شهروند آسمان: خاطرات امیر سرتیپ محمود انصاری
کتاب شهروند آسمان مربوط به خاطرات امیر گیلانی هوانیروز، سرتیپ خلبان محمود انصاری است. وی بعد از انقلاب اسلامی مسئولیتهایی مانند فرماندهی دانشکده خلبانی پادگان قلعهمرغی تهران، جانشین فرمانده دانشکده پرواز در اصفهان، فرماندهی سازمان حفاظت و اطلاعات نیروی هوایی پایگاه مهرآباد، پنج سال فرماندهی پایگاه هوایی همدان و شش سال فرماندهی آشیانه جمهوری اسلامی در پایگاه مهرآباد را بر عهده داشته است
شهروند آسمان : خاطرات امیر سرتیپ خلبان محمود انصاری
مؤلف: فاطمه دهقاننیری
ناشر: بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
ویراستار: جمشید سرمستانی
زبان: فارسی
ردهبندی دیویی: ۹۵۵٫۰۸۴۳۰۹۲۲
سال چاپ: ۱۳۹۴
نوبت چاپ: ۱
تیراژ: ۲۰۰۰ نسخه
تعداد صفحات: ۵۴۰
شابک: ۹۷۸۶۰۰۷۴۸۸۰۳۴
نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در طول دوران هشت سال دفاع مقدس و حتی پیش از آن، در پیوزی انقلاب نقش مهمی را ایفا کرد. این نقش تا حدی است که پرداختن به تلاشها و فعالیتهای نیروی هوایی را ضروری میسازد. کتاب «شهروند آسمان» با نگاهی به سیر زندگی امیر سرتیپ دوم خلبان محمود انصاری، بخشی از تلاشهای نیروی هوایی را در کنار پرداختن به زندگی خلبان انصاری به نمایش درمیآورد.
«شهروند آسمان» که حاصل ۲۰ ساعت مصاحبه است، زندگی این خلبان نیروی هوایی را از بدو تولد تا دوران بازنشستگی بیان میکند. امیر محمود انصاری که در سال ۱۳۵۱ به استخدام نیروی هوایی درآمد، در سال ۱۳۵۳ برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و سال ۱۳۵۵ به ایران بازگشت. وی مسئولیتهایی مانند فرماندهی دانشکده خلبانی پادگان قلعهمرغی تهران، جانشین فرمانده دانشکده پرواز در اصفهان، فرماندهی سازمان حفاظت و اطلاعات نیروی هوایی پایگاه مهرآباد، پنج سال فرماندهی پایگاه هوایی همدان و شش سال فرماندهی آشیانه جمهوری اسلامی در پایگاه مهرآباد را بر عهده داشته است.
امیر خلبان محمود انصاری، عاشق پرواز بوده و این موضوع را میتوان از خاطرات کتاب «شهروند آسمان» به خوبی متوجه شد. عشق پرواز، خطرات و لحظههای تردید را از بین میبرد: «همه خطرات را پذیرفته بودم. آن زمان سوانح هوایی زیاد بود. بچهمحلها به شوخی میگفتند: خلبان سه مرحله را طی میکند، ستوان، سروان، شادروان. بعد از اینکه خلبان شدم، گفتند: حواست را جمع کن ستوان، سروان، شادروان نشی.» (ص ۴۶)
او دوره آموزش خلبانی را در شهر سنآنتونیو در آمریکا گذراند که بخشی ازخاطراتش درباره ناامنی این شهر است: «شهر سنآنتونیو، شهری چند ملیتی بود که امنیتش خیلی ضعیف بود. جلال ظروفی هوشمند، یکی از دوستانم بود که خیلی به هم نزدیک بودیم. او همدانی و بچه خیلی تیزی بود… در بحبوحه رفتن ما به آمریکا، گفتند جلال تیر خورده است… ظاهراً یک ایرانی دیگر با دختری آمریکایی آشنا شده بود و این دختر قبلاً با یک آمریکایی مکزیکیتبار رابطه داشته. ایشان را به اشتباه تیر زده بودند.» (ص ۶۷)
راوی کتاب «شهروند آسمان» در خاطرات شفاهی خود، دورههای مختلفی را به یاد میآورد. ۱۷ شهریور سال ۱۳۵۷ و جمعه سیاه، یکی از همین خاطرات است: «شنیدیم که کشتار خیلی وسیعی شده است؛ حکومت نظامی اعلام کردند؛ زن و مرد را به رگبار بسته بودند… بیمارستانها خیلی زخمی داشتند. گارد شاهنشاهی، بیمارستانها را محاصره کرده بود و جنازهها را با کمپرسی و وانت به خارج از شهر برده بودند.» (ص ۱۷۶)
او همچنین از شنیدههایش سخن میگوید که ورود امام خمینی(ره) به ایران، یکی از همین خاطرههاست: «حفاظت از امام را دژبانی نیروی هوایی به عهده گرفت؛ جالب بود که مسلح هم بودند و همه تفنگها پر از فشنگ بود. هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ آمد، امام پیاده شدند. دور امام را بچههای نیروی هوایی گرفتند؛ حتی ماشینشان هم از تشریفات نیروی هوایی بود.» (ص ۱۹۴)
بین خاطرات این خلبان، برهههای مختلف انقلاب هم از قلم نمیافتد. غائله کردستان در مرداد سال ۱۳۵۸ یکی از همین برهههای حساس را شامل میشود: «مسائل کردستان بسیار جدی شده بود. نیروهای ضد انقلاب، پادگانها را گرفته بودند و خیلی از نیروهای مسلح سپاه و ارتشیهای مستقر در آنجا در محاصره بودند. [نیروهای ضد انقلاب] قصد داشتند کردستان را از پیکره کشور جدا کنند. بعضی پادگانهای کردستان، توسط ضد انقلاب اشغال شده بود. بمباران و راکتهای سنگین نیروی هوایی بود که به واحدهای نیروی زمینی کمک میکرد. شهید نوژه در همین غائله شهید شد.» (ص ۲۲۸)
در قالب مصاحبه
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود و امیر خلبان محمود انصاری، مسئولیت حفاظت اطلاعات پایگاه مهرآباد را بر عهده داشت. خاطرهگوی کتاب «شهروند آسمان» درباره امکانات نیروی هوایی در دوره هشت سال دفاع مقدس هم حرفهایی دارد: «تعداد هواپیماهای ما بسیار خوب بود، انبارهای ما تجهیز شده و کامل بود. ولی ارتش عراق با لشکر مجهز، هم زرهی و هم پیاده، تقریباً در سراسر هفتصد کیلومتر مرز خاکی ما، به داخل کشور نفوذ کرده بود…» (ص ۳۰۲)
در این کتاب از شرایط نیروهای هوایی در پس از جنگ نیز سخن گفته میشود: «بعد از اینکه جنگ تمام شد، بچهها تمام توانشان را گذاشتند روی آموزش و تمرینهای هوایی و تمرینهایی که برای جنگ و دفاع لازم بود؛ مثل زدن موشک، زدن راکت، بمباران، درگیریهای هوایی.» (ص ۴۵۷)
راوی کتاب «شهروند آسمان» فقط به وضعیت نیروی هوایی در دوران هشت سال دفاع مقدس اکتفا نکرده و درباره حمله عراق به کویت هم اطلاعاتی را ارائه کرده است: «بحران خاصی در منطقه بود. ما در طول این مدت، آمادهباش بودیم… نیروهای مستقر بلاتکلیف بودند. آمادهباش هم وضعیت جالبی نیست. مرخصیها کنسل میشود. فعالیتها فرق میکند. پروازهای آموزشی و کارهای سازمانی، تحت تاثیر قرار میگیرد. جنگ باشد، مشخص است، ولی ما جنگ مستقیم نداشتیم.» (ص ۴۶۸)
بر کسی پوشیده نیست که در تدوین تاریخ شفاهی، پرسشها حرف نخست را میزنند. از خلال همین پرسشهاست که اطلاعاتی مفید، یا غیر مفید به دست میآید. برخی از کتابهایی که در حوزه تاریخ شفاهی تدوین شدهاند، به صورت گزارش هستند و برخی کتابها هم در قالب مصاحبه. کتاب «شهروند آسمان» در قالب مصاحبه تنظیم شده است. نکتهای که درباره پرسشهای این کتاب میتوان به آن اشاره کرد، این است که در این کتاب نیز مانند بسیاری از کتابهای حوزه تاریخ شفاهی، پرسشها کلی هستند که به پاسخهایی کلی منجر شدهاند. اما با این وجود، پرسشها و پاسخها برای ترغیب مخاطب به مطالعه، جذابیت لازم را دارند.
مزیت کتاب «شهروند آسمان» هم این است که با فصلبندی مناسب، موضوعات کتاب به خوبی از یکدیگر تفکیک شدهاند. داشتن فهرست اعلام، منابع و مآخد و عکسها و اسناد نیز از دیگر ویژگیهای کتاب به شمار میرود.
تحمل دوریها و خطر کردنها برای خانوادهها آسان نیست. این موضوع برای خانواده راوی کتاب «شهروند آسمان» نیز وجود داشت: «سعی میکرد چیزی نگوید که در روحیه من تاثیر بگذارد. اصلاً چیزی نمیگفت. گاهی پیش میآمد که نیمهشب هواپیما بلند میشد، من خلبان رزرو بودم، باید میرفتم. او نمیدانست کجا میروم. ساعت دو و سه نصف شب یک مینیبوس و یک خلبان دیگر دنبال من میآمدند. گاهی اوقات میدیدم نگران است. میگفتم: بابا هنوز که طوری نشده… میگفت: برو، چیزی نیست، همینطوریه… ولی بعدها گفت: «هر آن منتظر بودم خبر بیاورند که شما را زدهاند یا شهید شدید یا اسیر شدید یا هواپیما را زدند و بیرون پریدید و توی بیابانها دنبالت میگردند…» من هم اوایل سعی میکردم اخبارِ اتفاقاتی را که میافتاد، مثلاً اگر خلبانی اسیر یا شهید میشد، به خانواده نگویم. ولی بلافاصله میفهمید و ناراحت میشد که چرا نگفتم؛ دیدم بهتر است خودم بگویم، آمادگی هم پیدا میکند…» (ص ۴۰۳)
در کتاب «شهروند آسمان» فهرست اعلام، کار را برای آنهایی که به صورت خاص، موضوعات جنگ را پیگیری میکنند، آسان کرده است. این گروه به آسانی میتوانند با پیدا کردن کلیدواژه مورد نظر خود در فهرست اعلام، مطالبی را که میخواهند مورد مطالعه قرار بدهند. عملیاتهای جنگی، یکی از همین مطالب است که در صفحات مختلف از آنها نام برده شده: بیتالمقدس (۳۲۵، ۳۲۶، ۳۲۹ و ۳۴۷)، فتحالمبین (۳۲۵، ۳۲۶ و ۳۳۱)، کربلای هشت (۴۱۱)، مرصاد (۴۴۸، ۴۵۳ و ۴۸۲)، والفجر سه (۳۵۲)، والفجر هشت (۳۹۹، ۴۰۳، ۴۰۵ و ۴۱۱).
این کتاب در یازده فصل تدوین شده که عناوین آن به این شرح است: فصل اول: در آرزوی پرواز، فصل دوم: در آمریکا، فصل سوم: آسمان ایران، فصل چهارم: پایگاه شکاری بندرعباس، فصل پنجم: انقلاب و نیروی هوایی، فصل ششم: نیروی هوایی و بحرانهای داخلی، فصل هفتم: آغاز جنگ تحمیلی، فصل هشتم: جنگ شهرها، فصل نهم: قطعنامه ۵۹۸، فصل دهم: پایان جنگ و فصل یازدهم: حمله عراق به کویت.
منبع: http://oral-history.ir/?page=post&id=6850
نویسنده دیدگاه: ناشناس
2018/11/18 - 15:56