حزب الله و خطر ارتجاع گفتمانی
حزب الله پیش از انکه در فکر معرفی کاندیدا و طرح شعار مرده باد و زنده باد و چنبره زنبوری بر کندوی ستادهای انتخاباتی افراد مختلف باشد، به عنوان چشم بیدار مردم باید به فکر طرح گفتمانی در طراز دهه چهارم انقلاب اسلامی و متناسب با نیازهای روزآمد و همه جانبه مردم باشد.
محمدجواد مقدمی شهیدانی
همه مردمی که در سال ۸۴ در بازار مکاره آراء سیاسی مختلف، گفتمان عدالت و انقلاب اسلامی را انتخاب کردند، هرگز در ذهنشان انتخاب رئیس جمهوری در ساحت عصمت نبود، بلکه ایشان به نیت عبور از گفتمانهای ناکافی و شاید ناکارآمد پیشین – یعنی گفتمان سازندگی و اصلاحات- به گفتمان عدالت گرویدند و این بود که پای پوستاندازی پر برکت گفتمانی هم هزینهها دادند که نمیتوان گفت این ایثار همهجانبه و تمام عیار مردمی در همراهی با این راه نورانی ناآگاهانه بوده است!
آری! آنان گفتمانی را انتخاب کردند که از جنس خودشان بود و این راه را آگاهانه و خردمندانه انتخاب کردند، اگرچه در مصداق چاره ای جز انتخاب آقای احمدینژاد برای شان نمانده بود. مردم، پیش از انتخاب احمدینژاد، گفتمان سوم تیر را انتخاب کرده بودند چرا که اگر غیر از این بود، چگونه فرد گمنامی در قامت احمدینژاد میتوانست در سپهر سیاست ایران جایی باز کند برای خودش.
این نگارنده بر این باور است که حتی حمایتهای حزب الله و عالمان زمان آگاه و انقلابی نیز دلیل اصلی رأی آوری او نبود چه اینکه مردم پیشتر ثابت کرده بودند که سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی از دوره قیّم مآبی و طفولیت سیاسی درآمده اند و بر مدار تشخیص تصمیم میگیرند و ملاک اصلی تشخیص آنان نیز بر محور گفتمان کاندیداها میچرخد، گرچه حزب الله و عالمان انقلابی و دلسوز همواره مؤیدهای مهمی در تصمیم گیری مردم بوده و در بسیاری از موارد در ایجاد یک گفتمان بنیادین نقش راهبری داشته و دارند.
بله، آنان با بصیرت تمام، گفتمانی را برگزیدند که خوشایند خیلی از خواص –مخصوصا اهل قدرت و سیاست و قاطبه کارگزاران پیشین- نبود؛ چه اینکه اهل سیاست قباها دوخته بودند بر قامت قدرتشان و حالا حالاها تصورشان نمیآمد که از چرخه محدود و انحصارطلبانه قدرت برای مدتی طولانی به زیر کشیده شوند، همانطور که باورشان نمیآمد روزی بازی به هم بخورد، آنچنان که گرد انتقادهای عالمانه و بنیادین بر دامن کبریاییشان نشیند(!!!) و قصه اشتباهات –اگر نگوئیم انحرافات و خیانتهای- واضحشان نقل محافل خاص و عام گردد!
گرچه مردم قدرشناس یادشان نرفته بود خدماتی که از حضرات دیده بودند اما سخن این بود که سیاستمداران نظام اسلامی که بیش از هر نظام دمکراتیک دیگری باید بر مدار خواستههای مشروع و الهی مردم –که صد البته خلاف هیچ عقل سلیمی نیست- حرکت کنند، همواره در نظرگاه عیارسنجی مردم هستند و گرچه این قوم نجیب به فراخور فهم عمیق سیاسی و اجتماعیشان، معمولاً در کوران خدمت رسانی، به هیئت حاکمه کمترین نقدها را روا میدارند تا شاید از تمام توان ایشان در جهت بهبود امور کمک ستانده شود، اما حافظه تاریخی و فهم اجتماعیشان دقیقتر از این حرفهاست که آقایان ساحت اقدسشان بینصیب از نقد عملکرد گذشته بماند!!
این است که مردم بعد از هر دوره هشت ساله ریاست جمهوری، هم به عبور تعالیبخش در عرصه گفتمانهای ساسی-اجتماعی دست میزنند و هم مبنای انتخابشان قبل از آنکه مشخصههای شخصی نامزدها یا گرایشهای حزبی و جریانی باشد، گفتمانی است که برگزیدن آن را به صلاح ملت و مملکت اسلامی دانستهاند. همزمان که آخرین روزهای خدمتی رئیس جمهور و هیئت همراه، مصادف است با سیل انتقادهای اجتماعی تا ادراک سیاسی و اجتماعی مردم بیش از پیش به رخ کشیده شود!
آنچه در این روزها در اذهان توهّمزده برخی از سیاسیون ایران میگذرد، هوای ارتجاع گفتمانی است! ارتجاع به ادواری که به فراخور تعالی اجتماعی جامعه اسلامی ایران، حالا دیگر به سطور نانوشته تاریخ پیوستهاند. مردم صد البته حواسشان هست که چه بر آنها رفته است؛ هم حواسشان به خدمات هست و هم به اشتباهات –اگر نگویم انحرافات و حتی معدود خیانتها-! اما آنچه اهمیت دارد اینکه حزبالله –که به عنوان جمعیت خواص مورد وثوق توده های مردم، مورد توجه است- به این خطر متوجه باشد و او که بر خلاف عامه مردم به سلاح رسانه و نفوذ اجتماعی مسلّح است، تبعات این خطر ستُرگ را گوشزد کند!
میل به بقای مادامالعمر در قدرت اجرایی چیزی نیست که به آسانی بتوان سه رئیس جمهور گذشته و اطرافیان ایشان را از آن مبرّا دانست. طرح مادامعمر شدن ریاست جمهوری در سالهای آخر دولت سازندگی، تنظیم لوایح دوقلو در دولت اصلاحات، بازیهای کودکانه احمدی-مشائی در دولت کنونی، شواهد صدقی هستند بر اینکه اگر حواسمان نباشد کلاهمان –یعنی کلاه مردم رنجدیده و محروم که مهمترین دغدغه رهبری معظم رسیدگی به امور آنان است- پس معرکه است!
این است که حزب الله پیش از انکه در فکر معرفی کاندیدا و طرح شعار مرده باد و زنده باد و چنبره زنبوری بر کندوی ستادهای انتخاباتی افراد مختلف باشد، به عنوان چشم بیدار مردم باید به فکر طرح گفتمانی در طراز دهه چهارم انقلاب اسلامی و متناسب با نیازهای روزآمد و همهجانبه مردم باشد، تا خود مردم –که به تعبیر امام راحل عزیز، ولینعمتان ما هستند- مرد این میدان را شناخته، کلید امور را به او بسپارند. بدیهی است مقدمه عمل به چنین تکلیف پراهمیت و استراتژیکی، متوجه نمودن و متوجه بودن به خطر ارتجاع گفتمانی توسط تشنهگان قدرت است!