حزب الله و پیوند ابدی با آرمان های جاویدان روح الله
دوباره هر بهمن ماه که بهار عمر آدمها از مشرق چشمان روح الله طلوع می کند و هوای تازه در این کشور که نه، در تمام فضای نفس گیر زمین وزیدن می گیرد، آدم دلش بد جوری برای سید سفرکرده تنگ می شود. مردی از جنس مردم، مردی که بود و نمودش را در سیر اسفار اربعه ملاصدرا باید جست و جلوه ای از مقامات کشف و شهودش را در عرفان ابن عربی باید یافت.
محمدجواد مقدمی شهیدانی
دوباره هر بهمن ماه که بهار عمر آدمها از مشرق چشمان روح الله طلوع می کند و هوای تازه در این کشور که نه، در تمام فضای نفس گیر زمین وزیدن می گیرد، آدم دلش بد جوری برای سید سفرکرده تنگ می شود. مردی از جنس مردم، مردی که بود و نمودش را در سیر اسفار اربعه ملاصدرا باید جست و جلوه ای از مقامات کشف و شهودش را در عرفان ابن عربی باید یافت.
مردی که اصلاحگری تمام عیار در عصر مدرن محسوب می شود ولی نه از جنس راهبران انقلابها و جنبشهای اجتماعی دیگر؛ چه اینکه آنها گرچه دغدغه اصلاح امور مردم و اجتماع دارند اما هرگز دستشان به ملکوت عوالم نرسیده که اصلا نخواسته اند از راه آسمان، راهی برای برون رفت زمینیان از زندان مصائب و مظالم، باز کنند!
مردی که روح الله اسم با مسمایش بود. مردی که قیام کرد برای خدا و به قصد نجات مردم. مردی که تا پای جان در مخاطره قرار گرفت تا مردم در امان بمانند. مردی که هیچ سلاحی نداست در مقابل ارتش تا دندان مسلح شاه، جز سلاح بکاء به درگاه الهی و ایمان به غیب و نصرت خداوند و اعتقاد به نیروی عظیم مردم متدین و وفادار این سرزمین. مردی که رسانه ای نداشت جز همین طلاب رنجدیده و مجاهد، جز اعلامیه های مخفی، جز نوارهای سخنرانی اش که یواشکی دست به دست می شد، جز روح و جان و زبان مردمی که با تمام وجود قبولش داشتند!
این روزها که هوای روزهای خون و حماسه دوباره در میهن وزیدن گرفته است، حزب الله ـ این یاران بی ادعای روح خدا ـ دوباره جان گرفته اند، دوباره نشسته اند به واکاوی چیستی، چرایی و چگونگی ماهوی نهضت امام خمینی که حاصلش شده است انقلاب اسلامی. تفاوتی نمی کند از کدامین نسل انقلاب باشند، تفاوتی نمی کند در چه صنفی مشغول باشند، تفاوتی نمی کند از چه جنسیتی هستند؛ مهم این است که آرمانهای امام و انقلاب برایشان مهم است. مهم این است که حواسشان هست که انقلاب به دست نااهلان نیفتد و یا نیفتاده باشد. مهم این است که بر سر آرمانهای مشخص انقلاب ایستاده اند و حتی یک قدم هم عقب نرفته و نمی روند، حتی و حتی اگر درد دوران بسیار کشیده باشند، حتی و حتی اگر زخم هجران فراوان دیده باشند. حتی و حتی اگر لغزیدن بزرگان و انحراف دوستان و فریبکاری دشمنان، فراوان مشاهده کرده باشند.
این است که مردم حزب اللهی و حزب الله مردمی، این هر دو در کنار هم به عنوان سربازان بی جیره و مواجب انقلاب اسلامی، مثل روزهای اول انقلاب بیاعتنا به دنیا و مواهب اعتباری اش، به حراست از انقلاب، هوشیار و بیدار نشسته که نه، مردانه ایستاده اند. تنها با این تفاوت که حزب الله مردمی به عنوان چشمان بصیر و بیدار انقلاب و امام، در کسوت رصد اتفاقات و انحرافات است و مردم حزب اللهی چشم به انگشت اشارت راهبر معظم و پشت سر حزب الله.
برخی اما میخواهند فراموشمان شود که انقلابی رخ داده است در این کشور، که خون شهیدی ریخته شده است در این مملکت، که مردمی رنج و مصیبت ها دیده اند از سلسله های خبیث شاهنشاهی در طول اعصار و ازمان. برخی طعم قدرت شاید مزه کرده است زیر زبانشان که حاضر نیستند نزدیکان دست چندمشان هم پاسخگو باشند در برابر دادگاه عدل انقلاب تا میزان انحرافشان مشخص شود از آرمانهای الهی امام.
برخی اما نهایت تلاششان این است که زمان را به عقب برگردانند و رانتی و باندی بسازند که نه، باند و رانتشان را داشته باشند و مثلاً همه چیز را با توجیه اقتصادی تحلیل کنند و ارزشها را به مذبح مطامع شخصی و گروهی و باندی شان ببرند و انگار نه انگار که انقلابی شده باشد و خونی ریخته شده باشد و امام عزیزی در این راه با شرافت خون دل خورده باشد!
برخی اما بدشان نمیآید لچکها و چادرهای دخترکان بی حیا و زنان هرزه کنار رود، اقتصاد صدقه ای دوران هویدای فریبکار حاکم گردد، فساد و پارتیبازی نرخ شاه عباسی ادارات و سازمان ها شود، ارزشها و آرمانها فقط در حد سخنرانیهایی در جمع مردم انقلابی باقی بماند و در عرصه جهانی سانسور گردد، پای جاسوسان نابکار به نهانخانه اسرار این مردم باز شود، چرخ کارخانه های بومی از کار بایستد، سرمایه گذاران خارجی سهم نداشته شان را از جیب مردم ایران دوباره برگیرند، اقتدار ملی و عزت بین المللی به چوب حراج گذارده شود، یقینیات انقلاب و تفکر امام با خاطرات وهم آلود و حتی کذب، تخصیص و تقیید زده و یا گاهی حتی از اساس دیگر گون جلوه داده شود.
برخی اما هستند که می خواهند انقلاب نباشد، تنها و تنها اگر ماندن خودشان بسته به نابودی انقلاب باشد! همانها که اگر نبود امام و انقلاب، حتما حالا داشتند زیر پای یک مستشرق غربی را جارو می کردند و یا به بند کفش یک سرمایهدار لیبرال دخیل بسته بودند و یا در فرنگ با دخترکان بزک کرده فرانسوی قهوه تلخ می خوردند و بر رسم و راه رادمردان انقلابی می خندیدند! همانها که انقلابیهای بدلی هستند، همانها که تنها با انقلاب و امام عکس و خاطره یادگاری دارند، همانها که از قبیله قابیلند و لباس هابیلیان بر تن دارند!
من این روزها بیشتر دلم می گیرد از این جماعتی که سالهاست دل مردم را چرکین کرده اند از راه امام، جماعتی که ذهن عده ای را خراب کرده اند نسبت به انقلاب، روح مردم را آزرده اند با پنجه کشیدن بر چهره لطیف و ظریف دیانت و تقوای انقلابیهای اصیل. من دلم می گیرد این روزها هم، البته بیشتر از بقیه روزهای سال. امام هم دلش گرفته بود از این جماعت… امام هم.
حزب الله اما با امامش پیوندی ابدی دارد؛ نه با شخص امام ــ که این به جای خویش محفوظ است ــ که با راه و آرمانهای الهی او. حزب الله مادامی که نسبتش را با خدا نگه داشته باشد، مادامی که در حزب خدا باشد، از راه خدا باز نمی ایستد، از روح خدا دل نمیبُرد چه اینکه هر چه رنگ الهی گیرد، ابدیت یابد.