
۱۲ دی، روز قیام مردم رشت علیه طاغوت / هزاران نفر از مردم گیلان در۱۲ دی ۱۳۰۵ در مقابله با فشارهای رضاخانی قیام کردند و جان خود را فدا کردند
میثم عبدالهی
خبر دستگیری آیت الله رسولی و اهانت به ایشان کافی بود برای اینکه اوضاع به هم بریزد. مردم که به خاطر دستگیری آیت الله رسولی و اهانت به ایشان، خشمگین شده بودند به تظاهرات پرداختند. در روز ۱۲ دی، سه هزار نفر خود را آماده کردند که به هر نحوی شده اجازه ندهند آرای فرمایشی از صندوق خوانده شود…
میثم عبدالهی
فضای گیلان بعد از سالها فعالیت پیشروانه در مشروطه و هفت سال مبارزه در نهضت جنگل، سرتاسر آماده انقلاب و قیام بود. رضاخان بعد از به شهادت رساندن میرزاکوچک، زبدهترین نیروهایش را برای سرکوبی بقایای نهضت جنگل و علمای مبارز به کار گرفت. او ابتدا علیاکبر درخشانی را راهی گیلان کرد و سپس در۲۰ دی ۱۳۰۱ش محمدحسین آیرم را به گیلان فرستاد که چند سال بعد به ریاست شهربانی کل کشور رسید. از سال ۱۳۰۴ش فضلالله بصیردیوان ـ که بعدها زاهدی نام گرفت و عامل کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد ـ ریاست تیپ مستقل شمال و فرمانداری رشت را بر عهده گرفت که عملاً ریاست گیلان بر عهدهاش بود.[۱]
دولت استعمارگر انگلیس هم که دل پرخونی از نهضت میرزاکوچک و مردم گیلان داشت، درصدد برآمد تا ریشه چنین وقایعی را از گیلان برکَند. دولت انگلیس «آلن چارلز تُرات» یکی از موفقترین عوامل اطلاعاتی خود را راهی گیلان کرد. او از ۳ اسفند ۱۳۰۲ش تا ۱۰ خرداد ۱۳۰۷ش ریاست کنسولگری انگلیس در رشت را بر عهده داشت.[۲]
مردم رشت هم که آیت الله شیخ باقر رسولی را دارای شجاعت و صراحت میدیدند، قصد داشتند او را به عنوان نماینده دوره ششم به مجلس شورای ملی بفرستند. آیت الله رسولی به درخواست مردم رشت پاسخ مثبت داد تا جلوی اقدامات ضددینی رژیم و مصوبات مجلس را بگیرد. همراه با ایشان، یکی از چهرههای مجتهد و مبارز دیگر یعنی آیت الله شیخ علی علمالهدی فومنی که علاوه بر نهضت جنگل، سابقه مبارزه در مشروطه را داشت، برای انتخابات ششمین دوره مجلس شورای ملی نامزد شد. از طرف زاهدی و ترات هم احمد عمارلویی و شریعت گیلانی نامزد شدند و این انتخابات به رقابتی بین مردم و رژیم بدل شد.[۳]
آیت الله رسولی که در مسجد بادی الله به اقامه جماعت میپرداخت از فرصت منبرهای این مسجد برای افشاگری و رساندن پیامش به مردم استفاده میکرد.
حسنخان ظهیرالملک ـ حاکم جنایتکار مازندران و خوزستان که در میان حامیان رژیم رضاخان هم وجهه خوبی نداشت ـ به عنوان حاکم گیلان در روز ۱۱ آبان ۱۳۰۵ وارد رشت شد. او هم یکی از نیروهای برجستهای بود که رضاخان فقط برای سرکوبی مردم رشت و کمک به زاهدی در مقابله با آیت الله رسولی از آن استفاده کرد چرا که بعد از گذشت چهار ماه و با انجام ماموریتش در سرکوبی قیام آیت الله رسولی، در ۱۷ اسفند همان سال، حکمرانیاش به پایان رسید و به مرکز بازگشت.[۴]
با حضور زاهدی و ظهیرالملک در رشت، توزیع تعرفهها آغاز شد و در ۱۶ آبان، ۲۱۱ برگه دادند و رای اخذ کردند. اما همزمان با توزیع تعرفهها، زاهدی ادامه رقابت با مردم را به مصلحت رژیم ندید و دست به مقابله با مردم زد و شروع به قلع و قمع حامیان آیت الله رسولی کرد. او عده زیادی از آنها را دستگیر، زندانی و تحت شکنجه قرار داد تا با این حربه، بقیه را از پیگیری مطالباتشان منصرف سازد. زاهدی با لجاجت بر موضعش پای میفشرد و به هیچ قیمتی تسلیم خواست مردم نمیشد. مردم شروع به اعتراض کردند و آیت الله رسولی تحصنی را آغاز کرد که سایر روحانیون شهر نیز او را همراهی کردند. مردم بازارها را بستند و شهر را به حالت تعطیل در آوردند و دهها هزار نفر به تحصنکنندگان پیوستند. در گزارشات آمده است که حتی یک کارگر و باربر هم کار نمیکرد و حمامها هم تعطیل شده بود و مردم، شهر را سیاهپوش کردند، گویا حادثهای چون عاشورا در حال وقوع بود. اعتراضات مردم به شهرهای مجاور هم تسری یافت و اوضاع گیلان بسیار ملتهب بود.[۵]
آیت الله رسولی و سایر علمای بزرگ رشت چون آیت الله سیدمحمود روحانی و آیت الله شیخ محمدحسن صیقلانی که به وضعیت انتخابات رشت اعتراض داشتند، در روز ۲۲ آبان ۱۳۰۵ در تلگرافخانه متحصن شده و تلگرافی به مستوفی الممالک نخست وزیر فرستادند و از اینکه زاهدی مانع برگزاری انتخابات شده شکایت کردند. همراه با ایشان جمع زیادی از مردم رشت نیز تحصن کردند و تلگرافی به رئیس مجلس و بعضی از علمای پایتخت ارسال کردند و در آن خواستار شرایط عادلانه و عادی برای برگزاری انتخابات رشت شدند. شیخ علی علمالهدی، شیخ محمدمهدی رسولی (رئیس العلما)، میرزا محمدرضا چکوسری، شیخ علی صالحی، مهدی موسوی عضدی، محمدتقی شریعتی، محمدصادق لشت نشایی، شیخ محمد زاهد، شیخ محمد واعظ، شیخ کاظم صادقی فومنی، شیخ علی حافظ الشریعه، میرزاقاسم سمیعی، شیخ اسدالله اخوان، سیدجواد فاطمی و سیدحسین موسوی از علمایی بودند که این نامه را امضا کردند.[۶]
نمایندگان مجلس، محمود علامیر ـ احتشام السلطنه ـ وزیر داخله را به مجلس احضار کردند و درباره وضع رشت از او سوال پرسیدند و او جواب داد که «من عاجز هستم از اینکه به این وضعیت خاتمه بدهم.»[۷] اما این تحریکات و فتنهانگیزیها یک طرفش به وزارت داخله ارتباط داشت. رجبعلی منصور ـ منصورالملک ـ معاون وزیر داخله به رشت رفت و در آنجا بلوایی به پا کرد که به قیام خونین مردم تبدیل شد. منصور، داماد ظهیرالملک حاکم گیلان نیز بود و او را در این سرکوبی کمک رساند. منصورالملک از سوی شخص رضاشاه دستور داشت تا برای کشتار و هر نوع جنایتی به زاهدی چراغ سبز نشان دهد و خودش کمککارش باشد و در تمام ماجرای سرکوب و دستگیریها، در کنار زاهدی بود. در همین اوضاع بود که زاهدی، آیت الله رسولی را ربود و به جنگلهای دور دست فومن تبعید کرد و توهینهای بسیاری به ایشان کرده، شلاقش زد، ریش ایشان را تراشیده و عدهای از نزدیکان آیت الله رسولی را نیز به جنگلهای طالش تبعید کرد.[۸]
خبر دستگیری آیت الله رسولی و اهانت به ایشان کافی بود برای اینکه اوضاع به هم بریزد. مردم که به خاطر دستگیری آیت الله رسولی و اهانت به ایشان، خشمگین شده بودند به تظاهرات پرداختند. در روز ۱۲ دی، سه هزار نفر خود را آماده کردند که به هر نحوی شده اجازه ندهند آرای فرمایشی از صندوق خوانده شود. زاهدی دستور داد نیروهای تیپ شمال به مردم حمله کنند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و بسیاری از تظاهرکنندگان را دستگیر کردند. در همین موقع به دستور زاهدی انتخابات برگزار شد و بعد از آن انجمن نظارت بر انتخابات، مشغول قرائت آرای ساختگی شدند. چندین هزار نفر از مردم کفنپوش به سمت محل شمارش آرا رفتند. ماموران شروع به تیراندازی کردند، درگیری خونینی بین مردم و دستههای مسلح سرباز و پلیس رخ داد و عدهای از مردم به شهادت رسیدند. مردم وارد محوطه انجمن نظارت شده، اعضای انجمن را از آنجا بیرون کردند و صندوق را به آتش کشیدند.[۹]
منصور که بعد از این وقایع کار خودش را تمام شده میدید به سوی تهران رهسپار شد. او در ۱۶ دی نزد رضاخان در کاخ گلستان رفته و گزارش انتخابات رشت را به او داد. مسئله انتخابات رشت بازتاب گستردهای در کشور یافت و به یک بحران بزرگ برای رژیم رضاخان تبدیل شد. رضاخان درصدد برآمد تا با فرستادن نماینده، این بحران را به شکل آبرومندانهای ختم کند. او به دو نمایندهاش محسن صدر ـ صدرالاشراف ـ رئیس دیوان عالی و حسین سمیعی ـ ادیب السلطنه ـ شهردار تهران توصیه کرد: «غائله انتخابات [را] باید به هر نوع است رفع کنید ولی نه به طور محاکمه؛ که مابین مردم و قوای دولتی و حیثیت قشونی را مراعات بکنید!»[۱۰] صدرالاشراف مینویسد: «این امر درست حکایت کج دار و مریز بود، زیرا قوای نظامی نه تنها در امری که از حقوق خاصه ملت است دخالت کرده بود، بلکه به زور سرنیزه و تبعید و حبس و چوب زدن به اشخاص موثر، سلب آزادی از مردم کرده و میخواهد دو نفر را به زور بر مردم تحمیل کند.»[۱۱]
این نمایندگان در حالی وارد رشت شدند که مردم تمام بازارهای رشت را سیاهپوش کرده و روی آن عبارت «مرگِ آزادی» را نوشته بودند و شهر در حال تعطیل عمومی بود. آنها قصد داشتند با مردم دیدار عمومی داشته باشند تا با صحبت با آنها از خشم مردم بکاهند. زاهدی بر خلاف وعدهای که داده بود در جایی که صدرالاشراف مشغول گفتگو با مردم بود، میرمحمود مدنی مدیر روزنامه ترغیب را دستگیر کرد! اینگونه اقدامات زاهدی، تمام تلاشهای نمایندگان را نقشبرآب میکرد، اما آنها توانایی مقابله با زاهدی را نداشتند، چون او بیش از آنها مورد حمایت رضاخان بود! و به قول صدرالاشراف «کمک زیاد در ترقیات رضاشاه کرد و طرف توجه او بود.»[۱۲]
در مجموع اوضاع به گونهای پیچیده شد که برای رژیم قابل حل نبود، تا جایی که رضاخان به زاهدی تلگراف فرستاد که تا مدتی از اقدامات خشونتبار اجتناب کند. این مسئله باعث شد که بین مردم و دولت گفتگویی انجام شود. نتیجه مذاکرات این بود که متحصنین از اعتصاب و تحصن خارج شوند و بیگناهانی که به دست زاهدی، زندانی و تبعید شده بودند خصوصا آیت الله رسولی آزاد شوند و به رشت بازگردند.[۱۳]
با صلاحدید حسین سمیعی و محسن صدر، انتخابات رشت هم در این دوره باطل اعلام شد و در تلگرافی که از وزارت داخله به حکومت رسید، علت این امر «اختلاف مردم در انتخاب کاندیداها!» اعلام شد و نه تنها زاهدی برای جنایاتش در رشت، محاکمه نشد، بلکه هرگز حرفی از دخالتهای زاهدی در انتخابات به میان نیامد. اما این پیروزی بزرگ و شیرین با پایمردی مردم رشت حاصل شد که انتخابات، باطل اعلام شد و هیچ کدام از نمایندگان دربار، در این دوره از مجلس شورای ملی به عنوان وکیل رشت به مجلس نرفتند. آیت الله رسولی که زیر فشار و شکنجه مزدوران رضاخان قرار داشت، با تغییر فرمانده تیپ شمال در سال ۱۳۰۶ش، آزاد شد و با استقبال گسترده مردم وارد رشت شد و به درخواست مردم، امامت جماعت مسجد خواهر امام (س) رشت را که از مساجد بزرگ این شهر است بر عهده گرفت و به ارشاد مردم از طریق منبر پرداخت.[۱۴]
منابع:
- اسناد روحانیت و مجلس(۴)، منصوره تدینپور، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، اول: تهران،۱۳۷۹٫
- تاریخچه بلدیه رشت از مشروطه تا ۱۳۲۰، محمود نیکویه، فرهنگ ایلیا، اول: رشت،۱۳۸۷٫
- خاطرات صدرالاشراف، محسن صدر(صدرالاشراف)، وحید، اول: تهران،۱۳۶۴٫
- دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسانبخش، صادقین، اول: رشت،۱۳۸۰٫
- در کوچه و خیابان، عباس منظرپور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دوم: تهران،۱۳۸۴٫
- دیپلماتها و کنسولهای ایران و انگلیس، لویی رابینو، ترجمه غلامحسین میرزاصالح، نشر تاریخ ایران، اول: تهران،۱۳۶۳٫
- روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، باقر عاقلی، گفتار، دوم: تهران،۱۳۷۲٫
- روزشمار تاریخ معاصر ایران، حسن فراهانى، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، اول: تهران، ۱۳۸۵٫
- روزنامه اطلاعات، تهران.
- روزنامه خاطرات سیدمحمد کمرهای، تصحیح محمدجواد مرادىنیا، اساطیر، اول: تهران،۱۳۸۴٫
- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، حسین فردوست و عبدالله شهبازی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بیست و ششم: تهران،۱۳۸۷٫
- علما و رژیم رضاشاه (نظری بر عملکرد سیاسی، فرهنگی روحانیون در سالهای ۱۳۰۵ـ۱۳۲۰)، حمید بصیرتمنش، عروج، سوم: تهران،۱۳۸۵٫
- مذاکرات مجلس شورای ملى، دوره۶٫
- مشاهیر گیلان، ابراهیم فخرایی، بازخوانی و ویرایش: هادی میرزانژاد موحد، با همکاری غلامرضا فروتن، فرهنگ ایلیا، اول: رشت،۱۳۹۴٫
- «میرزا احمدخان عمارلوئی و انتخابات دوره ششم گیلان»، علی امیری، فصلنامه پیام بهارستان، دوره دوم، س۳، تابستان۱۳۹۰، ضمیمه ش۱۲، ویژهنامه تاریخ مجلس۲٫
- «میرزا احمدخان عمارلوئی و انتخابات دوره ششم گیلان»، علی امیری، فصلنامه پیام بهارستان، دوره دوم، س۳، تابستان۱۳۹۰، ضمیمه ش۱۲، ویژهنامه تاریخ مجلس۲٫
- «نمادی از یک زیست»، ابراهیم فخرایی، یادگارنامه فخرایی، به کوشش رضا رضازاده لنگرودی، نشر نو، اول: تهران،۱۳۶۳٫
————————————————————–
پاورقی ها:
[۱]. روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج۲، ص۶۱۱؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۲۵۳٫
[۲]. دیپلماتها و کنسولهای ایران و انگلیس، ص۱۴۳؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۴۷ـ۴۸٫ ترات چند سال بعد، در زمان جنگ جهانی دوم، ریاست کل سرویس اطلاعاتی انگلیس (MI6) را در ایران بر عهده داشت و تحت پوشش کاردار سفارت انگلیس در تهران به فعالیت میپرداخت. وی از برجستهترین عوامل سیستم جاسوسی بریتانیا در تاریخ معاصر ایران است و بعضی محققان، او را در زمره مهمترین چهرههای جاسوسی معاصر جهان غرب قرار دادهاند. برای اطلاعات بیشتر درباره او، ر.ک: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۴۷ـ۵۳٫
[۳]. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص۳۹۷؛ مشاهیر گیلان، فخرایی، ص۱۰۱؛ «میرزا احمدخان عمارلویی و انتخابات دوره ششم گیلان»، فصلنامه پیام بهارستان، دوره دوم، س۳، تابستان۱۳۹۰، ضمیمه شماره۱۲، ویژه نامه تاریخ مجلس۲، ص۸۱۲٫
[۴]. روزنامه اطلاعات، س۱، ش۶۸، ۱۱آبان۱۳۰۵، ص۲؛ همان، ش۱۷۰، ۱۷اسفند۱۳۰۵، ص۱؛ روزشمار تاریخ ایران، ج۱، ص۲۱۵و۲۱۹؛ روزنامه خاطرات سیدمحمد کمرهای، ج۲، ۱۶۲۰٫
[۵]. خاطرات صدرالاشراف، ص۲۸۴؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۲۵۴ـ۲۵۵؛ روزنامه اطلاعات، س۱، ش۷۲، ۱۶ آبان۱۳۰۵، ص۲؛ همان، ش۷۳، ۱۷آبان۱۳۰۵، ص۲؛ همان، ش۷۴، ۱۸آبان۱۳۰۵، ص۲؛ همان، ش۷۸، ۲۳آبان۱۳۰۵، ص۱٫
[۶]. روزنامه اطلاعات، س۱، ش۷۷، ۲۲آبان۱۳۰۵، ص۲؛ اسناد روحانیت و مجلس، ص۶۹ـ۷۰٫
[۷]. مذاکرات مجلس، دوره۶، ۱ آذر ۱۳۰۵، ص۴۲۹٫
[۸]. روزنامه اطلاعات، س۱، ش۱۱۹، ۱۳دی۱۳۰۵، ص۱؛ «نمادی از یک زیست»، ابراهیم فخرایی، یادگارنامه فخرایی، ص۹۸؛ مشاهیر گیلان، فخرایی، ص۱۰۱؛ خاطرات میرزا احمدخان عمارلوئی، ص۱۳؛ دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، ص۲۵۶؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۲۵۴ـ۲۵۵؛ در کوچه و خیابان، ص۱۴۳ـ۱۴۴٫
[۹]. «نمادی از یک زیست»، ابراهیم فخرایی، یادگارنامه فخرایی، ص۹۸؛ روزنامه اطلاعات، س۱، ش۱۱۹، ۱۳دی۱۳۰۵، ص۲؛ همان، ش۱۲۰، ۱۴دی۱۳۰۵، ص۱؛ مشاهیر گیلان، فخرایی، ص۱۰۱؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۲۵۵٫
[۱۰]. خاطرات صدرالاشراف، ص۲۸۵٫
[۱۱]. خاطرات صدرالاشراف، ص۲۸۵؛ روزنامه اطلاعات، س۱، ش۱۲۱، ۱۵دی۱۳۰۵، ص۲؛ همان، ش۱۲۲، ۱۶دی۱۳۰۵، ص۱٫
[۱۲]. خاطرات صدرالاشراف، ص۲۸۴ـ۲۸۶؛ روزنامه اطلاعات، س۱، ش۱۳۸، ۶ بهمن۱۳۰۵، ص۲٫
[۱۳]. روزنامه اطلاعات، س۱، ش۱۴۲، ۱۲بهمن۱۳۰۵، ص۱٫
[۱۴]. مشاهیر گیلان، فخرایی، ص۱۰۱؛ روزنامه اطلاعات، س۱، ش۱۴۲، ۱۲ بهمن۱۳۰۵، ص۱؛ خاطرات صدرالاشراف، ص۲۸۶؛ روزنامه پرورش، ش۲۳۲، ۱۱ بهمن۱۳۰۵، به نقل از تاریخچه بلدیه رشت از مشروطه تا ۱۳۲۰، ص۱۶۶؛ علما و رژیم رضاشاه، ص۴۳۶٫
نویسنده دیدگاه: ناشناس
2022/01/2 - 20:35