دلنوشته ای از نماینده مجلس خبرگان رهبری در سوگ آیت الله رودباری
رضا رمضانی گیلانی
از شنیدن خبر جانکاه ارتحال ملکوتی عالم جلیل القدر آیت الله سیدمجتبی رودباری (رحمه الله) بسیار متألّم، متأثّر و متأسّف شدم و به واقع در دلم غم و اندوه سکنی گزید؛ لذا با تمام وجودم پیام تسلیتی تهیه کردم و باورهایم نسبت به آن عالم زاهد را با دقت و عنایت در عبارات آن پیام تسلیت ابراز داشتم….
بسم الله الرحمن الرحیم
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا
دلنوشته ای در سوگ مجتهد گیلانی
از شنیدن خبر جانکاه ارتحال ملکوتی عالم جلیل القدر آیت الله سیدمجتبی رودباری (رحمه الله) بسیار متألّم، متأثّر و متأسّف شدم و به واقع در دلم غم و اندوه سکنی گزید؛ لذا با تمام وجودم پیام تسلیتی تهیه کردم و باورهایم نسبت به آن عالم زاهد را با دقت و عنایت در عبارات آن پیام تسلیت ابراز داشتم.
آیت الله سیدمجتبی رودباری، متولّد ۱۳۱۲ هجری شمسی، با تأسّی به پدر بزرگوار خود آیت الله سیدحسین رودباری از عنفوان جوانی به میدان خودسازی گام نهاد و در فراگیری علوم و تزکیه نفس بسیار جدّی بود. آن بزرگوار، انسان مخلص و مشتاقی بود که در همه حال سمت و سوی زندگی و حیات خود را به سوی خدا تنظیم کرده و کوشید تا پیوسته در حوزه جاذبه الهی قرار گرفته و تا پایان عمر ۸۹ ساله خود کوشید تا به همه چیز و همه کس با دید خداخواهی بنگرد.
آیت الله رودباری پس از فراگیری دوره مقدمات و تا حدودی دوره سطح علوم حوزوی در رشت، با حضور جدّی ۱۴ ساله در قم و سپس هجرت به نجف اشرف و تحصیل ۱۵ ساله در جوار حرم امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نزد بزرگان فراوانی از فقه و اصول زانوی ادب به زمین نهاد و با مباحثه روزانه علمی با فضلا و نیز تقریر نویسی درس اساتید آن هم به زبان عربی، به طور طبیعی به درجه اجتهاد نائل آمد و بعد از دو هجرت علمی در سن ۴۶ سالگی به شهر تاریخی رشت مراجعت کردند. ایشان در حقیقت در این سالهای متمادی به اُبهت علمی با تحصیل دانش دین و ابهت معنوی با تهذیب و تزکیه نفس و آراسته شدن به فضایل والای انسانی، دست یافت تا آنجاکه به واقع استوانه معنوی استان بود.
اولیای الهی بر خلاف عدّهای که به ظاهر دنیا چشم دوخته و سرگرم آن هستند، همواره به حقیقت دنیا می نگرند، و به فردای خویش میپردازند و با قناعت و ساده زیستی، روحی سرشار از معنویت را به دست می آورند. آیت الله رودباری عالم زاهدی بود که پیوسته بی رغبت به دنیا و آزاده و بی تکلّف زندگی کرد. زندگی ساده او در خانه قدیمی و محقر پدری تا پایان عمر و مقاومت ایشان در برابر تعویض خانه، گواهی صادق بر روح بزرگ و زاهدانه این پیر فرزانه است.
او عاشق و دلداده اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود. در مجالس روضه با تمام وجود اشک میریخت و به معنای واقعی ذوب در ولایت اهل بیت بود. دغدغه دین مردم را داشت و امورات گوناگون مردم را با تمام تلاش رسیدگی میکرد. درب خانهاش باز بود. در هر مراسمِ مردمی که امکان داشت، شرکت مینمود و با حفظ شئوون روحانیت، حضور معناداری را ارائه مینمود. از حضور در جلسه عقد ازدواج جوانان مؤمن که مردم حضور ایشان را برکت میدانستند، گرفته تا حضور در مراسم مربوط به حضرات معصومین علیهم السلام، چه ولادات و چه شهادات که مجلس با حضور ایشان منوّر و متبرّک میشد.
خلاصه اینکه هرجا که لازم میدید، خود را حاضر مینمود. در زلزله سال ۱۳۶۹ که خسارات انسانی و مالی فراوانی به استان وارد شد، به رودبار یعنی محل اجدادی خود رفت و امور کفن و دفن و نماز بر اموات را انجام داد. همین مورد گویای این مهم است که هرجا به مسائل دینی و واجبات شرعی ارتباط داشت و باید کاری انجام میشد، آیت الله رودباری تلاش میکرد کاری روی زمین نماند و به تکلیفی را که تشخیص میداد، عمل میکرد.
ایشان نسبت به موضوع ولایت فقیه بسیار معتقد و باورمند بود. زمانی که امثال بنده تازه به دنیا آمده بودیم، ایشان به عنوان شاگردی شایسته مباحث ولایت فقیه را نزد مرحوم امام خمینی(ره) آموخته و با تمام وجود آنرا پذیرفته بود و معتقد بود، امورات دینی را نباید در مسائل جزئی و فرعی مانند شکوک در نماز و امثال اینها خلاصه کرد، بلکه فقه درسنامه زندگی در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… است. لذا در ابتدای انقلاب وقتی بحث حاکم شرع در گیلان مطرح شد، امام فرمودند: آقا سیّدمجتبی رودباری هست. وقتی به ایشان مراجعه شد، ایشان پاسخ دادند که همه دوستانمان به نوعی مسئولیّت هایی را پذیرفتهاند ولی متأسفانه در حوزه علمیه کسی نیست که پیگیر امورات مربوط به طلاب باشد و ممحض شود و به تربیت طلاب امور دینی بپردازد و لذا اجازه خواست که به این امر مهم بپردازد.
قطعاً اگر با همه شرائط امر ولائی می بود، ایشان با ارادات و ولایت پذیری که نسبت به امام(ره) داشتند، بدون تردید هر نوع مسئولیتی را میپذیرفتند، ولی چنین امری از سوی امام امت به عنوان یک تکلیف صادر نشده بود و لذا آیت الله رودباری خود را وقف امور حوزوی و تربیت طلاّب کرد و بحمدالله امروزه بسیاری از کسانی که در امر تبلیغ و تدریس و مسئولیّتهای مختلف از جمله امامت جمعه، قضاوت و مانند اینها موفق هستند از شاگردان مرحوم آیت الله رودباری میباشند.
از دیگر ویژگیهای مرحوم آیت الله رودباری این بود که تا پایان عمر در عرصه سیاست، وارد مباحث جناحی نشد و مأموریت خود را حضور در این عرصه ندید و البته این سیره در میان علمای بلاد و منطقه امری طبیعی بود. لذا ایشان با اینکه با انقلاب و نظام بودند و در انتخابات و راهپیمایی های مهم و جلسات ضروری حاضر می شدند؛ ولی در جناح بندی های سیاسی به هیچ وجه ورود نمی کردند.
مرحوم آیت الله رودباری از آن شخصیتهای دینی، معنوی و انقلابی بود که هیچگاه از آرمانهای والای انقلاب مانند تحقق نظام توحیدی و اجرای عدالت و جمهوریت بر مبنای اسلامیت، عدول نکرد و با تمام وجود نظام جمهوری اسلامی را باور داشت و البته سیره علمی و عملی ایشان نیز گویای همین حقیقت بوده است.
آن عالم دغدغهمند، همواره نسبت به امور طلاّب اهتمام میورزید و هر کاری از دستش برمیآمد، انجام میداد؛ از مدیریت گرفته تا تدریس و امامت جماعت و کلاس اخلاق و هر امر دیگری.
سالهای سال نماز جماعت ایشان از باصفا ترین و روح نوازترین نمازهای جماعت گیلان بود. البته ایشان تا زمانی که پدر بزرگوارشان مرحوم آیت الله سیّد حسین رودباری زنده بودند، در مسجد جامع بازار که در کنار حوزه علمیّه جامع بود، ظهرها اقامه نماز جماعت میکرد و شبها در مسجد صفی و پس از رحلت پدر بزرگوار در ۲۸ شهریور ۱۳۶۵ هجری شمسی امامت جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء در مسجد صفی را بر عهده داشت و در برخی ایام حتی نماز صبح را هم اقامه میکردند و همیشه پس از نماز سر قبر پدر میرفتند و فاتحهای نثار روح آن عالم اخلاق میکردند.
از سوی دیگر مردم از همه اقشار، پیر و جوان؛ زن و مرد؛ طلبه، بازاری، مسؤول دولتی و غیردولتی و… همه و همه احترام خاصّی برای ایشان قائل بودند و بسیار بودند افرادی که تلاش میکردند در حد امکان خود را به نماز ایشان برسانند و گاه با دست کشیدن و بوسیدن عبایش، خود را متبرّک نمایند، چراکه به او باور داشتند و او را به عنوان یک عالم ربّانی قبول داشتند و وجوهات شرعی خود را به ایشان تقدیم می نمودند.
یادم هست و بارها هم مشاهده کردم که وقتی از منزل به حوزه علمیّه جامع میرفتند، بازاریان از مغازه های خود بیرون میآمدند و با سلام و احوالپرسی احترام خاصّی به ایشان میگذاشتند و باز در خاطرم هست که اگر مسیری را با پدر همراهی میکردند، همیشه جهت احترام نیم قدم با پدر فاصله داشتند و واقعاً این صحنه دیدنی و از نظر معنوی لذّت بخش بود و هر کسی این صحنه را میدید شیفته ادب و تواضح آقا سیّد مجتبی میشد و این کمترین از این زبان رفتار و عمل، بسیار بهره جسته و استفاده کرده ام و سعی نموده ام با تأسی به امثال ایشان همیشه به استادانم ــ چه در محضرشان و چه در غیابشان ــ احترام ویژه و خاصّ داشته باشم.
آیت الله رودباری بسیار مقیّد به حضور در حوزه علمیه جامع بود و اوقات زیادی را در مدرسه سپری میکرد و امور تکتک طلاّب را رسیدگی میکرد و حتّی مشکلات شخصی و خانوادگی آنها را تا آنجاکه ممکن بود، پیگیری مینمود و در حقیقت پدری دلسوز و مهربان برای طلاّب بود و طلاّب هم این حقیقت را با تمام وجود پذیرفته بوده و ایشان را قبول داشتند.
یکی از عوامل مهم موفقیت انسان که میتواند برای دیگران الگو و راهنما باشد، تقید به اعمال عبادی و تعبّد ایشان است. ارتباط استوار آیه الله رودباری با خداوند متعال، ذکرهای پی در پی، بجا آوردن نوافل و شب زنده داری های ایشان بسیار عبرت انگیز بود. حضورشان در هر مجلس و محفلی توأم با معنویت بود و این حریم همیشه حفظ میشد. همیشه ذکر بر لبانشان جاری بود و با توجّه تمام ذکر میگفت و در واقع دائم الذکر بودند. مردم به استخاره ایشان ایمان و اعتقاد داشتند و حتّی تصمیمات خود را بر اساس استخارههای ایشان جهت میدادند و میگفتند آقا سیدمجتبی برای ما استخاره دیده و ما بر اساس آن میخواهیم چنین کاری را انجام دهیم. او خودش تلفن را برمیداشت و با توجّه و آداب خاصّ استخاره میگرفت و خودشان پاسخ استخاره را میداد. چه اینکه به پرسشهای فقهی و غیر فقهی نیز با دقّت فراوان پاسخ میداد.
نکته جالب توجه این بود که هر پاسخی را که مستحضر نبود، میفرمود که نیم ساعت دیگر تماس بگیرند تا فتوای مرجع سوال کننده را ببنند. البته بسیار واضح و روشن است که این یک امر طبیعی است که یک روحانی از فتوای همه مراجع مطّلع نباشد و یا اگر قبلاً فتوا را دیده الان حضور ذهن نداشته باشد و لذا نیازمند مراجعه باشد.
در خاطرم هست در سال ۱۳۶۲ در محضر آیت الله انشائی، حاشیه ملاّ عبدالله و تحریر الوسیله و هفته ای یک بار اخلاق ناصری را میخواندیم. ایشان میفرمود: گاهی از مرحوم آیت الله العظمی خوئی سوال میکردم، ایشان میفرمود: الان فتوایم در خاطرم نیست و باید مراجعه کنم. بالاخره کثرت احکام در موضوعات مختلف و آراء متفاوت در هر مسئلهای خیلی طبیعی است. البته ایشان پس از مراجعت به ایران، به آراء و نظرات مراجع بسیار مراجعه داشت به طوریکه به واسطه کثرت پاسخ به پرسشها بسیاری از آنها برایشان ملکه شده بود ولی این بسیار مهمّ بود که فتوای خود مرجع بیان شود تا مسئولیّتی متوجّه او نگردد.
ایشان پس از مراجعه به رشت جهت خدمت و انجام امور دینی و مذهبی مردم، این نکته را در جلساتی مورد اشاره قرار میداد که وقتی به رشت آمدم، دیدم آنچه که در نجف اشرف در درس و بحث آموخته بودیم، اصطلاحات فنّی فقهی و اصولی فراوانی بوده و نیاز مردم متدیّن به آن اصطلاحات کمتر است، بلکه پرسشهای مورد ابتلاء مردم غیر از آن دقّتهای فقهی و اصولی و حتی کلامی و فلسفی و تفسیری است و لذا یک نوع بازنگری در مطالعات فقهی خود انجام داد و عروه را با تمام حواشی مراجع با دقّت برای استحضارات خودش مرور کرد. به هر حال امر دین مردم مهمّ است و باید در هر موضوعی هدایت، راهنمایی و پاسخ؛ درست، محکم و دقیق باشد و لذا در پاسخ مراجعین بسیار محتاط بود که به نظر می رسد، روش صحیح هم همین است و این احتیاط لازم و ضروری است.
مرحوم آیت الله رودباری شخصیّتی مردمی بود و ارتباطش با مردم بسیار وثیق، تنگاتنگ و باورمندانه بود. او درب منزل خود را به راحتی به روی مردم باز میکرد؛ البته در این اواخر عمر که کسالت داشتند و شرائط مساعد نبود، این امکان برای وی وجود نداشت که پذیرای مردم باشد و از این جهت بسیار ناراحت بود که چرا توفیق خدمت به مردم را کمتر دارد. او نمونهای از شخصیّتهای دینی بود که با اعتقاد در توسعه ارتباطات مردمی تلاش میکرد و سعی میکرد دیانت مردم را با این روش حفظ نماید و با توجّه به هجمههای فراوانی که به اعتقادات مردم وارد شده است، چنین ارتباطاتی از هر جهت ضروری به نظر میرسد. از این جهت عالمان دینی مناسب است که این روش را الگوی خود قرار دهند.
آن عالم دینی نسبت به حوزه های علمیه غیرت خاصّی داشت و دغدغهاش همواره این بود حوزههای گیلان رشد کمّی و کیفی پیدا کنند و تأکید داشت که فضلای گیلانی برای ارتقاء و رشد جایگاه حوزه به استان گیلان هجرت کنند و به وظیفه تعلیمی و تربیتی خود بپردازند و به مضمون آیه نَفْر عمل کنند که میفرماید: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طَائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ؛ پس چرا از هر فرقهاى، دستهاى کوچ نمىکنند تا در دین تفقّه و آگاهى کامل پیدا کنند و قوم خود را ــ وقتى به سوى آنان بازگشتند ــ بیم دهند، باشد که آنان از کیفر الهى بترسند؟» (بقره، ۱۲۲) و امروزه چه بسا این وظیفه بر برخی واجب است؛ به تعبیر استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی علاّمه جوادی آملی، همانطور که بر اساس آموزه هایی چون «اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ» تعلّم و آموختن علم حتی در دورترین مناطق لازم و واجب است، تعلیم هم برای معلّمان و مربیان و مدرّسان واجب و لازم است؛ پس باید برای نیازهای ضروری استانها، این هجرت برای کسانی که شرائط لازم را دارند با فراهم شدن بستر در هر شهرستانی انجام گیرد.
به طور قطع ما امروزه در هر شهرستانی و خصوصاً در مراکز استانها نیازمند حضور عالمانی همچون مرحوم آیت الله رودباری هستیم که بتوانند تأثیر دینی و تقویت باورمندی را ایجاد کرده و توسعه بخشند و اگر این اتفاق نیفتند، دینداری و باورمندی نسل امروز جامعه و خصوصاً جوانان با تهدید جدّی مواجه خواهد بود.
حضور عالمان ربّانی و دینی میتواند امروز نقش بازدارنده ای را برای خنثی کردن توطئههای دشمنان اسلام که دین، آیین و عقاید مردم و نسل جوان را نشانه گرفته اند، داشته باشد. زمانی در همین مرکز استان گیلان آن طوری که من از موثّقین شنیدم و نیز در برخی منابع مطالعه کردم، حدود ۳۰ نفر مجتهد حضور داشتند و در مساجد مهم شهر مجتهدان اقامه نماز مینمودند. ما در گذشتهای نه چندان دور اقامه نماز آیت الله لاکانی، آیت الله سیدحسین رودباری، آیت الله ظهیری، آیت الله انشایی، آیت الله حجّتی، آیت الله زاهد و بزرگوارانی چون مرحوم استاد پورجعفر، استاد قاهری، استاد سیدکاظم میرعبدالعظیمی و دیگر شخصیتّها را در مساجد مختلف شهر رشت به یاد داریم.
روزگاری ما حضور عالمان سطح بالا در مراکز استانها را زیاد داشته ایم ولی امروزه متاسفانه ما از این جهت با فقر روبرو هستیم و این باید به نوعی تدبیر و مدیریت بشود. به نظر میرسد باید از فضلای گیلانی که در قم یا جاهای دیگر مستقر هستند دعوت به عمل آید که به شهرستانهای مهم و مراکز استانها بازگردند تا با حضور ایشان امر مقدّس تبلیغ دین و جهاد تبیین ارزش های اسلامی و ترویج اخلاق و معارف اسلامی نهادینه گردد.
مرحوم آیت الله رودباری در بسیاری از جلسات مسائل مربوط به حوزه را مورد تأکید قرار میدادند و برای ایشان این موضوع از مهمترین مسائل بود که با بسیاری از کسانی که به نوعی به مسائل حوزه ارتباط داشتند در میان میگذاشت و این بدین جهت بود که ایشان احساس میکردند حفظ دینداری مردم بر عهده حوزویان و عالمان ربّانی و مبلّغان دین است و لذا باید مساجد و حسینیهها و همه مراکز آموزشی به مسائل دینی بپردازد و این ممکن نیست مگر آنکه طلاّبی تربیت شده و به شهرها و روستاها اعزام گردند. به واقع امروزه در مراکز آموزشی از آموزش و پرورش گرفته تا دانشگاهها و مجموعههای دیگر چقدر نیازمند آنیم که فرزندانمان با آداب و اخلاق دینی آشنا شوند و لازمه این امر تربیت نیروهای اثرگذار با بهرهمندی از دانش دین و اخلاق الهی میباشد. فضلائی که به روز بوده و با مسائل جامعه آشنا باشند و با زبان امروزی بتوانند دین را با جامعیّت، دقّت و عمق دینی تبیین کنند و به پرسشهای موجود در موضوعات مختلف پاسخ دهند و نیز به شبهات مطرح شده بپردازند و ذهن مخاطبین مختلف و خصوصاً نسل جوان را قانع کنند. من چنین دغدغهای را در جلسات محضر آن روحانی جلیلالقدر کاملاً احساس میکردم.
اینجانب یک سال بعد از هجرت ایشان به رشت که در سال ۱۳۵۸ شمسی انجام گرفت، با ایشان ارتباط پیدا کردم. در آن زمان تنها ۱۶ سال از بهار عمرم گذشته بود. از آن زمان تا آخر عمر شریفشان فیض این رابطه علمی، عاطفی و معنوی برقرار بود و در این ملاقات ها موضوعات مختلفی مورد بحث و گفتگو قرار میگرفت و اینجانب بهرههای فراوانی از محضرشان میبردم و در این سفر آخر نیز قرار بود ملاقاتی با ایشان داشته باشم که مع الأسف تحقق نیافت و از این جهت بسیار اندوهناک شدم.
البته در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۴۰۰ تلفنی با هم صحبت کردیم و من در آن مکالمه ضعف و کسالت ایشان را کاملاً احساس کردم و لذا مترصّد عیادت از ایشان بودم، ولی این توفیق برایم حاصل نشد که ملاقاتی دیگر با این مجتهد مؤمن زاهد و ساده زیست گیلانی داشته باشم. امید است همین سلوک دینی و معنوی را فرزند صالح ایشان جناب حجّت الاسلام والمسلمین آقاسیّدصالح رودباری نیز دنبال کنند و به مثل پدر و اجداد طاهرینش به ارائه خدمات دینی، معنوی با توجّه به مسائل روز اشتغال یابند. البته آن ادب و احترام و تواضع و علم و اخلاقی که از ایشان سراغ دارم، گمان میبرم و رجاء واثق دارم که این مهمّ اتفاق افتد و خاندان رودباری در تأثیرگذاری دینی بر مردم فهیم و فرهنگ دوست گیلانی تا همیشه مستدام باشد. خدای متعال رحمت واسعه و رضوان الهی و حشر با اجداد طاهرینش را بر این عالم بزرگوار که از سلاله السادات است، عائد و واصل و به بیت شریف و همه شاگردان و علاقهمندان، صبر و سلوان مرحمت فرماید.
رضا رمضانی گیلانی
۱۴۰۱/۰۱/۱۱
منبع: https://www.8deynews.com?p=657380