مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 20 Apr 2024
محتوا
دولت علویان (۲۵۰-۳۱۶)

دولت علویان (۲۵۰-۳۱۶)

تهیه و تنظیم: مرتضی عبدالهی[۱] علویان به دلیل گرایش ها و حرکت های ضد حکومتی همواره مورد تعقیب بودند و به اجبار به دنبال پناهگاه می گشتند. به ویژه از زمان حجاج بن یوسف (۹۵-۹۷) که فشارها بیشتر شد. علویان برای گریز از این فشارها و به دست آوردن فضاهای تازه به مناطق جنوبی سلسله […]

دوشنبه 12 دسامبر 2011 - 07:03

تهیه و تنظیم: مرتضی عبدالهی[۱]

علویان به دلیل گرایش ها و حرکت های ضد حکومتی همواره مورد تعقیب بودند و به اجبار به دنبال پناهگاه می گشتند. به ویژه از زمان حجاج بن یوسف (۹۵-۹۷) که فشارها بیشتر شد.

علویان برای گریز از این فشارها و به دست آوردن فضاهای تازه به مناطق جنوبی سلسله جبال البرز روی آوردند و طبیعی بود که عوامل حکومت امکان دستیابی شان به این مناطق کوهستانی کمتر بود.

به تدریج با حضور علویان زمینه دوستی نسبت به آل علی (ع) فزونی یافت و به دنبال آن بود که قیام هایی چون قیام یحیی بن زید در خراسان (۱۲۵) و قیام عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب در نواحی مرکزی ایران به وقوع پیوست.

«یحیی بن عبدالله» از علویانی بود که در سال ۱۷۵ در منطقه دیلم بر ضد هارون الرشید شورید. زمانی که وی از طرف «شروین بن سرخاب» از آل باوند مورد حمایت واقع نشد با هفتاد نفر از یاران خود نزد حاکم دیلم از آل جستان رفت و از طرف او مورد حمایت قرار گرفت.

این حمایت موجب گرایش بیشتر مردم به او شد و شمار بسیاری با وی بیعت کرده و او را به پیشوایی پذیرفتند. زمانی که هارون حمایت جستانیان را از یحیی بن زید دید،  فضل بن یحیی برمکی وزیر خود را مأمور مقابله با او نمود و به منطقه گسیل کرد و او نیز با ارسال هدایای ارزشمند حاکم جستانی را به عدم حمایت از یحیی متقاعد نمود و حتی او را وادار به صلح کرد. به این ترتیب یحیی بن عبدالله با از دست دادن حامیان خود مقاومت را بی نتیجه دید و به پیشنهاد صلح و گرفتن امان نامه از هارون الرشید تن داد و شگفت آنکه بعد از مدتی به دستور هارون بر اساس بهانه های واهی در سال ۱۷۶ (یا ۱۸۰) به شهادت رسید.

مهاجرت علویان به این منطقه امن تا نیمه قرن سوم ادامه داشت و حضور روز افزون علویان به تدریج در اذهان و افکار مردم منطقه تأثیر می گذاشت و مقدمات تحول عمده ای را فراهم ساخت.

به دلیل ظلم و ستم عاملان طاهری در طبرستان و تصرف زمین های بی مالک دیلم و گیلان ، جرقه های تشکیل نخستین دولت علوی در منطقه در سال ۲۵۰ زده شد.

دو برادر با نام های محمد و جعفر-که به نظر شیعه می آمدند- که از نفوذ زیدی در منطقه برخوردار بودند از یکی از علویان مقیم طبرستان به نام محمد بن ابراهیم یاری خواستند.

او «حسن بن زید علوی» را که در شهر ری ساکن بود به آنان معرفی کرد. آنان حسن را دعوت کردند و او پذیرفت و به این منطقه آمد و مردم زیادی با او بیعت نمودند.

حسن بن زید معروف به «داعی کبیر» ابتدا آمل و سپس ساری و ری را تصرف کرد.

این حوادث موجب وحشت خلیفه ی عباسی ـ المستعین ـ شد و او از محمد بن عبدالله بن طاهر امیر خراسان خواست تا برابر حسن بن زید بایستد.

در سال ۲۵۵ «مفلح» ترکی یکی از فرماندهان عباسی به طبرستان حمله کرد و سپاه داعی را شکست داد اما موفقیت جدی کسب نکرد.

 در سال ۲۵۷ داعی به گرگان حمله کرد و آنجا را از دست طاهریان خارج نمود. در سال ۲۶۰ حسن بن زید به دلیل هجوم یعقوب لیث صفاری به دیلم گریخت اما یعقوب به دلیل بدی هوا مجبور به بازگشت شد.

حسن بن زید حدود بیست سال بر بخشهایی از مازندران حکومت کرد. در این فاصله یکبار در ۲۶۲ و بار دیگر در ۲۶۶ احمد بن خجستانی به جنگ وی آمد اما او با کمک گرگانی ها در برابرشان ایستاد و مقاومت کرد.

پس از حسن بن زید برادرش محمد بن زید معروف به داعی صغیر جای او را گرفت.

او ابتدا با ابوالحسین (داماد داعی کبیر) درگیر شد و آل را به سختی از دست او خارج نمود.

دشمنان بیرونی او ری و گرگان را از دست او گرفتند و او به دیلم گریخته و در پناه قارن بن رستم قرار گرفت.

بعد از مدتی در سال ۲۷۹ زمانی که عمرو بن لیث به دشمنی با رافع برخاست وی با داعی متحد شد و در گرگان و طبرستان به نام «محمد بن زید» خطبه خواند.

داعی صغیر در سال ۲۷۸ طی نبردی با سامانیان به قتل رسید و این منطقه تحت سلطه سامانیان رفت؛ تا آنکه در سال ۳۰۱ ناصر اطروش در طبرستان قیام کرد و منطقه را تصرف نمود.

او شیعه و عالم بود و توانست اسلام را در مازندران و گیلان بیش از بیش گسترش دهد.

بعد از او «حسن بن قاسم» ـ از فرماندهان او بود و والی گرگان محسوب می‌شد ـ بر او شورید اما در نهایت تسلیم شده بار دیگر به حکومت گرگان گماشته شد.

ناصر اطروش ـ معروف به ناصر کبیرـ در ۲۵ شعبان ۳۰۴ درگذشت.

بعد از ناصر کبیر حسن بن قاسم حاکم شد اما ابوالقاسم جعفر فرزند ناصر بر او شورید و آمل را تصرف کرد ولی چون تعامل مناسبی با مردم نداشت بار دیگر حسن بن قاسم به حکومت رسید.

بعد از جنگهای مختلف نهایتا حسن بن قاسم از آمل گریخت و ابوالحسین احمد به حکومت طبرستان رسید. وی در ۲۹ رجب سال ۳۱۱ درگذشت.

بعد از او برادرش ابوالقاسم جعفر به قدرت رسید.

در این زمان مردم به دو منطقه تقسیم شدند

۱- بخش گرگان که در اختیار «ماکان بن کاکی» بود.

۲- بخش گیل و دیلم که با ابو علی محمد فرزند ابوالحسین احمد بیعت نمودند.

ابو علی بر ماکان نیز پیروز شد و به امارت طبرستان دست یافت.

بعد از درگذشت وی مردم با برادرش ابوجعفر بیعت کردند. اندکی بعد ماکان بن کاکی بار دیگر داعی حسن بن قاسم را به گیلان دعوت نمود و موفق شد آمل را از ابوجعفر بگیرد. در این زمان نصر بن احمد سامانی به طبرستان یورش برد اما موفقیتی به دست نیاورد. علاوه بر ماکان، اسفار بن شیرویه نیز وارد عرصه سیاسی طبرستان شد. در نبردی که در سال ۳۱۶ میان وی و داعی در نزدیکی آمل صورت گرفت داعی به همراه عده ای کشته شد. قاتل داعی، مرداویج بنیانگذار سلسله زیاری بود. از این پس دولت علویان رو به زوال رفت.

 

 


[۱] . اطلس شیعه صص ۲۲۳-۲۲۶

ارسال دیدگاه

enemad-logo