مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
یکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - Sunday 13 Oct 2024
محتوا
مروری بر رویدادهای تشکیل و سقوط جمهوری گیلان

مروری بر رویدادهای تشکیل و سقوط جمهوری گیلان

  گزیده‌ای از مقاله «جمهوری گیلان» نوشته دکتر عبدالعلی معصومی جنگ‌جهانی‌اول، دخالت بیگانه‌گان در ایران و ناتوانی شدید حکومت مرکزی ایان، فضای سیاسی و اجتماعی آماده‌ای را برای ایجاد و رشد حرکت‌های مردمی به‌وجود آورد. در یک چنین فضایی، جنبش جنگل در شهریور ۱۲۹۳ خورشیدی شکل گرفت و در مدتی کوتاه نه تنها در گیلان، […]

دوشنبه 9 آگوست 2010 - 23:36

 

گزیده‌ای از مقاله «جمهوری گیلان» نوشته دکتر عبدالعلی معصومی

جنگ‌جهانی‌اول، دخالت بیگانه‌گان در ایران و ناتوانی شدید حکومت مرکزی ایان، فضای سیاسی و اجتماعی آماده‌ای را برای ایجاد و رشد حرکت‌های مردمی به‌وجود آورد.

در یک چنین فضایی، جنبش جنگل در شهریور ۱۲۹۳ خورشیدی شکل گرفت و در مدتی کوتاه نه تنها در گیلان، که در اکثر نقاط ایران با استقبال مردم روبه‌رو شد و روزبه‌روز بر توان نظامی‌اش افزوده شد.

پس از انقلاب اکتبر روسیه که باعث خروج روسیه از دور رقابت استعماری در ایران و یکه‌تازی بریتانیا در این حوزه شد، جنبش جنگل، مانع اصلی تحقق گسترش سلطه استعماری این امپراتوری بود. به همین دلیل، قوای انگلیسی، دست به حمله‌های گسترده‌ای علیه مواضع جنگل زدند. ولی تهاجم قوای عثمانی به غرب ایران و خطر اتحاد عثمانی‌ها با نیروی مستقر در جنگل، موجب گشت که بریتانیایی‌ها، با جنبش جنگل در تاریخ ۲۲ مرداد ۱۲۹۷ (۱۳ آگوست ۱۹۱۸) قرارداد متارکه جنگ امضا کنند. که البته این اعتبار بعدها، با شکست آلمان و عثمانی در جنگ اول جهانی، از اعتبار افتاد.
با روی کار آمدن دولت وثوق‌الدوله، نخست‌وزیر سرسپرده بریتانیا، طرح حمله به پایگاه‌های مجاهدین جنگل و از میان بردن آن‌ها در دستور کار قرار گرفت.
در اثر تلاش‌های وثوق‌الدوله برای ایجاد دودسته‌گی در میان جنگلی‌ها، مجاهدین کسما و فرمانده آن‌ها حاج‌احمد کسمای، به نیروهای دولتی پیوستند. پس از آن، در روز سیزدهم فروردین ۱۲۹۸، بیست‌هزار قزاق ایرانی با پشتیبانی هواپیماهای انگلیسی به پایگاه‌های مجاهدین جنگل حمله بردند. این حمله‌ها ماه‌ها به‌طول انجامید. این حملات دراز مدت، نیروهای مجاهدین را در فقدان آذوقه و کمبود تسلیحات قرار داد.

در مرداد ماه ۱۲۹۸ و در آستانه بستن قرارداد ۱۹۱۹ بین دولت وثوق‌الدوله و بریتانیا، فرماندهی نیروهای قزاق، در فومنات و شفت و دیگر حوزه‌های استقراری جنگلی‌ها حکومت نظامی اعلام نمود و برای ایجاد رعب و وحشت، در اعلامیه‌ای اخطار نمود که: «هر خانه‌ای که در آن جنگلی‌ها منزل کنند، سوزاننده می‌شود و صاحبش تنبیه خواهد شد. افرادی که برای جنگلی‌ها آذوقه تهیه کنند و یا کمکی به آن‌ها نمایند، فورا اعدام و دارایی‌شان ضبط خواهد شد.» (سردار جنگل، ابراهیم فخرایی)
پس از بسته شدن قرارداد ۱۹۱۹، هجوم نیروهای دولتی شدت بیشتری گرفت و در نتیجه، موج تسلیم‌شدن‌ها و امان‌نامه گرفتن‌ها نیز افزایش یافت. تنها میرزا و تنی چند از یارانش هم‌چنان مقاومت می‌کردند.

در چنین وضعیتی، ارتش سرخ برای دستگیری دنیکین، که علیه حکومت نوپای کمونیستی شوروی می‌جنگید، وارد بندرانزلی شد. دنیکین، پس از شکست در اوکراین، به غازیان که جزو استحکامات بریتانیا بود پناه گرفته بود. انگلیس‌ها بعد از چند ساعت مقاومت، غازیان را رها کرده و به منجیل عقب نشستند.

در ابتدای ورود قوای ارتش سرخ به انزلی، در روز ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹، راسکول‌نیکُف فرمانده ناوگان شوروی در دریای کاسپین، میرزا کوچک را برای مذاکره به انزلی دعوت کرد. روز اول مذاکره به‌جایی نرسید. زیرا اعضای حزب عدالت باکو که در مذاکره حضور داشتند، وظیفه اصلی و اولیه جنبش را تبلیغات مرامی، مصادره اموال و لغو مالکیت بر زمین و مبارزه با مذهب می‌دانستند. در حالی که میرزا میانه‌روتر بود و می‌گفت که مردم ایران نسبت به مذهب دلبسته‌گی دارند و وضعیت مذهب در ایران با سایر جاها فرق می‌کند.
باید توجه داشت که در آغاز حکومت شوروی، با شعارهای سوسیالیستی که می‌داد، از جمله عدالت و برابری، در بین تمام مبارزان جهان دارای اعتبار و علاقه بود و حمایت از مبارزان جهان را جزو اهداف خود می‌دانست. میرزا نیز با توجه به شعارهای اصیل سوسیالیسم با آنان همکاری کرد. متاسفانه با گذشت زمان، حکومت شوروی نیز وارد معادلات استعماری گشته و گذشته را فراموش کرد.
در روز دوم مذاکرات، در مورد عدم اجرای کمونیسم از حیث مصادره اموال و الغای مالکیت و ممنوع بودن تبلیغات مسلکی، تاسیس حکومت جمهوری انقلابی موقت، سپردن مقدرات انقلاب به دست آن و عدم دخالت شوروی‌ها و عدم ورود نیروی نظامی جدید از شوروی، مگر به تصویب حکومت انقلابی ایران توافق حاصل شد و این توافق به اطلاع مقام‌های دولتی و حزبی مسکو نیز رسید.
پس از این اتفاق، فرماندار گیلان به نماینده‌گی از طرف مردم رشت، میرزا را برای به‌دست گرفتن زمام امور گیلان به رشت دعوت کردند.
روز ورود میرزا به جنگل یعنی چهاردهم خرداد، جمعیت انبوهی از آتشگاه (۵ کیلومتری رشت) تا شهر رشت در دو طرف جاده صف کشیدند و مقدم مجاهدین جنگل را با فریادهای شورانگیز گرامی داشتند. میرزا پس از شش سال دوری از رشت، دوباره به این شهر بازگشت.
در رشت، کمیته‌ای مرکب از اعضای ایرانی و روسی تشکیل شد که در آن میرزا کوچک، کاژانف فرمانده قوای شوروی در ایران، احسان‌ا… خان، کامران آقایُف عضو حزب عدالت باکو، حسن آلیانی (معین آلرعایا) و… شرکت داشتند. روز بعد، هیات دولت انقلابی به سرپرستی میرزا کوچک به مردم گیلان معرفی شد.

روز شانزذهم خرداد، سران جنبش جنگل در اعلامیه‌ای با تاکید بر این‌که «قوه ملی جنگل به استظهار کمک و مساعدت عموم نوع‌پروران دنیا و استعانت از اصول حقه سوسیالیم، داخل در مرحله انقلاب سرخ شده و خود را به نام جمعیت سرخ ایران معرفی می‌نماید.»، الغای اصول سلطنت و اعلام جمهوری و حفظ جان و مال عموم اهالی گیلکان و لغو تمام قراردادهای دولتمرکزی با بیگانه‌گان، اعتقاد به تساوی حقوق همه افراد بشر و حفظ شعائر اسلام را اعلام نمودند. روز هجدهم خرداد، «جمعیت انقلاب سرخ ایران» در تلگرامی به سفارت‌خانه‌های دولت‌های خارجی در تهران، انحلال سلطنت و تشکیل جمهوری شورایی در گیلان را اعلام کردند.
یک ماه پس از ورود ارتش سرخ به انزلی، حزب کمونیست ایران توسط اعضای اعزامی حزب عدالت باکو تشکیل شد. حزب کمونیست ایران، برخلاف توافق سران نیروهای اعزامی شوروی و سران جمهوری گیلان، تبلیغات کمونیستی و مخالف با مذهب را آغاز کردند. میرزا دو نماینده نزد نریمانوف، رییس شورای جمهوری قفقاز فرستاد و ازاو خواست که از این اقدامات چپ روانه که حاصلی جز دور کرد مردم از جنبش ندارد جلوگیری کند. نریمانوف از سران حزب کمونیست خواست که از این‌گونه اقدامات دست بردارند، اما آن‌ها نپذیرفتند.

میرزاکوچک برای اعتراض به اقدامات تفرقه‌انگیز حزب کمونیست، دو تن از نزدیکان خود را با نامه‌ای برای لنین، به مسکو فرستاد. آن‌ها با معاون وزیرخارجه شوروی، دیدار کردند. وی در این دیدار در بین سخنان خود تاکید کرد که به هیچ وجه نمی‌توان از تبلیغ مرام کمونیسم جلوگیری نمود.
فرستاده‌گان جمهوری گیلان، موفق به دیدار با لنین نشدند. میرزا برای جلوگیری از فاجعه‌ای که عملکرد حزب کمونیست پیش آورده بود، تلگرامی به لنین فرستاد، اما جمهوری آذربایجان آن را توقیف کد.

چند روز پیش از کودتا، به درخواست حزب عدالت باکو، سه‌تن از سران قوای شوروی در گیلان که پشتیبان سیاست‌های میرزا بودند، از ایران فراخوانده شدند. به دنبال ان، چند نفر دیگر از شوروی به گیلان آمدند تا سیاست جدید شوروی را پیاده کنند. سیاست‌های جدید شوروی، به دلیل تحولات بین‌المللی بود که برخورد مسالمت‌آمیز بر مقابل انگلیس و فرانسه را می‌طلبید و در این شرایط، جمهوری گیلان به نظر لنین زائد و موجب دردسر بود.

حدود سه هفته پیش از کودتای رشت، رییس دیوان محاکمات انقلاب گیلان، به میرزا خبر داده بود که طبق اطلاعی که به دست آورده، قرار است در میتینگی که در روز نهم مرداد ۱۲۹۹ در سبزه‌میدان رشت برگزار می‌شود، وی را ترور کنند. میرزا در روز هجدهم تیر، به محض وصول دعوت‌نامه میتینگ، بعد از مشورت با سران جنگل، به فومن رفت و از ادامه همکاری با نیروهای شوروی سرباز زد.
روز نهم مرداد ۱۲۹۹ کودتای رشت به سرپرستی بومکین روسی صورت گرفت. هدف، کنار زدن میرزا و دردست گرفتن قدرت بود. در این کودتا، چندتن از یاران میرزا، از جمله معین‌الرعایا و کُلُنل فتح‌علی‌خان توپچی، فرمانده نیروهای جمهوری گیلان ئهه منجیل دستگیر شدند و شیخ‌عبدا…خان، رییس محکمه انقلابی که از طرفداران میرزا بود کشته شد. کودتاگران برای دستگیری میرزا و یارانش به پایگاه‌های آن‌ها در جنگل‌های فومن یورش بردند. ولی میرزا با هشیاری از درگیری با آنان خودداری کرد.
کمیته‌ای مرکب از هشت نفر که چهار تن از آن‌ها از جمله پیشه‌وری عضو حزب کمونیست ایران بودند، زمام امور را به دست گرفت. در کابینه دولت کودتا، احسان‌ا…خان نخست‌وزیر و وزیر خارجه، خالوقربان وزیر جنگ و پیشه‌وری وزیر داخله شد.

کابینه احسان‌ا…خان برنامه خود را بر محور ایجاد تشکیلات ارتشی شبیه ارتش سرخ و حمله به تهران، لغو اختیارات مالکان و اغای اصول ملوک‌الطوایفی و رفع احتیاجات اصلی کارگران اعلام کرد. آن‌ها در اعلامیه‌ای خطاب به مردم گیلان، میرزا را به بی‌کفایتی در مبارزه با انگلیس، حیف‌ومیل اموال عمومی و دزدی و خیانت متهم کردند. کابینه کودتا، پس از چیره‌گی بر رشت، به تبلیغات ضدمذهبی خود شدت بیشتری داد و برای تحت‌فشار قرار دادن سرمایه‌داران، در پانزده مرداد ۱۲۹۹ اقدام به آتش زدن بازار رشت کرد. برای گرفتن دارایی ثروتمندان، آن‌ها را جلو قبر خالی از پیش‌کنده شده می‌بردند و تهدید به زنده‌به‌گورشدن می‌کردند.
ایوانُف، تاریخ‌نگار مشهور شوروی درباره سیاست‌های کابینه کودتا می‌نویسد: سیاست احسان‌ا…خان نه فقط زمین‌داران کوچک و طبقه متوسط، بلکه دهقانان و پرولتاریا را نیز از انقلاب جدا نمود.
عوامل انگلیس و دربار نیز با آنان هم‌نوای داشتند. به‌عنوان مثال، سردارمحی (معزّالسلطان) و میرزاصادق طباطبایی (فرزند آیت‌ا…طباطبایی از سران مشروطه) که هردو از اعتدالی‌های دوران مشروطه بودند، با روی‌کارآمدن دولت کودتا، خود را کمونیست و سویالیست معرفی کرده و به اختلافات دامن زدند.
با آن‌که از آغاز ورود میرزا و تشکیل جمهوری گیلان، تمام طبقات مردم با شادی آن‌را پذیرفتند و همه‌نوع همراهی و کمک به آن نمودند و با کمک همان‌ها منجیل فتح شد و انگلیس‌ها عقب نشستند، ولی اجرای مکانیکی اصول کمونیسم در گیلان توسط دولت کودتا، موجب گشت که مردم از جنبش رویگردان شوند و انگلیسی‌ها دوباره قدرت بگیرند و دولت مرکزی به فکر حمله دوباره به گیلان بیفتد. مردم به دلیل بیزاری از دولت کودتا، در هنگام حمله قوای مرکزی، نه تنها از کودتاچیان حمایت نکردند، بلکه به قوای دولت نیز یاری رساندند.
احسان‌ا…خان و قوای دولت کودتا، پس از چندی دوباره توانست رشت را تصرف کند و به قدرت بازگردد. مردم رشت از ترس تنبیه کودتاچیان، به دلیل همکاری‌شان با مخالفان کودتا، دست به مهاجرت عظیمی زدند. تاجایی که کودتاگران ناچار شدند برای جلوگیری از این وضع طی اعلامیه‌ای اعلام کنند: «ما به هیچ‌وجه به عادات و آین کشور و روحانیت اهانت روا نمی‌دارم… با اطمینان خاطر و امنیت کامل به مساکن خود عودت نموده و مشغول کار و زندگی جاری خود باشید.»

در ۹ شهریور ۱۲۹۹، نخستین کنگره ملت‌های شرق در باکو برگزار شد. سران و نماینده‌گان هفده کشور شرق در آن حضور داشتند. در این کنگره به نحوه برخورد حزب کمونیست ایران نسبت به جنبش جنگل به شدت انتقاد شد. نریمانوف رییس شورای جمهوری قفقاز، حیدرخان‌عمواوغلی و اعضای حزب عدالت باکو از جمله انتقادکننده‌گان بودند و همه‌گی می‌خواستند از این‌گونه روش‌ها که ایجاد نفرت عمومی می‌کند جلوگیری شود.
کنگره برای شرح ماوقع، دو نماینده نزد لنین فرستاد. لنین ده تن را به ریاست حیدرخان‌عمواوغلی به عنوان کمیته مرکزی جدید حزب کمونیست ایران برگزید. حیدرخان با پانصد تن از افراد ارتش سرخ قفقاز، روانه گیلان شد. پیش از ورود وی، میرزا موافقت خود را با آمدن حیدرخان اعلام کرده‌بود.

حیدرخان‌عمواوغلی نظرش را درباره مرحله انقلابی ایران در بهمن و اسفند ۱۲۹۹ منتشر کرد. در تزهای حیدرخان آمده است: «ایران، فعلن، در مرحله برزخی است که در حال عبور از پدرشاهی و ایلی و فئودالی به سوی سرمایه‌داری… صنایع بزرگ فابریکی در ایان به‌هیچ‌وجه وجود ندارد… انقلاب ایران فقط در شکل نهضت آزادی‌بخش ملی، که هدفش رهاندن خلق از اسارت خارجی و تثبیت کامل سیاسی و اقتصادی باشد، می‌تواند به‌وجود آید» میرزاکوچک در اردیبهشت ۱۳۰۰ موافقت خود را با آن در نامه‌ای به کمیته مرکزی دوم حزب کمونیست ایران اعلام کرد و یادآور شد که: «مطابقت این روش‌ها و نظریات با نظریات انقلابیون در این‌جا موجب می‌شوند که من این نظریات را قبول نموده و پیروی نمایم.»

احسان‌ا…خان، خالوقربان، نخست‌وزیر و وزیرجنگ دولت کودتا، در اوج انزوای اجتماعی، به اندیشه تجدید پیمان با میرزا افتادند و در چهاردهم آبان ۱۲۹۹ در نامه‌ای به وی، اختلافات فی‌مابین را ناشی از «سوء تفاهمات» دانسته و خواستار رفع اختلاف و مصالحه شدند. میرزا در شانزدهم آبان به نامه آنان پاسخ داد و در آن اشتباهات، ندانم‌کاری‌ها و سوء سیاست آن‌ها را دررابطه با مردم و سازش آن‌ها با «فرصت‌طلب‌ها و کودکان نابالغ سیاسی» را برشمرد و بار دیگر بر مواضع استقلال‌طلبانه جنگل تاکید کرد و در پایان نامه‌اش یاداور شد: «شما را دوستانی می‌بینم سهوکرده، که در نتیجه سهو شما آزادی ایران خفه شده‌است. انقلاب شکست خورده و ایران به آغوش اجنبی انداخته شده است… من هیچ‌گاه نظر خصومت و عداوتی با شما نداشته‌ و ندارم… بلکه مایلم سهو خود را ملتفت شده و آن‌را جبران کنید تا بعد از تحمل آن‌همه زحمات منفور عامه نشوید.» بعد از این نامه‌نگاری‌ها، در روز بیست‌وششم اردیبهشت ۱۳۰۰، خالوقران و احسان‌ا…خان به فومن رفته و با میرزا آشتی کردند.

پس از توافق‌های اولیه، از جمله تعطیل هرگونه تبلیغ کمونیسم، در اول تیرماه ۱۳۰۰، کمیته انقلاب جدیدی که در آن میرزاکوچک نخست‌وزیر و وزیرمالیه،ن وزیرخارجه و خالوقربان وزیرجنگ بود تشکیل شد. مواد برنامه دولت جدید، تقویت بنیه نظامی برای جلوگیری از سقوط جمهوری گیلان به دست قوای شاه، ایجاد روابط دوستانه با شوروی، آذربایجان و گرجستان و اجازه ندادن به این‌که بیگانه‌گان در امور داخلی ایران دخالت کنند، اعلام شد.

با پایان گرفتن جنگ جهانی اول، آثار زیان‌بار اقتصادی جنگ بر مردم انگلیس باعث شده بود که ادامه حمایت انگلیس از ضدانقلابیان شوروی برای مردم و روشن‌فکران انگلیس غیرقابل‌تحمل شود. شوروی نیز در اثر زیان‌های اقتصادی ناشی از جنگ اول جهانی و جنگ‌های داخلی، در وضع اقتصادی بسیار بدی به‌سرمی‌برد. در صورت مصالحه با انگلیس، از سویی امکان می‌یافت که از کالاهای صنعتی آن کشور برای احیای صنعت ازکارمانده خود استفاده کند و ازسوی دیگر، می‌توانست نیروهای نظامی مخالف را که به‌طور دائم مرزهای جنوبی آن کشور را تهدید می‌کردند و بر منابع نفت باکو دست یافته بودند، از پیشروی بازدارد.

بر مبنای این ضرورت‌ها، مذاکرات بین شوروی و بریتانیا آغاز شد و پس از چندی قراردادهای اقتصادی و سیای تنظیم شدند. روابط شوروی با دولت مرکزی ایران نیز، بر اثر مصالحه با انگلیس روبه دوستی نهاد و قرار بر این شد که دولت شوروی دست از حمایت از جنبش جنگل بردارد. در پنجم اردیبهشت ۱۳۰۰، روتشتاین، سفیر شوروی، وارد ایران شد. او در مراسم سلام به مناسبت تاج‌گذاری احمدشاه در روز ۱۶ اردیبهشت، درباره جنبش جنگل گفت: «… خاطر اعلیحضرت همایونی را مطمئن می‌سازد که دولت متبوعه دوست‌دار، نظر به تعهداتی که در موقع انعقاد قرارداد نموده است، با نهایت صمیمیت، اقدامات لازمه را در تسریع تصفیه مساله گیلان اتخاذ خواهد کرد… دولت متبوعه این‌جانب، ذات‌اقدس همایونی را مظهر تمامیت ایران می‌داند».
روتشتاین، برای حل سیاسی مساله گیلان، نامه‌ای برای میرزا فرستاد. وی در ابتدای نامه عنوان می‌کند: تنها امنیت می‌تواند ایران را از چنگ امپریالیست‌های خارجی که نسبت به ایران نظریات طمع‌کارانه دارند خلاص کند.» سپس در نامه، عملیات انقلابی را بی‌فایده و مضر می‌نامد و عنوان می‌کند که: « ازروی مواد قرارداد، ما مجبوریم دولت را از وجود انقلابیون و عملیات آن‌ها راحت کنیم» و پیشنهاد می‌دهد که «پس از صدور تامین‌نامه برای شما به وسله من، شما یا خلع سلاح شده و یا به نقطه‌ای خودتان را کنار می‌کشید.» و در پایان نصیحت می‌کند که مجزا شدن ایالتی مانند گیلان از ایران برای آزادی و ترقی مردم این کشور مضر است.

میرزا کوچک‌خان در پاسخ به نامه روتشتاین می‌نویسد: « من و یارانم در مشقت‌های فوق‌الطاقه چندین ساله، هیچ مقصودی نداشته و نداریم جز حفظ ایران از تعرضات خارجی و فشار خائنین داخلی، تامین آزادی رنج‌بران ستم‌دیده مملکت و استقلال حکومت ملی… انقلاب یگانه راه علاج و نجات قطعی ملت از مشکلات موجوده است…» و ضمن ارائه چند پیشنهاد مبنی بر «اقدام حکومت مرکزی ایران به اصلاحات اساسی، فسخ قراردادهای استعماری و تعهد به حفظ استقلال، سپردن امنیت گیلان به جنگلی‌ها و آزاد بودن احزاب»، قول می‌دهد که در صورت قبول شرایط، سیاست صبر و انتظار و آرامش پیش خواهد گرفت. روتشتاین این پیشنهادها را «غیرمنصفانه» ارزیابی کرد.

قوای قزاق به فرماندهی رضاخان در روز دوازدهم آبان به رشت یورش برد. خالوقربان خود را به رضاخان تسلیم کرد و با درجه سرهنگی در صف نیروهای دولتی به جنگ با قوای مجاهدین جنگل پرداخت. احسان‌ا…خان نیز با پادرمانی کنسول شوروی در رشت، با هزینه رضاخان و با عده‌ای از قفقازی‌ها به قفقاز روان شد.
حیدرخان‌عمواوغلی که پیش از این در واقعه ملاسرا، توسط هوادارن میرزا به جرم تدارک توطئه بر علیه میرزا دستگیر شده بود و در موقع حمله رضاخان، در دست تالشی‌های ایلیاتی، از اتباع معین‌الرعایا، اسیر بود و از جایی به جای دیگر بده می‌شد، در هنگام عقب‌نشینی‌های پیاپی، توسط تالشی‌ها در روستای مسجدپیش در عمق جنگل‌های توسه‌کله خفه شد. با این‌که میرزا سفارش کرده بود که حیدرخان باید محاکمه شود. معین‌الرعایا نیز هم‌چون خالوقربان خود را به رضاخان تسلیم کرد و پس از لودادن انبار اسلحه جنگلی‌ها و شرکت فعال در دستگیری برخی از اعضای جنبش، تامین‌نامه گرفت و به حکومت فومنات منسوب شد.

مقاومت دلیرانه مجاهدان جنگل در برابر یورش قوای قزاق تحت فرماندهی رضاخان، بیش از یک ماه به‌طول انجامید. عده زیادی از یاران میرزا شهید، زخمی یا اسیر شدند.

سرانجام، با مرگ میرزا در کوهستان‌های تالش، در حالی که گائوک آلمانی (معروف به هوشنگ) از یاران باوفای میرزا، آخرین نفری بود که با وی مانده بود، جنبش جنگل و جمهوری گیلان شکست خورد. و مقدمات آغاز دیکتاتوری پهلوی چیده شد.

 

منبع: سایت ورگ

ارسال دیدگاه

enemad-logo