، ویژه نامه نهضت جنگل، ۱۶۰ص.