
حزب الله و ضرورت تحلیل عقلانی از اعتدال روحانی
«حزب الله» در عین حال که دست احتیاج دوستان دولت را به گرمی میفشارد و دستگیر دولت محترم است، هرگز از وظیفه اوّلی و ذاتیاش که مرزبانی گفتمانی است، غافل نمی افتد.«حزب الله» در کنار تمام تکالیف الهی که بر عهده دارد، از وظیفه تحلیل شرایط و پیگیری مطالبات پرمغز رهبری معظم در تمام جوانب سیاسی و اجتماعی، نباید مغفول افتد که در غیر این صورت، فرصت تاریخی نظام در دفاع از حقوق اساسی مردمش با تعارفات زیرکانه و واژه پراکنیهای پرجاذبه از بین میرود و دیری نمی پاید که مجرمین دیروز، طلب کاران امروز و فردای مردم و نظام اسلامی خواهند شد!
محمدجواد مقدمی شهیدانی
آنچه از انتخاب مدیران ارشد دکتر روحانی –از معاونین، وزراء و مشاورین- به دست میآید اینکه ایشان تا کنون به مهره چینی دقیقی دست زده که حاصلش سهم دهی به همه –یا اغلب- جریانات و فعالان سیاسی ادوار بعد از انقلاب است. بگذریم از اینکه در این سهم دهی ها، دوستان نزدیک به گفتمان انقلاب اسلامی –به معنای اصطلاح خاص آن- کمتر بها داده اند…
روزهای سرنوشت سازی که بر مردم ایران و اسلام میگذرد، تعیین کننده و زمینه ساز سرنوشت فرداهای دور و نزدیک است. از تحولات کشورهای اسلامی از مصر و سوریه و لیبی و بحرین گرفته تا ماجرای پردامنه سازش رهبران فلسطینی با صهیونیستها، موضعگیری های بی پرده و قلدر مآبانه کشورهای غربی و تحولات صحنه سیاست داخلی ایران، همه و همه به پیچیدگی و پیوستگی ماجراهای این ایام کمک کرده است، به گونهای که سرنوشت فردای کشورهای اسلامی، جامعه داخلی ایران اسلامی، و در نگاه کلانتر، سرنوشت جامعه جهانی بسته به میزان دقت تصمیمسازان صحنه سیاست جمهوری اسلامی ایران و نحوه عملکرد آنان در داخل و صحنه بین الملل، متفاوت خواهد بود. چه اینکه جمهوری اسلامی امروز بازیگردان مقتدر بسیاری از تحولات جهانی است و همین امر، در تمام امور داخلی و خارجی ما، به شدت مؤثر افتاده است.
***
تصمیم سازی مدیران سیاسی کشور، گذشته از تأثیر بر تحولات جهانی، اثر مستقیمی در آبادانی دین و دنیای مردم قدرشناس و نجیب ایران اسلامی دارد و از آنجا که تحلیل واقع بینانه و عقلانی از ما وقع جریانات روز کشور، همیشه در روند تصمیمسازی مؤثر خواهد بود و از همینروست که نگارنده تحلیلّ منصفانه و کل نگر از واقعیّات جامعه را فرع بر تصمیمسازی صحیح و کارآمد و مترقی دانسته، آن را بر خود و همه اهل نظر فرض میداند و بر جامعه «حزب الله» کشور بیش از دیگران، چرا که وظیفه ذاتی ایشان دیده بانی گفتمانی از ارزشهای دینی و حقوق همه مردم مظلوم و متدین ایران اسلامی است.
***
تحلیل واقعی و عقلانی وضعیت فعلی کشور نه تنها نشانه نق زدنهای کودکانه و کارشکنی و یا مچ گیری نیست که نشانه فضای باز سیاسی و ایجاد محیط تضارب آراءاست و قطعاً برایند آن به نفع کشور خواهد بود.
نکته مهمی که شاید دست و قلم تحلیلگران منصف و متعهد را از نگارش تحلیل و نقدهای عقلانی و واقعبینامه باز میدارد، تمسک تعدادی از دوستان سیاستپیشه به سیره و سخن مقام معظم رهبری در ضرورت حمایت همه جانبه از همه دولتها و دولت محترم فعلی است. آنچه در این زمینه گفتنی است اینکه رویه و فرمایشات مترقی مقام معظم رهبری در حمایت همه جانبه از دولت محترم و تکلیف کردن آن به همه جریانات، گروهها، اصناف و احزاب، -که صد البته کمک به دولت دکتر روحانی هم نشانه تکلیفمداری و ادای وظیفه شرعی و هم نشانه صداقت در خدمت به مردم عزیز ایران است-، نه تنها منافاتی با تحلیل وضع موجود، تبیین انتقادی گذشته و حال، وترسیم بصیرتآمیزِ آیندهندارد که خود مصداق روشن عمل به تکالیف متعدد دیگری است که از جانب ایشان بر عهده خواص گذاشته شده است.
به بیان واضحتر نباید در هیاهوی فضای سیاسی فعلی، فرصت مغالطه به دوستانی داد که می خواهند با سپر قرار دادن ارزشها و سخنان رهبری عزیز، خواص آگاه و خصوصاً «حزب الله» را از ترسیم واقعبینانه فضای سیاسی دور کنند؛ چه اینکه کمک کردن و خدمت به دولت یک تکلیف است و تحلیل اوضاع و مرزبانی اندیشه و رفتارهای سیاسی، وظیفه ای دیگر،و بدیهی است با انجام هرکدام، دیگری فراموش نمیشود. به عنوان نمونه وظیفه وحدت با برادران اهل سنت، تکلیف تعمیق عقاید شیعی و دفاع معقول و مستند و منطقی از آن را رفع نمیکند زیرا هر کدام از این دو، در ساحت مخصوص به خود باید انجام پذیرد.
این است که«حزب الله» در عین حال که دست احتیاج دوستان دولت را به گرمی میفشارد و دستگیر دولت محترم است، هرگز از وظیفه اوّلی و ذاتیاش که مرزبانی گفتمانی است، غافل نمیافتد.
***
در تحلیل واقع گرایانه و غیراحساسی از وضعیت فعلی، چند محور در اولویتِ نقد و بررسی قرار دارد که پرسش از پیشینه شناسی تاریخی، چیستی، چرایی، چگونگی و پیچیدگیِ مقوله «اعتدال گرایی» از مهمترینِ آنهاست. این است که عملکرد و مواضع دولت دکتر روحانی که با شعار «اعتدال» به صحنه آمده است، در چند محور باید مورد مطالعه و توجه قرار گیرد؛
اولاً؛ آیا اعتدالگرایی یک تاکتیک سیاسی است و یا با پشتوانههای تئوریک پا به عرصه گذاشته است؟ آیا گرایش به اعتدال را یک رفتار مبتنی بر تحلیل و شناخت صحیح و دقیق از اوضاع کشور و مطالبات مردم باید دانست یا برآمده از تفکری که در بلند مدت با انواع و اقسام کارهای آموزشی، سیاسی و تربیتی تولد یافته است؟ آیا اعتدال یک شعار ایجابیست یا صرفاً بر اساس رفتارهای احیاناً نا صحیح کارگزاران قبلی، زمینه بروز و ظهور یافته است؟!
به نظر میرسد گرچه اعتدال در ظاهر امر به یک تاکتیک و موضع سطحی سیاسی با ریشههای پوپولیستی شبیه است و در این فرگرد، آن را باید در همان تحقق آرمان دولت وحدت ملی، دولت ائتلافی، دولت آشتی ملی حتا!، ریشهیابی کرد -که در سالهای گذشته توسط اطرافیان آقای هاشمی و خود ایشان پیگیری میشد- ولی آنچه مهم و البته کمی مغفول است اینکه، اعتدالگرایی هم ریشه در افکار سیاسی گذشته این سرزمین دارد و از این رو پیشینه های فکری آن قابل اسقتقصاء، استخراج و مطالعه است و هم ظرفیت قوّتِ گرفتن و تبدیل به یک اپیدمی و جریان ماندگار در صحنه سیاست ایران را دارد که از این حیث بسیار پر اهمیت است.
از دیگر سو به نظر میرسد شعار اعتدال در بدایت امر، بر اساس مطالعه فرصتهای موجود و در مدتی کوتاه خود خود را به عنوان یک تز سیاسی مطرح کرده و با آنکه زمینه های متعددی در متون دینی اسلامی، الگوی سیاسی غرب، رفتار سیاستمدارانِ تساهل و تسامحگرا و شخصیتهای به اصطلاح بیموضع دارد، ولی از آنجا که خیلی زود خود را به عنوان یک ایده کارآمد و دربرگیرنده تمام شؤؤن سیاسی مطرح کرده است، جریانی ناپخته، نارس و غیر شفاف است که قدرت قضاوت و بررسی عملکرد مدیران این جریان را بسیار صعب میکند و در این بحران هویتی و عدم وجود تصویری روشن از وضعیت جریان اعتدال، سیاست مداران در عین حال که در موضع گیری به دشواری میافتند، میتوانند مهار اعتدال گرایی را به کوچه خویش کشیده، هر آنگونه که خویش میخواهند آن را تفسیر کنند.
از این مهم که بگذریم، قابلیت توسعه پذیر و ظرفیت بالای گفتمانی «اعتدال گرایی»، خطرپذیری این شعار سیاسی را بیشتر میکند؛ چرا که گرچه با مراجعه به مبانی دینی ما، توجه ویژه به اعتدال – البته در چهارچوب دین و نه به نحو مطلق-، متبلور است و همین شاید مستمسک تعدادی از دوستان برای تقدس بخشی و توجیه تمامیت این جریان شود! ولی نکته اینجاست که همین مفهوم، در ادبیات نوین سیاسی امروز غرب معنا و مفهوم و صد البته لوازم و اقتضائات دیگری دارد که در پس پرده آن تقدسبخشیها، پیامهای ضررآفرینی را برای کهنهکاران سیاست جهانی به همراه دارد. آنچه امروز وظیفه گفتمانی «حزب الله» است، تلاش برای تبیین لوازم ناصحیح اعتدالگرایی به منظور تنذیر و تحذیر وابستگان به دولت خدوم از گام نهادن در این ورطهها و یا فرصت دادن به افراد زیرک و فرصتطلب است.
***
گرچه با گذشت مدتِ کوتاهِ کنونی از عمر دولت اعتدالگرا، نمیتوان قضاوتی تام و تمام در مورد نکات مثبت و منفی عملکرد کارگزاران آن داشت، اما به همین مقدار هم نباید از گذرِ حوادث جا ماند و مطلوب آن است که قدم به قدم، با تحلیلهای تازه از اقدامات روزآمدِ دولتیان، هم زمینه تنویر افکار عمومی فرآهم آید و هم زمینه ارائه خدمت بهتر برای دولت محترم.
آنچه از انتخاب مدیران ارشد دکتر روحانی –از معاونین، وزراء و مشاورین- به دست میآید اینکه ایشان تا کنون به مهره چینی دقیقی دست زده که حاصلش سهم دهی به همه –یا اغلب- جریانات و فعالان سیاسی ادوار بعد از انقلاب است. بگذریم از اینکه در این سهم دهی ها، دوستان نزدیک به گفتمان انقلاب اسلامی –به معنای اصطلاح خاص آن- کمتر بها داده اند ولی از کارگزاران گذشته –که بیشترین سهم را در کرسی مدیریتهای ایشان دارند- گرفته تا افراد نشاندار فتنه، همه به نوعی در دولت اعتدال حضور دارند. این مسئله عجیب و مهمی است که در دوران گذار از فتنه، بدون آنکه تکلیف مجرمان اصلی آن روشن شود و یا ملاک های روشنی از طرف نظام اسلامی -آن هم به طور رسمی- در سنجش میزان مجرمیّت عاملان و حامیان این اتفاق زیان بار ارائه شده باشد –که البته این رویه خود ناشی از سعه صدر نظام اسلامی و در دنیا بی نظیر است-، افرادی که حضور آنان در حوادث ۸۸ مسجّل است، در پستهای رسمی دولتی حضور یافته یا حتی کاندیدای سکانداری مدیریت کلان کشور در طراز وزارت شدهاند!
گرچه اعلام مجرمیّت یا محکومیّت فتنه گران در درجه اول به عهده نظام قضایی کشور است و دیگرانی مانند خواص یا عامه مردم تابع این احکاماند ولی این نکته نیز نباید فراموش شود که عفو و گذشت از جرائمی که اصل نظام سیاسی کشور را به مخاطره انداخته و برای مردم رنجدیده و محتاج خدمت ما زیانهای مادی و معنوی بسیار به همراه داشته نیز، بر عهده مدیر ارشد نظام یعنی رهبری معظم است و لذا کسی نباید و نشاید در این امر بر ایشان پیشی گیرد و از مال خلیفه بذل رأفت اسلامی و کرامت انسانی و از این حرفها کند!
این است که «حزب الله» در کنار تمام تکالیف الهی که بر عهده دارد، از وظیفه تحلیل شرایط و پیگیری مطالبات پرمغز رهبری معظم در تمام جوانب سیاسی و اجتماعی، نباید مغفول افتد که در غیر این صورت، فرصت تاریخی نظام در دفاع از حقوق اساسی مردمش با تعارفات زیرکانه و واژه پراکنیهای پرجاذبه از بین میرود و دیری نمیپاید که مجرمین دیروز، طلب کاران امروز و فردای مردم و نظام اسلامی خواهند شد!