مقام معظم رهبری: در طول تاریخ، رنگ های گوناگون بر سیاست این کشور پهناور سایه افکند؛ اما رنگ ثابت مردم گیلان، رنگ ایمان بود.
شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 27 Apr 2024
محتوا
می نویسم تا بدانی / جوابی بر حرف غلط یکی از اساتید دانشگاه گیلان درباره کشف حجاب رضاخانی

می نویسم تا بدانی / جوابی بر حرف غلط یکی از اساتید دانشگاه گیلان درباره کشف حجاب رضاخانی

متن زیر جوابیه ای اجمالی از حجت الاسلام مرتضی عبداللهی بر مطلب نادرست اقای عباس پناهی استاد دانشگاه گیلان درباره کشف حجاب است که می توانید چند اشکال روشی به متن او را در اینجا بخوانید

دوشنبه 8 ژانویه 2024 - 05:54

حجت الاسلام مرتضی عبداللهی
به این سند و حاشیه نوشته بر آن دقت کنید و بعد جواب من بر نویسنده اش را در ذیل بخوانید

این عکس نوشته از صفحه اینستاگرام اقای عباس پناهی استاد دانشگاه گیلان است

می نویسم تا بدانی!

آنقدر استادند که از یک سند ۴ خطی نکته ها فهمیده اند که مهمترینش «ادب و متانت بکار رفته در سند است» آن هم برای محمود جم که به اندازه برخی رئیس الوزرای دوره رضاخانی هم غیرت نداشت که مقابل افکار و رفتار ضد میهنی و ضد ملی رضا خان حداقل سرفه ای کند. برای کسی که قانون نوشت و اصالت ایرانی را از شرایط مادر ولیعهد ایران حذف کرد تا فوزیه مصری، یک آریایی اصیل جا زده شود. برای کسی که بدترین ظلمها در زمانه قدرت او انجام گرفت، ادب برداشت میکند.

در سند بالا (با فرض صحت آن)
نویسنده حاشیه، نمیدانم چطور خط دوم را دیده ولی خط سوم را ندیده. آنجا که نوشته «اگر کسی از وعاظ یا غیره مخالفت یا اظهاراتی بر ضد [کشف حجاب] بنماید فورا توسط شهربانی جلب و تنبیه شود» حتما اینطور خوانده که «فورا توسط [شهربانچی های با ادب]، جلب شود و [با متانت تمام] تنبیه شود.
تازه بماند که اول سند هم بنابر نوشته این آقا، متن دستورِ محمود جم نخست وزیر ترسوی ایران است. و حتما ایشان نمی داند که دستور و امر و کلا جمله انشائی، دلالت بر وقوع یا عدم وقوع فعلی نمی کند. برای همین اصلا نمی تواند متصف به صدق یا کذب شود. یعنی با یک دستور نمی توان گفت که کشف حجاب با اجبار همراه بود یا نبود و برای صحت این مطلب باید ببینید در کف میدان چه اتفاقی افتاده است. یعنی اگر او دستور داد که مجبور به کشف حجاب نکنند، ایا در کف میدان هم کسی را مجبور نکردند؟!
حال این آقا چگونه آن دستور را یک گزاره خبری دانسته و حمل بر صحت کرده و بعد یک لازمه هم از آن نتیجه گرفته و بعد آن را مایه سنجش سیاسیون امروز گرفته و بعد قضاوت هم کرده که فرسنگها نه بلکه بسیار دورترند؟!
بماند که همین اقا در نتیجه مقاله ای که درباره کشف حجاب در گیلان نوشته بالصراحه آورده «قوانین متحدالشکل کردن پوشش و کشف حجاب اجباری از اشتباهات رضاشاه است.»
غیر از اینکه همه در گیلان می دانند که کشف حجاب، با شدت و توبیخ و توهین و ضرب و جرح و تبعید و هزاران گرفتاری دیگر آغاز شد و به کشف حجاب اجباری مشهور است.
پهلوی چی ها آنقدر مودب بودند که در برخی از اسناد آمده که حکام برخی مناطق گیلان، از «حمام چی های عمومی التزام گرفته بودند که زنهای چادر دار را در حمام خود راه ندهند» و جلوی درب حمام زنانه، پاسبان می گذاشتند تا زنان محجبه را جمع کنند (کتاب تغییر لباس و کشف حجاب، ص۳۲۴٫)
به یک نمونه از متانت پهلوی چی ها دقت کنید:
یکی از روزهای پاییزی سال ۱۳۱۸ با مادرم به سمت قبرستانی که در انتهای غربی شهر [انزلی] قرار دارد می رفتیم. ظاهرا کسی از خانواده فوت کرده بود. اما به یک باره «اَحَد پاسبان» سر رسید. او همیشه با مردم با خشونت رفتار می کرد. از پشت، چادر مادرم را کشید و مادرم که چادرش را محکم گرفته بود، زمین خورد و افتاد. یک نفر هم همراه احد بود که با چاقو، چادر را پاره می کرد. آن ها باز مادرم را رها نکردند و قصد داشتند که روسری او را هم از روی سرش بردارند. چون مادرم و اکثر زنان شهر، عادت داشتند یک «شرف» بلند می بستند. احد این شرف را به شدت می کشید و پارچه دور سر و گردن مادر می پیچید و تقلا می کرد. من ترسیده بودم و گریه می کردم. همسایه روبروی ما «دباغیان» دلش سوخت و در خانه را باز کرد و مادرم را که به سختی از چنگ آنان فرار کرده بود توی خانه برده و از دست آنها نجات داد و من در نُه سالگی تلخی و سیاهی حادثه کشف حجاب را چشیدم. مادرم می گفت زنان این شهر از ترس این که چادر از سر آنان بردارند، سالها در خانه ماندند و بیرون نیامدند تا اینکه آب ها از آسیاب افتاد و رفت و آمد زنان آزاد شد» (خطابه خوان انقلاب، خاطرات شفاهی سید اسماعیل اتقیا، ص۷)

چطور اینان صدها سند و نقل از این دست را رها کرده اند و به چند کلمه از یک متن دستوری اکتفا کرده اند؟!

جواب مفصل به این متن بماند در وقت خودش؛ البته

من به این کار ندارم
که ایشان در طول بیش از یک دهه گذشته، چرا پایه ثابت طرح های پژوهشی در سازمان های دولتی گیلان بوده و این از ارتباط با چه کسانی به دست آمده!
کاری ندارم که همین آقا فقط چند صد میلیون تومان پول از بیت المال را به اسم طرح پژوهشی از همین سیاسیون امروزی به جیب زده!
کاری ندارم که این اقا چه ارتباطی با مدیر کل سابق ارشاد گیلان داشت که علی رغم مصوبه و مخالفت سه باره شورای عالی کنگره میرزا کوچک در سال گذشته، دبیری همایش مثلا علمی کنگره میرزا کوچک به ایشان داده شد! و چه دروغها که در این مسیر، تحویل جامعه ندادند!!
کاری ندارم که از کنگره میرزا کوچک و کنگره آل بویه از طرف همان آقایان سیاسیون چند میلیون به جیب زد!
کاری ندارم که در طول بیش از یک دهه چقدر فقط از اسم مشروطه و نام شهید میرزا کوچک جنگلی از همین نهادها و ادارات دولت جمهوری اسلامی به جیب زده است!
کاری ندارم به سفرها و دوره های مثلا علمی که در همین چند ساله در اروپا و روسیه و … با پول بیت المال از ارتباط با همین سیاسیون رفته اند!
کاری ندارم که این آقا چقدر کتاب و مقالات فاقد وجاهت و ارزش علمی را که حتی برخی اسلوب اولیه یک پژوهش علمی را ندارند با رابطه با برخی از همین سیاسیون در دولتهای مختلف، با پول بیت المال به چاپ رسانده است!
کاری ندارم که چقدر از کاه خود با همین ارتباط با سیاسیون دولتی در جمهوری اسلامی برای خود، کوه ساخته و به نان و اسم و رزومه رسیده است!
من مثل خیلی های دیگر نیستم که بگویم شما که گیلانی نیستی پس اصلا در گیلان چه می کنی؟

مشکل اصلی، جایی دیگر است

مشکل، آن مسئولینی هستند که این افراد را پرورش داده و بزرگ می کنند
برای آن دانشگاهی متاسفم که چنین افرادی را به عنوان استاد در خود راه داده است.
نمی دانم چطور به اینان رتبه استادی داده اند که حتی در اولیات کار علمی و سند پژوهی مانده اند؟! اگر کسی اولیات روش پژوهش را می دانست اینگونه به خطا نمی رفت.

شما که از جمهوری اسلامی دل پری داری و در مجالس رسمی و غیررسمی به آن می تازی، چرا اینقدر آسمان ریسمان می بافی؟! چرا دنبال پول جمهوری اسلامی هستی؟!

برخی از اسناد کشف حجاب در گیلان را در اینجا بخوانید:
(همینجا کلیک کنید)

#مرتضی_عبداللهی

https://eitaa.com/joinchat/2202861587C0d81a23bad

 

 

ارسال دیدگاه

enemad-logo