زندگینامه آیت الله حاج سیدمحمود ضیابری به روایت آقای احسانبخش
صادق احسانبخش
ایشان از مرحوم نائینی و آقا ضیاء عراقی و سیدابوالحسن اصفهانی مفتخر به درجه اجتهاد شد. اجازات اجتهاد ایشان در نزد مؤلف موجود می باشد.
صادق احسانبخش
اشاره: مرحوم حجت الاسلام والمسلمین صادق احسانبخش، نماینده ولی فقیه در گیلان و امام جمعه رشت، کتاب «دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم» در آخرین روزهای حیاتش نگاشت و در سال ۱۳۸۰ چند ماه بعد از فوتش منتشر گشت. او در روز ۱۴ خرداد ۱۳۸۰ در رشت درگذشت. در کتاب حاضر درباره آیت الله حاج سیدمحمود ضیابری (متوفی ۱۷ شهریور ۱۳۶۱ مطابق ۱۹ ذی القعده ۱۴۰۲ق) به عنوان یکی از ارکان دین در رشت، نام برده و به صورت مستقل شرح حالش را درج کرده و از او با عظمت و تجلیل بسیار یاد نمود. این کتاب در شرح حال مشاهیر و علمای گیلان در ۷۲۲ صفحه نگاشته شده و ویراستار آن دکتر عباس شرفی ماسوله، فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین محمدطاهر شرفی ماسوله (امام جمعه موقت رشت در زمان آقای احسانبخش، متولد ۱۳۰۴ و متوفی ۱۶ شهریور ۱۳۷۹). مقدمه آقای احسانبخش به تاریخ ماه ذی الحجه ۱۴۲۱ق مطابق اسفند ۱۳۷۹ و زمان نگارش را ۵ سال و عباس شرفی را تدوین کننده اثر دانسته است. مقدمه عباس شرفی ماسوله نیز به تاریخ اسفند ۱۳۷۹ امضا نمود. در کتاب هیچ عکس و سندی از مشاهیر و علما درج نشده جز یک تصویر از آقای احسانبخش در ابتدای کتاب. ابتدای کتاب فهرست مطالب درج شده ولی در انتها فهرست اعلام درج نشده و مهمترین اشکال کتاب آن است که در اغلب شرح حالها منابع را حذف کرده اند! متن زیر را با ویرایشی اجمالی و رفع اغلاط موجود، به خوانندگان رنگ ایمان تقدیم می شود.
***
ضیابری
حجت الاسلام والمسلمین آیت الله حاج سیدمحمود ضیابری فرزند عالم جلیل القدر آقا سیدمهدی موسوی در سال ۱۳۰۷ (هـ ق) در قریه ضیابر تولد یافت و تحت تربیت مرحوم والدش پرورش یافت و در سال ۱۳۱۴ (هـ ق) در سن ۷ سالگی نزد ملاکاظم مکتب دار قرآن را آموخت و در همان محل صرف میر و تصریف را از آخوند ملاعلی فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به رشت آمد و در مدرسه حاج سمیع و مدرسه مستوفی ادبیات را نزد شیخ فضل الله خواند و سطوح وسطی را در خدمت مرحوم حاج شیخ حسن کوچصفهانی و مرحوم آیه الله حاج شیخ محمد زاهد استفاده نمود و معالم را نزد مرحوم شیخ محمد زاهد فرا گرفت و در سال ۱۳۲۶ (هـ ق) به نجف اشرف مهاجرت و سطوح عالی را نزد فضلاء گیلانی مقیم نجف اشرف فرا گرفت و از درس خارج مرحوم آیت الله شیخ الفقهاء آقا شریف اصفهانی و آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی و آیت الله العظمی اصفهانی و آیه الله نائینی، قدس الله اسرارهم، استفاده نمود و از مرحوم نائینی و آقا ضیاء عراقی و سیدابوالحسن اصفهانی مفتخر به درجه اجتهاد شد. اجازات اجتهاد ایشان در نزد مؤلف موجود می باشد.
در سال ۱۳۱۳ شمسی برای زیارت حضرت ثامن الائمه (ع) به ایران وارد شد و پس از تشرف به مشهد مقدس به رشت عزیمت نمود و چند ماهی در قریه ضیابر توقف نمود. و به تبلیغ پرداخت آن گاه به نجف اشرف مراجعت و به زیارت بیت الله الحرام مشرف شد و پس از بازگشت در مدرسه قزوینیهای نجف به تدریس سطوح و سطح پرداخت و در سال ۱۳۲۰ شمسی برای گذراندن ایام تابستان به همدان رفت و چون مصادف با جنگ جهانی دوّم بود، ناگزیر به گیلان عزیمت و در رشت رحل اقامت افکند و ابتدا در مسجد خمیران و مسجد چهل تن و مسجد مرحوم حاج محمدکریم به اقامه جماعت و ارشاد مردم پرداخت و در سال ۱۳۲۸ شمسی پس از فوت مرحوم عالم ربانی آیت الله حاج سیدمهدی رودباری برای اداره امور حوزه علمیه رشت و تربیت طلاب و محصلین به مسجد جامع کاسه فروشان و مدرسه مهدویه منتقل و هر دو بنا را تخریب و تجدید بنا نمود و به وظائف دینی و روحی از اقامه نماز جمعه و جماعت و تدریس و قضاء حوائج و رفع خصومات و حل و فصل قضایا و توجه و دستگیری از مساکین و عجزه و تأسیس مساجد و تعمیر مدارس و ایجاد کتابخانه و ابنیه خیریه و غیره پرداخت، نیازمندی که به نزدش می آمد اگر چیزی داشت، او را دست خالی برنمی گرداند و اگر نداشت، سخت متأثر می شد. در سال ۱۳۴۸ در خدمت شان به حج مشرف شدم. پس از اتمام حج به ایشان عرض کردم به عتبات عالیات سفر کنیم. فرمود شما بروید من به رشت برمی گردم، علت را جویا شدم، ایشان گفتند توان مالی ندارم به ایشان گفتم قبل از حرکت وضع مالی خود را مناسب می دانستید. گفتند قبل از حرکت برایم خبر آوردند اثاثیه منزل دو روحانی مستأجر را بیرون ریخته اند به ناچار از پول حج، دو منزل برای آنها تهیه نمودم و فقط پول ذبح را با خود به همراه داشتم به ایشان گفتم من پول به همراه دارم به شما قرض الحسنه می دهم و ایشان پذیرفتند و به زیارت عتبات رفتیم. مورد احترام مراجع عظام آقایان حکیم و شاهرودی و خوئی و امام خمینی بودند. روزی که به زیارت آقای شاهرودی رفتیم پیرمردی که از اصحاب فتوای مرحوم آیت الله شاهرودی بودند، پرسید مرا به خاطر دارید؟ آقای ضیابری فرمود نه، گفت ما با عده ای زیاد از فیوضات تدریس شما در سطوح استفاده می بردیم. آقای ضیابری حدود سی سال در نجف به تعلیم و تعلم پرداخت. به دستور مرحوم آیت الله اصفهانی برای معالجات به بغداد رفت و چون بهبودی حاصل نشد، به دستور مرحوم آیت الله اصفهانی به ایران مهاجرت نمود و به حمدالله این مهاجرت سبب بهبود مزاج ایشان گردید، ابتداء در زادگاه خود رحل اقامت افکند و به ارشاد منطقه پرداخت. علماء و فقهاء رشت وجودشان را در رشت مغتنم دانستند. لذا از ایشان دعوت کردند به شهر رشت تشریف آورند، ابتداء در مسجد چهل تن رشت و سپس در مسجد خورگامی واقع در سبزه میدان به ارشاد مشغول بود و در سال ۱۳۲۸ هجری که مرحوم آیت الله سیدمهدی رودباری از دنیا رفت ایشان را از مسجد خورگامی به کاسه فروشان آوردند. خوشروئی و خوش خلقی و بذل توجه به مساکین و ضعفاء سبب شد سیل جمعیت به سوی ایشان، سرازیر شود و در ساختن مساجد در منطقه کمک می کرد در کندن چاه آب آشامیدنی در طول سال در تمام محلات فقیر نشین رشت مساعدت می نمود. مردم رشت او را چون پدری برای خود می دانستند.
پس از آن که به مسجد کاسه فروشان آمد مسجد را که فرسوده و بسیار قدیمی بود خراب کرد و مسجدی آبرومند به همان نام ساخت و مدرسه مهدویه که زباله دانی شده بود، تجدید بناء کرد، در نزد همه مراجع به خصوص مرحوم آیت الله العظمی بروجردی از احترام ویژه برخوردار بود و پس از مرحوم بروجردی، متمایل به [آیت الله العظمی] حکیم شد، چنانچه آقای [سیدحسن] بحرالعلوم به طرف مرحوم آیت الله شاهرودی روی آورد و در دفاع از نظریات خود می گفت: اعلمیت، تشخیص آن دشوار است اما آقای حکیم عالمی بصیر به جهان و اعقل است و مرحوم بحرالعلوم می گفت شاهرودی اعلم اتقی است.
روزی در اواخر عمرش اینجانب به زیارتش رفتم، به من فرمود: من پیر شده ام و حساب سهمین از دست من رفته است، از این پس هر که به من مراجعه کند، به شما حواله می دهم و شما فقط ماهی پنج هزار تومان برای خرج خانه ام بفرستید، و اینجانب پذیرفتم.
مرحوم ضیابری صاحب نفس قدسیه بود. روزی سیدی از نجف برگشت و شرح سفر خود را به آقای ضیابری می داد: فرمود شما از امیرالمؤمنین خانه نخواسته ای؟ گفت چرا فرمود بلند شو و دنبال خانه ات برو و تو حواله داری. در حریق بزرگی که در رشت اتفاق افتاد خانه اش از اطراف گرفتار حریق شد، همه جا سوخت و به این خانه آسیبی نرسید چون، به نزدیک آتش می آمد و اورادی می خواند و به آتش حمله می کرد و ما هم نتوانستیم او را از معرکه بیرون آوریم.
در ایام انقلاب، به علت کسالت، بستری بودند، روزی خلوت به محضرشان رفتم و عرض کردم علی الظاهر ما باید بعد از شما بمیریم! مگر شما بعد از خود برای این شهر، روحانی نمی خواهید؟ مگر نشنیده اید حوزه علمیه قم به شما و ما اهانت می کند؟ چرا شما مشغول نمی شوید؟ نامه ای از ایشان به عنوان تعرض به رژیم گرفتم. همان روز آن را تکثیر کردم و به دست وعاظ و روحانیون رساندم که در شب های اول ماه رمضان ۱۳۵۷ همه با هم آن اعلامیه را در منابر خواندیم، و چهره انقلابی رشت، عوض شد. در سال ۱۳۴۲ که علیه شاه، ایشان و مرحوم بحرالعلوم سخنرانی کردند، دستگیر شدند و ماه ها در قزل قلعه تهران زندانی شدند.
در سال ۱۳۶۲ هجری شمسی به رحمت ایزدی پیوست[۱] و تشییع جنازه کم سابقه ای توسط مردم به عمل آمد و در کنار مرحوم سیدمهدی رودباری در مسجد کاسه فروشان دفن شد، آن مرحوم را فرزندی نبود، پس از ایشان، حقیر به امامت جماعت آن مسجد، مشغول شدم. (مؤلف)
هو الباقی
سنگ مزار مرحوم ضیابری
هذا المضجع الشریف للعلم العالم الربانى و الفقیه النورانی حجت الاسلام والمسلمین آیت الله الملک المبین الحاج السیدمحمود الموسوى الضیابری بن السیدمهدى بن الحاج میرنجات بن السیدعلیرضا بن الحاج میرادریس بن السیدحسین بن السیدعلیرضا بن السیدحسین بن السیدنجات بن السیدادریس بن السیدسدید بن السیدادریس بن السید مولاجان بن السّیّدمحمّدجان بن السیدابراهیم بن السیدمحمد بن السیدیعقوب بن السیدشرف الدین بن السیدعبدالله بن على بن السیدابراهیم بن السیدموسى بن السیداحمد بن السیدابراهیم بن السیدمحمد بن السیدعبدالله بن السیدموسى بن السیدابراهیم بن الامام موسى الکاظم بن الامام جعفرالصادق بن الأمام محمدباقر بن الامام على السجاد بن الامام الحسین الشهید بن الامام امیرالمومنین علی بن ابی طالب، علیهم السلام.
المولود فی عام ١٣٠٧ و قضى نحبه فی ۱۹ ذی القعده عام ۱۴۰۲ (هـ ق.)
______________________________________
پی نوشت:
[۱]. آقای احسانبخش تاریخ رحلت سیدمحمود ضیابری را اشتباه درج کرده. روز رحلت عالم جلیل القدر آیت الله سیدمحمود ضیابری ۱۷ شهریور ۱۳۶۱ مطابق ۱۹ ذی القعده ۱۴۰۲ق است.
منبع: دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسانبخش، نشر: صادقین، رشت، اول، ۱۳۸۰، ص۳۷۸-۳۸۲






