میرزا در ایران اولین ضربات را بر پیکر کمونیسم وارد کرد
”نهضت جنگل در آیینه تاریخ“ در گفت وشنود شاهد یاران با دکتر کیانوش کیانی پس از سپری شدن قریب به یک قرن از آغاز نهضت جنگل و همزمان با انتشار انبوهی از اسناد درباره. این رویداد تاریخی، داوری درباره زوایای تاریک آن، آسان تر از پیش به نظر می رسد. بی تردید اگر […]
”نهضت جنگل در آیینه تاریخ“
در گفت وشنود شاهد یاران با دکتر کیانوش کیانی
پس از سپری شدن قریب به یک قرن از آغاز نهضت جنگل و همزمان با انتشار انبوهی از اسناد درباره. این رویداد تاریخی، داوری درباره زوایای تاریک آن، آسان تر از پیش به نظر می رسد. بی تردید اگر روزی همه اسناد منتشر نشده نهضت که متأسفانه هم اینک در کشورهای بیگانه یا آرشیوهای خصوصی نگهداری می شوند، انتشار یابند، رازهای فراوانی از این رویداد مهم تاریخی گشوده می شوند.
در گفت وگوی حاضر، دکتر کیانوش کیانی، رئیس کمیته علمی مرکز بازشناسی نهضت جنگل، به مدد پاره ای از اسناد، این برهه خطیر از تاریخ کشورمان را بازکاوی کرده است.
به نظر شما پرداختن به ”نهضت جنگل“ چه اهمیتی دارد؟
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر، اندیشه برنگذرد
پیش از پاسخ دادن به این سئوال، اجازه بدهید، سئوال دیگری را مطرح کنیم که تاریخ چه اهمیتی دارد و سپس موضوع را به نهضت جنگل گره بزنیم. طی دهه های اخیر، با توجه به حوادث و وقایعی که در جهان اتفاق افتاده اند، توجه به تاریخ هم رونق بیشتری یافته است. بسیاری معتقدند که تاریخ را می توان به یک نخ یا ریسمان نامرئی تشبیه کرد که تمامی حوادث و وقایع اتفاقیه را به هم پیوند می زند و اطلاعاتی را در اختیار مورخ و محقق می گذارد که می توان از آن به بهترین وجهی برای ساختن امروز کشورها و تصمیم گیریهای عاقلانه بهره برداری کرد. ملتی که تاریخ کهن داشته باشد، کمتر آسیب پذیر است. مثل درختی که ریشه عمیق تری در خاک داشته باشد که نسیم و باد، قادر به کندن ریشه آن نخواهند بود.ملتهای کم تاریخ و کم ریشه، همواره در معرض آسیب و خطر هستند. امروزه کرواسیها معتقدند که پیشرفت آنها دقیقاً بر اساس سوابق تاریخی آنها اتفاق افتاده است. البته تاریخ در جغرافیا اتفاق می افتد. به همین دلیل تاریخ را در دسته بندیهای علمی به تاریخ خانوادگی و خاندانی، تاریخ محلی و تاریخ ملی و در چهارچوب کشورها تقسیم می کنند و در سطح کلان تر هم، تاریخ منطقه ای و جهانی وجود دارد. کاری که ما باید در کشورمان با جدیت بیشتری به آن بپردازیم، توجه به تاریخنگاری محلی است تا بر اساس آن بتوانیم تاریخ ملی را هم به درستی و شایستگی بنویسیم. سالهاست که در آرزو و حسرت این موضوع مانده ایم که ایکاش، تاریخ ایران به روایت دانشگاه تهران و یا دیگر دانشگاههای داخلی نوشته شود تا کمتر به کتاب تاریخ ایران به روایت کمبریج رجوع کنیم!
برگردم به پاسخ سئوال جنابعالی که ضرورت پرداختن به نهضت جنگل چیست؟ گفتیم که قدم نخست برای تدوین تاریخ ملی، نگارش تاریخ محلی است و به عبارتی از دل تاریخ محلی، تاریخ ملی بیرون می آید و به اصطلاح تاریخ نگاری از پایین به بالا صورت می گیرد. یکی از اهداف مرکز بازشناسی نهضت جنگل این موضوع است. و هدفهای دیگر. هدفهای متعدد دیگری هم وجود دارند که به چند مورد اشاره می شود:
* کشف حقیقت وقایع و حوادث و راز و رمزهای تاریخی نهضت جنگل
* تلاش در جهت تحکیم وحدت ملی و همگرایی بیشتر از طریق شناساندن مفاخر و مشاهیر که در نهایت منافع ملی را دربردارد.
* الگوسازی برای نسل جوان و جلوگیری از انقطاع و گسستها.
* بازشناسی سرمایه های معنوی کشور، به ویژه از طریق
بازشناخت تاریخ زندگی و مبارزه شهیدان و مبارزان و آثار برجای مانده آنان
* برداشتن گامهای هر چند کوچک در گردآوری اطلاعات کتبی و شفاهی و نظایر آن.
اگر موافق باشید کمی درباره. میرزا و خلق و خوی او و علت پیدایش نهضت جنگل صحبت کنیم.
یونس معروف به ”میرزا کوچک“ پسر ”میرزا بزرگ“ در سال ۱۲۹۸ هجری قمری متولد شد. خواندن و نوشتن را در مکتبخانه یاد گرفت و در نوجوانی به یادگیری علوم دینی و معارف قرآنی پرداخت. چندین سال در مدرسه حاجی حسن، واقع در صالح آباد و مدرسه جامع رشت به فراگیری زبان و ادبیات عرب، منطق، مقدمات، فقه و اصول پرداخت و گفته می شود که دروس سطح حوزه را نیز خوانده است. با توجه به روزگار کمبود اطلاعات و ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی، اطلاعات اجتماعی میرزا کوچک خان بسیار وسیع بوده است. اما در خصوص رفتار و کردار او هم باید گفت که در روابط اجتماعی با دوستان و خویشان و آشنایان بسیار خوش برخورد، عاطفی و صمیمی بوده است. میرزا فردی متدین، اصولگرای اصلاح طلب، پایبند به اصول اخلاقی و ما.نوس با قرآن بود. واجباتش ترک نمی شدند و عبادات مستحبی را نیز به جای می آورد.
چطور شد که میرزا به سیاست روی آورد؟
میرزا تحت تاثیر اندیشه های آخوند خراسانی به حوزه سیاست کشیده شد و رهبری روحانیت رشت را در انقلاب مشروطه به عهده گرفت. بعدها هم در فتح تهران شرکت کرد.
با چه انگیزه هایی؟
قطعاً با انگیزه های استعمارستیزی و استبداد زدایی.
می شود کمی بیشتر توضیح دهید؟
می دانید که بر اساس قرارداد ۱۹۰۷ ، ایران بین روسها و انگلیسیها تقسیم شد. شمال به اشغال روسها درآمد و پس از جنگ جهانی اول، انگلیسیها هم به اشغال بوشهر و پیشروی به سوی شیراز پرداختند و مناطق جنوبی ایران را به تصرف درآوردند. میرزا کوچک خان هم در همین زمان بنا به تشخیص و تکلیف با گرایش به اندیشه اتحاد دنیای اسلام، تشکیلاتی نظامی را به وجود آورد تا به نجات کشور بپردازد و بر همین اساس و پایه، نهضت جنگل را پی ریزی کرد. برنامه ای هم برای اتحاد اسلام نوشت! هیئت اتحاد اسلام، مرامنامه ای را در نه ماده تصویب کرد که بر اساس آن، حکومت در دست نمایندگان مردم قرار می گرفت. این مرامنامه، حاوی ۲۴ ماده بود و مفاد آن تمامی حوزه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را دربرمی گرفت و ما همانطور که عرض کردم بعدها که شمال کشور اشغال شد، تصمیم گرفت با همکاری هیئت اتحاد اسلام و ایجاد پایگاه نظامی و تهیه سلاح گرم، شمال اشغال شده را از دست روسها نجات دهد.
درباره ارتباط نهضت جنگل با همسایه شمالی آن روزگار حرف و حدیثها و شبهاتی وجود دارد؟ چطور می توانیم پاسخ شفافی برای این شبهات پیدا کنیم؟
شک و شبهه را می توان با تحقیق بی طرفانه برطرف کرد. پاسخ به این سئوالات امروزه با انتشار اسناد و مدارک، راحت تر از گذشته است. قوای جنگل تا زمانی که تزارها قدرت را در دست داشتند به مبارزه و مخالفت با آنان پرداختند، اما با پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و با توجه به شعارهای مردمگرایانه و ستم ستیزانه آنها، روابط جنگلیها با آنها بهبود یافت. بعدها تاریخ ثابت کرد که شعارهای کمونیستها خودشان را هم فریب داد تا چه رسد به دیگران!
میرزا در چند جبهه می جنگید؟
میرزا و انقلابیون جنگل، هم با نیروهای مهاجم روس و هم با نیروهای انگلیس و هم با دولت مرکزی و استبداد داخلی و همزمان با همراهان سست عناصر و پیمان شکن می جنگیدند.
و تسلیم هم نشدند.
بله. تسلیم هم نشدند، زیرا به حقانیت راه خود، اعتقاد کامل داشتند و به اصطلاح سر بر سر پیمان نهادند.
در مورد روسها (منظور بلشویکهاست) اسناد و مدارک چه می گویند؟
آنها حامی نهضت جنگل نبودند.
چطور می شود این نکته را پی گرفت؟
پاسخ به این سئوال اساسی بسیار مهم است. مایلم کمی از مستندات تاریخی استفاده کنم. مثلاً از کتاب تاریخ بیست ساله حسین مکی. به همین دلیل عین مطلب را برایتان می خوانم: ”روتشتاین نماینده مختار شوروی در ایران، به هنگام تقدیم اعتبارنامه خود به احمدشاه قاجار، به ایراد سخنرانی پرداخت. پس از اتمام صحبتهای او، احمدشاه، در نطق خود اظهار ”سرورفوق العاده از استقرار رژیم آزادی در روسیه“ می کند و گریزی می زند به انقلاب گیلان و می گوید، ”یقین دارم که قضیه تاسف آور گیلان در نتیجه مساعی و اهتمامات شما هر چه زودتر خاتمه یافته و طوری نخواهد شد که سکته ای به روابط و دادیه بین دو ملت وارد آورد.“ روتشتاین هشت روز بعد یعنی در ۱۶ اردیبهشت ۱۲۰۰ که مراسم تاجگذاری احمدشاه اتفاق افتاد، به منظور تبریک به شاه نطقی می کند و اشاره می نماید که: ”به مناسبت این روز فیروز و جشن با عظمت، تبریکات صمیمانه خود و همقطاران محترم خویش را به پیشگاه همایونی تقدیم داشته و آرزومند است که ذات اقدس ملوکانه، سالیان دراز چنین روز باشکوهی را برای سعادت ملی ایران و افتخار سلطنت آن اعلیحضرت درک فرمایند. با اجازه آن اعلیحضرت علاوه نماید که دولت متبوعه اینجانب ذات اقدس همایونی را مظهر تمامیت استقلال ایران می داند و نظر به این که با نهایت اشتیاق و از صمیم قلب به تمامیت و استقلال این مملکت علاقمند است، علیهذا منظوری غیر از این ندارد که مراتب مودت آن اعلیحضرت را جلب نماید. بنا بر مراتب مروضه، خاطر اعلیحضرت همایونی را مطمئن می سازد که دولت متبوعه دوستدار، نظر به تعهداتی که در موقع انعقاد
قرارداد نموده است، با نهایت صمیمیت اقدامات لازمه را در تسریع ”تصفیه مسئله گیلان“ اتخاذ خواهد کرد.“
حالا به نظر جنابعالی، آیا موضوع روشن و شفاف نیست؟ انقلاب گیلان، از نظر روتشتاین در محضر اعلیحضرت همایونی، تبدیل به مسئله گیلان شد تا بتواند از طرف دولت شوروی تعهد نماید که با نهایت صمیمیت در تسریع ”تصفیه“آن یا به عبارتی ”حل مسئله“ اقدامات لازم را انجام دهد که نهایتاً نیز چنین شد.
بحث به جای مهمی رسید. شما اشاره کردید و واقعیت تاریخی هم همین نکته را تا.یید می کند که میرزا متدین، اهل انجام فرایض و حتی مستحبات بود. پس چطور شد که در برهه هایی به بلشویکها نزدیک شد و اساساً این اقدام او چه حاصلی در برداشت؟
از اینکه میرزا به لحاظ ایدئولوژیکی و باور دینی و اعتقادی با بلشویکها تضاد داشت که شکی نیست. اما یادتان باشد که انقلاب بلشویکی با شعارهای برادری، برابری، مردمی بودن و به اصطلاح امروزی مستضعف گرا و حمایت از طبقه کارگر و ضدیت با استبداد و استکبار پیروز شد و پا به عرصه سیاست جهانی گذاشت، با حجم وسیعی از تبلیغات و ادعاهای جورواجور. زمان و آزمون، دو عنصر بودند که می بایست این ادعاها را به چالش بکشند و به تجربه درآورند و راست و دروغ و سره و یا ناسره بودن آن را تعیین کنند. به قول شاعر:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
علاوه بر این تاکتیکهای سیاسی در برهه هایی باعث می شود که دولتی با دولت دیگر یا جریانی سیاسی با جریان سیاسی دیگر ولو به طور موقت به هم نزدیک شوند. از سوی دیگر اسناد و مدارک جدید نشان می دهند که بلشویکها و عناصر آموزش دیده داخلی، تلاش داشتند تا در نهضت انقلابی گیلان نفوذ کرده و آن را به سوی یک انقلاب سوسیالیستی سوق دهند. آنها می خواستند از طریق تغییر ماهیت نهضت جنگل، کشور را شوروی گردانی و از اینجا تا جنوب شرق آسیا و کره جنوبی را به اردوگاه خود تبدیل کنند. به باور بنده در همین جا یک نکته بسیار ظریف تاریخی نهفته است که می شود برای آن رساله ها نوشت. میرزا با ایستادگی خود را در قبال این نیت، اولین ضربات را بر پیکر کمونیست در ایران وارد کرد. ضربه ای که بعدها موجبات فروپاشی آن را فراهم کرد. یادمان باشد که وقتی روسها مزورانه به میرزا پیغام دادند که حاضرند با او همکاری کنند و میرزا هم به منظور استفاده از فرصت پیش آمده و ضرورت به ثمر نشستن انقلاب با حفظ اصول اعتقادی و انقلابی خود توافقاتی را پذیرفت، ولی در عین حال، مداخله نکردن شوروی در ایران، پرهیز از اجرای اصول کمونیسم و ممنوع بودن تبلیغات کمونیستی در کشور را جزو اصول توافقات اعلام کرد.
پایان غم انگیز نهضت جنگل و شهادت میرزا کوچک و یاران وفادارش، نتایج فراوانی را به دنبال داشت که شاید مهم ترین آن پاسخ به سئوال جنابعالی باشد که شوروی کردن ایران برای همیشه منتفی شد و موجبات برملا کردن بسیاری از شعارهای ظاهر فریبانه آنان فراهم آمد.
و سخن آخر؟
لازم است روزز به روز از چهره حقایق تاریخی پرده برداری شود تا نسل جوان با این حقایق بیشتر آشنا شود و بتواند از آن برای عبرت آموزی و نهایتاً حفظ هویت ملی و همگرایی و وحدت ملی و پیشرفت مملکت استفاده لازم را بنماید.
منبع: ماهنامه شاهد یاران/شماره ۱۲ / آذرماه ۱۳۸۵