وصیت نامه امدادگر شهید حسن رفیعی

بسمه تعالی
وصیت نامه امدادگر شهید حسن رفیعی که همراه با سپاهیان محمد رسول الله از جمعیت هلال احمر شهرستان لنگرود اعزام و در عملیات کربلای پنج به درجه رفیع شهادت نایل آمد:
بسم الله الرحمن الرحیم
با درود و سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران این شمع همیشه روشن و قلب مستضعفین جهان و درود بی پایان بر شهیدان و درود و سلام بر بازماندگان شهدا

و سلام بر تو ای سرپرست خانواده و درود به تو ای پدرم اینجانب حسن رفیعی وصیت خود را شروع می کنم آیه ای از قرآن کریم: (قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین لکه لله) سوره بقره آیه ۱۹۳ (جنگید در راه خدا تا زمانی که فتنه ای روی زمین نباشد و دین همه برای خدا باشد.
این حسین کیست که خورشید و قمر همه کاشانه اوست
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
هر کسی را نگرم مرو صفایش دارد
هر کسی را نگرم گریه برایش دارد
هر کسی را نگرم آرزوی کربلایش دارد
من ندانم که چه سریست که در خانه اوست
هنگامی که مجاهد تصمیم به جنگ می گیرد خداوند آتش دوزخ را بر او تحریم می کند و هنگامی که مهیا به رفتن می شود و خداوند در برابر او ملائکه مباهات می کند و وقتی که با خانواده اش خداحافظی می کند در و دیوار برایش گریه می کند و زمانی که از خانه خارج می شود همانندی که ما را از پوستش بیرون می آید گناهانش هم از او خارج می شود و خداوند چهار هزار ملائکه برایش محافظ می گذارد و ثوابش را چند برابر می کند. خدمت پدر و مادر و برادران و خواهران مهربانم. اما شما ای پدر جان گفتنیها زیاد است ولی چند جمله برایت متذکر می شوم. پدرم شما در حال حاضر در مراحل آزمایش ایزد دانا قرار گرفتند شما امتحانی را می دهید که ابراهیم و یعقوب و امام حسین چنین امتحانی را داده اند و من می دانستم که شما افتخار می کردی از چنین فرزندی اما بدان که این افکار اسلامی و در خط الله بودن و در راه اسلامی جنگیدن اینها از شخص خود بنده نبوده اینها نعمتهای باطنی پروردگار عالم بوده که به ما ارزانی داشته پدرم و مادرم و برادرانم و خواهران مهربانم چقدر خوب است که شما پیش ملت و امام عزیزمان سربلند و روسفید باشید چرا؟ چون امام عزیز فرموده که شما خانواده شهدا چشم و چراغ ملت هستید.
و اما پدرم می دانم چندان فرزند مفیدی برایت نبودم و شما را در زندگی از خودم راضی نساختم من رفتم، من رفتم و در آخرت شما را با دادن خون خود راضی خواهم کرد و دست شما را می گیرم و شما را در قیامت معرفی می کنم از شما می خواهم صبر را پیشه کنید چون خودت من را روانه جنگ کردی و این نشان دهنده صبر و شکیبائی شماست خداوند در قرآن می فرماید: «ان الله مع الصابرین» خداوند با صابران است و پدر عزیزم صبر به منزله سر ایمان است. اگر انسانی را بنگریم که در بدن سر نداشته باشد چه فایده دارد و ایمان بدون صبر هم بی فایده و بی ارزش است. آری ای پدرم چه رنجهایی که در زندگی برایم لازم بود کشیدید از کجا شروع کنم و تمام این رنجها را بر دوش گرفته تا افتخارت شوم. و اما اگر شهید شدم اگر لیاقتش را داشتم برایم گریه نکن فقط سرت را به سوی آسمان بلند کن و بگو خدایا این یک قربانی را از من بپذیر. پدرم همیشه شاد باش چون که من شادم خیلی دوست داشتم زحمتهایت را جبران کنم ولی رسیدن به الله بهتر از شماست. خداحافظ مرا ببخش که از شما جدا می شوم
فرزند کوچک حسن.