تأملی در روش های رأی آوری اصلاح طلبان
اصلاح طلبان اما در این میانه روشهای پر زرق و برقی را در تبلیغات انتخاباتیشان به کار میگیرند که ریشه در رویه ها، عقاید و افکار طیفی از جامعه روشنفکری ایرانی به مفهوم غربزده و خیانت پیشه اش دارد.
محمدجواد مقدمی شهیدانی
اصلاح طلبان اما در این میانه روشهای پر زرق و برقی را در تبلیغات انتخاباتیشان به کار میگیرند که ریشه در رویه ها، عقاید و افکار طیفی از جامعه روشنفکری ایرانی به مفهوم غربزده و خیانت پیشه اش دارد. با پیروزی انقلاب اسلامی جماعتی با گرایش به اندیشه های چپ شکل گرفت که در اوایل انقلاب با تندرویها و انقلابیگری های خالی از تقوا و تدبیر، هزینه بسیاری بر دست امام و انقلاب گذاشت و هر کس در هر گوشه ای که لب به انتقاد گشود با برچسب فئودال و لیبرال و آمریکایی و متحجّر و ضد انقلاب و غیره، خانه نشین و بی آبرو شد! حالا که سالها از ان روزها میگذرد همان جماعت با یک تغییر رویه صد و هشتاد درجه ای در عرصه مباحث تئوریک به دامن آمریکا لغزیده و روی هرچه لیبرال را سفید کرده اند!
***
در این میانه اما اتفاقات بسیاری افتاد که از جمله آن، تخته شدن دکان دونبش تشکلها و احزاب انحرافی و التقاطی -که بسیاری از جوانان مؤمن و معتقد ایرانی را از دستهای رنجور پدر و مادر جدا کرده، به بیراهه برده اند بود. گرچه گروه های التقاطی با روش های پر زرق و برق جذب تشکیلاتی تقریبا از میان رفتند اما نه راه و رویه آنها در جذب و اثرگذاری اجتماعی بهطور کلی از میان رفت و نه افکار و عقاید انحرافیشان! و جماعت بی مبنا و دو آتشه دیروز که بدون آنکه حتی یک سیلی در راه پیروزی انقلاب خورده باشد، یکباره خود را بر گرده انقلاب نشاند و وارث همه غنائم خواند! غنائمی که در حقیقت باید به مردم مستضعف –که به فرموده امام عزیز ولی نعمت بودند- میرسید! آنها روشهای و افکار گروههای چپ و راست را با ساماندهی منظم تر و صد البته در لفافه ای از اسلام و شعارهای انقلابی به کار گرفتند و کبّاده اصلاح بر کشیدند و عربده «هل من مبارز» سر دادند و با شعار زنده باد مخالف من، خفه کردند همه آنها را که می خواستند مردم را با اصول بنیادین و مترقی انقلاب اسلامی آشنا کنند.
در آستانه انتخاب بزرگ آینده، بازخوانی برخی از روش های ناجوانمردانه اصلاح طلبان خالی از لطف نیست؛ گرچه فردا همین حضرات معتقد به آزادی بیان و مخالف با تیغ حذف، اگر دستشان نرسد به حلقوم مبارک نگارنده که خفه اش کنند حتما با فریاد پر طنین وام ظلوما … وا تخریبا… و هزار تا وای و وای دیگر به جنگ بنده و امثال من می آیند و به جرم حق گویی هزار سکوت ناخواسته فراهم می آورند، چه اینکه در روند مناظره سوم گوش های از وسعت مشرب آقایان در تحمل سخن مخالف مشاهده شد! همه دیدند که با صدای رسا و بلیغ سکوت می آفرینند، آبرو میبرند و مخالف را سر جای خویش می نشانند! محض خاطر حضرات باید بگویم که این نوشته بوی نان نمی دهد، بوی حرف دیگران هم نه، این نوشته درد دل نویسنده ای است که کمی به تاریخ معاصر مسلط است و کمی به جریانات سیاسی آشنا و کمی به دردهای نگفته و بغض های خاموش مردم انس گرفته و قبل از آنکه غصه رأی آوری عزیزی از جمع حاضر را داشته باشد، درد دیانت مردم دارد و درد قدر ناشناسی دنباله داری که در آستانه انتخابات بزرگ ریاست جمهوری شامل نظام اسلامی و مردم نجیب و قدرشناس شده است.
***
اصلاح طلبان و روش های رأی آوری شان برای مردم سرزمین من دارند به یک کلیشه بی ریشه و به یک اپیدمی پرملال تبدیل میشوند! و در این هنگامه حسّاس، بازخوانی برخی از این روشها خالی از لطف نیست. صدالبته این سخنان تنها رویه عمومی اصلاح طلبان را رو میکند و هیچگاه داعیه ان ندارد که همه آنها که در ادوار مختلفی با این جریان سیاسی همگرا یا همکار بوده اند، آدم های بد و یا معتقد به این اصول بوده اند.
وقتی اصلاح طلب باشی همیشه حق با توست، تو میتوانی حرف بزنی و دیگران نه، تو میتوانی با دستاویز قرار دادن جلسات خصوصی با بزرگان –از رهبری گرفته تا بقیه- برای خودت آبروی سیاسی بخری، اما دیگران نه، تو میتوانی گاهی حتی از اسرار نظام چیزی برملا کنی –راست و دروغ را هم به هم آمیختی اشکال ندارد- و به قول لاریجانی «بگم بگم» توی این کشور راه بیاندازی و هرچه بادا باد… ولی دریغ از انکه تحمل یک رفتار –البته ناصحیح- این چنینی را داشته باشی!!
وقتی اصلاح طلب باشی میتوانی از یک جلسه تودیع و معارفه که بزرگان زیادی –که میدانی حتی قبولت ندارند- در آن نشسته اند، سوء استفاده کنی و زبان تمجید دیگرانی که شاید به احترام و به قصد دلداری ات تعریفی کرده اند را امروز برای خودت غصب کنی!
وقتی اصلاح طلب باشی همیشه حق با توست؛ تو می توانی به اسم دفاع از زنان ایران اسلامی، همان فکرهای جویده و بریده فمینیستها را در لعابی از تدین مطرح کنی ولی از ادوار چهارگانه ای که بر جریان حقوق زن در جهان گذشته و از تباین اصولی خواستگان این جنبش دفاع از حقوق زن با اصول اسلامی چیزی نگویی، تو را چه کار با این کارها، فقط کافی است به آنها که به جریان روشنفکر زده و غربگرای فمینیسم ایرانی گرایش دارند، کُد بدهی و بگذری….
وقتی اصلاح طلب باشی میتوانی لباس جهاد به تن کنی، لباس روشنفکری بپوشی، جامه پیامبر(ص) را میتوانی وام بگیری حتا، اصلاً تو در هر لباسی میتوانی زیست کنی، تو را چکار با اقتضائات و احترامات لباسها، تو باید از همه ظرفیت هایی که میتواند توجه مردم را جلب کند استفاده کنی، گاهی لباس سیادت بپوشی و عکست را بچسبانی به عکس رهبری، گاهی لباس روحانیت بپوشی و خود را متعلق و مدافع دین بنمایانی، گاهی لباس بسیجیها را بپوشی و خود را اهل جهاد بخوانی، اما لازم نیست هیچکدام از اینها باقی بمانی، تو باید در روز مبادا به آن تفکری که در آن تربیت شده ای وفادار بمانی، فقط همین!
وقتی اصلاح طلب باشی می توانی در رسانه ملّی چنان ژست پایمردی بگیری که همه مجاهدها به پایمردی خود شک کنند و یا چنان ژست دوری از پایکوبی بگیری که همه آنها که در محافل مربوط به تو رقصیده اند به خود شک کنند اما تو میتوانی چند روز مانده به سالگرد ارتحال امام عزیز، آن هم در حسینیه پرخاطره جماران، در مجلس پایکوبی هوادارانت حاضر شوی و بعدش هم به جای عذرخواهی از ملت مسلمان، اصلاً دم بر نیاوری! آری تو باید عذر بخواهی که در قدمگاه پیر جماران که دیوارهای حسینیه اش هنوز طنین صدای الهی امام را به یادگار دارد، مجلس پایکوبی هوادارنت را مشاهده کردی و هیچ نگفتی، باید توبه کنی از آنکه قداست قدمگاه شهیدان و رزمندگان را شکستی و یادت رفت اشکهای شوق شهدا و رزمنده ها در دیدار با امام را و نشستی در مجلسی که نشاید و نباید و سر آخر هم طلبکار شدی از همه که چرا مأمورها گفته اند نرقصید….!
وقتی اصلاح طلب باشی میتوانی با همه کنار بیایی، با آیت الله و حجهالاسلام، با کسانی که خود و طرفدارانشان روزی به خون هم تشنه بوده اند و افکار سیاسی شان فرسنگها با هم فاصله دارد و یادت برود که آنکه با همه کنار میآید منافق پیشه است! آری! تو میتوانی این نقیصه را در حضور چشم باریک بین مردم یک نقطه قوّت بدانی و یادت برود که همین حضراتی که مردم سالها چوب دعواهای کودکانه شان را خورده اند واقعاً بر سر یک میز جمع میشوند و برای رضای خدا به خدمت مردم مشغول میگردند!
وقتی اصلاح طلب باشی میتوانی وعده های پر زرق و برق بدهی که عقل هیچ جنّی هم به آن نمیرسد و سرآخر اگر رأی آوردی و نتوانستی تقصیر را بیاندازی گردن این و آن که ما مخالف بودیم و نگذاشتند کار کنیم! و اگر رأی نیاوردی با مطرح کردن مطالبات بیقاعده، توقعات مردم را آنچنان بالا ببری که کمر رقیب امروز و رئیس فردا بشکند و این سرمایه گذاری بلند مدت توست!
وقتی اصلاح طلب باشی میتوانی در برنامه تبلیغاتت همزمان که مجری مظلوم تلویزیون را با جد و آبائش جلوی چشم ملت خوار و خفیف میکنی با آنکه او اجازه دفاع و حرف زدن ندارد تو یکه تازی میکنی، در فیلم تبلیغاتی ات از آزادی بیان دم بزنی و از اینکه بی لکنت حق مردم را می دهی و چند دقیقه بعد در همان فیلم جمله ناروای جوانکی را بیاوری که خطاب به تو میگوید «خوب شستیش گذاشتی کنار….» و تو لبخند زنان و رضایتمندانه از اینکه مخالفت را در مناظره له کرده ای، دست پیش را میگیری که حرف های بسیار داشته ای برای گفتن و نگفته ای و منت داری بر سر نظام و مردم و احیاناً کاندیداهای رقیب!
وقتی اصلاح طلب باشی میتوانی وضع موجود را در سیاه ترین شکل ممکن تصویر کنی و سرمای فراگیر تراویده از سخنانت، قلبهای پر درد مردم را رنجور و خسته و حتی نا امید کند و بعد تو به عنوان ابرمرد و ناجی و منجی ظهور کنی و امید بیاوری و بهار بیافرینی و چنان و چنین کنی…. حتماً می خواهی مردم را شرطی کنی؛ اگر تو و یا هم قبیله ای هایت نباشید، زمستان فراگیر میشود و همه چیز رنگ سیاهی به خود میگیرد و اگر شما باشید همه مشکلات میمش برداشته میشود و شکلات میشود.
وقتی که اصلاح طلب باشی همیشه حق با توست. تو باید از همه ظرفیتها برای محبوبیت استفاده کنی؛ گاهی نام خواننده ای را بیاوری که مردم به صداییش علاقه داشته یا دارند و به هر دلیل امروز از مردمش بریده است و در کنار گوگوش و موموش و… عکس یادگاری میگیرد و به اتفاق دخترش کنسرت اجرا میکند و در مصاحبه با بی بی سی به حکام دین بی حرمتی و دهن کجی میکند و… تو حتی میتوانی در فیلم تبلیغاتی ات ترانه شاعر آئینی سرایی را بدون اجازه او استفاده کنی، آخر همیشه حق با توست!
***
گرچه روشهای سخیف اصلاح طلبان در جمع کردن آراء مردم، پر زرق و برق و پر رنگ و لعاب است اما مردم ایران هر روز که از گذرگاه پرعبرت عمر میگذرند، بیشتر از پیش بر تجربه و تبهّر و بلوغ سیاسی و اجتماعی شان افزوده میشود؛ آنها با دیدن درد و داغهای پرشماره، با تحمل جنگ و محرومیّت ها و گرانی و فقر، با مشاهده وط نفروشی های پر تعداد و خیانت های ناجوانمردانه که مخصوصاً در دویست ساله اخیر دامن گیرشان شده، حالا پس از سالها دیگر از دوره قیّم مأبی و طفولیت سیاسی درآمده اند و به حق باید انها را جزو سیاسی ترین مردم دنیا دانست. ملتی که آدم ها را خوب میفهمد، حرفها را به دقت تحلیل میکند، رویکردها را مدبّرانه میشناسد و در یک کلام، مردمی که حالا دیگر به این آسانی ها کلاه سرش نمی رود و همین یک عنصر اجتماعی تعالی بخش کافی است که دوست و دشمن هنر امام(ره) و انقلاب را دریابند؛ دوستان شادان و سرخوش به بار نشستن شجره انسان ساز خمینی کبیر را به نظاره بنشینند و دشمنان عصبانی و عربده زنان، هر روز توطئه ای تازه دراندازند و هر لحظه و هر روز به خط پایان بیشتر نزدیک شوند!