شعر: اسطوره سرخ شجاعت
در وسعت اندیشه. خونبار جنگل از پشت خنجر می خورد سردار جنگل بر کنده های پیر، زخم تیر پیداست پوشیده از گلهای خون، دیوار جنگل در ذهن سبز شاخه ها با خون تداعی سرهای سرداران شود بر دار جنگل اسطوره. سرخ شجاعت آفرینند مردان دیگر باز در پیکار جنگل بوی تر خون کاروان باد […]
شنبه 7 آگوست 2010 - 22:16
در وسعت اندیشه. خونبار جنگل
از پشت خنجر می خورد سردار جنگل
بر کنده های پیر، زخم تیر پیداست
پوشیده از گلهای خون، دیوار جنگل
در ذهن سبز شاخه ها با خون تداعی
سرهای سرداران شود بر دار جنگل
اسطوره. سرخ شجاعت آفرینند
مردان دیگر باز در پیکار جنگل
بوی تر خون کاروان باد آورد
از کوچه های خیس شالیزار جنگل
سرشار از عطر تر بی رنگ باران
خاک و نسیم و شاخه پربار جنگل
پر می کشد تا کهکشان روشنایی
از کوه ظلمت مرغ آتشخوار جنگل
در انتظار صبح پیروزی است با ما
در سنگر شب دیده بیدار جنگل