خاطرات مرحوم شجونی درباره دوران تبعید آیت الله جیلانی به فومن
میثم عبدالهی
آیت الله جیلانی با فهم بالایی که از شرایط و اوضاع داشت و خطر کشف حجاب را نسبت به مردم ایران احساس می کرد فلذا هفت سال زودتر، کتابی به نام «وسیله العفایف یا طومار عفت» را نوشت و آن را در مطبعه فردوس رشت در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۰۷ منتشر ساخت. امروز در هشتاد و نهمین سالگرد انتشار کتاب ارزشمند طومار عفت قرار داریم.
میثم عبدالهی
آیت الله شیخ یوسف نجفی جیلانی از علمای مجاهد رشت بود که در تازه مسجد در محله کرف آباد نماز جماعت می خواند. ایشان در دوران پادشاهی رضاشاه از راه های علمی و فرهنگی به مقابله با سیاست های ضددینی آن رژیم رفته و در میان مردم محبوبیت فراوانی داشت.
با اینکه رژیم به صورت رسمی کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ توسط رضاشاه اعلام شد ولی آیت الله جیلانی با فهم بالایی که از شرایط و اوضاع داشت و خطر کشف حجاب را نسبت به مردم ایران احساس می کرد فلذا هفت سال زودتر، کتابی به نام «وسیله العفایف یا طومار عفت» را نوشت و آن را در مطبعه فردوس رشت در روز ۲۶ اردیبهشت ۱۳۰۷ منتشر ساخت. امروز در هشتاد و نهمین سالگرد انتشار کتاب ارزشمند طومار عفت قرار داریم.
آیت الله جیلانی توسط فضل الله زاهدی _ فرمانده تیپ مستقل شمال _ دستگیر شده و مورد شکنجه قرار گرفت و در نهایت به فومن تبعید شد.
مرحوم حجت الاسلام جعفر شجونی در زمان تبعید آیت الله جیلانی به فومن، در سنین کودکی به سر می برد و ایشان را در آن زمان دیده بود و شعری از ایشان را نیز به خاطر داشت. مرحوم شجونی در خاطراتش به نکات مهمی درباره ماجرای تبعید آیت الله جیلانی به فومن، تاثیر گذاری این شخصیت در روحیه مردم در مقابله با رژیم و روحیه سازشناپذیر آیت الله جیلانی که در زمان تبعید اشاره میکند که چگونه در زمان تبعید هم دست از مبارزه با رژیم دست نکشیده و اشعاری را در نقد شخص رضاشاه میسرود و به دست مردم میداد و این اشعار، ورد زبان عامه مردم شده بود:
«در زمان بیحجابی (کشف حجاب) که من کودک بودم، یک روحانی به نام شیخ یوسف گیلانی را به فومن تبعید کرده بودند. ایشان یک شخصیت روحانی بودند که بعدها کتابی به نام «طومار عفت» از او منتشر شد. ایشان در همان زمان بیحجابی، شعری علیه رضاخان سروده بود. حاکم گیلان، فضلالله خان بصیردیوان (همان تیمسار فضلالله زاهدی) بود که کودتای ۲۸ مرداد را به راه انداخت، اما در آن زمان به او فضلالله خان میگفتند. بصیر دیوان، ایشان (شیخ یوسف گیلانی) را به رشت و از رشت به فومن تبعید کرده بود. ریش او را تراشیده بودند و در بین مردم معروف بود که ریشش را خشک خشک تراشیدهاند. شعری که ایشان گفته بود در آن زمان خیلی مهم بود و در آن حال و هوای اختناق و خفقان و قلدری رضاخان، یک چنین شعری گفتن واقعاً دل شیر میخواست و شعرش این گونه بود که:
ارکان فلک فتاده از چشم ملوک رذلان همه حاکمند در شهر و بلوک
گفتم که به دهر[۱] رذل پرور شدهای خندید که الناس علی دین ملوک
البته، از ظلم و ستم رضاخانی بیاطلاع نبودم تا این که خودم یکی دو سال بعد از فرار رضاخان طلبه شدم. همین اشعار انقلابی را گاهی در روی منابر میخواندم.»[۲]
——————
پاورقی ها:
[۱] . شمس گیلانی به جای عبارت «گفتم که به دهر» عبارت «گفتم به فلک که» را ثبت کرده است که ظاهرا همین درستتر است. (تاریخ علما و شعرای گیلان، ص۱۱۱٫)
[۲] . خاطرات حجت الاسلام جعفر شجونی، تدوین: علیرضا اسماعیلی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، اول، پاییز۱۳۸۱، ص۳۴-۳۵٫