یار گیلانی سیدالشهدا و شهید کربلا؛ اسلم بن عَمرو دیلمی
اصحاب شهید سید الشهدا بهترین یاران برای ولیّ خدا بودند که توانستند به حیات جاودانه دست یابند و مَثَلی شدند برای همه ما در طول تاریخ. یکی از این اصحاب، که ایرانی بود و ریشه در خاک گیل و دیلم داشت، جناب «اسلم بن عمرو دیلمی» است که اهل شمال ایران (یعنی ارتفاعات منطقه دیلم) بود. با اسلم در این متن آشنا شوید
مرتضی عبداللهی
نهضت حسینی و جریان مقابله بزرگ حق در برابر ظلم طاغوت، یک الگوی بی نظیر برای همه آزادی خواهان عالم است. خون امام حسین علیه السلام و اصحاب و فرزندانش، چنان خدمتی به اسلام و بشریت کرد که تا ابد، رمز مقاومت و ایستادگی و ظلم ستیزی خواهد بود.
اصحاب شهید سید الشهدا بهترین یاران برای ولیّ خدا بودند که توانستند به حیات جاودانه دست یابند و مَثَلی شدند برای همه ما در طول تاریخ. یکی از این اصحاب، که ایرانی بود و ریشه در خاک گیل و دیلم داشت، جناب «اسلم بن عمرو دیلمی» است که اهل شمال ایران (یعنی ارتفاعات منطقه دیلم) بود و توانست در کنار ابیعبدالله زیباترین صحنه های ایثار جهان را رقم بزند.
مرحوم آیت الله مامقانی که از علمای علم رجال شیعه است، درباره اسلم می نوسید که «سیدالشهدا، اسلم بن عَمرو را بعد از شهادت برادرش امام مجتبی علیه السلام خرید و اسلم که عبد بود را به فرزندش جناب علی بن الحسین هدیه کرد»[۱] و او خادم علی اکبر شد. برخی دیگر از بزرگان علم رجال مانند ابن شهر آشوب و شیخ عباس قمی[۲]او را خادم حر بن یزید ریاحی دانسته اند.
«عمرو، پدر اسلم، تُرک بود و اسلم بعد از اینکه به خانه سید الشهدا آمد، کاتب نامه ها و اوامر ایشان شد. وقتی امام حسین ع از مدینه به سمت مکه خارج شد، اسلم ملازم رکاب ایشان بود تا اینکه همراه امام و خانواده و یارانش به کربلا رسیدند.»[۳]
«او قاری قرآن بود و در روز عاشورا، در حمله اول، پیش از ظهر همان روز از امام (ع) اجازه حضور در میدان جنگ را گرفت و امام به او اذن داد. اسلم به میدان رفت در حالیکه قرآن قرائت می کرد.»[۴] خوارزمی می نویسد که «او غلام مبارزی بود و همانگونه که ترکی بلد بود، به عربی نیز آشنا بود.»[۵]
او در هنگامه نبرد این رجز را می خواند:
| البحر من طعنی و ضربی یصطلی | و الجو من سهمی و نبلی یمتلی | |
| إذا حسامی فی یمینی ینجلی | ینشقّ قلب الحاسد المبجل[۶] |
یعنی «دریا از ضربت نیزه و شمشیرم می جوشد؛ و آسمان از تیرم پُر می شود. آنگاه که تیغ در دستم آشکار شود؛ قلب حسود متکبر شکافته می شود.»
برخی از سیره نویسان و اهل مَقاتل، رجز معروف «امیری حسین و نعم الأمیر سرور فؤاد البشیر النذیر» را هم به اسلم نسبت داده اند که نویسنده کتاب اعیان الشیعه، صدور آن از اسلم را بعید می داند و این شعر را به شهیدی دیگر نسبت می دهد.[۷]
«اسلم با لشکریان دشمن به نبرد نمایانی پرداخت و تعداد زیادی از آنان را به درک واصل کرد. در نهایت توسط جمعی از دشمن مورد هدف قرار گرفت و ضربه ای کاری بر او اصابت کرد و از اسب به زمین افتاد. سیدالشهدا وقتی این صحنه را دید، پیاده به سمت او آمد. او که هنوز رمقی در جانش بود، امام را دید و خوشحال شد و امام بر بالینش نشست و اشک ریخت و او را به آغوش گرفت. امام صورتش را روی صورت این غلام گذاشت. اسلم چشم باز کرد و تبسمی کرد و بعد این جمله را گفت:«چه کسی مثل من وجود دارد که فرزند رسول خدا (ص) اینگونه او را در آغوش کشد و صورت روی صورتش نهد» سپس جان به جان آفرین تسلیم کرد و به مقام شهادت رسید.»[۸]
از میان شهدای کربلا، بسیاری از منابع به شهیدی دیگر به نام سالم بن عمرو بن عبدالله نیز اشاره کرده اند که برخی او را با اسلم بن عمرو اشتباه گرفته اند و آن دو را یک نفر دانسته اند که البته اینها دو نفرند.[۹]
این شهید بزرگوار از مناطق مرتفع قزوین بود که این مناطق تا سالیانی نه چندان دور، ملحق به ارتفاعات گیلان بود که همه این ارتفاعات به دیلم شهره بودند. لذا این شهید ایرانی را که در جغرافیای دیلم متولد شد و زیست کرد، دیلمی میدانیم و او توانست با غیرت و مردانگی مثال زدنی خود، نام این منطقه را در همراهی با سید الشهدا در تاریخ به ثبت برساند.
—————————————
[۱] . تنقیح المقال، مامقانی، ج۱، ص۱۲۵؛ إبصار العین، ص۵۳٫
[۲] . مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۵۳؛ نفس المهموم، ص۲۶۶٫
[۳] . تنقیح المقال، مامقانی، ج۱، ص۱۲۵؛ إبصار العین، ص۵۳٫
[۴] . تنقیح المقال، مامقانی، ج۱، ص۱۲۵٫
[۵] . مقتل الخوارزمی ، ج۲، ص۲۴٫
[۶] . مقتل الخوارزمی ، ج۲، ص۲۴٫
[۷] . أعیانالشیعه، ج۳، ص: ۳۰۴٫
[۸] . مقتل الخوارزمی، ج۲، ص۲۴؛ تنقیح المقال، مامقانی، ج۱، ص۱۲۵٫
[۹] . سالم بن عمرو، اهل کوفه و شیعه شجاعی بود. او همراه با مسلم بن عقیل بود و بعد از شهادت جناب مسلم، مخفی شد تا اینکه شنید امام حسین (ع) به کربلا رسیده اند و خودش را به امام رساند و در رکاب امام به شهادت رسید.(مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۶۰۱ و ج۴، ص۹٫)



