روزنوشت های یک مجتهد: مروری بر کتاب یادداشتهای روزانه آیت الله سیدحسین رودباری
حسام آبنوش
نوشتن روزنوشت در میان افراد از طبقات و صنوف مختلف رواج داشته و روشی برای ثبت خاطرات و اتفاقات روزمره فردی بوده است؛ اما در گذر زمان بسیاری از روزنوشتها اهمیت تاریخی یافته و از کارکرد روزنگاریهای صرف یک فرد در هر جایگاهی خارج و تبدیل به سندی تاریخی شده است.
حسام آبنوش
نوشتن روزنوشت در میان افراد از طبقات و صنوف مختلف رواج داشته و روشی برای ثبت خاطرات و اتفاقات روزمره فردی بوده است؛ اما در گذر زمان بسیاری از روزنوشتها اهمیت تاریخی یافته و از کارکرد روزنگاریهای صرف یک فرد در هر جایگاهی خارج و تبدیل به سندی تاریخی شده است.
خواندن روزنوشتهای تاریخی افراد مختلف شاید برای عموم مخاطبان کاری خسته کننده و حتی غیر ضروری باشد؛ ولی برای علاقهمندان به تاریخ و محققان نکات بسیاری دارد در این بین، یادداشتهای اسدالله علم نخست وزیر پهلوی دوم (۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲) و وزیر دربار (۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶) به عنوان یکی از رجال بلند مرتبه دوران پهلوی که روزنوشتهای خود را به جا گذاشته و همچنین روزنوشتهای آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی که تاکنون خاطراتش از ابتدای انقلاب تا سال ۱۳۷۸ منتشر شده است، مشهورترین یادداشتهایی است که از شخصیتهای سیاسی معاصر به جامانده و منتشر شده است و احتمالاً مخاطبان بیشتری از وجود آنها مطلعاند. از این رو یادداشتهای روزنوشت افراد مختلف دارای ظرایف و نکاتی از تاریخ است که میتواند گره های بزرگی از ابهامات تاریخی را باز کند.
کتاب یادداشتهای روزانه آیت الله سیدحسین رودباری یکی از نمونه های روزنوشت نگاری است. آیت الله رودباری خاطراتش را به صورت روزنوشت از سال ۱۳۴۰ شمسی ثبت کرده است که این کتاب خاطرات او تا سال ۱۳۴۷ را در خود جای داده است. آیت الله رودباری که در سال ۱۲۸۳ شمسی در نجف زاده شد در سه سالگی همراه با خانواده به رشت بازگشت. او در سالهای تحصیل علوم حوزوی که از سال ۱۲۹۷ آغاز شده بود، بار دیگر به نجف مراجعت کرد و تا سال ۱۳۱۹ در این شهر به تحصیل پرداخت و باز در این سال به رشت بازگشت و تا پایان عمر (۱۳۶۵) در رشت و در میان طبقات مختلف اقشار شهر زندگی کرد.
خاطرات ایشان تصویری از وضعیت زیست و زمانه در سالهای میانه قرن گذشته را به مخاطب نشان میدهد به خصوص که از چند سال بعد از کودتای مرداد ۱۳۳۲ شروع شده و به خوبی گویای وضعیت و شرایط حاکم بر جامعه بعد از کودتاست. همچنین باید در نظر داشت که این خاطرات در سالهای پرالتهاب دهه چهل شمسی نوشته شده اند که اتفاقاتی مانند انقلاب سفید، خرداد ۱۳۴۲، قانون کاپیتولاسیون و سخنرانی امام خمینی علیه این لایحه که منجر به تبعید ایشان شد را شامل میشود و گویای وضعیت سیاسی در میان اقشار مختلف است به خصوص که مرحوم آیت الله رودباری علاوه بر حضور در فریضه نماز در مسجد، به منظور اجرای عقد ازدواج در میان مردم نیز حضور داشته و مشاهدات و نوشته هایش تصویری عینی تر از وضعیت جامعه ارائه می دهد.
امروز روزنوشتهای بسیاری از دوران قاجار به جا مانده که بیشترشان از افرادی است که صاحب منصب و نزدیک به صدر هرم قدرت بوده اند (مانند روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه قاجار، خاطرات ظل السلطان، به قلم مسعود میرزا پسر ناصرالدین شاه قاجار، روزنامه خاطرات عین السلطنه، به قلم قهرمان میرزا سالور، برادرزاده ناصر الدین شاه و….) که با مرور برخی از آنها می شود تصویری از وضعیت اجتماعی و فرهنگی روزگار را در آنها مشاهده کرد. اساساً یکی از کارکردهای یادداشتهای روزانه بازتاب عادات و رسوم مردم است که در یادداشتهای آیت الله رودباری نیز شمه ای از این عادات و آداب و فرهنگ مردمی مشاهده میشود؛ یادداشتهایی که گاهی در حد یک جمله است و گاهی حجمی نزدیک به دو صفحه را به خود اختصاص میدهند به خصوص وقتی قرار است روایتی از یک رویداد اجتماعی را بازگو کند حجم خاطره افزایش می یابد؛ چون نویسنده تلاش کرده شرحی از وضعیت و جزئیات مذاکرات بین افراد و تحلیل شخصیاش را به نوشته هایش اضافه کند. نکته ای که درباره خاطرات روزنوشت باید به آن اشاره کرد، تحلیلی بودن آنهاست. شاید برای کسانی که میخواهند تاریخ بخوانند، این تحلیلی بودن سندیت روایتها را زیر سؤال ببرد؛ ولی باید در نظر داشت که روایتهای تاریخی اغلب با تحلیل همراهاند. از این رو خاطرات مرحوم رودباری نیز در مواردی با این تحلیلها همراه است که حتی گاهی بازتاب دهنده نگاه طبقه روحانیون در آن دوره در مواجهه با مسائل مختلف است. از این منظر، تحلیلی بودن خاطرات می تواند بازتاب دهنده نگاه یک گروه یا فرد به یک پدیده اجتماعی و سیاسی باشد.
نکته دیگر درباره این یادداشتهای روزانه، تهرانی نبودن آنهاست. در واقع مرحوم آیت الله رودباری به عنوان یکی از فعالان تبلیغات دینی در رشت با نوشتن این روزنوشتها تصویری از شهر رشت در سالهایی که حرکتهای انقلابی سامان دهی میشده و افراد مشغول شبکه سازی و شناخت هم بوده اند، به مخاطب ارائه داده است. این در حالی است که شهر رشت از سالهای بعد از مشروطه به عنوان یکی از کانونهای مترقی و پیشرو در امر مبارزه، مورد توجه بوده و حالا یکی از چهرههای دینی این شهر نقش چهرههای دیندار در فعالیتهای اجتماعی را در یادداشتهای روزانهاش بازتاب داده است.
نکتهای که در پایان بهتر است به آن اشاره شود پانوشتها و بخش اعلام است. هر چند پانوشتها میتوانست جزئیتر باشد و درباره برخی عبارات و اصطلاحات موجود در یادداشتها توضیحاتی بنویسد، در نوع خود اطلاعات مفیدی به خواننده منتقل میکند. همچنین بخش اعلام، مهمترین بخش این کتاب است که برای پژوهشگران و نویسندگان به عنوان یک دسترسی خوب به اطلاعات کتاب با محوریت اسامی و نامها در انتهای کتاب آمده است، اعلام از آن بخشهایی است که در کتب تاریخی (به خصوص تاریخ شفاهی) خیلی به آن توجه نمیشود؛ ولی در این کتاب با دقت اسامی و نامها در فهرست اعلام ردیف شدهاند.
یادداشتهای روزانه آیت الله رودباری که به همت فرزند ایشان مرحوم آیت الله سیدمجتبی رودباری جمع آوری شده است را باید به عنوان یکی از آثار مهم در بازتاب فعالیتهای انقلابی در شهرهای دیگر کشور به شمار آورد، این کتاب به همت حوزه هنری استان گیلان منتشر شده است.
منبع: «زندگی و زمانه گمنامان: مروری بر چهار کتاب ادبیات پایداری از چهار گوشه»، حسام آبنوش، سوره سیمرغ، ضمیمه ماهنامه سوره، ش۱، زمستان ۱۴۰۱، ص۲۹ـ۳۰