مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - Sunday 13 Oct 2024
محتوا
رشت بین دو کودتا

رشت بین دو کودتا

یحیی آریابخشایش
مقاله بسیار ارزشمندی مبتنی بر اسناد دسته اول دولتی است که نقش مردم و جریانات مختلف دو شهر رشت و بندر انزلی را در چند روز منتهی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بیان کرده است. به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد، این مقاله روی سایت رنگ ایمان منتشر می‌ گردد.

جمعه 17 آگوست 2018 - 02:43

یحیی آریابخشایش

اشاره: مقاله ارزشمندی مبتنی بر اسناد دسته اول دولتی است که نقش مردم و جریانات مختلف دو شهر رشت و بندر انزلی را در چند روز منتهی به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بیان کرده است. به مناسبت سالروز کودتای ۲۸ مرداد، این مقاله روی سایت رنگ ایمان منتشر می‌ گردد. این مقاله در فصلنامه مطالعات تاریخی منتشر شده بود و فایل پی دی اف این مقاله را می‌توانید در اینجا دریافت کنید.

×××

در آخرین روزهای مرداد ۱۳۳۲ دو کودتا‌ علیه‌ دولت‌ دکتر محمد مصدق‌ (۱۲۶۱-۱۳۴۵ ش) انجام گـرفت؛ اولی در ۲۵ مـرداد، که بـا شکست روبرو شد و نتیجه‌ نبخشید و دومی در ۲۸ مرداد، که دولت مصدق را برانداخت و با پیروزی آن، فضل اللّه‌ زاهدی، عامل کودتا، روی کـار آمد‌ و دولت نظامی تشکیل داد.

به نوشته برخی از نویسندگان، طرح براندازی دولت مصدق، که به دولت ملی شهرت گرفته‌ بود، برنامه‌ای بـود، که چند ماه پیش از مـرداد ۱۳۳۲ شـروع شده، در تیر و اسفند ۱۳۳۱ (۱) نیز آزموده شده؛ لیکن توفیقی‌ به دست نیاروده بود. مصدق با پشتیبانی برخی از قشرهای مردمی و روحانیون و رجال سرشناس و احزاب متعدد توانسته بود، مطمئن‌تر از پیش،به کار خود ادامه‌ دهد؛ولی در جریان ملی شدن صنعت نـفت،با برخورداری‌ از‌ حمایت و همراهی قابل توجه‌ آیت اللّه کاشانی، رهبر مذهبی نهضت، توانسته بود، به موفقیت‌هایی دست یابد و اقدامات‌ چشمگیری را انجام دهد. این‌بار،که پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱، به خواست مردم روی کار آمده‌ بود،قوانین جدیدی را‌ به‌ تصویب مجلس شورای ملی رسانید که برخی از آنـها،قدرت شـاه و دربار را بسیار محدود می‌ساخت و توان اجرایی و نظارت نخست‌وزیر،در امور کشور را فوق العاده افزایش می‌داد؛ به طوری که «از‌ سال‌ ۱۳۰۴ ش به این‌سو،چنان قدرت فراوانی در دست نخست‌وزیر و چنان قدرت اندکی در دست‌های شاه سابقه نداشت.»(۲)

اما ایـن قـدرت بی‌سابقه،عمر زیادی نکرد.در دی ۱۳۳۱،مصدق از مجلس شورای ملی‌ تقاضا کرد‌ تا‌ مدت‌ زمان ماده واحده‌ای‌۳را که در‌ مرداد‌ همان‌ سال تصویب کرده بود،دوازده‌ ماه دیگر تمدید کند.هرچه لایحه پیشنهادی مصدق،مبنی بر تمدید زمـان مـاده واحده مزبور، در ابتدا با دو فوریت در‌ ۲۳‌ دی‌ ۱۳۳۱ به تصویب نمایندگان مجلس رسید،اما کشمکشهایی را میان‌ فراکسیون‌های‌ داخلی مجلس به وجود آورد و تظاهراتی را در تهران و شهرهای دیگر به راه‌ انداخت.از سوی دیگر،وقایعی نظیر قتل‌ سـرتیپ‌ مـحمود‌ افـشار طوس رئیس شهربانی و رسیدگی بـه مـتهمین آن و نـیز‌ ۹ اسفند(حمله به مصدق)،بر تشنجات خیابانی دامن زد و برخی‌ از نمایندگان در مجلس شورای ملی نسبت به عملکرد‌ دولت‌ مصدق‌ و جبهبه ملی،که طرفدار او بود،نطق‌های اعـتراض‌آمیزی را ایـراد کـردند.سرانجام با استعفای‌ دسته‌جمعی‌ نمایندگان‌ فراکسیون نهضت ملی و به تـبع آن ۲۵ نـماینده دیگر،شمار نمایندگان برای تشکیل جلسه،به حد نصاب لازم‌ نرسید‌ و در اواسط مرداد ۱۳۳۲،هفدهمین دوره مجلس شورای ملی منحل‌ گردید.

شکاف میان دولت مصدق‌ و برخی‌ از طرفداران او،هـمانند آیـت اللّه کـاشانی از یک سو و فعالیت زیرزمینی افسران ناراضی‌۴از سوی‌ دیگر‌ دولت‌ دکـتر محمد مصدق را در سراشیبی‌ قرار داد و زمان پایان کار او را نزدیکتر‌ نمود.۵افزون‌ بر این دولت‌های انگلیس و آمریکا می‌کوشیدند که هرچه زودتر کار دولت مـصدق پایـان‌ یـابد‌ تا‌ هردو به هدف عمده خود،که در آن‌ مشترک نیز بودند،دست یابند.

۱-خطر نفوذ و گـسترش کـمونزم‌ در‌ خاورمیانه،به‌ویژه درا یران،که با سیاستهای استعماری‌ آنان همخوانی نداشت.

۲-استفاده از عواید فروش نفت ایران‌ که‌ در‌ زمان دولت مصدق ملی شـد و از دسـتشان دور مـانده بود.۶

به همین منظور،انگلیس،که چند ماه پیش(۱۰‌ آبان‌ ۱۳۳۱)نمایندگان سیاسی‌اش از ایران‌ اخراج شده بودند،به آمـریکا نـزدیک‌تر شـد و برای عملی‌ ساختن‌ طرح‌ براندازی دولت ایران،با آمریکا به همکاری پرداخت.

در اواخر تیر ۱۳۳۲،کرمیت روزولت (Kermit-Roosevelt) مأمور سازمان سـیا (CIA‌ ، از‌ طـریق‌ مـرز عراق به ایران آمد و در تهران با سرلشگر فضل اللّه‌ زاهدی،که‌ شخصیت برجسته‌ «کمیته نجات وطـن»۷و از نـظامیان ناراضی دوران دولت مصدق بود،مخفیانه دیدار کرده،او را از مأموریت خود‌ آگاه‌ ساخت.وی که از طرف سازمان تـبوع خـود مـأمور تأمین هزیه مالی‌ کودتا(۸)و احتمالا‌ حاصل‌ طرح آن نیز بوده،به توصیه نورمن شوارتسکف (Norman-Schwartzkopt)‌ آمریکایی، فرماندهء‌ ژاندارمری ایران‌ (۴۸-۱۹۴۲/۲۷-۱۳۲۱ شـ) و بـه تلاش برادران رشیدیان، عاملان‌ پرنفوذ‌ انگلیس در ایران، با محمدرضا پهلوی، ملاقاتی انجام داد و برای پشتیبانی از کـودتا،موافقت شـاه‌ را،کـه‌ چندان‌ از زاهدی،به عنوان عامل و فرمانده‌ کودتا حمایت‌ نمی‌نمود،کسب‌ کرد.۹

شب ۲۴ مرداد ۱۳۳۲،سرهنگ نعمت اللّه نصیری،فرمانده‌ گارد‌ شاهنشاهی که در کـمیته‌ نجات مـیهن با زاهدی هم‌پیمان شده بود،دو فرمان جداگانه‌ را‌ تسلیم مصدق کرد:یکی عزل‌ مصدق از نـخست‌وزیری‌ و دیـگری انـتصاب سرلشگر‌ فضل‌ اللّه زاهدی به جای او.ولی‌ رئیس‌ ستاد‌ ارتش،سرتیپ تقی ریاحی،که از طرفداران و معتمدان مصدق بود،و پیـشتر از کـودتا (احتمالا تـوسط‌ حزب‌ توده)آگاهی داشت پس از تمامی‌ با‌ مصدق-که‌ او نیز،به دلیل‌ ناهمخوانی‌ خطوط‌ و سفیدی محل امـضای‌ فـرمانها،آنها‌ را ساختگی تشخیص داده بود۱۰- دستور داد نصیری و نیروهای گارد شاهنشاهی همراه او را‌ بازداشت‌ کنند.بدین‌گونه کودتای‌ ۲۵ مرداد شکست خورد و عده‌ بـسیاری،که مـظنون‌ به‌ دست‌ داشتن در آن بودند‌ دستگیر و بازداشت شدند.زاهدی پنهان شد و از مهلکه جان سـالم بـه در برد.شاه نیز که‌ چند‌ روز پیش،به‌ همراه همسرش،ثریا بـه رامـسر رفـته‌ بود‌ و«یک‌ دوره‌ معالجه‌ تفریحی»را در آنجا‌ سـپری‌ می‌نمود،پنهانی‌ از راه بـغداد به رم گریخت.

شکست کودتا تا اندازه‌ای،محبوبیت مضاعفی را برای محمد مصدق و دولت‌ او‌ به‌ ارمغان‌ آورد و موجب گـردید کـه بسیاری از‌ شهرهای‌ کشور‌ به‌ صـحنه‌ اجـتماعات‌ و تظاهرات گـسترده بـه‌ نفع او تـبدیل شود.به نوشته بسیاری از منابع،در راه‌اندازی تـظاهرات،حزب تـوده،حزب‌ ایران و جبهه ملی و چند حزب دیگر نقش اساسی و تعیین‌کننده‌ای داشتند.

گاهی نیز‌ میان دسته‌های مـخالف،درگیری‌هایی رخ مـی‌داد که برای نمونه می‌توان از زد و خورد بـین افراد حزب پان ایرانیست و مـخالفان آنـها،در میدان بهارستان تهران در ۲۷ مرداد نـام‌ برد.در ایـن درگیری،عده‌ای مجروح‌ شدند‌ و محل حزب نیز مورد حمله قرار گرفت و به غارت‌ رفت.۱۱

روزنامه باختر امـروز،که تـقریبا ارگان دولت مصدق،به شمار می‌رفت،فعالیت گـسترده‌ای‌ از خـود نـشان می‌داد و مقاله‌های بـسیار تـندی علیه محمد‌ رضا‌ و سـلطنت پهـلوی چاپ و منتشر می‌ساخت.

همو بود که با انعکاس اخبار مربوط به تظاهرات خیابانی در روزهای ۲۵ تا ۲۷ مرداد،«تغییر رژیم پهـلوی و اسـتقرار‌ جمهوری دمکراتیک»را مطرح کرد.۱۲

تظاهرکنندگان،که گاهی‌ با‌ سـخنرانی بـرخی افراد،تهییج و تـحریک نـیز مـی‌شدند،از حمله به مکان‌هایی که مظنون بـه طرفداری از شاه یا سلطنت بودند،دریغ نمی‌کردند.از آن جمله، عکاسخانه«ساکو»در ابتدای خیابان نادری(جمهوری‌ اسلامی‌ فعلی)بود که تظاهرکنندگان بـه‌ دلیل‌ ایـنکه‌ عکسی از محمد رضا و همسرش را با قـطع بـزرگ در پشـت ویـترین آن نـصب کرده بود، به داخـل آن هـجوم و کلیه لوازم ویترین و عکس‌های داخل آن را از‌ بین‌ بردند.۱۳

خبرهای منتشره در روزنامه‌ها همه حاکی از برگزاری تظاهرات و اجتماعات در روزهای‌ ۲۵،۲۶،۲۷ مرداد ۱۳۳۲ است کـه بـیشتر بـه طرفداری از مصدق انجام می‌گرفت.در برخی‌ از شهرها،مانند تـبریز و شـیراز،بازارها تـعطیل‌ شـده،مردم‌ بـا مـخابره‌ تلگرافت به مرکز،از دولت‌ مصدق اعلان پشتیبانی می‌نمودند.۱۴در مشهد نیز،به رغم قطع جریان برق،که احتمالا برای‌ جلوگیری از پخش‌ اطلاعیه دولت در آن استان،انجام گرفته بود،تظاهرات ادامه یافته و دولت‌ مصدق‌ مورد‌ حمایت‌ آنان قـرار گرفته بود.۱۵

افزون بر تظاهرات،اقدامات دیگری هم علیه سلطنت و شاه انجام گرفت که به لحاظ ‌‌تکرار آن‌ در چند شهر دیگر دارای اهمیت است.از جمله در ۲۶ مرداد عده‌ای قصد‌ حمله‌ به‌ قبر رضا پهلوی-در کنار حضرت عـبد العـظیم(شهر ری)-کردند که با اعزام نیروی جدید از شهربانی‌ محل و افزایش تعداد محافظان از هجوم به آن جلوگیری به عمل آمد.۱۶

آنچه از اعتراض‌های‌ مردمی علیه سلطنت پهلوی‌ در‌ فاصله شکست تا پیروی کودتا،نمود بیشتر یافت،حمله به مجسمه‌های مـحمد رضـا و رضا پهلوی وتخریب و پایین کشیدن آنهاست‌ که باید از آن به عنوان نمایش گسترده و عمیق مردم برای اعلان نفرت‌ از سلطنت پهلوی یاد نمود.

به شهر تهران،در به نـمایش گـذاشتن این نفرت و اجرای آن،باید از مـنظر جـداگانه و متفاوت‌ با شهرهای دیگر نگریست؛چرا که دسته‌ها و احزاب متعدد مخالف حکومت،به عنوانت‌ کانون‌ فعالیتها،فعالانه‌ در صحنه‌ها حضور داشتند و به اقتصادی زمان،و به فراخور تشخیص خود وارد عمل می‌شدند.

در روزهـای ۲۶ و ۲۷ مـرداد،تظاهرکنندگان،در برخی از میدان‌های تهران،مانند بهارستان،۲۴ اسـفند(انقلاب اسـلامی فعلی)،راه‌آهن و خیابان پارک شهر،مجسمه‌های‌ رضا‌ خان‌ و محمد رضا پهلوی را پایین کشیدند کهدر برخی از آنها،ایتدا مجسمه تخریب،سپس‌ مردم بر بالای آن،ابراز شادمانی نمودند.در برخی از نقاط شهر یورش به مجسمه به دلیل مقابله‌ نیروهای شهربانی‌ و انـتظامی،چندین بـار تکرار شد.به طوری که در پارک شهر حمله‌کنندگان، پس از آنکه وادار به عقب‌نشینی شدند،دوباره در محل تجمع کرده،ابتدا پرده‌ای را که بر روی‌ مجسمه محمد رضا بسته شده‌ بود،آتش‌ زدند،سپس‌ مجسمه را خراب کردند.در میادین‌ و نقاط دیگر‌ هم مـجسمه‌ها بـه همین شـکل،گاهی با اندکی تفاوت،تخریب می‌شدند.۱۷

برخی از روزنامه‌ها و مجله‌ها مانند اطلاعات و ترقی،عکس‌هایی را از وقایع روز،که‌ مردم‌ یا‌ در‌ حال پایین کشیدن مجسمه،یا در حال ابـراز احساسات‌ و شادمانی بر روی آنها بودند،تهیه‌ کرده،در صفحات متعدد خود چاپ کردند کـه در زیـر بـرخی از آنها،جملاتی نیز قید شده‌ بود: «ساعت‌ یک‌ و ربع بعدازظهر امروز[۲۶ مرداد]بعد از اینکه عده‌ای از اجتماع‌کنندگان‌ متفرق‌ شده بودن،عده دیگری بـه ‌ ‌طـرف میدان راه‌آهن رفته مجسمه رضاشاه را روی پایه شکسته،به‌ زمین انداختند.»۱۸«توده‌ای‌ها مجسمه رضا شاه‌ را‌ سرنگون‌ کـرده،به جـای آن کـبوتر صلح هوا کردند.»۱۹

همین حوادث،بعدها از جمله موارد اتهامی‌ بود‌ که در دادگاه،علیه مصدق مطرح شد و از وی به عنوان شخصی کـه دستور حمله و یا‌ تخریب‌ مجسمه‌ رضا شاه و محمد رضا پهلوی را صادر کرده بود،یاد کـردند.در بند ۱۰‌ کیفرخواستی‌ که‌ در ۱۷ بـند عـلیه مصدق تنظیم شده بود،آمده‌ است:

«متهم در چهارمین جلسه بازجویی درباره یک‌ سلسله‌ حوادثی‌ که در روز ۲۶ مردادماه به منظور بر هم زدن اساس حکومت و تاج‌وتخت سلطنت‌ روی‌ داد که از آن جمله علنا دادن شعارهای ضد سلطنت و شکستن و پایین‌ انداختن‌ مجسمه‌های‌ اعلیحضرت فـقید و اعلیحضرت همایون‌ شاهنشاهی،با تهیه مقدمات قبلی و با موهن‌ترین وجه بوده است،صریحا‌ می‌گوید‌ روز دوشنبه‌ آقای سنجابی را خواست و به ایشان گفتم با اصناف و احزاب‌ ملی‌ مذاکره‌ کنند و اگر صلاح بدانند مجسمه‌ها را بردارند.جمعیت ملی هم رفتند و ایـن کـار را کردند.موقع‌ شروع‌ کار مأمورین مانع‌ شده بودند.جمعیت ملی با تلفن گفتند که مأمورین مانع کار‌ ما‌ هستند.من‌ دستور عدم ممانعت‌ دادم و احزاب این کار را کردند.»۲۰

به رغم این ادعا،مصدق صدور چنین دستور‌ را‌ انکار‌ کـرده،از آن اظـهار بی‌اطلاعی‌ نمود.۲۱

به هرحال هم‌زمان با این حوادث،که در ت هران‌ با‌ وسعت گسترده‌ای رخ می‌داد،در شهرهای‌ دیگر نیز اقدامات شبیه بدان انجام گرفت.در میدان اصلی همدان،مجسمه رضا شاه‌ سرنگون‌ شد۲۲که‌ دو روز بعد از کودتای ۲۸ مرداد،اطلاعات نوشت:«امروز در میدان پهـلوی‌[امام‌ خمینی فـعلی‌]محل‌ مجسمه‌ شاهنشاه،تمثال اعلیحضرت همایونی با احترامات نظامی نصب‌ شده،عده‌ زیادی‌ ابراز‌ احساسات نمودند.»۲۳گذشته از شهر همدان،از اخباری که‌ درباره‌ وقایع‌ ۲۹ مرداد یکی دو روز پس از سقوط دولت مصدق-در روزنامه‌ها انعکاس یافت،چنین‌ برمی‌آید‌ که‌ مردم شیراز از نیز مـجسمه‌ شـاه‌ را پایـین‌ کشیده‌اند.«امروز[۲۹‌ مرداد]صبح‌ مجددا تظاهراتی شروع شـده مـی‌خواهند مـجسمه اعلیحضرت‌ همایونی‌ را در فلکه میدان ستاد نصب نمایند.قریب صد هزار نفر از جمعیت مردم‌ ازدحام‌ و احساسات شاهدوستی می‌نمایند.»۲۴

با تأملی کوتاه‌ درباره خبر منتشره و مراسمی‌ که پس از کـودتا در‌ مـیدان‌های‌ تـهران،۲۴ اسفند (انقلاب فعلی)،راه‌آهن و بهارستان،برای نصب مجدد مجسمه‌ها و عکس‌هایی از شـاهان‌ پهلوی،برگزار گـردید،۲۵می‌توان‌ دریافت‌ که در شهر شیراز نیز،مجسمه‌ شاه‌ در‌ همان‌ روزهای ۲۶ و ۲۷‌ مرداد تخریب یا از‌ میان‌ برداشته شده بود.لیکن در نوع عملکرد تظاهرکنندگان و مسئولان تهرانی بـا شـهر مـزبور می‌توان تفاوتی‌ را‌ قایل شد.به نظر می‌رسد مسئولان شهرهای یادشده،با‌ در‌ نظر گـرفتن‌ مسائل‌ امنیتی‌ و برای جلوگیری از‌ بحرانهای‌ خیابانی،خود وارد عمل شده،پیش از آنکه تظاهرکنندگان،مجسمه‌ها را تخریب کنند،آن را از روی پایه‌ها برداشته به‌ محل‌ دیگری انتقال دادهـ‌اند؛چنانکه در بـندر انـزلی‌ انجام‌ گرفت.چرا که‌ اگر‌ مجسمه‌ها‌ برداشته یا تخریب‌ نشده‌ بودند، دیگر چه لزومـی داشـت مردم ازدحام نموده، خبری از آن مراسم در مطبوعات درج گردد.

افزون بر این‌ شهرها،در‌ فاصله‌ روزهای ۲۵ و ۲۸ مرداد در شهرهای‌ رشت‌ و بندرانزلی‌ (بندرپهلوی)حوادثی‌ رخ‌ داد‌ کـه مـیان اخـبار مربوط به شهرستانها حادثه رشت،بعد از تهران، مهمترین و بیشترین اخبار را به خود اختصاص داده اسـت.بنابر هـمین اهـمیت و هدفی که این‌ نوشتار به دنبال‌ تحقق آن است،لازم می‌نماید که بر اساس شواهد به جـامانده،حوادث رشـت‌ و بـندرانزلی در روزهای ۲۶-۲۸ مرداد ۱۳۳۲،مستقلا پرداخته شود.

رشت

به نوشته کتاب پنج روز رستاخیز ملت ایران، تبپ رشت از جمله کانونهایی‌ بـود‌ کـه به سود سلطنت پهلوی فعالیت می‌کرد.سرهنگ محمد ولی(ولی اللّه) قرنی،۲۶فرمانده آن، برای‌ حمایت از شاه و مقابله با تـحرکات چـپی‌ها و بـرخی از طرفداران دولت مصدق، اقداماتی را انجام داده بود و در شهرهای‌ رشت‌ و بندرانزلی، برخی از مراکز توده‌ای‌ها،به آتش کشیده،یا تجمعات آن‌ها سرکوب شـده بود.۲۷

در غـروب ۲۶ مرداد،ناخدا یکم نصیر زند،فرمانده منطقه دریایی شمال،به فکر ایجاد کانونهای مقاومتی،علیه‌ عمال‌ خارجی افـتاد و گـروهایی را‌ بـه‌ اطراف اعزام کرد و از صبح روز سه‌شنبه ۲۷ مرداد،با قطع شدن ارتباط میان سربازخانه و مرکز پادگان توانسته بـود کـنترل شهر را در دست بگیرد.۲۸

پس از‌ شکست کودتای ۲۵ مرداد،اوضاع‌ در‌ شهرهای رشت و بندرانزلی،رو به ناآرامی‌ نهاد.مسافرت محمدرضـا پهـلوی و هـمسر او به رامسر،چند روز پیشتر از کودتا،بر تشنج اوضاع افزود و باعث شد که هرآن حادثه تازه‌ای رخ دهد.ازاین‌رو،استاندار گیلان،محمد‌ علی‌ مقدم‌۲۹در‌ ۲۶ مـرداد ۱۳۳۲،از تـهران خـواست که در شهرهای رشت و بندرانزلی،حکومت‌ نظامی برقرار شود.وی درباره تقاضای خود از هیئت دولت می‌گوید: «با ایـنکه روز ۲۵ مـرداد حالت عادی بود و امنیت برقرار بود،معهذا‌ در‌ تحت تأثیر‌ تشریف بردن اعلیحضرت همایونی، در ساعت ۲[بامداد]۲۶ احتیاطا و تلگرافا تـوسط بـی‌سیم تیپ‌[رشت‌]تقاضای برقراری‌ حکومت‌نظامی در رشت و پهلوی‌[بندرانزلی‌]نمودم.»۳۰

شایان ذکر است که وی در تقاضای خود از تهران خواسته بود‌ بـه‌ دلایـلی،زمان‌ اعلام حکومت‌ نظامی را به استانداری گیلان واگذارند تـا بـه اقـتضای موقعیت،در شهرهای مزبور،فرمانداری‌ نظامی برقرار گردد.«چون این مـنطقه(رشت‌ و ‌‌بـندرپهلوی)مرزی‌ و مهم است و در انظار خارجی خوب نیست با یک تشنج کوچک‌[اقدام به‌ برقراری‌ فرمانداری‌ نـظامی‌]بکنیم وبـاعث‌ هتک حیثیت ما خواهد شد،بنابراین مـن مـوافقت نکردم کـه فـرمانداری نـظامی برقرار شود و تقاضا‌ کردم که مـوقع اعـلام حکومت‌نظامی را وزارت کشور به عهده خود اینجانب‌ بگذارد.»۳۱

مقدم،استاندار گیلان،برای‌ زمان برقراری حکومت‌نظامی در‌ رشت‌ و بندرانزلی،مواردی‌ را در نـظر داشت:

۱-روز ۲۶ مـرداد امنیت در بیشتر نقاط گیلان برقرار بـود و چندان نیازی به بـرقراری حـکومت‌ نظامی در آن یا برخی از شهرها احساس نمی‌شد.

۲-چون بـرای تـقاضای استادار‌ باید تصویب‌نامه صادر می‌شد،که در صورت بروز حادثه، اعم از زدوخورد یا کشت‌وکشتار،اقدام به بـرقراری حـکومت‌نظامی،یک عمل قانونی تلقی‌ شده،تولید مسئولیت نکند.

۳-به دلیـل ایـنکه تـصویب‌نامه شبانه صادر مـی‌شد،لازم بـود که اقدامات مربوط بـه‌ آنـ،در ساعات‌ اولیه شب انجام بگیرد.۳۲

موضوع تقاضای استاندار گیلان در هیئت وزیران،که همان‌شب برگزار گردید،مطرح و تصویب شد و صـبح روز سـه‌شنبه ۲۷ مرداد اعلام گردید.از سوی دیگر،تلگرافهایی در سـاعات‌ نخستین شـب ۲۷ مرداد،به‌ سـتاد‌ ارتـش در تـهران مخابره می‌شد و اوضاع را نـگران‌کننده توصیف‌ می‌نمود.این تلگرافها از فعالیت حزب توده گیلان که«در باطن مشغول عملیات بودند»خبر می‌داد به طوری که در قـسمت‌های انـتظامی نارضایتی تولید‌ کرده‌ بود.۳۳بنابراین ستاد ارتـش، سرتیپ حـسین فـرخنده‌پی‌۳۴رئیس رکـن سـوم ستاد ارتش را مـأموریت داد کـه در همان روز ۲۷ مرداد به استان گیلان رفته اوضاع منطقه را بررسی کند و لزوم یا‌ عدم‌ لزوم‌ برقراری حکومت نظامی در شهرهای رشـت‌ و بـندرانزلی‌ را،کـه مورد تقاضای استاندار گیلان بوده،گزارش دهد. از نـحوه عـملکرد فـرخنده‌پی و مـأموریتی کـه بـر عهده او گذارده شده بود،چنین برمی‌آید که‌ هیئت‌ دولت(وزارت‌ کشور)با‌ تقاضای استانداری گیلان،موافقت کرده،لیکن تصمیم‌گیری نهایی‌ را بر عهده‌ فرخنده‌پی‌ و مقدم،استاندار،واگذارده است.

فرخنده‌پی پس از دریافت مأموریت کتبی،آماده حرکت به رشت شد.قبل از حرکت او،یـکی‌ از همکارانش،درباره مأموریت وی یادآور‌ شد‌ که‌ بهتر است به جای او،سرتیپ سیاسی،رئیس‌ رکن دوم ارتش،که به وضع‌ منطقه گیلان آشنایی دارد،عازم آنجا شود.لیکن فرخنده‌پی به‌ مأموریت خود از ستاد ارتش اشاره نموده،به طرف گیلان بـه راهـ‌ افتاد‌ و در حدود ساعت ۸ صبح‌ سه‌شنبه ۲۷ مرداد وارد رشت شد.وی ابتدا‌ به‌ قرارگا تیپ رشت رفت تا بر اساس مأموریت خود آگاه کند. همچنین اوضاع نظامی منطقه را بررسی‌ کرده،عملیات‌ فرماندهی‌ تیپ را که گـزارش‌هایی‌ درباره آنـ،به مرکز رسیده بود،زیر نظر گیرد.۳۵

همزمان،یا مدت کوتاهی‌ قبل‌ از‌ ورود او به رشت،در برخی از نقاط شهر،به رغم آمادگی‌ مراکز انتظامی و شهربانی،تحرکاتی مشاهده‌ شد‌ که‌ از وقوع حوادث مهم،در یـکی-دو سـاعت‌ آینده خبر داد.

میدان شهرداری رشت،که ساختمانهای اسـتانداری،دژبانی و شـهربانی،تلگرافخانه(اداره‌ پست‌ و تلگراف)و مهمانخانه معروفی،آن را احاطه کرده بودند،از معروفترین و قدیم‌ترین‌ میادین رشت بود که‌ مجسمه‌ای‌ از‌ محمد رضا پهلوی نیز در وسط آن نصب شده بود.ازاین‌رو، برای مسئولان وقت شهر و اسـتان،به‌ویژه‌ اسـتانداری و فرماندهان نظامی،از اهمیت ویـژه‌ای‌ برخوردار بـود.از سوی دیگر،اقامت چند روزه محمد رضا‌ پهلوی‌ در‌ رامسر و وقایعی که در تهران اتفاق افتاده بود،مسئولان ذی ربط استان و شهر را بر‌ آن‌ می‌داشت تا بیش از پیش،در حفظ نظم و آرامش شهر،به‌ویژه معروفترین میدان شهر،که‌ نمادی‌ از‌ سـلطنت پهـلوی نیز در آن‌ نصب بود،کوشا باشند.گماردن چند مأمور،زیر مجسمه شاه،در وسط میدان،برای نگهبانی‌ از آن‌ و نظارت‌ بر اوضاع میدان،نخستین اقدامی بود که انجام گرفت.از جمله مأموران‌ شهربانی محل،که نگهبای‌ از‌ مجسمه را به عهده گرفتند،سرپاسبان ۲ عـلی پرزیـوند،سرخوخه‌ حسین احسان‌پرست،پاسبان فـرج‌نوزاد و گروهبان ۱ محمد حقیقی را‌ می‌توان‌ نام برد.

آنان در ۲۴ مرداد،از طرف شهربانی،مأمور شده بودند،که در میدان شهرداری‌ از‌ مجسمه‌ شاه محافظت کرده،هرگونه حرکت غـیرعادی را گزارش‌ دهند‌ یا‌ در صورت لزوم،وارد عمل‌ شوند.هرچند دلیل اعزام مأمور‌ به‌ پای مـجسمه در گـفته‌های نـگهبانان،که احتمالا از چرایی آن هم آگاهی نداشتند،بیان نشده است،اما‌ با‌ توجه به دلایل زیر می‌توان‌ نگهبانی‌ از مجسمه‌ را‌ در رشت،آن‌ هم،یکی-دو روز پیـش ‌ ‌از حـمله مردم‌ به‌ مجسمه‌ها در تهران،که نخستین‌بار انجام‌ گرفت و در شهرهای دیگر تکرار گردید، امری ضروری‌ قلمداد‌ نمود:

۱- اجتماعات و تـظاهرت احـزاب و گـروههای‌ مخالف سلطنت پهلوی نظیر‌ حزب‌ توده و حزب ایران،مسئولان شهربانی و انتظامی‌ رشت را مصمم می‌ساخت تا در انـجام‌وظیفه،در هر نقطه و موضوعی،دقت بیشتر و اهتمام‌ کافی‌ به خرج دهند.به‌ویژه حزب توده،که‌ از‌ همان‌ شروع‌ فعالیت بـه دلایل‌ مختلف،در‌ شهرهای گـیلان،توانسته بـود،نفوذ چشمگیری‌ پیدا‌ کرده، فعالیت گسترده‌ای را انجام دهد.

به همین دلیل،با برگزاری تظاهرات و تجمعات خیابانی،که حزب توده‌ و برخی از احزاب‌ مخالف حکومت،در تهران و شهرهای‌ دیگر،به راه‌ انداخته،از‌ دولت‌ مصدق طرفداری‌ می‌کردند،احتمال می‌رفتا در‌ شهرهای رشت و بندرانزلی و چند شهر دیـگر گیلان نیز حزب‌ توده به دلیل نفوذ بیشتر‌ دست‌ به اقدامات تند و شدیدی بزند‌ و چه‌ بسا‌ مأموران‌ بلندپایه انتظامی‌ رشت،به این‌ نکته‌ آگاهی داشتند که حمله به مجسمه‌های شاه و تخریب آنها،به تبع از تـهران، در جـریان کودتا-چه پیروز‌ می‌شد‌ و چه شکست می‌خورد-از جمله برنامه‌های گروهها و دسته‌های‌ مخالف‌ باشد‌ که‌ با‌ استفاده‌ از بی‌نظمی در ساعات اولیه،بدان جامهعمل پوشانده، مخالفت عملی خود را به نمایش بگذارند؛همچنان‌که در برخی از میادین تهران،مجسمه‌های‌ رضا خان و مـحمد رضـا پهلوی،مورد هجوم قرار گرفت و تخریب و پایین کشیده شد.بنابراین‌ گماردن چند نگهبان،به منظور حفاظت از مجسمه شاه در میدان اصلی رشت برای مسئولان‌ شهربانی و دیگر مسئولان آن،حکم این مثل را داشت که علاج واقعه را‌ قـبل‌ از وقـوع حادثه باید کرد.

البته ناگفته پیداست که قبل از کودتای ۲۵ مرداد،کسی که از پایان آن و چگونگی کار دولت‌ مصدق آگاهی نداشت و پیش‌بینی اشخاصی که در عملیات کودتا‌ دخالت‌ داشتند،بیشتر بر این‌ بود که کودتا با موفقیت انجام گـرفته،کار دولت نـیز پایـان خواهد پذیرفت.

۲-مسافرت محمد رضا پهلوی و هـمسر او،ثـریا،به رامـسر و اقامت‌ چند‌ روزه آنان در آن‌ شهر،مسئولان کشوری‌ و انتظامی رشت را متوجه حوادث احتمالی می‌کرد که برای جلوگیری‌ از اتفاقات ناگهانی،گماردن چند نگهبان زیر مجسمه شـاه،آن هـم یـکی-دو روز پیش‌تر از حوادث تهران،امری سنجیده‌ و پیش‌بینی شده به نـظر‌ می‌رسد.

نگهبانی زیـر مجسمه شاه،تا نخستین ساعات روز ۲۷ مرداد ادامه یافت،تا اینکه در ساعت ۸ صبح،رئیس شهربانی رشت،سرهنگ واثقی،نزد نگهبانان رفت و دستور داد از اطراف میدان متفرق شوند.

نگهبانان بلافاصله دسـتور ویـ‌ را‌ اطـاعت کرده،دوبه‌دو،در اطراف میدان،جلوی‌ مهمانخانه،پستخانه(اداره پست و تلگراف)و چند نقطه دیگر،طوری که بـر مجسمه وسط میدان اشراف داشته باشند و اوضاع را زیر نظر بگیرند،پراکنده شدند.طولی نکشید که عده‌ای‌ در میدان تجمع کردند.با‌ گذشت‌ زمـان،بر عـده‌ آنـان افزوده شد،که سرانجام در حدود ساعت‌ ۹ عده‌ای از جمعت که بنا به بـرآورد سـرجوخه احسان‌پرست،نگهبان حاضر‌ در میدان،شمار آنان دو-سه هزار نفری می‌شد«با نردبان و دیلم و نظایر‌ آن‌ و اسلحه سرد و شاید اسلحه گـرم» قصد حـمله بـه مجسمه شاه را کردند.۳۶چهار نفر از آنان،با وسایل و ‌‌پرچمی‌ که در دست‌ داشتند،از نردبان بالا رفـتند،که هـمزمان بـا آن مردم نیز شروع به‌ دادن‌ شعارهایی‌ علیه سلطنت و محمد رضا پهلوی کردند.نگهبانانی ه ساعتی پیـش،از زیـر مـجسمه،به دستور رئیس شهربانی، پراکنده شده،در‌ همان اطراف،حاضر بودند،بامشاهده این وضعیت،اقدام به تیراندازی‌ کردند.در نتیجه چهار نـفر زخـمی شدند.عده‌ای از‌ مأموران هم که در‌ داخل‌ ساختمان شهربانی‌ مشغول انجام کار بودند،با شنیدن صدای شـلیک گـلوله،بیرون آمـده به جمع نگهبانان پیوستند و با آنان به همکاری پرداختند.مردم نیز متوحش شده،ازدحام سنگینی در مـیدان بـه وجود آمد. در این هنگام،مأموران عده‌ای‌ را دستگیر کرده،به همراه زخمی‌شدگان به داخل شهربانی‌ بردند،۳۷که بـعد از دقـایقی،زخمی‌شدگان بـه بیمارستان پورسینا انتقال یافتند.

اندکی بعد،تعدادی نیروی کمکی بر تعداد مأموران شهربانی در میدان افزوده شد.سپس‌ مأموران-با دستور رئیـس شـهربانی،که مدتی‌ پیش‌ در میدان حضور یافته بود-با باطوم،مردم‌ را متفرق کردند و تا حدودی بـر اوضـاع تـسلط یافتند.

بنابر اظهارات دو تن از مأموران شهربانی حاضر در میدان،که در تیراندازی و پراکندن مردم‌ شرکت داشتند،چند‌ دقیقه‌ بعد،یک دستگاه جیپ ارتـش بـه سـاختمان استانداری رفت تکه در داخل آن،افسری نشسته بود.ولی آنان او را نشناخته،مدعی‌اند که با رفـتن او بـه استانداری و دیدار با محمد علی مقدم،استاندار گیلان،مقدمات‌ حوادث‌ بعدی فراهم گردید.۳۸

به گفته مأموران،چندی پس از ورود افسر مزبور به آنـجا،رئیس شـهربانی،سرهنگ واثقی، نیز به استانداری احضار شده،مدتی به گفتگو نشستند.سپس در حدود ساعت ۳۰/۱۰ دقیقه‌ رئیس شـهربانی از اسـتانداری‌ بیرون‌ آمده‌ و به نگهبانان مستقر در‌ میدان‌ شـهرداری،دستور‌ داد کـه‌ اطراف مـجسمه و محوطه میدان را ترک کنندت و به داخل سـاختمان شـهربانی بروند.بنابراین‌ مأموران هم میدان را ترک کردندو عده‌ای‌ در‌ داخل‌ ساختمان و عده‌ای در جلوی آن،منتظر فرمان بعدی ماندند.۳۹

از نـظر‌ نـگهبانان،تخلیه میدان از مأموران انتظامی،موضوع جلسه‌ای بـود کـه پس از رفتن افـسر مزبور بـه اسـتانداری مطرح و از رئیس شهربانی‌ خواسته‌ شد:«وقتی‌ کـه ایـن جیپ به استانداری‌ رفت،بعدا دستور دادند که پاسبانها را‌ جمع کنید.ما را جمع کردند و بـردند بـه شهربانی.»۴۰

پس از خارج شدن مأموران از محوطه میدان،عده‌ای بـار دیگر‌ جمع‌ شدند‌ و بـه مـجسمه‌ محمد رضا پهلوی در وسط میدان،هجون بـردند و مـشغول‌ تخریب‌ و پایین آوردن آن شدند.

محمد حسین حقدوست،که به گفته خود،در جلوی ساختمان شهربانی،شاهد حوادث‌ بوده است،می‌گوید:

«بعد از‌ اینکه‌ مـأموران‌ جـمع‌آوری شدند غفلتا دیدیم که جـمعی از طـرف خـیابان پهلوی با در‌ دسـت‌ داشتن‌ نـردبان‌ به سوی مجسمه شـاهنشاه رفـتند.یکی از همان افراد،که منتسب به حزب ایران بود، با حال‌ دو،بهداخل‌ شهربانی‌ آمد و پرچم سه رنـگ مـنعلق به حزب ایران را که‌[هنگام حمله پیـشین‌ توسط مـأموران‌]در‌ شهربانی‌ تـوقیف شـده بـود،برداشته و به دو،به طرف مـجسمه رفت.بیل و کلنگ و چکش دست‌ این‌ افراد‌ بوده،اره هم داشتند.بالای مجسمه رفتند و بنا کردند به اهـانت‌ کردن بـه مجسمه.مجسمه را سیلی‌ می‌زدند.با‌ اره می‌خواستند سر مـجسمه را بـبرند.با پتـک کـله‌ را از مـجسمه خارج کردند.بعدا چـون‌ بـا‌ این‌ آلات نمی‌توانستند مجسمه را بردارند در این موقع‌ یک ماشین رد می‌شد.باری بود،او را گرفتند و مجسمه‌ را به آن بستند و پایین کشیدند.»۴۱

به گفته او،کـار پایـین کـشیدن مجسمه‌ تا‌ ساعت‌ ۱۲ ظهر طول کشید.سپس آن را پشـت یـک‌ اتومبیل جـیپ بـسته،«با طـرز وحـشیانه در خیابان رضاشاه‌ کبیر[شریعتی‌ فعلی‌]حرکت‌ دادند.»۴۲ در‌ این فاصله،که تظاهرکنندگان مجسمه را پایین کشیده و آن را تخریب کردند، عده‌ای‌ نیزت‌ نظاره‌گر بوده،هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دادند.

عصر همان روز،خبر حادثه تخریب مجسمه شاه در رشت،مهمترین اخبار‌ مـربوط‌ به‌ شهرستانها را در میان اخبار روزنامه اطلاعات به خود اختصاص داد:

«امروز[۲۷ مرداد]هنگامی‌ که‌ در رشت،مجسمه شاه را پایین می‌آورند،تیراندازی شد‌ و چهار نفر‌ مجروح شدند.مردم مجسمه شاه را فرود آوردند‌ و به رودخانه انداختند و اسامی چند خیابان‌ رشت را تغییر دادند.»۴۳

اطلاعات در تـکمیل خـبر‌ مزبور‌ گزارش تلفنی خبرنگار خود را‌ در‌ ادامه چاپ‌ کرد:

«ساعت ۱۰‌ صبح امروز،عده‌ای از اعضای حزب ایران‌ و افراد منتسب به دستجات چپ در میدان شهرداری اجتماع کردند و برای پایین‌ آوردن‌ مجسمه شاه مشغول اقدام شـدند.در هـمین‌ اثنا،که‌ عده‌ای از افراد از‌ نردبان‌ بالا رفته و مشغول بستن‌ طناب‌ و زنجیر به مجسمه بودند پاسبانان‌ آنها را از این کار منع کردند و ضمنا‌ برای ارعاب مجتمعین شروع بـه‌ تـیراندازی‌ نمودند.اجتماع کنندگان نیز به وسیله‌ سنگ‌ و آجـر بـه پاسبانان‌ حمله‌ور‌ شدند و در این گیرودار چهار نفر مورد اصابت گلوله قرار گرفته،که آنها را به‌ بیمارستان‌ پورسینا بردند.حال دو نفر از مجروحین‌ به‌ اسامی‌ اخوان بلورچیان‌ و ابراهیم‌ آزوب خطرناک اسـت و دو نـفر دیگر از زخمی‌شدگان،تقی‌ پسران و دلیلی نـام دارد.بـعد از اینکه جمعیت متفرق شده،پاسبانها از‌ محل‌ مجسمه دور شدند. افراد حزب مجددا به‌ مجسمه‌ هجوم‌ آورده‌ و به قسمتهای مختلف‌ آن‌ طناب بستند و با فشار یک کامیون نفت‌کش که در اختیار داشتند،طنابها را کشیدند و بالاخره‌ مـجسمه‌ را‌ سـرنگون کردند. بعد از آن مهاجمین مجسمه را‌ با‌ خود‌ برداشته،در‌ خیابانها‌ گردش‌ کردند و سپس در روی پل‌ زرچوب آن را به آب انداختند.»۴۴

برخی از منابعی که در تأیید سلطنت و حکومت پهلوی نوشته شده‌اند،حادثه ۲۷ مرداد میدان‌ شهرداری رشت را،به‌ گونه‌ای دیگر شرح داده‌اند:

«روز ۲۷ مرداد ساعت ۱۰ صـبح عـده‌ای از مردم،*که مـنتسب به حزب ایران و دستجات چپ‌ بودند در میدان شهرداری رشت اجتماع نموده و قصد تخریب مجسمه اعلیحضرت‌ همایونی‌ را داشتند.مأمورین انـتظامی می‌خواستند عاملین را به وسایل دیگری،غیر از قوه جبریه،از این‌ عمل منصرف نمایند،ولی مـاجراجویان بـه هـیچ‌وجه حاضر به انصراف نبودند.در نتیجه مأمورین‌ انتظامی برای ارعاب آنها،شروع به شلیک هوایی‌ نمودند.اجتماع‌کنندگان‌ نیز عکس العمل‌ نشان داده و بـا ‌ ‌سـنگ و آجر و چوب‌دستی،که همراه داشتند،به طرف پاسبانها هجوم برده، می‌خواستند مأمورین انتظامی را از میدان خارج‌ و بـه عـملیات خـودادامه دهند.در این‌ گیرودار، خواه‌ و ناخواه،بین مأمورین و اجتماع‌کنندگان تنزاعی درگرفت و چهار نفر مورد اصابت گلوله‌ واقع و مجروح شـدند.در اثر این نزاع به چند نفر از مأمورین‌ انتظامی‌ نیز مختصر جراحتی وارد شد‌ و اجـتماع مردم به هم خـورد و مـتفرق شدند.اما در گوشه و کنار میدان،عده دیگری منتظر فرصت مناسب بودند.در این موقع مأمورین انتظامی از محل میدان دور شدند.مثل اینکه‌ دستوری به آن‌ها رسیده‌ بود،که‌ مردم را در کار خود آزاد گذارند.بدیهی است که نظیر چنین‌ جریانی در تهران اتفاق افـتاد و دیدیم که این‌گونه عناصر را آزاد گذاشتند و آنچه نبایستی بشود، شد و کاری را‌ که‌ نبایستی بکنند،کردند.»۴۵

نوع نگاه نویسنده کتاب مزبور،که به گزارش روزنامه اطلاعات نیز توجه داشته،از جملات‌ آخرین آن به روشنی معلوم و پیداست.به گونه‌ای که از اشاره بـه تـخریب و پایین کشیدن مجسمه‌ محمد‌ رضا‌ پهلوی‌ ابا دارد و از به کار بردن جملات صریح و شرح واقعه خودداری می‌نماید.

از دیگر اقداماتی که ‌‌تظاهرکنندگان،بعد‌ از تخریب مجسمه و حمل آن به خارج از شهر،انجام‌ داده-اما در اظهارات مأمورینی‌ که‌ درباره‌ واقعه روز ۲۷ مـرداد در رشـت،مورد بازجویی و میدان شهرداری بود که در دیگر منابع منتشره‌ ذکر شده است:

«پس از‌ این‌ جریان‌[تخرب مجسه‌]همان مردم به راه افتادند و کاشی چـند خـیابان را کنده،به‌ جای کاشی‌های موسوم به خیابان شاه و پهلوی و رضاشاه کبیر،سه کاشی دیگر،به نام ملت، ۲۵ مرداد،مصدق کبیر نصب نموده و پس از این عملیات دستجات متفرق شد[ند].»۴۶

آنچه در این میان از اهمیت بسیاری برخوردار است،ادعای برخی از مـأموران شـهربانی رشـت‌ است که اذعان می‌دارد:افسری که قـبل از شـروع تـظاهرات و حمله به‌ مجسمه،در‌ داخل جیپ‌ ارتش بوده،برای دیدار،نزد استاندار گیلان رفته،همان سرتیپ حسین فرخنده‌پی است که از تهران مأموریت داشته اوضاع منطقه را بـررسی کـند.لیکن بـا مذاکره او با استاندری،رئیس‌ شهربانی به استانداری فراخوانده و از‌ او‌ خواسته شـد کـه نگهبانان و مأموران انتظامی مستقر در میدان و اطراف آن را جمع کرده،به داخل ساختمان شهربانی ببرد.آنان همین اقدام را،نتیجه‌ برنامه از قبل تعیین شده دانـسته‌اند تـا بـا‌ جمع‌آوری‌ مأموران انتظامی و شهربانی از میدان و خالی‌ شدن صحنه،طرفداران دولت و مخالفان سلطنت،با آزادی عـمل،مجسمه شاه را مورد حمله‌ قرار داده،آن را پایین بکشانند.همان ادعایی که نویسندهء«پنج روز رستاخیز ملت‌ ایران»نیز، تلویحا‌ به‌ آن اشاره کرده است.۴۷

سرپاسبان۲ علی‌ پرزیوند،که‌ بـه گـفته خـود در میدان حضور داشته،چگونگی واقعه را به‌ شرح زیر بیان می‌کند:

«ساعت ۹ صبح روز ۲۷ مرداد بود کـه تـیمسار‌ سرتیپ‌ فرخنده‌پی‌ رفتند به استانداری و رئیس‌ شهربانی را آنجا خواستند.من‌ در[میدان‌]زیر‌ مجسمه،بودم.تیمسار که به استانداری رفتند، استاندار تلفن کـرد بـه رئیـس شهربانی،سرهنگ واثقی و او رفت آنجا.۴۸یک ربع شد که رئیس‌ شهربانی‌ برگشت‌ و ما را جمع‌آوری کـردند و بـردند بـه شهربانی.بعد از آنکه‌ ما مأمورین رفتیم به‌ شهربانی،مردم آمدند و مجسمه را خراب کردند.»۴۹

به گفته مأموران شهربانی رشت ازدحـام و هـیاهوی جـمعیت‌ در‌ میدان‌ باعث شده بود که حتی‌ صدا به صدا نرسد و کسی از‌ کسی‌ خبردار نشود و تـوان تـصمیم‌گیری درست نیز از مسئولان‌ سلب گردد.۵۰سرتیپ فرخنده‌پی در پاسخ به اظهارات برزیوند،علاوه‌ بر‌ اشاره‌ به هـمین‌ موضوع،از او مـی‌خواهد کـه اولا تعیین کند:«من تنها بودم یا با‌ کس‌ دیگر‌ بودم،سواره بودم یا پیاده‌ و از طرفی پس از رفـتن مـن،تلفن کردن استاندار از توی‌ دفترش‌ در‌ آن جنجال روز،با قدرت پیغمبری که‌ در آن برای او[پرزیوند]ظاهر شده اسـت،در پشـت دیـوار اتاق‌ دیده‌ و حتی مکالماتی را با دستگاه ضبط صورت گرفته است و چنین برمی‌آمده که‌ من‌ رئیس‌ شـهربانی را احـضار کرده‌ام.کاری ندارم که اینها یک مشت مهملاتی بیش نیست.»۵۱علاوه بر این مدعی‌ است‌ کـه هـنگام تـخریب مجسمه،وی در سی‌ کیلومتری رشت بوده،هنوز وارد شهر نشده بود.۵۲

دست داشتن‌ سرتیپ‌ فرخنده‌پی‌ در جریان حمله به مجسمه شاه و تـخریب آنـ،موضوعی‌ است کـه برخی از مأموران در اظهارات‌ خود،آن‌ را تصریح کرده،او را به عنوان کسی معرفی‌ نموده‌اند که مـقدمات حـمله به‌ مجسمه‌ را‌ فراهم و مسیر مهاجمان را در رسیدن به هدفشان هموار ساخته است.

اما فرخنده‌پی از حادثه دیگری‌ سخن‌ گفته‌ که هـنگام گـفتگو بامقدم،در دفتر استانداری،رخ‌ داده و او با استدلال بر آن،در‌ پی‌ انکار گفته‌های مأموران شـهربانی رشـت علیه خود برآمده‌ است:

«در بین این صحبت‌های ما[فرخنده‌پی و مـقدم‌]اشخاص مـختلفی بـا‌ کسب‌ اجازه از حضور آقای‌ استاندار وارد اتاق می‌شدند و چـند نـفر از آنها،نیز‌ با‌ اجازه ایشان در آنجا مدتی توقف می‌کردند… یکی‌ فرجاد‌ نامی،رئیس‌ حزب مستقل ایـران…و دیـگری رئیس شهربانی،سرهنگ واثقی،که‌ هرکدام‌ در‌ زمینه کـارهای خـودشان صحبت‌هایی بـا آقـای اسـتاندارد داشتند و مانع از ادامه صحیح‌ مکالمات‌ تو‌ مـذاکرات مـا می‌شدندو هردفعه این‌ موضوع‌ قطع می‌شد.موضوعی‌ که‌ بیشتر‌ جلب‌ توجه مرا در آن موقع کـرد‌ ایـن‌ بود که آقای استاندار بی‌نهایت از وضـعیت متأسف و متأثر بودند. مخصوصا وقـتی‌ کـه‌ آقای فرجاد،رئیس حزب ایران‌[در گـیلان‌]،آمده،و بـا‌ نهایت بی‌ادبی،به‌ ایشان پرخاش کرد‌ که‌ این چه وضعیتی است که‌ رئیس‌ شهربانی فـراهم کـرده و از احساسات مردم‌ جلوگیری می‌کند و رئیس شـهربانی نـیز کـه‌ با‌ حالت نـگرانی آمـده بود و از‌ ایشان‌[مقدم‌]کسب‌ تکلیف‌ می‌کرد و مـا‌ وقـع‌ را گزارش می‌داد که‌ به‌ کسی دستور نداده بود.ما هم کماندوهایمان دور مجسمه بود و بی‌احترامی مـی‌شد تـیراندازی کردیم چند‌ نفر‌ زخمی شدند.بعد کـه گـفتند ما برداشتیم.من چـه‌ تـقصیر‌ دارمـ…پرخاش این‌ شخص‌ به‌ آقـای استاندار به طوری‌ بود که مرا نیز عصبانی کرد و به آن شخص گفتم:خجالت نمی‌کشید که این جـنجال‌ها را‌ بـرپا‌ می‌کنید و اسباب‌ آبروریزی برای مملکت فراهم‌ مـی‌کنید.آقای‌ فـرجاد‌ نـیز‌ بـا‌ کـمال وقاحت گفتند‌ مـردم‌ بـاید ابراز احساسات کنند.به هیچ‌کس هم مربوط نیست.صحبت آقای فرجاد در این زمینه بود،رئیس‌ شهربانی هم رفته بود‌ و آقای‌ فـرجاد هـم رفـتند.البته با کشیدن خط نشان‌ برای‌ همه‌ و ذکـر‌ ایـن‌ جـمله‌ که چـهار نـفر از رفـقای ما را کشتند و هیچ‌کس از آقایان که اینجا نشسته‌اند به فکر آنها نیستند و درب را با کمال بی‌احترامی به هم کوبید‌ و رفت.»۵۳

چنانچه پیداست در اظهارات فرخنده‌پی و مأموران شهربانی رشت،اختلاف‌هاو تناقض‌هایی وجود دارد که بـه راحتی قابل تشخیص و تمیز است:

۱-زمان دیدار فرخنده‌پی با مقدم که پرزیوند از مأموران شهربانی،آن را‌ در‌ حدود ساعت ۹ صبح دانسته و فرخنده‌پی ساعت ۱۰:۱۱تا ۲۰:۱۱ دقیقه ذکر کرده است.هرچند استاندار برای مذاکرات خود با فرخنده‌پی،ساعت دقیقی را بـیان نـکرده،اما باتوجه به اینکه فرخنده‌پی‌ پس از ورود به‌ رشت‌ ابتدا به فرماندهی تیپ رشت رفته،مدتی را در آنجا بوده است،به نظر می‌رسد که دیدار آنها،نزدیک به ظهر،زمان مورد اشاره فرخنده‌پی انجام گرفته است.

شاید در‌ نگاه نخست،اختلاف بـر سـر تعیین‌ زمان‌ مذاکره فرخنده‌پی و مقدم و روشن شدن آن‌ چندان مهم به نظر نرسد و پرداختن بدان غیر لازم باشد،لیکن با اندکی دقت و تعمق در‌ آن،تأثیر بسزایی‌ در روند ایـن نـوشتار،که‌ گزارشی‌ که گزارشی از تاریخ سـیاسی مـعاصر است،خواهد گذاشت.

بنابراین با روشن شدن ساعت دیدار آنان،می‌توان دریافت که سهم سرتیپ فرخنده‌پی در جریان واقعه ۲۷ مرداد رشت،که مأموریت بررسی اوضاع آنجا را بر‌ عهده‌ داشت،چقدر بـوده‌ و ادعـای برخی از مأموران،تا چه انـدازه مـستدل بوده است؛ادعا بر اینکه به درخواست و یا با نظر وی مأموران انتظامی از محوطه میدان،وزیر مجسمه محمد رضا پهلوی،جمع‌آوری شدند تا تظاهرکنندگان‌ و حمله به‌ مجسمه و پایین کشیدن آن،که وقایع میدان‌های راه‌آهن و بهارستان‌ تهران را در ذهن تـداعی مـی‌کند،توفیق بیشتری یابند.

۲-همراهان سرتیپ فرخنده‌پی هنگام رفتن به استانداری که مأموران اشاره‌ای به آن‌ نکرده، گاهی‌ تأکید‌ کرده‌اند:سرتیپ فرخنده‌پی«سوار جیپ ارتش بودند،تنها بودند.هرجا می‌رفتند تنها بودند،باشوفر.»۵۴به رغم این،فرخنده‌پی از سرهنگ قرنی،فرمانده تیپ رشت به عـنوان‌ همراه ‌‌خـود‌ نام مـی‌برد که در آن روز با هم به استانداری رفتند.«پس از حضور‌ در‌ فرماندهی‌ تیپ‌ رشت،وی‌[قرنی‌]تلفنی از استانداری وقت را برای ملاقات گرفت.پس از تهیه مقدمات هـمراه با هم به‌ استانداری‌ رفتیم.»۵۵شایان ذکر است که محمد علی مقدم نـیز بـه حـضور سرهنگ قرنی،هنگام‌ گفتگو با‌ فرخنده‌پی اشاره و آن‌ را‌ تأیید کرده است.۵۶

۳-موضوع گفتگوی فرخنده‌پی و استانداری؛که از یک سو،اساس مذکرات استانداری‌ گیلان و فرخنده‌پی را تـشکیل ‌ ‌داده و از سـوی دیگر در گفته‌های فرخنده‌پی و برخی از مواجهه‌شدگان،دوگانگی آفریده است.چنانکه پیشتر گفته‌ شد پرزیوند،معتقد است کـه رئیـس‌ شهربانی،پس از ورود سـرتیپ فرخنده‌پی به دفتر استاندار،به آنجا احضار شده،در بازگشت‌ دستور داد که کلیهء مأموران انتظامی محوطه میدان را تـرک کنند.حاصل این‌گونه اظهارات،که‌ به طور غیر مستقیم،مأمور‌ مزبور،آن‌ را موضوع مذاکرات استاندار و فرخنده‌پی تلقی نـموده، این است که با نـظر یـا دستور وی،به عنوان مقام عالی‌رتبه ارتش و فرستادهء تهران،مأموران از میدان شهرداری،محل نصب مجسمه شاه خارج شدند تا‌ به‌ عبارتی،مقدمات حمله به مجسمه و تخریب و اهانت به آن،فراهم آید.

با وجود این فرخنده‌پی و مقدم دربارهء دیدار خـود گفته‌اندکه محور بحث و مذاکراتشان،دو موضوع بوده است:

الف)برقراری و یا عدم برقراری‌ حکومت‌نظامی‌ در رشت و بندرانزلی که هیئت دولت آن را تصویب کرده،ولی اعلام آن را به نتیجه بررسی و گزارش فرخنده‌پی و بر عهده استاندار گیلان‌ واگذارده بود.به گفته آن دو،بحث بر‌ سراین‌ مـوضوع،اساس‌ مـذاکراتشان را تشکیل می‌داد.

«تمام وسایل‌ آن‌ هم‌ برای برقراری فرماندار نظامی از روز ۲۶[مرداد]در رشت،حاضر و آماده‌ بود.چنانچه از طرف تیپ،افسران مأمور بخش‌ها تعیین و اعلان‌های مربوطه چاپ شده،روی‌ میز‌ فرمانده‌ تیپ‌ حاضر بود،که من‌[فرخنده‌پی‌]شخصا دیدم…بنای صحبت روی همین‌[بود] که چرا‌ در‌ رشـت فـرماندار نظامی اعلام نگردید.اما نظر استاندار بر این بود تکه چون روز ۲۶ هم‌ باز امنیت برقرار بود…اجاز خواستم‌ که‌[برقراری‌ حکومت‌نظامی‌]در‌ اختیار من باشد.به‌ محض اینکه مقتضی شده،اعلام کنم.»۵۷

ب)موضوع خصوصی که ارتباط‌ مستقیمی با مـوضوع اولی نـداشت،اما بر حوادث دیگر در استان و منطقه مزبور تأثیرگذار بود و آن نقار و کدورتی‌ بود‌ که میان ناخدا نصیرزند،فرمانده‌ نیروی دریایی شمال و محمد علی مقدم،استاندار گیلان،بر‌ سر«قصر‌ میان پشته»به وجود آمده‌ بود.مقدم بدون اطلاع زنـد،که مـحافظت از قـصر را بر عهده داشت،به آنجا رفـته،موجبات‌ ناراحتی‌ او‌ را‌ تـولید کـرده بود.البته در پدید آمدن نقار میان آن دو،سرایدار قصر نیز‌ اثرگذار‌ بوده‌ است.درباره‌ این موضوع هم میان فرخنده‌پی و مقدم صحبت و مقرر شد که بـا مـیانجی‌گری‌ فرخنده‌پی،نقار‌ پیـش‌ آمده‌ رفع گردد.۵۸

از فحوای گفته‌های فرخنده‌پی چنین برمی‌آید کـه وی کـوشیده است ناراحتی میان آنان‌ راکه‌ چندی‌ پیش از مردادماه،به وجود آمده بود،برطرف سازد.هرچند در گفته‌های او دلیل روشنی‌ بر این‌ سعی‌ وجود‌ ندارد،ولی مـی‌توان گـفت کـه وی به خوبی دریافته بود که نقار و کدورت‌ موجود،با توجه‌ به‌ وضـعیت پیش‌آمده،چقدر می‌تواند حوادث ناگواری را به بار آورد یا مانع‌ حل معضلات استانی‌ و منطقه‌ گردد:چنانکه رفع آن هم آثار معکوسی در پی می‌داشت.

به هرحال،پس از آنـکه مـجسمه شـاه پایین‌ کشده‌ شد،مردم آن را پشت جیپی بستند و به خارج‌ از شهر بردند.مأموران شـهربانی،بنا‌ بـه‌ گفته‌ خود،در این هنگام در داخل ساختمان شهربانی به‌ ابراز احساسات پرداخته،به دلیل تخریب مجسمه محمد رضا،گریه‌ و زاریـ‌ کـردند.آنان مـدعی‌ هستند که هرکدام در گوشه و کنار حیاط،دالان،یا کریدور ساختمان می‌گریستند‌ و تأسف‌ می‌خوردند.در این هنگام سـرتیپ فـرخنده‌پی در جـمع آنان حاضر شده،پس از آگاهی از دلیل گریه و زاری‌ آنان،چند‌ دقیقه‌ای برایشان سخنرانی کرده است:

«مگر شما بت پرستید. مثل زن بـیوه داریـد گـریه‌ می‌کنید.آن‌ وقت این شخص‌[شاه‌]خائن بود و رفته.تا حال ما‌ شاه‌ داشتیم‌ می‌گفتیم خدا-شاه-میهن،حالا شاه نـداریم مـی‌گوییم،نخست‌ وزیر-خدا-میهن.این خر نباشد‌ خر‌ دیگر.»۵۹«چرا گریه می‌کنید،شما را به این کارها چه، شاه شما خائن بـود،فرار کـرد.گریه شـما‌ اثری‌ ندارد،این نباشد یکی دیگر،این شاه‌ نباشد،شاه‌ دیگر.»۶۰

با وجود این،سرتیپ‌ فرخنده‌پی،موضوع‌ سخنرانی‌ را انکار نموده،اصولا سخنرانی را بـا در‌ نـظر‌ گرفتن موقعیت موجود،کاری غیر منطقی دانسته است.

گویاترین اظهارات درباره چگونگی حضور سرتیپ‌ فرخنده‌پی‌ در جـمع مـأموران شـهربانی و موضوع سخنرانی‌ او برای آنان،از آن‌ محمد‌ حسین حقدوست است که به‌ شرح‌ زیر از پرونده‌ مواجهه آن دو نـقل مـی‌شود؛هرچند با درون مایه‌هایی از احساس و تظاهر‌ نیز آمیخته است:

«حدود ساعت ۱۵:۱۲‌ دقیقه‌ بود‌ که مأمورین شـهربانی‌ در‌ راهـرو شـهربانی جمع گردیده،گریه‌ می‌کردند‌ و اصولا هیچ علاقه‌ای به کار نداشتند.در این ساعت یک جیپ نظامی جلو شـهربانی‌ توقف کـرد.سرگرد‌ مـجلسی،افسر‌ تیپ رشت از جیپ پایین آمد‌ و با صدای‌ بلند‌ داد‌ زد که‌ حکومت‌نظامی است.من معاون‌ حـکومت‌نظامی هـستم.در اثر شنیدن این اظهارات،مأمورین‌ بیشتر متأثر شدند که چرا قبل از این واقعه‌[حمله به‌ مجسمه‌ و تخریب آن‌]حکومت‌نظامی اعـلام‌ نشد.[مأمورین‌]گریه مـی‌کردند؛به طوری‌ گریه‌ می‌کردند‌ که‌ افسران‌ نمی‌توانستند به آنان‌ کار رجوع‌ کنند و هرچه سـرگرد مـجلسی می‌گفت کسی به حرفش گوش نمی‌کرد…تیمسار [فرخنده‌پی‌]با جـیپ تـشریف آوردنـد و کیفی‌ در‌ دستشان‌ بود.۶۱با جیپ آمدند.وقتی که مـا متوجه شـدیم ایشان‌ پهلوی‌ جیپ‌ ایستاده‌ بودند‌ و کیفی در دستشان بود.در این موقع افسر نگهبان،مأمورین را به داخـل کـریدور گارد انتظامی فرستاد.آنجا یک پاسـبان در اثـر گریه و زاریـ‌ غش کـرده بـود و همه مأمورین انتظامی‌ آنجا[را]…دور کردیم و[بـه‌]هرکدام حـرفی می‌زدیم. دفعتا دیدیم که تیمسار به آنجا تشریف آوردند و پرسیدند که چه خـبر اسـت.جریان را به ایشان‌ گفتند.ایشان گفتند که شما وظـیفه خودتان را انجام دهید.شما مـأمور‌ دولتـید.[شاه‌]رفته‌ است، رفته.کسی که نفرستاده،خودش فرار کـرده،رفته اسـت.۶۲بچه‌بازی درآوردید.مگر شما بت‌پرستید،بعد پاسبانها بیشتر دادوفریاد کردند و توجهی به حرفهای تیمسار نکردند و بعد ایشان رفتند.»۶۳

سرتیپ فـرخنده‌پی در پاسـخ به این اظهارات که در‌ پرونـده‌ تـشکیل شـده علیه او،از جمله مـوارد اتهامی بـه شما رفته،موضوع سخنرانی را بـا تـوجه به اوضاع ناآرام آن روز،بی‌اساس خوانده و مدعی است که مأموران‌ شهربانی‌ رشت که در این‌باره شهادتی‌ دادهـ،یا‌ گـزارش‌هایی را به تهران‌ ارسال کرده‌اند،تطمیع شده‌اند و یا تـحت تـأثیر احساسات قـرار گـرفته،در آرزوی دریـافت پاداش‌ و ترفیع درجه‌ای،چنین جـملاتی را از زبان فرخنده‌پی،خلق کرده‌اند.وی‌ برای‌ اثبات ادعای‌ خود،دلایلی را برشمرده‌ است:

۱-جنجالی بودن وضعیت در آن روز،که امکان ادای چنان جملاتی را نه تـنها از او،بـلکه از هرکس دیگری سلب می‌کرد.«وضعیت طوری بـود،که کـسی چـیزی نـمی‌فهمید کـه چه می‌گوید و چـه می‌شنود.»۶۴

۲-مأموران بـرای نشان‌ دادن‌ حس وطن‌پرستی و شاه‌دوستی خود،جملاتی رابیان کرده‌اند که گاهی بر اساس تلقین و شایعات،در مخیله آنها سـاخته شـده اسـت.فرخنده‌پی با اشاره به آن‌ احساسات از مأموران می‌خواهد،مجددا دربـارهء مـوقعیت آن روز،مـطالعه کـنند‌ و«وجـدان‌ و احـساسات را‌ تحت قید و وجدان و اخلاق و شرف ایرانیت خود قرار دهند.۶۵

۳-مأموران به تصور و توقع دریافت‌ پاداش و یا ترفیع درجه و مقام،جملاتی را در زبان وی‌ گنجانده‌ای‌ که‌ در‌ این صورت تطمیع شده‌اند و از جانب برخی مغرضان،این اظـهارات به آنان‌ تحمیل شده است.

۴-تأخیر در ارسال گزارش ‌‌محرمانه‌ به دایرهء آگاهی تهران.از فحوای بازجویی‌هایی که در آن ۱۳۳۲ میان مأموران و فرخنده‌پی،به‌ صورت‌ مواجهه‌ جداگانه،انجام گرفت،چنین به‌ نظر می‌رسد که هرکدام گزارش‌های محرمانه‌ای را در ۵ مهر ۱۳۳۲ به دایره‌ آگـاهی تـهران‌ ارسال کرده‌اند.علاوه بر این،درباره آن حادثه،توسط سرهنگ شاپور نجد سمیعی،بازپرس‌ شعبه ۳ دادستانی‌ ارتش،که از تهران به‌ رشت‌ اعزام شده بود،مورد بازجویی محلی قرار گرفته‌اند.۶۶

عمده‌ترین ایرادی که فرخنده‌پی بر اظهارات و شهادت‌های مأموران،وارد ساخته،بر پایه‌ همین فاصله چـهل و انـد روز،میان واقعه و ارسال گزارش و بازجویی آنان استوار است که‌ باید آنان را از دیدگاه او،دلیل اساسی بر ردّ موضوع سخنرانی و دیگر اتهامات اقامه شده علیه او تلقی‌ نمود.

وی این ردّیـه را بـرای اظهارات همه مأمورانی که بـا او مـواجهه داده شدند،و‌ درباره‌ سخنرانی‌ و نقش وی در بروز حوادث روز ۲۷ مرداد،در رشت به عنوان شاهد،مورد بازجویی قرار گرفته،یا گزارشی را تهیه کرده‌اند،نافذ و کافی دانسته است.می‌پرسد:

«در ظرف این مدت‌[۲۷ مرداد تـا ۵ مـهر‌ ۱۳۳۲]احساسات‌ شاهدوستی و وطن‌پرستی آقـایان‌ [مأموران‌]کجا بـود و چرا وظیفه اداری خود را بلافاصله انجام نداده‌اند.»۶۷

همچنین ماده ۱۵۷ آیین دادرسی کیفری را یادآوری می‌کند که به موجب آن بازپرس،در جمع‌آوری کلیه مدارک-له‌ و علیه متهم-باید تمام اوضاع و احوال را در نظر بگیرد و اقدام‌ کند.۶۸

۵-کمی سواد و فهم برخی از مأموران که بـه خـوبی و درستی،نتوانسته‌اند وضعیت را درک‌ کنند و در تنظیم‌ گزارش‌ و ارائه بازجویی‌ها،مطالبی را نوشته یا‌ گفته‌اند،که‌ از‌ عواقب آن‌ اطلاعی نداشتند.

۶-از نگاه فرخنده‌پی،دخالت در موضوعی که اساسا رئیس شهربانی محل،به عنوان مسئول‌ مستقیم،در آن وارد نشده،غیر ضروری بوده،از آن باید‌ خودداری‌ کرد.بنابراین‌ ادعاهای‌ مأموران و مفاد گـزارش‌های آنـان را علیه خـود،دروغ،پرونده‌سازی‌ و جعل اکاذیب شمرده‌ است.۶۹

۷-عدم مطابقت برخی از اظهارات و شهادتهای مأموران شهربانی با هم؛حقدوست در گزارش محرومانه(۵ مهر ۱۳۳۲)خود از حمله‌ به‌ فـرخنده‌پی‌ گفته است که سربازان مرتکب آن‌ شده بودند.«به محض شنیدن کلمات(مگر‌ مـا بـت پرسـتیم،شاه رفته که رفته،او نباشد شاه دیگر) [عده‌ای از مأموران‌]از جمله رافعی و مؤدب صفت به آن‌ افسر[فرخنده‌پی‌]حمله‌ و پاسبانان نیز تظاهرات»کردند.۷۰

ولی بیان هـمکار ‌ ‌او،رافـعی،به گونه دیگری است:«من با حقدوست با‌ هم‌ بودیم.از پشت پنجره‌ کریدور گوش می‌دادیم.وقتی کـه هـمین حـرفها را شنیدیم من دست رفیق خودم محمد حسین‌ حقدوست‌ را‌ گرفته،به‌ داخل شعبه خودمان رفتیم.»۷۱وی در پاسخ بـه سؤالی درباره تناقض موجود میان‌ گفته‌های‌ او‌ و حقدوست به صراحت می‌گوید:«ممکن است او[حقدوست‌]حمله کرده بـاشد ولی من حمله نکردم،فقط بـه حـقدوست گفتم‌ بیا‌ برویم‌ و او هم با من آمد.»۷۲

افزون بر این،موارد دیگری هم موجود است که بر‌ عدم‌ انطباق اظهارات مأموران با یکدیگر دلالت دارد.از جمله:محل سخنرانی فرخنده‌پی،که برخی آن را کریدور،برخی‌ حیاط،برخی‌ دالان‌ ساختمان‌ شهربانی رشت ذکر کـرده‌اند؛تنها بودن یا همراه داشتن فرخنده‌پی،هنگام‌ حضور در شهربانی و سخنرانی که‌ عده‌ای‌ او را تنها دیده‌اند.عده‌ای دیگر به سرهنگ واثقی و عده‌ای به سرگرد مجلسی اشاره‌ نموده‌اند؛مدت‌ زمان‌ ایراد سخنرانی که مأموری آن را پنج- شش دقیقه،دیگری ده-پانزده دقیقه و بـرخی هـم بیست دقیقه‌ تخین‌ زده است.

۸-تلقینی و تحمیلی بودن اظهارات مأموران؛فرخنده‌پی با استفاده از جمله‌ای که «اغلب‌ مواجهه‌شدگان ‌[مأموران‌] به‌ کار‌ برده‌اند‌ و گفته‌اند که تیمسار دارای معلومات عالیه است»به دنبال‌ اثبات آن است که«موضوع معلومات عالیه تیمسار،توسط‌ کسانی‌ که‌ در این معامله ذی نـفع بـوده و دستور ادای این جمله را داشته‌اند‌ و به تمام اینها،قبل از بازجویی تلقین شده‌[است‌]و الاّ پاسبان از کجا می‌داند که من دارای معلومات عالیه‌ هستم.»۷۳به‌ عبارتی،وی اتهام دست داشتن در واقعه ۲۷ مرداد در رشت و موضوع سخنرانی‌اش‌ علیه‌ شاه و سلطنت را تـوطئه‌ای خـوانده که‌ عده‌ای‌ در اجرای‌ آن دست داشته‌اند.

حادثه دیگری که در پرونده‌ مواجهه‌ها‌ بدان پرداخته نشده،اما در کیفرخواست او مورد اشاره‌ قرار گرفته،سخنرانی فرخنده‌پی در جمع درجه‌داران‌ و سربازان تیپ رشت است که‌ پس‌ از سخنرانی در‌ شهربانی،در‌ آنجا‌ انجام داده اسـت.بر اسـاس اسـناد موجود،وی‌ پس‌ از شهربانی، به تیپ رشـت رفـته،سخنانی شـبیه به آنچه در شهربانی گفته بود،بر‌ زبان‌ رانده است.

در حدود ساعت ۱۲ ظهر،پس‌ از تخریب مجسمه شاه‌ که‌ به وسیله اتومبیلی به خارج‌ از‌ شهر برده شـد سـرگرد مـجلسی فرماندار نظامی رشت،در میدان شهرداری حاضر شد و بـرقراری‌ حکومت‌نظامی‌ را‌ بـعد از آن ساعت در‌ رشت‌ اعلام‌ نمود:«ساعت ۱۲ سرگرد‌ مجلسی‌ به اتفاق‌ همین تیمسار[فرخنده‌پی‌]تشریف آوردند‌ به‌ شهربانی.سرگرد مجلسی گفت:من فرماندار نظامی‌ [هستم‌]،نگهبان،فورا در دفتر وارد کن کـه شـهر حـکومت‌نظامی است.»۷۴

بی‌شک محمد‌ علی‌ مقدم،استاندار گیلان،که برقراری حکومت‌نظامی را در‌ ۲۶‌ مرداد،از تهران خواسته‌ اما‌ اعـلام‌ آن را در اختیار‌ خود داشت وسرتیپ حسین فرخنده‌پی،افسر ارشدی‌ که از ستاد ارتش مأموریت یافته بود،در رشت حکومت‌نظامی برقرار‌ گردد‌ یا نـه،در بـرقراری و اعـلام فرمانداری نظامی‌ در‌ آنجا‌ نقش‌ داشته‌اند.هرچند‌ در این میان،نقش‌ سرهنگ‌ قرنی را که‌ فرماندهی تـیپ رشـت را بر عهده داشت،نباید نادیده انگاشت.همان‌گونه که در سطور پیشین‌ اشاره شد،سرهنگ‌ قرنی‌ هم‌ در جلسه دیدار فرخنده‌پی و مقدم حـضور‌ داشـت‌ و از‌ مـوضوع‌ بحث‌ آن‌ دو،که بیشتر درباره برقراری فرمانداری نظامی در رشت و بندرانزلی انجام گرفت، آگاه و در رونـد مـباحث تـأثیرگذار بوده است.

فرخنده‌پی در این‌باره می‌گوید:

«[در ضمن صحبتهای آقای استاندار] فرمانده تیپ‌ را پای تلفن خواستند.پس از یک دقیقه،ایشان‌ با کسب اجازه از آقـای اسـتاندار رفتند.»

به رغـم این،اقدام به برقراری حکومت‌نظامی،پس از پایان تخریب مجسمه محمد رضا پهلوی،سؤالاتی را ایجاد کرد که«چرا قبل از‌ ایـن‌ واقـعه،حکومت‌نظامی اعلام نشد.»«پاسبانها برای آن گریه می‌کنند و می‌گویند که حالا دیگر حکومت‌نظامی را می‌خواهیم چه کنیم.»۷۵

با برقراری فـرمانداری نـظامی در رشـت،که در میدان شهرداری،محل تظاهرات و حمله به‌ مجسمه،اعلام گردید‌ و با توجه به آمادگی روحی و توانی مأموران شـهربانی،که عـده‌ای از کماندوها هم قبل از تخریب مجسمه به جمع آنان پیوسته بودند،آرامش بر شهر‌ بازگشت‌ و تـا حدودی فـرماندار نـظامی کنترل‌ شهر‌ را در دست گرفت.

بندر انزلی (پهلوی)

همزمان با رشت،در بندرانزلی نیز فرمانداری نظامی برقرار گردید.سرتیپ فرخنده‌پی‌ بر اساس حکم مـأموریتی کـه از طرف ستاد ارتش به وی ابلاغ‌ شده‌ بود،در بعدازظهر همان روز ۲۷‌ مرداد،آماده‌ حرکت بـه طـرف بـندرانزلی شد،اما قبل از حرکت وی،سرهنگ قرنی،بنا به‌ احضاریه‌ای که از تهران برای وی مخابره شده بود،به حضور فرخنده‌پی رسـید و پس از ارائهـ‌ احضاریه خـود و تلگراف رمزی‌ در‌ آن‌باره،رهسپار تهران شد.فرخنده‌پی،پس از حرکت‌ قرنی،در حدود ساعت ۳ الی ۳۰:۳ دقیقه بعدازظهر به سـوی بـندرانزلی حرکت کرد و در آنجا با ناخدا یکم نصیر زند،فرمانده نیروی دریای شمال که قبلا به‌ وسیله‌ تیپ رشـت‌ از عـزیمت او به‌ بندرانزلی آگاه شده بود دیدار کرد.وی ابتدا دربارهء کدورت و ناراحتی میان مـقدم و نـصیر زند، صحبت کوتاهی کرده،سپس با هم دربارهء وضـعیت مـنطقه بـه گفتگو‌ نشستند.

موضوع مهمی‌ که بیشترین زمان دیدار آن دو را بـه خـود اختصاص داد،لغو حکومت‌نظامی‌ بود که دقایقی پیش،وزارت کشور یا ‌‌ستاد‌ ارتش از زند،خواسته بود کـه در مـقابل آن زند نیز،با توجه به اوضاع مـتشنج‌ مـنطقه،بر‌ ردّ‌ کرد تـقاضای تـمزبور و ابـقای فرماندار نظامی در بندرانزلی‌ پافشاری می‌ورزید:

«تمام صحبت ما در مـنزل ایـشان‌[زند]در‌ حدود موضوع نقار ایشان‌[مقدم و زند]راجع به قصر میان‌ پشته و همین لغو شدن‌ فـرماندار نـظامی با[توجه به‌]اوضاع‌ پرآشوب‌ منطقه بود،که ایـشان را قدری‌ ناراحت کرده بود و گـزارش دو-سـه صفحه‌ای تهیه کرده بودند کـه در هـمین مورد(عدم اطلاع استاندار از وضعیت شلوغی در پهلوی‌[انزلی‌])و لازم بودن فرماندار نظامی،از لحاظ آرامش منطقه‌ و حـتی راجـع به‌ کمی عده و نرسیدن کمک از رشـت گـله داشتند.»۷۶

اظهارات فـرخنده‌پی که از زبان نـصیر زنـد بیان می‌کند،دلالت بر ایـن دارد کـه علاوه بر کدورت‌ پیشین،بی‌توجهی استاندار گیلان بر بندرانزلی،زند‌ را‌ گله‌مند کرده،موجب ناراحتی او شده‌ بود.

فرخنده‌پی با توجه به اصـرار نـصیر زند،درباره ابقای فرمانداری نظامی در بندرانزلی و اوضـاع‌ موجود کـه هرحادثه را شـبانه مـی‌توانست،ایجاد کـند،با ستاد ارتش تلگرافی تـماس گرفت و با اشاره‌ به وضعیت شهر و تصویب‌نامه هیئت دولت در ۲۶ مرداد،ادامه برقراری فرماندار نظامی‌ را در آنجا خواستار شد.

سپس به مـنزل نـصیر زند بازگشته،۷۷در حدود ساعت ۸ شب،همراه بـا زنـد،برای دریـافت‌ پاسخ‌ تـلگراف‌ از سـتاد ارتش،به طرف اداره پسـت و تـلگراف به راه افتادند.در میانه راه،هنگام‌ عبور از مقابل سینما بلوار،محل نصب مجسمه محمد رضا پهلوی،با رئیس شهربانی،فرماندار نظامی و چند مـأمور دیـگر شـهربانی،که‌ از‌ تعقیب‌ تظاهرکنندگان بازمی‌گشتند روبرو شدند.پس‌ از آشنایی،سرگرد‌ نـادر‌ بـهزادی،رئیس‌ شـهربانی،از حـمله نـاموفق تـظاهرکنندگان به مجسمه شاه‌ در جلوی سینما بلوار خبرداد و از آن،گزارش کاملی را ارائه کرد.همچنین به زخمی شدن‌ یک‌ ژاندارم‌ در‌ داخل ساختمان ژاندارمری اشاره نمود.

در نخستین ساعات بعدازظهر‌ روز‌ ۲۷ مرداد،تظاهراتی در جلوی سینما بلوار بندرانزلی‌ انجام گـرفت و عده‌ای از مردم تجمع کرده،ابتدا شعارهایی را علیه سلطنت پهلوی‌ سردادند. تظاهرکنندگان‌ که‌ بیشتر،از اعضای حزب توده بودند،آرام‌آرام،به طرف مجسمه محمد رضا، که در‌ همان‌جا نصب شده بود،به راه افتاده،قصد حمله به آن را کردند.ولی به دلیل بـرقراری‌ فرمانداری نـظامی،با مقاومت نیروهای شهربانی‌ و انتظامی‌ روبرو و درگیر شدند.

مهاجمین با مشاهدهء آمادگی نیروهای شهربانی،موفق به تخریب‌ مجسمه‌ شاه نشده،در دو گروه،وادار به فرار شدند:عده‌ای به سمت بیمارستان فرار کردند که فرماندار نظامی،با تعدادی از نـیروهای‌ انـتظامی،به‌ تعقیب‌ آنان پرداختند و عده‌ای دیگر رو به طرف بازار گذاشتند که با توجه‌ به‌ اینکه‌ امکان داشت بازار را به غارت ببرند،سرگرد بهزادی با مأموران تـحت‌ فرماندهی خـود آنها را‌ دنبال‌ کردند.

در این درگیری،یک نـفر کـشته و چندین تن دیگر زخمی شدند.زخمی‌شدگان به بیمارستان‌ منتقل و عده‌ای‌ نیز‌ دستگیر و در شهربانی بازداشت شدند.یک ژاندارم نیز در ساختمان‌ ژاندارمری جراحتی برداشت که‌ با‌ توجه‌ به آن،فرخنده‌پی احـتمال دادهـ،ژاندارمری بندرانزلی‌ نیز،مورد هجوم تظاهرکنندگان قـرار گـرفته است.۷۸رئیس شهربانی بندرانزلی،پایان حادثه‌ را چنین‌ بیان‌ می‌کند:

«پس از دستگیی عده‌ای،بقیه متواری شدند و شهر تقریبا به حالت آرامش و سکون‌ درآمد.به‌ سمت‌ شهربانی بازگشت نمودم.در مقابل چهارراه آتش‌نشانی به فرماندار نظامی برخورد کردم‌ و به اتـفاق بـه سمت‌ شهریار‌ حرکت کردیم.»۷۹

آنچه درباره تظاهرات غروب ۲۷ مرداد در بندرانزلی و قصد حمله‌ و مجسمه‌ محمد رضا پهلوی حائز اهمیت است،تأثیر حادثه‌ای است که صبح همان روز در رشت اتفاق افتاده،با موفقیت،منجر‌ به‌ پایان‌ کشیدن مجسمه شاه گـردید.بی‌شک اخـبار مربوط بـه آن،در بیشتر نقاط استان گیلان،منتشر شده،تکرار‌ آن‌ در شهرهای دیگر،به‌ویژه،بندرانزلی،پیش‌بینی می‌شد؛ چرا که بندرانزلی به لحاظ موقعیت استراتژیک آن در خط مرزی شـمال کشور،از‌ اهمیت‌ ویژه‌ای‌ برخوردار بوده،توجه مسئولان کشوری و نظامی استان را،بیش از هرشهر دیـگری،به خـود معطوف‌ سـاخته‌ بود.علاوه بر این فعالیت گسترده حزب توده،در‌ آن‌ ناحیه،که‌ بیشتر معلول‌ موقعیت خاص ونزدیکی آن به اتحاد‌ جماهیر‌ شـوروی(سابق)بوده ‌ ‌اسـت،اهمیت و توجه‌ مزبور ار دوچندان می‌نمود.از سوی دیگر نزدیکی و ارتباط آن‌ با‌ رشت،مرکز استان،در بروز حوادث مـختلف،تأثیرگذار بـوده‌ اسـت.بنابرآنچه‌ ذکر شد،دو‌ عامل‌ زیر‌ در آمادگی دو گروه، که در بندرانزلی،در‌ غرب‌ ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ رو در روی هم قرار گرفتند نقش مؤثری ایـفا‌ کرد؛ مخالفان‌ سلطنت پهلوی،اعم از احزاب و مردم‌ غیر حزبی و نیروهای‌ شهربانی‌ و انتظامی.

۱-حمله به مجسمه محدم‌ رضـا‌ پهلوی و پایین کشیدن آن در رشـت و چـند شهر دیگر،به‌ویژه‌ تهران،با موفقیت انجام‌ گرفته‌ بود،که انتشار خبر آنها،در بندرانزلی،توان‌ روحی‌ تظاهرکنندگان‌ را‌ تقویت می‌کرد و آمادگی‌ و الهام‌گیری آنان را‌ از‌ حوادث مزبور نشان می داد.

۲-آگاهی مسئولان و مأموران انظامی بندرانزلی،از آغاز و انجام حادثه‌ صبح‌ رشت که بـر آمادگی آنان برای مقابله‌ با‌ تظاهرکنندگان یا‌ هرحادثه‌ دیگری‌ می‌افزود.به طوری که قبل‌ از شروع تظاهرات،فرمانده نیروی دریایی شمال،از تیپ رشت تقاضای اعزام نیروی کمکی و تجهیزات نظامی،از جمله یک‌ ارابهء‌ جنگی‌[تانک‌]کرده بود تـا آمـادگی و توان‌ مقابلهء‌ نیروها‌ را‌ با هرحادثه‌ای‌ بالا ببرد.

باید اذعان‌ کرد‌ که اعلام برقراری فرمانداری نظامی در بندر انزلی،کههمزمان با رشت،قبل‌ ازظهر ۲۷ مرداد انجام گرفت،جلوی تحرکات بیشتر‌ را‌ سد‌ کرد و مانع از اقدامات بعدی‌ تظاهرکنندگان گردید.

به عبارتی،مقدماتی‌ که‌ در‌ رشت‌ بـرای‌ تـظاهرکنندگان و مهاجمان به مجسمه شاه به وجود آمد،در بندرانزلی فراهم نشد و آنان را وادار به عقب‌نشینی کرده،در همان ساعات ابتدایی، پایان یافت و تنها تلفاتی را بر‌ جا گذاشت.

هرچند مجسمه محمد رضا پهلوی در بندرانزلی تا نیمه‌شب سـه‌شنبه ۲۷ مـرداد،بر جای خود باقی ماند و حمله‌کنندگان به خواسته خود دست نیافتند،ولی مجسمه به گونه دیگری،از بالای‌ پایه‌ها در مقابل‌ سینما‌ بلوار،پایین آمد و به جای دیگری انتقال یافت.۸۰

سرتیپ فرخنده‌پی،پس از دریافت گزارش شفاهی از رئیس شهربانی بـندرانزلی،درباره‌ حادثه مـزبور،که«با حـالت انقلابی و آب‌وتاب»تعریف می‌شد،بلافاصله سراغ مـحلی را گـرفت کـه بتواند از‌ آنجا‌ با استاندار گیلان،تماس بگیرد.با راهنمایی سرگرد بهزادی،رئیس‌ شهربانی به شهربانی رفته،از اتاق وی،با محمد علی مقدم تلفنی گفتگو کرد.به گـفته بـهزادی در این هـنگام،فرخنده‌پی به‌ او‌ و فرماندار نظامی بندرانزلی،که او‌ نیز‌ همراهشان بود،دستور داد از اتـاق خـارج شوند:«به مرکز مخابرات رشت گفتم تیمسار فرخنده‌پی می‌خواهند با آقای استاندار صحبت کنند.بعد از مدت کوتاهی،مخابرات آمادگی را اطلاع داد.تیمسار‌ فرخنده‌پ‌ بـه بـنده و آقـای‌ فرماندار‌ نظامی‌ دستور دادند که از اتاق خارجشویم تیمسار فرخنده‌پی و تیمسار زنـد[که هنوز درجه‌ سرهنگی را داشت‌]در اتاق ماندند و ما خارج شدیم.»«پس از خروج از اتاق،به آقای فرماندار نظامی‌ گله‌وار عرض کردم‌ که‌ هردستوری یـا امـری بـاشد مجری آن ما هستیم ولی در موقع مذاکرات ما را از اتاق‌ خارج می‌کنند.»۸۱

بر خلاف این،فرخنده‌پی گفته‌های رئیـس شـهربانی بندرانزلی را نادرست خوانده،اظهارات‌ او را نتیجهء خستگی مفرط‌ و اضطراب و متوحش بودن دانسته است.۸۲به گفته وی،در تماس‌ تلفنی خود بـا اسـتاندار گـیلان درباره دو موضوع گفتگو کردند:

الف)فرماندار نظامی‌ که وزارت کشور،تقاضای لغو آن را کرده،ابقا شود.

ب)شبانه به صورت پنهانی‌ و بـدون‌ اطـلاع احـزاب و دسته‌های مخالف،مجسمه محمد رضا پهلوی برداشته شود.مقدم در این‌باره می‌گوید:

«ایشان اظهار می‌فرمودند که هزار نفر ‌‌از‌ توده‌ایها مـتینگ دارنـد و در نـظر دارند به مجسمه مبارک‌ اهانت وارد آورند.پیشنهاد فرمودند‌ برای‌ جلوگیری‌ از این کار و تکرار اینکه در سایر شـهرها هـم‌ این اهانت شده است،مجسمه به طور‌ محرمانه و با احترام برداشته شود که اقلا در آنـجا[بندر انزلی‌]از ایـن اهـانت اجتناب‌ ورزند.»۸۳

پافشاری فرخنده‌پی و اظهار‌ نگرانی‌ او بر این امر،حتی با تذکر تشنج‌آمیز بودن اوضاع در انزلی،نتیجه نـبخشید و اسـتاندار از دادن دستور یا پاسخ قطعی خودداری ورزیده،تصمیم‌گیری‌ در این‌باره را به عهده فرماندهان انتظامی و شهربانی مـحل واگـذار‌ کـرد:«به ایشان پاسخ دادم به‌ طوری که مستحضر هستید این یک مسئله‌ای است که از حدود اختیارات من خـارج اسـت.چون‌که‌ تصمیم بگیریم‌[مجسمه‌]را برداریم،فردا تولید مسئولیت شاید بکند و اگر برنداریم جنابعالی نگرانید که‌ توهین‌ خـواهند‌ کرد.»(۸۴)

مطلبی کـه در اظـهارات مقدم روشن و توجه به آن لازم می‌نماید،ادامه برقراری فرمانداری‌ نظامی در بندرانزلی است،که پیشتر،زند فرمانده نیروی دریایی گفته بـود،تهران(وزارت‌ کشور)خواهان الغـای آن اسـت:«در بندر پهلوی‌[انزلی‌]حکومت‌نظامی است و جنابعالی‌ [فرخنده‌پی‌]هم‌ سرتیپ هستید،مقام عالی در ارتش دارید.این است که بـا مـشورت با حکومت‌نظامی و فرمانده نیروی دریایی تصمیمی را که صلاح بدانید اتخاذ نمایید.»«چون حکومت‌نظامی است من‌ تصمیمی نمی‌توانم بـگیرم.هراقدامی کـه مقتضی‌ است‌ باید با مشورت در محل،یعنی با حکومت‌نظامی و فرمانده نیروی دریایی گرفته شود.»۸۵

فرخنده‌پی مـدعی است:

«در سـاعت ۱۱ شب برای جلوگیری از اتفاق این‌گونه اعمال و تـظاهرات،فرماندار نـظامی لغـو شده را در‌ آنجا‌ مستقر‌ و اجرای آن را به‌ فرمانده‌ نیروی‌ دریـایی ابـلاغ کردم.سپس با کسب اجازه‌ تلفنی از ستاد ارتش،یک دسته پیاده و دو تانک به پادگان اعزام کـردم و تـا نصف‌ شب‌ به‌ رشت‌ بازگشتم.»۸۶

با وجود هـه ایـنها،مجسمه محمد رضـا پهـلوی،شب ۲۸‌ مـرداد‌ ۱۳۳۲،به صورت پنهانی، در بندرانزلی برداشته شـد،ولی بـه روشنی دانسته نیست که این کار به دستور چه مقامی و توسط چه‌ کـسانی‌ انـجام‌ گرفت.برخی از سرتیپ حسین فرخنده‌پی به عـنوان مسبب اصلی آن‌ یـاد کرده‌اند،ولی او ایـن اتهام را از خود دور داشته،عامل آن را نصیر زنـد،فرمانده نـیروی دریایی‌ شمال دانسته است.۸۷برخی منابع‌ نیز،حادثه‌ بندرانزلی‌ را با حوادث میدان شهرداری در رشت،همردیف شمرده و از یـک مـنظر‌ به‌ آن دو پرداخته‌اند.۸۸

به هرحال،برداشته شدن مجسمه مـزبور،در دادگـاهی کـه علیه سرتیپ فـرخنده‌پی تـشکیل‌ شد،به عنوان یکی از‌ موارد‌ اتـهامی‌ مـورد استفاده و استناد قرار گرفت.

سرتیپ فرخنده‌پی شب ۲۸ مرداد،به رشت بازگشت.در‌ حدود‌ ساعت‌ ۹ صبح به وی خبر رسید کـه در مـیدان شهرداری،بار دیگر تجمعی صورت گرفته،به ادارهـ‌ پسـت‌ و تلگراف‌ (تلگرافخانه)حمله شـده اسـت.در کـیفرخواست او،آمده است که در ایـن زمان که سرهنگ‌ قرنی،فرمانده تیپ رشت‌ در‌ تهران به سر می‌برد،وی با شنیدن آشوب در شهر،بدونمجوز رسمی و قانونی،فرمادهی تـیپ را‌ بـه‌ عهده‌ گرفته با بهانه برقراری حـکومت‌نظامی در رشـت و مـمنوع بـودن اجـتماعات،از رفتن درجه‌داران و سـربازان‌ تـیپ‌ به میدان شهرداری جلوگیری کرده‌ است.آنان که به منظور نصب عکس محمد رضا شاه،قصد‌ رفتن‌ به‌ شـهر را داشـتند،از دسـتورات‌ فرخنده‌پی سرپیچی کرده،به طرف شهر به راه افتادند.لیکن او نـیز درجـه‌داران و سـربازان‌ را تـعقیب و اقـدام بـه شلیک هوایی کرد.وی دلیل جلوگیری از خروج درجه‌داران‌ و سربازان‌ از پادگان تیپ را به شرح زیر بیان می‌کند:

«من هیچ‌گاه مخالف ابراز احساسات شاه‌پرستانه آنها نبوده‌ام،ولی‌ به‌ نظر‌ من در آن شرایط،که‌ دستجات مخالف و مـخصوصا حزب منحله توده،تظاهرات زیادی می‌نمودند،تخلیه‌ پادگان‌ صلاح‌ نبوده،زیر بیم اشغال سربازخانه و افتادن اسلحه به دست افراد ماجراجو قطعی بود.»۸۹

بنا به ادعای فرخنده‌پی،ولی‌ در‌ محل حاضر شده،ابتدا عده‌ای را که وارد تلگرافخانه شده‌ بودند بیرون راندند،سپس از‌ هـمان‌جا‌ بـا تهران تماس گرفت و از رئیس‌ ستاد‌ ارتش‌ تقاضا کرد که فرمانده تیپ رشت،سرهنگ محمد ولی‌ قرنی،را‌ با هواپیما به محل اعزام کنند.

بعد از تماس«چون شنیده بودم فرجاد[رئیس حزب ایران‌]عضو‌ تلگرافخانه‌ است خواستم شخصا دستگیرش کـنم کـه‌ وقتی‌ به اتاق‌ او‌ در‌ طبقه بالا رفتم،معلوم شد که فرار‌ کرده‌ است.»۹۰

در این هنگام به وی خبر دادند که ساختمان استانداری نیز مورد‌ حمله‌ قرار گـرفته اسـت‌ «استانداری نیز با دژبانی‌ و فرمانداری نـظامی در‌ یـک‌ عبارتند.به دو قسمت رفتم،هم به‌ استانداری‌ و هم به دژبانی سر زدم.»۹۱ تظاهرکنندگان که از وقایع تهران و سقوط دولت مصدق‌ آگاهی‌ یافته،با انگیزه متفاوت‌ نسبت به چند‌ روز‌ پیش‌ به خیابانها ریـخته‌ بـودند،در‌ صدد تخریب اماکن دولتـی‌ بـرآمده،با‌ افرادی‌ که مظنونبه طرفداری از مصدق و دولت او در طول دو-سه روز گذشته بودند،مخالفت‌ می‌نمودند.آنان‌ در‌ این مدت،که فرخنده‌پی مشغول بازرسی از‌ استانداری‌ و دژبانی‌ و دیگر ساختمانها‌ بود،علیه مقدم و او،تظاهراتی‌ کرده،نسبت به اقدامات آن دو،معترض شده بودند. ازاین‌رو،یکی-دو نفر از طرفداران استاندار،که در میان آنـان بـود،صحبت‌هایی‌ را‌ انجام داده، به حکم استانداری و دستخط‌ شاه‌ به‌ نام‌ وی،اشاره‌ نمود،سعی کردند،مخالفت‌ها را‌ کاهش‌ دهند.همچنین‌ سالار مشکوه،از ملاکین رشت،به نفع استاندار و برای تهییج احساسات‌ شاه‌پرستانه تظاهرکنندگان،مقدار زیادی عکس محمد رضا شاه‌ را‌ میان‌ آنان تـوزیع نمود.۹۲

فرخنده‌پی پس از دیـدار کوتاهی‌ کـه‌ با‌ محمد‌ علی‌ مقدم،استاندار‌ انجام داد،میان‌ تظاهرکنندگان آمد و خواست که برای آنان سخنرانی کند:

« … موقعی که از بلندگوی شهرداری مردم را تـهییج و به حفظ آرامش دعوت می‌کردم گفتند که‌ دکان علی دادور‌ نانوا[در خیابان شـان(امام خـمینی فـعلی)]را غارت می‌کنند.من هم صحبت‌ خودم را گذاشتم و به طرف نانوایی دویدم و دسته‌ای که مشغول چپاول دخل و اثاثیه آنجا بـود،از داخل ‌ ‌آنـجا بیرون کردم و ضمن‌ اینکه به مردم حالی کردم هرگونه از این اتفاقات بیفتد بـه ضـرر ایرانی اسـت و خارجی‌ها از آن سوء استفاده می‌کنند.سربازی هم در آنجا گمادرم.تصور نمی‌کنم غیر از خمیر چیز دیگری‌ در‌ دکان مانده بود.»۹۳

ولی به گـفته مأموران،که برخی از آنها در جریان حادثه مزبور،از طرف سرتیپ فرخنده‌پی‌ مورد تهدید قرار گرفته بـودند،۹۴به وی اجازه سخنرانی‌ در‌ جمع مـردم داده نشد:

«در روز‌ ۲۸‌ مـرداد بلندگو را بالای‌[ساختمان‌]شهرداری گذاشته بودند.من‌[پرزیوند]جلو شهرداری،در میدان،جلو درب،آنجایی که وارد شهرداری می‌شود ایستاده بودم،با گروهبانان،تیمسار رفتند که با بلندگو صحبت کنند.گروهبانان نگذاشتند و این‌طور بود که‌ یک‌ نفر از گروهبانان صدا‌ کرد‌ که این را نگذارید با بلندگو صـحبت کند.»۹۵

منابع از پایان تظاهرات صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد در رشت،که از لحاظ ماهیتی با تظاهرات روز قبل،تفاوت داشت،سخنی به میان نیاورده‌اند.ولی با توجه‌ به‌ اینکه فرخنده‌پی‌ برای صرف ناهار به منزل معاون تیپ رشت رفته بود،می‌توان دریافت که تـجمع مـردم در حدود ظهر پایان یافت و شهر رو به آرامی نهاد.

بعدازظهر،حدود ساعت ۵ سرتیپ فرخنده‌پی،به همراه‌ سرهنگ‌ قرنی که‌ یکی-دو ساعت‌ پیش از تهران رسیده بود،برای بازرسی مجدد اوضاع شهر،به میدان شهرداری رفتند.«اوضاع‌ قدری از صبح آرامتر گردید‌ و قوای انـتظامی مـسلط شده بود.»اندکی بعد وی به دفتر استانداری‌ رفت‌ و‌ قرنی‌ نیز مشغول دادن دستورات لازم به افسران ژاندارمری و دژبان شد.۹۶سپس به جمع‌ کسانی که در دفتر استانداری ‌‌حضور‌ داشتند،پیوست.علاوه بر فرخنده‌پی و مقدم،استاندار گیلان،افراد دیگری نیز بـودند کـه عبارتند از رئیس ژانداری‌ ناحیه‌ گیلان؛سرگرد‌ مجلسی، فرماندار نظامی رشت؛سالار مشکوه؛احمد احمدی،که در حوادث صبح زخمی شده بود؛ آزاد،از اهالی محل؛امیر سلیمی،که روز‌ ۲۹ مرداد از طرف استاندار گیلان به فرمانداری‌ طالش منصوب شد و چند نفر‌ از کـارمندان استانداری.

سرهنگ قـرنی‌ دربـاره‌ حوادث اخیر تهران که مـنجر بـه سـقوط دولت مصدق شده بود،برای‌ استاندار و دیگر حاضران صحبتی کرده،سپس به شرح اوضاع رشت پراخت که در ضمن‌ صحبت،مردمی که در بیرون از استانداری،تجمع کرده بودند،از‌ او خواستند بـرایشان‌ سخنرانی کـند.«ایشان‌[قرنی‌]رفتند شـنیدیم که‌[حین سخنرانی‌]ضعف کردند.مرتبه دیگر،پس از اینکه‌ از حالت ضعف بـیرون آمـده بودند تشریف آوردند و جریان نطقشان را بیان داشته و آقای استاندار به ایشان‌ تبریک گفتند.»۹۷

فرخنده‌پی و مقدم‌ که با در نظر گرفتن رویکرد اجتماعی،احتمال حـمله بـه آنـان می‌رفت،به‌ صلاحدید سرهنگ قرنی و به خواهش سرگرد مجلسی،شام را در منزل مجلسی صـرف کردند. بعد از شام،مقدم به استانداری رفته،تا روز‌ پنجشنبه‌ ۲۹ مرداد،به دلیل برقراری فرمانداری‌ نظامی در رشت،در یکی از اتاقهای آن،مشغول کار شد.فرخنده‌پی نیز سـاعت ۲۰:۴ دقـیقه‌ بامداد جـمعه ۳۰ مرداد به تهران بازگشت.

وی در تهران تحت تعقیب قانونی قرار‌ گرفت‌ و در ۲ شهریور ۱۳۳۲ بـر اسـاس نامه‌ فرمانداری نظامی تهران،فرهاد دادستان،دستگیر و به اتهام اهانت به شاه و فرماندهی تیپ‌ رشت بدون داشتن مجوز رسمی و قـانونی روانـه زنـدان دژبان‌ شده،از‌ ۳۱‌ همان ماه،از طرف‌ بازپرس دادستان ارتش‌ قرار‌ بازداشت‌ او صادر گردید.۹۸

روزنامه اطلاعات در ۱۳ آن ۱۳۳۲،خـبری را از زبـان یـکی از مقام‌های ارتشی،دربارهء مواجهه سرتیپ فرخنده‌پی با رئیس شهربانی و رئیس‌ کارآگاهی‌ بندرانزلی منتشر کرد و در توضیح آن خبر افزود:

«این پرونـده‌ در شـرف تـکمیل است و بازپرس مربوطه شب گذشته،رؤسای شهربانی و کارآگاهی‌ بندر پهلوی را با آقای سرتیپ فرخنده‌پی مواجهه‌ داد.ایـن‌ مـواجهه‌ به منظور اقدامات سرتیپ‌ فرخنده‌پی که در روزهای ۲۵ تا ۲۸‌ مرداد،هنگامی که برای انجام مأموریت بـه گـیلان رفـته بود انجام گرفت.پرونده آقای سرتیپ فرخنده‌پی نیز در اواسط هفته آینده‌ برای‌ ارجاع‌ به دادگاه‌ حاضر می‌شود.»۹۹

چندی بـعد،خبرهای مـتعددی از افتتاح یا نصب مجدد مجسمه‌های‌ تخریب‌ شده در روزنامه‌ها انتشار یافت که در شهرهای مـختلف،همراه بـا مـراسمی،انجام می‌گرفت.اطلاعات‌ درباره مراسمی که در رشت برگزار‌ شد‌ گزارش‌ داد:

«رشت: عصر روز دوشنبه ۱۸ آبان،مراسم پرده‌برداری از مجسمه شاهنشاه در میدان شهرداری‌ به‌ عـمل‌ آمـد.ابتدا‌ مدعوین که از طرف شهرداری دعوت شده بودند در بنای بزرگ شهرداری‌ اجتماع نمودند.بعد آقـای‌ اسـتاندار۱۰۰و‌ فـرماندهی‌ تیپ و فرماندار نظامی و رؤسای ارتش و ادارات و آقای‌[جهانگیر]سرتیپ‌پور،شهردار رشت،به اتفاق به میدان‌ شهرداری‌ رهسپار شدند.ابتدا آقای‌[عباس‌]حشمتی،استاندار سخنان مـؤثری ایـراد نـمود.سپس آقای دیهیم،استاد دانشگاه،چکامهء بسیار جالبی خواند که فوق‌ العاده‌ مورد‌ توجه حضار قـرار گـرفت و در میان کف‌ زدن حضار از مجسمه پرده‌برداری شد.»۱۰۱

سرتیپ حسین‌ فرخنده‌پی،در‌ طول مدت بازداشت،چندین بار مورد بازجویی قرار گرفت‌ که آخـرین بـار در اوایل آبان‌ و دی‌ ۱۳۳۲،با برخی از مأموران شهربانی رشت و بندرانزلی و مسئولان استان گـیلان،مواجه شـده،اظهارت طرفین،به تأیید خود‌ و هیئت بازجو رسیده‌ است.

در پایان بـه لحـاظ بـهره‌وری چشمگیر نوشته حاضر،از پرونده مواجهه‌ وی‌ بـا‌ تـعدادی از مأموران مزبور و به دلیل اهمیت موضوع،ضرورت دارد،که به اختصار نکاتی را دربارهء آن‌ برشماریم:

الف) نخستین جلسه‌ مـواجهه‌ در صـبح یکشنبه ۵ آبان ۱۳۳۲،حدود دو ماه بـعد از کـودتای‌ ۲۸ مرداد،برگزار‌ گـردید‌ و در ۸ دی هـمان سـال با برگزاری نه جلسه مواجهه،پایان پذیـرفت. که بـه ترتیب زمان عبارتند‌ از:

۱-مواجههء با محمد حسین حقدوست،مأمور شهربانی رشت،۵ آبان ۱۳۳۲،ساعت ۱۰ الی ۵۰:۱۱ در ۹ برگ.

۲-مواجهه بـا مـحمد کاظم رافعی،مأمور آگاهی رشت،۵ آبان‌ ۱۳۳۲،سـاعت‌ ۱۲‌ الی‌ ۴۵:۱۳ در ۹برگ.

۳-مواجهه با علی پرزیـوند،مأمور شـهربانی‌ رشت،۵‌ آبان ۱۳۳۲ ساعت ۱۴ تا ۳۰ و ۱۴ در ۴ برگ.

۴-مواجهه بـا حـسین احسان‌پرست،مأمور‌ شهربانی‌ رشت،۵ آبان ۱۳۳۲،ساعت ۴۵:۱۴ الی ۴۰:۱۵‌ در‌ ۴ برگ.

۵-مواجهه با‌ حسن‌ آریایی،رئیس دایره اطلاعات شهربانی رشت،۵ آبـان‌ ۱۳۳۲‌ سـاعت‌ ۱۹ الی ۳۰:۲۰ در ۵ برگ.

۶-مواجهه با نادر بهزادی،رئیس شهربانی بـندرانزلی،۵ آبـان‌ ۱۳۳۲،سـاعت‌ ۴۰:۲۰ الی‌ ۲۲ در ۸ برگ.

۷-مواجهه با‌ مـحمد عـلی مقدم،استاندار گیلان،۶‌ آبان‌ ۱۳۳۲،سـاعت ۱۹ الی ۴۵:۲۱ در ۱۶‌ برگ.

۸-مواجهه بـا محمد حقیقی،مأمور شهربانی رشت،۹ آبان ۱۳۳۲،ساعت ۴۰:۱۰ الی‌ ۳۰:۱۱ در ۶ برگ.

۹-مواجهه با‌ نصیر‌ زند،فرمانده نیرو دریایی شمال،۸ دیـ‌ ۱۳۳۲،سـاعت‌ ۱۰‌ الی ۱۱ در ۴ برگ.

اختناق حاکم بر جامعه،که بیشتر‌ زاییده‌ پیـروزی عـاملان کودتا بـود و حـس تـظاهر به شاه‌ دوستی و سلطنت‌طلبی را در افـراد‌ جامعه‌ می‌پروراند،در اظهارات مواجهه‌شدگان،پیدا و چشمگیر است.

ب) جلسه‌های مواجهه،جداگانه،در‌ محل‌ دادستانی ارتش(تهران)با‌ حضور‌ سرتیپ‌ کیهان‌ خدیو،بازپرس،فرهنگ ۲ فضل الهی،کمک‌ بـازپرس،سرهنگ ۲ اللهـیاری،دادیار، انجام شده است که در پایان جلسه مـواجهه‌شدگان پای اظـهارات خـود و بـازجویان‌ پایـ‌ برگه‌های‌ بازجویی را امضا و تـأیید کرده‌اند.

ج)بازجویان کـه‌ در‌ اسناد‌ موجود،خود‌ را هیئت تحقیق‌ معرفی‌ نموده‌اند،چندین بار به هدف‌ خود از انجام دادن این مواجهه‌ها و بازجویی‌ها اشاره کرده‌اند:«مأمورین تـحقیق فـقط مـی‌خواهند حقایق‌ کشف‌ شود‌ و چیزی مکتوم نماند.»

د)آنچه در اظهارات طرفین‌ مـواجهه،مورد‌ اشـاره‌ قـرار‌ گـرفته،درجه‌ها‌ اعـطا‌ شـده به‌ سرهنگ محمد ولی قرنی و ناخدا یکم نصیر زند،بعد از کودتاست که نحوه اشاره سرتیپ‌ فرخنده‌پی به آنها،شائبه معترض بودن او را به امر ترفیع درجات،تداعی می‌کند.

شایان ذکر است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد، سرهنگ مـحمد ولی قرنی به درجه سرتیپی و ناخدا یکم نصیر زند به دریاداری ارتقا یافتند.۱۰۲

با توجه به زمان برگزاری این جلسه‌ها می‌توان گفت‌ که‌ ترفیع درجه آن دسته از نظامیانی که‌ در پیروزی کودتا نقش داشته‌اند،به فـاصله کـوتاهی از آن،انجام گرفته است.

هـ)مواجهه‌شدگان برای جلب‌توجه هیئت تحقیق و یا طرف مواجهه خود،سوابق خدماتی‌ خود را یادآور‌ شده،بدین‌گونه‌ کوشیده‌اند اظهارات خود را اثبات کنند.

و)سرتیپ فرخنده‌پی،که در این جلسه‌ها،به عنوان متهم مورد بازجویی قرار می‌گیرد،در برخی موارد نسبت بـه طـرف مواجهه خود،اعلام جرم‌ نموده،گاهی‌ نیز به دلیل اینکه طرف‌ مواجهه‌ بی‌سواد‌ بوده و به عواقب اظهارات خود آگاهی ندارد،از اعلام جرم خودداری‌ می‌نماید.برخی از حالات او،که هـنگام مـواجهه،نسبت به طرف مقابل،پرخاش کرده یـا او را فـردی ناآگاه‌ و کم فهم می‌خواند،بر روحیه‌ نظامی‌گری‌ و شدت ناراحتی او دلالت دارد.

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت‌ها:

(۱)-در ۲۵ تیر ۱۳۳۱ محمد مصدق وادار به استعفا از نخست‌وزیری شد؛اما با طرفداری مردم،محمد رضا پهلوی احمد قوام‌ را که بـه جـای او نشانده بود،از‌ نخست‌وزیری‌ بـرکنار و فـرمان نخست‌وزری مصدق را دوباره امضا کرد.در ۹ اسفند نیز مصدق در خانه خود مورد حمله قرار گرفت،اما حمله‌کنندگان در کار خود موفق نشده،پس از مدتی،عده‌ای که مظنون‌ در این‌ سوء‌ قصد بودند‌ دستگیر و بازداشت شدند.

(۲)-آبراهامیان،یرواند،ایران بین دو انقلاب،ترجمه احـمد گـل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ولی ولایی،تهران،نشرنی، ۱۳۷۷ش،ص ۳۳۷٫

(۳)-به موجب این ماده واحده به مصدق اختیار داده می‌شد که از«تاریخ‌ تصویب‌ این‌ قانون‌[مرداد ۱۳۳۱]تا مدت شش ماه‌ لوایحی را که برای اجرای مواد ۹ گانه برنامه دولت ضروری اسـت و ‌‌در‌ جـلسه هفتم مـردادماه ۱۳۳۱مجلس شورای ملی‌ تصویب شده است تهیه و پس از آزمایش‌ تقدیم‌ مجلسین‌[شورای‌ ملی و سنا]نماید و تا موقعی که تکلیف آنها در مـجلسین‌ معین نشده لازم الاجراست.(ر.ک:عاقلی،باقر،روزشمار تاریخ‌ ایران،ج ۱،تعران،نشر گفتار،۱۳۷۲ ش،ص۴۷۰٫)

(۴)-این افسران،گروهی از فرماندهان نظامی بودند کـه پس از ۳۰‌ تـیر ۱۳۳۱ بـه دستور‌ مصدق‌ از ارتش اخراج شده بودند.از جمله:سرلشگر فضل اللّه زاهدی،سرهنگ مقدم،سرلشگر ارفع،سرلشگر حجازی.

(۵)-آبراهامیان،همان،صص ۳۴۲-۳۴۳٫

(۶)-عملیات آژاکس،ترجمه ابو القاسم راه چمنی و پژوهش سجاد راعـی،مؤسسه ‌ ‌فـرهنگی مطالعات و تحقیقات‌ بین المللی،ابرار معاصر،تهران،۱۳۸۰ ش،ص ۱۴۹٫

(۷)-کمیته نجات وطن:گروهی‌ از فرماندهان نظامی که پس از سی تیر ۱۳۳۱ بـه دسـتور نـخست‌وزیر،محمد مصدق اخراج شده‌ بودند،با گردهمایی منظم،در باشگاه افسران،کمیته‌ای به نام«کمیته نجان وطن»را تشکیل دادند.در منشور آن آمـده بود که وظیفه میهنی‌ افسران‌ است تا در راه سلطنت و نیروهای مسلح بجنگند،با تندروی‌ها مبارزه کـنند و کشور را از آشوب و فروپاشی اجـتماعی نـجات دهند.این کمیته با سرویس مخفی انگلیس در ارتباط بود.(ر.ک:آبراهامیان،همان،صص‌ ۳۴۲-۳۴۳؛اطلاعات هفتگی،۱۳‌ شهریور‌ ۱۳۳۲).

(۸)-آبراهامیان،همان،ص ۳۴۳٫

(۹)-اسرار کودتا،اسناد محرمانه CIA درباره عملیات سرنگونی دکتر مصدق،ترجمه حمید احمدی، تهران، نشرنی، ۱۳۷۹ ش، صص ۴۹-۵۲؛ گازیوروسکی، مارک ج،کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ترجمه غلامرضا نجاتی، تهران، شرکت‌ سهامی انتشار، ۱۳۶۲ ش، ص ۳۴٫

(۱۰)-تربتی سنجابی،محمود،کودتاسازان،تهرا،مؤسسه فرهنگ کاوش،۱۳۷۶ شـ،ص ۶۱٫

(۱۱)-همان.

(۱۲)-ترقی،دوره ۱۲،شماره ۱۱(۲۵‌ مرداد‌ ۱۳۳۳)،ص ۶٫

(۱۳)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۱۶۷(۲۶ مرداد ۱۳۳۲)،ص ۴٫

(۱۴)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۱۶۸(۲۷ مرداد ۱۳۳۲)،ص ۱۰٫

(۱۵)-تقویم تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی،به کوشش غلامرضا جلالی،تهران،مرکز اسناد انقلاب اسلامی‌ ۱۳۷۷ ش،ص ۱۳۵٫

(۱۶)-روشنفکر،سال اول،شماره ۹(۵‌ شهرویر‌ ۱۳۳۲)،ص‌ ۶٫

(۱۷)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸-۸۱۶۶(۷-۲۵ مرداد ۱۳۳۲).

(۱۸)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره‌ ۸۱۶۷(۲۶‌ مرداد ۱۳۳۲)،ص ۸٫

(۱۹)-ترقی،شماره مسلسل ۶۰۵،دروه ۱۲،شماره ۱۱(۲۵ مرداد ۱۳۳۳)،ص ۵٫

(۲۰)-متن کیفرخواست عـلیه دکـتر مصدق،بند ۱۰٫

(۲۱)-مصدق در محکمه نظامی،به کوشش جلیل بزرگمهر،تهران،دوسان،۱۳۶۹‌ ش،ج‌ ۱،صص‌ ۳۸-۴۰٫

(۲۲)-قراگوزلو،غلامحسین،از همگمتانه تا همدان،تهران،اقبال،۱۳۷۳ ش،ص ۶۷۵٫

(۲۳)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۱۶۹(۳۱‌ مرداد‌ ۱۳۳۲)،ص ۴٫

(۲۴)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۱۶۹(۳۱ مرداد ۱۳۳۲)،ص ۴٫

(۲۵)-همان.

(۲۶)-محمد ولی قرنی(؟-۱۳۵۸ ش)از افرادی بود که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شرکت‌ کرد‌ و سپس با درجه سرلشکری‌ رئیس رکـن ۲ سـتاد ارتش شد که‌ مهمترین مقام اطلاعاتی کشور به شمار می‌رفت.در اسفند ۱۳۳۶ معلوم شد که قرنی‌ مشغول بررسی طرح یک کودتای نظامی‌ بود‌ که‌ محمد رضا پهلوی را برکنار کند.در آغاز از اعـدام او صـحبت‌ می‌شد‌ اما بعدا به سه سال زندان محکوم گردید.در اسفند ۱۳۳۹ از زندان آزاد شد.ولی شدیدا تحت مراقبت‌ مأمورین‌ امنیتی‌ قرارگرفت. در بهمن ۱۳۴۲ به اتهام داشتن رابطه با آیه اللّه طالقانی و جمعی‌ دیگر‌ از روحانیان زندانی شـد و در زنـدان‌های«قزل حـصار» و«قصر»دوران حبس را گذراند.در اواخر ۱۳۴۳ ش آزاد‌ شد.پس‌ از پیـروزی انـقلاب اسـلامی،به ریاست ستاد ارتش‌ منصوب گردید که پساز مدت کوتاهی،توسط گروه فرقان‌ به‌ شهادت رسید.(ر.ک:سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک،تهران،مرکز بررسی اسـناد تـاریخی،۱۳۷۸ شـ،ج ۱،صص‌ ۲۴۹-۲۵۰).

(۲۷)-اتابکی،منصور علی‌ و احمد بنی احمد،پنج روز رستاخیز ملت ایـران،تهران،بی‌نا،۱۳۳۷ شـ،ص ۱۷۳٫

(۲۸)-همان.

(۲۹)-محمد علی مقدم(۱۲۶۸ ش-؟)پس از‌ تحصیلات،به‌ استخدام وزارت امور خارجه درآمد و مشاغل متعددی را به عهده‌ گرفت کهمهمترین آن‌ها،عبارت‌ است‌ از:مدیرکل‌ آرشیو وزارت امور خـارجه،دبیر یـکم سـفارت ایران در پطرزبورغ،وزیر مختار ایران در عربستان سعودی ریاست کل‌ تشریفات‌ دربار،وزیرمختار یـران در لندن،نماینده مجلس سنا،بازرس عالی‌ وزارت کشور،استاندار گیلان(ر.ک:اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۰۹۱،ص ۱۰؛قاسمی‌ ابو‌ الفضل،سیاستمداران‌ ایران‌ و اسناد محرمانه بریتانیا؛آینده،شماره ۱۰۶،ص ۱۱۸).

(۳۰)-مواجهه فرخنده‌پی با مقدم،ص ۱۴٫

(۳۱)-همان،ص ۵٫

(۳۲)-همان،پ صص ۱۴-۱۵٫

(۳۳)-همان،ص ۵٫

(۳۴)-حسین فـرخنده‌پی(۱۲۸۷-۱۳۵۵‌ شـ)فرزند‌ عـلی‌ سیفی در تهران زاده شد.در رشته مهندسی ساختمان تحصیلات عالیه‌ داشت و در‌ اول‌ مهر ۱۳۰۶ به اسـتخدام ارتـش درآمد.از مشاغل مهم او:ریاست اداره مهندسی ارتش،ریاست کارخانجات‌ ریسندگی و بافندگی و ریاست‌ رکن سوم ستاد ارتش،در همین سمت اسـت کـه در ۲۶ مـرداد ۱۳۳۲‌ بر‌ اساس مأموریتی که‌ از طرف ستاد ارتش،برای بررسی‌ اوضاع‌ منطقه‌ رشت و بـندرانزلی،به عـهده او گـذاشته شد،به‌ گیلان‌ رفت؛لیکن پس از بازگشت به تهران،به اتهام اهانت به شاه،فرماندهی تیپ رشت بدون داشـتن‌ مـجوز‌ رسـمی و قانونی و دست‌ داشتن‌ در حوادث ۲۷‌ و ۲۸‌ مرداد ۱۳۳۲ در رشت و بندرانزلی،تحت‌ پیگرد‌ قانونی قرار گرفت.۲ شهریور همان سـال،بازداشت‌ شده،در زنـدان دژبان زندانی گردید.از دیگر نظامیانی‌ که‌ با وی در آن‌جا محبوس بودند‌ می‌توان به سـرتیپ تـقی‌ریاحی، رئیس‌ سـتاد‌ ارتش،سرتیپ عطأ اللّه کیانی،معاون ستاد‌ ارتش،سرهنگ‌ پورشریف،رئیس شهربانی‌های آذربایجان را نام‌ برد.وی در دادگاه،از اتهام اولی بری شناخته شـد.اما ابـتدا‌ به‌ اعدام،سپس با دو درجه تخفیف‌ به‌ سه‌ سال زندان با‌ کار محکوم‌ گردید. در ۵ تیر ۱۳۳۴‌ از‌ ارتـش اخـراج شـد و در ۳۱ همان ماه با فرمان محمد رضا شاه،مجازات او‌ با‌ یک درجه تخفیف به دو سال‌ زندان‌ بدون‌ کـار کـاهش‌ یافت.در‌ ۲ شهریور ۱۳۳۴ نیز از‌ زندان آزاد شد و اقدام به تأسیس یک شرکت ساختمانی بـه نـام پرچـم‌ کرد که خود‌ مدیرعامل‌ آن بود.فرخنده‌پی در ۲ دی ۱۳۵۵‌ در‌ بیمارستان‌ مهر‌ تهران‌ به علت عارضه‌ مغزی‌ درگذشت.

(۳۵)-مهدی‌نیا،جعفر،نخست‌وزیران(۷)زندگی سیاسی سپهبد فضل اللّه زاهـدی،تهران،پانویس،۱۳۷۵ شـ،ص ۳۳۹٫

(۳۶)-مواجهه فـرخنده‌پی با احسان‌پرست،ص ۱٫

(۳۷)-مواجهه فرخنده‌پی با حقیقی،ص ۱٫

(۳۸)-همان،ص ۱-۲؛مواجهه‌ فرخنده‌پی‌ با احسان‌پرست،ص ۲٫

(۳۹)-مواجهه فرخنده‌پی با حـقدوست،ص ۲٫

(۴۰)-مواجهه فـرخنده‌پی‌ با‌ احسان‌پرست،ص‌ ۲٫

 (۴۱)-مواجهه فرخنده‌پی‌ با حقدوست،ص ۲؛وی در مواجهه خود از فردی به نام فیروزی یاد می‌کند که در ۲۷ مرداد،در رشـت‌ بر بـالای مجسمه شاه رفته، با پتک آهنین مشغول تخریب مجسمه‌ بوده است؛ولی،زمان که تـوسط مـأموران دستگیر و بازجویی شد،برای دفاع از عمل خود(تخریب مـجسمه)عنوان کـرد کـه این کارش را در دفاع از مجسمه و جلوگیری از اقدامات اخـلال‌گران انـجام می‌داده است.ص ۶٫

(۴۲)-پرونده حسین‌ فرخنده‌پی موجود در ساواک.

(۴۳)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۱۶۸(۲۷ مرداد ۱۳۳۲)،ص ۱۲٫

(۴)-همان.

(۴۵)-اتابکی،منصور و احمد بنی احمد،همان،ص ۱۳۵٫

(۴۶)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۱۶۸(۲۶ مرداد ۱۳۳۲)،ص ۱۲؛اتابکی،۱۳۵٫

(۴۷)-همان.

(۴۸)-مواجهه فـرخنده‌پی بـا پرزیوند،ص ۲٫

(۴۹)-همان،ص ۱٫

(۵۰)-مواجهه فرخنده‌پی با رافعی،ص ۷٫

(۵۱)-مواجهه فـرخنده‌پی‌ بـا‌ پرزیوند،ص ۳٫

(۵۲)-پرونده حـسین فـرخنده‌پی مـوجود در ساواک.

(۵۳)-مواجهه فرخنده‌پی با مقدم،صص ۶-۷٫

(۵۴)-مواجهه فرخنده‌پی با پرزیـوند،ص ۴٫

(۵۵)-مواجهه فـرخنده‌پی با مقدم،ص ۴٫

(۵۶)-همان،ص ۱٫

(۵۷)-همان،ص ۱۴٫

(۵۸)-همان،ص ۷٫

(۵۹)-مواجهه فرخنده‌پی‌ با‌ احسان‌پرست،ص ۲٫

(۶۰)-مواجهه فرخنده‌پی با حقیقی،ص‌ ۲٫

(۶۱)-محمد حسین حقدوست به سـیگار کـشیدن فرخنده‌پی، هنگام حضور در شهربانی اشاره می‌کند و وقـتی که بازجو یادآوری‌ می‌کند کـه فـرخنده‌پی معتاد به سیگار نیست، در پاسـخ مـی‌گوید: «معتاد‌ نبودن‌ ایشان دلیلی نیست. اکنون ۵ روز‌ است مرا برای شهادت به تهران خواسته‌اند که در تهران دارای مـأوا و مـسکنی نیستم. خود را با سیگار مشغول کـرده‌ام»،ص ۵٫

(۶۲)-اشاره بـه فـرار شاه از مرز عـراق بـه رم ایتالیا.

(۶۳)-مواجهه فرخنده‌پی‌ با‌ مقدم،ص ۳٫

(۶۴)-موجهه فـرخنده‌پی بـا حقدوست،ص ۴٫

(۶۵)-همان،ص ۵٫

(۶۶)-مواجهه فرخنده‌پی با آریایی،صص ۲ و ۵٫

(۶۷)-همان،صص ۳-۴٫

(۶۸)-مواجهه فرخنده‌پی با حقدوست،ص ۸٫

(۶۹)-مواجهه فرخنده‌پی با رافعلی،ص ۳٫

(۷۰)-همان،صص ۶-۷٫

 (۷۱)-مواجهه فرخنده‌پی با رافعلی ص ۳٫

(۷۲)-همان،ص ۳٫

(۷۳)-مواجهه فـرخنده‌پی‌ بـا‌ حقیقی،ص ۶٫

(۷۴)-مواجهه فرخنده‌پی با احسان‌پرست،ص ۲٫

(۷۵)-مواجهه فرخنده‌پی بـا حـقدوست،ص ۳؛رافعی،ص ۱٫

(۷۶)-مواجهه فـرخنده‌پی بـا بـهزادی،ص ۴٫

(۷۷)-چون نصیر زند در ستاد‌ نـیروی دریایی حضورنداشت،دیدار آنها در منزل وی که با ستاد فاصله‌ زیادی‌ نداشت،انجام‌ گرفت.

(۷۸)-مواجهه فرخنده‌پی با مقدم،ص ۸٫

(۷۹)-مواجهه فرخنده‌پی با بـهزادی،ص ۱٫

(۸۰)-مواجهه فـرخنده‌پی با زند،ص ۴٫

(۸۱)-مواجهه فرخنده‌پی با بهزادی،ص ۲ و ۷٫

(۸۲)-همان،ص ۸٫

(۸۳)-مواجهه ‌‌فـرخنده‌پی‌ بـا مـقدم،ص ۲٫

(۸۴)-همان.

(۸۵)-همان،صص ۲-۳٫

(۸۶)-پرونده حـسین فـرخنده‌پی در ساواک.

(۸۷)-همان.

(۸۸)-آبراهامیان،همان،ص ۳۴۴٫

(۸۹)-پرونده حسین فرخنده‌پی در ساواک.

(۹۰)-مواجهه فـرخنده‌پی‌ بـا‌ مقدم،ص ۱۱٫

(۹۱)-همان.

(۹۲)-همان،صص ۱۲-۱۳٫

(۹۳)-مواجهه فرخنده‌پی با پرزیوند،صص ۳-۴٫

(۹۴)-همن،ص ۳٫

(۹۵)-مواجهه فرخنده‌پی با پرزیوند،صص ۳-۴٫

(۹۶)-مواجهه فرخنده‌پی با مقدم،ص‌ ۱۲٫

(۹۷)-همان،صص ۱۲-۱۳٫

(۹۸)-پرونده حسین فرخنده‌پی در ساواک.

(۹۹)-اطلاعات،سال ۲۸؛شماره ۸۲۲۵(چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۳۲)،صـص ۱ و ۴٫

(۱۰۰)-بعد از حـوادث رشـت‌ در‌ مرداد ۱۳۳۲،محمد علی مقدم از استانداری گیلان بـر کـنار و عـباس حـشمتی بـه جـاب او منصوب‌ شد.

(۱۰۱)-اطلاعات،سال ۲۸،شماره ۸۲۳۴(یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۳۲)،ص ۱۱٫

(۱۰۲)-نجاتی،غلامرضا،مصدق سالهای مبارزه و مقاومت،مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،تهران،۱۳۷۶ ش،ج ۲، ص‌ ۱۲٫

 

 

 

 

 

منبع: «رشت بین دو کودتا»، یحیی آریابخشایش- فصلنامه مطالعات تاریخی، ش۳، تابستان۱۳۸۳، ص۵۴ـ۹۱

 

ارسال دیدگاه

enemad-logo