زادگاه و تولد
رودسر یکى از شهرستانهاى تاریخى استان گیلان است و منظره هاى طبیعى و مواهب معنوى فراوانى دارد. این شهر در دامنه سرسبز البرز قرار دارد و کوههاى پوشیده از جنگل، دشتهاى سرسبز، چشمه سارهاى زیبا، دریاى نیلگون خزر و نعمتهاى فراوان خدادادى طراوت خاصى به آن بخشیده است. نام قبلى رودسر، هُوسَم بود و در قدیم «هُوتم» یا «کُوتم» نامیده مى شد. احتمالا اولین بار مؤلف «حدود العالم» از آن یاد کرده است. در زمان حکومت سادات علوى در شمال، شهرت فراوانى داشت. همچنین بزرگان فراوانى از این دیار برخاسته اند که ابوجعفر هوسمى ازجمله آنهاست. امام فخر رازى را نیز از رودسر دانسته اند.[۱] مردم این سامان توسط ناصرکبیر[۲] در اوایل قرن سوم مسلمان شدند. وى بعد از فتح دیلمان، برادرزاده خویش «سید ابیض» که شخص شجاع و کریم و بزرگوار بود، را به حکومت رودسر گمارد.
سید ابیض[۳] یا الثائر بالله که به سبب وجاهت چهره به «سید نورانى» مشهور بود، چهل سال با قدرت در رودسر حکومت کرد. او محبوبیت مردمى فراوانى داشت و به نام خویش سکه ضرب کرد و اولین مدرسه دینى در رودسر را بناء نهاد و چون خود اهل تحقیق و تألیف بود، حوزه دینى وى رونق گرفت. قدمت حوزه علمیه رودسر به قرن سوم مى رسد و حاکمان علوى که دیانت و سیاست را درهم آمیخته بودند، به یقین در این دوران تاریخى شخصیتهاى ارزشمندى را در دامن خویش پروراندند.[۴]
عالمان و بزرگان فراوانى از منطقه رودسر، املش و اشکورات برخاسته اند که اسامى شمارى از آنان در کتب تراجم و رجال ثبت شده است. حضرت آیت الله محمد محمدى گیلانى ازجمله این عالمان بزرگوار و عارفان بصیر و روشن ضمیر شیعى است. وى به سال ۱۳۰۷هـ .ش. در روستاى «دعوى سرا»[۵] که در جوار رودخانه خروشان «پلررود» در مسیر جاده اصلى رودسر – رامسر قرار دارد و در خانواده اى متدین و کشاورز دیده به جهان گشود. پدرش حاج محمد جعفر از مردان نیک و متدین و خوش نام روستا بود که نزد نیاکان خویش به کشاورزى و شالى کارى اشتغال داشت و مادرش در کنار همسر خویش اغلب عمرش را در مزارع برنج به کار و تلاش گذراند.
در سال ۱۳۰۷ خانه این دو با قدوم مبارک نوزادى روشن شد که نامش را «محمد» گذاردند.
محمد دوران کودکى را در زادگاهش پشت سر گذاشت. دوران کودکى وى دوران اسلام ستیزى رضاخان بود. شعائر مذهبى و حوزه هاى دینى صدمات زیادى دیده بود و اغلب مدارس دینى ازجمله مدرسه دینى رودسر تخریب و علماى ذى نفوذ مناطق خلع لباس، تبعید یا منزوى شده بودند. حاج محمد جعفر فرزند خردسالش را به مکتب خانه روستا فرستاد و چون محمد استعداد فوق العاده اى داشت، به سرعت خواندن و نوشتن و قرائت قرآن را فراگرفت و در کنار آن، در امور کشاورزى به والدین خود کمک مى کرد.
تحصیل در رودسر
محمد در سال ۱۳۲۳شمسى به امر و تشویق والدین گرامى وارد حوزه علمیه رودسر گردید و علوم مقدمات دینى را در مدرسه علمیه روحانیه و در محضر حضرت آیت الله حاج سید محمد هادى روحانى که مؤسس حوزه و نیز از عالمان خوش نام آن سامان به شمار مى رفت، به خوبى آموخت. آیت الله حاج سید محمد هادى روحانى اولین مربى تأثیرگذار در شخصیت روحى آیت الله گیلانى بعد از پدربزرگوارش بود به گونه اى که وى از این استاد همواره با تجلیل یاد مى کند. مرحوم روحانى در سال ۱۳۲۴ق در روستاى میانده بخش چابکسر رودسر متولد گردید. نسب شریف وى از طریق سید ابیض(برادرزاده ناصر کبیر) که مرقد مطهرش در همان زادگاه معظم له واقع است، به امام سجاد(علیه السلام) مى رسد. مرحوم روحانى تحصیلات ابتدایى و قسمتى از ادبیات و فقه و اصول را تا سن ۱۷ سالگى در تنکابن فراگرفت و بعد به تهران مهاجرت کرد و به تحصیل معقول و منقول نزد بزرگان آن شهر همت گماشت. در سال ۱۳۴۳ق وارد حوزه علمیه قم شد و سطوح خارج فقه و اصول را از محضر آیات به خصوص حائرى مؤسس حوزه قم فراگرفت و خود نیز از مدرسان و معارف فضلاء به شمار مى رفت. وى با اخذ گواهى اجتهاد از بزرگان قم در سال ۱۳۵۳ق به رودسر مهاجرت کرد و به ترویج معارف دینى و تدریس و تربیت و پرورش طلاب پرداخت و به واسطه تقوى و قدرت بیان در موعظه و حسن عمل محبوبیت ویژه اى در میان مردم آن سامان یافت. وى در سال ۱۳۸۷ش رحلت کرد. مزارش در قبرستان عمومى رودسر قبه و بارگاه دارد و مورد احترام اهالى است.[۶]
حوزه رودسر
آیت الله شیخ عباس محفوظى از دوستان و هم رزمان صمیمى آیت الله گیلانى درباره حوزه آن زمان مى گوید:
«در زمان رضاخان دسته اى از طلاب و مشتاقان علوم اسلامى مخفیانه به روستاى چافجیر(محله اى نزدیک رودسر) آمده بودند و نزد شیخ شعبان جیردهى از عالمان به نام منطقه درس مى خواندند. آیت الله سید محمد هادى روحانى بعد از سقوط رضاخان اولین مدرسه علمیه را در رودسر و به وسیله مرد خیّرى به نام مرحوم حاج حسن حیدرپور بنا نهاد البته قبل از احداث مدرسه روحانیه چند نفرى در کنار مسجد مرحوم طالب زاده که اطاقى به صورت خوابگاه داشت، درس مى خواندند. مدرسه ۱۲ حجره داشت و بعد از مرحوم آیت الله روحانى شاگردانش تا شرح لمعه تدریس مى کردند، این مدرسه بعد از رحلت آیت الله روحانى و هجرت طلاب به شهرهاى بزرگ متروک شد و بعدها به طور کلى از بین رفت. من و آیت الله گیلانى جزو اولین کسانى بودیم که در این مدرسه و نزد آیت الله روحانى تحصیل و سطوح پایین تر را تدریس مى کردیم.[۷]»
تحصیل و اساتید در قم
آیت الله محمدى گیلانى در سال ۱۳۲۵ش به قم عزیمت کرد و ادبیات و سطوح را در این حوزه به پایان رساند. او مى نویسد:
در سال ۱۳۲۵شمسى به قم عزیمت کردم و ادبیات حوزه را فراگرفتم و دروس سطوح را پایان بردم و از اول کتاب اذان تا آخر احکام نماز جماعت در درس آیت الله العظمى بروجردى شرکت کردم و در طول این مدت بخش حکمت، شرح منظومه حکیم سبزوارى را خدمت بعضى از بزرگان خواندم و در درس اسفار حضرت صالح المتألهین علامه طباطبایى به مدت ۷ سال یعنى تا آخر سفر نفس شرکت کردم و در این مدت خودم درس معقول و منقول نیز تدریس مى کردم.»[۸]
اساتید دوران مقدمات و سطح و خارج حضرت آیت الله گیلانى را جمعى از فرزانگان برجسته حوزه علمیه قم تشکیل مى دهند که نام اغلب آنان را مى آوریم:
۱ ـ شیخ ابوالقاسم نحوى قمى(ادبیات): اکثر فضلا و علماى بزرگوار و مشهور معاصر در محضر وى تلمذ کرده اند.
۲ ـ شیخ علیرضا ممجّد لنگرودى(ادبیات): اکثر عمر خویش را در حوزه هاى قم، مشهد، گیلان به تدریس ادبیات و سطح گذراند. آیت الله گیلانى مى گوید: اکنون که به حوزه قم مى نگرم هیچ دانشمند فاضلى را نمى شناسم که همه یا بخشى از ادبیات را نزد این ادیب نامدار نخوانده باشند. من هم منطق ملاعبدالله و شمسیه را نزد ایشان خواندم.»[۹]
۳ ـ سید محمد تقى درچه اى اصفهانى(لمعه): وى مورد توجه زعیم حوزه بود زیرا پدرش (آقا سید محمد باقر درچه اى) از استادان والامقام وى به شمار مى رفت. سید محمد تقى درچه اى در حوزه قم به تدریس سطح اشتغال داشت و آیت الله گیلانى شرح لمعه را در نزد وى خواند.[۱۰]
۴ ـ میرزا على مشکینى(لمعه).
۵ ـ سید عبدالوهاب بتولى گیلانى(قوانین): در سال ۱۳۸۴ش رحلت کرد و در قم به خاک سپرده شد. این عالم بزرگوار علاوه بر قم سالیان متمادى در تهران مشغول خدمات دینى بود.
۶ ـ شهید محراب محمد صدوقى یزدى(قوانین).
۷ ـ شیخ مرتضى حائرى یزدى(مکاسب).
۸ ـ حاج شیخ محمد تقى بهجت(مکاسب).
۹ ـ شیخ عبدالجواد اصفهانى معروف به جبل عاملى(رسایل).
۱۰ ـ حسینعلى منتظرى (رسایل، شرح تجرید و منظومه ملاهادى سبزوارى).
۱۱ ـ حاج سید محمد باقر سلطانى طباطبایى(کفایه).
۱۲ ـ حاج شیخ عبدالحسین فقیهى رشتى(کفایه): درس کفایه ایشان در حوزه قم مشتاقان فراوانى داشت. وى که به گفته برخى از بزرگان مسلط بر کفایه بود، اغلب عمرش را به تدریس سطوح عالیه بخصوص (رسایل، مکاسب و کفایه) گذراند. وى در میان فضلا، به همراه آیات سلطانى و مجاهدى به عنوان یکى از سه مدرس برجسته حوزه قم تدریس کفایه اشتهار داشت.[۱۱]
۱۳ ـ سید حسین طباطبایى بروجردى:[۱۲]آیت الله محمدى برخى کتب مانند صلاه، طهارت، قضاء را نزد این فقیه تلمذ کرد. مرحوم آیت الله ایمانى گیلانى از قضات دیوان عالى کشور مى گوید:
«در زمان تحصیل ما در حوزه قم، جمعى از حسودان در لباس دین، برعلیه طلاب و فضلاى شمالى دست به تبلیغات سوء زدند و شایعه کردند که طلاب این مناطق، در درس خواندن ضعیف اند. آنان کار را تا جایى پیش بردند که آیت الله بروجردى نسبت به طلاب شمالى سوءظن پیدا کرد و تصمیم گرفت امتحانى از آنان بگیرد. در آن امتحانات اغلب بزرگان فعلى شمال کشور ازجمله آیت الله گیلانى با نمرات عالى موفق و نیز از لحاظ تحصیلى درشمار افراد ممتاز حوزه جاى گرفتند و این موفقیت باعث شد تبلیغات مذکور خنثى و آیت الله بروجردى از طلاب و فضلاء این دیار عذرخواهى کند و نسبت به آنان عنایت ویژه اى مبذول دارد.»[۱۳]
۱۴ ـ حضرت امام خمینى(اصول): آیت الله گیلانى بى شک یکى از ممتازترین دانش آموختگان مکتب علمى و معنوى و سیاسى حضرت امام خمینى قدس سره به شمار مى رود. وى ۱۰ سال از درس اصول امام در حوزه قم بهره مند شد و از افراد مورد اطمینان آن بزرگوار به شمار مى رفت به گونه اى که حضرت امام، اجازات بخشى از فضلاء حوزه قم و برخى از علماء بلاد را با توصیه و معرفى وى صادر مى فرمود.
آیت الله گیلانى از جمله فضلاى معروف قم به همراه سایر فاضلان و مدرسان انقلابى بعد از رحلت آیت الله بروجردى، امام را به عنوان مرجع معرفى و مردم را به تقلید از این شخصیت کم نظیر تشویق کرد. ارتباطات این استاد و شاگرد فقط به دوران تحصیل منحصر نشد و بعداز انقلاب هم مشاغل مهمى از سوى امام به وى سپرده شد.
۱۵ ـ سید مرتضى مرتضوى لنگرودى(اصول):[۱۴] چند سالى را از محضر این استاد فرزانه در خارج اصول بهره برد.
۱۶ ـ سید محمد محقق داماد (فقه، اصول).[۱۵]
۱۷ ـ میرزا هاشم آملى(اصول).[۱۶]
۱۸ ـ حاج آقا حسین فاطمى قمى(اخلاق):[۱۷]آیت الله محمدى در کنار تحصیل و تدریس، به اخلاق و تهذیب نفس اهمیت فوق العاده اى مى داد و معتقد بود پیشرفت سریع انسان نیازمند دو بال علم و اخلاق است لذا براى تأمین نیازهاى معنوى خویش، همواره از عالمان اخلاقى حوزه ها بهره مى برد. وى به درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمى حاضر مى شد و از انفاس قدسى و اخلاق عملى وى بهره مى برد.از سایر بزرگان مانند حضرت امام، علامه طباطبایى و… نیز استفاده هاى اخلاقى فراوانى مى کرد و به خاطر تمرین و تهذیب نفس، خود از معلمان اخلاق به شمار مى آید و سالیان متمادى جلسات درس اخلاق وى در کنار تدریس فلسفه و فقه مشتاقان فراوانى داشت.
۱۹ ـ علامه طباطبایى(فلسفه و تفسیر):[۱۸]آیت الله گیلانى در میان اساتید یاد شده (غیر از امام) بیشترین ارتباط را با علامه طباطبایى داشت. وى از شاگردان برجسته علامه به شمار مى رفت و در دروس تفسیر و فلسفه حاضر و از انفاس قدسى او بهره مند مى شد. وى علاوه بر شرکت در دروس عمومى، در دروسى که شب هاى پنج شنبه و جمعه در منازل افراد خاص منعقد مى شد، شرکت مى کرد.
آیت الله گیلانى بیشترین همت خویش را بعداز فقه و اصول (دروس اصلى حوزه) به فراگیرى علوم عقلى مانند حکمت و عرفان و نیز تفسیر و درایه و رجال مصروف داشت. و نیز سالیان متمادى به تدریس آن ها پرداخت. وقتى علامه طباطبایى در دوران تدریس خبردار شد که آیت الله محمدى گیلانى قصد دارند حوزه قم را ترک کند و براى همیشه به یکى از شهرهاى شمالى برود، وى را از این کار برحذر داشت و فرمود: «من وجود شما را براى رونق بخشیدن به توان علمى حوزه مفید و مؤثر مى دانم.» علامه با این کار، وى را از مسافرت منصرف کرد.[۱۹]
تدریس
آیت الله گیلانى از بدو ورود به حوزه رودسر به رغم تحصیل، سطوح پایین تر را براى طلاب تدریس مى کرد و همین سیره و روش را در طول اقامت در قم تداوم بخشید. وى به محض ورود به حوزه قم علاوه بر تحصیل، تدریس را نیز آغاز کرد. دروسى که وى در حوزه قم تدریس مى کرد، بیشتر در چهار رشته فقه، اصول، فلسفه و اخلاق بود. او با لحنى آرام و آهنگى گرم و جذاب سخن مى گفت و در حوزه قم و تهران مشتاقان فراوانى داشت.
حضور در مدرسه حقانى
مدرسه حقانى قم که به همت شهید بزرگوار قدوسى در قم تأسیس شد و با برنامه ریزى و نظم و روش نوین به جذب و تربیت طلاب خوش استعداد در زمینه هاى آموزشى و تربیتى و اخلاقى پرداخت، از مدارس موفق و نمونه قم به شمار مى آمد.
شهید قدوسى در جذب طلاب مستعد و نیز اساتید زبده موفق بود. ازجمله افرادى که به دعوت وى براى تدریس به مدرسه حقانى راه یافت، آیت الله گیلانى بود. آیت الله گیلانى درباره شخصیت شهید قدوسى و مدرسه حقانى مى گوید:
مرحوم آقاى قدوسى که در جهت مدیریت حوزه معروفیت داشت. روى آن جنبه مدیریت، قاطعیت و تقوا و علمیت که از ایشان مشهود بود، مدرسه منتظریه قم (حقانى) در اختیار ایشان قرار گرفت و برنامه آن را با دوستانى مثل مرحوم آقاى بهشتى طراحى مى کردند. حتى از ما هم ایشان تقاضا کرد که در تدریس آنجا شرکت کنیم. ما هم در آنجا براى تدریس شرکت مى کردیم. ثمره فعالیت آقاى قدوسى در این مدرسه، این شد که امروز آن هایى که در آن مدرسه تربیت شده اند، بحمدالله اکثریت آن ها افرادى هستند زبده، دادگاه ها و دادسراهاى انقلاب خیلى از شهرها را اداره مى کنند.»[۲۰]
همچنین در طول سالیان بعد از پیروزى انقلاب اسلامى که وى در سمت هاى مختلف قضایى اشتغال داشت، در مدارس تهران خصوصاً مدرسه مروى و نیز در جمع قضات روحانى شاغل در قوه قضایى به تدریس فلسفه و کلام[۲۱] مشغول بود.
در اینجا به اسامى جمعى از شاگردان ایشان بسنده مى شود:
۱ ـ على اکبر هاشمى رفسنجانى.
۲ ـ شهید محمد مهدى ربانى املشى.
۳ ـ زین العابدین قربانى.
۴ ـ سید احمد خمینى.
۵ ـ عبدالنبى نمازى.
۶ ـ صادق لاریجانى.
۷ ـ محمد مهدى تاج لنگرودى.
۸ ـ هادى مروى.
۹ ـ قربانعلى درّى نجف آبادى.
۱۰ ـ حسین انصاریان.
۱۱ ـ ذکرالله احمدى.
۱۲ ـ محى الدین فاضل هرندى.
۱۳ ـ على حجتى کرمانى.
۱۴ ـ محمد دشتى.
۱۵ ـ على اکبر حسنى.
۱۶ ـ قربانعلى شهمیرزادى.
۱۷ ـ حسین شریعت.
۱۸ ـ داوود الهامى.
۱۹ ـ محمود محمدى عراقى.
۲۰ ـ دکتر احمد بهشتى.
۲۱ ـ مهدى کروبى.
۲۲ ـ جعفر شجونى.
۲۳ ـ احمد جنیدى ورامینى.
۲۴ ـ غلامحسین سدادى.
۲۵ ـ على اکبر ناطق نورى.
۲۶ ـ محمد على گرامى.
۲۷ ـ مهدى هادوى تهرانى.
۲۸ ـ على محمدى خراسانى.
۲۹ ـ على موحدى ساوجى.
۳۰ ـ حسین على نیرى تهرانى.
۳۱ ـ سید محمدرضا طباطبایى.
۳۲ ـ دکتر طه هاشمى.
ویژگیهاى علمى، انقلابى و اخلاقى
آیت الله گیلانى در عرصه هاى علمى، فلسفى، کلامى، اخلاقى و تحصیل، تحقیق و تألیف توفیقات ارزنده اى داشت. او در عرصه هاى علم عقلى و فقهى صاحب نظر بود و در تهذیب نفس از استادان خلاّق به شمار مى آمد. وى از تربیت یافتگان مکتب حضرت امام خمینى و سایر آیات عظام قم بود.
مرحوم آیت الله شیخ عباس طسوجى(قدس سره) مى فرمود:
«آیت الله گیلانى از همان ابتداى ورود و آشنایى ما با ایشان در حوزه قم که از محضر بزرگانى همچون حضرت آیت الله بروجردى استفاده علمى مى کردیم، مأنوس و محشور بودیم. او از کسانى بود که در همان دوران وقار و متانت خاصى در آداب و گفتار و کردار داشت و نشان مى داد که آینده درخشانى دارد. او از کسانى بود که بعد از پیروزى انقلاب بدون هیاهو خدمت زیادى به انقلاب و نظام اسلامى کرد و حقیقتاً از شخصیت هاى کم نظیر است.»[۲۲]
ویژگیهاى اخلاقى
بیان شیوا و جذاب، نفوذ کلام و گیرایى سخن، تیزهوشى و نکته پردازى، پرهیز از جدال و مخاصمه در گفتار، تسلیم سخن حق بودن، حسن معاشرت و گشاده رویى تواضع و فروتنى، حلم و بردبارى، پرهیز از سخنان بیهوده، احترام به شخصیتها و افراد و حفظ آبروى آنان، رعایت کامل ادب اسلامى، پرهیز از مریدبازى و تشریفات، بى آلایشى و خلوص و از همه مهم تر سیر و سلوک عرفانى طبق موازین شریعت اسلامى از ویژگیهاى اخلاقى اوست.
آیت الله محفوظى مى گوید:
«ما از اولِ تحصیل با ایشان بودیم. از آن زمان تاکنون آیت الله محمدى را انسانى باتقوا، مهذب، داراى توکل، عزت نفس، اخلاص، تواضع و عطوفت و با طمانینه فراوان یافتیم به آنچه مى داند عمل مى کند. او علم را با عمل، تقوى را با تعهد و تخصص درآمیخته است. او امین حضرت امام بود و کارهاى بسیار بزرگ و سنگین قضایى با اشاره آن حضرت با دستان آیت الله محمدى انجام مى شد و گره هاى بسیارى با دست توانا و نفس گرم ایشان در همه امور حل شده است. وى همواره مورد عنایت ویژه امام بود. آیت الله محقق داماد نیز توجه ویژه اى به ایشان داشت. وقتى ایشان اشکال مى کرد، آقاى داماد با همه قوا به اشکال ایشان توجه مى کرد زیرا اشکالات وى پرمحتوا بود.»
مسجد شهداى رودسر
آیت الله گیلانى در طول سالیان اقامت و تحصیل و تدریس در قم، در ایام محرم و رمضان و سایر ایام تبلیغ به شهرستان رودسر سفر مى کرد و به ارشاد مردم مى پرداخت. وى به اصرار برخى از بازاریان متدین در مسجد قاسم زاده رودسر(شهداء فعلى) به اقامه جماعت و ارشاد مردم در طول ایام تبلیغى همت مى گماشت.
یکى از روحانیون سرشناس منطقه مى گفت:
«وجود آیت الله گیلانى در روزگارى که افکار پوچ چپى ها و سایر مکاتب الحادى در شمال، خصوصاً گیلان رایج بود، براى جامعه متدین بسیار مغتنم بود زیرا هم عالمى بود با اخلاق که موجب جذب افراد مى شد. و هم در مسایل عقلى به خوبى مى توانست به شبهات افراد تحصیل کرده پاسخ بدهد. مسجد ایشان پایگاه افراد تحصیل کرده و محل تجمع انقلابیون بود. سخنرانى وى مستدل و با آمیزه اخلاقى بود. خصوصاً وقتى بحث معاد را مطرح مى کرد، جمعیت مشتاق که از ساعت ها قبل خود را از اقصى نقاط گیلان به این مسجد رسانده بودند، به شدت متأثر مى شدند و صداى گریه به آسمان برمى خاست. در مناظرات چون مسلط به کلام و فلسفه بود، سؤالات تحصیل کرده هاى دانشگاهى و فرهنگى را با استدلال و منطق پاسخ مى داد. در گفتار و رفتارش ادب اسلامى به طور کامل مشهود بود. آیت الله محمدى در تنویر افکار مردم این منطقه نقش بسزایى داشت، البته نقش حضرات آیات آقایان عباس محفوظى، محمد مهدى ربانى املشى، لاهوتى و جعفرى گیلانى در پیروزى نهضت اسلامى انکارناپذیر است ولى آیت الله محمدى انقلابى روحى در افراد ایجاد مى کرد، چقدر افراد رباخوار را سراغ دارم که بر اثر شنیدن مواعظ ایشان توبه کردند.»[۲۳]
آیت الله محمدى سالیان متمادى در حوزه هاى علمیه تدریس اخلاق داشت و فضلاء فراوانى از نصایح و مواعظ او بهره مند مى شدند. در سالهاى ۱۳۶۵-۱۳۶۶ش در جایگاه نماز جمعه تهران و قبل از خطبه ها، درس اخلاق مى فرمود و سخنرانیهاى اخلاقى فراوانى از ایشان در مجلات و نشریات موجود است و بخشى از آنها با عنوان «درسهاى اخلاق اسلامى» به چاپ رسیده است.
فعالیتهاى سیاسى
آیت الله گیلانى از اول نهضت اسلامى به رهبرى امام خمینى به طور فعال در مبارزات انقلابى و اسلامى شرکت داشت. امضاء وى حداقل در ۴۱ اعلامیه و تلگرام که از سوى علماء و مدرسین حوزه علمیه قم در موارد مختلف صادر مى شد، موجود است[۲۴]، از جمله:
۱ ـ نامه جمعى از فضلاء و مدرسین حوزه علمیه قم به هیئت دولت درباره بازداشت حضرت امام در سال ۱۳۴۲۲ ـ نامه مدرسین حوزه علمیه قم به حسنعلى منصور نخستوزیر در اعتراض به ادامه بازداشت حضرت امام در سال ۱۳۴۲٫
۳ ـ اعلامیه جمعى از علماى حوزه علمیه قم به امیرعباس هویدا در اعتراض به وضع نابسامان ایران در سال ۱۳۴۳٫
۴ ـ اعلامیه جمعى از استادان حوزه علمیه قم به هویدا درباره هجوم مزدوران شاه به حرم حضرت معصومه(علیها السلام) در سال ۱۳۴۴٫
۵ ـ اعلامیه فضلاء حوزه علمیه قم در مورد انتقال امام از ترکیه به نجف اشرف در مهرماه ۱۳۴۴٫
۶ ـ اعلامیه فضلاء حوزه علمیه قم به مراجع تقلید ایران و عراق درباره بازداشت جمعى از فضلاى قم در سال ۴۵٫
۷ ـ اعلامیه جمعى از فضلاى قم درباره فاجعه ۲۹ بهمن تبریز در سال ۱۳۵۶٫
۸ ـ اعلامیه علماء و اساتید حوزه قم در اعتراض به اهانت روزنامه اطلاعات به حضرت امام در سال ۱۳۵۷٫
۹ ـ اعلامیه علماء و مدرسین حوزه قم در اعتراض به حادثه ۱۹ دى قم.
۱۰ ـ اعلامیه علماء و مدرسین حوزه قم در اعتراض به حادثه دانشگاه تهران در ۱۳ آبان ۵۷٫
آیت الله محمدى در طول دوران نهضت مقدس اسلامى (از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷) بارها به ساواک و کلانترى احضار و ممنوع المنبر شد.
در محضر امام خمینى
آیت الله احسان بخش مى نویسد:
«آیت الله محمدى گیلانى در حوزه قم به دنبال کسب کمالات معنوى بود. وى در جلسات طلاب شرکت نداشت بلکه مشغول خودسازى بود تا جایى که در ایام جوانى در حوزه، جلسات اخلاقى داشت و براى نصیحت طلاب به منبر مى رفت و منبرش مشتاق فراوان داشت. به تدریج از حیث فضل و تقوى و اخلاق بر سر زبان ها افتاد و نسلى جوان از طلاب به ایشان روى آوردند و سطوح و معانى و بیان و منطق را تدریس مى نمود. وى از برجستگان درس اصول امام خمینى به شمار مى رفت. معمولا درسى که خیلى شلوغ باشد مدرسین کمتر شاگردان خود را به نام مى شناسند. لکن آیت الله محمدى در همان وقت که خدمت امام تلمذ مى نمود، از چهره هاى شناخته شده و مورد وثوق و اطمینان امام بود و حضرت امام ایشان را به فضل و تقوى مى شناخت. آقاى محمدى همان اندازه که در فقه و اصول شهرت دارند و از مجتهدین مسلم مى باشد، در فلسفه و کلام در نزد اهل فن از جایگاه رفیعى برخوردار است.[۲۵]
آیت الله محمدى خاطره جالبى از دیدار على امینى نخست وزیر با حضرت امام خمینى را بدین گونه مطرح مى کند:
«در سال ۱۳۴۲ خبر آوردند که امینى نخست وزیر وقت به همراه عده اى جهت دیدار امام به قم آمده است. حضرت امام از جا بلند شدند و به اندرون رفتند که بعداً فهمیدم این عمل رمز اخلاقى امام بود. وقتى آن ها آمدند و نشستند حضرت امام از اندرون تشریف آوردند و آن ها بلند شدند و اظهار ادب و اخلاص به محضرشان کردند. من فهمیدم علت اینکه حضرت ایشان نزدیک ورود امینى به اندرون رفتند پاس حرمت فقاهت و بیت نبوت و وراثت انبیاء بود. که وارثان انبیاء براى یک مشت فاسق تواضع نکنند و بلکه آن فاسقان و فاجران براى حضرت ایشان قیام کنند. امام آن روز غیرمعمول نشستند. دوستانى که با ایشان آشنایند، مى دانند که امام خیلى مؤدب مى نشینند. ولى آن روز طورى نشستند که برداشت نشود که به خاطر آن ها، امام روش دیگرى را پیش گرفتند. امام امینى را نصیحت مى فرمودند و او هم بله بله مى گفت. ایشان حتى یک جمله خوش طبعى و شوخى هم کردند که در آن نظر تقویت و سازندگى داشت و یکى از مظاهر عرفان عملى ایشان که از عملشان تراوش مى کرد، همین مسئله سازندگى و تربیت بود. به عنوان مثال ایشان سعى مى کردند وجوهى که بین طلبه ها تقسیم مى کردند روح توقع در طلبه ها پدید نیاورد و آن ها مناعت نفس شان را از دست ندهند و براى پول خضوع و خشوع نکنند.»[۲۶]
وى مقالات وزینى درباره ابعاد فقهى و فلسفى و عرفانى و اخلاقى امام خمینى در برخى مجلات علمى[۲۷] دارند که اغلب در «سروش مقالات» گردآورى شده است.
فعالیتهاى علمى
تألیفات آقاى گیلانى در دو بخش کتاب و مقالات در مجلات گوناگون علمى و تخصصى کشور و کتاب است. فهرست آنها چنین است:
تألیفات
۱ ـ المعاد فى الکتاب والسنه.
۲ ـ قرآن و سنن الهى در اجتماع بشر.
۳ ـ قضا و قضاوت در اسلام.
۴ ـ تفسیر مناجات شعبانیه.
۵ ـ تفسیر زیارت امین الله.
دو اثر اخیر حاوى مضامین بسیار عمیق علمى و عرفانى و پاسخ متین به شبهات وهابیت است و با مقدمه و پاورقى استاد زین العابدین قربانى لاهیجى به چاپ رسیده است.
۶ ـ حقوق کیفرى اسلام.
۷ ـ درسهایى از اخلاق اسلامى.
۸ ـ شرح و تفسیر زیارت وارث.
۹ ـ سروش قلم: مجوعه مقالات که به صورت عربى و فارسى تدوین یافته است.
۱۰ ـ امام راحل و فقه سنتى: این کتاب در ۱۷۲ صفحه توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى به چاپ رسیده است.
۱۱ ـ شرح و تفسیر اسم مستأثر الهى در وصیت نامه سیاسى الهى امام راحل(قدس سره).
۱۲ ـ ترجمه و تفسیر الهیات شفاء بوعلى سینا.
۱۳ ـ شرح و تکمله بر کتاب «شوارق الالهام» حکیم لاهیجى.
۱۴ ـ الامانه و الخلافه فى القرآن و الکتاب.
۱۵ ـ عصمت الانبیاء.
شرح و حواشى این محقق توانا بر کتب رسایل، مکاسب، کفایه، فصوص الحکم، قانون بوعلى، اسفار ملاصدرا، منظومه ملاهادى سبزوارى که به چاپ نرسیده است. ضمناً صدها مقاله در موضوعات قضایى، کلامى، فلسفى، فقهى در مجلات گوناگون مانند: فقه اهل بیت، مکتب اسلام، نور علم، حوزه، پاسدار اسلام و… از ایشان به چاپ رسیده است. و صدها نوار سخنرانى در موضوعات گوناگون از وى در مراکز فرهنگى و غیره هست که در صورت تدوین مجموعه ى ارزشمندى خواهد شد.
علاقه به اهل بیت
آیت الله محمدى گیلانى با اینکه حکیم و فیلسوفى بزرگ بود متعبدانه و عالمانه براى ارشاد مردم به منبر مى رفت و خود را همراه اشک و گریه مردم مى کرد. با بیانى بسیار شیرین و آهنگى گرم آیات و روایات را به گونه اى قابل استفاده براى عموم مطرح مى فرمود. او که از جوانى به منبر مى رفت، با کردارش مردم را به اسلام دعوت مى کرد در ایام تحصیل به اتفاق جمعى از دوستان به صورت هفتگى و در شبهاى جمعه در منزل یکى از عالمان اشکورمنبر مى رفتند و چون مطالب منابر ایشان در محور مسایل اخلاقى بود، مشتاقان فراوانى میان طلاب و فضلاء داشت و چون اهل سیر و سلوک بود، سخنانش بسیار جذاب بود. در طول سالیان بعد از پیروزى انقلاب اسلامى هرگاه در محافل و مجالسى حضور مى یافت، بعد از پایان سخنان خود حتماً ذکر توسلى داشت و افتخار مى کرد که روضه خوان اهل بیت است. او طبق سنت حسنه اى که از پدر و نیاکانش به یادگار مانده است، در زادگاهش «دعوى سرا» اقدام به برپایى مجالس عزادارى در ایام مخصوصى از سال مى کرد. مردم آن سامان در این فرصت به حضور وى مى رسیدند و مشکلات و معضلات خود را حل مى کردند. از خدمات اجتماعى و عمرانى آیت الله گیلانى مى توان احداث مسجدى بسیار مجلل در «زادگاهش» و اعزام یک روحانى با امکانات رفاهى جهت برپایى نمازهاى جماعت و برقرارى مجالس هفتگى در آن محل را برشمرد.[۲۸]
مسئولیتهاى اجرائى
۱ ـ حاکم شرع دادگاههاى تهران
از آنجا که نظام قضایى با مال، خون، آبرو و نوامیس مردم سر و کار دارد، تصدى آن نیازمند افرادى امین، متعهد، باتقوى و کاردان و متخصص بود لذا حضرت امام آیت الله محمدى گیلانى را به عنوان حاکم شرع دادگاههاى انقلاب اسلامى تهران[۲۹] منصوب کرد. آیت الله گیلانى هم در پى دستور امام دست از تدریس و تحقیق کشید و به کمک سایر یاران و دوستان به خدمت در این منصب مهم همت گمارد. از آنجا که تهران پایگاه همه تحولات مهم سیاسى، اجتماعى و فرهنگى کشور بود و بیشتر طاغوتها و سرمایه داران ضد انقلاب و وابسته به رژیم طاغوت، در تهران متمرکز بودند، و عمده ترین فعالیتهاى آنان در پایتخت صورت مى پذیرفت، انتصاب آیت الله گیلانى بسیار هوشیارانه مى نمود زیرا وى به رغم وزین و متین بودن از زیرکى و هوشیارى کاملى هم برخوردار بود و براى اجراى عدالت و قوانین الهى بسیار ماهرانه و عالمانه و متعهدانه با نهایت دقت و سرعت عمل مى کرد. پرونده هاى سنگین مالى وسیاسى، اجتماعى متهمان را به دقت مورد بررسى قرار مى داد و احکام اسلامى و قانون الهى و قضایى را به مرحله اجرا درمى آورد. بسیارى از گردن کشان و عناصر ضد انقلاب و سرسپردگان رژیم طاغوت با احکام قاطعانه آیت الله گیلانى به سزاى اعمال ننگین خویش رسیدند. اقدامات قضایى وى همواره مورد تحسین و تشویق حضرت امام بود، به ویژه اینکه وى در اجراى عدالت با مساوات در حق مجرمان عمل مى کرد لذا حضرت امام وى را از اشخاص مورد اطمینان و متعهد مسلم خویش معرفى فرمودند.[۳۰]
۲ ـ دادستان انقلاب اسلامى مرکز
وى در سمت حاکم شرع و رئیس دادگاههاى انقلاب اسلامى مرکز، خدمات ارزشمندى در رسیدگى به امور ساواکیها، طاغوتیها، ضدانقلابها و منافقان و برچیدن کانونهاى فساد و فحشاء در تهران انجام داد. شناسایى افراد صالح و مورد وثوق و اعتماد جهت تصدى امور قضایى در استان ها و شهرهاى کشور و معرفى آنان به مسئولان قضایى خصوصاً به حضرت امام و انتصاب اشخاص و روحانیون مورد وثوق جهت پاسدارى از اموال عمومى بخصوص در تهران و محاکمه سریع وقاطعانه ضدانقلاب و منافقان و اشرار توانست پایتخت را به شهرى امن تبدیل نماید. حاج حسین انصاریان (نماینده تام الاختیار آیت الله گیلانى در برچیدن کانون ها مراکز فحشاء در تهران) مى نویسد:
«بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران لانه هاى فساد و فحشاء لکه ى ننگى بر دامن مملکت ایران بود. روزى هم مردم حمله کردند و آنجا را آتش زدند و اما شعله هاى آتش دامن گیر نشد. دادستان انقلاب که از فعالیت من در مبارزه با این کانون آگاهى داشت مرا دعوت کرد و گفت: براى براندازى این مجموعه چه کار مى توانى انجام بدهى؟ گفتم: فقط پول و جا و مکان مناسب مى خواهد. او چکى به مبلغ سیصد هزار تومان برایم نوشت. و نیز آیت الله گیلانى بیشترین کمک مالى را در این زمینه کرد سه میلیون تومان در اختیار ما گذاشت سپس حکمى برایم صادر شد و مرکزى به نام دایره ى مبارزه با منکرات – وابسته به دادستان انقلاب تأسیس گردید و همچنین مرکز بزرگى را در شمیران، براى اسکان زنان در اختیار ما قرار دادند. من از طرف آیت الله گیلانى وکالت تام داشتم و مورد اطمینان و اعتماد ایشان بودم. براى انجام هرکارى با ارسال نامه اى با معظم له هماهنگى مى کردم. و در طول نه ماه فعالیت در دایره ى مبارزه با منکرات، منطقه را (تهران) از فحشاء و منکرات و مواد مخدر پاکسازى کردیم، در طول دوره خدمت، از کمک هاى مادى و معنوى آیت الله گیلانى برخوردار بوده و حتى گزارش کارمان از طرف ایشان به حضرت امام رسیده بود و رضایت معظم له را به من گزارش فرمودند.[۳۱]
۳ ـ عضو شوراى عالى قضایى کشور
آیت الله گیلانى همراه جمعى از یاران انقلاب و امام مانند شهداى بزرگوار بهشتى، قدوسى در شوراى عالى قضایى عضویت داشت و در گسترش عدالت اسلامى و نظام قضایى براساس مبانى شریعت و اصول و معیارها و ملاکهاى فقه پویاى علوى همکارى مى کرد. وى در اعزام اشخاص متعهد و انقلابى براى تصدى امر قضا براى شهرها و استانها و نیز حل معضلات مهم مملکت نقش بسزایى داشت.
۴ ـ عضو شوراى نگهبان
از سال ۱۳۶۲ تا سال ۱۳۷۲ به مدت ده سال به عنوان عضو و دبیر شوراى نگهبان مشغول مطابقت قوانین مصوب کشور با موازین شرع بود.[۳۲]
۵ ـ عضو مجلس خبرگان رهبرى از تهران در سه دوره متوالى
۶ ـ از اعضاى منصوب از سوى امام راحل به همراه جمعى از بزرگان انقلاب درباره تدوین متمم قانون اساسى در اردیبهشت سال ۱۳۶۸
۷ ـ عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام
۸ ـ عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
۹ ـ نماینده ولى فقیه در دانشگاههاى کشور
در راستاى وحدت حوزه و دانشگاه، ایجاد رابطه تنگاتنگ بین دین و علم وتعهد و تخصص و وارد شدن روحانیان متعهد و روشن فکر در میان دانشگاهیان و آشنا کردن آنان با موازین اسلامى، از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامى بود. رهبر انقلاب اسلامى دستورات مهمى در راستاى وحدت دانشگاه و حوزه صادر و براى بهره مند ساختن اساتید دانشگاه و دانشجویان، اشخاصى مورد وثوق و اعتماد را به عنوان نماینده خویش در دانشگاه ها منصوب فرمود و ایشان حضرات آیات محمد محمدى گیلانى، عباس محفوظى و احمد جنتى را به عنوان نماینده خود در دانشگاه هاى سراسر کشور منصوب کرد. بعد از رحلت امام نیز مقام معظم رهبرى طى حکمى در سال ۱۳۶۸ آنان را به عنوان نمایندگان خویش در دانشگاههاى کشور ابقاء کرد.[۳۳] این بزرگواران با نظارت و همکارى با اساتید و دانشجویان فعالیتهاى ارزنده اى در راستاى خنثى سازى توطئه هاى دشمنان خارجى و ایادى داخلى آنان کردند. مقام معظم رهبرى پس از دوران اتمام خدمت این فرزانگان، از خدمات و فعالیتهاى خالصانه و از تلاشهاى مؤثر آنان تقدیر کرد.[۳۴]
۱۰ ـ ریاست دیوان عالى کشور
حضرت آیت الله گیلانى به مدت ۱۵ سال در زمان تصدى قوه قضائیه توسط حضرات آیات شیخ محمد یزدى و سید محمود شاهرودى به سمت ریاست دیوان عالى کشور منصوب و در منصب حساس قضایى خدمات بسیار ارزشمندى ارائه کرد. آیت الله گیلانى در حل معضلات و مشکلات قضایى و رسیدگى به پرونده هاى سنگین که گاه همراه با جنجال و هیاهو در زمینه هاى سیاسى، اقتصادى بود، بسیار دقیق و کوشا و پرتلاش عمل کرد اما در این اواخر به علت بیمارى با وجود تمایل مسئولان بلند نظام قضایى، از ادامه کار در قوه قضایى انصراف داد.آیت الله گیلانى به عنوان امین امام و رهبرى است و تاکنون خدمات فراوانى از خویش به یادگار گذاشته است. احکام صادره، انتصابات و انجام مأموریت هاى مهم واگذار شده از سوى امام در موضوعات گوناگون (مانند: تطبیق اموال غیر مجهول المالک با موازین شرع، تشکیل ستاد اصلاح امور زندانها، تشکیل هیأتى براى رسیدگى به پرونده زندانیان و…) از آن جمله است.[۳۵]
فرزندان
از آیت الله گیلانى ۹ فرزند (۳پسر و ۶دختر) بر جاى مانده است. یکى از فرزندان (محمد جعفر) در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى در حادثه تصادف در جاده تهران – آمل درگذشت و در قبرستان شیخان قم مدفون شد. حجه الاسلام جعفر مهاجرى (مقیم تهران) هم داماد ارشد آن بزرگوار است.
[۱]- کیهان اندیشه، مقاله آیت الله سید کاظم حائرى، ش ۲۱، ص ۹۶٫
[۲]- ناصر کبیر، ابومحمد حسن بن على بن حسن بن عمرالاشرف ابن زین العابدین على بن الحسین(علیه السلام) در سال ۲۲۵ق در مدینه متولد گردید. وى در قیام داعى کبیر (حسن بن زید) و بعد از شهادت وى در دستگاه داعى صغیر (محمد بن زید)در قیام مازندران نقش بسزایى ایفا کرد. او سومین علوى بود که حکومت را در صفحات شمالى کشور به دست گرفت. وى که مردى عالم، فقیه، سیاست مدار و مسلط بر بسیارى از علوم زمان خود بود، براى نخستین بار مردم گیلان (دیلمان) را به دین اسلام دعوت نمود و مردم این دیار در اوایل قرن سوم توسط وى مسلمان و شیعه اثنى عشرى شدند. او ۱۴ سال مشغول ترویج مذهب شیعه بود و به قول مورخان، گیلان تنها خطه اى است که اسلام را همراه با ولایت امیرمؤمنان پذیرفت. ناصر جدّ مادرى سید مرتضى و سید رضى (گردآورنده نهج البلاغه) است. سید مرتضى که از علماى برجسته شیعه است، درباره جدش ناصرکبیر مى نویسد: «او در علم و زهد و فقاهت اظهر من الشمس است و او کسى است که دین اسلام را در بلاد دیلم نشر داد.» جهت آگاهى بیشتر از شرح خدمات وفضایل وى ر.ک.به: ریحانه الادب، ج ۶، ص ۶۸اعلام، زرکلى، ج ۱، ص ۲۳۱کامل، ابن اثیر، ج ۴، ص ۵سادات متقدمه گیلان، ص ۱۹۱, کتاب گیلان، ص ۷۷تایخ طبرستان و رویان و مازندران، ص ۱۴۳-۱۴۵مروج الذهب، ج ۳، ص ۳۷۳٫
[۳]- ابوالفضل جعفربن حسین بن على بن حسن بن على الاشرف بن زین العابدین(علیه السلام) ملقب به الثائربالله و مشهور به سید ابیض که مرقد مطهرش در قریه «میانده» چابکسر رودسر زیارتگاه و مورد احترام مردم شهرهاى رودسر و رامسر است. در گذشته مردم منطقه سواره از کنار مرقد وى نمى گذشتند و کرامات زیادى را به وى نسبت مى دهند. ر.ک.به: تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، سید ظهیرالدین مرعشى، ص ۱۵۵, سادات متقدمه گیلان، ص ۱۹۰٫
[۴]- شرح خدمات حوزه علمیه رودسر توسط نگارنده در مجله «پیام حوزه» نشریه شوراى عالى حوزه علمیه قم، ش ۱۹، سال ۱۳۷۷شمسى آمده است.
[۵]- فرهنگ آبادى ,,هاى کشور، استان گیلان، مرکز آمار ایران، ج ۳-۲، ص ۱۹۸٫
[۶]. ر.ک: گنجینه دانشمندان، ج ۵، ص ۲۱۲, آثار الحجه،ج ۲، ص ۳۰۵بزرگان رامسر، حائرى سمامى، ص ۱۹۵٫
[۷]- مصاحبه نگارنده با آیت الله محفوظى دامت برکاته از مدرسان حوزه علمیه قم.
[۸]- خبرگان ملت، تهیه و تنظیم دبیرخانه مجلس خبرگان رهبرى، دفتر دوم، ص ۳۳۹٫
[۹]- مجله حوزه، ش ۸۹٫
[۱۰]- مصاحبه با آیت الله محفوظى.
[۱۱]- به نقل از آیات: احسان بخش، ممجّد لنگرودى، فیض گیلانى، امینیان و محفوظى.
[۱۲]- گلشن ابرار، ج ۲٫
[۱۳]- کتاب لوث و قسامه، محمد ایمانى گیلانى، ص ۸۹٫
[۱۴]- ر.ک.به: ستارگان حرم، ج ۱۳٫
[۱۵]- ر.ک.به:همان، ج ۲٫
[۱۶]- ر.ک.به: همان، ج ۵٫
[۱۷]- همان، ج ۴٫
[۱۸]- همان، ج ۲٫
[۱۹]- به نقل از: آیت الله محفوظى. با تقدیر از معظم له که ضمن تکمیل معلومات حقیر، و ارائه اطلاعات سودمند، رضایت آیت الله گیلانى را جهت تدوین مقاله براى حقیر جلب کردند.
[۲۰]- عدالت در خون، یادواره دومین سالگرد شهادت آیت الله قدوسى، ص ۸۳٫
[۲۱]- به نقل از: آیت الله محفوظى دامت برکاته.
[۲۲]- وى این کلام را در زمان حیات به نگارنده فرمود.
[۲۳]- به نقل از: حاج اشراقى، از روحانیون رودسر.
[۲۴]- اسناد انقلاب اسلامى، چاپ اول، پائیز ۱۳۷۴، ج ۳٫
[۲۵]- دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص ۵۶۸٫
[۲۶]- پا به پاى آفتاب، ج ۴، ص ۱۲۸٫
[۲۷]- ر.ک: پاسدار اسلام، شماره هاى ۱۱۰-۱۱۱ و ندا ش۱٫
[۲۸]- با استفاده از فرمایشات آقایان حجه الاسلام یوسف برزگر و على عسگرزاده.
[۲۹]- ر.ک: صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۷۲٫
[۳۰]- ر.ک: صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۲۷۱٫
[۳۱]- خاطرات حجه الاسلام والمسلمین حاج حسین انصاریان، ص۱۷۶-۱۸۲٫ (با تلخیص و تصرف)
[۳۲]- حکم انتصاب و ابقاء ایشان در شوراى نگهبان توسط مقام معظم رهبرى ر.ک.به: حدیث ولایت، ج ۱، ص ۲۷۱٫
[۳۳]- حدیث ولایت، ج ۲، ص ۲۰۴٫
[۳۴]- همان، ج ۵، ص ۲۱۰ و ۲۲۴٫
[۳۵]- بنگرید به: صحیفه نور، ج ۱، ص ۴۴۰, ج ۱۴، ص ۲۶۸ و ۲۷۱, ج ۱۶، ص ۷۹ج ۱۷، ص ۷۲، ۲۸۳، ۲۸۴، ۴۵۰، ۴۸۶، ۵۰۶، ۵۱۴, ج ۱۸، ص ۲۷۱، ۳۱۶، ۳۵۳ و ۴۹۵, ج ۱۹، ص ۸۰، ۱۲۳ و ۳۰۷ج۲۰، ص ۴۳ و ۱۷۵, ج ۲۱، ص ۳۶۴ و ۳۷۸٫
گلشن ابرار، ج۷، جمعی از پژوهشگران، معروف، قم، ۱۳۷۹، اول، ص۵۰۷-۵۲۰