مقابله با منافقینی که در جنگلهای گیلان بودند در خاطرات فرمانده سپاه
مقابله با منافقین که در جنگل بودند و در طول سال ۶۱ ترورهای زیادی را در منطقه انجام داده بودند در دو قسمت انجام گرفت. یکی در جنگلهای مازندران و دیگر در جنگل گیلان که در بهار و تابستان ۱۳۶۲ شروع شد و البته با سختی و ریسک بالاتری همراه بود. رنگ ایمان بخشهایی از خاطرات دکتر محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه را درباره برخورد با منافقین در جنگل گیلان را منتشر می کند
اشاره: سازمان تروریستی منافقین که از سال۱۳۶۰ ورود به فاز نظامی خود را در مقابله با جمهوری اسلامی علنی کرد، دست به جنایات متعددی در نقاط مختلف کشور زد و دامنه فعالیتهای تروریستی خود را گسترش داد تا از فضای رعب و وحشت ایجاد شده در جامعه استفاده کند و به اهداف خود برسد.
نیروهای انقلاب اسلامی و پاسداران انقلاب نیز در همان سال ۶۰ مقابله جدی با این گروه را شروع کرده بودند که در نیمه دوم سال ۶۰ ضربه ای به آنها وارد کردند و البته ضربات اصلی بر پیکره نحس منافقین در اردیبهشت و مرداد ۶۱ وارد شد که در پی آن برخی از اعضای اصلی منافقین کشته شدند و یا بازداشت گردیدند و برخی دیگر نیز از کشور گریختند و بعضی نیز به جنگلهای شمال پناه بردند.
مقابله با منافقین که در جنگل بودند و در طول سال ۶۱ ترورهای زیادی را در منطقه انجام داده بودند در دو قسمت انجام گرفت. در جنگلهای مازندران در پاییز و زمستان سال ۱۳۶۱ این عملیات به پایان رسید و عملیات جنگل گیلان در بهار و تابستان ۱۳۶۲ شروع شد و البته با سختی و ریسک بالاتری همراه بود. دکتر محسن رضایی که قبل از فرماندهی کل سپاه، مسئولیت اطلاعات سپاه را بر عهده داشت، نقشی عمده در هدایت برخورد با منافقین را برعهده داشت. او در مصاحبه ای در نشریه رمز عبور به مسائل زیادی در برخورد با منافقین اشاره می کند و در قسمتهایی از آن به نحوه و چگونگی برخورد با منافقین در جنگلهای گیلان می پردازد.
رنگ ایمان قسمتهایی از این مصاحبه را که مربوط به برخورد با منافقین در جنگلهای گیلان است را منتشر می کند:
«به خاطر نفوذی که در ساختار تشکیلاتی منافقین در جنگل صورت گرفته بود، بچه های اطلاعاتی ما مسئولان نیروهای جنگل را آورده و با آنها صحبت می کردند. بعضی وقتها، اعضای سازمان منافقین دیر متوجه می شدند کسی که اینها را به پایگاه سپاه آورده، از نیروهای سازمان نبوده و از بچه های سپاه است. یکی از منافقین فردی به اسم آقای صالح بود که وقتی او را به پادگان سپاه برده بودند، باز باور نمی کرد این پادگان سپاه است…
آقای صالح فرمانده تشکیلات [منافقین در] جنگل گیلان بود. دوستان ما هر کاری می کنند و می گویند ما چطوری به تو بگوییم که ما پاسدار هستیم و تو را دستگیر کرده ایم و اینجا هم مقر سپاه است، باور نمی کرد. حتی وی را به مراسم صبحگاه سپاه بردند اما باز به بچه های ما می گفت: آقا چرا اینقدر من را اذیت می کنید؟! من چقدر قسم بخورم و چگونه بگویم که سازمان مجاهدین خلق را دوست دارم؟! شما چرا من را اذیت می کنید؟! او فکر می کرد بچه های ما اعضای تشکیلات منافقین هستند و این کارها را می کنند تا وی را تست کنند و ببینند آیا به سازمان وفادار هست یا نه! در نهایت وی را به زندان بازگرداندند و بعد از چند روز دیگر مطمئن شد که امتحانی در کار نیست و در اختیار سپاه است. البته [این فرد] همکاری فوق العاده ای داشت و حقیقتا اگر همکاری مسئولان اصلی نیروهای جنگل در گیلان و مازندران با سپاه و اطلاعات نبود، نیروهای اطلاعات سپاه قادر نبودند نیروهای مستقر در جنگل های شمال را از جنگل بیرون بکشند و دستگیر کنند. در حقیقت از طریق مسئولان منافقین، سایر اعضا را وارد شهر کرده و دستگیر می کردند. این ترفند اطلاعاتی ابتدا در مازندران اجرا شد و بیش از پانزده شانزده نفر در قالب تیم های دو نفره سوار ماشین بچه های سپاه می شدند و فکر می کردند ماشین سازمان است. بعد از مدتی، متوجه می شدند که چطور دستگیر شده و به چه طرز ماهرانه ای به دام افتاده اند. منافقین تا هنگامی که تشکیلات شهری و جنگلی آنها در استان مازندران و جنگلهای شمال متلاشی شده، متوجه نشدند که از کجا خورده اند!
اما در گیلان، منافقین تقریبا حواسشان جمع شده بود. جزوه ای نوشته و به افرادشان داده بودند که مراقبت کنید. رژیم از این طریق می تواند با شما ارتباط بگیرد، شما باید چک کنید و هر ارتباط و تماسی را از طرف ما ندانید. آنها را آموزش داده بودند. لذا وقتی مقابله با منافقین در مازندران در پاییز و زمستان سال ۱۳۶۱ به پایان رسید و عملیات جنگل گیلان در بهار و تابستان ۱۳۶۲ شروع شد، منافقین خیلی هوشیار شده بودند و می توان گفت عملیاتی که اطلاعات سپاه در جنگلهای گیلان انجام داد، سخت ترین و پر ریسک ترین عملیاتی بود که تا آن زمان انجام می شد، زیرا منافقین متوجه شده بودند که نیروهای اطلاعاتی ایران به طرز خاصی وارد تشکیلات آنها می شود و تشکیلاتشان را متلاشی می کنند؛ لذا از خارج، جزوه های آموزشی تهیه کرده و برای آنها فرستاده بودند و مرتب هم مراقبتهای لازم را می دادند؛ اما برادران ما در اطلاعات سپاه با شیوه های قبلی و جدید بر تشکیلات منافقین در جنگلهای گیلان مسلط شدند.
در جنگلهای گیلان، منافقین تشکیلاتشان را دو قسمت کرده بودند و در یک جا متمرکز نبودند. یک گروه را در جنگل های رودبار مستقر نموده و تعداد بیشتری را در جنگلهای تالش متمرکز کرده بودند. دوستان ما ابتدا روی جنگل های تالش مسلط شده و در تشکیلات آنها نفوذ کردند. آنها هم اعتمادشان جلب شد و دوباره با همان شیوه هایی که در مازندران دوستان ما تجربه کرده بودند، ابتدا مسئول اصلی منافقین در جنگل تالش را آوردند و با همکاری او ـ بعد از چند روز مقاومت ـ تعداد زیادی از منافقین در دام اطلاعاتی بچه های ما گرفتار شدند، بدون آنکه متوجه شوند فرمانده آنها در حال همکاری با جمهوری اسلامی است. عناصر اطلاعاتی سپاه به افراد سازمان می گفتند زمان قیام فرا رسیده و شما باید از جنگل بیرون رفته، به شهر آمده و سوار بر ماشین به سرعت به سمت تهران حرکت کنید. اکنون زمان قیامی است که قبلا برای شروع آن شما را آموزش داده بودیم. باید رژیم جمهوری اسلامی را در تهران سرنگون کنیم. آنها هم خوشحال می شدند که بالاخره سختی ها و مشکلات جنگل در حال اتمام است و می خواهند به اهدافشان برسند. لذا قبول می کردند ولی سازمان خیلی زود متوجه تاکتیک اطلاعاتی ما شد و اطلاعیه ای را از رادیو مجاهد پخش کرد که هوشیار باشید [و بدانید] که شبکه ما در جنگلهای تالش منهدم شده است. لذا گروه دومی که در جنگلهای رودبار بودند، کاملا آماده و دوستان ما با احتمال درگیری صددرصد سراغ آنها رفتند. به عبارتی دیگر مطمئن بودند که این بار، مثل گذشته نمی توانند منافقین را یکی یکی یا دو تا دو تا سوار ماشین کرده و بعد چشم هایشان را بسته و به داخل پادگان سپاه بیاورند و منافقین نفهمند کجا هستند.
در حقیقت حدس می زدند که به محض روبرو شدن بایستی درگیر شوند و حتما هم تعدادی از آنها کشته می شوند و برادران ما نیز شهید و مجروح می شوند. دوستان ما باز هم فرمولهای قبلی را با ریسک خیلی بالا به کار بردند و در کمال ناباوری این نقشه هم گرفت. هیچ کس نمی دانست که چرا علی رغم هشدار رادیویی منافقین، باز اینها در تور اطلاعاتی ما گرفتار می شدند. بعد از دستگیری وقتی از منافقین سوال می شد مگر شما اطلاعیه رادیو مجاهد را گوش نکرده اید می گفت: تا وقتی رادیو اسم چهارم و پنجم را می خواند، بیدار بودم و بعد خوابم برد. اگر میدانستیم که انتهای اطلاعیه چی هست حتما این طور به دام شما نمی افتادیم و اگر آن خواب سراغ ما نیامده بود به این سادگی در تله شما نمی افتادیم.
به هر حال تشکیلات منافقین در جنگلهای رودبار هم جمع شد و در مجموع بیست سی نفر در جنگل ها و شهر[های] گیلان دستگیر شدند. آنها در گیلان خیلی جنایت کرده بودند. تعداد زیادی از مردم عادی را کشته بودند. استاندار گیلان را شهید کرده و آقای احسانبخش [امام جمعه رشت] را جانباز کرده بودند. خیلی از روستایی ها را شهید کرده بودند و رعب زیادی را در جنگل های شمال و در استان گیلان به وجود آورده و مشکلات عدیده ای برای مرد درست کرده بودند. بعد از سرکوب تشکیلات منافقین در شمال، مردم بعد از ماهها نا امنی نفس راحتی کشیدند.»
منبع: مجله رمز عبور، ش۲۱، تیر و مرداد ۱۳۹۵، ص۲۴۵و۲۴۶٫