ایران، خوان یغمای بیگانگان، بعد از جنگ جهانی اول
در حالی که روسها مرتباً به تجاوز خود در آذربایجان ادامه میدادند، وزارت امور خارجه نقض بیطرفی ایران را با وزرای مختار روس و انگلیس به طور مداوم مورد مذاکره و رایزنی قرار میداد. این تلاشها علاوه بر آنکه نتیجه مطلوبی نداشت، وزیر مختار روسیه هزینههای اردوکشی شعاعالسلطنه را نیز به حساب ایران و […]
در حالی که روسها مرتباً به تجاوز خود در آذربایجان ادامه میدادند، وزارت امور خارجه نقض بیطرفی ایران را با وزرای مختار روس و انگلیس به طور مداوم مورد مذاکره و رایزنی قرار میداد. این تلاشها علاوه بر آنکه نتیجه مطلوبی نداشت، وزیر مختار روسیه هزینههای اردوکشی شعاعالسلطنه را نیز به حساب ایران و جزو بدهی آن قلمداد کرد.
بعد از تاجگذاری احمدشاه (۲۷ شعبان ۱۳۳۲ ق)، ناصرالملک نایبالسلطنه روانهی اروپا شد و میرزاحسنخان مستوفیالممالک به رئیسالوزرایی منصوب گردید. مقارن این احوال جنگ جهانی اول آغاز شد (چهارم اوت ۱۹۱۴ م / شعبان ۱۳۳۲ ق) در این هنگام پیش از آنکه ایران بیطرفی خود را رسماً اعلام کند، نیروهای روسیهی تزاری از پنج سال قبل از جنگ در جهت اجرای مقاصد سیاست استعماری و براساس قرارداد شوم ۱۹۰۷م، در آذربایجان مستقر شده بودند و عثمانیها نیز که از قدیمالایام چشم طمع به ایالت زرخیز آذربایجان داشتند،از ۱۹۰۵ به بهانهی اختلاف مرزی در حدود ایران تاخت و تاز میکردند. این وضعیت تا زمان جنگ بالکان (۱۹۱۲) ادامه داشت تا آنکه یک کمیسیون مختلط مرزی، مرزهای ایران و عثمانی را تحدید کرد. اما عثمانیها همواره تمایلات جاهطلبانهای را دنبال میکردند و حضور نیروهای روسیه را در آذربایجان تهدیدی علیه مرزهای خود تلقی میکردند. (۱ )
دولت ایران برای متقاعد کردن دولتهای روسیه و عثمانی، در مورد بیرون بردن نیروهای خود از داخل آذربایجان و مرزهای غربی، اقدامات دیپلماتیکی را در اسلامبول و پطرزبورگ آغاز کرد تا بدین واسطه موانع ایران را در اعلان بیطرفی در جنگ، از میان بردارد. به همین مناسبت دولت قبل از مذاکره با روسیه، در نهم ذیقعدهی ۱۳۳۲ ق علاءالسلطنه، وزیر امور خارجه را مأمور کرد تا عاصمبیک سفیر عثمانی را در جریان بیطرفی ایران قرار دهد و از او سئوال کند: آیا دولت عثمانی هم این بیطرفی را محترم خواهدشمرد؟ عاصمبیگ پاسخ داد البته این بیطرفی مورد نظر عثمانی میباشد،اما رعایت آن منوط به بیرون رفتن قوای روسیه از آذربایجان است و تا زمانی که اوضاع بر این منوال است، دولت عثمانی تعهد کاملی از بیطرفی ایران نخواهد کرد، مگر آنکه نیروهای روسیه خاک ایران را ترک کنند.(۲ )
بنابراین مذاکرات وزارت امور خارجهی ایران، در دهم ذیقعدهی ۱۳۳۲ ق با ارسال یادداشتی به سفارت روسیه، تقاضا کرد تا با خارج کردن نیروهای نظامی خود از ایران، موقع را برای اعلام بیطرفی ایران فراهم و بهانهای به دست عثمانی ندهند. (۳ )
در تعقیب این اقدامات، رئیسالوزرا و وزیر امور خارجه در روز یازدهم ذیقعده ۱۳۳۲ ق مجدداً با عاصمبیک در مورد بیطرفی ایران به مذاکره پرداختند، اما مشارالیه آن را موکول به دستورالعمل درخواستی از اسلامبول کرد و اضافه کرد مطمئن خواهد بود که نظرات قبلی او مورد تأیید قرار خواهد گرفت. در بعداز ظهر همان روز مجلسی از وزرای مختار روسیه و انگلیس(۴ ) با وزرا و وزیر امور خارجه ترتیب یافت که پس از مذاکرات طولانی مقرر گردید، دولت تقاضای خود را کتباً به سفارت روس ارسال کند. لذا در تاریخ دوازدهم ذیقعدهی ۱۳۳۲ ق مراسلهای به شماره ۲۹۸۹ / ۳۱۶۷ نوشته شد که سواد آن را نیز برای سفارت انگلیس ارسال کردند. در این نامه خارج شدن قوای روسیه از آذربایجان، جهت مساعد شدن اعلام بیطرفی ایران تکرار شده بود. (۵ )
همچنین وزارت امور خارجه در تاریخ چهاردهم و پانزدهم ذیقعدهی ۱۳۳۲ ق، نتایج این مذاکرات و احتمال تصادم و جنگ بین نیروهای روس و عثمانی را طی تلگرافهایی به سفارتخانههای ایران در اسلامبول و پطرزبورگ و لندن اعلام و تقاضای اقدامات مقتضیه کرد.( ۶) گفتنی است که نیروهای روسیه که بنابر گزارشهای سفارت انگلیس تعداد آنها به ده هزار نفر میرسید از دورهی مشروطیت، و یا بهتر بگوییم، از زمان اولتیماتوم روسیه به ایران و اخراج شوستر آمریکایی در ایران حضور داشتند و مساعی ایران در پیش از جنگ نیز برای بیرون راندن آنها به جایی نرسیده بود و وزیر مختار روس نیز طی یادداشت مورخ ۱۶ ذیقعدهی ۱۳۳۲ ق، شمارهی ۱۴۷۰ به عنوان اینکه به علت نداشتن قوا، امنیت اتباع روس و کشورهای خارجی را نمیتواند تأمین کند، وجود این نیروها را لازم و درخصوص خروج آنها به دولت ایران پاسخ منفی داده بود.( ۷ )
در حقیقت، حفظ امنیت اتباع روس و اتفاق چند واقعهی ناگوار توسط اکراد، بهانهای بیش نبود و به معنای رعایت نکردن اصول بیطرفی تلقی میشد. سرانجام وزیر مختار روس در مذاکره با رئیسالوزرا، در تاریخ دوشنبه ۱۳ ذیحجهی ۱۳۳۲ ق/ ۲ نوامبر ۱۹۱۴ م، چنین اظهار داشت: «از پطروگراد به من امر تگرافی رسیده است، به دولت ایران اطلاع بدهم، اگر چه عثمانیها به دو سه نقطهی خاک روسیه حمله بردهاند، اما رسماً اعلان جنگ نشده و مذاکرات فیمابین پطروگراد و اسلامبول در جریان است، اما در صورت اعلان جنگ، دولت روس مجبوراً برای حفظ قفقاز، در حدود آذربایجان به بعضی عملیات نظامی اقدام خواهد کرد. اما از آنجایی که دولت روس قصدی بر ضد دولت ایران ندارد و در خیال توسعهی خاک و ضمیمه کردن آذربایجان به روسیه نیست، اولیای دولت ایران نباید این اقدامات را بر ضد خود تصور کنند و چون به من امر شده بودکه این مطلب را فوراً به اطلاع اولیای دولت برسانم،
این است که منتظر نشدم که کتباً به استحضار دولت ایران برسانم.» (۸ )
سپس رئیس الوزرا این طور جواب دادند: «این واقعه به طوری که بیان میفرمایید، چون آذربایجان میدان جنگ واقع خواهدشد و ممکن است شدایدی که اهالی آن صفحه طی خواهند کرد به سایر نقاط ایران هم سرایت نماید بیشتر موجب تأسف من است..» (۹ )
مقارن این احوال، روزنامهی حقیقت چاپ اسلامبول مقالهای تحت عنوان «بیطرفی ایران» نوشت که خلاصهای از مطالب آن چنین است:
«دولتین روس و انگلیس هنوز در باب بیطرفی ایران مذاکره و مباحثه میکنند،گویا ایران یک دولت مستقل و بیطرف بوده و دخول عساکر عثمانی از حدود آذربایجان حرکتی بر خلاف حقوق بینالملل بوده است… ایران بیطرف است در صورتی که تمام آذربایجان زیر پای مذلت عساکر روس است. ایران بیطرف است در صورتی که مشهد رضا (ع) بومبارده و حالا هم از حضور روسها در آنجا مضطرب است. ایران بیطرف است در صورتی که سواحل ایران در خلیجفارس فعلاً تحت حاکمیت انگلیس است. ایران بیطرف است، در صورتی که در ۱۹۰۷ روس و انگلیس ایران را به منطقهی نفوذ تقسیم کرده … و همه چیز در دست روس و انگلیس است و حکومت به یک قدم و یک حرکت آزادانهای مالک نیست و عبارت از یک صورت ظاهری است.» (۱۰ )
«مثلاً چهارسال قبل دولت ایران برای تنظیم مالیه خود، با تصویب روس و انگلیس مورغان [مورگان] نام متخصص آمریکایی را جلب کرد. اتفاقاً این آدم، صاحب وجدان،شروع به کار کرد و نخواست آلت دست روس و انگلیس بشود، امور مالیه ایران را به منفعت خود ایران شروع به اصلاح کرد، بلافاصله دولت روس عزل و طرد مورغان را طلب کرد… که بالاخره حکومت مجبور شد از این آدم صادق صرفنظر نماید.» (۱۱ )
مثال دوم: «دولت ایران را محروم از داشتن هرگونه قوای منظم و مرتب … نمودند به طوری که امروزه دولت ایران … مالک هیچگونه قوایی نمیباشد؛ شهرهای مهم ایران از قبیل: تبریز، خوی، سلماس، ارومیه، رشت و مشهد تماماً در تحت اشغال نظامی روسهاست و حتی چند دسته قشون بومی هم که در تهران موجود است از طرف صاحبمنصبان و کوماندانهای روسی اداره میشود. بنابراین اظهار روسها، در باب بیطرفی و استقلال ایران آیا بیحیائی نیست؟»(۱۲ )
این روزنامه همچنین نوشته بود:
«ایرانیان به خوبی میدانند که شرکت عثمانیها در این جنگ فقط برای منافع عثمانی نیست، بلکه برای استخلاص و استقلال ایران نیز میباشد، علما و مجتهدین ایرانی تماماً به اعلان جهاد ملحق شدهاند و حتی بعضی نیز عملاً شرکت نمودهاند. ایرانیها در بسیاری از موارد، خواستار اخراج روسها و انگلیسیها از ایران بودهاند و یگانه قوهی منظم ایران یعنی کافهی عشایر نیز به اردوی عثمانی پیوسته و با آنها در میدان جهاد مجاهده میکنند، تردیدی نیست چنانچه حکومت مرکزی نیز در حرکات و افعال خود آزاد میبود و اقتدار داشت، بدون شک به روس و انگلیس اعلان جنگ میداد و رسماً در مقابله با آنها درگیر میشد، اما از آنجایی که قوه و نیروی منظمی ندارد، از جهت مادی و معنوی از اجرای هرگونه حرکتی معذوراست تا جایی که پایتختش نیز در تحت تسلط نیروهای روسی است. پس آنهایی که از بیطرفی ایران بحث میکنند، اول باید خودشان آن بیطرفی را رعایت کنند، یعنی دولت روس باید اول قشون خود را از تبریز، خوی، سلماس، ارومیه، اردبیل، رشت، طهران و مشهد خارج نموده بعداً رعایت بیطرفی را از دیگران مطالبه نماید. عثمانی هیچگاه به فکر و خیال هجوم به ایران و اخلال در استقلال آن نیست، بلکه دولت و ملت عثمانی میخواهد ایران قوی و مستقل باشد و دو دولت همسایهی مسلمان باید دست به دست یکدیگر بدهند و خود و اسلام را آزاد سازند.» (۱۳ )
دخول نظامیان عثمانی به آذربایجان تنها برای بیرون کردن روسها از آنجا و احیای استقلال حقیقی ایران است. بدیهی است چنانچه از این طرف تهدیدی به ما نمیشد، دخول به آذربایجان لزوم پیدا نمیکرد.
ایرانیان نباید فراموش کنند آنهایی که مجتهد شما را به دار آویزان کردند و امروز نقاط مهمهی کشور شما را اشغال کرده اند، فردا اگر فرصت بیابند، از ایران و ایرانی اثری نخواهند گذاشت، دو ملت باید با هم متحد و برای اسلامیت و دولت خودشان در این مجاهدهی بزرگ عزم و ثبات کنند تا هم رضای خدا و هم آینده خودشان تأمین شود.» (۱۴)
در تاریخ ۲۵ ذیقعدهی ۱۳۳۲ ق، کنسولگری ایران در بادکوبه، گزارشی را به نقل از روزنامهی قاسپی تحت عنوان «کارهای ایران» به وزارت امور خارجه ارسال کرد، که توجه به فرازهایی از آن وقایع عمومی ایران را در این زمان روشن میکند:
تحریکات آلمانیها در ایران
چند روز است که خبرهای نگران کنندهای از ایران میرسد، کردها از سرحد ایران تجاوز و اهالی محالات را لُخت مینمایند، به طوری که آنها از ترس به شهرها پناه میبرند. تقریباً میتوان گفت آنقدر که آلمانیها در تبلیغات گناهکارند، عثمانیها نیستند، تحریکات آلمانیها در سرحد ایران و عثمانی و انقلاباتی که در آنجا ظهور و بروز نموده برای مأمورین ما روشن است که از ابتدای جنگ مبلّغهای آلمانی و عثمانیهایی که در ایران سکنی دارند و یا آنهایی که از عثمانی آمدهاند، همه برخی اخبارات کذب و بیاساس مربوط به جنگ را انتشار میدهند، که آلمانیها در جنگ پیروز شدهاند و ما مغلوب، از میان همهی اینها مأمورین رسمی آلمان، خصوصاً قونسول آلمان در تبریز و قونسول آلمان در ارومیه،(۱۵ ) بیشتر از دیگران کوشش میکنند، این اقدامات موجب هیجان اتباع روس در تبریز شده، به طوری که قونسول روس مردم را آرام نموده، اما یک فرد جسور و متهور اهل قفقاز به بهانهی ویزای تذکره وارد قونسولگری آلمان شده و قونسول را با طپانچه تهدید میکند، به طوری که از ترس افتاده و بیهوش میشود که بعداً او را به مریضخانهی آمریکاییها میبرند. انتشار اینگونه اخبار کذب اکراد عثمانی را وادار به قتل و غارت رعیت ایرانی مینماید. چنانکه چندین بار بین اکراد وقزاقهای ایرانی جنگ شده و موجب قتل نفوس و ویرانی و نهب و غارت اموال و مواشی گردیده است.» (۱۶ )
با همهی این احوال، دولت مستوفیالممالک بدون اخذ هیچگونه امتیازی از طرفین مخاصمه در ۱۲ ذیحجهی ۱۳۳۲ ق / اول نوامبر ۱۹۱۴ م طی فرمانی، به نام شاه، رسماً بیطرفی ایران را اعلام کرد. متن فرمان از این قرار بود:
«نظر به این که در این اوقات متأسفانه بین دول اروپا نائره جنگ مشتعل است و ممکن است این محاربه به حدود مملکت ما نزدیک شود و نظر به اینکه روابط ودادیه ما بحمدالله با دول متخاصمه برقرار است، برای آنکه عموم اهالی از نیات مقدسه ما در حفظ و صیانت این روابط حسنه نسبت به دول متحاربه مطلع باشند، امر و مقرر میفرماییم که جناب اشرف رئیسالوزرا فرمان ملوکانه را به فرمانفرمایان و حکام و مأمورین دولت ابلاغ دارند، که دولت ما در این موقع مسلک بیطرفی را اتخاذ و روابط دوستانهی خود را با دول متخاصمه کماکان حفظ و صیانت مینماید و بدین لحاظ مأمورین دولت را باید متوجه نمایند که نباید وجهاً منالوجوده، براً و بحراً کمک به همراهی ویا ضدیت هر یک از دول متخاصمه نموده و یا اسلحه و ادوات حربیه برای یکی از طرفین تدارک و یا حمل کنند و باید از طرفداری با هر کدام از دول متحاربه پرهیز و احتراز نموده مسلک بیطرفی دولت متبوعه خود را کاملاً رعایت نمایند و در تکمیل حفظ بیطرفی و صیانت روابط حسنه باز آنچه هیأت دولت ما مصلحت داند به عرض برسد. در اجرای مقرراتآن، امر ملوکانه شرف صدور خواهد یافت.» (۱۷ )
پس از صدور این فرمان، وزارت امور خارجه، تلگراف متحد المآلی را به کلیهی مأموران سیاسی ایران در خارجه و سفارتخانههای خارجی مقیم تهران و کلیهی کارگزاریهای داخلی و قونسولگریها، مبنی براتخاذ رویهی بیطرفی و روابط حسنهی دولت ایران با تمام دول متحاربه مخابره نمود.( ۱۸) انگلیسیها هم ظاهراً با بیطرفی ایران موافقت داشته و این مطلب را در ضمن مراسله مورخه ۲۰ ذیحجهی ۱۳۳۲ ق سفارت انگلیس به وزارت امور خارجه به خوبی میتوان دریافت.
«… احکامی که از هندوستان به صاحبمنصب فرماندهی قشون انگلیس داده شده مبتنی بر این است که بایستی بیطرفی ایران به دقت مراعات شود. از رسانیدن این خبر به جناب اشراف خیلی خورسند [خرسند] هستم و یقین دارم جناب اشرف هم با دوستدار هم عقیده خواهد بود…» (۱۹ )
ورود نیروهای متخاصم به ایران
چنانکه گفته شد، وجود نیروهای روسی در آذربایجان، بهانهی لازم را برای عثمانی فراهم کرد و واحدهایی از این نیروها ـ که قبلاً درمرزهای آذربایجان مستقر گردیده بودند ـ به خاک ایران حمله کردند و روسها نیز برای مقابله با آنها، در این اشغال نظامی منتهای زورگویی و قساوت را مرتکب شدند و در اطراف ارومیه گذشته از روس و عثمانی، کردان و آسوریان گرفتاریهایی را ایجاد کردند. توضیح آنکه کردان همواره منتظر فرصتی برای تاخت و تاز بودند و آسوریان هم که از سالیان متمادی تحت تعلیم میسیونرهای آمریکایی و فرانسوی، با مسلمانان کینه توزی میکردند، در کنار روسها قرار گرفتند. (۲۰ )
در نتیجهی این وضعیت، آذربایجان محل تصادم نیروهای متخاصم گردید، و یادداشت اعتراضیهی وزارت امور خارجه به سفارتهای روس و عثمانی مفید فایده نشد، و طرفهای درگیری در جنگ عملاً بیطرفی ایران را نقض کردند. روسها، شعاعالسلطنه برادر محمدعلیشاه مخلوع را که دولت تبعید نموده بود به ایران برگردانیدند و او تحت حمایت روسیه و بدون اجازهی دولت ایران، سپاهیان دولتی را تجهیز و با عثمانیها به جنگ پرداخت، عثمانیها هم عشایر مرزی را به شورش و نافرمانی تحریک کردند و به کشتار ارمنیها و آسوریهای ایران پرداختند.
در حالی که روسها مرتباً به تجاوز خود در آذربایجان ادامه میدادند، وزارت امور خارجه نقض بیطرفی ایران را با وزرای مختار روس و انگلیس به طور مداوم مورد مذاکره و رایزنی قرار میداد. این تلاشها علاوه بر آنکه نتیجه مطلوبی نداشت، وزیر مختار روسیه هزینههای اردوکشی شعاعالسلطنه را نیز به حساب ایران و جزو بدهی آن قلمداد کرد. سرانجام شعاعالسلطنه به اتفاق قوای روسیه در نزدیکی میاندوآب از نیروهای عثمانی شکست خورده و به تبریز عقبنشینی کرده و از آنجا به تفلیس متواری شد که در همانجا درگذشت.(۲۲ )
در این هنگام، یعنی نوامبر ۱۹۱۴، نیروهای انگلیسی هم به تدریج نواحی جنوبی ایران و بندر فاو و بصره را به اشغال خود درآوردند و انگلیسیها با گسترش جنگ در این مناطق بیطرفی ایران را نقض کردند.
توسعهی جنگ در این نوحی فعالیتهای مأمورین آلمانی را تشدید کرد و انگلیسیها در بوشهر و اهواز به دستگیری و بازداشت مأموران آلمانی پرداختند. چنانکه برخی مانند «لیسترمان»(۲۳ )کنسول بوشهر دستگیر، و بعضی مانند «واسموس» فرار کردند. هدف انگلیسیها از تصرف بصره و منطقه خوزستان، از یک سو مراقبت مناطق نفتی و از سوی دیگر جدا کردن شیوخ مسلمان عرب از سلطهی عثمانی بود. با این حال، گروهی از عمال آلمانی به ریاست «هوپتمن کلاین» و یک واحد ارتش عثمانی و اعراب با وی، قسمتی از لولههای نفتی خوزستان را خراب کردند. در حالی که بریتانیا برای جلوگیری از اینگونه خرابکاریها، یک نیروی دوازده هزار نفری از سربازان انگلیسی و هندی را در ژانویه ۱۹۱۵ م به خوزستان اعزام کرده بود. (۲۴ )
در حالی که این حوادث یکی بعد از دیگری در شمال، غرب و جنوب کشور بیطرفی ایران را نقض میکرد، وزارت امور خارجه ایران مراسلهی متحدالمالی را به انضمام هجده فقره سواد گزارشهای کارگزاریهای آذربایجان و کردستان، مبنی بر رعایت نکردن بیطرفی ایران توسط نیروهای متخاصم برای نه سفارتخانهی مقیم تهران و سفارتخانههای ایران در لاهه، لندن و بلژیک فرستاد که رئوس نکات این متحدالمآل بدین قرار بود:
«از ابتدای جنگ در اروپا، بر خلاف مقام بیطرفی دولت علیه ایران در بعضی از نقاط مأمورین و اتباع روس بر ضد آلمانیها و اتریشیها، نائره احساسات خصمانه بروز داده … مستقیماً اقداماتی نمودند که خلاصه آن را ذیلاً اطلاع میدهم.» ( ۲۵ )
۱٫ تعرض به مسیو «فون هندیک» نایب سفارت آلمان در بانک استقراضی شعبهی همدان، توسط یک نفر ارمنی.
۲٫ تعرض دو نفر از اتباع روس به مسیو «لیتن»، قونسول آلمان در تبریز؛
۳٫ اعلام جنرال قونسول روس در تبریز به قونسول آلمان که اتباع آلمانی و اتریشی به علت خطرات جانی بهتر است از آذربایجان خارج شوند.
۴٫ در مشهد سالدات روس به حجرهی تاجر آلمانی وارد و مشارالیه را زخم زدهاند… که دو روز بعد وفات نمود.
۵٫ تصرف شهبندری عثمانی در تبریز و دستگیری شهبندری و نایب او. همین طور توقیف متصدی امور قونسولگری اتریش که آنها را به تفلیس فرستادهاند و برخی از اتباع آلمان و اتریش را به تهران اعزام نمودهاند. (۲۶ )
در این زمان به علت توسعهی درگیریها، آلمانیها مصمم شدند در وسعت بخشیدن اقدامات خود علیه متفقین به ویژه بریتانیا، گروههایی را برای برانگیختن اهالی شرق ایران به افغانستان و هندوستان اعزام دارند، همچنین درصدد برآمدند تا ایلات و عشایر جنوب ایران، نظیر دشتیها، تنگستانیها، دالکیها، برازجانیها و چاهکوتاهی و احمدی را علیه انگلیسیها بشورانند. (۲۷ )
آلمانیها برای این منظور و تقویت جناح طرفدار آلمان، روابط خود را با دموکراتها و ملیون تقویت کردند و قصد داشتند با این نفوذ، دولت ایران را علیه روس و انگلیس به جنگ وارد کنند. گفته میشد این اقدامات که مقارن با فتوحات پی در پی آلمان بود، تجاوزات عثمانی در غرب نیز همراه با موافقت ایرانیان و مخصوصاً روحانیون در عراق عرب رابطهی مستقیمی با اقدامات جدی اتباع آلمانی در ایران داشته است. در این زمانه تحولات پی در پی کابینههای ایران نیز بر ثبات نداشتن اوضاع داخلی میافزود، چنانکه بعد از سقوط کابینهی مستوفیالممالک به ترتیب میرزا حسن خان مشیرالدوله، میرزا جواد خان سعدالدوله و شاهزاده مجید میرزای عینالدوله بر سر کار آمدند. عینالدوله عبدالحسین میرزای فرمانفرما را به وزارت داخله برگزید و چون وی از سیاست مقابله با عثمانی پیروی میکرد، قوای مجتمع شده در کرمانشاه با یک ستون از قوای ژنرال حسین رئوفبیک که با رفتاری وحشیانه از بغداد به سوی کرمانشاه در حرکت بودند در نزدیکی کرند برخوردکردند که خسارات فراوانی به هر دو طرف وارد شد. برخی این واقعه را در اثر همکاری سالارالدوله با سپاه عثمانی تلقی میکردند. در این زد و خورد سرانجام قوای رئوفبیک طبق قراردادی به سرحد ایران و عثمانی عقبنشینی کرد. (۲۸ )
این اتفاق کابینهی عینالدوله را ساقط کرد و مستوفیالممالک مجدداً با اصرار احمدشاه رئیس الوزرایی را پذیرفت، در این دوران تغییرات فاحشی در سیاست داخلی و خارجی ایران به وقوع پیوست، توضیح آنکه با فتوحات المانیها و از میان رفتن صربستان راه برلن ـ اسلامبول به شرق (راه بین برلین ـ بغداد و خلیج فارس) که مورد توجه آلمانیها بود باز شد و در داخلهی ایران اقدامات و تحریکات آلمانیها، علیه روس و انگلیس فزونی یافت. کمیتهی دموکرات ایرانی برلن به ریاست سیدحسن تقیزاده با آلمانیها به توافقاتی رسید. شاه هم به علت تهدیدات روس و انگلیس و اینکه شعاعالسلطنه را به سلطنت خواهند رسانید، طرفدار آلمان و عثمانی شده و شایعاتی در انعقاد قرارداد مخفیانه ایران، آلمان و عثمانی بر سر زبانها افتاده بود. (۲۹ )
نظر به اینکه روسها و انگلیسیها از این موضوع آگاه شده بودند، به تقویت و اعزام نیروهای تازه پرداختند و روسها از طریق انزلی، رشت و قزوین به تهران نزدیک شدند. از جانب دیگر شکست نیروهای بریتانیا در بنادر منطقهی فارس توسط تنگستانیها و اتفاقاتی که در اصفهان و فارس جهت دیپلماتها و اتباع دولتین روس و انگلیس می افتاد؛ تسلط یافتن آلمانیها بر راه خانقین با همکاری نیروهای ژاندارمری و افسران سوئدی، تمایلات جوانان ایرانی نسبت به آلمان، همه باعث بسیج نیروهای متفقین و اعزام آنها به ایران شد. آنها دولت ایران را تهدید کردند چنانچه قرار مخفیانهای با آلمان و عثمانیها منعقد کنند، موضوع تمامیت ارضی و استقلال ایران در قرارداد ۱۹۰۷ م لغو خواهد شد، البته این یک ترفند سیاسی بیش نبود، در حالی که شایعه قرارداد ایران و آلمان و عثمانی هم حقیقت نداشت. ۳۰ اما از جهت تبلیغاتی به تحریک عوامل متحدین،گروههایی در داخل و خارج ایران به جانبداری آنها، علیه متفقین وارد میدان مبارزه شدند. در چنین اوضاعی کمیتهی مبارزه در راه اسلام «پرنس رویس» وزیر مختار آلمان هم به جایی نرسید و عدهای از وکلای مجلسین، احزاب، تجار و کسبه و رؤسای ایل بختیاری به عنوان رهبران دفاع ملی تصمیم به ترک تهران و تغییر پایتخت گرفتند. برخی از علما هم که از ابتدای جنگ عثمانی با متفقین، فتوای جهاد داده و بعضی خود نیز در جنگ شرکت کرده بودند، با ارسال تلگراف هیجانآمیزی از شاه و ملت خواستند تا به موافقت عثمانی و اتحاد اسلام وارد جنگ شوند. (۳۱ )
در این هنگام دولت رسماً تغییر پایتخت را به سفارتخانههای مقیم تهران اطلاع داد و شاه و اعضای دولت و رجال، سفرای آلمان، عثمانی و اتریش، به علاوهی اداره ژاندارمری آماده حرکت به قم شدند، اما در اثر مذاکرات صمصامالسلطنه بختیاری و محمد ولیخان تنکابنی سپهدار با وزرای مختار روس و انگلیس و تشکیل مجلس مشاورهای در این خصوص، مانع حرکت شاه و تغییر پایتخت شدند. این اقدام شکست سیاست متحدین و پیروزی متفقین از جهت سیاسی محسوب میشد. (۳۲ )
در این هنگام، حملات شدید انگلیسیها به فرماندهی ژنرال «مود» از جنوب بینالنهرین و تصرف کوتالعماره از یک سو و پیشروی روسها به فرماندهی ژنرال «باراتوف» در جبهههای غرب و مرکز ایران موجب شد تا هم قوای عثمانی را وادار به عقبنشینی کنند و هم اینکه دولت موقت ایران را که به ریاست رضاقلیخان نظامالسلطنه مافی در کرمانشاه تشکیل شده بود از میان بردارند. (۳۳ )
بنابر یک گزارش رسیده از اسلامبول، روزنامهی حادثات، نمرهی ۲۵ مورخ چهارشنبه ۸ صفر ۱۳۳۷ ق در این خصوص نوشت:
«اولاً؛ ایران بنا به ضعف عسکریه و عجز اقتصادیه و منافع حقیقیه، سلامت خود را در بیطرفی دیده و به جهان اعلان نمود. طبیعی است کسانی که بنابر مواعید زرین آلمان از مسلک سلیم سیاست دولت متبوعهی خود انحراف نمودهاند… ذرهای بیطرفی ایران را سکتهدار نکرده است. ثانیاً پروپاگاندهائی که برای توسیع نفوذ ترک در نواحی ایران شده به عوض اینکه در میان ایرانیها نسبت به پان ترک تمایل و رغبتی جلب نماید، سبب سوءتأثیر شده ایرانیها بعد از آنکه شاهد این وقایع شدند، زیادتر از اول به زبان و ملت خود چسبیده و اهمیتی به این نوع پروپاگاندها ندادند.»
در جای دیگر مینویسد:
«از برای سوق نمودن به جبههی ایران در تحت ریاست «نظامالسلطنه» با وجود پروتستهای شدید سفیر کبیر ایران آقای احتشامالسلطنه میرزا محمودخان، اتباع ایرانیه را به اردو سوق نموده و قسم کلی از این اشخاص نیز فردای رسیدنشان تفنگهای خودرا انداخته فرار نمودند، ولایات مجاور حدود ایران پا زدهی خیول شده از یک طرف ناخوشی و از طرف دیگر غصب و غارت هزاران هزار ایرانی معصوم را نالان و پریشان گردانید.» (۳۴ )
متعاقب این اوضاع، مستوفیالممالک استعفا داد و عبدالحسین میرزای فرمانفرما رئیسالوزرا شد. در حقیقت پس از واقعهی مهاجرت و تعطیل قهری مجلس سوم، فشارهای متفقین بر ایران بیطرف زیادتر شد و چون دولت در وضعی نبود تا از بیطرفی خود دفاع کند، روسها و انگلیسیها درصدد برآمدند نفوذ خود را با بسط قدرت نظامی و تحکیم تشکیلات آن در ایران تثبیت کنند. لذا روسها بریگاد قزاق را به یک دیویزیون به نام «پلیس شمال» تحت فرمان افسران روسی و انگلیسیها قوایی به نام «پلیس جنوب» یا (S.P.R) یا تفنگداران جنوب ایران تحت فرمان افسران انگلیسی تشکیل دادند. (۳۵ )
قبل از این تصمیمات قوای مسلح ایران عبارت بود از بریگاد قزاق، شامل هشت هزار قزاق مرکب از اهالی قفقاز و مسلمانان آسیای مرکزی و ایرانیانی که تحت تعلیم فرماندهان روسی قرار داشتند و وظیفهی آنها حفظ نظم در ایالات شمالی ایران بود. دیگر قوای ژاندارمری، این نیرو که یکی از سازمانهای دوران مشروطه بود، زیر نظر افسران سوئدی اداره میشد و در آغاز جنگ جهانی اول که دولت سوئد افسران خود را احضار کرد، به جای آنها افسران ذخیره و احتیاط فرستاده که گفته میشد دارای تمایلات آلمانی هستند. از آنجایی که این نیروها نقش بسیار مهمی در ایجاد امنیت کشور داشتند، مورد عناد و حسادت روس و انگلیس قرار گرفتند و توسط مستشاران بلژیکی نظیر «ژوزف مرنارد» در کار آنها مشکلاتی ایجاد کردند. (۳۶ )
بدین ترتیب با وضعیت مناسبی که برای متفقین پیش آمده بود؛ انگلیسیها توانستند در جنوب ایران با همکاری عناصر محلی موافق خود مانند قوامالملک، ژنرال سرپرسی سایکس را برای تشکیل یک نیروی محلی وارد ایران کنند و در کمربند شرقی ایران نیز برای حفاظت هندوستان نیروهای خود را تقویت کنند. در این زمان (۵ مارس ۱۹۱۶ م) حکومت فرمانفرما، در اثر فشار افکار عمومی ـکه در کنترل دموکراتها و هواداران آلمان بود ـ از کار برکنار شد و سپهدار اعظم زمام امور را در دست گرفت. با اشارهی انگلیسیها، فرمانفرما به حکومت فارس منصوب شد تا منویّات انگلیسیها را در سرکوب شورش ژاندارمری به انجام رساند. (۳۷ )
در نوزدهم ژوئیه ۱۹۱۶ م، روسها و انگلیسیها، پیشنهاد موافقتنامهای را مبنی بر تشکیل یک نیروی نظامی یازده هزار نفری در جنوب تحت نظر افسران انگلیسی و افزایش قوای قزاق به همین نسبت، تحت فرمان افسران روسی به دولت سپهدار تسلیم کردند و تأمین هزینههای این نیروها و نظارت در مالیه ایران را در اختیار کمیسیونی به نام کمیسیون مختلف گذاشتند و آن را جبراً به امضای محمدولی خان تنکابنی رئیسالوزرا رسانیدند. آشکار شدن این قرارداد، کابینهی سپهدار را سرنگون کرد و کابینهی وثوقالدوله نیز به علت تصویب نشدن این قرارداد در مجلس، از قبول آن خودداری کرد. اما انگلیسیها قبولاندن این قرارداد را به ایران جزو اهداف اصلی سیاست خود قرار داده بودند. (۳۸ )
در فوریه ۱۹۱۷ م تهاجم گستردهی روسها در غرب و مرکز موجب عقبنشینی عثمانیها گردید و انگلیسیها نیز در ناحیهی بینالنهرین و جنوب ایران به پیشرفتهای قابل ملاحظهای دست یافتند، دولت مرکزی ایران، آمادگی خود را در مورد شناخت موجودیت پلیس جنوب اعلام کرد و این دورهی اختناق ایران تا انقلاب بورژوازی ۱۹۱۷ م روسیه که دولت تزاری ساقط شد به طول انجامید، اما روند استراتژی متفقین، در ایران به طور قابل توجهی درهم ریخت، قشون روسیه به سمت مرزهای شمالی عقبنشینی کرد و با وجود آنکه هنگام عقبنشینی تدریجی نهب و غارت فراوانی در روستاها و مناطق سر راه انجام داد، تأثیرات مهمی نیز بر تحولات سیاسی ایران داشت که مسئلهی بیطرفی ایران تحتالشعاع این تغییرهای خارجی و داخلی گردید. ملیون و دموکراتهای ایران که از مدتها پیش علیه روس و انگلیس میجنگیدند،با شور و شوق تازهای به طرف پایتخت سرازیر شدند و خواهان حقوق از دست رفته و احیای استقلال کشور شدند و در ماه مارس ۱۹۱۷ م، گروهی از این سیاستمداران «کمیتهی مخفی مجازات» را تشکیل دادند و در تهران جنب و جوش تازهای در تشکیل مجلس جدید ـ که به وسیلهی قوای نظامی روس و انگلیس پراکنده بودند ـ آغاز شد.
ایرانیان امید بسیار داشتند که روسها پس از انقلاب، دست از سیاست استعماری دورهی تزاری بردارند، بدین جهت کلیهی گروههای سیاسی، فعالیتهای خود را صرف مبارزه با انگلیس و کابینهی انگلیسی وثوقالدوله کردند. سرانجام در ماه مه ۱۹۱۷ م، کابینهی وثوقالدوله مستعفی گردید. (۳۹) اما انقلاب روسیه امیدهای آزادیخواهان ایران و روس را به یأس مبدل ساخت و حکومت موقت بورژوازی در سیاست خارجی، شیوهی حکومت تزاری را دنبال کرد. در آخرین سال جنگ، در نتیجه تخلیهی ایران از قوای روس، انگلستان در ایران بیرقیب شد، و زمانی که دولت شوروی در ماه ژانویه ۱۹۱۸ م، تمامی قراردادهای استعماری روسیهی تزاری را با ایران لغو کرد، در حقیقت حوادث بعدی ایران و جنگ، تحت تأثیر انقلاب روسیه قرار گرفت و براساس قراداد برست لیتوفسک (Brestlitovsk) بین شوروی و آلمان، نفوذ مقطعی و مجدد آلمان و عثمانی در ایران افزایش یافت و مذاکرات تخلیه ایران از قوای روسیه آغاز شد، اما اجرای آن به علت تبعیت نکردن برخی از فرماندهان روسی از حکوت جدید روسیه در ایران و قفقاز و همکاری آنان با ضدانقلابیون ماورای قفقاز با اشکالاتی مواجه شد، به هر تقدیر خروج این نیروها تا پایان مارس ۱۹۱۸ م خاتمه یافت. (۴۰ )
این تحولات ایران، به علت کنترل شدید انگلیسیها در منطقهی جنوب و شرق از گسترش چندانی برخوردار نبود. در حالی که نهضت جنگل در شمال، خواستار خاتمه یافتن اشغال ایران توسط بریتانیا بود، آنها از جبهههای شرق و غرب در حال پیشروی به سمت شمال بودند تا از یک طرف جای خالی روسها را پر کنند و از طرف دیگر به مداخلهی مسلحانه در ماورای قفقاز و دریای خزر بپردازند و بدین وسیله راه نفوذ آلمانیها و عثمانیها را از طریق قفقاز به هندوستان مسدود سازند. (۴۱ )
در شعبان ۱۳۳۶ ق درگیریهای شدیدی میان قبایل قشقایی و پلیس جنوب و دیگر نیروهای انگلیسی در منطقهی جنوب ایران روی داد که قدرت واهمیت پلیس جنوب را تا حد زیادی کمرنگ ساخت. با این همه، هنوز نیروهایی از آنها در جبهههای شمالی کشور درگیر جنگ با قوای میرزا کوچکخان جنگلی بودند، در حقیقت نیروهای بریتانیا در دو جبههی شرق و غرب دریای مازندران به فرماندهی ژنرال دنسترویل و مالیسون از طریق انزلی به باکو و از طریق عشقاباد به کراسنوودسک تسلط یافتند. جنگهای بریتانیا نیز در منطقهی بینالنهرین و کرکوک و موصل، توجه آلمانیها و عثمانیها را به ماورای قفقاز و معادن نفت باکو معطوف ساخت و تحرکات پرفراز و نشیبی را از دست به دست شدن قسمتهایی از آذربایجان و نواحی غربی ایران توسط نیروهای عثمانی و انگلیسی در تابستان ۱۹۱۸ م بر جای گذاشت. ۴۲ که هر یک علاوه بر نقض بیطرفی مکرر ایران، موجبات ویرانی و قتل و غارتهای شدیدی را در شهرهای ارومیه و ناحیهی ساوجبلاغ مکری و سقز و سلماس به وجود آورد و علاوه بر همهی اینها نابسامانیهای ناشی از جنگ که تمامی کشور را در بر گرفته بود بر وضعیت ارزاق عمومی و کالاهای اساسی مورد نیاز مردم تأثیر گذاشت و قحطی وحشتناکی در اغلب نواحی کشور به وجود آورد که جز فقر و بیماری و مرگ حاصل دیگری نداشت. (۴۳ )
تخلیهی ایران از قشون روس و سیاست دولت شوروی در انتشار قرارداد سرّی ۱۹۱۵ م و الغای معاهداتی که با حق حاکمیت ایران مغایر بود،موجب توقع ایران از دولت انگلیس برای انجام اقدامات مشابه گردید و این شرایط وضعیت سیاسی انگلیس را نسبت به ایران و شوروی تغییر داد. توضیح آنکه انگلیسیها پس از کنارهگیری روسها خودرا تنها قیم ایران میدانستند و درصدد بودند با روی کار آوردن کابینهای موافق نظریات خویش که در پاییز ۱۹۱۷ م در کمیتهای زیر نظر لرد کرزن (Lord Curzon) ـ سیاستمدار کهنهکار انگلیسی ـ در مورد مسائل ایران تشکیل شده بود را دنبال کنند. زمانی که در ماه اوت ۱۹۱۸ م، ارتش عثمانی مجدداً وارد آذربایجان شد، دولت مستوفیالممالک، تفنگداران جنوب را به رسمیت نشناخت و در ۲۰ مارس ۱۹۱۸ م دوباره به قدرت رسید، در این زمان دولت انگلیس به استثنای آذربایجان تمامی شمال ایران را به اشغال خود درآورد؛ به طوری که نیروهای دنسترویل به کمک قوای قزاق بیچراخوف، در نزدیکی منجیل نهضت جنگل را به رهبری میرزا کوچکخان شکست دادند.
در این زمان جنگ میان متفقین و نیروهای عثمانی در ۳۰ اکتبر ۱۹۱۸ م / محرم ۱۳۳۷ ق به پایان رسید که در حقیقت خاتمهی رسمی جنگ در خاورمیانه بود. (۴۴ )وثوقالدوله سعی داشت پس از خاتمهی جنگ، ایران را در زمرهی کشورهای فاتح به شمار آورند. اما موفق نشد. در نتیجه ایران پس از چهار سال صدمات و لطمات مادی و معنوی فراوان که به مرگ دهها هزار نفر از گرسنگی یا بیماری و عملیات جنگی انجامید، نتوانست در این دوران با اتخاذ یک سیاست مستقل ملی بیطرفی واقعی خود را حفظ کند، بعدها نیز شرایط مستقیم و غیرمستقیم سیاسی ناشی از جنگ تحولاتی را در کشور به وجود آورد که نیازمند بحث جداگانهای است. (۴۵ )
پینوشتها:
۱٫ ایرج ذوقی، قدرتهای بزرگ،انتشارات پاژنگ، تهران ۱۳۶۸، ص ۱۳۹ / بایگانی وزارت امور خارجه، گزارش سفارت ایران در اسلامبول، نقل از روزنامهی حادثات چاپ اسلامبول، نمرهی ۲۴، سهشنبه ۷ صفر ۱۳۳۷٫
۲٫ مورخالدوله سپهر، جنگ بزرگ، صص ۹۵ ـ ۹۸؛ عبدالله مستوفی، تاریخ اجتماعی و اداری ایران، ج ۳، ص ۱۴۴٫
۳٫ محمود افشاریزدی، پیشین، ص ۱۷۰ ـ ۱۷۱ / کتاب سبز بیطرفی، وزارت امور خارجه، ص ۱ ـ ۲٫
۴٫ کوروستوفتس ـ سرواتر تونلی.
۵٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۲، کارتن ۶۶، پروندهی ۵/ کتاب سبز بیطرفی، وزارت امور خارجه، ص ۳؛ گزیدهی اسناد دریای خزر، مناطق شمالی ایران در جنگ جهانی اول، ادارهی انتشار اسناد،به کوشش محمدنادر نصیریمقدم، ۱۳۷۴، ص ۲۰٫
۶٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۲، کارتن ۶۶، پروندهی ۵٫
۷٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، گزارش قونسولگری ایران در بادکوبه، نمره ۱۵۴۵، مورخه ۲۵ ذیقعدهی ۱۳۳۲، (ترجمهی روزنامهی قاسپی بادکوبه ۳۰ سپتامبر ۱۹۱۴).
۸٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، سال ۱۳۳۲، کارتن ۶۶، پوشهی ۵٫
۹٫ همان.
۱۰٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، گزارش سفارت ایران در اسلامبول، ترجمهی روزنامهی حقیقت، سال ۱۳۳۲، کارتن ۶۶، پوشهی ۵٫
۱۱٫ همان.
۱۲٫ همان.
۱۳٫ همان.
۱۴٫ همان.
۱۵٫ ویلهم لیتن، قونسول آلمان در تبریز و لیتمان، قونسول آلمان در ارومیه، برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به: خاطرات لیتن، ترجمه دکتر پرویز صدری، نشر ایرانشهر، تهران، ۱۳۶۸٫
۱۶٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، گزارش شمارهی ۱۵۴۵، مورخه ۲۵ ذیقعدهی ۱۳۳۲، قونسولگری ایران در بادکوبه، کارتن ۶، پوشهی ۵٫
۱۷٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، سواد فرمان همایونی، مورخ ۱۲ ذیحجهی ۱۳۳۲، کارتن ۶۶، پروندهی ۵٫
۱۸٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، تلگرافهای نمرهی ۱۵۹۶، مورخ ۱۲ ربیعالاول ۱۳۳۳ لاهه و نمرهی ۱۳۰۹ مورخ ۱۵ ذیحجه، کارگزاری کرمانشاه، محمد افشار یزدی، پیشین، ص ۱۷۱٫
۱۹٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، مراسلهی سفارت انگلس به وزارت امور خارجه، مورخهی ۲۰ ذیحجه ۱۳۳۲، کارتن ۶۶، پروندهی ۵، کتاب سبز بیطرفی، پیشین، ص ۳۴ ـ ۳۵، نمرهی ۶۸٫
۲۰٫ محمود افشار یزدی، پیشین، ص ۱۷۲؛ ایرج ذوقی،پیشین، ص ۱۴۳؛ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه نامهی وزارت امور خارجه به وزارت داخله به شماره ۲۰۱۴ / ۱۱۲۹۱، مورخه سلخ ذیحجهی ۱۳۳۲، کارتن ۶۶، پرونده ۱۱؛ احمد کسروی، تاریخ هیجده سالهی آذربایجان، مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر، تهران، ۱۳۳۳، ص ۵۹۹ ـ ۶۰۰٫
۲۱٫ سرپرسی سایکس، پیشین، ص ۶۷۱ ـ ۶۷۴ ؛ کتاب سبز بیطرفی، ص ۷۸ ـ ۸۲؛ محمود افشار یزدی، پیشین، ص ۱۴۲ ـ ۱۷۵٫
۲۲٫ احمد کسروی، تاریخ هیجده سالهی آذربایجان، پیشین، ص ۶۰۲ ـ ۶۰۳؛ کاوه بیات، ایران و جنگ جهانی اول، اسناد وزارت داخله، ص ۴ ـ ۵٫
۲۳٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، استخراج رمز بوشهر، نمرهی ۷۳۰، مورخه ۲۰ ربیعالثانی و نمرهی ۷۸۳ مورخه ۲۷ ربیعالثانی ۱۳۳، کارتن ۶۶، پروندهی ۴۸٫
۲۴٫ ایرج ذوقی، پیشین، ص ۱۴۳ ـ ۱۴۴٫
۲۵٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، نامهی ادارهی کابینهی دولت امور خارجه به وزیر مختار (متحدالمآل) شمارهی ۳۹۶۴، مورخه ۲۰ ذیحجه ۱۳۳۲، کارتنهای ۶۶، ۴۱، ۴۳، پروندههای ۳۵، ۳۸، ۶۰ و ۵۸٫
۲۶٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، پیشین.
۲۷٫ ایرج ذوقی، پیشین، ص ۱۴۵٫
۲۸٫ محمدحسن کاووسی عراقی، گزیدهی اسناد ایران و عثمانی، ادارهی انتشار اسناد دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، ج ۷، مقدمه ص ۴۲ ـ ۴۳، اسناد شمارهی ۱۴۸۵ تا ۱۵۱۸٫
۲۹٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، گزراش کارگزاری ارومی، نمرهی ۸۷۲، مورخ ۲۴ محرم ۱۳۳۳، کارتن ۶۶، پرونده ۵؛ یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، ج ۳، چاپ پنجم، انتشارات فردوس، تهران ۱۳۷۱، ص ۲۸۸ ـ ۲۹۰؛ ایرج ذوقی، پیشین، ص ۱۷۸٫
۳۰٫ ایرج ذوقی، پیشین، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹٫
۳۱٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، تلگراف رمز علاءالسلطنه به کارپردازی بغداد، نمره ۳۵۸، مورخ ۲ محرم ۱۳۳۳، کارتن ۶۶، پرونده ۵؛ محمدحسن کاووسی عراقی، گزیده اسناد سیاسی ایران و عثمانی، پیشین، ص ۶۱۹٫
۳۲٫ باقر عاقلی، خاطرات یک نخستوزیر، انتشارات علمی، ۱۳۷۰، ص ۳۴ ـ ۳۵٫
۳۳٫ محمدحسن کاووسی عراقی، گزیدهی اسناد ایران وعثمانی، پیشین، سند شمارهی ۱۵۲۵، ص ۷۷۵٫
۳۴٫ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، گزارش اسلامبول به نقل از روزنامهی حادثات، مورخ چهارشنبه ۸ صفر ۱۳۳۷، نمرهی ۲۵٫
۳۵٫ باقر عاقلی، پیشین، ص ۳۵؛ ایرج ذوقی، پیشین، ص ۱۵۵ ـ۱۶۷٫
۳۶٫ آنت دستره، مستخدمین بلژیکی در خدمت دولت ایران، ترجمهی منصوره اتحادیه (نظاممافی)، نشر تاریخ ایران، تهران، ۱۳۶۳، ص ۲۴۸ ـ ۲۵۵٫
۳۷٫ ایرج ذوقی، پیشین، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶٫
۳۸٫ میروشنیکف، ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه ع. دخانیاتی، انتشارات فرزانه، تهران، ۱۳۵۷، ص ۵۸ ـ ۷۰٫
۳۹٫ میروشنیکف، پیشین، ص ۷۷ ـ ۷۸؛ باقر عاقلی، پیشین، ص ۳۵ ـ ۳۷٫
۴۰٫ همان، ص ۸۲؛ اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، گزارش اسلامبول از روزنامهی زمان به نقل از روزنامهی ژورنال پاریس، مورخ۴ ذیحجه ۱۳۳۶، سال ۱۳۳۷، نمرهی ۱۵۷، کارتن ۶۶، پروندهی ۲٫
۴۱٫ میروشنیکف، پیشین، ص ۸۶ ـ ۸۹٫
۴۲٫ میروشنیکف، پیشین، ص ۷۸ ـ۹۱٫
۴۳٫ سهیلا ترابی، نگاهی به وضعیت ارزاق در ایران در سالهای جنگ جهانی اول، گنجینه اسناد سال اول دفتر سوم و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۷۰، ص ۲۵ ـ ۳۳
۴۴٫ میروشنیکف، پیشین، ص ۸۶ ـ ۸۷٫
۴۵٫ همان، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۵٫
منبع: مجله الکترونیکی دوران