میرزا، بزرگه / وقتی دشمن به بزرگی میرزاکوچک جنگلی اعتراف می کند
نام سردار شهید جنگل همچون مولایش حسین بن علی علیه السلام در میان جانها ماندگار است؛ چرا که این نور شهید است که همواره راه را برای جویندگان طریق حقیقت روشن می سازد. در ادامه، نگاه یک بعثی را از زبان رزمنده سرافراز ایرانی دربند رژیم ساقط شده بعث عراق می خوانید که به بزرگی کوچک جنگلی معترف است.
اشاره: نام سردار شهید جنگل همچون مولایش حسین بن علی علیه السلام در میان جانها ماندگار است؛ چرا که این نور شهید است که همواره راه را برای جویندگان طریق حقیقت روشن می سازد. در ادامه، نگاه یک بعثی را از زبان رزمنده سرافراز ایرانی دربند رژیم ساقط شده بعث عراق می خوانید که به بزرگی کوچک جنگلی معترف است. با تشکر از آقای قربان صحرایی که این مطلب را برای رنگ ایمان ارسال نمودند.
یکشنبه ۲ تیرماه ۱۳۶۹، تکریت، کمپ ملحق
غروب بچههای ملحق برای جانباختگان زلزلهی منجیل و رودبار مراسم فاتحه گذاشتند. روزهای بعد درخواست اسرای گیلان و زنجان برای دسترسی به فهرست کشتهشدگان این زلزله بینتیجه ماند. بحث اهدای خون هم با مشکل مواجه شد.
سروان خلیل اجازه داده بود بچههای شمال برای جانباختگان زلزله شمال در بازداشتگاه هفده برنامه داشته باشند. اسرا برای قرائت فاتحه به بازداشتگاه هفده رفتند و با بچههای گیلان و زنجان ابراز همدردی کردند.
بین عراقیها دکتر مؤید و سامی به بازداشتگاه هفده آمدند و با بچههای شمال ابراز همدردی کردند. وقتی در میان صحبتهای بهزاد روشن، نام میرزاکوچکخان جنگلی برده شد، دکتر مؤید که آدم فهیمی بود به بچههای شمال گفت: من سرگذشت میرزای جنگلی و سید جمال الدین اسدآبادی را در مقالات محمد حسنین هیکل نویسندهی مصری خواندهام، شما ایرانیها چرا میگید میرزاکوچکخان جنگلی؟ بهزاد به دکتر مؤید گفت: اسمش میرزاکوچکخان جنگلیه. دکتر مؤید گفت: نگید میرزاکوچکخان جنگلی، بگید میرزا بزرگخان جنگلی، میرزا بزرگه!
منبع: پایی که جا ماند، یادداشتهای روزانه سیدناصر حسینیپور از زندانهای مخفی عراق، ص۶۰۹