سه شعر اسماعیل دهقان علیه سیاست کشف حجاب رضانی
میثم عبدالهی
در دیوان اسماعیل دهقان سه شعر علیه سیاست کشف حجاب رضانی، اوایل دوران دیکتاتوری رضاخان، در دفاع از حجاب و عفاف وجود دارد که سومین شعر در کتاب طومار عفت تالیف آیت الله شیخ یوسف نجفی جیلانی سال ۱۳۰۷ به طور کامل درج شده است
میثم عبدالهی
اسماعیل دهقان در شب شنبه اول ماه رجب ۱۳۰۴ق مطابق با ۵ حمل ۱۲۶۶ در رشت به دنیا آمد. در تاریخ ۸ تیرماه ۱۳۲۵ در رشت درگذشت. از رجال نهضت جنگل، شاعر و از نویسندگان روزنامه جنگل بود. دیوان اشعارش ۴ سال بعد از فوتش به کوشش پسرش فریدون در ۳۱۲ صفحه با این مشخصات انتشار یافت: دیوان مرحوم اسمعیل دهقان، به کوشش: فریدون دهقان، چاپ زربافی، رشت، اول، بهمن ۱۳۲۹، ۳۱۲ص.
در دیوانش سه شعر علیه سیاست کشف حجاب رضانی، اوایل دوران دیکتاتوری رضاخان، در دفاع از حجاب و عفاف وجود دارد که سومین شعر در کتاب طومار عفت تالیف آیت الله شیخ یوسف نجفی جیلانی سال ۱۳۰۷ به طور کامل درج شده است و مولف، آن را جواب اسماعیل دهقان به «متجدد لاهیجی» (یعنی ساسان کی آرش) ذکر نموده ولی فریدون دهقان آن را در پاسخ به جودی لنگرودی دانسته است. (وسیله العفایف یا طومار عفت، شیخ یوسف نجفی جیلانی، مطبعه: فردوس، رشت، چاپ: اول، ۱۳۰۷ش، ص۲۱۸-۲۱۹) دهقان در این سه شعر، از روحیه غربزدگی متجددان به تندی انتقاد کرده که اثر آن به دلیل آنکه در قالبی شعری بیان شده، چند برابر است.
- شعری در دفاع از حجاب و پاسخ به میرزا محمد کسمایی[۱]
در جواب شعر مرحوم کسمائی مندرج در البرز
دخترا میکنم از مغلطه کاران خبرت که مبادا ببرند از ره عفت به درت
تا خبردار شوی یا به قلم یا تبلیغ برده چادر ز تو بنهند کلاهی بسرت
ای شکر خنده بر آن تنگ شکر روی بپوش تا که موران ننمایند طمع بر شکرت
آخر از جنس لطیفی تو نظرهاست کثیف رخ بپوشان و بران بدنظران در نظرت
هست کالای تو عصمت، به خیابان چو روی با خبر باش که دزد است روان بر اثرت
سوره نور بخوان آیه سى یک برگیر «زخمرهن» نقابی به رخ چون قمرت
زیورو زینت خود جز به محارم منمای تا که بیگانه ندزدد ز تو یکتا گهرت
طلب از مهد همی علم و ادب تا بلحد کاین بود امر خدا گفته پیغامبرت
ای درخت چمن انس چوات میوه رسید باش هشیار که طرّار نچیند ثمرت
چون بود جامعه بی علم و شبق روزافزون بهتر آنست نبینند به هر رهگذرت
علم آموز ولی علم زنان، نی مردان فرض شد علم ز پیغمبر نیکوسیرت
دودمانت سیه از دود فضاحت نکنی هان که رندی نزند ز آتش شهوت شررت
هنری کت نکند حفظ حیا و عصمت خاک بدبختی بارداً به سرت با هنرت
نه ز دهقان ولی از دکتر افشار[۲] شنو «پرده زنهار میفکن ز رخ چون قمرت» (ص۲۳۰-۲۳۱)
***
- شعری در دفاع از حجاب و عفاف
درون پرده دل خلق را شکار کند اگر ز پرده خرامد برون چکار کند
هزار سلسله دل آن نگار سلسله مو اسیر در خم یکتار تابدار کند
هر آنچه جور و جفا یافت میکند تقسیم هر آنچه مهرو وفا جمله احتکار کند
ولی خوش است که تقوی بود ملازم حسن به عشق پاک سزد عاشق افتخار کند
نگار بلبل در غنچه بود پرده نشین همین که پرده دری دید ازو فرار کند
شود ز زندگی از دست مردمان بیزار بتی اگر رخ خوب خود آشکار کند
نصیب مردی اگر همسر وجیه افتد نشیند او بغم و ناله های زار کند
حجاب لازمه عفت است و عزت نفس چنانکه بی حجبی سلب اعتبار کند
چو دید عاشق، معشوقه شمع انجمن است روا بود که چو پروانه انتحار کند
تو رخ بپوش مبادا رقیب سنگین دل ز آه، آینه طلعت تو تار کند
نقاب روی تو زد دور باش بر ناپاک مسلم است که اظهار انفجار کند
خوش آنکه جان گرامی به رایگان دهقان بیار پردگی خویشتن نثار کند (ص۲۳۴)
***
- شعری در دفاع از حجاب و پاسخ به جودی لنگرودی[۳]
جواب این شعر از جودی لنگرودی
«تا برون نایدو از پرده خرامان نشود اختر طالع این قوم نمایان نشود»
ماه تا در پس ابر است و نمایان نشود بس عزیز است و گرامی است که تبیان نشود
برده دارد که به آسانی در پرده دری ندرد پرده اش عضو «کافه شانتان» نشود
دارد اخلاق عمومی چو چنین شور و شغب زن همان به دگر از کوچه خرامان نشود
رو سوی دار مساکین و سه ساله دختر پرده بدریده به بین چشم تو گریان نشود
شد به پاریس چو آزادی زن بیش از پیش لا جرم نیست زنی حامله کاحسان نشود
کشور از پاره عمامه بسر درد کشید و ز فکل تجربه کردیم که درمان نشود
خواهی از سفسطه ناری بدهد جلوه نور کرم شب تاب که خورشید درخشان نشود
نامسلمانی ما نقص مسلمانی نیست گنهش چیست کس از عارف قرآن نشود
روشن از علم و هنر، حکمت اسلام، چو مهر ز چه رو کشور بیگانه شد ایران نشود
سوگواران که تو اش گرسنگان میخوانی خود ده انصاف که آن کار توهم نان نشود
گرچه سربار بود سر بتن ما همه لیک بهر آن مقصد مجهول قربان نشود
گرت از مذهب حق، خدشه افتاده بدل مشکلی نیست که پرسش کنی آسان نشود
ور ترا کیش دگر باشد و آئین دگر دانی امروز کست طالب ایمان نشود
ورنه این است و نه آن، طعنه ات از روی هواست لایق گفت تو خود باش مسلمان نشود (ص۲۳۴-۲۳۶)
پی نوشت ها:
[۱] . میرزا محمد کسمائی از شعرای متجدد و ضددین در عصر دیکتاتوری رضاشاه و برادر میرزا حسین خان کسمایی، از رجال فعال عصر مشروطه و نهضت جنگل بود. وی در روز ۱۵ بهمن ۱۳۰۵ شعری در ۲۲ بیت بر ضد غزل دکتر محمود افشار سرود و در آن زنان را به کشف حجاب و آموختن دانش، ترغیب کرد، بهگونهای که گویی کسب علم در گرو بیحجابی زنان است: «دخترا پرده بیفکن ز رخ چون قمرت / ز چه میترسی اگر اوفتد از کس نظرت / این حجابی که تو از مادر خود بردی ارث / نیست در شرع نه این پیچه نه روبند سرت» وی در دوره پهلوی اول در قید حیات بود، در تهران سکونت داشت و از حامیان جدی رضاخان پهلوی به شمار می رفت.
[۲] . دکتر محمود افشار یزدی، از شاعران پایان دوره قاجار و ابتدای دوران پهلوی است که دو شعر جنجالی و متناقض درباره حجاب دارد: یکی از آنها شعری با این مطلع است: «پرده زنهار میفکن ز رخ چون قمرت / تا مبادا بزند دیده ناکس نظرت» در سیزده بیت که در سال ۱۳۰۰ش در شهر یزد سروده و در آنجا به ظاهر از نقاب و حجاب و عصمت زنان دفاع کرده است. این غزل که در زمان آغاز تبلیغات مبارزه با حجاب منتشر گردید، با استقبال هواخواهان حجاب مواجه شد و نفوذ بسیاری میان مردم پیدا کرد؛ بهگونهای که در بیشتر جزوهها و رسالههای دفاع از حجاب درج گردید. هیاهو بر سر شعر دکتر افشار و ابیات فراوان شاعران در دفاع یا رد شعر او در حالی سروده شد، متأسفانه خود افشار، پس از ماجرای کشف حجاب، در استقبال از آن، شعری مبسوطی با مطلع «رخ زیبای تو ای ماه که رشک قمر است / خوب در پرده و از پرده برون خوبتر است» سرود و از این اقدام تجلیل کرد. وی بعدها درباره تعارض این دو شعر نوشت: حقیقت امر این است که طرفداران و مخالفان غزل، مقصود مرا در نیافته گمان برده بودند که از حجاب طرفداری نمودهام(!)، حال آنکه منظور من پرده عفّت و حیا بود!
[۳] . شاعری اهل لنگرود که چنین شعری در دفاع از کشف حجاب سروده بود: «تا برون نایدو از پرده خرامان نشود / اختر طالع این قوم نمایان نشود»
منبع: دیوان مرحوم اسمعیل دهقان، به کوشش: فریدون دهقان، چاپ زربافی رشت، بهمن ۱۳۲۹، ۳۱۲ص.