واکاوی چرایی حضور جریان حزب الله در جبهه سوریه
توجه به این نکته که سوریه در حال حاضر خط مقدم جبهه انقلاب اسلامی است، روشن می سازد که جمهوری اسلامی با کیاست تمام، در ضمن حمایت از بشار اسد و سوریه، تنها جبهه جنگ با ایران را به بیرون از مرزها انتقال داده است و از این حیث، دفاع از سوریه نه تنها یک عمل عقلانیی مورد انتظار که رفتاری راهبردی است و سرنوشت نبرد نهایی ایران و آمریکا را مشخص میکند.
محمدجواد مقدمی شهیدانی
مسئله مهمی که در تحلیل تحولات سوریه نباید از جانب همه خواص، فعالین سیاسی و مخصوصا ً مسئولین فعلی جمهوری اسلامی مغفول افتد، دشمن شناسی دقیق و متمرکز کردن کانون تصمیمات ملی بر اساس آن است. با نگاهی به گذشته و با تکیه بر تجربه تاریخی صد ساله اخیر به دست می آید که همیشه غرب در وصول به اهدافش از تمام گزینه ها استفاده می کند و معمولاً در مبارزه با مخالفش از قاعده خاصی پیروی نمی کند و در این میانه خصوصاً آمریکا در این زمینه با مشی اقتدارگرایانه اش، صریح تر از دیگران رفتار می کند…
ضرورت تحلیل تحولات سوریه و شبهات پیرامونی
در این ایام با بالا رفتن احتمال حمله به سوریه، تحلیل تحولات پیچیده سوریه، دشوارتر از قبل شده بود؛ تحلیلی که هرچه بر دقت و عمق آن افزوده شود، در تصمیم گیری های فردی و جمعی آینده، اثر مستقیم خواهد داشت. این است که نگارنده تمامیّت اندیشمندان جبهه حزب الله -که به لطف الهی کم هم نیستند- را به تبیین و تحلیل تحولات سوریه و تولید محتوای تحقیقی در این زمینه دعوت می کند و این سیاهه مقدمه ای بر ورود دوستان بزرگوار حزب اللهی به مباحثه پیرامون اتفاقات سرنوشت ساز سوریه است.
توجه به شبهاتی که همیشه -و این روزها بیشتر از همیشه- پیرامون حمایت مادی و معنوی جمهوری اسلامی از دیگر کشورها یا جریانات وجود داشته است، مقدمه ارائه تحلیل های دقیق و مبنایی از چرایی و چگونگی حمایت جمهوری اسلامی و حضور جریان حزب الله در حوادث خارج از کشور است.
برخی خرج کردن مواهب مادی کشور، سرمایه انسانی ایران و اعتبار بین المللی اش را برای کشورهایی مانند سوریه یا گروه هایی مانند حزب الله و حماس، را یک اشتباه تاریخی می پندارند که اگر دلائل قانع کننده ای در این زمینه ارائه نگردد، اعتماد عمومی از نظام اسلامی سلب می گردد و این است که جامعه حزب الله -که اصلی ترین وظیفه اش حفظ اصل نظام است- باید در این زمینه ورود جدی داشته باشد.
***
دفاع از سوریه؛ از مبنای ایدئولوژیک تا خواستگاه استراتژیک
برخلاف آنچه در اذهان آحاد جامعه وجود دارد که دفاع جمهوری اسلامی از سوریه را تنها از جنبه دینی و مبتنی بر مبانی ایدئولوژیکی بررسی می کنند، دفاع ایران از سوریه هم جنبه ایدئولوژیک و دینی دارد و هم مبنای استراتژیک و راهبردی. دفاع از سوریه مبنای ایدئولوژیک دارد زیرا دفاع از مظلوم و دفاع از جبهه متحد مقاومت دینی در مقابل جبهه کفار است. و همین جهت است که در تعمیق این اتحاد مؤثر است چرا که پیمان دنیاگرایانه و استراتژیک صرف، از کمترین ماندگاری برخوردار است؛ چرا که روسیه و سایر ابرقدرت ها بارها ثابت کرده اند که در حمایت از کشورهای کوچکی چون سوریه دارای موضع ثابتی نبوده و در این امر صادق نیستند لذا بسیار محتمل به نظر می رسد که آمریکا با دادن یک امتیاز سیاسی یا اقتصادی به روسیه و یا حتی چین می تواند سکوت آنها را در جلسه شورای امنیت و یا در قبال حمله یکجانبه آمریکا به سوریه بخرد. از این حیث، نه سوریه باید به پیمان ها و حمایتهای سست منفعت طلبانه کشورهایی مانند روسیه اعتماد کند، و نه غرب را یارای اعتماد به شرکای قدیمی اش برای حضور در باتلاق سوریه است. تکیه بر جنبه ایدئولوژیک پیمان ایران و سوریه جدای از آنکه به عنوان یک نکته قوت برای حکومت دینی ما قابل بررسی در مراکز آکادمیک علوم سیاسی است، به ماندگاری آن می افزاید، جنبه های ناشناخته ای از دین اسلام را در جهان می نمایاند و در جهت جلب هم پیمانان جدید، مؤثر می افتد.
***
پیشینه تاریخی اتحاد راهبردی در اسلام و خواستگاه استراتژیک اتحاد با سوریه
چرایی حمایت از سوریه و صرف هزینه در این راه را نباید منحصر در سیره سیاسی مسئولان نظام جمهوری اسلامی دانست چرا که این مسئله در صدر اسلام نمونه های واضحی دارد که پیمان پیامبر(ص) با قبائلی از کفار حجاز که دشمنی دیرینه با قریش داشتند، به منظور تضعیف دشمن شماره یک اسلام یعنی قریش، دلیل بر جواز همپیمانی با مجموعه هایی است که گرچه از نظر اسلام ناب، در درجه های متفاوتی از انحراف هستند ولی به واسطه اینکه منافع و مصلحت اسلام در گرو این همپیمانی است، هیچ ابایی از آن وجود ندارد. اینجا این قبائل هم بت پرست بودند و از این حیث با قریش تفاوتی نداشتند ولی آنچه باعث شد که پیامبر(ص) با این قبائل پیمان ببندد، اولویت گذاری در جبهه جنگ بود.
شاید کسانی باشند که مسائلی مانند اختلاف فرقه ای، عدم تقید به برخی رفتارهای دینی توسط ملت و دولت سوریه و … را دلیل یا بهانه ای بر عدم ضرورت حمایت از آنها مطرح کنند اما گرچه دولت و ملت سوریه در اندیشه و عمل با اسلام ناب و آرمانهای انقلاب فاصله های دارد اما به واسطه اینکه سوریه عمق استراتژیک ایران و حمایت از آن به منزله تضعیف دشمن درجه اول ما-یعنی اسرائیل- است، لذا دفاع از آن وجاهت عقلانی و عقلائی دارد. چراکه دشمن اسرائیل، -هرکه و هرچه که باشد- در جهت منافع راهبردی ما و دوست ایران است.
همپیمانی ایران با برخی گروه ها یا دولتها -با همه انحرافات احتمالی که در آنجا وجود دارد- به دلیل حراست از منافع مسلمین و تأمین مصالح نظام اسلامی است و از این رو، تصمیمی عقلانی و راهبردی است که خواستگاه استراتژیک دارد.
توجه به این نکته که سوریه در حال حاضر خط مقدم جبهه انقلاب اسلامی است، روشن می سازد که جمهوری اسلامی با کیاست تمام، در ضمن حمایت از بشار اسد و سوریه، تنها جبهه جنگ با ایران را به بیرون از مرزها انتقال داده است و از این حیث، دفاع از سوریه نه تنها یک عمل عقلانیی مورد انتظار که رفتاری راهبردی است و سرنوشت نبرد نهایی ایران و آمریکا را مشخص میکند. آمریکا از زمان حمله به افغانستان در صدد حمله به ایران بود و بارها این مسئله را مطرح کرده است که به زودی به ایران حمله خواهد کرد. ولی وقتی آمریکا دید نمی تواند به ایران حمله کند به دو همسایه آن حمله کرد تا به ما نزدیک شود و بتواند به عنوان پایگاهی امن و مطمئن از آنجا به ایران حمله کند. بعد از آن جنگ های ۲۲ روزه و ۳۳ روزه، جنگ هایی بودند که مقاومت فلسطینی و لنبانی به نیابت از ایران می جنگیدند. خطر اصلی ایران بوده و هست ولی اسرائیل برای از میان بردن متحدین ایران در آن مناطق تلاش می کرد.
امروز هم جنگ سوریه به نیابت از ایران است و سوریه به خاطر پایبندی ای که به ایران داشته و به عنوان یک متحد، خوب ظاهر شده دچار درگیری های داخلی شده است. از نظر امریکا نظام سوریه باید ساقط شود تا یکی از متحدان استراتژیک ایران از بین برود. ایران هم به خوبی واقف است که اگر دولت سوریه ساقط شود، این کشور به دست آمریکا خوهد افتاد و جبهه بعدی برای درگیری مستقیم ایران خواهد بود. ولی اگر ایران بتواند، آمریکا را در سوریه متوقف کند و سوریه را به باتلاقی برای آمریکایی ها تبدیل کند، دیگر امکان سالم بیرون آمدن آمریکا از مصاف سوریه راحت نخواهد بود.
در واقع جنگ سردی که سالها میان ایران و آمریکا جریان داشت، امروز در صحنه سوریه به عینیت رسیده است و سوریه در حقیقت محل نزاع و جنگ واقعی بین این دو کشور است و از این حیث، حضور جریان حزب الله در حمایت فکری و فیزیکی از جبهه سوریه، در واقع همان حضور در دفاع مقدس از کیان نظام اسلامی است. چرا که اصلی ترین دلیل اصلی جنگ آمریکا با سوریه نه وجود دیکتاتوری یا حتا سلاح شیمیایی، که دفاع سوریه از ایران است. و همین مسئله سوریه را به محل عقده گشایی آمریکایی علیه ایران اسلامی تبدیل کرده است. گرچه جنگ سوریه، جنگ آخر ایران و آمریکا نیست ولی از صحنه های پایانی این نمایش قدرت در جبهه حق و باطل است و از این جهت، به عنوان محوری پر رنگ و برجسته در پیچ تاریخی مدّنظر رهبری حکیم، قابل بررسی است.
از این که بگذریم، دولت سوریه -برخلاف برخی از مبارزین سازشکار و منافق پیشه فلسطینی- از سالهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی و در روزهای غربت نظام اسلامی همواره به عنوان پشتیبانی وفادار مطرح بوده است. که به خاطر این حضور ۳۰ ساله سوریه در کنار ایران -مخصوصا در دوران سخت جنگ تحمیلی- است ، که دولت آمریکا قصد انتقام گیری از این کشور را دارد تا بدین وسیله هم سوریه را نابود کند و هم در راه تضعیف ایران گامی موثر بردارد. همین مسئله ما را بر آن می دارد که به رسم قدرشناسی و به منظور حفظ اعتبار بین المللی در میان همپیمانان جدیدمان، از میدان سوریه عقب نکشیم.
***
فعالان سیاسی ایران و ضرورت شناخت سیره سیاسی آمریکا
مسئله مهمی که در تحلیل تحولات سوریه نباید از جانب همه خواص، فعالین سیاسی و مخصوصا ً مسئولین فعلی جمهوری اسلامی مغفول افتد، دشمن شناسی دقیق و متمرکز کردن کانون تصمیمات ملی بر اساس آن است. با نگاهی به گذشته و با تکیه بر تجربه تاریخی صد ساله اخیر به دست می آید که همیشه غرب در وصول به اهدافش از تمام گزینه ها استفاده می کند و معمولاً در مبارزه با مخالفش از قاعده خاصی -از قواعد عقلی، عقلایی، دینی، حقوقی، سیاسی و… – پیروی نمی کند و در این میانه خصوصاً آمریکا در این زمینه با مشی اقتدارگرایانه اش، صریح تر از دیگران رفتار می کند.
مسئله مهمی که در تحلیل سیره سیاسی آمریکا به دست می آید این که آمریکا معمولاً به جای حذف اختلاف، به حذف مخالف می پردازد و اینبار در پرده آخر نمایش اهریمنی اش، راهی ندارد جز حذف فیزیکی مخالفانش. و در این میانه آنها که بیشتر با جمهوری اسلامی اهداف مشترک دارند، پیشتر و بیشتر از دیگر مخالفان آمریکا در معرض خطر نابودی به دست آمریکا قرار دارند.
***
تحولات سوریه و پیدایش خطری به نام احیای خط سازش در ایران
مسئله قابل تأمل و پراهمیتی که این روزها در فضای رسانه های منتسب به جریان حزب الله -البته به طور محدود- مطرح می شود، نشو، نموّ و تقویت جریان سازش در ابعاد گوناگون صحنه سیاست ایران است که محور مهم آن متوجه تحولات سوریه است. به این معنا که عده ای -اگرچه با نیات به ظاهر خیرخواهانه و به منظور دفاع از منافع ملّی- به جدا کردن خط ایران از سوریه، و طرح انتقادات بعضاً بی اساس نسبت به هیئت حاکمه آن دامن می زنند، که شاید قصدشان به ترحّم واداشتن آمریکا نسبت به ایران و منصرف کردن غرب از تصمیم مشابه در مورد ایران باشد اما باید توجه داشت که این افراد -که نوعاً از بازنشستگان و بعضاً حتی در جرگه ورشکستگان سیاسی هستند-نه شناخت واضحی از موقعیت کنونی ایران در جهان دارند و نه تحلیل دقیقی از تحولات منطقه ای و جهانی. اینان نه دشمن را به طور عمیق می شناسند و نه به لوازم موضع سازشکارانه با غرب و تنها گذاشتن سوریه و بشار اسد -آنهم در شرایط حساس کنونی- ملتفتند. آیا خط سازش توجه دارد که اگر ایران به عنوان رهبر آزادی خواهی نظام مند در جهان، به جای حمایت از مظلومان و مستضعفان بر میز مذاکره بر مستکبرین تکیه بزند، چه بلایی بر سر اعتبار بین المللی اش -که به واسطه همین حق طلبی به دست آمده- خواهد آمد؟! آیا دیگر هیچ مظلومی به ایران و بلکه به اسلام اعتماد خواهد کرد؟ بگذریم از وظیفه دینی که بر عهده حکومت اسلامی و هیئت حاکمه آن، قرار دارد. بگذریم از آرمانهای بلند امام و انقلاب که به واسطه تحققش هزارها میدان ژاله به میدان شهدا تبدیل شده است! آرمانهایی که روزی همین بازنشستگان یا به تعبیری ورشکستگان سیاسی برای تحققش مجاهداتها کردهاند.
لذا مسئله مغفولی که در آینده زمینه ساز خطرهای سهمگینی برای آینده ایران و اسلام خواهد شد، تقویت خط سازش و عدم توجه به تذکرات راهبردی رهبری معظم در شرایط حساس کنونی است.