مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
پنج شنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ - Thursday 18 Apr 2024
محتوا
آیا یادداشتهای اوسینکو جعلی است؟ چند پرسش درباره یادداشتهای منتشرشده کنسول روسیه تزاری در رشت

آیا یادداشتهای اوسینکو جعلی است؟ چند پرسش درباره یادداشتهای منتشرشده کنسول روسیه تزاری در رشت

مسعود جوزی
انتشار کتاب «یادداشتهای اوسینکو: کنسول روسیه در رشت دربارهی رویدادهای گیلان از ۱۹۰۹تا ۱۹۱۷میلادی» با ترجمه افشین پرتو در سال ۱۳۹۵ این امید را برانگیخت که علاوه بر سایر اطلاعات ارزشمند موجود در آن، دقتی که نتیجه ثبت روزانه رخدادها در این یادداشتهاست، به اصلاح این گاه نگاری کمک کند؛ ولی بررسی دقیقتر این کتاب، پرسشها و ابهامهای تازهای مطرح میکند …

پنج‌شنبه 17 مارس 2022 - 08:46

مسعود جوزی

 

اشاره:

متاسفانه کتاب یادداشت‌های افسینکف به طور کامل جعل و ساخته و پرداخته ذهن آقای مترجم است. هر محقق مستقل و مطلعی با بررسی سندی و مقایسه محتوای این کتاب با منابع مشروطه گیلان و منابع نهضت جنگل به جعلی بودن این کتاب، خواهد رسید.

اشکالات و ابهامات بسیاری در اصالت و محتوای کتاب وجود دارد که باعث می‌شود خواننده مطلع، به اصالت کتاب شک کند، مدتها بود که در صدد نوشتن مقاله‌ای در این زمینه بودم ولی فرصت نمی‌کردم. خدا را شکر که چنین مقاله‌ای توسط یک محقق منصف و از شاگردان و علاقمندان مرحوم پرتو، نوشته شد و اصالت این کتاب، را مورد نقد و بررسی داده و بخشی از اشکالات و ابهامات کتاب را بیان کرده است. اهمیت این مقاله به این خاطر است که در جدیدترین شماره مجله گیله وا، ش ۱۶۹، به صاحب امتیازی، مدیرمسئولی و سردبیری آقای محمدتقی پوراحمد جکتاجی، از دوستان افشین پرتو منتشر شده است.

مرحوم افشین پرتو از «دکتر ارژنگ مبرهن، استاد ارجمند دانشگاه منچستر» به جز در مقدمه یادداشت‌های اوسینکو، در مقدمه چند ترجمه دیگرش هم برده است. او اصالت این کتاب و ترجمه‌های دیگر را به این فرد و این نام ناشناخته گره زده است. البته در این کتاب از «تموری آرولادزه» دانشجوی ادعایی گرجی هم نام برده و او را هم منبع دریافت کتاب معرفی کرده. برای اینکه اصالت این کتاب و سایر ترجمه های وی مشخص شود، سوابق این افراد را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا شناخته شوند.

از جمله در مقدمه کتاب «مستر چیک بعد از جنگ جهانی اول: گزارش‌ مستر چیک از جنگ جهانی اول تا بر آمدن رضاخان، هربرت چیک، مترجم: افشین پرتو، صحیفه خرد، قم، ۱۳۹۳، ۱۴۴ص.» این کتاب از مجموعه کتاب‌های دانشنامه استان بوشهر به دبیری سیدقاسم یا حسینی که با حمایت مالی حوزه هنری بوشهر منتشر شده است. مستر چیک، نایب‌کنسول انگلیس در بوشهر بود که افشین پرتو ادعا کرد که یادداشت‌های او از اوضاع بوشهر در جنگ جهانی اول را با کوشش دوستش دکتر ارژنگ مبرهن یافته و ترجمه کرده است.

در جستجو با منابع داخلی حتی یک مقاله یا یک کتاب توسط دکتر ارژنگ مبرهن، که افشین پرتو وی را همدرس خود در رشته تاریخ دانشگاه شیراز معرفی کرده، نوشته نشده و جایی نام وی برده نشده، خصوصا در این دانشگاه هیچ اثری از وی دیده نمی‌شود، نام وی در میان فارغ التحصیلان این دانشگاه هم وجود ندارد. نیز درباره سوابق ارژنگ مبرهن در سایت‌های خارجی، خصوصا خود دانشگاه منچستر هیچ اثری وجود ندارد و نه نامی از وی در آنجا وجود دارد و نه مقاله و کتابی از او منتشر شده است.

درباره نام «تموری آرولادزه» دانشجوی گرجی، هم اثری در دانشگاه منچستر وجود ندارد، نه مقاله‌ای و نه کتابی و نه پایان‌نامه‌ای درج شده و همچنین نام وی در زمره فارغ التحصیلان آن دانشگاه نیز دیده نمی‌شود.

اصالت سند این کتاب و سایر ترجمه های پرتو که نام ارژنگ مبرهن در آنها به عنوان منبع دریافت سند، وجود دارد، مخدوش است و طبقه مستنداتی که بخشی از آنها بیان شد، کل این کتاب جعلی و ساخته و پرداخته ذهن داستان‌پرداز مرحوم افشین پرتو است که جعلی بودن کتاب را ثابت می‌کند که به بخشی از آنها آقای جوزی در مقاله‌شان اشاره کردند.

آقای جوزی این کتاب را جعلی ندانسته ولی بخشی از ابهامات و اشکالات همی را مطرح کرده است. ولی نگارنده با تتبعی که انجام داده، از حیث محتوایی و سندی ایرادات زیادی وجود دارد که ثابت می‌کند این کتاب، جعلی و ساخته ذهن آقای پرتو است. ان شاءالله به زودی سایر مستندات حول اصالت این کتاب هم منتشر گردد تا مردم و محققین بدون پرده پوشی، واقعیت را ببینند و انتخاب کنند.

میثم عبدالهی

پنج شنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۰

***

 

 

مقدمه

با وجود انتشار مقالات و کتابهای بسیار و ارائه سخنرانیهای متعدد در همایشهای سالانه مرتبط با جنبش جنگل، هنوز روایتی یکدست از ماههای آغازین جنبش ارایه نشده است. آنچه در منابع دست اول، از تاریخنگاریهایی چون «سردار جنگل» ابراهیم فخرایی و «تاریخ انقلاب جنگل» محمدعلی گیلک و «تاریخ جنگل» صادق مهرنوش تا تک نگاریهایی چون «خاطرات میراحمد مدنی» و «یادداشتهای احمد کسمایی»، «یادداشتهای میرزا اسماعیل جنگلی» و… آمده، علاوه بر اختلاف قابل درک روایتها (که در اینجا مورد بحث ما نیست) به ویژه دچار زمان پریشی های بسیار است، به طوری که برای اغلب رخدادها تاریخی مشخص نشده یا برای یک رخداد خاص، تاریخهای متفاوت ذکر شده، و متاسفانه این آشفتگیها، در تاریخنگاریها و تحلیلهای جدیدتر نیز کمتر مورد بررسی انتقادی قرار گرفته است. (یک مورد استثنا شاید «جنبشی که به انقلاب تبدیل شد» ناصر عظیمی باشد که در آن به برخی از این ناهمخوانیها اشاره شده است). این نقیصه اگر چه در سراسر تاریخ جنبش و انقلاب جنگل وجود دارد، به ویژه درباره وقایع ماهها و سالهای آغازین آن بیشتر به چشم میخورد. چنین آشفتگی در گاهنگاری، گذشته از اینکه ارایه روایتی یکدست و نزدیک به واقع را دشوار میکند، بلکه با برهم زدن ترتیب توالی وقایع، ارایه تحلیل از سیر رخدادها و بررسی نقش کنشگران دخیل و انگیزه آنان و تعامل نیروهای مختلف را نیز مخدوش میسازد.

در این میان انتشار کتاب «یادداشتهای اوسینکو: کنسول روسیه در رشت دربارهی رویدادهای گیلان از ۱۹۰۹تا ۱۹۱۷میلادی» با ترجمه افشین پرتو در سال ۱۳۹۵ این امید را برانگیخت که علاوه بر سایر اطلاعات ارزشمند موجود در آن، دقتی که نتیجه ثبت روزانه رخدادها در این یادداشتهاست، به اصلاح این گاهنگاری کمک کند؛ ولی بررسی دقیقتر این کتاب، پرسشها و ابهامهای تازهای مطرح میکند، زیرا در سه مورد از این یادداشتها در زمانی به کوچک خان و جنبش جنگل اشاره شده که در آن زمان نه هنوز جنبشی در کار بود و نه هنوز کوچک خانی به گیلان بازگشته بود. این ناهمزمانی، پرسشهای مشخصی طرح میکند: آیا آنچه تا کنون از نقطه آغاز جنبش میدانستیم، نادرست بوده است؟ آیا اطلاعات این کتاب اشتباه است؟ آیا راهی برای آشتی دادن این اطلاعات جدید با دادههای پیشین وجود دارد؟ طرح این پرسشها و اندیشیدن به آنها موضوع یادداشت حاضر است.

جنبش جنگل از کی آغاز شد؟

اغلب منابع دست اول جنبش جنگل، با وجود تفاوت در روایتها، در تاریخ آغاز جنبش، اختلاف قابل توجهی ندارند. این منابع، نقطه عطف نخست یعنی «ورود مخفیانه کوچک خان به رشت» را در ماه رجب ۱۳۳۳قمری (۲۴ اردیبهشت تا ۲۲خرداد ۱۲۹۴) ثبت کرده اند (گیلک، ۱۷؛ مدنی، ۴۲؛ جنگلی،۶۱). همچنین نقطه عطف دوم یعنی «ورود کوچک خان و یارانش به بندر سیاه درویشان» در اول شوال ۱۳۳۳ (۲۰ مرداد )۱۲۹۴آمده است (گیلک، ۱۹؛ مدنی، ۴۲؛ جنگلی، ۶۲؛ که البته در این آخر شوال ۱۲۹۳آمده که احتمالاً خطای حروفچینی است). به نظر میرسد حافظه میراحمد مدنی منبع اولیه این تاریخنگاری باشد، زیرا او علاوه بر دوستی بسیار نزدیک با کوچک خان، در هر دو نقطه عطف آغاز جنبش، نقش محوری داشت؛ کوچک خان هم در بدو ورود به رشت، منزل او در محله قلمستان را به عنوان مخفیگاه خود برگزید، و هم مبارزه جنگلی خود را از املاک او در جنگل خراط محله تولم آغاز کرد. از سوی دیگر، میدانیم که «تاریخ انقلاب جنگل» گیلک پروژه ای بوده که بر اساس یادداشتهای یاران جنگل، از سال ۱۳۲۱آغاز شد (گیلک، ده) و یکی از این یاران، مدنی بود (مدنی، ۷) که خود از سال ۱۳۲۲ به طور مستقل نوشتن سه رساله درباره جنبش جنگل را در روزنامه پرورش آغاز کرد که مجموع همانها در سال ۱۳۷۷به کوشش سیدمحمدتقی میرابوالقاسمی در  قالب کتاب «جنبش جنگل و میرزا کوچک خان، خاطرات میراحمد مدنی…» منتشر شد (مدنی، ۸٫)

این اتفاق نظر البته یکی دو استثنا هم دارد. اولین استثنا «تاریخ جنگل» مهرنوش است که موعد عزیمت به جنگل را بهار ۱۲۹۵ (۱۳۳۴ق) ثبت و به ویژه به نشستی مقدماتی در محله قلمستان رشت با حضور کوچک خان تاکید میکند  )مهرنوش، ۵۵.) البته مهرنوش در این زمان هنوز ارتباطی با جنبش نداشته و آنچه نوشته، از شنیده های اوست؛ و در مجموع نیز تاریخنگاری او به ویژه در مورد رخدادهای آغازین جنبش، منبع دقیق و معتبری به شمار نمیرود، بنابراین چنین بیدقتی نباید محل اعتنا باشد؛ اما موضوع از آنجا اهمیت مییابد که پژوهشگری چون اسماعیل رائین در مقدمه «یادداشتهای میرزا اسماعیل جنگلی» با ارجاع به همین صفحه از «تاریخ جنگل»، زمان نشست قلمستان را شهریور ۱۲۹۳ثبت میکند (جنگلی، ۱۷) این تغییر از ۱۲۹۵به ۱۲۹۳احتمالاً از آن روست که رائین با علم به اینکه در بهار ۱۲۹۵یک سالی از آغاز مبارزه گذشته و میرزا و یارانش در این زمان در رشت به سر نمی بردهاند، بدون اشاره به این خطا، آن را به گمان خود تصحیح کرده و زمان نشست را عقب برده است؛ اما در این کار راه افراط پیموده و تاریخ نشست (و در پی آن ورود به جنگل) را به زمانی غیرواقعی رسانده است؛ و طرفه آنکه در متن همین کتاب، به تاریخ درست ورود میرزا به رشت تصریح شده است (جنگلی، ۶۱.)

خطای گاهنگاری نشست قلمستان با استناد به همین منبع، به کتاب «دکتر حشمت و اندیشه اتحاد اسلام در جنبش جنگل» (میرابوالقاسمی، ۴۲) و از آنجا به برخی متون متاخر از جمله کتاب تحلیلی «هفت سال واقعه جنگل» نیز راه می یابد (کاوه شالدهی، ۸۴.)

خطای تبدیل تاریخ را افشین پرتو هم در «گیلان و خیزش جنگل» مرتکب میشود؛ جایی که تاریخ حرکت میرزا و یارانش از لاهیجان به رشت را بدون اشاره به منبع خاصی، ۹ شعبان ۱۳۳۳ق می آورد ولی به اشتباه آن را با خرداد ۱۲۹۳ معادل سازی میکند که درست آن باید ۳۱ خرداد ۱۲۹۴باشد (پرتو، ۱۰۶ ( وی در ادامه همین اشتباه، اول شوال ۱۳۳۳ق را نیز با ۹ شهریور ۱۲۹۳ معادل میگیرد (پرتو، ۱۰  (شاید توجیه چنین خطاهایی که در بسیاری از نوشته های قدیمیتر به چشم میخورد، در دسترس نبودن سایتهای اینترنتی تبدیل زمان در آن هنگام باشد.

بنابراین، تا اطلاع ثانوی که منابعی نویافته خلاف این مدعی را ثابت کند، تاریخ ورود میرزا کوچک به رشت را باید بهار ۱۳۹۴و عزیمت او به جنگل را تابستان همان سال در نظر گرفت؛ و اینکه در برخی منابع سال ۱۲۹۳ضبط شده، یا در نتیجه اعتماد به خطای اسماعیل رائین در مقدمه خاطرات اسماعیل جنگلی است، یا محصول اشتباه در تبدیل تاریخ قمری به خورشیدی.

 

اوسینکو چه میگوید؟

یادداشتهای اوسینکو نیز این دو مبدا را در همان بهار و تابستان ۱۲۹۴میداند. در یادداشت ۲۰ مرداد ۱۲۹۴ تاریخ دومین نقطه عطف آغاز جنبش عیناً تایید شده است: «امروز خبر رسید که صبح قبل از طلوع آفتاب میرزا کوچک … رشت را به سوی بندر پیربازار ترک کرد … غروب به سیاه درویشان رسیده اند» (اوسینکو، ۱۷۹)؛ ولی نقطه عطف اول دست کم یک ماه و نیم به عقب کشیده میشود زیرا در یادداشت ۳۰ فروردین ۱۲۹۴ میخوانیم: [«کوچک خان، دکتر حشمت و دو همراه دیگر] بیست روز پیش راهی رشت شدند. آنها در رشت هستند و کسی از پناهگاهشان آگاه نیست» (اوسینکو، ۱۷۳) که بر این اساس باید تاریخ تقریبی ورود کوچک خان به رشت ۱۰ فروردین ۱۲۹۴ باشد.

اگر مشکل همین یک مورد اختلاف باشد، به نظر میرسد باید به یادداشتهای اوسینکو که همان شب واقعه نوشته شده، اعتماد کرد؛ هر چه باشد، خبرچین اوسینکو که احتمالاً در جمع یاران جنگل در هسته مرکزی رشت حضور داشته، کار موظف خود را انجام داده و چون در ازای آن پول میگرفته، به ذکر دقیق جزییات، تعهد بیشتری داشته و این تاریخ از آنچه میراحمد مدنی بیست و چند سال بعد به یاد آورده، دقیقتر است!

پس گره کار کجاست؟ در اینکه خارج از این دو یادداشت، اوسینکو ماهها پیش از رخدادهای بالا، در سه یادداشت دیگر به کوچک خان اشاره میکند؛ اشاراتی که نه تنها موید آشنایی قبلی او با این رهبرِ آینده جنگل است، بلکه از آغاز تحرکات جنبش، ماه ها پیش از دو تاریخ مورد وفاق قبلی، حکایت دارد:

اشاره اول، یادداشت ۴ مرداد ۱۲۹۳: «امروز صبح به بندرانزلی رسیدیم… مامور کنسولگری در بندرانزلی به استقبالمان آمد. نخستین خواسته من از او این بود که درباره میرزا کوچک چه میدانی و هر چه زودتر قبل از رفتن ما از انزلی به سوی رشت اطلاعاتی درباره او برایم بیاور» (اوسینکو، ۱۶۳.)

اشاره دوم، یادداشت ۳۰ آبان ۱۲۹۳: «گیلان خود را آماده انتخاب نمایندگانش در سومین دوره مجلس میکند…  برخی از علاقمندان به نماینده شدن سعی میکنند که به نوعی تحت حمایت نیروهای میرزا کوچک قرار گیرند و با حمایت آنها بر رقبای خود پیروز شوند. برای اولین بار جنگلیها پا به صحنه سیاست روز نهاده اند» (اوسینکو، ۱۶۶.)

اشاره سوم، یادداشت ۱۶ فروردین ۱۲۹۴: «دیروز به باکو رسیدم و قرار است فردا صبح راهی ایران شوم. خبرهایی درباره ایران رسیده. از کسی به نام میرزا کوچک زیاد نام برده شده. به دنبال اطلاعاتی درباره میرزا کوچک بودم. کلوشاکو، از کارکنان نمایندگی وزارت امور خارجه در باکو برگه هایی را به من نشان داد که در آنها خبرهایی درباره او بود» (اوسینکو، ۱۷۰.)

این سه اشاره، در صورت صحت و اصالت، میتواند تمام گاهنگاریهای مرتبط با زمان آغاز جنبش را به هم بریزد؛ زیرا بنا بر اجماع منابع موجود، در تمام این مدت (مرداد ۱۲۹۳تا اواسط فروردین )۱۲۹۴کوچک خان که از سال ۱۲۹۰ به درخواست کنسول وقت روسیه از رشت تبعید شده بود، در تهران به سر میبرد و هنوز حرکتی را شروع نکرده بود که  گردآوری اطلاعات درباره وی ضرورت داشته باشد (برخلاف اشاره اول) و تازه چند ماه بعدتر بود که «جنگلیها پا به صحنه سیاست روز» نهادند (برخلاف اشاره دوم.)

 

در سال ۱۲۹۳ در گیلان چه خبر بود؟

البته اینکه در سال ۱۲۹۳و پس از گذشت سه سال از اشغال گیلان توسط ارتش روسیه تزاری، در گیلان تشکلهای مخفی برای مبارزه با ستم اشغالگران و آزادی میهن بهراه افتاده باشد، اصلاً دور از ذهن نیست؛ ولی متاسفانه شواهدی از وجود این تشکلها در دست نیست، و به ویژه یاران کوچک خان که نخستین وقایع نگاران جنبش جنگل بوده اند، در توصیف اوضاع سیاسی گیلان و رشت در چند ماه پیش از جنبش، و نیز درباره چگونگی تشکلهای احتمالی موجود و رابطه احتمالی کوچک خان با آنها کوتاهی کرده اند.

میراحمد مدنی که خود دست به قلم و روزنامه نگار بود، در این باره به همین اکتفا میکند که «[وقایع سال ۱۲۹۰] حس انتقام را در مغزم پروراند در صدد افتادم که آزادیخواهان را جمع کنیم و رشت را برای این اقدام ترجیح دادم و… جمعیتی به نام آزادی ایران تشکیل دادم» (مدنی، ۲۱) که البته در منابع دیگر نشانی از این جمعیت نیست.

حاج احمد کسمایی هم از تشکیلاتی به محوریت خود خبر میدهد: «در تهران عضو کمیته سری شدم و عطف به دستور کمیته ماموریت یافتم که در گیلان تشکیلات مشابهی را به وجود آورم و در رشت نخست با خویشان و دوستان و یاران نزدیکم جلسات مشورتی تشکیل دادم. همگی صلاح را در ایجاد یک کمیته انقلاب دیدیم و تصمیم ما بر آن شد که پس از ایجاد شرایط لازم، سازمان خود را در جنگلهای گیلان ایجاد کنیم» (کسمایی، ۲( وجود این تشکیلات فرضی هم که ماموریت از تهران و ابتکار جنبش جنگلی را از کوچک خان به حاج احمد منتقل میکند، در منبع دیگری تایید نشده است.

در ادعایی تقریباً مشابه، شاهپور آلیانی هم از «آمادگی قبلی» پدربزرگ خود برای مبارزه میگوید: «پیش از این نیز حسن خان آلیانی (معین الرعایا) با تماسهایی که با آیات عظام در کربلا و نجف و همچنین با آلمانیها و ترکهای عثمانی در کربلا داشته، با آمادگی قبلی، منتظر فرد یا افرادی از تهران بود که یکی از آن افراد مرحوم میرزا کوچک خان است» (آلیانی، )۱۲که البته این ادعا نیز در منابع دیگر تایید نمیشود.

 

از اوسینکو چه میدانیم؟

کاش مترجم عزیز و ارجمند کتاب «یادداشتهای اوسینکو» و معلم تاریخ دوستداشتنی و نازنین من در دبیرستان شاهپور، در میان ما بود تا هر چه سوال و ابهام داریم از خودش بپرسیم؛ ولی «همیشه پیش از آن که فکر کنی اتفاق میافتد.» افشین پرتو در ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، یک سال پیش از انتشار کتاب «یادداشتهای اوسینکو»، از میان ما رفت.

در نبودِ مترجم، برای حل معمای حضور کوچک خان و جنبش جنگل در یادداشتهای ۱۲۹۳ اوسینکو، آسان ترین و البته نادلخواه ترین راه، زیر سوال بردن اصالت کتاب است. پیش از نوشتن این یادداشت، ابهامات پیشگفته را با چند تن از صاحبنظران و پژوهشگران جنگل در میان گذاشتم، و متاسفانه یکی از فرضیات محتمل همین بود؛ و البته شواهدی هم برای رد اصالت کتاب، دستکم با اطلاعات فعلی، وجود دارد که اولینِ آن تردید در هویت نویسنده یادداشتهاست.

در «پیش نوشته» مترجم میخوانیم: «لئو الکسیوویچ اوسینکو سالها در فرمانروایی قفقاز کار کرد و در سال ۱۹۰۹ میلادی برای ساماندهی به کارهای سیاسی روسها به ایران آمد و تا سال ۱۹۱۷در ایران ماند. وی چندی برای یاری به نکراسف کنسول روسیه در رشت در گیلان بود و سپس کنسول روسیه در رشت شد… اوسینکو تا ۱۵آوریل ۱۹۱۷ میلادی… در ایران ماند و در آن روز به روسیه بازگشت… و تا سال ۱۹۴۸میلادی که مرگ او را درربود در فرانسه به سر برد.» (اوسینکو، ۱۱)

اما خارج از این کتاب، درباره اوسینکو چه میدانیم؟ در منابع روسی، نام کامل کنسول روسیه در رشت مقارن جنگ جهانی اول «گاوریل ولادیمیروویچ اوفسینکو» ( (Гавриил Владимирович Овсеенкоاست، نه «لئو الکسیوویچ اوسینکو». همچنین تاریخ مرگ او سال ۱۹۱۶ (۱۲۹۵خ) در رشت است، نه سالها بعد در فرانسه.

در سایت رسمی کنسولگری روسیه در رشت آمده است: «گاورییل اوفسیینکو ((GAVRIILOVSEENKO از فروردین ۱۲۹۳ تا فروردین ۱۲۹۵ سرکنسول امپراتوری روسیه در رشت بود و در این تاریخ در رشت فوت کرد.»[۱]

همچنین در مقاله «تاریخچه مختصری از سرکنسولگری روسیه در اصفهان» ذیل نام گاوریل ولادیمیروویچ اوفسینکو  Gavriil Vladimirovich Ovseenko)) که از ۱۰ نوامبر ۱۹۱۱ تا ۲۱ مه ۱۹۱۳ (۱۸ آبان  ۱۲۹۰ ۳۱ تا اردیبهشت ۱۲۹۲) کنسول روسیه در اصفهان بود، به اطلاعات زیر میرسیم: «متولد ۲۶مارس ۱۸۷۰بود و در سال ۱۹۱۶در رشت درگذشت. فارغ التحصیل از موسسه زبانهای شرقی لازاروفسکی بود. از ۱۸۹۷ تا ۱۹۰۱در کنسولگری روسیه در بغداد خدمت کرد. از ۱۹۰۱منشی سرکنسولگری روسیه در بوشهر، از ۱۹۰۳معاون کنسول و از ۱۹۰۴کنسول روسیه در سیستان، از ۱۹۰۵ کنسول روسیه در بوشهر، از ۱۹۱۱ کنسول روسیه در اصفهان، و سرانجام از مه ۱۹۱۳تا آوریل ۱۹۱۶ [خرداد ۱۲۹۲ تا فروردین یا اردیبهشت ۱۲۹۵] سرکنسول روسیه در رشت بود.» [۲]

با مقایسه این دو منبع،[۳] تنها اختلاف در زمان شروع به کار او به عنوان سرکنسول (ژنرال قنسول) در رشت است که کنسولگری رشت آن را فروردین ،۱۲۹۳و کنسولگری اصفهان بین ۲۱تا ۳۱مه ،۱۹۱۳یعنی دهه اول خرداد ،۱۲۹۲ ثبت کرده است. اگر اصل را بر ثبت کنسولگری رشت بگذاریم، میتوان این احتمال را در نظر گرفت که وی از اصفهان مستقیماً به ماموریت رشت نیامده و مثلاً در فاصله خرداد ۱۲۹۲ تا فروردین ۱۲۹۳ برای ماموریتی در روسیه به سر میبرده یا به هر دلیل بین زمان ابلاغ حکم ماموریت تا ورود او به رشت مدتی طول کشیده باشد. ولی مهمتر از این اختلاف چند ماهه، آن است که هر دو این تاریخها با آنچه در کتاب «یادداشتهای اوسینکو» آمده، به کلی متفاوت است.

در کتاب، اوسینکو برای نخستین بار روز ۱۶ ژانویه  ۱۹۰۹ (۲۵ دی ۱۲۸۷ یک ماهی پیش از ترور حاکم گیلان و تسخیر شهر توسط مشروطه طلبان) وارد رشت میشود تا با «استقرار موقت در رشت و حضور در رویدادهایی که در ایران در حال شکل گرفتن اند»، دستیار نکراسف کنسول باشد (اوسینکو، ۱۴و ۱۸) و پیش از آن نیز ساکن روسیه بوده است: «چند سالی است که در تفلیس زندگی میکنم و کارم رسیدگی به امور کرانه های جنوبی دریای خزر… است (اوسینکو، ۱۳) در این دوره یک بار خبر کنسول شدن او در یادداشت ۲۰ اکتبر ۱۹۰۹مطرح میشود: «دیروز بر اساس یک خبر تلگرافی، من رسماً به عنوان کنسول روسیه در رشت پذیرفته شدم و نکراسف موقتاً حکم نیابت سفیر را دریافت کرد» (اوسینکو، ۷۵)؛ اما ظاهراً این پایان کار کنسول پیشین در رشت نیست و نکراسوف به دلیل سفرهای ماموریتی مکرر اوسینکو، از جمله به اصفهان و شیراز، تا سه سال بعد نیز در این سمت میماند؛ تا اینکه در ۲ مه ۱۹۱۲ برکنار میشود و در همان ماه همراه با اوسینکو که برای ماموریتی دیگر عازم سنپترزبورگ است، برای همیشه ایران را ترک میکند (اوسینکو، ۱۵۷) دور بعدی ماموریت اوسینکو به عنوان کنسول روسیه (اوسینکو، ۱۵۹) دو سال بعد با بازگشت او به رشت در ۲۷ ژوئیه ۱۹۱۴ (۴ مرداد ۱۲۹۳) شروع میشود (اوسینکو، ۱۶۳) و تا ۱۵ آوریل ۱۹۱۷که با کشتی به سلامت از بندرانزلی به باکو میرسد، به پایان میرسد (اوسینکو، ۲۳۵.)

بر این اساس، در «یادداشتهای اوسینکو» هم آغاز کار اوسینکو با اسناد رسمی روسیه که میگوید وی از ۱۹۰۱ تا زمان ورود به رشت در سال ۱۹۱۳یا ،۱۹۱۴در ایران (بوشهر، سیستان و اصفهان) میزیسته، متفاوت است، و هم فرجام کار که میگوید در سال ۱۹۱۶ در رشت درگذشته است!

ولی از سوی دیگر، موارد تشابه رویدادها شکی باقی نمیگذارد که این «اوسینکو» (به املای پرتو) همان «اوفسینکو» (به تلفظ کنسولگری روسیه) است؛ همان که در منابع دست اول جنگل نیز در شرح رویدادهای بهار ۱۲۹۴ به عنوان کنسول روسیه در رشت، حضوری مقتدرانه دارد:

«ابوالمله قول داد از قونسول روس که افسینکو نام داشت و شخص مسن و مریض و نسبتاً سلیم النفسی بود برای مشارالیه [کوچک خان] تامین بگیرد» (گیلک، ۱۸.)

«هنگام ورود میرزا کوچک به گیلان، ژنرال قنسول روسیه در رشت مردی بود به نام افسینکوف» (کسمایی، ۵.)

«افچنیکوف قنسول روسیه که از افکار انقلابی میرزا آگاه بود» (کسمایی، ۵۰

«ژنرال قونسول روس افسینکوف که فرماندار مطلق گیلان است» (فخرایی، ۶۳.)

پس این همه، تفاوت از کجاست؟

متاسفانه توصیفی که مترجم از اصل کتاب به دست میدهد، ابهامها را بیشتر میکند: «یادداشتهای او که در مرکز فرمانروایی قفقاز در تفلیس برجای مانده بود، پس از برپایی اتحاد جماهیر شوروی به مرکز اسناد برپا شده در تفلیس برده شد و سالهاست که در آن مرکز نگهداری میشود. این یادداشتها را تموری آرولادزه، دانشجوی گرجیتبار دوره دکترای رشته تاریخ دانشگاه منچستر در انگلستان، پس از جستجو در مرکز اسناد تفلیس یافته و آنها به انگلیسی ترجمه کرده و به عنوان کاری درسی در اختیار دکتر ارژنگ مبرهن استاد پرارج تاریخ در آن دانشگاه قرار داده است و ایشان با مهربانی بسیار برای برگرداندن آنها به زبان فارسی به من سپرد» (اوسینکو، ۱۱.)

متاسفانه تا کنون همه جستجوها برای یافتن نام و نشان تموری آرولادزه و دکتر ارژنگ مبرهن بی نتیجه مانده، و این اسم دومی فقط یک بار دیگر در مقاله «بندر بوشهر در کشاکش جنگ جهانی (گزارش کنسول انگلیس در جنوب از اوضاع ایران در سال ۱۹۱۴») باز به ترجمه افشین پرتو دیده شده است: «در پاییز ۱۳۸۹ از دوست دیرین و نازنینم دکتر ارژنگ مبرهن، استاد ارجمند دانشگاه منچستر مجموعه ای از گزارشهای هفتگی هربرت چیک از آغاز سال ۱۹۱۴ تا پایان سال ۱۹۱۸میلادی به دستم رسید و من از آنچه در دست داشتم گزارشهایی را که مرزمند به آغاز جنگ جهانی اول در اوت ۱۹۱۴ و پایان آن جنگ در نوامبر ۱۹۱۸ بود، برگزیده و به فارسی برگرداندم» (روزنامه دنیای اقتصاد، ش ۳۵۳۵، اول مرداد ۱۳۹۴) و بدتر آن که مترجم نیز هیچ نام و نشان بیشتری از متن اصلی یادداشتهای اوسینکو (حتی در حد عکس یک صفحه از آن) نداده و جای دیگری نیز اثری از آن یافت نشده است.

 

دو مورد دیگر: فرجام مفاخر و عبدالرزاق

در ابتدای این مقاله گفتیم که امید میرفت با اطلاعات کتاب حاضر، به ویژه گاهنگاری رویدادهای دو سال آغازین جنبش سر و سامانی پیدا کند؛ ولی متاسفانه این امید برآورده نمیشود، زیرا ابهامات یادداشتها محدود به همان سه مورد یادشده نیست، و گاهنگاری اوسینکو از برخی رویدادهای مشهور، با آنچه در معدود منابع دیگری همچون نامه نگاریها و اسناد رسمی با تاریخ دقیق ثبت شده است، ناهمخوانی دارد.

به عنوان مثال میتوان به اردوکشی مفاخرالملک به کسما و کشته شدن او در پی این نبرد اشاره کرد که بر اساس اطلاعات کتاب، تاریخ آن باید ۱۱ اسفند ۱۲۹۵ باشد: «امروز خبر آوردند که مفاخرالملک پس از گذشتن از پسیخان و بازار جمعه به بازار کسما رسیده و اردو زده بود که جنگلیها رسیدند و با هم درافتاده اند. نبردی چند ساعته از صبح تا ظهر که نتیجه اش بر اساس آخرین خبرهای رسیده شکست مفاخرالملک و اسیر شدن او و تعدادی از همراهانش است» (اوسینکو، ۲۲۷) این در حالی است که بنا بر یک تلگراف دولتی خطاب به وزیر داخله به تاریخ ۲۷ آبان ۱۲۹۵، این اتفاق سه ماه و نیم پیشتر رخ داده بود: «مفاخرالملک در کسما در محاصره جنگلیها و دیروز از سه ساعت به دسته صبح مانده تا غروب صدای تفنگ می آمده» (گلشنی). [این سند، در منبع دیگری به اشتباه به تاریخ ۲ آذر ۱۲۹۵ ) ۲۷ محرم ۱۳۳۵ (ثبت شده که دلیل احتمالی آن بوده که ۲۷عقرب (آبان) را ۲۷ محرم خوانده اند (کشاورز، ۵۱(] تاریخ ثبت شده در این تلگراف، در نامه ۲۹ آبان ۱۲۹۵ یکی از کارگزاران امین الضرب به وی نیز تایید میشود: «اردویی هم از طرف روسها به سرکردگی مفاخرالملک رفت و بازار کسما را جنگلیها آتش زدند. اردو را ترک اسلحه نموده و اسیر نموده اند. مفاخرالملک را هم با پنج نفر دیگر کشتند» (افشار، ۱۱.)

همچنین است فرجام مشابه عبدالرزاق شفتی که بر اساس گزارشی از نظمیه ایران ۱۹ مهر ۱۲۹۴ است (کریمیان) ولی در یادداشت اوسینکو در این تاریخ ذکری از آن نیست (اوسینکو، ۱۸۴) تا یادداشت ۱۴ دی ۱۲۹۵که در زمره رخدادهای دو ماه گذشته بدان اشاره میشود (اوسینکو،۲۱۳.)[۴]

 

آیا یادداشتهای اوسینکو جعلی است؟

با همه این تفاصیل، به نظر من خیر! از شخصیت علمی والای مترجم و کارنامه پربار پژوهشی او که بگذریم، دقت در ارایه جزییات و اطلاعات فراوانی که کتاب عرضه میکند، بسیار بیشتر از آن است که حتی چنین فرضی را به ذهن متبادر کند. به زبان دیگر، ارایه این اندازه اطلاعات تاریخی با جزییات دقیق از ذهن مخیل هر نویسندهای، هر چقدر هم توانا و آگاه به رخدادهای جنبش جنگل، کاملاً بعید است. از آن گذشته، همان طور که پیشتر گفتیم، برخی اطلاعات این یادداشتها با اطلاعات کتاب «گیلان و خیزش جنگل» نوشته خود پرتو مغایرت دارد.

درباره ناهمخوانی زمانی موارد یادشده با منابع دیگر نیز، اگر اصل را بر صحت اطلاعات نقل شده از منابع دست اول جنگل بگذاریم، میتوان به خطای ترجمه در اثر به همریختگی اوراق اصلی یادداشتها اندیشید؛ به ویژه آن که درباره تسلط پرتو به زبانهای روسی و انگلیسی، اطلاع دقیقی در دست نیست؛ و نمیدانیم آیا در این ترجمه پای همکار دیگری نیز در میان بوده است یا خیر.

در مجموع با بررسی کتاب و تطبیق با سایر داده ها، مسلم است که اطلاعات ارایه شده در «پیش نوشته» مترجم با واقعیت مطابقت ندارد. این عدم تطابق میتواند سهوی و در نتیجه اعتماد مترجم به «منبع» ناشناسی باشد که اصل یادداشتها را در اختیار وی گذاشته و مترجم حتی در معرفی او از ارایه اطلاعات درست طفره رفته است. این طفره رفتن نیز شاید نتیجه مشکلات سیاسی و امنیتی باشد که متاسفانه در مقطعی از زندگی گریبانگیر پرتو بود و اگر چه از آن مشکلات تبرئه شد، اما سایه آن را همیشه بر زندگی اش حس میکرد.

 

نتیجه: چه باید کرد؟

در این باره هر چه بگوییم، در تاریکی و بر پایه حدس و گمان است. در حال حاضر، مهم این است که یادداشتهای اوسینکو، گذشته از اطلاعات بالقوه ارزشمندی که درباره رویدادها و بازیگران یکی از مهمترین مقاطع تاریخ گیلان (از استبداد صغیر تا خیزش مشروطه طلبان برای فتح رشت و تهران و وقایع پس از آن تا دو سال آغازین جنبش جنگل )ارایه میکند، به ویژه از حیث گاهنگاری این دوران سرنوشت ساز اهمیت فراوان دارد؛ و هرگونه پژوهش درباره آن دوران، بدون روشن کردن تکلیف اصالت و صحت این کتاب ناممکن است؛ بنابراین پیدا کردن اصل آن باید یکی از اولویتهای پژوهشی مشروطه و جنگل باشد.

در دو تماس ایمیلی و تلفنی نویسنده این یادداشت با کنسولگری روسیه در رشت، متاسفانه فرجی حاصل نشد. سرکنسول روسیه به ایمیل پاسخ نداد و پاسخ دهنده تلفن نیز با بیان اینکه در کنسولگری آرشیوی ندارند، در پاسخ به همه اصرارها به همین اکتفا کرد که همکاری دیگری نیز از دستشان برنمی آید. اما خوشبختانه در سالهای اخیر ارتباطات فرهنگی خوبی با پژوهشگران تاریخ گیلان و جنبش جنگل در دیگر کشورها، به ویژه بین پژوهشکده گیلانشناسی دانشگاه گیلان و پژوهشگران گرجی، برقرار شده است که میتوان از کمک آنان برای یافتن متن اصلی در «مرکز اسناد برپا شده در تفلیس» (چنانکه مترجم گفته است) یا هر کجای دیگر در روسیه و قفقاز و… بهره برد. در پاسخ به درخواست نویسنده این یادداشت، برخی از دوستان دانشگاهی در این زمینه قول مساعد دادهاند که جای خوشوقتی است و امید است زودتر به نتیجه برسد.

 

_______________

پاورقیها:

[۱] .  ۱rasht-iran.mid.ru/web/rasht-fa/-10

[۲] .  proza.ru/2020/05/16/176

[۳] . از مسعود حقانی بابت معرفی منابع روسی سپاسگزارم.

[۴] . در یافتن دو منبع اخیر (گلشنی و کریمیان) از جدول ارزشمند ضمیمه مقاله «جنبش جنگل در بستر تحولات ملی منطقهای» روبرت واهانیان در شماره ۵۵فصلنامه گنجینه اسناد سود برده ام.

 

 

 

منابع:
۱. آلیانی، شاهپور (۱۳۸۵)، نهضت جنگل و معینالرعایا (حسن خان آلیانی)، انتشارات فرشید

۲. اعظام قدسی، حسن (۱۳۴۲)، کتاب خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صدساله، چاپخانه حیدری

۳. افشار، ایرج (۱۳۸۰)، برگهای جنگل، نامه های رشت و اسناد نهضت جنگل، نشر و پژوهش فرزان روز

۴. اوسینکو، لئو آلکسویچ (۱۳۹۵)، یادداشتهای اوسینکو، ترجمه افشین پرتو، نشر فرهنگ ایلیا

۵. پرتو، افشین (۱۳۹۱)، گیلان و خیزش جنگل، نشر فرهنگ ایلیا

۶. جنگلی، اسماعیل (۱۳۵۷)، قیام جنگل، یادداشتهای میرزا اسماعیل جنگلی خواهرزاده میرزا کوچک، با مقدمه و کوشش اسماعیل رائین، انتشارات جاویدان

۷. فخرایی، ابراهیم (۱۳۵۷)، سردار جنگل، انتشارات جاویدان

۸. کاوه شالدهی، سجاد (۱۳۹۷)، هفت سال واقعه جنگل، نشر فرهنگ ایلیا

۹. کریمیان، علی (۱۳۷۲) نخستین درگیری جنگلیها به روایت اسناد، فصلنامه گنجینه اسناد، دوره ،۳ش ۴

۱۰. کسمایی، احمد (۱۳۸۳) یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، به کوشش منوچهر هدایتی خوشکلام، انتشارات کتیبه گیل

۱۱. کشاورز، فتح الله (۱۳۹۱)، نهضت جنگل و اتحاد اسلام (اسناد محرمانه و گزارشها،) سازمان اسناد و کتابخانه ملی و انجمن آثار و مفاخر فرهنگ

۱۲. گلشنی، عبدالکریم (۱۳۸۳)، تصویری از مفاخرالملک در تلگرام فرماندار، ماهنامه گیله وا، ش ،۵۹ص ۲۲

۱۳. گیلک، محمدعلی (۱۳۷۱)، تاریخ انقلاب جنگل، نشر گیلکان

۱۴. مدنی، میراحمد (۱۳۷۷)، جنبش جنگل و میرزا کوچک خان، خاطرات میراحمد مدنی، عضو شورای اتحاد اسلام و مدیر روزنامه پرورش، به کوشش سیدمحمدتقی میرابوالقاسمی، انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی

 

 

 

منبع: «آیا یادداشتهای اوسینکو جعلی است؟، چند پرسش درباره یادداشتهای منتشرشده کنسول پیشین روسیه در رشت»، مسعود جوزی، دوماهنامه گیله وا، س۳۰، ش۱۶۹، آذر و بهمن ۱۴۰۰، ص۱۴-۱۸٫

ارسال دیدگاه

enemad-logo