مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ - Friday 13 Dec 2024
محتوا
شرح حال آیت الله العظمی بهجت فومنی

شرح حال آیت الله العظمی بهجت فومنی

محمدتقى ادهم نژاد
آیه الله بهجت از نوجوانى به میدان خودسازى گام نهاد و به همان اندازه که به فراگیرى علوم الهى جدّیت داشت، به تزکیه نفس و خودسازى همّت گماشت به گونه اى که در پرتو علم و تقوا، در همان اوان جوانى در نجف اشرف، کراماتى از او ظاهر گردید.

پنج‌شنبه 12 می 2016 - 19:14

محمدتقى ادهم نژاد

فقیه ربانى و عارف نامدار، آیه الله حاج شیخ محّمدتقى بهجت، از استوانه هاى علم و عرفان و از مراجع بزرگوار تقلید در حوزه علمیه قم به شما مى رود. نوشتار حاضر، تلاشى براى شناخت بهتر این عالم بزرگوار است.

تولّد و زادگاه

بهجت عارفان، در سال ۱۳۳۴ق. (احتمالاً ۱۳۳۲ق.) در میان خانواده اى متدین، مذهبى و دوستدار خاندان عصمت(علیه السلام) در شهرستان فومن دیده به جهان گشود.[۱]

وى در همان ابتداى کودکى، یعنى در ۱۶ ماهگى، مادر پاکدامن و مهربان خویش را از دست داد و طعم تلخ یتیمى را در همان کودکى چشیده است.

او در کودکى، تحت تربیت پدر بزرگوارش قرار گرفت. پدرش، کربلایى محمود، از مردان نیک و خوشنام فومنات بود و از طریق ساختن نوعى کلوچه سنتى و محلى مخصوص فومنات، امرارمعاش مى کرد.

کربلایى محمود، از ذوق ادبى و استعداد شعرى نیز برخوردار بوده و اشعار فراوانى در مدح و مرثیه اهل بیت(علیهم السلام) سروده و در محافل و مجالس عزادارى، به ویژه در مجالس حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، با صوت حزین و لحن جانسوزى نوحه و روضه مى خواند.

آیه الله بهجت به همراه پدر، در این مجالس و محافل شرکت جسته و از آثار معنوى این مجالس، بهره ها برده است.

وى قرآن و علوم متداول آن عصر را در مکتب خانه زادگاه خویش به خوبى فرا گرفت و با اشتیاق فراوانى به تحصیل علوم اسلامى همّت گماشت.

مقدّمات علوم دینى را نزد استادان آن دیار به خوبى آموخت.

آیه الله بهجت پس از طى تحصیلات مقدماتى در شهر فومن، در حالى که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، در سال ۱۳۴۸ ق. جهت سیراب شدن از سرچشمه هاى زلال علم، عرفان و معنویّت، زادگاه خود را ترک کرد و رهسپار حوزه هاى علمیه عراق شد و ابتدا در کربلا رحل اقامت افکند. وى در این باره مى گوید:

«بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم.[۲]

دانشجوى پرتلاش

اقامت آیه الله بهجت در کربلا، چهار سال به طول انجامید. وى در این مدت، و فراگیرى علم آل محمّد(صلى الله علیه وآله)، در نزد فرزانگان حوزه کربلا، از برکات معنوى حضرت سیّدالشهداء (علیه السلام)استفاده کرد و از همان دوران نوجوانى، به تهذیب نفس و رسیدن به کمالات والاى انسانى توجهى وافر داشت.

هجرت به نجف اشرف

آیه الله بهجت در سال ۱۳۵۲ ق. براى ادامه تحصیل به نجف اشرف رفت و قسمت هاى پایانى درس هاى دوره سطح را نزد عالمان آن سامان به ویژه عارف کمّ نظیر، آیه الله حاج شیخ مرتضى طالقانى به پایان رساند.

او پس از اتمام دوره سطح، خارج فقه و اصول و نیز اخلاق و عرفان را از جمعى از بزرگان علم و اخلاق در حوزه نجف اشرف فرا گرفت.[۳]

فرزانگان نامدارى که وى در حوزه نجف اشرف از محضر آنان استفاده کرد، عبارتند از آیات عظام:

  1. سیّد عبدالغفار مازندرانى نجفى.
  2. شیخ مرتضى طالقانى.
  3. سیّدابوالحسن اصفهانى.
  4. آقا ضیاء الدّین عراقى.
  5. میرزا محمّد حسین نائینى.

آیه الله بهجت علاوه بر بهره گیرى از مقام علمى استادان، از حالات، معنوى آنان نیز استفاده مى کرد. وى در این باره مى گوید:

«من در ایّام نوجوانى در نماز جماعت ایشان شرکت مى نمودم و از حالات ایشان چیزهایى را درک مى کردم».

  1. شیخ محمّدحسین غروى اصفهانى.

بیشترین استفاده علمى آیه الله بهجت، از آیه الله غروى اصفهانى بوده است.

آیه الله محمّد حسین احمدى یزدى در این باره مى گوید:

«آیه الله شهید مطهّرى درباره درس آیه الله بهجت به ما خیلى سفارش مى کرد و مى فرمود:

حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول چون آقاى بهجت، درس آقا شیخ محمّدحسین اصفهانى معروف به کمپانى را دیده، حتماً در درس ایشان شرکت کنید»[۴]

  1. شیخ محمّد کاظم شیرازى.

وى از فقیهان طراز اوّل نجف اشرف به شمار مى رفت و بسیارى از بزرگان، به ویژه آیه الله بهجت، در درس وى شرکت کرده، از وجود گرانقدرش بهره هاى فراوان برده اند.

علاّمه محمّد تقى جعفرى در این باره مى گوید:

«آن هنگام که در خدمت آقا شیخ کاظم شیرازى مکاسب مى خواندیم، آیه الله بهجت نیز که اینک در قم اقامت دارند، در درس ایشان شرکت مى نمودند خوب یادم هست که وقتى ایشان اشکال مى کردند، آقا شیخ کاظم با تمام قوا متّوجه مى شد یعنى خیلى دقیق و عمیق به اشکالات آقاى بهجت توجّه مى کرد و همان موقع، ایشان در نجف به فضل و عرفان شناخته شده بود.»[۵]

  1. سیّد على آقاى قاضىآیه الله بهجت در سن ۱۸ سالگى در سلک شاگردان آن استاد فرزانه در آمده و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار مى گیرد و در عنفوان جوانى چندان مراحل عرفانى را سپرى مى کند که غبطه ى دیگران را برمى انگیزد.
  2. سیّد حسین بادکوبه اى.

آیه الله بهجت، فلسفه و کلام را نزد ایشان فراگرفت.

بازگشت به ایران

آیه الله بهجت، بعد از سالیان متمادى سکونت در جوار حرم مطهّر حضرت على(علیه السلام) و کسب علم و معرفت از انوار و برکات آن حضرت و خوشه چینى از خرمن دانش عالمان برجسته حوزه نجف اشرف و نائل شدن به مراحل والاى علمى معنوى و اخذ اجازات کم نظیر اجتهاد از استادان فرزانه خویش، جهت صله ارحام در سال ۱۳۲۴ ش. برابر با ۱۳۶۳ ق. عازم ایران گردید و چند ماهى را در فومن اقامت گزید.

وى در زمان اقامت خویش در گیلان، براى دیدار و زیارت عالمان شهرهاى گیلان، بدان شهرها مسافرت کرد.

آیه الله احسان بخش در خاطرات خویش مى نویسد:

«در اوایل سال ۱۳۲۴ شمسى در مدرسه مهدویه رشت که تحت نظر آیه الله حاج سیّد مهدى رودبارى اداره مى شد. مشغول مباحثه شرع جامى بودیم شیخى زیبا وارد مدرسه گردید. جذابیت و معنویّت و قیافه آن بزرگوار، به گونه اى بود که همه دوستان به احترام ایشان بلند شدندبه ما فرمودند: چه مى خوانید؟ عرض کردیم: شرح جامى. فرمود:

چه کسى آن را درس مى دهد؟ عرض کردیم: آیه الله حاج شیخ محمّد کاظم صادقى.

این بزرگوار سرى تکان داد و بالحنى جدى و آمیخته با مهربانى فرمودند:

شخصیتى که اگر در نجف اشرف ماندگار مى شد، به مقام شامخ مرجعیّت دست مى یافت ولى امروز شرح جامى درس مى گوید: این از الطاف الهى به شماستقدر این نعمت را بدانید. اساتید ما خیلى به او احترام قایل شدند.در همان وقت به ما گفتند: این شخصیت ارزشمند، حضرت آیه الله بهجت است و در مقامات علمى و معنوى، از نوادر حوزه نجف اشرف به شمار مى آیند».

هجرت به قم

آیه الله بهجت بعد از اقامتى چند ماهه در فومن، به قصد زیارت حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) و اطّلاع از حوزه قم، عازم این شهر شد و چند ماهى آن جا توقف کرد که خبر رحلت استادان بزرگ نجف را یکى پس از دیگرى شنیداز این رو، تصمیم گرفت که در شهر مقدّس قم اقامت کند.

استادان قم

یکى از استادان آیه الله بهجت در قم، سیّد محمّد حجّت کوه کمره اى تبریزى بود.

آیه الله بهجت در قم از محضر این استاد فرزانه استفاده علمى کرد و از شاگردان ممتاز وى به شمار مى آمد.

یکى از دیگر از استادان آیه الله بهجت در قم، آیه الله بروجردى بود.

وى در این باره مى گوید:

«در همان سالى که آیه الله بروجردى وارد قم شدند، در اواخر همان سال من نیز وارد قم گردیدم».

فقیه فومن همانند بسیارى از بزرگان حوزه، چون امام خمینى، آیه الله اراکى و آیه الله گلپایگانى در درس آیه الله بروجردى حاضر شد.

وى از شاگردان برجسته و مبّرز وى محسوب مى شد.

آیه الله حاج مرتضى حائرى یزدى در این باره مى گوید:

«حضرت آیه الله بهجت، با اظهار نظرهاى دقیق و اشکالات مهم، چنان نظر استاد را جلب کرده بود که چند روزى مجلس درس از حالت درس خارج شده بودآن ایرادها براى ما مفید بودولى آقاى بهجت براى گریز از شهرت، دیگر به انتقاد نپرداختند و اگر ادامه مى دادندمعلوم مى شد اگر بالاتر از دیگران نباشد، بى شک کمتر از آنان نیستند[۶]».

تدریس

آیه الله بهجت از همان اوائل طلبگى، به واسطه داشتن استعدادى درخشان، حافظه اى قوى و اراده و پشت کارى فوق العاده، در کنار تحصیل و تعلیم، به تدریس و تعلّم همّت گماشت و سالیان متمادى در نجف و قم در سطوح مختلف فقه و اصول تدریس و در دامن پر مهر خویش، شاگردان و فرهیختگان برجسته و نامدارى را تربیت کرد.

وى به خاطر شهرت گریزى، اغلب در منزل تدریس مى کرد.

با این وجود، افراد بسیارى از درس وى استفاده کرده اند. برخى از شاگردان وى عبارتند از:

  1. شهید مطهّرى.
  2. آیه الله جوادى آملى.
  3. محمّد محمّدى گیلانى.
  4. محمّد یزدى.
  5. احمد آذرى قمى.
  6. محمّدتقى مصباح یزدى.
  7. عباس محفوظى گیلانى.
  8. سیّد مهدى روحانى.
  9. شیخ على پهلوانى تهرانى سعادت پرور.
  10. شیخ عزیزالله خوش وقت تهرانى.
  11. محمّد على امینیان.
  12. صادق احسان بخش.
  13. محمّد ایمانى لاهیجى.
  14. محمّدعلى فیض گیلانى.
  15. زین العابدین قربانى.
  16. محمّد واصف گیلانى.
  17. على اکبر مسعودى خمینى.
  18. محمّدحسین احمدى یزدى.
  19. محمّدحسن احمدى یزدى.
  20. سیّد رضا خسروشاهى.
  21. شیخ محمود امجد کرمانشاهى.
  22. عبدالمجید رشیدپور.
  23. محمّدهادى فقهى.
  24. مهدى هادوى.
  25. شیخ عزیز علیارى اردبیلى.
  26. عبدالله خائفى گیلانى.
  27. سیّد مجتبى رودبارى۲۸٫ جعفر شجونى

شیوه تدریس

آیه الله بهجت در تدریس و تربیت شاگردان، روش مخصوصى داشت.

برخى از شاگردان وى درباره شیوه تدریس وى چنین گفته اند:

  1. آیه الله مصباح یزدى:

«ایشان در بیان مطالب سعى مى کردند. ابتدا مسئله را از روى کتاب شیخ انصارى مطرح کنند و بعد هر کجا مطلب قابل توجهّى از دیگران، مخصوصاً از صاحب جواهر و مرحوم حاج آقا رضا همدانى و دیگران، مطالب برجسته اى داشتند، آن را نقل مى کردند. و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصى داشتند، آن را بیان مى کردند. این شیوه، از یک طرف باعث این مى شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال، صرفه جویى در وقت مى شد.

در ضمن تدریس، در میان نکته هایى که از خود ایشان استفاده مى کردیم ـ و طبعاً بعضى از این نکته ها چیزهایى بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند ـ به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و داراى دقّت هاى کم نظیرى بر مى خوردیم[۷]

  1. آیه الله مسعودى خمینى:

«سبک درس ایشان، سبک خاصّى است. ایشان بر خلاف سایر مراجع و بزرگان که در درس خارج، نقل اقوال کرده و آن را نقد و یا تأیید و انتخاب مى نمایند، در درس خارج، نقل اقوال نمى کنندبلکه ابتدا مسئله را مطرح مى کنند و بعد روند استدلالش را بیان مى کنند. اگر شاگرد آراء علماء را دیده و مطالعه کرده باشد، مى فهمد که دلیلى را که استاد ذکر مى کند، چه کسى گفته است و اشکال یا تأییدى را که مى کند، مى فهمد به سخن چه کسى اشکال یا قول چه کسى را تأیید مى کند لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند، باید مبانى و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد[۸]».

  1. استاد محمّدحسین احمدى یزدى:

«نوعاً ایشان چند مسئله یا فرعى که در بحث عنوان مى فرمودند.

بعد از توجه به ظرافت هاى حدیث و روایت و یا آیه شریفه اى که دلالت به موضوع داشت، مقایسه اى بین موضوع بحث و سایر بحث هایى مشابه مى نمودند و دقّت عقلى و فکرى خاصّى در تعادل آن دو انجام مى دادندآن گاه نتیجه مى گرفتند که انصافاً نتیجه، علمى و جدید بود و حقیقتاً مطلبى را که ذکر مى کردند، ناشى از اوج عظمت دید و فکرشان بود که از ائمه(علیه السلام) و اسلام گرفته بود و اجتهاد صحیح نیز این گونه بحث و تجزیه و تحلیل کردن است».

آیه الله مصباح یزدى همچنین در این باره مى گوید:

«آیه الله بهجت، گاهى داستانى را یا حدیثى را نقل مى کردند که براى ما تعجب آور بود که ایشان چه اصرارى دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه مى کنند از جمله مطلبى که ایشان در تذکرات پیش از درس اصرار مى کردند امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، ما تعجب مى کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت على (علیه السلام) را براى ما بیان کنند. یک خورده ته دلمان گله مند بودیم که چرا به جاى این مطالب، یک چیزهایى که بیشتر حاجت ماست، مطالبى را نمى گوینداما بعد از این که به پنجاه ـ شصت سالگى رسیدیم، در بسیارى از مباحث دیدیم که آن نکته هایى که ایشان چهل سال پیش تر در درسشان درباره امامت على(علیه السلام)مى فرمودند، به دردمان مى خورد. گویا ایشان آن روز مى دید که یک مسائلى بناست در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد. شاید اگر توجّه هاى ایشان نبود، ما انگیزه اى نداشتیم درباره این مسائل مطالعه اى داشته باشیم حتى از نکته هایى که ایشان چهل سال پیش بیان مى کردند، امروز بنده در نوشته هایم در مورد مسائل اعتقادى یا جاهاى دیگر استفاده کرده ام[۹]».

تألیفات

آیه الله بهجت تألیفات بسیارى در فقه و اصول دارند که اغلب آنها به چاپ نرسیده است و در جواب کسانى که تقاضا کردند تا با اموال شخصى خود آن کتاب ها را به چاپ برسانند، گفت: هنوز بسیارى از کتاب هاى علماى بزرگ سال هاست که به گونه خطى مانده است آنها را چاپ کنیدنوبت اینها دیر نشده است.

معظم له، کار قلمى خود را در همان ایّام جوانى با مرحوم محدث قمى آغاز ساخت و در تألیف سفینه البحار، آن مرحوم همکارى داشته و قسمت زیادى از سفینه البحار خطى، به خط ایشان است[۱۰]».

برخى از آثار چاپ شده عبارتند از:

  1. رساله توضیح المسائل.
  2. مناسک حج.
  3. وسیله النجاهحاشیه بر وسیله النجاه آیه الله سیّد ابوالحسن اصفهانى.
  4. جامع المسایلحاشیه بر ذخیره العباد آیه الله غروى اصفهانى.

آثار چاپ نشده آیه الله بهجت

  1. حاشیه بر کتاب الصلوه صاحب جواهر.
  2. حاشیه بر کفایه الاصول.
  3. تعلیقه بر مناسک حج شیخ انصارى.
  4. حاشیه بر مکاسب.
  5. چندین جلد اصول.
  6. حاشیه بر شرایع الاسلام.
  7. تقریرات فقهى، اصولى فراوان از اساتید نامدارش.

ویژگى هاى اخلاقى و عرفانى

تقوا و خودسازى

آیه الله بهجت از نوجوانى به میدان خودسازى گام نهاد و به همان اندازه که به فراگیرى علوم الهى جدّیت داشت، به تزکیه نفس و خودسازى همّت گماشت به گونه اى که در پرتو علم و تقوا، در همان اوان جوانى در نجف اشرف، کراماتى از او ظاهر گردید.

برخى از شاگردان معظم له به نقل از آیه الله عباس قوچانى مى گویند:

«وقتى که آقاى بهجت خیلى جوان بودند و هنوز سنّشان به بیست سال نرسیده بود، به مقاماتى رسیده بودند که ما به واسطه ارتباط نزدیک و رفاقت صمیمانه اى که داشتیم، اطّلاع پیدا کردیم و ایشان از من عهد شرعى گرفتند تا زنده هستند، آنها را جایى نقل نکنم و به نظرم همین موت اختیارى را مطرح مى کردند».

عبادت

یکى از مهمترین عوامل موفقیت این شخصیت ارزنده تقید و تعبد اوست. ارتباط استوار با خداوند متعال، ذکرهاى پى در پى، به جاى آوردن نوافل، شب زنده دارى هاى کم نظیر از ویژگى هاى وى باشد. سال هاى سال است که نماز جماعت او از پر شورترین، با صفاترین و روح نوازترین جماعت هاى ایران اسلامى است. در این نماز، گاهى صداى گریه آیه الله بهجت با گریه و ناله غم انگیز نمازگزاران همراه مى شود و روح ها به پرواز در مى آیند.

چشم ها به اشک مى نشیند، فضاى دل ها بارانى مى گردد و قطره هاى درشت اشک بر دامن سجاده ها مى ریزد. چنین فضاى معنوى روح نوازى را تا کنون در هیچ نماز جماعتى ندیده ایم، و بى جهت نیست که در مسجد او بسیارى از اوقات جا براى نمازگزاران تنگ مى شود و برخى که به امید کسب فیض از این نماز پر معنویّت، از راه هاى دور آمده اند، مجبور به ترک مسجد مى گردند[۱۱].

نماز جماعت آیه الله بهجت، همواره مورد توجه بزرگان و عالمان ربانى بوده است.

بسیارى از بزرگان همانند علامه طباطبایى، آیه الله بهاءالدینى، شهید قدوسى، علامه حسن زاده آملى، آیه الله جوادى آملى و… در آن شرکت مى کردند و عنایت خاصى به نماز جماعت وى داشتند.

این فقیه عبادى درباره این عبادت ارزشمند گفته است:

«اگر سلاطین عالم مى دانستند که انسان در حال نماز چه لذت هایى مى برد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادى نمى رفتند.»

زهد و ساده زیستى

یکى از ویژگى هاى اولیاى خدا آن است که به درون دنیا مى نگرندآن گاه که مردم آن را مى بینند و خود را سرگرم امروز ساخته، و در انبوه ظلمت هاى غفلت و تشریفات زندگى و آزمندى هاى آن غرق و سرگردانند.

آیه الله بهجت یکى از برجسته ترین چهره هاى زاهد و وارسته زمان ما مى باشد که حشمت علم و فضایل او، ده ها سال است که در قلمروهاى گوناگون و مجامع دینى و مذهبى مطرح است. وى چنان در جاذبه معنویات قرار گرفته و حقیقت و باطن دنیا را دریافته است که ذرّه اى به تعلقات و مادیات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلق گرفته، آزاد است. او نه تنها چنین اندیشیده و از دنیا و مظاهرش گریزان است، بلکه در عمل و زندگى معیشتى نیز در همین راستا در حرکت است. زندگى ساده او در خانه اى قدیمى و محقر گواهى صادق بر روح زاهدانه این پیر فرزانه است.

هنوز هم گلیم هاى ۴۰ سال قبل در ۲ یا ۳ اتاق کوچک آن به چشم مى آید و دیوار کهنه و فرسوده خانه از سابقه طویل آن حکایت مى کند.

اشیایى در این منزل دیده مى شوند که از ۵۰ سال پیش بدین سو، به این مرجع تقلید اسلامى، وفادار مانده اند و از زندگى او خارج نشده اند.

با توجه با کسالت آیه الله بهجت، دیدارهاى وى بسیار تقلیل یافته است و از آن سو به علت کوچکى منزل، محل این دیدارها، در مسجد در نزدیکى محل زندگى او در نظر گرفته شده است. این مسجد که امروزه فاطمیه خوانده مى شود، خاطرات فراوانى را با این انسان بزرگ، در سینه خویش به یادگار نهاده است[۱۲].

آیه الله بهجت حتّى اجازه نداد براى چاپ رساله توضیح المسائل، از وجوهات شرعى هزینه شود و شخصى هزینه چاپ آن را به صورت قرض الحسنه پرداخت کرد تا پس از فروش، به او پرداخت شود.

تواضع و فروتنى

شهرت گریزى، مبارزه با نفس و فروتنى، از دیگر ابعاد برجسته شخصیت معنوى آیه الله بهجت است. با این که وى فقیهى شناخته شده و همرتبه مراجع پیشین بوده، بیش از ۴۰ سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه و اصول دارد و شاگردان برجسته اى از حوزه درسى وى برخاسته اند که برخى از آنها از مجتهدین صاحب نام و برجسته حوزه علمیه قم باشند، امّا وى نسبت به انتشار توضیح المسائل اقدام نکرد و استدلالش این بود که صبر کنید همه رساله خود را نشر دهندبعد اگر کسى ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از من تقلید کند، آن وقت رساله مرا منتشر کنید.

زیارت وتوسل مستمر

آیه الله بهجت، با وجود کهولت سن، صبح ها هر روزه، با نهایت ادب و خلوص به حرم مقدّس حضرت فاطمه معصومه(علیه السلام) شرفیاب مى شود و با توسل عجیب و روزانه خویش به آن حضرت، با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضریح مطهّر ایستاده و پس از خواندن زیارت عاشورا زندگى روزه مره خویش را آغاز مى کند[۱۳].

راز دارى

این مرد کم نظیر علم وعرفان، در سیر و سلوک، سابقه ده ها ساله دارد وعارفان بزرگى چون امام خمینى (قدس سره) به وى عنایت خاصى داشته اندبه طورى که او بعد از سال ها دورى از وطن و بازگشت به شهر مقدّس قم در بیت وى حضور یافت و آن دو بزرگوار به دیدار هم نائل گردیدند. آیه الله مصباح یزدى مى گوید:

«در یکى از شرفیابى هاى اعضاى خبرگان رهبرى به خدمت امام راحل ـ قدس سره ـ از ایشان رهنمودى براى مسائل اخلاقى خواسته شد. حضرت امام(رحمه الله) ایشان را به حضرت آیه الله العظمى بهجت حواله دادند و در جواب اظهار خبرگان که معظم له کسى را نمى پذیرند، فرمودند آن قدر اصرار کنید تا بپذیرند.

یکى از ویژگى هاى ایشان این است که در اظهار مقامات معنوى کتوم هستند و بسیار نادر اتّفاق مى افتد که چیزى بگویند و یا به گونه اى رفتار کنند که شخص متوجه و مطمئن شود که ایشان یک امر خارق العاده اى را انجام داد و یا علم خارق العاده اى دارندولى افرادى که ارتباط نزدیک با ایشان دارند، در طول سال ها زندگى و معاشرت با ایشان، گاهى به نکته هایى برخورد کرده اند که نشانه هاى قطعى است براى این که ایشان قدرت هایى بیش از آن چه دیگران دارند، در اختیارشان است».

آیه الله فیض گیلانى در این باره چنین مى گوید:

«آیه الله بهجت در بیان مسائل مربوط به تشرّفات به محضر امام زمان(عج) به گونه اى سخن مى گویند که هیچ کسى به راحتى نمى تواند تشخیص بدهد که قصه مربوط به شخص ایشان است یعنى اولاً خیلى از قصه ها را بیان نمى کنند و یا براى همه کس بیان نمى کنند، ثانیاً در صورت بیان براى افرادى مخصوص، آن را به گونه اى مطرح مى کنند که هیچ حدس و گمان به ایشان برده نمى شوددر حالى که یقیناً داستان مربوط به ایشان است ایشان داستانى را این گونه براى ما مطرح کردند:

یک کسى در مشهد با انجام حساب هایى متوجه شد که در فلان روز و فلان ساعت و از فلان درب حرم امام رضا(علیه السلام)، حضرت مهدى(عج) را مى شود دید و او را زیارت کرد. در موعد مقرر رفت دید سه نفر با لباسى یک رنگ و قیافه اى شبیه به هم وارد حرم مطهّر گردیدند و به محض ورود، از هم جدا شدند. یکى در جلوى این شخص مشغول خواندن زیارت نامه شد. این شخص به آن کس (یا به عبارتى سیّد) نزدیک شد و متوجه شد که ایشان اسامى معصومین(علیهم السلام) را یک یک با سلام ذکر مى فرمایند] و [ هنگامى که به نام مبارک امام زمان(عج) رسیدند، سکوت کردندآن کس متوجه شد که آن شخص بزرگوار، خود مولاى مان، امام زمان سلام الله علیه مى باشند».

این نوع سخن گفتن، نشانه زیرکى و فطانت وى و کتمان نمودن مقامات معنوى و حقیقى توسط اوست.

تقیّد به شرع مقدس

مهم ترین ویژگى که در اوّلین نگاه از آیه الله بهجت مشاهده مى شود، اهتمام ایشان به رعایت آداب شرعى و سیره اهل بیت(علیهم السلام)مى باشد.

آیه الله مصباح یزدى در این باره مى گوید:

«حضرت آیه الله بهجت شخصاً در رعایت آداب شرعى بسیار مقیّد هستند و ریزه کارى هاى خاصّى را در رفتارشان رعایت مى کنند که وصف آنها کار دشوارى است. اینک به عنوان نمونه، یک نکته اى را نقل مى کنم شاید اینها در تاریخ بماند و کسانى که مایل باشند از دستورات شرع پیروى کنند، بدانند که تا کجاها باید انسان آداب شرعى را رعایت کند.

در جریان مبارزات، مدتى بود که بنده قم نبودم به مسافرت رفته بودم، حتى نزدیکان ما هم درست اطلاّع نداشتند که من کجا هستم. در این مدت، ایشان یک بار کیسه اى برنج و بار دیگر مبلغى پول به منزل ما فرستاده بودند. نکته اینجاست که مبلغ پول را توسط آقا زاده خود، على آقا و خانم خود ایشان به خانه ما فرستاده بودند و آقازاده شان سر کوچه ایستاده بود و خانم ایشان آن را در منزل ما به خانواده ما داده بودند.

وقتى برگشتم و این جریان را شنیدم، مدّتى متحیر بودم که این چه سرّى بود که خانمشان تشریف بیاورند در منزل ما و این مبلغ را بدهندبعد از مدتى به این نتیجه رسیدم که یکى از آداب شرعى این است که اگز زنى شوهرش مسافرت هست، مرد نامحرم در خانه اش نرود و اگر کارى هست، به وسیله خانمى انجام بگیرد. این قدر ظرافت ها و ریزه کارى ها در گفتار و رفتار و نشست و برخاست این ولى خدا وجود دارد که فهمیدن آنها خود یکى علمى مى خواهدچه برسد به این که انسان بتواند دقیقاً آنها را رعایت کند…»[۱۴].

ویژگى هاى سیاسى

اگر چه براى کسانى که با شخصیت آیه الله بهجت آشنایى دارند، اوّلین چیزى که به ذهنشان خطور مى کند، همان ابعاد معنوى و عرفانى است، امّا در پس این پرده، ناگفته هایى فراوان نهفته است.

آیه الله مصباح مى گوید:

«خداى متعال به ایشان ویژگى هاى شخصى و استعدادهاى ذاتى عطا فرموده که جنبه کسى ندارد و خدادادى است. ایشان از فطانت و کیاست خاصى برخوردار هستند که هم در مسائل فردى و هم در مسائل اجتماعى و سیاسى، یک روش بینى خاصى دارندیک تیزبینى هاى مخصوص دارند که آدم تعجب مى کند که یک کسى که در ژرفاى مسائل علمى و عبادى هست، چگونه به این نکته هاى دقیق توجه داشته و آن را درک مى کند. شاید کسانى که دورا دور ایشان را فقط در حال عبادت و نماز یا درس دیده باشند، فکر مى کنند آقاى بهجت به مسائل سیاسى و اجتماعى توجهى ندارد. بنده عرض مى کنم که بزرگ ترین مشوق بنده، لااقل در پرداختن به مسائل سیاسى و اجتماعى، ایشان بود و به صورت هاى مختلف به دوستان و کسانى که در درس شرکت مى کردند، سفارش مى کردند که به این گونه مسائل اهمیّت بدهند و اشاره مى کردند اگر کسانى که تقید به مسائل معنوى و علمى دارند، به این کارها نپردازند. روزگارى مى آید که جو سیاست و اجتماع، به دست نااهلان مى افتد و آنان جامعه اسلامى را از مسیر خود منحرف مى کنند، ایشان حتى گاهى یک پیغام هاى خاصى براى حضرت امام در ارتباط با همین مسائل سیاسى مى دادند که یک مورد از این پیام ها را بنده با یکى دیگر از دوستان، واسطه در رساندن به حضرت امام بودیم[۱۵]».

آیه الله بهجت معتقد است که ولى فقیه، باید جامعه مسلمین را با همه شئونات و ابعاد آن نگه دارد و از سوى دیگر نیز روشن است که جامعه به تشکیلات فراوان، از قبیل ارتش، آموزش و پرورش، دادگسترى و… نیاز دارد.

از این رو، باید دست ولى فقیه در همه شئونات مادى و معنوى باز بوده و مبین و شارح و راهنما و حلاّل مشکلات باشد و در نتیجه، ولى فقیه، باید تمام شئونات امام معصوم(علیه السلام) را به استثناى آن چه مخصوص امام معصوم است، داشته باشد تا بتواند اسلام را در جامعه پیاده کند و گر نه در صورت عدم وجود تشکیلات و تشریفات حکومتى، دشمنان نخواهند گذاشت که حکومت اسلامى پیاده شود[۱۶].

پشتیبانى از انقلاب اسلامى

در دوران ستم شاهى که همه ملّت یک پارچه و متحد به رهبرى امام خمینى بر ضد حکومت منحوس پهلوى قیام کرده بودند، آیه الله بهجت از عالمان حاضر در صحنه و پشتیبان نهضت اسلامى بود.

آیه الله خائفى گیلانى از شاگردان امام در این باره مى گوید:

«پس از آزادى حضرت امام از زندان و ورود ایشان به قم، در سال ۱۳۴۱ شمسى، مردم در تمام محله هاى قم جشن گرفتند و منزل امام هر روز آکنده، از جمعیّت بود، در آن زمان حضرت آیه الله بهجت نیز از کسانى بود که هر روز به منزل امام تشریف مى آورند و مدتى بر در یکى از حجرات بیت ایشان مى ایستادند. وقتى به ایشان پیشنهاد شد که شایسته نیست بیرون اتاق بنشینیدلا اقل در داخل اتاق بنشیند، ایشان در جواب فرمودند: من برخود واجب مى دانم که جهت تعظیم این شخصیت ارزنده به این جا آمده و دقایقى بایستم و سپس باز گردم[۱۷]».

آیه الله مسعودى خمینى در این باره مى گوید:«در سال ۴۱ و ۴۲ که امام خمینى مبارزاتش را شروع کرده بود، شخصى به آقاى بهجت گفته بود آقا شما احتمال نمى دهید که آقاى خمینى خیلى تند مى رود؟

آقاى بهجت در جواب مى فرمودند: شما احتمال نمى دهید که ایشان خیلى کند دارد مى رود؟

به نظر مى رسد مقصود از «کند حرکت کردن» با این که امام علیه شاه سخنرانى مى کرد، این بود که باید اعلام جهاد بدهند[۱۸]».

ارتباط آیه الله بهجت و امام راحل

امام خمینى ـ قدس سره ـ عنایت خاصى به آیه الله بهجت داشت و آیه الله بهجت هم به امام ارادت خاصى داشت.

آیه الله مصباح یزدى به نقل از حاج آقا مصطفى خمینى از قول امام چنین نقل کرد:

وقتى امام دیده بودند که زندگى آقاى بهجت خیلى ساده است، براى کمک به زندگى ایشان، یک وجهى از مرحوم آقاى بروجردى گرفته بودند. وقتى آورده بودند براى آقاى بهجت، ایشان قبول نکرده بودند و امام مصلحت نمى دیدند آن وجه را برگردانند به هر حال، با یک چاره اندیشى حضرت امام فرموده بودند: من از مال خودم به شما مى بخشم و شما اجازه بدهید من این را دیگر برنگردانم. تا این که به این صورت، ایشان به عنوان هبه از ملک شخصى حضرت امام قبول کردند[۱۹]».

آیه الله مسعودى خمینى مى گوید:

«من در ضمن چهار پنج سالى که خدمت امام بودم، یادم هست که دو سه مرتبه امام فرمود: فلانى فردا صبح مى خواهیم برویم منزل آقاى بهجت فرداى آن روز بلند مى شدیم و مى آمدیم منزل ایشان و در اوّلین اتاق ورودى، با همین فرش هایى که الان موجود است، یکى دو دقیقه مى نشستیم سپس امام اشاره مى کردند و من بیرون مى رفتم و ایشان حدود نیم ساعت با آقاى بهجت به گفت و گو مى پرداختندبعد امام بیرون مى آمدند و مى رفتیم اما این که درباره چه مسائلى گفت و گو مى کردند، نمى دانم خودشان مى دانستند و خدا. همچنین در همان بحبوحه نهضت ۴۱ یا ۴۲ آقاى بهجت به من فرمودند که شما به آقاى خمینى بگویید فردا صبح، ساعت فلان، دو رأس گوسفند قربانى کند و من مى آمدم به امام اطلاّع مى دادم و ایشان هم بلافاصله دستور مى داد که شما به قصاب بگویید دو رأس گوسفند از طرف ما قربانى کندبعد پولشان را مى دهیم و نیز هنگامى که امام در جماران ساکن بود، آقاى بهجت به من فرمودند: یک نامه کوچکى دارم شما این را به آقا برسانید. من نامه را گرفتم توى پاکت گذاشتم و بردم جماران خدمت امام دادم. در هر صورت، رابطه این دو بزرگوار، خیلى تنگاتنگ بود[۲۰]».

حضور مقام معظم رهبرى، حضرت آیه الله العظمى خامنه اى ـ ادام الله ظله ـ و مسئولین نظام مقدّس جمهورى اسلامى در بیت وى و ارتباط مستمر آنان با این فقیه ژرف اندیش، تأیید مستحکمى بر خردمندى هاى سیاسى و ارزش هاى معنوى آن بزرگوار است.

آیه الله بهجت از منظر بزرگان

امام خمینى:

«جناب آقاى بهجت، داراى مقامات معنوى بسیار ممتازى هستند. ایشان داراى موت اختیارى هستند[۲۱]».

علامه سیّد محمّدحسین طباطبایى (قدس سره):

«ایشان عبد صالح است»[۲۲].

آیه الله سیّدرضا بهاء الدینى (رحمه الله):

«الان ثروتمندترین مرد جهان، به لحاظ معنوى، آقاى بهجت است[۲۳]».

استاد محمّدتقى جعفرى پس از اشاره به روایت (زیارت عالمان در نزد خدا، محبوب تر از هفتاد بار طواف خانه خدا مى باشد) در این مورد مى گوید:

«مصداق بارز علما، آیه الله بهجت هستند. صرف دیدن و ملاقات کردن ایشان، خود سر تا پا موعظه است. من هر وقت ایشان را مى بینم، تا چند روز اثر این ملاقات در من باقى است[۲۴]».

آیه الله سیّدحسین بُدلا:

«وضع مقامات آقاى بهجت، از همان زمانى که درس آیه الله بروجردى مى رفتیم، روشن بود و معلوم بود که ایشان لیاقت چنین مقاماتى را دارند[۲۵]».

محقّق و مورخ نامدار، شیخ محمّدشریف رازى مؤلف کتاب گنجینه دانشمندان درباره آیه الله بهجت مى نویسد:

«آیه الله آقاى حاج شیخ محمّدتقى بهجت غروى فومنى، از آیات و مدرسین بزرگ و دانشمندان بنام حوزه علیمه قم، حقاً عالمى برجسته و دانشمندى شایسته و مهذّب و بارع و متّقى و پارسا و مُعْرِض از تظاهرات و اجتماعات و دائم الذکر و مورد توجّه افاضل مدرسین و دانشمندان حوزه علمیه قم مى باشند[۲۶]».

یکى از عالمان نجف

«آیه الله بهجت در جوانى دانشمند، مجتهد مسلّم و مورد وثوق و اعتماد خواصّ بود تا حدّى که در سفر به کربلاى معلّى: آقایان علما بالاتفاق به ایشان اقتدا مى کردند[۲۷]».

با این که مرجعیّت آیه الله العظمى بهجت فقیهى شناخته شده است و سالیان به متمادى به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال دارد، ولى همواره از پذیرش مرجعیّت سرباز زده اند.

آیه الله مصباح یزدى علت پذیرش مرجعیّت از سوى وى و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیّت آیه الله بهجت بعد ار مرجعیّت مى گوید:

«بعد از مرجعیّت، منزل آیه الله بهجت هیچ تغییرى نکرده است، ملاقات و پذیرایى از بازدید کنندگان، در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایّام سوگوارى، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایى مى شود. اصولاً قبول مرجعیّت ایشان، به نظر من، یکى از کرامات ایشان است یعنى شرایط زندگى ایشان آن هم در سن هشتاد سالگى، به هیچ وجه ایجاب نمى کرد که زیر بار چنین مسئولیتى برود و کسانى که با ایشان آشنایى داشتند، هیچ وقت حدس نمى زدند که امکان داشته باشد آقا یکى وقتى حاضر بشوند پرچم مرجعیّت را بدوش بکشند و مسئولیتش را قبول بکنند و بدون شک، جز احساس یک وظیفه متعّین، چیزى باعث نشد که ایشان این مسئولیت را بپذیرند و باید گفت که رفتار ایشان در این زمان، با این وارستگى و پارسایى، حجّت را بر دیگران تمام مى کند که مى شود در عین مرجعّیت، با سادگى زندگى کردبدون این که تغییرى در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگى پیش بیاید[۲۸]».

دستورالعمل هاى اخلاقى

از این فقیه ژرف اندیش، علاوه بر پیام هاى سیاسى و سخنرانى هاى عقیدتى، اخلاقى و سیاسى، در مجامع خاصى، دستورالعمل هاى اخلاقى فراوانى به یادگار مانده است. و آن چه که در این پیام ها و سخنرانى ها و دستورالعمل ها، بیش از هر چیز به چشم مى خورد، تأکید بر انجام واجبات، ترک محرمات و رفتار بر طبق موازین دینى و اسلامى است.

در برخى از این دستورالعمل ها چنین آمده است:

آقایانى که طالب مواعظ هستند، از ایشان سئوال مى شود آیا به مواعظى که تا به حال شنیده اید، عمل کرده اید یا نه؟ آیا مى دانید که هر کس به معلومات خود عمل کرد، خداوند مجهولات او را معلوم مى فرماید؟ آیا باید دعوت به حق از طریق لسان باشد؟ آیا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید؟ آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم یا آن که یاد بگیریم؟

… . بعضى التماس دعا مى گوییم براى چه؟ درد را بیان مى کننددوا را معرفى مى کنیم، به جاى تشکر و به کار انداختن، باز مى گویند: دعا کنید! دو راست آن چه مى گوییم و آن چه مى خواهند.

شرطیت دعا را با نفیست آن مخلوط مى کنند. ما از عهده تکلیف خارج نمى شویم بلکه باید از عمل نتیجه بگیریم و محال است عمل بى نتیجه باشد و نتیجه از غیر عمل حاصل بشوداینطور نباشد.

پى مصلحت مجلس آراستند *** نشستند و گفتند و برخاستند[۲۹]آیه الله بهجت علاوه بر خدمات علمى و معنوى، داراى خدمات اجتماعى فراوانى هستند. علاوه بر کمک و مساعدت در تأسیس و مرمت مساجد و حسینیه ها در اقصى نقاط کشور مى توان به حمایت مادى و معنوى در ساخت و نصب ضریح مقدّس حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) و نیز طلاکارى گنبد حرم آن بانوى بزرگوار اشاره کرد که شرح تفصیلى آن توسط تولیت محترم آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام)آمده است.[۳۰]

وفات

آیت الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی عصریکشنبه ۲۷/۲/۱۳۸۸ در بیمارستان حضرت ولی عصر(عج) شهر قم به ملکوت اعلی پیوست.علت درگذشت ایشان “سکته قلبی” بود وبدن مطهر ایشان در جوار ملکوتی بی بی دو عالم خانم حضرت معصومه علیها سلام به خاک سپرده شد روحش شاد و راهش پر رهرو باد

————————————————

پاورقی ها:

[۱]. منزلى که حضرت آیهالله بهجت در آن متولّد و رشد و نمو نموده است بعدها توسط وى مبدّل به مدرسه دینى گردید.

[۲]. برگى از دفتر آفتاب، رضا باقىزاده، ص ۲۲٫

[۳]. ر. ک: گنجینه دانشمندان، محمّدشریف رازى، ج ۲، ص۹۰آثار الحجه، ج ۲ ص ۶۵٫

[۴].برگى از دفتر آفتاب، ص ۵۲٫

[۵]. مجله قبسات، سال دوم، شماره دوم، تابستان

[۶]. جزوه گذرى و نظرى بر زندگانى آیهالله بهجت، ص ۳ و ۶٫

[۷]. برگى از دفتر آفتاب، ص ۵۳٫

[۸]. همان، ص ۵۴٫

[۹]. همان، ص ۵۶٫

[۱۰]. روزنامه اطلاعات، ۱۷ دى، ۱۳۷۳ ش.

[۱۱]. روزنامه اطلاعات، ۱۷ دى ۱۳۷۳ ش.

[۱۲]. هفته نامه کتاب قم، مقاله «فقه در بستر عرفان» میثم مهاجر، دى ۱۳۸۳ ش.

[۱۳]. برگى از دفتر آفتاب، ص ۶۸٫

[۱۴]. برگى از دفتر آفتاب، ص ۸۷٫

[۱۵]. فریادگر توحید، ص ۶۶٫

[۱۶]. برگى از دفتر آفتاب، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲٫

[۱۷]. فریادگر توحید، ص ۵۱٫

[۱۸]. روزنامه کیهان، «مقاله نگاهى گذرا به اندیشه سیاسى آیهالله بهجت، عبدالرزاق اهوازى، ۱۷ اسفند ۱۳۸۲٫

[۱۹]. برگى از دفتر آفتاب، ص ۱۱۵٫

[۲۰]. همان، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۶٫

[۲۱]. هفته نامه کتاب قم، فقه در بستر عرفان، ص ۴٫

[۲۲]. همان.

[۲۳]. همان.

[۲۴]. همان.

[۲۵]. برگى از دفتر آفتاب، ص ۱۲۰٫

[۲۶]. گنجینه دانشمندان، ج ۶ ص ۱۱۷٫

[۲۷]. جزوه گذرى و نظرى بر زندگانى آیهالله بهجت، ص ۱۲٫

[۲۸]. برگى از دفتر آفتاب، ص ۹۹٫

[۲۹]. هفته نامه قم، دى سال ۱۳۸۳ ش.

[۳۰]. نشریه پیام آستانه، اردیبهشت و خرداد سال ۱۳۸۴٫

——————————–

منابع

  1. آثار الحجه محمّدشریف رازى، ج۲، ص۶۵٫
  2. گنجینه دانشمندان، محمّدشریف زارى،ج۲ص۹۰٫
  1. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص ۱۰۴، صادق احسان بخش.
  2. مجله قبسات، سال دوم، ش۲، تابستان ۷۶ش.
  3. برگى از دفتر آفتاب، رضاباقى زاده.
  4. در آسمان معرفت، علاّمه حسن زاده آملى.
  5. خاطرات صادق، صادق احسان بخش
  6. جزوه گذرى و نظرى بر زندگانى آیه الله بهجت.
  7. در محضر بهجت عارفان، رضا باقى زاده.
  8. انوار ملکوت علاّمه سیّد محمّد حسین حسینى تهرانى.
  9. فقه در بستر عرفان، هفته نامه کتاب قم.
  10. فریادگر توحید.
  11. در محضر بزرگان، محسن غرویان
  12. به سوى محبوب، سیّد مهدى ساعی
  13. روزنامه اطلاعات، ۱۷ دى سال ۱۳۷۳ش.
  14. روزنامه کیهان، ۱۷ اسفند سال ۱۳۸۲ ش.
  15. سفر عشق
  16. ۱۲۰۰ نکته از آیه الله بهجت.
  17. فیضى از وراى سکوت
  18. و…

.

.

منبع: گلشن ابرار، ج۶، جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، نورالسجاد، قم، اول، ۱۳۸۵، ص۳۶۷-۳۷۹

ارسال دیدگاه

enemad-logo