در دوران مبارزه خودمان، یاد میرزاکوچک به ما نیرو می داد
نماد شجاعت و مجاهدت مردم گيلان، به حق شهيد بزرگوار، ميرزا كوچك جنگلى است كه براى اسلام، براى قرآن، براى اقامهى دين و در مقابلهى با بيگانگان و متجاوزان، در دوران غربت قيام كرد و ياد او هرگز نبايد فراموش شود.
آیت الله سید علی خامنه ای
ما در دوران مبارزه خودمان، هر وقت نام ميرزاكوچك خان را به ياد مي آورديم و شرح حال او را مي خوانديم، نيرو مي گرفتيم. او از همت و اراده و شخصيت و هويّت خود خرج كرد، براي اين كه به يك نسل هويّت و شخصيت و نيرو و اراده ببخشد. اين بسيار ارزش دارد…
مبارزات میرزاکوچک جنگلی
اگر بخواهيم به تاريخ برگرديم، همه جا پاي بينش ديني و سر رشته داران امور ديني مردم را مي بينيم. قيام ميرزاي شيرازي، مسئله مشروطيت، قيام مدرس، قيام ميرزا کوچک خان و مسائل گوناگون ديگر، چه قبل از دوران پهلوي، چه در دوران پهلوي همه جا، پاي انگيزه دين و به طور مشخص تر، پاي علماي اسلامي در ميان و مشهود است.[1]
نماد شجاعت و مجاهدت مردم گيلان، به حق شهيد بزرگوار، ميرزا كوچك جنگلى است كه براى اسلام، براى قرآن، براى اقامهى دين و در مقابلهى با بيگانگان و متجاوزان، در دوران غربت قيام كرد و ياد او هرگز نبايد فراموش شود.[2]
ميرزا كوچك، مرد تنهايي بود كه به دو قدرت بزرگ آن روز دنيا – يعني روسها و انگليسيها – يك «نه»ي بزرگ گفت. نه با روسها ساخت، نه با انگليسيها؛ اما در كنار او كساني بودند كه مي خواستند با دستگاه حكومت آن روز – بعد هم با رضاخان كه تازه مي خواست سر كار بيايد – مبارزه كنند، اما به روسها پناه مي بردند؛ به باكو رفتند و بند و بستهايشان را كردند و به ايران برگشتند و سرسپرده آنها شدند. اما ميرزاكوچك خان قبول نكرد و حاضر نشد سازش كند؛ او، هم با انگليسيها جنگيد، هم با قزّاقهاي روس جنگيد، هم با لشكر رضاخاني – و قبل از رضاخان، آن كساني كه بودند – مبارزه كرد؛ با احسان اللّه خان و ديگران هم كنار نيامد.
وقتي جوان گيلاني سر قبر ميرزاكوچك خان مي رود و مي بيند اين مرد تنها، اين مرد باايمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگلهاي گيلان در مظلوميت مُرد، اما شخصيت خودش را در تاريخ ايران تثبيت كرد؛ مُرد، اما يك مشعل شد.
ما در دوران مبارزه خودمان، هر وقت نام ميرزاكوچك خان را به ياد مي آورديم و شرح حال او را مي خوانديم، نيرو مي گرفتيم. او از همت و اراده و شخصيت و هويّت خود خرج كرد، براي اين كه به يك نسل هويّت و شخصيت و نيرو و اراده ببخشد. اين بسيار ارزش دارد. امثال او تعدادي بودند كه در غربت مبارزه كردند، در غربت هم مُردند؛ اما مي بينيد كه امروز غريب نيستند. جريان تاريخ، جريان عجيبي است. نگذاشت و نخواهد گذاشت شيخ فضل اللّه ها و ميرزاكوچك خان ها و خياباني ها و امثال اينها، همچنان كه غريب مُردند، غريب بمانند. دشمنان مي خواهند اين مفاخر را از دست جوان ايراني بگيرند.[3]
در زمان شاه
مدتها به اين فکر مي کردم که چرا اين همه جوک هاي مستهجن درباره ترک ها، رشتي ها و خراساني ها ساخته اند و منشأ اينها کجاست. وقتي به تاريخ مراجعه کردم، ديدم آذربايجان به رهبري شيخ محمد خياباني، خراسان به رهبري کلنل تقي خان پسيان و رشت و گيلان به رهبري ميرزا کوچک خان، عليه استبداد و استعمار، جانانه جنگيده و پوزه آنها را به خاک ماليده اند و آنها که در عرصه هاي سياسي راه به جايي نبرده اند، در عرصه هاي فرهنگي و توسط ايادي داخلي خود، به تخريب مردمان شريف اين نواحي پرداخته اند تا مردم را نسبت به آنان بدبين کنند و متأسفانه هنوز هم از اين حربه ناجوانمردانه، بهره مي برند.[4]
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
[اوایل انقلاب] هر كدام از گروهكهاي گوناگون مي خواستند يارگيري و سربازگيري كنند و از فضايي كه با خون مردم مسلمان و با همّت جوانان مؤمن و تحت رهبري امام بزرگوار پديد آمده بود، سوءاستفاده كنند. من همان روزها وارد رشت شدم، براي اين كه در محافل دانشگاهي و ميان جوانان سخنراني كنم. فراموش نمي كنم، در ميدان بزرگ شهر آن قدر پلاكارد و اعلاميه هاي بزرگ و پرده هاي عظيم از طرف گروهكها زده شده بود كه انسان متحيّر مي ماند! با مرحوم شهيد دكتر عضدي به قبرستان شهر رفتيم تا بر مزار ميرزا كوچك فاتحه اي بخوانيم. آن جا هم عناصر گروهكها خودشان را رساندند براي اين كه ما را تهديد كنند؛ براي اين كه ميرزاكوچك خان را تحقير كنند؛ براي اين كه حركت عظيم اسلامي مردم ايران را يك حركت مادّي و جداي از انگيزه هاي معنوي بنمايانند، كه البته موفّق نشدند.[5]