شهید میرزاکوچک خان، نهضت جنگل و مغالطات شبه تاریخی
شهید میرزاکوچک خان، نهضت جنگل و مغالطات شبه تاریخی درپاسخ به شبهه رابطه میرزاکوچک با کمونیستها دکتر مظفر نامدار[۱] جهت دانلود فایل مقاله اینجا کلیک کنید، فصلنامه فرهنگ گیلان، شماره ۴۲، ص۱۸-۲۰ برای فهم عمیق و دقیق قیام میرزاکوچک و نهضت جنگل، مانند مطالعه هر جریان و جنبش اجتماعی و سیاسی، باید مواظب دامهای […]
شهید میرزاکوچک خان، نهضت جنگل و مغالطات شبه تاریخی |
درپاسخ به شبهه رابطه میرزاکوچک با کمونیستها
دکتر مظفر نامدار[۱]
جهت دانلود فایل مقاله اینجا کلیک کنید، فصلنامه فرهنگ گیلان، شماره ۴۲، ص۱۸-۲۰
برای فهم عمیق و دقیق قیام میرزاکوچک و نهضت جنگل، مانند مطالعه هر جریان و جنبش اجتماعی و سیاسی، باید مواظب دامهای مغالطاتی که اغلب متون شبه تاریخی از طریق دامگستری این مغالطات، مخاطب خود را شکار میکنند، باشیم. از جمله این مغالطات؛ مغالطه مفهومپریشی، مغالطه زمانپریشی، مغالطه مکانپریشی، مغالطه قالبپریشی، مغالطه متنپریشی و سایر مغالطاتی است که خواننده متون تاریخی را از درک دقیق و عمیق تاریخ دور میکند. در این یادداشت تلاش میکنیم کاربرد یکی از این مغالطات را که دشمنان نهضت جنگل و دشمنان شخص میرزاکوچک، در نوشتههای خود تکرار میکنند را به شکل اجمالی در تاریخنگاری نشان دهیم. بیتردید برای هر بند از این یادداشت میتوان از مستندات به جا مانده از نهضت جنگل و تاریخ ایران دلایل آشکاری ارائه داد که در جای خود باید به تفصیل به آنها پرداخت.
نهضت جنگل و مغالطه مفهومپریشی |
در مغالطۀ مفهوم پریشی، پژوهشگر با تصویری که امروز از مفاهیم دارد، سراغ تاریخ میرود و بار معنایی امروز مفاهیم را به دوران مورد بررسی تحمیل میکند؛ در حالیکه میدانیم مفاهیم، تحت تاثیر زمان و عملکرد انسانها و جغرافیای مختلف انسانی با فرهنگهای متفاوت، ممکن است معنای اولیۀ خود را از دست دهند و یا تغییراتی در آنها بوجود آید که معنای امروز آن با دیروز مغایر باشد. اغلب مفاهیم تاریخی و اجتماعی چنین شرایطی دارند و گرفتار بار معنایی متفاوت در فرآیند تحولات تاریخی و فرهنگی میباشند. به عنوان مثال میتوان به مفهوم استعمار اشاره کرد. ریشه استعمار در ادبیات قرآنی به معنای عمران و آبادانی است و نه تنها واژۀ منفوری نیست، بلکه خداوند متعال سفارشات موکدی به عمران و آبادانی دارد. تمام دولتهایی که امروزه دولتهای استعمارگر نامیده میشوند، ابتدا در جوامع مسلمانان و سایر جوامع با شعار عمران و آبادانی وارد شدند و پس از سیطره بر جان، مال، ناموس و ذخایر کشورها، مردم این جوامع را به بردگی بردند. بنابراین واژه استعمار، به مرور زمان به خاطر عملکرد دولتهای متجاوز، معنای منفوری پیدا کرد. بدیهی است پژوهشگران اهل مغالطه اگر بخواهند به جنگ قرآن و اسلام بیایند، میتوانند از بستر معنایی این واژه جار و جنجال بر پا کنند که اسلام استعمار را تایید و تقدیس کرده است و از این طریق، دین اسلام را در اذهان مردم تخریب کنند. واژههایی مثل آزادی، عدالت، خدمت، خیانت، مقاومت، مبارزه و صدها واژه که در تاریخ ملتها ممکن است مقدس باشند، در معرض چنین تغییرات معنایی میباشند. این یکی از کمینگاههای فهم غلط تاریخ است.
خُفیهنویسان روس و انگلیس و اغلب کسانی که از قیام میرزاکوچک خان و نهضت او و یا شخصیت روحانی وی دل خوشی ندارند تلاش میکنند با استفاده از این مغالطه، تصویری وارونه از اهداف، آرمانها و مقاومتهای میرزا و نهضت جنگل در مقابل انگلیس و روس و سایر غربپرستانی که دل در گرو بیگانه داشتند، ارائه دهند. یکی از این وارونهگوییها، درباره رابطه میرزاکوچک خان با کمونیستها و حضور کمونیستها در مراحل پایانی نهضت جنگل است. در حالیکه با اندک آشنایی با شخصیت میرزا و نهضت جنگل میتوان پیبرد که با توجه به دلایل زیر، این یک مغالطه مفهومپریشی است:
اول: آغاز نهضت جنگل از شهریور ۱۲۹۳ش یعنی حدود یک ماه پس از آغاز جنگ جهانی اول اروپائیان، در مرداد ۱۲۹۳ش و اشغال ایران توسط روس و انگلیس و عثمانی است. جنگ اول اروپائیان، چهار سال طول کشید و در پایان جنگ اول، حکومت تزاری روسیه سقوط کرد و دولت ملی سوسیال دموکرات الکساندر کرنسکی روی کار آمد. کمونیستها با ایجاد بلوا و آشوب و اغتشاش و ناآرامی پس از چند ماه، دولت کرنسکی را ساقط و کمونیسم در روسیه حاکم شد. سر و کله کمونیستهای ایرانی در سال ۱۲۹۸ش یعنی پس از چهار سال از آغاز نهضت جنگل پیدا شد. بنابراین این ادعا که نهضت جنگل از اساس دنبال مرام کمونیستی بود، یک مغالطۀ آشکار و یک دروغ تاریخی است که عموما انگلیسیها و کسانی که پشت سر رضاخان، پشتوانه کودتای سیاه بودند، به راه انداختند.
دوم: ماهیت الحادی و توتالیتری مرام کمونیستی تا به آن روز در دنیا شناخته نشده بود و بسیاری از متفکران و روشنفکران اروپایی که با نظام سرمایهداری مخالف بودند، مروج این مرام بودند. مرام بلشویکی در این دوران، مترادف بود با شعار عدالت، آزادی از چنگال استعمار و دفاع از مردمان مظلوم و محروم و دهها شعار شبیه به این، که مطلوب و مورد نظر بسیاری از عدالتخواهان جهان بود. سالها بعد و پس از عملکرد نظام کمونیستی شوروی ـ علی الخصوص در دوران جنایات استالین ـ این مرام، مورد نفرت مردم قرار گرفت و ماهیت دروغین شعارهای فریبنده آن مشخص شد. میرزا بر اساس کدام مستندات عقلی و تاریخی، باید پیش از همه، ماهیت الحادی و دروغین کمونیستها را می شناخت؟
سوم: کمونیستها به محض اینکه در روسیه قدرت را به دست گرفتند، اعلام کردند که تمام قراردادهای دولت تزاری قدیم که ماهیت استعماری دارد با کشورهای دیگر از جمله ایران ملغی میگردد. ملت ایران که سالها در زیر سیطره نفوذ روس تزاری و انگلیس، استقلال، آزادی و تمامیت ارضی خود را در خطر میدید، از این اقدام مسرور شد و دولت کمونیستی شوروی محبوبیتی در ایران پیدا کرد. شهید میرزاکوچک فکر میکرد با توجه به از همپاشی عثمانیها و سخت شدن تهیه اسلحه و مهمات برای مقابله با اشغالگران انگلیس، دولت جدید شوروی ـ نه مرام کمونیسم ـ که هممرز با ایران بود، میتواند ایران را در مبارزه با استعمار انگلیس کمک کند؛ لذا ابتدا دل به یاری شوروی و نیروهای هوادار او بست، اما بیش از یک سال که از این همکاری نگذشت، مخصوصا پس از نشست کمونیستها در بندرانزلی در خرداد ۱۲۹۹ش، پی به اهداف استعماری و مرام فاسد و الحادی دولت شوروی و طرفداران وی در ایران برد. نامههای متعدد میرزاکوچک به صادق کوچکپور ـ یکی از فرماندهان نهضت جنگل ـ در اسفند ۱۲۹۹ش، و نامه به لنین رهبر شوروی و مدیوانی نماینده حزب کمونیست شوروی در ایران و تئودر روتشتین اولین سفیر مختار شوروی در ایران، دلیل آشکار ضدیت میرزا با مرام کمونیستی و سیاستهای استعماری شوروی است. او در نامههایی که به کوچکپور مینویسد، دستور میدهد به هیچوجه افراد وی حق ندارند با بلشویکها رفت و آمد داشته باشند. در نامه دیگر، علت فرستادن فردی به نام درویش خان به فومن را جلوگیری از رابطه وی با بلشویکها و لغزش عقیدتی وی اعلام میکند.[۲]
چهارم: شهید میرزاکوچک جنگلی در زمانی پی به ماهیت الحادی مرام کمونیستی و مطامع استعماری شوروی در ایران برد که هنوز نه تنها دنیا بلکه حتی بعضی از شبهروشنفکرهای ایرانی که از نزدیک، نفوذ افکار کمونیستی را در ایران حس میکردند نیز نه درکی از کمونیسم داشتند و نه درکی از بازگشت استعمار روس به ایران در پوشش شعار عدالتخواهی، مبارزه با فقر و دفاع از مظلومان. ملکالشعرای بهار که وی و یارانش، شهید میرزاکوچک خان را متهم به تجزیهطلبی و همکاری با کمونیزم میکند تا بعد از سقوط رضاخان یعنی تا ۳۰ سال بعد هم نتوانستند ماهیت دروغین کمونیزم و رهبران وی در شوروی را درک کنند. او که استاد دانشگاه بود و بر کرسیهای مجلس ملی تکیه داشت و مناسبات جهانی را میشناخت! و مثل شهید میرزاکوچک خان و یارانش، تمام عمر و جوانی خود را در راه استقلال، آزادی، تمامیت ارضی و مبارزه با دشمنان عنود ایران عزیز هزینه نکرده بود و او که صاحب رسانه و روزنامه و بلندگو بود، با کدام منطق تاریخی و تئوریک و با کدام سابقه درخشان، بلشویسم لنین و استالین در ایران را ـ در بهمن ۱۳۲۴ش ـ که بسیاری از همفکران لنین و استالین و یاران قدیمی وی در حزب دموکرات، به فکر تجزیه آذربایجان و کردستان ایران بودند، در نشریه پیام نو، مقالهای با عنوان «لنین بزرگ» مینویسد و انقلاب سوسیالیستی شوروی را میستاید؟! چگونه او مدعی میشود که طرحی که لنین ریخت و استالین و یاران وی آن را به جامعه بردند، مدلی داشت که تئوری انقلابی مارکسیسم و لنینیزم میتواند با زندگی تودههای بشری مطابقت کرده و یک قوه مفید و حقیقی باشد!
ملکالشعرای بهار و همفکران او در دورانی که میرزاکوچک خان برای استقلال ایران و بازگشت دولت ملی و قانون اساسی در کوه و دشت و جنگل در گرما و سرما مبارزه میکرد، آنچنان مست تئوری استبداد منور بودند که از مطالعه کتاب نهضت جنگل، فقط یک صفحه به آخر را ورق زدند و چشمان خود را در مقابل بقیه اوراق این کتاب قطور و عظیم بستند.
خفیهنویسان انگلیس در ایران، که داعیه سواد تاریخی دارند، چرا امروزه با استفاده از انواع مغالطات تاریخی میخواهند تمام شخصیتها و جریاناتی که در مقابل مطامع استعماری انگلیس، روس، آمریکا و اذناب آنها ایستادند و جانانه از استقلال و آزادی و تمامیت ارضی ایران دفاع کردند و جان شریف خود را در راه پیمان با جانان فدا کردند را بدنام کنند؟! چرا به همان میزانی که اهتمام میورزند و از پستوهای تاریخ، هر روز سندی بیرون میکشند برای بدنام کردن شخصیتهایی مثل شهید آیت الله شیخ فضلاله نوری، شهید میرزاکوچک خان جنگلی و سایر شهدای آزادی وطن از سیطره روس و انگلیس و آمریکا و اسرائیل و اروپا، چرا چشم بصیرت برای دیدن صدها سند همفکران و هم مشربان خود با دشمنان را ندارند؟ باید از آنها پرسید که علت بغض و کینه آنها از شخصیتهای جبهه مقاومت در مقابل سیاستهای تجاوزطلبانه غرب چیست؟
[۱] . دکتری علوم سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
[۲] . برای مطالعه این نامهها ر.ک: صادق کوچکپور، نهضت جنگل و اوضاع فرهنگی اجتماعی گیلان و قزوین، به کوشش سید محمدتقی میرابوالقاسمی، نشر گیلکان، رشت، ۱۳۶۹، ص۱۸۴-۱۸۹٫