
وصیت نامه طلبه بسیجی شهید علی اصغر عنصری نژاد
وصیت نامه طلبه بسیجی شهید علی اصغر عنصری نژاد: وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (سوره مبارکه نسا ۷۴) حضور پدر و مادر عزیزم سلام علیکم امیدوارم خداوند شما را حفظ کند. مادرم من رفتم؛ اگر خداوند صلاح دانست آخرت شفاعت تو را می کنم، اما به این شرط […]
وصیت نامه طلبه بسیجی شهید علی اصغر عنصری نژاد:
وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا (سوره مبارکه نسا ۷۴)
حضور پدر و مادر عزیزم
سلام علیکم
امیدوارم خداوند شما را حفظ کند. مادرم من رفتم؛ اگر خداوند صلاح دانست آخرت شفاعت تو را می کنم، اما به این شرط که ناراحت نباشی، یعنی گریه نکنی، صابر باشی.
پدرم تو هم همچنین سر قبرم بیایید، اول روز عید و اول روز ماه مبارک رمضان، من امسال تابستان می خواستم لباس روحانی بپوشم، اما لباس شهادت پوشیدم.
مادر صابر باش، مثل مادر حاتمی ها و ر؟؟دل ها، سید زاده ها و…
برادرانم! یعقوب آقا، یوسف آقا، یونس آقا، شما هم صابر باشید، نماز خود را بخوانید، سر قبرم باید به مادر و پدر کمک کنید
و خواهرانم! مرضیه خانم، آسیه خانم، و راضیه خانم، ساریه خانم، ام البنین خانم، شما هم از من راضی باشید، سر قبرم بیایید، همگی با هم خوب باشید. من همگی شما ها را خیلی دوست داشتم و دارم.
ساریه تو را از همه جیز، از مال و جانم بیشتر دوست دارم.
پدرم اگر شد گاو را بفروش و مامان و ساریه را به دکتر ببر تا خوب شوند.
ساریه تو و ام البنین با خواهران دیگر خود خوش رفتار باشید. مهین، زهرا، فاطمه، من خیلی به شما بدی کردم، مرا عفو کنید، بخصوص فاطمه؛ ناراحت نباش برادرت خدمتش را تمام می کند.
حسین جان تو را هم دوست دارم. محمد آقا، احمد آقاجان، محدثه خانم، شما را هم دوست دارم. حمیده خانم، میثم جان شماها را هم دوست دارم. بیایید سر قبرم. گیتی خانم، گیتا خانم، محبوبه جان، شماها را هم دوست دارم. سر قبرم بیایید. مریم خانم، اکبر جان و لیلا خانم، شما را هم دوست دارم، سر قبرم بیایید. امین جان، صدیقه خانم، شما را هم دوست دارم.
حبیب آقا، اسماعیل خان، سلام علیکم، شما هم از من راضی باشید. حبیب آقا! من خیلی مزاحم شما می شدم، مرا عفو کنید. حبیب آقا از شما می خواهم که چند روزی نماز قضا بجا آورید. پدرم به حبیب آقا ۵۰۰ تومان از مال خودم بدهید تا ایشان چند روز نماز قضای مرا بخوانند. رادیو من را به حسین بدهید.
از همگی فامیلین بالاخص خاله کوچک و خاله بزرگ، عمه جان و دختر عمو مادر حبیب آقا، مادر فاطمه، به همگی سلام مرا برسانید و بگویید عفو کنید.
ببوسم دستت ای مادر که پروردی مرا بیا بابا تماشا کن که فرزندت شده داماد.
به حجله میرم اما زخمی در بدن دارم به جای رخت دامادی کفن خونین به تن دارم.
دو شنبه ۶۶/۱۱/۱۲ ساعت ۱۱ شب.
من یک کتاب پی؟؟ران و منافقین و قرآن را بشناسیم که مال کتابخانه محل ماست را بدهید و یک کتاب هم به حسین اشجعی بدهید، ایشان یک کتاب داده بودند به من که گم شده است و از قول من عذرخواهی کنید.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.
نویسنده دیدگاه: معینی
2019/03/13 - 16:12نویسنده دیدگاه: مدیر
2019/03/16 - 19:57نویسنده دیدگاه: امین فرد دلچه
2025/01/24 - 17:15نویسنده دیدگاه: مدیر
2025/02/26 - 06:13