برای عبرت / کارنامه و زندگی غلامعلی بامداد ماچیانی
هفته پیش در خبرها آمد که آقای غلامعلی بامداد ماچیانی ـ روحانی ای که به خاطر مخالفت با تشکیل جمهوری اسلامی و اعتقاد به افکار و منش سیاسی باطل و انحرافی، خلع لباس شده بود و در جمهوری اسلامی به زندان افتاده بود ـ فوت کردند و متاسفانه به همین جهت مسئولین فرهنگی استان گیلان پیامهایی را که حاوی تایید صد درصدی ایشان بود صادر کردند. لذا ما درصدد شدیم که به صورت مختصر به زندگی او بپردازیم تا سبب روشن شدن افکار عمومی گردد:
مهدی نقیبی
غلامعلی بامداد ماچیانی فرزند حسن در ۱۰ مرداد ۱۳۲۰ در دهستان ماچیان از توابع رودسر به دنیا آمد. او پس از طی دورۀ ابتدائی در ماچیان و اخذ مدرک ششم ابتدائی با معدل ممتاز، برای تحصیل علوم دینی به مدرسۀ علمیۀ رودسر وارد شد و پس از دو سال، برای ادامۀ تحصیل رهسپار حوزۀ علمیۀ قم گردید. وی درباره تحصیل حوزوی خود نوشته است: «سنّم به هفده سال رسیده بود و من برای تحصیل در دبیرستان نیازمند به اصلاح شناسنامه بودم اما والدینم این کا را نکردند. (سواد نداشتند و از بینش کافی در این رابطه برخوردار نبودند! به ناچار از تحصیل در دبیرستان محروم شدم.) لذا به مدرسه ی روحانیت رودسر رفتم و تحت نظر آیت الله حاج سید هادی روحانی میاندهی ـ اعلی الله مقامه ـ به خواندن مقدمات ادبیات عرب مشغول شدم. بعد از دوسال اقامت در آن شهر به حوزه ی علمیه ی قم رفتم و درسم را زیر نظر آیات بزرگواری چون محمدعلی گرامی و بنی فضل آغاز کردم. در این سال [سال ۱۳۴۰] حضرت آیت الله العظمی بروجردی قدس سره ـ الگوی زعامت ـ رحلت نمودند و به علت تعطیل بودن حوزه ی علمیه ی قم به مشهد رفتم و چند ماهی را در مدرسه ی حوزوی خیرات خان مشهد به تحصیل مشغول شدم. سپس مجددا به قم برگشتم و در محضر آیت الله روح الله الموسوی خمینی اعلی الله مقامه نرد عشق باختم و از اساتید بزرگواری چون حاج شیخ مصطفی اعتمادی، ستوده اراکی، فاضل قفقازی بهره مند شدم.»[۱]
او در سال ۱۳۴۰ که تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود، ملبس به لباس روحانیت گردید و همراه با ادامۀ تحصیل به وعظ و خطابه هم مشغول شد و در مناطق مختلف کشور از جمله آبادان و خرمشهر و گیلان منبر رفت و با تخلّص «واعظ» شناخته می شد.[۲] البته او بعد از گذشت مدتی به گیلان بازگشت و به فعالیتهای سیاسی روی آورد.
رابطه او با امام خمینی
همانطور که در بالا آمد، او در زندگینامه خودنوشت خود درباره رابطه اش با امام خمینی چنین نوشت: «سپس مجددا به قم برگشتم و در محضر آیت الله روح الله الموسوی خمینی ـ اعلی الله مقامه ـ نرد عشق باختم.»
این تعبیر باعث شده است که در بسیاری از خوانندگان این توهم ایجاد شود که او از شاگردان امام خمینی بوده است در صورتی که این مطلب ـ نرد عشق! ـ علاوه بر اینکه اصلا معنای صحیحی ندارد، از نظر تاریخی نیز نمی تواند دلالت بر شاگردی ایشان نزد امام خمینی داشته باشد. زیرا بنابر نوشته خود ایشان، وی در هفده سالگی ـ یعنی سال ۱۳۳۷ـ وارد حوزه علمیه شده است و دو سال را هم در گیلان بوده است و بعد ـ یعنی سال ۱۳۳۹ـ به قم رفته است. بنابراین مطابق آنچه در مدت زمان تحصیل دروس مقدمات و سطح در حوزه رایج است، نزدیک به ده سال زمان برای طی این دروس نیاز است و علی القاعده ایشان باید ـ با احتساب دو سالی که در گیلان درس خواندند ـ در سال ۱۳۴۷ این دروس را به اتمام رسانده باشد تا بتواند به درس خارج فقه و اصول حضرت امام خمینی و یا دیگر علما وارد شود. ولی امام خمینی در خرداد ۱۳۴۲ دستگیر شده و چند ماه در بند رژیم بودند و در سال ۱۳۴۳ به تبعیدگاه ترکیه رفتند. بدین ترتیب، بامداد هرگز فرصت حضور در درس خارج فقه و اصول امام خمینی را نداشته است و نزد ایشان اصلا شاگردی نکرده است ولی متاسفانه از تعبیری استفاده کرده است که مخاطب را دچار اشتباه می کند.
علاوه بر اینکه در کتاب نهضت امام خمینی و یا هیچ سند تاریخی دیگر که اسامی شاگردان امام خمینی را نوشته اند، نام ایشان به عنوان شاگردان امام خمینی نیز وجود ندارد.
همچنین ایشان اصلا در سالهای آغازین دهه چهل به وطن خویش بازگشته بود و در قم حضور نداشت و مسلماً در سال ۱۳۴۶ به بعد در گیلان بود و در انتخابات دوره ۲۲ مجلس شورای ملی برای نامزد حزب پان ایرانیست از رودسر ـ یعنی دکتر هوشنگ طالع ـ به شدت فعالیت می کرد و خودش نفر دوم این حزب در گیلان بود. و این نشان می دهد که ایشان در مجموع کمتر از ده سال مشغول تحصیل علوم حوزوی بوده است.
عضویت در حزب پان ایرانیست
با توجه به اینکه نهضت امام خمینی از سال ۱۳۴۱ آغاز شد و با علما و مردم با مخالفت با رژیم پهلوی به صحنه آمده و از امام خمینی حمایت کردند و در راه برقراری احکام اسلام عده ای به شهادت رسیدند و افراد زیادی نیز به زندان رفتند و یا تبعید شدند. اما غلامعلی بامداد بر خلاف جریان غالب در میان طلاب جوان و مردم، به همراهی با نهضت نپرداخت، بلکه جذب گروه های دارای افکار انحرافی شد و در سال ۱۳۴۶ به عضویت حزب پان ایرانیست درآمد تا جایی که از سران این حزب در گیلان به شمار می رفت.
«مکتب پان ایرانیسم» در سال ۱۳۲۶ به رهبری محسن پزشکپور پایه گذاری شده و در سال ۱۳۳۰ مکتب پان ایرانیزم تبدیل به حزب پان ایرانیست شد. جناحی از آن به رهبری داریوش فروهر با نام حزب «ملت ایران» از آن انشعاب کرد و جدا شد. این حزب دارای گرایشات افراطی ناسیونالیستی با تاکید بر رژیم سلطنتی بود و ایده ایران بزرگ را در سر می پروراند. روزنامه «خاک و خون» ارگان رسمی این حزب به شمار می رفت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این حزب فرصت یافت به فعالیت ادامه دهد ولی به توطئه علیه انقلاب اسلامی مشغول شدند و همین مسئله باعث شد تا «مرتضی عاملی» دومین رهبر این حزب محاکمه و اعدام شود و کادر مرکزی این حزب نیز به خاطر شرکت در کودتای معروف به نوژه، به خارج از ایران گریخته و فعالیت های خودشان را در خارج از کشور سامان دهند. فعالیت این حزب در تهران، خوزستان، بروجرد، سیاهکل و… به صورت مخفیانه ادامه پیدا کرد و برخی اعضای باقیمانده هر از چندگاهی اقدام به برگزاری جلسات مختلفی کرده اند.
عضویت در حزب رستاخیز
شاه بعد از برگزاری رفراندوم برای انجام اصول ششگانه انقلاب سفید در سال۱۳۴۱، روز شش بهمن را به عنوان یکی از جشن های ملی با نام انقلاب شاه و ملت معرفی کرد و اینها همه برای مقابله با نهضت مردم و علما صورت می گرفت. حکومت پهلوی برای جشن ۶ بهمن افراد مختلفی را دعوت کرده بود که از حزب پان ایرانیست شعبه گیلان که بامداد نیز عضو این حزب بود، حدود دویست نفر از اعضای آن به تهران رفتند و در جشن مزبور شرکت کردند.[۳]
غلامعلی بامداد ماچیانی در زمان عضویت در این حزب، در همان ایام در روزنامه هایی که در حمایت از رژیم شاه بودند چون خاک و خون (ارگان حزب پان ایرانیسم)، روزنامه صهیونیستی آیندگان و روزنامه اطلاعات مقالاتی به چاپ می رساند.
البته برای محققین و خوانندگان محترم پوشیده نیست که قلم زدن در روزنامه اطلاعات به مدیر مسئولی عباس مسعودی که از فراماسونهای کهنه کار بود و برای تداوم سلطه غرب و رژیم پهلوی بر مردم ایران بسیار تلاش کرد. همچنین نوشتن برای روزنامه آیندگان که رسما برای رژیم صهیونیستی آن هم در سالهای ابتدایی تشکیل آن رژیم و جنگ شش روزه با مسلمانان چه معنایی دارد و این فراتر از یک نوشتن ساده و بلکه به معنای همراهی در عقیده و منش نیز می باشد.
بالاخره در سال ۱۳۵۳ که حزب رستاخیز به دستور مستقیم شاه و به ریاست شخص شاه تاسیس شد و سایر احزاب کشور منحل شد، بامداد به عضویت حزب رستاخیز در آمد و به حمایت از شخص شاه پرداخت. او در کنگره حزب رستاخیز سخنرانی ای در مدح شاه ایراد کرد و به پاس این خوش خدمتی به عضویت در گروه بررسی کنندگان اساسنامه این حزب انتخاب شد و سخنرانی اش برای اولین بار از تلویزیون ایران پخش شد. بنابراین جایگاه او در میان این احزاب و جریانها تثبیت شد و در همین دوره در روزنامه حزب رستاخیز نیز قلم می زد.[۴]
دوران مبارزات نهضت امام
بامداد در دوران مبارزه و نهضت امام، باتوجه به اینکه در لباس روحانیت بود با روحانیون مبارز و علاقمندان به امام خمینی و انقلاب اسلامی نیز ارتباط داشت و نشریاتی که در قم و تهران منتشر می شد ـ مانند نشریه بعثت که توسط شاگردان امام خمینی منتشر می شد ـ به دستش می رسید و بعضا خودش آنها را در حومه رودسر توزیع می کرد.[۵]
اما متاسفانه به سبب ارتباط و همکاری ای که قبلا با افراد منحرف و وابسته رژیم پهلوی داشت، کم کم با آرمان های انقلابی و اسلامی دوستان خود زاویه گرفت و از ارتباطاتی که با این مجامع داشت سوء استفاده کرده و گزارش فعالیت های آنها را به ساواک داد. اولین گزارش هایی که از همکاری بامداد با ماموران امنیتی رژیم شاه حکایت دارد مربوط به سال ۱۳۴۷ است و این نشان می دهد که عضویت او در احزاب پان ایرانیست و رستاخیز و بعد ارتباط با حوزویان همه در راستای خدمت به رژیم پهلوی بود.
در این قسمت به مواردی از این فعالیت هایش که در کتاب انقلاب اسلامی در گیلان به روایت اسناد ساواک وجود دارد اشاره می کنیم:
- حجت الاسلام محمد جعفری گیلانی از روحانیون انقلابی و از شاگردان امام خمینی بود که در قم فعالیت های مبارزاتی مهمی انجام داده بود. در تیر ۱۳۴۷ بامداد به ساواک گیلان خبر داد که جعفری به گیلان آمده و در یکی از روستاهای املش مخفی شده است و علاوه بر این از جزئیات دیگری نیز پرده برداشته است، مانند اینکه جلسات مخفی بحث و سخنرانی برای طرفداران امام خمینی برگزار کرده است. این خبر در حالی بود که جعفری به تازگی آزاد شده بود. در بخش هایی از گزارش ساواک به تاریخ ۶ تیر ۱۳۴۷ چنین آمده است:
«بنا بر اظهار آقای غلامعلی بامداد ـ شغل واعظ ـ ، شخصی به نام محمد جعفری ـ شغل واعظ ـ که از مدتی پیش تحت تعقیب سازمان امنیت می باشد، در حال حاضر فراری و به طور اختفا در اطراف روستاهای املش به سر می برد و اغلب در بعضی منازل اجتماعاتی از افراد مذهبی و تقریبا تایید کنندگان عقاید خمینی تشکیل می دهند و نامبرده برای آنها بحث و سخنرانی می نماید. و به طوری که آقای غلامعلی بامداد اظهار می داشت که نشریاتی نیز برای این افراد می رسد از جمله شماره اخیر نشریه بعثت را که یک نشریه مذهبی است و در مشهد منتشر می شود. و نشریه دیگری به نام «نصر من الله و فتح قریب» از آقای مظفر بقایی کرمانی را آقای بامداد در جلسات آنان مشاهده نموده است.»[۶]
- سید غنی هاشمی از طلابی که در حوزه نجف درس می خواند به همراه یک اعلامیه از سوی امام خمینی وارد کشور شد و شبی مهمان غلامعلی بامداد بود. او اسرارش را با میزبانش در میان گذاشت و نامه امام خمینی را به وی نشان داد. بامداد نه تنها خبر این مسئله را با تمام جزئیاتش در ۱ شهریور ۱۳۴۷ به ساواک داد بلکه به آنها قول داد که اعلامیه امام را در اختیارشان قرار دهد.[۷]
- در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۵۰ آیت الله محمد محمدی گیلانی از شاگردان امام و از روحانیون مبارز، در سفری که به گیلان داشت، عکسی از امام خمینی که در زیر آن دو بیت شعر در وصف امام نوشته شده بود را به غلامعلی بامداد هدیه کرد. بامداد بلافاصله عکس را به ساواک داد و گفت که از چه شخصی گرفته است: «غلامعلی بامداد ماچیانی واعظ اهل رودسر ضمن در اختیار گذاردن یک قطعه عکس خمینی اظهار داشت شیخ محمد محمدی این عکس را که دو بیت شعر بر له خمینی در زیر آن نوشته شده، به او داده است.»[۸]
- بامداد در ۲۸ تیر ۱۳۵۰ اعلامیه امام خمینی به زائرین حج را که به تازگی صادر شده بود و از طرف یکی از طلاب حوزه مشهد که از شهید حجت الاسلام سیدعبدالکریم هاشمی نژاد دریافت کرده بود، به دست آورد و به ساواک داد: «غلامعلی بامداد ضمن در اختیار قرار دادن یک برگ اعلامیه خمینی تحت عنوان (پیام قائد بزرگ اسلام مرجع تقلید مسلمانان حضرت آیت الله العظمی خمینی به زائرین بیت الله) اظهار داشت: این اعلامیه را ابوالقاسم امیرپور سیویری که یکی از محصلین حوزه علمیه مشهد می باشد به من داده و به طوری که امیرپور گفت این اعلامیه را از سید عبدالکریم هاشمی نژاد که یکی از وعاظ بنام حوزه مشهد به شمار می رود دریافت کرده است.»[۹]
در این برهه ساواک به دنبال پیدا کردن شخصیت ها و افرادی مبارزی بود که نام و راه امام خمینی را در ایران زنده نگه می داشتند. برای همین علی رغم نیروهای داخلی زبده ای که داشتند به افراد دیگری نیز نیاز داشتند که از درون گروه ها برای آنها اخبار و اطلاعات ببرد، علی الخصوص در میان روحانیون، چرا که نفوذ به گروه های مبارزاتی و جلسات مخفی مبارزین و روحانیون، برای نیروهای ساواک بسیار سخت و زمان بر و پرهزینه بود. بامداد یک از کسانی بود که مدتها این وظیفه را انجام داد و این گزارشات نتایج تلخی را برای مبارزین به همراه داشت و آنها را راهی تبعیدگاه یا شکنجه گاه و زندان می نمود.
البته بامداد علی رغم تمام این اقدامات، در ظاهر سعی می کرد وجهه مبارز و بعضا مخالف رژیم را در جلسات داخلی و مخفی روحانیون داشته باشد و ارتباطاتش را با روحانیون مبارز و کانون های انقلابی حفظ نماید.[۱۰]
سرانجام در سالهای ۵۶ و ۵۷ که مبارزات علنی شده بود و به اوج خود رسید و دیگر کسی نمی توانست در برابر موج خروشان مردم بایستد برخی سعی کردند که تظاهرات مردم را از مسیر اصلی خارج کنند. در این میان غلامعلی بامداد از سویی ناچار بود تا خود را همراه و همگام با مردم نشان دهد، و از سوی دیگر در صدد بود تا از این اعتراضات کمترین آسیب به رژیم وارد شود و کمترین اعتراضات صادر گردد. او به عنوان روحانی حومه رودسر در یکی از تظاهراتی که برپا شده بود تظاهرکنندگان را به نحوی به سمت آرامش و عدم اعتراض دعوت می کرد که هیچ اعتراضی متوجه رژیم شاه نگردد و ماموران ساواک از این حرکت بسیار خوشحال بودند.[۱۱] اما هیچ کدام از این فعالیت ها باعث نشد تا انقلاب اسلامی مردم ایران به پیروزی نرسد.
پیروزی انقلاب اسلامی
بالاخره با مجاهدت علما و مردم، نهضت امام خمینی در بهمن ۵۷ به پیروزی رسید و در طی آن بسیاری از افرادی که برای رژیم پهلوی خوش خدمتی کرده بودند به دادگاه سپرده شدند. غلامعلی بامداد ماچیانی نیز به خاطر ارتباطاتی که با ساواک و نیز رژیم شاه داشت، به جرم تلاش برای تحکیم رژیم پهلوی دستگیر، محاکمه و به پنج سال زندان محکوم شد و لباس روحانیت نیز از او خلع گردید. او ابتدا در زندان سپاه واقع در نیروی دریایی فعلی رشت بود و مدتی را در شهربانی بود و سپس با گذراندن تنها ۲ سال حبس، مانند بسیاری دیگر از افرادی که محاکمه شده بودند، مورد عفو و رافت جمهوری اسلامی قرار گرفت و آزاد شد.
او بعد از آزادی به مدت کوتاهی در انزوا بود و بعد تا سال ۱۳۶۸ به شغل آزاد پرداخت و در اردیبهشت همین سال به عنوان مدیر عاملی شرکت چایسازی سیسکوه انتخاب شد و ۱۰ سال در این شرکت فعالیت کرد.
بامداد در دهه هفتاد که فضای کشور متاثر از فعالیت اصلاح طلبان خصوصا انتخابات سال ۷۶ بود و افراد مختلف با گرایشات انحرافی و التقاطی دوباره فرصت پیدا کرده بودند به مصدر امور برگردند، فضا را مناسب دید و دوباره به نوشتن روی آورد و تلاش کرد تا وجهه خود را بازسازی کند. او سروده هایش را در در دو روزنامه رسالت و جمهوری اسلامی منتشر می کرد. سپس در هفته نامه های هاتف، خبر و نظر، آوای شمال و پیک سبز و بعد در روزنامه هایی با مشی چپ سیاسی مانند نسیم و گیلان امروز به طور مستمر و تا پایان عمرش مقاله می نوشت. همچنین در نشریات کشوری چون بهار و صبح امروز و همشهری و جام جم و ایران مقالاتی در زمینه های مختلف چاپ می کرد. نوشته هایش با امضاهایی چون نرسا، بیدار، اخگر، غ.بامداد ماچیانی به چاپ می رسید.
فعالیتهای فرهنگی و برخورد ناصحیح مسئولین فرهنگ
غلامعلی بامداد ماچیانی در طول این سالها دیگر وارد مسائل سیاسی نشد و به اصطلاح به فعالیتهای فرهنگی و شخصی خود پرداخت. او بیشتر به مطالعه و پژوهش در حوزه مسائل دینی پرداخت و مقالاتی را در این زمینه منتشر کرد.
وی در این سالها و به دلیل یادداشتهایی که در جراید مختلف نگاشت، چندین بار مورد تقدیر و محبت روئسای مختلف اداره ارشاد گیلان قرار گرفت، به طوری که در جشنواره مطبوعات گیلان در بخش اندیشه و معارف مقام دوم را کسب کرد و در سال ۸۵ به عنوان یک قرآن پژوه مورد تقدیر اداره کل ارشاد استان گیلان قرار گرفت. همچنین در جشنواره ی رضوی مشهد در شب فرهنگی گیلان به عنوان خطیب منتخب استان گیلان معرفی گردید و در آنجا سخنرانی کرد. همچنین در سالهای اخیر در جشنواره های متعدد در زمینه های قرآن پژوهی، مهدویت، نشر و توسعه ی مضامین دینی و عرفانی، فعالیت در عرصه ی خبری و اطلاع رسانی مورد عنایت و تشویق اداره ارشاد گیلان، سازمان تبلیغات اسلامی و استانداری گیلان قرار گرفت و همواره به عنوان یکی از محققین و ارزیابان اداره ارشاد گیلان از او استفاده شد.[۱۲]
پشیمانی از گذشته
او در زندگی نامه اش ـ که در سال ۱۳۹۰ منتشر شده است ـ از گذشته خود اظهار پشیمانی کرده و چنین نوشت: «البته در سال ۱۳۴۶ سقوط سیاسی کردم. (بنا به دلایلی که برای خودم قابل توجیه بود عضو حزب پان ایرانیست شدم. در گیلان مقام دوم را دارا بودم. بعدها عضو حزب رستاخیز شدم و در کنگره ی بزرگ حزب رستاخیز سخنرانی جامعی ایراد کردم و به عضویت در گروه بررسی کنندگان اساسنامه ی حزب برگزیده شدم. در آن وقت سخنرانی من برای اولین بار از صدا و سیمای ایران پخش شد.)»[۱۳]
البته بر محققین پوشیده نیست که این نحوه خاطره گویی نشان می دهد که ایشان همچنان از لحاظ نظری، بسیاری از کارهای قبل خود را قبول داشته چه اینکه بعد از ذکر پشیمانی، سریع به توجیه عملکرد گذشته خود می پردازد و بعد از آن، سخرانی ها و اقدامات خود را به صورت یک افتخار ذکر می کند.
علاوه بر اینکه ایشان تا آخر رابطه خود را با بعضی عناصر حزب پان ایرانیست از جمله دکتر هوشنگ طالع ـ نماینده دوره ۲۲ مجلس شورای ملی از رودسر در سال ۴۶ـ که هنوز از سران حزب پان ایرانیست در ایران است حفظ کرد.
و هیچگاه در مجامع عمومی و یادداشتها به تخطئه و توبیخ این افکار و گروههای التقاطی نپرداخت.
درگذشت و پیامهای تسلیت
سرانجام غلامعلی بامداد ماچیانی در روز سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ بر اثر عارضۀ قلبی درگذشت و در زادگاهش ماچیان به خاک سپرده شد.
بعد از مرگش حزب ممنوع الفعالیت «پان ایرانیست» پیام تسلیتی صادر کردند و ضمن قرار دادن این پیام در تارنمای رسمی خود، از بامداد به عنوان یکی از «کوشندگان قدیمی حزب پان ایرانیست» تجلیل کردند. متن کامل آن پیام به این شرح است:
«۲۶ آذر ۱۳۹۴
پاینده ایران
سرور بامداد ماچیانی یکی از کوشندگان قدیمی حزب پان ایرانیست درگذشت. ایشان اهل رودسر گیلان بود که از دهه چهل شمسی به حزب پان ایرانیست پیوست و در جریان فعالیتهای انتخاباتی کاندیداهای حزب در این خطه برای ورود به مجلس شورای ملی کوششهای فراوان داشت.
سرور بامداد ماچیانی از روحانیون معممی بود که در جریان برگزاری میتینگهای حزب پان ایرانیست در رودسر و بعدها شهر قم نقش قایل توجه و پررنگی داشت. از ایشان که مردی صاحب نظر و فاضل بود مقالات متعددی در نشریه خاک و خون به چاپ رسیده است.
سرور بامداد ماچیانی بعد از سال ١٣۵٧ لباس روحانیت را به کناری نهاد و به فعالیتهای اجتماعی و کشاورزی پرداخت. از او که مردی اهل قلم بود در سالهای اخیر مقالات متعددی در مطبوعات گیلان به طبع رسیده است. سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست درگذشت ایشان را به دودمان ایران پرست ماچیانی و همه اندامان حزب پان ایرانیست دلآرامی میگوید. روانش شاد و یادش گرامی باد»[۱۴]
همزمان برخی شخصیتها و مسئولین دولتی در گیلان نیز برایش پیام های تسلیتی صادر کردند و از او تمجید نمودند. نکته قابل تامل این است که درهیچ کدام از این پیامها به گذشته و مشی سیاسی او اشاره ای نشده است و صرفا به روحیات شخصی او پرداخته شده است و از آنها تایید صد درصدی بامداد استنباط می شود و این از اشتباهات این مسئولین است که در نوشتجات خود ـ که به عنوان یک سند برای آیندگان باقی می ماند ـ چنین تسامح می کنند و دقت لازم را به خرج نمی دهند.
نمونه هایی از این پیام ها را در زیر درج می کنیم:
فیروز فاضلی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان:
إنا لله و إنا إلیه راجعون
مرگ پایان زندگی نیست، بلکه آغازی است برای پرواز مرغ جان بر گستره ملکوت و رجعتی به محضر حضرت دوست؛ به ویژه مرگ آنان که در زندگانی، گام های بلندی برداشته و در خدمت به دیگران کوشیده اند.
خانواده گرانقدر زنده یاد غلامعلی بامداد ماچیانی؛ با نهایت تأسف و تأثر، ضایعه درگذشت این پژوهشگر و نویسنده ارزشمند گیلان را به شما و اصحاب فرهنگ، هنر و رسانه استان تسلیت عرض نموده و از درگاه ایـزد منان برای آن مرحوم، رحمت و مغفرت و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسألت دارم.
محمد حسن پور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رشت:
انالله و انا الیه راجعون
با قلبی آکنده از غم و اندوه درگذشت عارف و سالک الی الله، محقق و دانشمند دین شناس شادروان غلامعلی بامداد ماچیانی را تسلیت عرض می کنم خداوند روح بلند و ملکوتی این خدایی مرد باتقوا را با اولیاءالله محشور فرماید.
الفاتحه و صلوات
خانه مطبوعات گیلان:
إنا لله وإنا إلیه راجعون
درگذشت ادیب فرهیخته استاد غلامعلی بامداد ماچیانی که از خوشنامان و زحمتکشان عرصه فرهنگی استان بودند، ضمن ابراز همدردی، به خانواده محترم و به ویژه به جامعه مطبوعات استان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال برای آن فقید سعید غفران الهی و علو درجات را آرزومندیم.
محمدمهدی رهبری املشی نماینده مردم رودسر در مجلس
نماینده مردم رودسر و املش در مجلس شورای اسلامی ضمن تسلیت به خانواده مرحوم غلامعلی بامداد ماچیانی اظهار کرد: مرحوم مغفور همیشه دغدغه مردم را داشت و سعی میکرد در نزدیکی به مردم زیست ساده و بیآلایش داشته باشد که این امر سبب شد تا قلبها را تسخیر کرده و اسباب شیفتگی دیگران را به خودش فراهم کند.
محمدمهدی رهبری املشی تصریح کرد: ما در سوگ عالم فرهیخته و شخصیت معنوی، عرفانی، ادبی و صاحب ذکر قرار گرفتهایم که محبت او به اهل بیت عصمت و طهارت ثابت شده بود.
رهبری اندیشه پاک، حسن خلق و شخصیت علمی این عالم وارسته را به نسل آینده ضروری دانست و ادامه داد: وی از هر موقعیتی برای وحدت امت حول ولایت استفاده میکرد و خود را از موالیان مکتب اسلام، اخلاق و معنویت به دست آمده میدانست.[۱۵]
حجت الاسلام سیدعلی اشکوری کاندیدای دوره پنجم خبرگان رهبری
بسمه تعالی
ما ز بالاییم و بالا میرویم
قلم از دست استاد برزمین فتاد و خانه از نقش بر اوراق باز ایستاد جامعه فرهنگی و روزنامه نگار و جمعی فراوان از اهل علم و دانش و سایر طبقات را در سوگ فرو برد ولی بامداد با درخشش بر تارک نه تنها ماچیان و شرق گیلان بلکه در سراسر آن دیارسبز سرافراز خواهد ماند اینجانب این ضایعه را به فرزندان، منسوبین، شاگردان و دوستان آن استاد تسلیت عرض نموده و برای آن مرحوم غفران و رضوان الهی و حشر با محمد و آل محمد صلوات علیهم اجمعین را آرزو مینمایم.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.
سید علی حسینی اشکوری
۹۴/۹/۲۴[۱۶]
———————————-
پی نوشت ها:
[۱] . شرح حال خودنوشت غلامعلی بامداد ماچیانی به نقل از وبلاگ نوشته های جلال. به آدرس
http://neveshtehayejalal.blogfa.com/post-67.aspx
[۲] . آشنایی با استاد غلامعلی بامداد ماچیانی، سایت ماچیان:
[۳] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، اول، پاییز ۱۳۸۹، ج۱، ص۱۵۸٫
[۴] . شرح حال خونوشت غلامعلی بامداد ماچیانی به نقل از وبلاگ نوشته های جلال. به آدرس:
http://neveshtehayejalal.blogfa.com/post-67.aspx
[۵] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، ج۱، ص۱۵۲، ۱۷۱-۱۷۲٫
[۶] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، ج۱، ص۱۵۱٫
[۷] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، ج۱، ص۱۵۶٫
[۸] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، ج۱، ص۲۲۶٫
[۹] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، ج۱، ص۲۳۳٫
[۱۰] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶و۳۲۷٫
[۱۱] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (استان گیلان)، ج۲، ص۳۸۱٫
[۱۲] . شرح حال خونوشت غلامعلی بامداد ماچیانی به نقل از وبلاگ نوشته های جلال. به آدرس:
http://neveshtehayejalal.blogfa.com/post-67.aspx
[۱۳] . شرح حال خونوشت غلامعلی بامداد ماچیانی به نقل از وبلاگ نوشته های جلال. به آدرس:
http://neveshtehayejalal.blogfa.com/post-67.aspx
[۱۴] . سرور بامداد ماچیانی یکی از کوشندگان قدیمی حزب پان ایرانیست درگذشت، تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org/3759.html
[۱۵] . نماینده مردم رودسر و املش :بامداد ماچیانی از هر موقعیتی برای خدمت به مردم استفاده می کرد، سایت هواداران محمدمهدی رهبری املشی، مندرج در آدرس:
[۱۶] . پیام تسلیت آیت الله اشکوری برای نویسنده گیلانی، سایت خبری شعاع مشرق:
نویسنده دیدگاه: مهم نیست .انظر الی ماقال فلا تنظر الی من قال
2015/12/25 - 15:01نویسنده دیدگاه: تی همشهری
2015/12/26 - 12:56نویسنده دیدگاه: نیلوفر
2015/12/27 - 16:18نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 01:48نویسنده دیدگاه: نیلوفر
2015/12/27 - 16:19نویسنده دیدگاه: یکی از فرزندان مرحوم بامداد
2015/12/28 - 00:17نویسنده دیدگاه: مهرداد دیلمی
2015/12/28 - 07:44نویسنده دیدگاه: .....من
2015/12/28 - 07:13نویسنده دیدگاه: تی همشهری
2015/12/28 - 07:39نویسنده دیدگاه: یک دوست .چون دوست آینه ست و عیب را هم نشان میدهد
2016/01/3 - 21:25نویسنده دیدگاه: یک گیلانی آزاده
2016/01/3 - 22:17نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/4 - 02:29نویسنده دیدگاه: منم یه گیلانی آزاده و انقلابی ام
2016/01/5 - 21:55نویسنده دیدگاه: سماواتی
2016/01/5 - 16:13نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/6 - 23:36نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 12:33نویسنده دیدگاه: آرش
2015/12/27 - 16:21نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/11 - 07:12نویسنده دیدگاه: مرتضی بامدادماچیانی
2015/12/27 - 21:09نویسنده دیدگاه: مدیر
2015/12/27 - 23:24نویسنده دیدگاه: یکی از فرزندان مرحوم بامداد
2015/12/28 - 00:39نویسنده دیدگاه: یه غریبه
2015/12/30 - 06:19نویسنده دیدگاه: یه اشنا
2016/01/17 - 23:10نویسنده دیدگاه: یکی از فرزندان مرحوم بامداد
2015/12/28 - 00:24نویسنده دیدگاه: محمد
2015/12/28 - 07:50نویسنده دیدگاه: ناشناس
2015/12/28 - 22:03نویسنده دیدگاه: آرش
2015/12/30 - 22:02نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/4 - 02:53نویسنده دیدگاه: ناشناس
2015/12/30 - 22:13نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/7 - 02:03نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 14:43نویسنده دیدگاه: از دوستان
2016/01/3 - 13:09نویسنده دیدگاه: مدیر
2016/01/3 - 21:39نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/4 - 02:47نویسنده دیدگاه: اکباتان
2016/01/3 - 23:30نویسنده دیدگاه: مهرداد
2016/01/5 - 16:26نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/5 - 21:16نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/4 - 03:12نویسنده دیدگاه: یه همشهری
2016/01/7 - 21:16نویسنده دیدگاه: مدیر
2016/01/7 - 21:25نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/9 - 12:08نویسنده دیدگاه: طالع
2016/01/9 - 20:42نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/10 - 13:15نویسنده دیدگاه: طالع
2016/01/10 - 20:38نویسنده دیدگاه: مسعود میری
2016/01/11 - 10:19نویسنده دیدگاه: معصومی
2016/01/11 - 13:11نویسنده دیدگاه: یه دوست
2016/01/10 - 20:22نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/11 - 07:09نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/11 - 14:02نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/11 - 21:47نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/12 - 09:26نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/11 - 21:40نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/11 - 07:25نویسنده دیدگاه: سلمان
2016/01/11 - 14:05نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/11 - 19:24نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/12 - 13:38نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/12 - 19:42نویسنده دیدگاه: مسعود
2016/01/11 - 18:56نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/12 - 09:30نویسنده دیدگاه: معصومی
2016/01/11 - 14:23نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/12 - 09:32نویسنده دیدگاه: آشنای غریب
2016/01/12 - 11:28نویسنده دیدگاه: سلمان
2016/01/12 - 13:42نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/12 - 21:05نویسنده دیدگاه: آشنای آشنای غریب!
2016/01/12 - 13:54نویسنده دیدگاه: مهرداد دیلمی
2016/01/12 - 17:36نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/12 - 20:46نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/13 - 14:06نویسنده دیدگاه: تی همشهری
2016/01/13 - 15:55نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/12 - 21:21نویسنده دیدگاه: مهرداد دیلمی
2016/01/13 - 15:48نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 11:03نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/12 - 11:56نویسنده دیدگاه: شناس!
2016/01/13 - 13:34نویسنده دیدگاه: یه بنده خدا
2016/01/13 - 22:06نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/13 - 22:35نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 23:40نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/13 - 22:43نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/13 - 22:54نویسنده دیدگاه: سلمان
2016/01/14 - 23:04نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 12:24نویسنده دیدگاه: سلمان
2016/01/16 - 13:52نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 17:15نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 00:15نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 00:16نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 00:26نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 10:42نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 00:29نویسنده دیدگاه: مدیر
2016/01/14 - 09:06نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 10:55نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 10:59نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 23:43نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/14 - 16:57نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/15 - 14:33نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 01:35نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 13:06نویسنده دیدگاه: تی همششهری
2016/01/15 - 15:26نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/16 - 01:31نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/15 - 15:42نویسنده دیدگاه: شناس
2016/01/16 - 14:01نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/17 - 00:25نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/17 - 13:26نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/17 - 14:26نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/18 - 17:52نویسنده دیدگاه: میرلوحی
2016/01/18 - 09:32نویسنده دیدگاه: معصومی
2016/01/19 - 19:58نویسنده دیدگاه: سید محمد علی نیا
2016/01/21 - 00:08نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/21 - 07:49نویسنده دیدگاه: یه بیطرف منصف
2016/01/20 - 08:20نویسنده دیدگاه: یک نفر
2016/01/24 - 15:06نویسنده دیدگاه: موسی زاده
2016/01/24 - 15:51نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/21 - 20:14نویسنده دیدگاه: ناشناس
2016/01/23 - 02:17نویسنده دیدگاه: علی مهجوری
2016/01/21 - 23:41نویسنده دیدگاه: مصطفی محقق
2016/01/27 - 21:18نویسنده دیدگاه: ابوالفضل نیکوکار
2016/01/29 - 20:39نویسنده دیدگاه: احمد عباسی
2016/02/17 - 12:10نویسنده دیدگاه: محمدرضا حسن زاده ماچیانی
2016/07/29 - 04:11