متن کامل سخنرانی آیت الله محفوظی در کنگره میرزا کوچک جنگلی _ آذرماه ۱۳۶۸
گزارشی از سخنرانی آیت الله عباس محفوظی، نماینده وقت مجلس خبرگان رهبری، با موضوع نهضت جنگل و معرفی ابعاد مختلف شخصیت این عالم مجاهد، شهید میرزا کوچک جنگلی از این کتاب مندرج است و حاوی نکات مهمی از نهضت جنگل و دغدغه های آیت الله محفوظی نسبت جریان تاریخنگاری نهضت جنگل را ترسیم کرده است. رنگ ایمان متن کامل آن را همزمان با روز رحلت آیت الله عباس محفوظی چهارشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ش منتشر می نماید.
در سـال ۱۳۶۸ بـا همـکاری مسئولیان وقت شهری و استانی، کنگـره بزرگداشـتی از تاریـخ ۹ الـی۱۱ آذرمـاه بـا حضـور اندیشـمندان و دانشـمندان و دوسـتداران میرزاکوچـک در فومـن و سـلیمانداراب رشـت برگـزار گردیـد و جمعـی از علمـا و محققیـن و پژوهنـدگان از سراسـر کشـور ، تحقیقـات خـود را بـه کنگـره عرضـه داشـتند. ایـن کتـاب حاصـل پژوهشهـای ایـن بـزرگان اسـت کـه بـه همـت اداره کل فرهنـگ و ارشـاد اسـلامی گیـلان بـه طبـع رسـیده اسـت. مرحـوم حجـت الاسـلام و المسـلمین حسـن مظفـری، مدیـرکل وقـت فرهنـگ و ارشـاد اسـلامی گیـلان، دبیـر همایـش بـود و شـخصا مدیریـت کنگـره را بـر عهـده داشـت. در ایـن همایـش کـه اولیـن کنگره برای میرزاکوچک جنگلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بـود سـخنرانیهای ارزشـمندی صـورت گرفـت. شخصیت هایی کـه در ایـن همایـش سـه روزه سـخنرانی کردنـد، بـه شـرح زیـر اسـت: آیـت الله حـاج شـیخ رضـا استادی؛ مرحـوم آیـت الله شیخ علـی دوانـی؛ آیـت الله حـاج شـیخ عبـاس محفوظـی؛ آقـای محمدجـواد صاحبـی، مدیـر مسـئول و سـردبیر کیهـان اندیشـه؛ آقای صدر واثقی، شـهید حجت الاسـلام و المسـلمین افتخـاری، نماینـده وقت مـردم فومـن در مجلـس شـورای اسـلامی؛آیـت الله صادق احسـانبخش نماینـده ولـی فقیـه و امـام جمعـه رشـت؛ مهنـدس تابـش، اسـتاندار وقت گیـلان ص۴۶-۶۹؛ آیـت الله زیـن العابدیـن قربانـی، امـام جمعـه وقـت لاهیجـان؛ آقـای سـرابی، فرمانـدار وقـت فومـن و آقـای محمدحسن اصغرنیـا سـخنرانی کردنـد. کتاب گزارشی اجلاسیه با این مشخصات منتشر گشت:
سخنرانی های اجلاسیه کنگره بزرگداشت روحانی مجاهد میرزا کوچک خان جنگلی ـ گیلان ـ آذر ماه ۱۳۶۸، با همکاری: سارا خدیوی فرد، بهرام نوائی، محمدجواد سهیل نقشی، انتشارات: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، رشت، اول، ۱۳۶۹، ۱۷۶صفحه، رقعی، نرم.
گزارشی از سخنرانی آیت الله عباس محفوظی، نماینده وقت مجلس خبرگان رهبری، با موضوع نهضت جنگل و معرفی ابعاد مختلف شخصیت این عالم مجاهد، شهید میرزا کوچک جنگلی در ص ۹۸ تا ۱۱۱ از این کتاب مندرج است و حاوی نکات مهمی از نهضت جنگل و دغدغه های آیت الله محفوظی نسبت جریان تاریخنگاری نهضت جنگل را ترسیم کرده است. رنگ ایمان متن کامل آن را همزمان با ایام رحلت آیت الله عباس محفوظی به روز سه شنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۳ش منتشر می نماید.
سخنرانی آیت الله محفوظی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم الذین. آمنوا یقاتلون فى سبیل الله و الذین کفروا یقاتلون فی سبیل الله.
بحث بنده، درباره مظلومیت شهید میرزا کوچک خان جنگلی است. اگر به جلو برگردیم میبینیم علما و مراجع و مجتهدان گیلان همه مظلوم بودند و مظلومیت اختصاص به میرزا ندارد از میان شاگردان شیخ بزرگوار انصاری معروف که امام، قدس الله نفس و رضوان الله تعالی علیه، بارها می فرمودند بعد از شیخ هر که آمد هر چه دارد از نظریه های فقهی و اصولی از شیخ اعظم است. خوشبختانه در همین نزدیکیها، کنگره ای بزرگ از شیخ انصاری در زادگاهش دزفول برگزار خواهد شد. یکی از شاگردان برجسته مرحوم شیخ انصاری مرحوم میرزا حبیب ا… رشتی بود. این مرد صاحب افکار بلندی بود که از دو جهت مقامی بس بزرگ دارد هم از جهت علمی و هم از جهت زهد و تقوی بعد از شیخ بسراغش رفتند تا او را مرجع کنند او در جواب گفت: این لباس برای قامت میرزای شیرازی برازنده است بگذارید من معلم و مدرس باشم. همان سخنی که امام در برابر پیشنهاد دو یار وفادار که یکی شربت شهادت نوشید و دیگری زنده است فرمود: گفت بگذارید من مدرس حوزه علمیه قم باشم. بعد از وفات حضرت آیت ا… العظمی بروجردی حاضر نبودند نه رساله ای بنویسد و نه در بعضی از مجامع شرکت کند. فرمود: خذین خوذونی مدرساً … بگذارید من در کرسی درس بنشینم که در زمان مرحوم آیت ا… بروجردی بهترین شاگردها از نظر کیفیت و هم از نظر کمیت از آن امام بود.
ما روزگارانی که روز اول امام به منبر تشریف بردند و در مسجد سلماسی در خدمت ایشان بودیم یعنی اول روزی که ما به درس امام رضوان ا… علیه حاضر شدیم، ایشان آن سخن را درباره شیخ انصاری فرمودند. آن گاه در درس اصولشان و گاه در درس فقه شان از مرحوم حبیب ا… رشتی یاد میکردند و بعضاً نظریه های میرزا را رد می کردند. میرزا هم فرمود: من باید مدرس باشم بگذارید من مجتهد تربیت کنم نه اینکه برای مرجعیت و کرسی فتوا ساخته شده باشم. در همان زمانها وقتی که میخواستند شاگردان شیخ انصاری را بنویسند میرزا حبیب ا… از قلم افتاد، ما تعجب کردیم چرا نویسندگان درباره میرزایی که آن همه عظمت دارد چیزی نمی نویسند میرزای جنگلی هم چنین بود میرزای جنگلی این فرزند حوزه و فرزند جنگل و جهاد در همین رشت در مدرسه صالح آباد درس طلبگی را شروع کرد و آن گاه به تهران رفت در نهضت مشروطیت شرکت کرد و احساس وظیفه کرد که حضرت امیر (ع) می فرماید: «و ما اخذ الله على العلما الایقار على کثره الظالم.»
میرزا عبا و عمامه را کنار میگذارد قطار فشنگ می بندد اسلحه بدوش میگیرد و بالاخره نه در یک میدان نه در دو میدان اگر نگاه به جنگلهای گیلان و مازندران از آن قله های کوه در آن موقعی که از جواهردشت و جواهرده و بعد دو هزار و کجور و کلارستان با اسلحه میرود تا برگشتن دوباره میرزا به فومنات در این خطه با همه مشکلات میرزا احساس وظیفه کرد گفت: ان تقوموا لله مثنی و فرادی.
به برادرم گفتم تصمیم داشتم در اول صحبتم با این آیه شروع کنم جناب آقای دوانی شروع فرمودند بارها و بارها از زبان امام آن آیه را شنیدم می فرمود: نترسید برای خدا قیام کنید برای خدا بگوئید برای خدا بنویسید برای خدا به حوزه بروید برای خدا به جبهه ها بروید. مبارک شب و واقعاً فرخنده سحر و روزی داریم هفته بسیج شهادت مردی بزرگ مانند مدرس در همین روز آن هم مظلومانه شهادت میرزای جنگلی همه اینها مناسبات است و لذا میرزا عبا و عمامه را کنار گذاشت کتابها کم نوشته اند، روزنامه جنگل کم در دسترس است وقایع نگاران آن روز حقایق را بازگو نکردند، بعضیها رمان نوشتند و در اختیار مردم قرار دادند تا خواننده پیدا بکنند شاید بهترین کتابی که در این زمان اخیر نوشته شد و قلم زن معروف آن، همسنگر میرزا و در کنار میرزا بود آقای فخرایی است که «سردار جنگل» را نوشت و این آقایان هر چه نامه ها را نقل کردند از سردار جنگل نقل کردند.
من تصمیم گرفته بودم درباره میرزا تحقیق کنم، وقت به من اجازه نداد چون شاید در حدود یک هفته بود که قول دادم بیایم به سراغ لغت نامه دهخدا رفتم و به سراغ یک تحلیل گری که از نظر علمی و هم از نظر تاریخی و هم از نظر قلم وارد بود رفتم و به صحبت نشستم او در جواب گفت من آمدم در خود رشت و با ابراهیم فخرایی ملاقاتی داشتم از ایشان سئوال کردم شباهت میان نهضت جنگل و نهضت خیابانی را چگونه دیدی و چه وحدتی بین آنها بود؟ فخرانی گفت: فکر این دو مرد میرزا و خیابانی یک فکر بود. جان گرگان و سگان از هم جداست. متحد جانهای شیران خداست. این مرد این چنین می نویسد برای حفظ دین خدا و حریت جامعه کسب قدرت کرد یعنی خیابانی میگفت تنها با قدرت است که می توان با قدرت مبارزه کرد. او به خوبی میدانست توطئه این علیه اسلام و به ویژه کشور اسلامی ایران از راست و چپ وقوع یافته و یا در شرف وقوع است این بود که این عالم مجاهد اسلامی به روش سلف شیعه قیام کرد و کسب قدرت را وجهه همت خویش قرار داد، او نمیخواست آذربایجان مدار شود. دژخیمان همه کس را حتی پاکان را مانند خود میپندارند و با هر کس از ظن خود یار میشوند، او میخواست با تشکیل یک قدرت اسلامی و سپس بسط آن قدرت به سراسر ایران یک مرکزیت اسلامی آزاد پدید آورد که از نفوذ هرگونه عامل بیگانه منزه و مصون باشد نظیر آرمانی که انقلابی مذهبی دیگر میرزا کوچک خان جنگلی داشت که شرح آن نیز به تفصیل در تاریخ آمده است به علت همین تشابه آرمانی و علایق دینی بود که این دو حرکت یعنی حرکت انقلابی خیابانی در تبریز و حرکت میرزا کوچک جنگلی در گیلان هماهنگ شدند و هر دو جناح در صدد اتحاد و پیوستن به انقلاب در آمدند اگر دعاوی پست شخصی بود هرگز به این کار رضا نمیدادند ولی چون حرکت اسلامی بود آرمان پاک و خدایی و حرکتی بود در راه مصلحت ملت مسلمان ایران دست بسوی هم دراز کردند آری متحد جان های شیران خداست.
درباره آرمان نهضت جنگل چنین میخوانیم ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم استقلالی به تمام معنای کلمه یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکیلات دولتی که هر چه بر سر دولت ایران آمده از فساد تشکیلات است ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی کرده خواستار مساعدتیم از روزنامه جنگل که البته در کتاب سردار جنگل هم آمده است. این آرمان و هدف نهضت ملی اسلامی میرزا کوچک خان جنگلی بود مسلمان آگاه و مجاهدی که با سابقه طلبگی و شناخت اسلام و فکر تحصیل قدرت در صدد تشکیل سازمانی برآمد تا نفوذ بیگانگان را از کشور اسلامی ایران قطع کند و بنا به سامانیهای جامعه پایان بخشد و حق و عدالت را بر کرسی نشاند مردی که او را بی غرضان چنین معرفی کرده اند یک مجاهد حقیقی نه فقط یک سرباز آزاده و در راه آزادی می جنگید یک مبلغ آزادی بود و در هر مورد و مقام از تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حق انسانیت فروگزار نمیکرد.
میرزا در تمام مدت نهضت جنگل یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته، میرزا یک فرد روشنفکر مذهبی و یک میهن پرست واقعی بوده باری میان این مجاهد پرورده دامن دین و روحانیت متعهد آگاه میرزا کوچک خان با آن فرزند رشید اسلام و منادی آزادی و روحانی مجاهد و روشنفکر و شجاع خیابانی آن اندازه وحدت هدف و نزدیکی اندیشه ای دینی بود که در گیراگیر قیامهای خویش بفکر ایجاد رابطه و پیوستن به یکدیگر افتادند نویسنده کتاب بسیار پرارج سردار جنگل چنین مینویسد من از کتاب دیگری که عرض کردم این تحلیلگر تحلیل کرده مینویسم حاجی آخوند نماینده مخصوص شیخ محمد خیابانی به جنگل رسید و پیام آن روحانی روشنفکر برقراری ارتباط فی ما بین قیام آرد بایجان و پیشروی بسوی هدف مشترک بود.
مرحوم دهخدا در یادداشتهای خود آورده میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان بود که با میرزا کریم خان و سردار محی الدین[۱] برای بیرون کردن محمدعلی شاه به تهران آمد. او سر بازی بی نهایت شجاع بود و سردار محیی و برادرش میرزا کریم خان با او معامله دوستی میکردند نه یک فرد مجاهد عادی معهدا با ابرام سردار محیی هیچ وقت در حضور او نمی نشست. اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سال مینمود، در نهایت درجه معتقد به دین اسلام و به همان حد نیز وطن پرست شاید او هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است دفاع از او را واجب می شمرد نماز و روزه او هیچوقت ترک نمیشد و هرگز در عمر خود شراب نخورد و همچنین از دیگر محرمات دینی مجتنب بود، لیکن در دین خرافی بود، ایشان همان فرضیه را ذکر میکنند و بعد میگوید آزادیخواهی بی غرض تسبیح و طمع را مثل وجهه دینی میشمرد.
از لحاظ اجتماعی، مودب، متواضع خوش برخورد و از جنبه روحی اصیل باعاطفه و معتقد به فرائض دینی و مومن به اصول اخلاقی، چنانچه سیاست و مقتضیات ایجاب کند که در محاورات با اشخاص، به دروغ و تقلب و تزویر توسل جوید او هیچ سیاستی را مفیدتر و بهتر از راستی و درستی نمیشناسد، و به همین جهت است که زبانش به غیرحقیقت گویا نیست، و بعد ادامه میدهد این مرد بزرگ با این عظمت، وقتی که در جنگلها در همین جواهرده یکی از سربازانش میگوید گرسنه، بودیم چیزی نداشتیم مدتی غذا به ما نرسیده بودیم رفتیم نگاه کردیم دیدیم سه خمره است یکی این خمره که برای درست کردن ماهی شور است. ما همچنین خیال کردیم شاید در میان آن ماهی شور باشد رفتیم درش را باز کردیم دیدیم مغز گردو و کشمش است برداشتیمش آوردیم در میان سربازها تقسیم کردیم میرزا فهمید فرمود: مگر نمیدانید شاید برای یکی از کاسبهای جزء بوده و ذخیره کرده بود که بین مردم تقسیم کند، چرا مال مردم را بدون اجازه تصرف کردید؟!
و اگر چند بار برنج را از دهاتیها گرفته بودند باز مرحوم میرزا فرمود: اول پولش را به صاحبان آن بدهید تا به سربازان ما، گوارا باشد، عقیده دینی میرزا اینچنین بود، آن گاه که میخواهد برای خاطر خدا قیام کند از هیچ چیز فروگذار نمیکند، جانش را در این راه میگذارد. اول مسئله دینی، دوم اسلام، سوم دست دراز کردن بسوی علمای مجاهدی که با او همفکر بودند همسویی داشتند یعنی منطق آنها هم منطق امیرالمؤمنین (ع) بود.
سردمدارانی مثل مشیرالدوله ها وثوق الدوله های وطن فروش آن روزی که یکدسته آمدند این مملکت را در برابر ثمن بخس پیشکش کردند به دربار انگلستان از این طرف روسیه عقب مانده آمدند تاخت و تاز کردند بندر انزلی را گرفتند همین فومنات این ماسوله و این جنگلها را اگر نگاه بکنید زیر پای دژخیمان سربازان روسی و مردم این خطه له شده بودند. میرزا همه اینها را میدید میرزا میدید که نه شرق و نه غرب نه بلوک انگلستان و نه روسیه شوروی که در آن گرماگرم بودند از یک حکومت امپراطوری به حکومت بلشویکی تبدیل شده میخواهند قدرت نمایی کنند میرزا با همت الهی با قصد خدایی میگوید: آنچه که ما میخواهیم که در منشورش آمده است اول رسیدگی کردن به محرومین، به رنجبران به زحمتکشان است. آنهائی که یک عده خوانین یک عده زراندوزان که در زمان ما هم امام قیام کرد به آنها می:فرمود مالهای آنها از زحمت این محرومین و مستضعفین بدست آمده میرزا هم میدید و نمی توانست تحمل کند و لذا قیام جنگل پیش آمد به او امتیاز دادند وعده ها دادند سردمداران آن روز از وثوق الدوله و مشیر السلطنه و حکام خود رشت و گیلان آمدند گفتند تو چه میخواهی؟ ترا بفرنگ میفرستیم همان وعده ها که بدکتر حشمت ،دادند اما میرزا مثل کوه محکم در برابر اینها ایستاد. ما نیامده ایم که خودمان راحت زندگی کنیم نیامده ایم راحت طلبی کنیم ما دنبال رفاه و آسایش نیستیم ما بفکر محرومین و مستضعفینیم و لذا تا آنجایی که همه رفتند چندین بار تحولات در زندگی میرزا ایجاد شد نه یکبار نه دوبار یکبار همه رفتند ۸ نفر ماندند با همین هشت نفر آمد در فومنات دوباره قوا جمع کرد زد بجنگل دوباره با او هشتصد نفر آمدند حرکت کردند رشت تسلیم شد بندر انزلی تسلیم شد دوباره خیانت کردند قوای روسیه آمدند خیانت ،کردند از آن طرف از منجیل آمدند خیانت کردند و در یک گرماگرمی که بارها امام زحمت خدا بر او باد می:فرمود بعد از آنی که دولت عثمانی را قطعه قطعه کردند ما هر چه میکشیم و هر چه زجر میبینیم بعد از مسئله جنگ اول جهانی و از هم پاشیده شدن دولت عثمانی است که آنگاه استعمارگران از راه دیگر وارد شدند تا این ملت را چپاول کنند و وجهه خود دو مطلب را قرار دادند یک مطلب همان قرآنی بود که یکی در انگلستان بلند شد و گفت تا این کتاب در میان مسلمین هست ما نمیتوانیم بر مسلمانها حکومت ،کنیم همشان این شد قرآن را از بین ببرند دیدند از بین بردن قرآن راهی ندارد مگر از راه دیگر یعنی جدایی دین از سیاست این مسئله را مطرح کردند این مسئله با قیام علمای بزرگ ما از سید جمال الدین اسدآبادی روبرو شد سید جمال الدین خیلی در حوزه نجف نبود اما احساس کرد که باید به داد اسلام و مسلمین برسد حرکت میکند با لباسهای گوناگون بمصر میرود عبده یکی از شاگردان سید جمال الدین است در آن سخنرانی چند هزار نفری، که چندین بار حال سیدجمال الدین بهم میخورد و بالاخره آنچنان سخن میگوید، شیخ محمد عبده قیام میکند و با سید هم صدا میشود و قیام مصر و مصریان و الان هم اگر اخوان المسلمین حرفی میزنند باز از آن بقایای سخنرانی های داغ سید جمال الدین بود و از اینطرف هم میبینیم در همان زمانها خیلی دور نشده جنگ انگلیسها و عراقیها که در همان زمان که آیت ا… عظمی حاج سید محمد تقی خوانساری و آقای سید ابوالقاسم کاشانی لباس رزم به تن میکنند و در برابر دشمن می ایستند تیر میخورند چند سال در زندان میمانند بعد از آن میبینیم شیخ فضل الله نوری قیام میکند.
از قیام جنگل هم اگر این سردار جنگل هم نوشته نمی شد باید نویسنده ای که آن نویسنده هم چیزی به صورت رمان نوشته کتابی برای ما باقی میماند روزنامه جنگل الان کجاست؟ در دسترس هیچ مورخ نیست. مخصوصاً جناب آقای دوانی که اگر میفرماید در این نهضت روحانیون که من هم خریده ام و در کتابخانه شخصی خودم هست، بیشتر تحقیق میخواهد که میرزا را از مظلومیت باید بیرون آورد! شما اگر کنگره ملاعبدالرزاق لاهیجی شاگرد بزرگ صدر المتالهین شیرازی و داماد صدرالمتالهین صاحب شوارق را میخواهید برگزار کنید، میرزا حبیب ا… رشتی هم فراموش نشود. این بزرگمردان، بزرگمردانی که در دو جنبه هم جنبه مذهبی هم جنبه اجتهاد و هم جنبه نهضت و قیام و جهاد پیشگام بودند این دو جنبه را باید حفظ کرد و میرزا را مخصوصاً از حضرتعالی میخواهم.
شما مورخید، بنده نه تاریخ نویسم و نه مورخ، شما هم در حوزه علمیه گوینده بودید و هم نویسنده بودید و هم مورخ و الان دنبال آن تاریخ مینویسید میرزای جنگلی مظلوم را فراموش نکنید. میرزا را گاهی آمدند نسبت به بلشویکی دادند، که بعضی ها هم در همین زمانهای اخیر اعلامیه هایی چاپ کردند. میرزا یک فرد مسلمان یک فرد انقلابی باخدا یک فردی که گاهی رفقایش نقل میکنند من دیده ام اشخاصی که با میرزا بودند وقتی که به امام جمعه لیمنجوئی که اطراف رودسر است پیام داد هم سنگر بود برادر امام جمعه لیمنجوئی به مرحوم میرزا پیام داد میرزا تو چه میخواهی؟ نظر تو چیست؟ ایشان در جواب یک کلمه گفت، گفت: نظر من پیاده شدن احکام فراموش شده اسلام است. میرزا با این عقیده قیام کرد حالا دیگران میخواهند سوء استفاده کنند و بدانند نمیتوانند چهره نورانی میرزا را با آن اعلامیه هایشان با آن حرفهایشان به خودشان ببندند همانطوری که سید جمال الدین اسدآبادی را هم اینچنین کردند من عرض خود را به پایان میبرم ولی در آخر سخن حق استاد، مراد، مرشدم را در این مجلس باندازه وسیع باید ادا کنم.
روزی که اولین اعلامیه درباره رفراندوم ایشان نوشتند بنده و یکی از دوستان رفتیم خدمتشان ایشان یک مقدار اعلامیه خودشان با دست مبارک به ما دادند، آمدیم به ما این جمله را فرمودند کاری کنید که دستگیر نشوید، بردارید با ماشینهای عمومی بروید، اعلامیه ها را اگر بتوانید در این قالب کفشها بگذارید ما هم برطبق دستور ایشان حرکت کردیم، آمدیم، اعلامیه ها را از چالوس تا بندر انزلی ببریم با آن گرفتاریهایی که داشتیم بعد از آن که از بندر انزلی بیرون آمدیم مرغ از قفس پریده بود!
این جمله را توجه کنید فرزندان اسلام بسیجیان که هفته بسیج نمی توانم فراموش کنم آن روزی که جلسه جامعه مدرسین در منزل یکی از بزرگان تشکیل شد یکی از اعضاء گفت در حدود ششصد سال است عالمی اینچنینی در میان مجتهدین و علمای اسلام پیدا نشده در دل من بود اظهار بکنم چرا اینجا شما حق را بیان نمیکنید و حق کشی میکنید بروید جلو یکی از دوستان ما باز از اعضای جامعه مدرسین گفت وحشت نکن بگو بعد از غیبت صغری عالمی اینچنینی پیدا نشده.
از نظر اصول وقتی که در کرسی درس اصول می نشست یک اصولی به تمام معناست مثل این است که از شاگردان مبرز شیخ است و حرفهای شیخ را کاملا ضبط کرده از نظر اصولی این مرد بزرگ بود، حرفهای میرزای نائینی را در نجف وحی منزل میپنداشتند اما این بزرگمرد آمد حرفهای میرزای نائینی را یکی یکی نقل کرد شروع کرد به رد کردن وقتی که کتاب به نجف رفت تعجب کردند این کیست؟ درحوزه علمیه قم، یک مردی بلند شده است حرفهای میرزای نائینی را رد میکند در کرسی اصول اینچنین بود در کرسی فلسفه از فلاسفه بزرگ متخصص در عرفان بود. البته فلاسفه بودند حضرت علامه طباطبائی فیلسوف اما تخصص در عرفان از آن این ابر مرد تاریخ بود. این کسی که هفت سال شاگردی یکی از عرفا مرحوم آیت ا… شاه آبادی را کرد میفرمود: گاهی دو نفر میشدیم گاهی هفت نفر گاهی شش نفر، اما من ملازم ایشان بودم در این شش هفت سال آنچه که داشت اخذ کردم در کرسی عرفان عالم به تمام معنا ،اشعارش تفسیر عرفانی اش خدا ذلیل کند ذلیل شدند آنهائی که نگذاشتند این مرد در حوزه علمیه قم بتدریس عرفان ادامه دهد. در فقه با قلم روان ،خودشان مکاسب و محرمه کتاب بیع آنهم ۵ مجلد کتاب اصول کتابهای سیر و سلوک از سن بیست بیست و پنج ،سالگی اسفار الصلوه مصباح الهدایه از نظر اینکه ان تقوموا لله مثنى و فرادی این جمله را توجه کنید عرضم را که به قم در روزش حمله کردند بنده دیدیم ناظر بودم.
به پایان میبرم آن شبی آن روز حمله کردند. در مدرسه فیضیه بودم زدند کشتند عمامه ها را برداشتند از بالای پشت بام بروی صحن مدرسه فیضیه انداختند این را ما ناظر بودیم می آمدند در طبقه دوم هر کسی را که می گرفتند میزدند بعد از پله ها با لگد به صحن مدرسه پرتاب میکردند اینها را ما آمدند خدمت امام در خانه شان بسته شد. در سوگ شهید عزیز، شهید بسیار گرانقدر مرحوم حاج آقا مصطفی گفتند: این در را ببندید خبر به امام دادند فرمودند در خانه من بسته شود، فرزندان من در مدرسه فیضیه نقش بر زمین گردند در را باز کنید اگر در را باز نکنید من حرکت میکنم میروم در صحن مقدس فریاد میکشم و آنچه باید پیش بیاید میآید در را باز کردند گفتند آقا امشب را اقلا در خانه نمانید امشب بجای دیگر تشریف ببرید، دشمن تصمیم گرفته است این خانه را ویران کند امشب تصمیم های خطرناکی دارد. مرحوم آیت ا… حاج آقا شهاب اشراقی آمدند خدمتشان عرض کردند آقا امشب را شما در این خانه نمانید. فرمودند من در این خانه میمانم همه بروید حتى شما آقا شهاب بروید به میرزا ناد علی پیرمرد فرمود برو حاج آقا آمیرزا رضا برو من امشب یکه و تنها در این خانه میمانم. ان تقوموا لله مثنی و فرادی. این بزرگمرد مصداق واقعی این آیه شریفه است واقعاً برای خدا قیام کرد آن روزی که حاضر نشدند به ایشان کمک بکنند من پیش از دوران انقلاب بگویم اما این مرد مثل کوه ایستاد، مقاومت کرد و الان میبینم آنچه که ما داریم اگر دنیا الان متوجه جمهوری اسلامی است. همه و همه از برکت این ابر مرد تاریخ است من آخر سخن عرض کنم که در یکی از کشورها بودم.
در این کشور بیگانه در تلویزیون عکس امام را با عکس رئیس جمهور وقت آن کشور دیدم بزبان انگلیسی حرف میزنند من به آن کسی که همراه من بود. مترجم به ایشان گفتم چه میگویند؟ گفت: رئیس جمهور آن کشور میگوید: دنیا مرا از دست این سید نجات دهید گفت موقعی که بهائیها اعلامیه داده بودند چرا اینقدر در کشور ایران بہائی کشی میشود و همه بدستور این مرد بزرگ است کاری کنید، فکری کنید تا این مرد از آنچه عقیده دارد از عقیده اش برگردد.
پروردگارا به آبروی اولیاء و انبیاء و مقربان در گاهت قسمت میدهیم آبروی جمهوری اسلامی ما را در دنیا حفظ بفرما پروردگارا به آبروی مهدی قسمت میدهیم میدانیم قبر امام پر از نور است، نورانی تر بفرما! والسلام علیکم و رحمه ا… و برکاته.
————————–
[۱] . نام وی اشتباه درج شده، نام درست این شخص «عبدالحسین خان سردار مُحیی رشتی» است.
منبع: سخنرانی جناب آقای آیت ا… محفوظی مندرج در کتاب سخنرانی های اجلاسیه کنگره بزرگداشت روحانی مجاهد میرزا کوچک خان جنگلی ـ گیلان ـ آذر ماه ۱۳۶۸، با همکاری: سارا خدیوی فرد، بهرام نوائی، محمدجواد سهیل نقشی، انتشارات: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، رشت، اول، ۱۳۶۹، ص۹۸ تا ۱۱۱٫